ژوکر فرهنگی!
...
در وبلاگ «لاتایسم» به نقل از «نیویورک تایمز» به ترور کمال عبدالله اشاره کردیم و گفتیم که او یک شخصیت شناخته شدة سکولار بود. بهتر است بدانیم علاوه بر سکولارها شبه نظامیان مخالف سازمان القاعده نیز از اهداف مهم آنگلوساکسونها به شمار میروند، چرا که مخالفت با سازمان القاعده در واقع مخالفت با حکومت طالبان است. حکومتی که گاوچرانها و متحدانشان علیرغم اشغال نظامی و تحمیل قانون اساسی در چارچوب قرآن، هنوز نتوانستهاند آنرا در عراق پیاده کنند. جهت استقرار چنین حکومتی در عراق لازم است همچنانکه در ایران شاهد بودیم، گروههای خرابکار شیعی مسلک در رأس هرم قدرت قرار گیرند. هنوز ایالات متحد موفق به اجرای چنین طرحی نشده ولی میپندارد که در درازمدت از طریق سرکوب فرهنگی به اهداف خود نائل خواهد شد. بیجهت نیست که ترور معلمان مدارس عراق تبدیل به یکی از اولویتهای اشغالگران عراق شده. هر معلمی که حذف شود، یک جفت نعلین بجای او قرار خواهد گرفت و نتیجه همانقدر درخشان خواهد بود که در ایران.
وارد کردن دستاربندان به عرصة آموزش و پرورش، تعطیل مدارس مختلط و تحمیل «گزینش» بر اساس «معتقدات» و کندوکاو در زندگی خصوصی مردم همان نکبت و ادباری را به بار میآورد که در کشورمان شاهدیم. این شیوة استحماری که اکنون جای نقد و بررسی علمی را در عرصة «فرهنگی» و سیاسی ایران اشغال کرده بجای بررسی عملکرد سیاستمداران و نتایج عملکردهایشان، به نقل روایت و حکایت از اینان بسنده میکند، و به این ترتیب امکان «تقدیس» و یا «تخریب» آنها را فراهم میآورد.
نمونة این شخصیتسازیها و افسانهپردازیها را در مورد شخص محمد مصدق شاهدیم . خارج از مصدقپرستانی که با عربدهجوئی از بررسی عملکرد محمد مصدق انتقاد «علمی» میکنند، گروهی تلاش دارند محمد مصدق را در آینة سخنان این یا آن عضو جبهة ملی به ما «معرفی» کنند! ولی ما برای بررسی کارنامة مصدق عملکردهای او را ملاک قرار میدهیم: اشغال آذربایجان توسط ارتش سرخ در پی تصویب «طرح» میهندوستانة مصدق جهت قراردادن نفت ایران در انحصار آنگلوساکسونها، ملی کردن نفت، پرداخت خسارت به شرکتهای نفتی انگلستان، تحریم اقتصادی ایران، سازماندهی و سکوت در برابر سازماندهی کودتای 28 مرداد. ایجاد ساواک به عنوان بازوی سرکوب استعماری ما ملت و گسترش دخالت دستاربندان در سیاست، ایجاد تشکل استعماری نهضت آزادی از بازتابهای مستقیم سیاستهای مصدق بود؛ علیرغم این پیامدهای شوم، امروز شاهد تبدیل همین محمد مصدق به «قهرمان» هستیم.
جالب اینجاست که پس از کودتای 28 مرداد بر علیه ملت ایران، گروه عزاداران حسینی هنوز میگویند، بر علیه دولت ملی مصدق کودتا شد! ما هم بدون مطالعة اسناد به اصطلاح محرمانة این یا آن سفارتخانه که بنا بر مقتضیات بعضی اوقات منتشر میشود، به عزاداران حسینی سه نکتة مهم را یادآور میشویم. نخست اینکه، محمد مصدق یکشبه از آسمان به زمین نیامد و در دستگاه پهلوی اول افتخار «خدمت» داشت؛ دوم اینکه سلطنت پهلوی اول برخاسته از کودتای نظامی بود و مشروعیت قانونی نداشت. پس از شهریور 20 که نهادهای قانونی با سلطنت محمدرضا پهلوی موافقت کردند، این سلطنت مشروعیت یافت ولی محمد مصدق با فراهم آوردن زمینة کودتای 28 مرداد، مشروعیت همین سلطنت را نیز از میان برد. در نتیجه «حسن نیت» محمد مصدق و شرکایشان ارزانی مصدقپرستان، چون نتیجة «میهن دوستی» مصدق در برابر ماست: حکومت اسلامی! حال سیاست را به پروفسورهای سیاستشناس و زبدة رادیو فردا و بنگاه خبرپراکنی ناخداکلمب واگذار میکنیم، تا مهملات «سنتی» را به خورد مخاطبان بدهند. و میپردازیم به «گزینش» در عرصة فلسفه، شعر و هنر، یا کندوکاو در زندگی خصوصی فلاسفه، شاعران و هنرمندان. این فعالیتهای «علمی» را در بنگاه خبرپراکنی «بیبیسی»، رادیو زمانه، هفتان، سایت «گزارشگران» و دیگر سایتهای «فرهنگی ـ جمکرانی» میتوان مشاهده کرد.
در این دکههای استحماری، فروید و نیچه هدف اصلی لجنپراکنی عملة فاشیسماند، چون همانطور که پیشتر هم گفتیم، فاشیسم مانند استعمار، «انسان ستیز» است و نظریة فروید، مانند فلسفة نیچه «انسان محور». در نتیجه لجنپراکنی به فروید و نیچه «تکلیف الهی» است. البته این لجنپراکنی مانند «تاریخنگاری» گورکنانه از طریق نبش قبر صورت میگیرد. به این ترتیب که یک فیلسوف را از تابوت بیرون کشیده خاطرات او را از زندگی نیچه برایمان نقل میکنند! یا به ما میگویند، فروید به مواد مخدر معتاد بوده! این نخبگان که به ویژه در سایت رادیوزمانه و هفتان بلبل زبانی میکنند، میپندارند که با این چرندیات نظریة فروید یا فلسفة نیچه اعتبار خود را از دست خواهد داد، و شهید میشل فوکو دست در دست عالیجناب هابرماس، اومبرتو اکو و دیگر فاشیستهای هزارة سوم بجای آنان بر «تخت» خواهند نشست! و با استفاده از اینان تخریب و تحریف «مدرنیته» را میتوان با فراغ بال به «کمال» رساند.
همین روند تخریب و تحریف در مورد شاعران و نویسندگان ایران نیز اجرا میشود. برگزاری نشستهای استحماری آکسفورد، سخنرانیهای شیوا و پوچ کاتوزیان و مصاحبههای مبتذل آغداشلو و ... بر دو محور استوار شده: القاء این امر که جنبشهای «انسان محور» غرب، در گذشتههای دور در ایران وجود داشته! به این ترتیب است که ناگهان در نشست آکسفورد ادعا میکنند، «رنسانس» با حماسههای شاهنامه در ایران به وقوع پیوست، آنهم پس از «دو قرن سکوت!» یا به ما میگویند، شما ایرانیان اصولاً نیازی به اعلامیة جهانی حقوق بشر ندارید؛ «حقوق بشر» همان است که در منشور کوروش کبیر به آن اشاره شده و شما باید افتخار کنید که 2500 سال پیش از غربیها حقوق بشر داشتهاید! و البته ما هم به عنوان ایرانی افتخار میکنیم که 25 سدة پیش، بنیانگزار دودمان هخامنشی برای ملل مغلوب حقوقی قائل شده که امروز ما ملت از آن محرومایم. ولی این موضوع مهم را به ما یادآوری نمیکنند که نخستین امپراطوری جهان به نام «دین» و «مقدسات» پایهریزی نشده بود. و به دلیل همین بیاطلاعی از واقعیات تاریخی است که از چنین هندوانة بزرگی که زیر بغلمان میگذارند مفتخر میشویم و مانند حاجیه شیرین عبادی در «رادیو فردا» ترهات میبافیم و به شیعه بودن خود افتخار هم میکنیم! و یا اینکه در کمال حماقت، جنگ زرگری «فارسنیوز» و کیهان پیرامون سلطنت طلب بودن عبادی را جدی میگیریم و با بیصبری انتظار میکشیم که موسسة استعماری کیهان که امثال حمید مولانا را نیم قرن در دامان پر مهر خود پرورده، در مورد شیرین عبادی برایمان افشاگری هم بکند!
باید حضور «پروفسو» حمید مولانا که عمری را در خدمت ساواک گذرانده و این روزها مأموریت مشاورت احمدی نژاد را بر عهده گرفتهاند عرض کنیم که، این جنگ تبلیغاتی ابلهانه را بیجهت به راه انداختهاند. برای ما ملت هیچ اهمیتی ندارد که عبادی سلطنت طلب باشد یا پیرو به اصطلاح «انقلاب اسلامی». چرا که سلطنت برخاسته از یک کودتا در هر حال حامل انقلاب اسلامی یا بهتر بگوئیم حامل براندازی 22 بهمن بود، بنابراین کاملاً منطقی است که جاننثاران یک سلطنت کودتائی، به محض تضعیف اعلیحضرت در به در به دنبال «پدر» به راه افتاده، شیفتة نخستین دستاری شوند که چشمان نزدیکبینشان در افق سیاست کشور میبیند.
زورپرستی، ویژگی فعلة فاشیسم است. اگر آمریکا و به طور کلی استعمار غرب بجای حمایت از خمینی، از یک «تکه چوب» هم حمایت میکرد، زورپرستان، همه به همان «تکه چوب» کذا ایمان میآوردند، و معجزات «تکه چوب» دهان به دهان میگشت تا به ما برسد و متوجه شویم که اینان عکس «تکه چوب» را هم در ماه رؤیت کردهاند. و اینکه «تکه چوب» به هفت زبان زندة دنیا مسلط است؛ تکه چوب سالها در زندان و تبعید به سر برده، و فرزنداناش توسط ساواک همگی به شهادت رسیدهاند و ... و خلاصه «تکه چوب» قرار شده مانند احمدی نژاد پول نفت را سر سفرة ما بیاورد. اتفاقاً «تکه چوب» فعلی، پول را واقعاً سر سفرة مردم آورد، سپس پول نفت را در همان سفرة کذا پیچید، و کل سفره همراه با نان و آب و برق را تقدیم اربابان خود فرمود!
بیجهت نیست که رهبر فرزانه دیروز از «تکه چوب» فعلی خواستند برای پنجسال آینده هم «برنامه ریزی» کند. بله، «پروفسور» حمیدمولانا بیجهت از آستین استعمار سر مبارکشان را در نیاوردهاند! «ژوکر» فرهیختة عموسام که مطالب پوچ و مضحکشان معمولاً در کیهان منتشر میشود، به دلیل خدمات فرهنگیشان یک بنیاد فرهنگی هم قرار شده در ونک به راه اندازند. در کشوری که مفاخر ادبیاش چون فرخزاد و هدایت و فرخییزدی و عشقی مطروداند و فاقد «بنیاد»، حمید مولانا، که مانند محمد خاتمی نور خدمت در ساواک از چهرهاش ساطع میشود، حتماً باید یک بنیاد فرهنگی داشته باشد.
هر چه باشد ما ایرانیان که 2500 سال تاریخ مدون داریم، ما که تاریخ کشورمان را با کوروش کبیر و منشور حقوق بشر آغاز کردیم، و امروز با لجن استعمار و نکبت حکومت اسلامی پای به هزارة سوم گذاشتیم، میباید از زبان یک ساواکی دیگر به نام مسعود بهنود در «شهروند امروز» مورخ 4 شهریور سالجاری بخوانیم که، بدون «ابرمرد هرگز»! بله شیخ مسعود بهنود در راستای لجنپراکنیهای متداول و مرسوم و در مسیر بیراهة تحریفات مقدس، از فردوسی به هیتلر و سپس به بتهوون و شکسپیر نقب میزنند! بهنود، هیتلر را «ابر مرد» میخواند و میگوید، هیتلر برخلاف فردوسی کتاب آسمانی خود را در«سکوت» ننوشت! رهبرکبیر، «نبرد من» را با الهام از واگنر و نیچه به رشتة تحریر درآورد! شیخ مسعود سپس از هیتلر به مارکس و انگلس تونلی حفر میکند تا برسد به «پوپر»! و بگوید فکر نکنید همة ابرمردها بداند، ابر مردهای خوب هم داریم:
«همینها، از شکسپیر و حافظ، بتهوون و آنیشتین [اینشتین] هستند که نمیگذارند باورمان شود که بی ابرمرد میتوانیم زیست. هر چه به خود گفته باشیم روزگار ابرمردان گذشت.»
البته ما به شیخ مسعود اطمینان میدهیم که استعمار تا جان در بدن دارد، کودکاناش را بدون «ابرمرد» نخواهد گذاشت. سید محمد خاتمی فرهیخته و سیدحمید مولانا، «پروفسور» معروف را «خداوند» برای راهنمائی بشر فرستاده، تا در زمینة «بنیاد فرهنگی» به «رقابت آزاد» بپردازند. هر دوی اینان در کیهان خدمت کردهاند، هر دو سیداند و هر دو ساواکی! ولی افسوس که دست ما از دامان ابرمرد درست و حسابی کوتاه است! همان که بهای نفت را تعیین میکند. به گزارش رویترز، مورخ 25 ماه اوت 2008، اعضای اوپک در نشست 9 سپتامبر تدابیری خواهند اندیشید تا از کاهش بهای نفت جلوگیری کنند! نمیدانیم آنروزها که نفت را بشکهای 9 دلار غارت میکردند این «اعضاء» کجا بودند؟
وارد کردن دستاربندان به عرصة آموزش و پرورش، تعطیل مدارس مختلط و تحمیل «گزینش» بر اساس «معتقدات» و کندوکاو در زندگی خصوصی مردم همان نکبت و ادباری را به بار میآورد که در کشورمان شاهدیم. این شیوة استحماری که اکنون جای نقد و بررسی علمی را در عرصة «فرهنگی» و سیاسی ایران اشغال کرده بجای بررسی عملکرد سیاستمداران و نتایج عملکردهایشان، به نقل روایت و حکایت از اینان بسنده میکند، و به این ترتیب امکان «تقدیس» و یا «تخریب» آنها را فراهم میآورد.
نمونة این شخصیتسازیها و افسانهپردازیها را در مورد شخص محمد مصدق شاهدیم . خارج از مصدقپرستانی که با عربدهجوئی از بررسی عملکرد محمد مصدق انتقاد «علمی» میکنند، گروهی تلاش دارند محمد مصدق را در آینة سخنان این یا آن عضو جبهة ملی به ما «معرفی» کنند! ولی ما برای بررسی کارنامة مصدق عملکردهای او را ملاک قرار میدهیم: اشغال آذربایجان توسط ارتش سرخ در پی تصویب «طرح» میهندوستانة مصدق جهت قراردادن نفت ایران در انحصار آنگلوساکسونها، ملی کردن نفت، پرداخت خسارت به شرکتهای نفتی انگلستان، تحریم اقتصادی ایران، سازماندهی و سکوت در برابر سازماندهی کودتای 28 مرداد. ایجاد ساواک به عنوان بازوی سرکوب استعماری ما ملت و گسترش دخالت دستاربندان در سیاست، ایجاد تشکل استعماری نهضت آزادی از بازتابهای مستقیم سیاستهای مصدق بود؛ علیرغم این پیامدهای شوم، امروز شاهد تبدیل همین محمد مصدق به «قهرمان» هستیم.
جالب اینجاست که پس از کودتای 28 مرداد بر علیه ملت ایران، گروه عزاداران حسینی هنوز میگویند، بر علیه دولت ملی مصدق کودتا شد! ما هم بدون مطالعة اسناد به اصطلاح محرمانة این یا آن سفارتخانه که بنا بر مقتضیات بعضی اوقات منتشر میشود، به عزاداران حسینی سه نکتة مهم را یادآور میشویم. نخست اینکه، محمد مصدق یکشبه از آسمان به زمین نیامد و در دستگاه پهلوی اول افتخار «خدمت» داشت؛ دوم اینکه سلطنت پهلوی اول برخاسته از کودتای نظامی بود و مشروعیت قانونی نداشت. پس از شهریور 20 که نهادهای قانونی با سلطنت محمدرضا پهلوی موافقت کردند، این سلطنت مشروعیت یافت ولی محمد مصدق با فراهم آوردن زمینة کودتای 28 مرداد، مشروعیت همین سلطنت را نیز از میان برد. در نتیجه «حسن نیت» محمد مصدق و شرکایشان ارزانی مصدقپرستان، چون نتیجة «میهن دوستی» مصدق در برابر ماست: حکومت اسلامی! حال سیاست را به پروفسورهای سیاستشناس و زبدة رادیو فردا و بنگاه خبرپراکنی ناخداکلمب واگذار میکنیم، تا مهملات «سنتی» را به خورد مخاطبان بدهند. و میپردازیم به «گزینش» در عرصة فلسفه، شعر و هنر، یا کندوکاو در زندگی خصوصی فلاسفه، شاعران و هنرمندان. این فعالیتهای «علمی» را در بنگاه خبرپراکنی «بیبیسی»، رادیو زمانه، هفتان، سایت «گزارشگران» و دیگر سایتهای «فرهنگی ـ جمکرانی» میتوان مشاهده کرد.
در این دکههای استحماری، فروید و نیچه هدف اصلی لجنپراکنی عملة فاشیسماند، چون همانطور که پیشتر هم گفتیم، فاشیسم مانند استعمار، «انسان ستیز» است و نظریة فروید، مانند فلسفة نیچه «انسان محور». در نتیجه لجنپراکنی به فروید و نیچه «تکلیف الهی» است. البته این لجنپراکنی مانند «تاریخنگاری» گورکنانه از طریق نبش قبر صورت میگیرد. به این ترتیب که یک فیلسوف را از تابوت بیرون کشیده خاطرات او را از زندگی نیچه برایمان نقل میکنند! یا به ما میگویند، فروید به مواد مخدر معتاد بوده! این نخبگان که به ویژه در سایت رادیوزمانه و هفتان بلبل زبانی میکنند، میپندارند که با این چرندیات نظریة فروید یا فلسفة نیچه اعتبار خود را از دست خواهد داد، و شهید میشل فوکو دست در دست عالیجناب هابرماس، اومبرتو اکو و دیگر فاشیستهای هزارة سوم بجای آنان بر «تخت» خواهند نشست! و با استفاده از اینان تخریب و تحریف «مدرنیته» را میتوان با فراغ بال به «کمال» رساند.
همین روند تخریب و تحریف در مورد شاعران و نویسندگان ایران نیز اجرا میشود. برگزاری نشستهای استحماری آکسفورد، سخنرانیهای شیوا و پوچ کاتوزیان و مصاحبههای مبتذل آغداشلو و ... بر دو محور استوار شده: القاء این امر که جنبشهای «انسان محور» غرب، در گذشتههای دور در ایران وجود داشته! به این ترتیب است که ناگهان در نشست آکسفورد ادعا میکنند، «رنسانس» با حماسههای شاهنامه در ایران به وقوع پیوست، آنهم پس از «دو قرن سکوت!» یا به ما میگویند، شما ایرانیان اصولاً نیازی به اعلامیة جهانی حقوق بشر ندارید؛ «حقوق بشر» همان است که در منشور کوروش کبیر به آن اشاره شده و شما باید افتخار کنید که 2500 سال پیش از غربیها حقوق بشر داشتهاید! و البته ما هم به عنوان ایرانی افتخار میکنیم که 25 سدة پیش، بنیانگزار دودمان هخامنشی برای ملل مغلوب حقوقی قائل شده که امروز ما ملت از آن محرومایم. ولی این موضوع مهم را به ما یادآوری نمیکنند که نخستین امپراطوری جهان به نام «دین» و «مقدسات» پایهریزی نشده بود. و به دلیل همین بیاطلاعی از واقعیات تاریخی است که از چنین هندوانة بزرگی که زیر بغلمان میگذارند مفتخر میشویم و مانند حاجیه شیرین عبادی در «رادیو فردا» ترهات میبافیم و به شیعه بودن خود افتخار هم میکنیم! و یا اینکه در کمال حماقت، جنگ زرگری «فارسنیوز» و کیهان پیرامون سلطنت طلب بودن عبادی را جدی میگیریم و با بیصبری انتظار میکشیم که موسسة استعماری کیهان که امثال حمید مولانا را نیم قرن در دامان پر مهر خود پرورده، در مورد شیرین عبادی برایمان افشاگری هم بکند!
باید حضور «پروفسو» حمید مولانا که عمری را در خدمت ساواک گذرانده و این روزها مأموریت مشاورت احمدی نژاد را بر عهده گرفتهاند عرض کنیم که، این جنگ تبلیغاتی ابلهانه را بیجهت به راه انداختهاند. برای ما ملت هیچ اهمیتی ندارد که عبادی سلطنت طلب باشد یا پیرو به اصطلاح «انقلاب اسلامی». چرا که سلطنت برخاسته از یک کودتا در هر حال حامل انقلاب اسلامی یا بهتر بگوئیم حامل براندازی 22 بهمن بود، بنابراین کاملاً منطقی است که جاننثاران یک سلطنت کودتائی، به محض تضعیف اعلیحضرت در به در به دنبال «پدر» به راه افتاده، شیفتة نخستین دستاری شوند که چشمان نزدیکبینشان در افق سیاست کشور میبیند.
زورپرستی، ویژگی فعلة فاشیسم است. اگر آمریکا و به طور کلی استعمار غرب بجای حمایت از خمینی، از یک «تکه چوب» هم حمایت میکرد، زورپرستان، همه به همان «تکه چوب» کذا ایمان میآوردند، و معجزات «تکه چوب» دهان به دهان میگشت تا به ما برسد و متوجه شویم که اینان عکس «تکه چوب» را هم در ماه رؤیت کردهاند. و اینکه «تکه چوب» به هفت زبان زندة دنیا مسلط است؛ تکه چوب سالها در زندان و تبعید به سر برده، و فرزنداناش توسط ساواک همگی به شهادت رسیدهاند و ... و خلاصه «تکه چوب» قرار شده مانند احمدی نژاد پول نفت را سر سفرة ما بیاورد. اتفاقاً «تکه چوب» فعلی، پول را واقعاً سر سفرة مردم آورد، سپس پول نفت را در همان سفرة کذا پیچید، و کل سفره همراه با نان و آب و برق را تقدیم اربابان خود فرمود!
بیجهت نیست که رهبر فرزانه دیروز از «تکه چوب» فعلی خواستند برای پنجسال آینده هم «برنامه ریزی» کند. بله، «پروفسور» حمیدمولانا بیجهت از آستین استعمار سر مبارکشان را در نیاوردهاند! «ژوکر» فرهیختة عموسام که مطالب پوچ و مضحکشان معمولاً در کیهان منتشر میشود، به دلیل خدمات فرهنگیشان یک بنیاد فرهنگی هم قرار شده در ونک به راه اندازند. در کشوری که مفاخر ادبیاش چون فرخزاد و هدایت و فرخییزدی و عشقی مطروداند و فاقد «بنیاد»، حمید مولانا، که مانند محمد خاتمی نور خدمت در ساواک از چهرهاش ساطع میشود، حتماً باید یک بنیاد فرهنگی داشته باشد.
هر چه باشد ما ایرانیان که 2500 سال تاریخ مدون داریم، ما که تاریخ کشورمان را با کوروش کبیر و منشور حقوق بشر آغاز کردیم، و امروز با لجن استعمار و نکبت حکومت اسلامی پای به هزارة سوم گذاشتیم، میباید از زبان یک ساواکی دیگر به نام مسعود بهنود در «شهروند امروز» مورخ 4 شهریور سالجاری بخوانیم که، بدون «ابرمرد هرگز»! بله شیخ مسعود بهنود در راستای لجنپراکنیهای متداول و مرسوم و در مسیر بیراهة تحریفات مقدس، از فردوسی به هیتلر و سپس به بتهوون و شکسپیر نقب میزنند! بهنود، هیتلر را «ابر مرد» میخواند و میگوید، هیتلر برخلاف فردوسی کتاب آسمانی خود را در«سکوت» ننوشت! رهبرکبیر، «نبرد من» را با الهام از واگنر و نیچه به رشتة تحریر درآورد! شیخ مسعود سپس از هیتلر به مارکس و انگلس تونلی حفر میکند تا برسد به «پوپر»! و بگوید فکر نکنید همة ابرمردها بداند، ابر مردهای خوب هم داریم:
«همینها، از شکسپیر و حافظ، بتهوون و آنیشتین [اینشتین] هستند که نمیگذارند باورمان شود که بی ابرمرد میتوانیم زیست. هر چه به خود گفته باشیم روزگار ابرمردان گذشت.»
البته ما به شیخ مسعود اطمینان میدهیم که استعمار تا جان در بدن دارد، کودکاناش را بدون «ابرمرد» نخواهد گذاشت. سید محمد خاتمی فرهیخته و سیدحمید مولانا، «پروفسور» معروف را «خداوند» برای راهنمائی بشر فرستاده، تا در زمینة «بنیاد فرهنگی» به «رقابت آزاد» بپردازند. هر دوی اینان در کیهان خدمت کردهاند، هر دو سیداند و هر دو ساواکی! ولی افسوس که دست ما از دامان ابرمرد درست و حسابی کوتاه است! همان که بهای نفت را تعیین میکند. به گزارش رویترز، مورخ 25 ماه اوت 2008، اعضای اوپک در نشست 9 سپتامبر تدابیری خواهند اندیشید تا از کاهش بهای نفت جلوگیری کنند! نمیدانیم آنروزها که نفت را بشکهای 9 دلار غارت میکردند این «اعضاء» کجا بودند؟
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت