یکشنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۷

مدرک و موشک!
...

به دنبال شکست محور «تفلیس ـ تل‌آویو» تزلزل در حاکمیت اسرائیل و پاکستان، مراکز اصلی سیاست انسداد در منطقه آغاز شده. اسرائیل به حمایت از سازمان حماس پایان داد، و 20 سال پس از شهادت جانگداز ژنرال ضیاءالحق و همراهان، یک ژنرال دیگر می‌رود تا صحنة سیاست پاکستان را به زودی ترک گوید. مسلماً حکومت اسلامی که در راستای همین سیاست انسداد در کشورمان استقرار یافته از پیامد چنین تحولاتی در امان نخواهد ماند. از اینرو مهره‌های استعمار که سه دهه است در رأس هرم قدرت قرار گرفته‌اند، جهت حفظ جایگاه خود و تأمین منافع استعمار دست روی دست نخواهند گذاشت. به همین دلیل است که گروه اکبربهرمانی، محمد خاتمی، بهزاد نبوی و نهضت منفور آزادی جایگاه «اوپوزیسیون» را به اشغال خود در آورده، به جنگ زرگری با دولت نهم مشغول‌ شده‌اند.

پیشتر گفتیم فاشیست‌ها به صورت «آمیب» تقسیم می‌شوند، تا از درون خود «اوپوزیسیون کاذب» استخراج کنند. وظیفة اوپوزیسیون کاذب سرقت مطالبات مردمی و شعارهای مخالفان و تبدیل آن‌ها به ابزار مردمفریبی است. به یاد داریم که گروه محمد خاتمی به رهبری قبیلة بهزاد نبوی معرکة مهوع خود را به همین شیوه آغاز کرد، و به برکت جنجال رسانه‌ای پیرامون ملاقات غلامبچة سفارت و «نیکولاس براون»، و شایعة حمایت اصولگرایان از ناطق نوری، شمال شهری‌های غرب‌پرست و شوت وپرت‌ها در برابر صندوق‌های مارگیری جمکران به صف شدند، و برای پادوی استعمار «مشروعیت مردمی تأمین» فرمودند.

امروز هم آمیب‌ها دوباره تقسیم شده‌ و با سرقت مطالبات مردم به سردادن شعارهای پوچ مشغول‌اند. می‌دانیم که برای موفقیت چنین سیاستی لازم است فضای سیاسی با ایجاد جبهة «نیک و بد»، دو قطبی شود. در این راستا وق‌وقیه‌های جمعه و سخنان مقام رهبری برای جبهة «بد» و سخن‌پرانی‌های ابلهانة ابودلقک بهرمانی و نوچه‌های‌اش درباب «عدالت»، «رفاه» و «آزادی بانوان» برای جبهة «نیک» تنظیم می‌شود. البته در حد درک و فهم سازمان تبلیغات اسلامی. چرا که سخنان هر دو گروه ریشه در یک خط سیاسی واحد دارد: جنجال و هیاهو برای «هیچ»، جهت پیشبرد مدرنیزاسیون و گسترش سرکوب استعماری.

پس فریب جنجال و هیاهوی فعلة فاشیسم را نخوریم. مزدوران سازمان سیا از حزب‌الله و داس‌الله که سی سال است حکومت امام زمان در ایران به راه انداخته‌اند، امروز به جنجال پیرامون مدرک تحصیلی نوچة علی کوچیکه مشغول شده، می‌گویند مدرک‌اش ساختگی است! بسیار خوب، ما هم می‌پذیریم. ولی در حکومتی که رجائی‌ها، ‌محسن رضائی‌ها، الله‌کرم‌ها و بهزاد نبوی‌ها در جایگاه صدارت و وزارت قرار می‌گیرند، این جارو جنجال در واقع نشان از حماقت هوچی‌ها دارد. ممکن است به ما بگوئید مدرک تحصیلی «مهندس» بهزاد نبوی از کدام دانشکده صادر شده؟ یا برای ابتیاع مدارک تحصیلی داماد محمد خاتمی چند صد هزار دلار به دانشگاه‌های آمریکا پرداخت شده؟ یا مدرک دکترای نجفی‌ها، کرباسچی‌ها و سروش‌ها برای ما ملت به چه قیمت تمام شده؟ واقعیت این است که مدرک تقلبی و مدرک واقعی خریداری شده هیچ تفاوتی با هم ندارند. یک‌نفر مدرک تقلبی درست می‌کند تا از نظر اجتماعی در جایگاهی قرار گیرد که می‌پندارد جایگاهی است «والا». چرا؟ چون حاکمیت حوزه و بازار به او تفهیم کرده که مدرک دکتری نه تنها سواد و شناخت می‌آورد، که موقعیت اجتماعی مناسب هم تأمین می‌کند.

دلیل هجوم توله آخوندها و توله پاسدارها به دانشگاه‌های غرب به ویژه دانشگاه‌های آمریکائی همین مدرک پرستی حاکمیت است. حاکمیتی که رذالت، پستی، نادرستی، دروغ و جنایت با موجودیت‌اش پیوند خورده. در نتیجه هر که در این حاکمیت تقلب نکند از قافلة چپاول عقب خواهد افتاد. و چون امکانات همه برای تقلب یکسان نیست، هر کس با امکانات خود دست به تقلب می‌‌زند. محمد خاتمی با ارز حاصل از تاراج نفت ما ملت برای نوچه‌اش صادق خرازی چندین مدرک تحصیلی در آمریکا دست‌ و پا می‌کند، سپس این تحفة بازار تهران را به عنوان سفیرکبیر به کشور فرانسه اعزام می‌کند! ‌چندین و چند نشان لیاقت و افتخار هم به سر گوشش آویزان می‌کند، و عاقبت «دکتر» سیدصادق خرازی، متخصص امور سیاسی تاج افتخار بر سر می‌گذارند و حلقة دامادی محمد خاتمی را به گوش‌شان آویزان می‌کنند! یا نجفی، وزیر علوم گورکن‌ها پس‌ از پایان دورة وزارت، بورس تحصیلی می‌گیرد، راهی استرالیا می‌شود و صدایش می‌کنند،‌ دکتر نجفی! یا اینکه کرباسچی، داماد آخوند مشکینی، پس از چپاول در شهرداری اصفهان و تهران راهی لندن شده، مدرک دکتری ابتیاع می‌فرمایند. رادیو فردا هم تلاش دارد از این موجود مهوع یک مبارز سیاسی ضدآمریکائی برای ما ملت بسازد. بسیار خوب! کردان از این امکانات برخوردار نبوده، امکانات دیگری را به کار گرفته!

میان امثال کردان با صادق خرازی، کرباسچی و توله‌های رفسنجانی که مدارک‌شان را از بلژیک ابتیاع کرده‌اند، هیچ تفاوتی نمی‌توان قائل شد. خرید مدرک و ساختن مدرک تقلبی هیچ تفاوتی ندارد، فقط ثابت می‌کند که در حکومت ابتذال حوزه و بازار، علاوه بر تقلب، جنایت و چپاول، مدرک‌پرستی نیز رایج است، و مدرک «تقدس» الهی دارد. شرکت‌های توتال و استات اویل به دلیل پرداخت رشوه به توله‌های رفسنجانی در دادگاه محکوم شده‌اند، و این امر در حکومت اسلامی به سکوت کامل برگزار می‌شود. و در حکومتی که جنایت و فسادمالی از امور روزمره است، جنجال و هیاهو پیرامون تقلبی بودن مدرک تحصیلی کردان خود شاهدی است بر این مدعا که در حکومت گورکن‌ها مدرک «مقدس» تلقی می‌شود.

خارج از «مدارک افتخاری» که اهمیتی صرفاً سیاسی دارد،‌ مدارک علمی در آکادمی‌های پرآوازة غرب نیز به دو طریق به دست می‌آید؛ یا دانشجو قادر است به سطح مطلوب دانش و شناخت در محل تحصیل خود دست یابد و مدرک تحصیلی دریافت کند، یا قادر نیست، در نتیجه مستقیماً و یا از طریق دولت متبوع خود بهای مدرک تحصیلی مطلوب را می‌پردازد. و دانشگاه‌های غرب به ویژه در کشورهای انگلیسی زبان به راحتی مدارک دکتری در اختیار «فرستادگان» حکومت اسلامی قرار می‌دهند، چرا که اینان چه در خارج سکونت کنند، چه به میهن اسلامی باز گردند، مدرک کذا را به عنوان «ابزار سرکوب» ما ملت به کار خواهند گرفت. کافی است نگاهی داشته باشیم به «دکتر» ابراهیم یزدی، «دکتر» چمران، «دکتر» فاطمه حقیقت‌جو، «دکتر» رامین جهانبگلو، «دکتر» محمدجواد لاریجانی، «دکتر» پیروز مجتهدزاده، «دکتر» کاتوزیان، «دکتر» سروش و «دکتر» شیرین عبادی،‌ برندة خوشبخت نوبل که این روزها با دخترش در کمال حماقت به دین و مذهب خود «افتخار» هم می‌کنند، و در ضمن مدافع حقوق بشر‌اند! همان حقوق بشری که منشور آن، رعایت حقوق افراد را خارج از هرگونه گرایش دینی، تعلقات نژادی و قومی مورد تأکید صریح قرار داده! پس فریب جنجال پیرامون «مقدسات» علمی فعلة فاشیسم را نخوریم و مراقب تغییرات در کشورهای همسایه، به ویژه در حکومت اسلامی پاکستان باشیم. چرا که سیاست استعمار در پاکستان پس از مدت کوتاهی به کشور ما «صادر» خواهد شد.

در ایران، ارتش ناتو کودتای 22 بهمن 1357 را حدود 18 ماه پس از کودتای ژنرال ضیاءالحق در پاکستان سازمان داد. کودتای ضیاءالحق در تاریخ پنجم ژوئیه سال 1977، سه ماه پس از اظهارات «صمیمانة» جیمی کارتر مبنی بر حمایت «جدی» آمریکا از حقوق بشر صورت پذیرفت! ژنرال ضیاالحق، از سوی ذوالفقار علی بوتو به فرماندهی ارتش پاکستان منصوب شده بود، چرا که خود را «سرباز اسلام» می‌خواند و به گفتة «بی‌بی‌سی»، «نمازش ترک نمی‌شد»! و همین کافی است که بدانیم چرا علی بوتو این شخصیت بزرگ را به فرماندهی ارتش منصوب فرمود.

همانطورکه بارها در این وبلاگ تکرار کرده‌ایم، خودبراندازی، ویژگی اصلی یک حاکمیت استعماری است. و امثال علی بوتو کارگزار استعماراند. هر چند که از او همچون دخترش بی‌نظیر بوتو، تصویر یک مبارز و آزادیخواه ساخته و پرداخته شده. در هر حال ژنرال ضیاء مانند همة «سربازان اسلام» و مزدوران سازمان سیا، در بلاهت و مهمل‌گوئی نیز ید طولائی داشتند. «بی‌بی‌سی»، ‌مورخ 17 اوت 2008، در مورد ایشان مطلبی منتشر کرده که برای ادامة این وبلاگ به آن استناد می‌کنیم. حضرت ژنرال پس از کودتا فرموده بودند که فقط به عنوان «سرباز اسلام» قدرت را در دست گرفته‌اند، و هیچ آرزوی سیاسی هم در سر ندارند!

به عبارت دیگر ایشان به عنوان سرباز اسلام وظیفه داشتند آرزوهای سیاسی اربابان خود را برآورده کنند و چون از مهره‌های برگزیدة استعمار بودند، این مهم از دهان‌شان پرید. چرا که در حالت طبیعی وقتی کسی قدرت را به دست می‌گیرد، مسلماً اهداف سیاسی خاصی را هم دنبال می‌کند. ولی «سربازان اسلام» خودشان هدفی ندارند، می‌باید اهداف اربابان‌شان را در غرب برآورده کنند. و اهداف اربابان ژنرال کذا را در اقدامات «مهم» وی می‌توان به صراحت مشاهده کرد:

تحمیل «شرایط ویژه» از طریق «تعلیق» قانون اساسی، تعویق انتخابات اکتبر سال 1988، تغییر در قوانین جهت تطبیق آن‌ها با اسلام و سنت پیغمبر، اجرای «حدشرعی»، اخذ اجباری زکات، وضع قانون «احترام به رمضان»، اجرای قوانین اسلامی در بانک‌ها و بالاخره، این سرباز اسلام که هیچ آرزوی سیاسی هم نداشت برای اینکه بتواند در قدرت باقی بماند، اقدام به جداسازی رأی دهندگان مسلمان و غیرمسلمان نیز فرمودند! به عبارت دیگر رأی غیرمسلمانان، در انتخابات پاکستان دیگر هیچ تاثیری بر تداوم حکومت نکبت‌بار حضرت ضیاءالحق نداشت!

ضیاءالحق سه روز پس از برگزاری رفراندوم مضحک دارودستة مهدی بازرگان در ایران، «حکومت اسلامی، ‌آری یا نه»، علی بوتو را در تاریخ 4 آوریل 1979 اعدام کرد. و گروه‌های مدافع حقوق بشر در واشنگتن همه خفقان گرفته بودند. در واقع ماجراجوئی‌های ضیاءالحق در پناه عربده جوئی‌های خمینی، داس‌الله، و سرکوب دولت موقت اسلامی بخوبی و خوشی پیش می‌رفت. در نتیجه، ژنرال هم یک رفراندوم برگزار کردند و از مردم پاکستان پرسیدند، «ادامة تغییرات اسلامی، آری یا نه»! و مسلم است وقتی یک نوکر سازمان «ام.آی.6» معرکة همه پرسی به راه می‌اندازد و چنین پرسش احمقانه‌ای مطرح می‌کند،‌ پاسخ «مردم» همواره در جهت اهداف استعمار از صندوق‌ها بیرون خواهد آمد، ‌چرا که نتایج «انتخابات» و همه پرسی درحکومت‌های استعماری از پیش تعیین شده، و از سوی سربازان اسلام به اطلاع مردم خواهد رسید. در هر حال نتیجة اسف‌بار نخست وزیری علی بوتو، که خود را «مسلمان» و «سوسیالیست» می‌خواند، انتصاب یک کودتاچی مزدور به فرماندهی ارتش بود که حکومت توحش اسلامی را به مدت یک دهه در دست داشت.

خوشبختانه هواپیمای این سرباز اسلام، در تاریخ 17 اوت 1988، «سقوط» کرد و ایشان به همراه چندین فرماندة ارشد نظامی، سفیر و همچنین وابستة نظامی آمریکا در پاکستان، به افتخار شهادت نائل شدند، و امروز در مکتب امام راحل به فرا گرفتن احکام اسلامی مشغول‌اند. علت سقوط هواپیمای کذا هم «دریافت» یک موشک بود! چون پس از خروج ارتش سرخ از افغانستان، و پایان جنگ تفریحی گورکن‌ها با عراق، ایالات متحد و اعضای ناتو همچنان شیفتة اسلام و ادامة «جهاد» بودند. به گفتة «بی‌بی‌سی»، حمایت ژنرال ضیاء از اسلام گرایان و «مجاهدین» به حدی بود که بر مزار او نوشتند، «یعقوب پسر گم کرده بود، ما پدر گم کرده‌ایم»! البته می‌دانیم که اسلام‌گرایان کذا بعدها با اصابت سر بی‌نظیر بوتو به سقف اتومبیل، «مادر» خود را نیز از دست دادند و حسابی «یتیم» شدند!

فعلاً اوضاع سربازان اسلام در کل منطقه خراب است، و همه بی‌پدر و مادر و سرگردان‌اند. به پدرخواندگی پرویز مشارف رضایت داده بودند که او هم گویا رفتنی است، چون مرکز سیاست انسداد در منطقه، یعنی حاکمیت اسرائیل متزلزل شده. به همین دلیل دولت اسرائیل به اجرای مفاد توافق‌های «آناپلیس» تن داده، و اعلام داشت،‌ آزادسازی زندانیان فلسطینی را آغاز خواهد کرد. این اقدام نشانگر پایان حمایت دولت اسرائیل از اسلام‌گرایان حماس است و در ابعاد منطقه‌ای، نشان آشکار عقب‌نشینی سیاست استعمار از مواضع اسلام پناه! این تحولات پیامد مستقیم شکسته شدن محور جهنمی «تفلیس ـ تل‌آویو» به شمار می‌رود. برای «مجاهدین پدر گم کرده» و «جهادیون» کل منطقه خبرهای بدی داریم. 20 سال پس از مرگ پدر، ضمن هیاهو پیرامون «مدرک تقلبی» می‌باید به سوگ خداوندشان هم بنشینند. درود فراوان به روان موشکی که 20 سال پیش زمین را از وجود پلید ضیاءالحق و همراهان والامقام‌اش پاک کرد. باشد که به زودی مرگ خداوند‌شان را هم شاهد باشیم.



نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد


نسخة‌ پی‌دی‌اف ـ اسپیس



...


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت