کشک و پژوهش!
...
در وبلاگ «ژوکر فرهنگی» گفتیم که تاریخ ایران با امپراطوری هخامنشی آغاز شد. امپراطوریای که دین دولتی نداشت و بر اساس «مقدسات» پایه ریزی نشده بود. پیشتر گفتیم که امپراطوری هخامنشی یک امپراطوری زرتشتی نبوده و هویت تاریخی ما ایرانیان با مقدسات مذهبی هیچ پیوندی ندارد. ولی جوجه پاسداران سلطنتطلب آس برندة خود را رو کردهاند، و با توسل به لچک حاجیه عبادی «هویت» ایرانی را برایمان چنین تعریف میکنند: «ایرانی ـ اسلامی!» و این «هویت» گویا با بهائیت در تضاد قرار میگیرد، چرا که منافع استعمار چنین ایجاب میکند.
فارس نیوز، مورخ 26 اوت 2008، به قلم لطفالله لطفی، یکی از «پژوهشگران تاریخ معاصر»، مطلبی تحت عنوان «سخنی با شیرین عبادی پیرامون بهائیت» انتشار داده. نویسنده در این مطلب با استناد به فرمایشات چند «پروفسور» غربی نتیجه گرفته که «قرهالعین» نمیتوانسته گرایشات فمینیستی داشته باشد! و بهائیت یک «تفکر» جهان سومی است! واقعاً برای رسیدن به چنین نتایجی به «تحقیقات» و فتاوی پروفسورهای غربی هم نیاز بود! مسلم استکه «قرهالعین» با فمینیسم ارتباطی نداشته، چون در آن دوران موضعی به عنوان فمینیسم اصولاً مطرح نشده بود. ولی بهائیت یک «تفکر» جهان سومی نیست، بهائیت تداوم همین تشیعجمکرانی است و تشیع با «تفکر» هزاران سال نوری فاصله دارد. در ضمن یهودیت، مسیحیت و اسلام به مراتب از بهائیت عقب افتادهتراند، چون بر تعلقات قومی و بدوی پای میفشارند. کتب مقدسشان شاهدی است براین مدعا. پس بهتر است پیروان ادیان ابراهیمی که توحش و تحجرشان عالمگیر شده، دست از سر بهائیت بردارند. این ایرادهای ابلهانه حکایت طعنه زدن سیر به پیاز است!
نویسندة مقاله در «فارسنیوز» با تکیه بر سخنان چند پروفسور بهائی و غیربهائی میکوشد دراویش را نیز بهائی معرفی کند! تا علاوه بر سرکوب وحشیانة بهائیان در ایران سرکوب دراویش نیز قابل توجیه شود. بهتر بگوئیم پژوهشگر جمکران هوای بازگشت به دوران شیرین کریمخان زند و امیرکبیر در سر میپروراند. چون کریمخان هم یکی از پیروان سرکوب دراویش بود، البته بهائیان افتخار زیستن در دوران «وکیل الرعایا» نداشتند، در غیر اینصورت این حاکم «کریم» نسلشان را منقرض میکرد.
پژوهشگر «تاریخ جمکرانی» میفرمایند، تشکیلات جهانی بهائیت مورد انتقادات جدی قرارگرفته. و جای تعجب نیست که منتقدین هم چند «استاد» تولید ینگه دنیا باشند! میدانیم که قبلة گورکنها آبدارخانة سازمان سیا است و هر چه بعضی «استادان» در ینگه دنیا بپزند، اینها با کمال میل میبلعند. به گفتة «پرفسور» لطفی، این استادان منتقد بهائیت به اکتشافات بزرگی نائل آمدهاند، از آنجمله است، «بنیادگرائی» تشکیلات رهبری بهائیت! بله تشکیلات رهبری جهان اسلام در عربستان، بسیار پیشرفته و دمکراتیک است! تشکیلات رهبری شیعی مسلکان در جمکران هم حرف ندارد! واتیکان، کلیسای آنگلیکن، باپتیستها و اوانجلیستها از این نظر گوی سبقت از دیگران ربودهاند، و به ویژه واتیکان که اخیراً کشیشهای فدائی شهید «فرانکو» را به سرپرستی کلیسا منصوب میکند با بنیادگرائی بکلی بیگانه است. ولی خوب جناب «دکتر» خوان کول، استاد مطالعات خاورمیانة دانشگاه میشیگان و چند تن از همکارانشان فقط از رهبری بهائیت انتقاد کرده و میگویند گرایش لیبرالیستی ندارد! چون از دید آقای لطفی و مراجع تقلیدشان در ینگه دنیا، آخوندهای جمکران، کشیشهای واتیکان و خاخامها از نظر ژنتیک لیبرالاند:
«آنان [محققان غربی] معتقد هستند که ساختار شورای نه نفر رهبریت تشکیلات جهانی بهائیت از گرایشات شدید بنیادگرائی برخوردار است تا گرایشات لیبرالیستی[...]»
مسلماً استادان کذا تعریف نوینی هم از لیبرالیسم میشناسند که هنوز به اطلاع ما نرسیده! لیبرالیسم، آنطور که ما میشناسیم، به عنوان یک نگرش فردگرایانه با بنیاد دین در تضاد قرار میگیرد، و تفاوتی ندارد که کدام دین مورد نظر باشد. در ضمن چند استاد شکستة دانشگاه در جایگاهی نیستند که لیبرالیسم را بنا بر مقتضیات وقت همانطور که مایلاند تعریف کنند. پژوهشگران جمکران بجای تکرار طوطیوار سخنان این یا آن «دکتر» و «پروفسور» گاوچران بهتر است کمی مطالعه کنند تا دریابند لیبرالیسم هیچ ارتباطی با دین و مذهب ندارد.
ولی جالبتر از انتقاد پروفسور «کول»، فرمایشات «دکتر» کاظم زاده، استاد تاریخ و سخنگوی بهائیان آمریکاست که به مذاق آقای لطفی خیلی «شیرین» آمده. چرا که جناب کاظم زاده هم، فرمودهاند تشکیلات بهائی با دموکراسی در آمریکا «منطبق» نیست! میباید پرسید، مگر تشکیلات مسلمانان و یهودیان و مسیحیان با دمکراسی منطبق است و ما نمیدانستیم؟ اگر دینی وجود دارد که با سکولاریسم و دمکراسی انطباق دارد، بهتر است آقای لطفی آنرا به ما معرفی کنند که نادان از این جهان نرویم:
«به اعتقاد[...] سخنگوی بهائیان ساختار تشکیلات بهائی لزوماً منطبق با دمکراسی در آمریکا نیست بلکه متعهد به رعایت تئوکراسی جامعة بهائی است.»
سپاس فراوان ایزد توانا را که ساختار تشکیلات تشیع در انطباق کامل با دمکراسی قرار دارد و حضور موجودات وحشیای چون روحالله خمینی، اکبر بهرمانی، علی خامنهای، محمد خاتمی و دیگر نعلینهای جمکران شاهدی است بر این مدعا. بله نمیدانیم حکومت اسلامی چند دلار به این «پروفسورها» خمس و زکات داده تا برایش «تحقیقات» به راه بیاندازند و دست پژوهشگرانی چون «لطفی» را برای انتقاد از بهائیت پر از خالی فرمایند. چون اگر امثال لطفی هر کالای تبلیغاتی تولیدی غرب را به عنوان تحقیقات علمی روی سرشان گذاشته و حلوا حلوا میکنند، ما احمق نیستیم! و ترهات استادان فرهیختة آکادمیهای غرب را به عنوان تحقیقات علمی قاپ نمیزنیم!
لطفی مینویسد، یک محقق آلمانی «معتقد» است که بهائیت درویش مآب است، یک محقق ایتالیائی هم بهائیت را نقابی میداند برای «لاقیدی مذهبی!» بهتر است برادر لطفی بداند تحقیقات علمی بر اساس «اعتقادات» حاصل نمیشود، کسی که بر اساس «اعتقاد» سخن میگوید محقق نیست، آخوند و شیاد و دینفروش است و کسی که به عنوان «پژوهشگر تاریخ» ترهات مشتی شیاد را به خورد مخاطب میدهد، هم شیاد است و هم ابله:
«رومر، محقق آلمانی معتقد است که بهائیت یک مسلک درویش مآب است [...] پروفسور نالینو[...] بهائیت را آمیزهای از توهمات شرقی و آرا و عقاید غربی میداند و آنرا نقابی میداند برای لاقیدی مذهبی[...] شفر[میگوید] عقاید بهائی [...] در مطالعات فلسفی، مذهبی و علم کلام [در مقایسه] با اسلام در مرحلة نوزادی به سر میبرد [...] نظریههای بنیادی فلسفی در مورد نقش عقل و منطق، اخلاق و سیاست مورد پژوهش قرار نگرفته [...] احکام جزائی کتاب اقدس مخالف تصور ارزشهای حاکم بر دنیای غرب است و نیز مخالف خواستههای متخصصین امور جنائی مدرن است [...] بهائیان [میگویند] بهاءالله همه چیز را بیان کرده و انسان برای کشف حقیقت نیازی به فلسفه ندارد [...] این میتواند جامعة بهائی را به نگرشهای فرقه گرایانه سوق دهد[...]»
میبینیم که بهائیت چه شباهت عجیبی به تشیع دارد. به «برادر» لطفی یادآور شویم که قانون اساسی جمکران هم ملت ایران را به شیعیمسلکان تقلیل داده، احکام توحش اسلامی مانند احکام جزائی یهودیت و مسیحیت با احکام مدرن قضائی در تضاد قرار دارد، در وقوقیههای جمعه هر هفته تکرار میشود که «در اسلام همه چیز هست!» و شیرین عبادی به همراه دیگر اوباش نانخور غرب و جمکران دمکراسی و حقوق بشر را در همین دین «مترقی» کشف کرده. از این گذشته ادیان ابراهیمی هیچیک در مورد فلسفه حرفی برای گفتن ندارند. بهتر است برادر لطفی بدانند که ادیان الهی بخشی از فلسفة ارسطوئی را به عاریت گرفتهاند!
جناب لطفی در پایان پژوهشهای کشکی خود ادعا کردهاند، تشکیلات بهائی مانع تحقق «حقوق شهروندی» بهائیان میشود! همانطور که میبینیم، پروپاگاند ابلهانة مؤسسة کیهان برای عبادی با مطلب «علمی» برادر لطفی به اوج خود رسیده، چرا که ایشان ضمن استخراج یک عدد سیمون دوبووار از دوران قاجار به شیرین عبادی نصیحت میکنند فریب بهائیان را نخورد چون اینان قصد دارند از شیرین عبادی یک «قرهالعین» بازسازی کنند!
بیچاره قرهالعین یا زرین تاج که در زمان خودش نسبت به زنان ایران پیشرو بود. اینکه حاج لطفی از نقشههای «شوم» بهائیان پرده برداشته و به عبادی میگوید، مواظب باش حجاب را برنداری که قرهالعین خواهی شد، نشان میدهد که جنجال فعلة فاشیسم و اربابانشان بر همان یک تکه پارچه متمرکز شده، تا حقوق زنان ایران در «حجاب» خلاصه شود.
اگر موسسة استعماری کیهان و شرکایاشدر «فارس نیوز» میپندارند که با تبلیغات ابلهانة خود میتوانند ما را همزمان به سوی «سلطنت» و «بهائیت» «ارشاد» فرمایند و قرهالعین خودشان را بجای الگوی فاطمه بگذارند سخت در اشتباهاند. جنگ زرگری با عبادی، برافراشتن پرچم مبارزه با بهائیت و اسرائیل ما را از لائیسیته به بیراهة «دین نوین» و «دین مترقی» رهنمون نخواهد شد. بهائیت تداوم تشیع است و آخوندهای شیعی مسلک به همان دلیل که با دراویش دشمنی دارند بهائیت را نیز مردود میشمارند. برای رهائی از چاه جمکران و تشیعی که دست ساز ناخداکلمب است، یک راه بیشتر وجود ندارد: جدائی دین از سیاست!
فارس نیوز، مورخ 26 اوت 2008، به قلم لطفالله لطفی، یکی از «پژوهشگران تاریخ معاصر»، مطلبی تحت عنوان «سخنی با شیرین عبادی پیرامون بهائیت» انتشار داده. نویسنده در این مطلب با استناد به فرمایشات چند «پروفسور» غربی نتیجه گرفته که «قرهالعین» نمیتوانسته گرایشات فمینیستی داشته باشد! و بهائیت یک «تفکر» جهان سومی است! واقعاً برای رسیدن به چنین نتایجی به «تحقیقات» و فتاوی پروفسورهای غربی هم نیاز بود! مسلم استکه «قرهالعین» با فمینیسم ارتباطی نداشته، چون در آن دوران موضعی به عنوان فمینیسم اصولاً مطرح نشده بود. ولی بهائیت یک «تفکر» جهان سومی نیست، بهائیت تداوم همین تشیعجمکرانی است و تشیع با «تفکر» هزاران سال نوری فاصله دارد. در ضمن یهودیت، مسیحیت و اسلام به مراتب از بهائیت عقب افتادهتراند، چون بر تعلقات قومی و بدوی پای میفشارند. کتب مقدسشان شاهدی است براین مدعا. پس بهتر است پیروان ادیان ابراهیمی که توحش و تحجرشان عالمگیر شده، دست از سر بهائیت بردارند. این ایرادهای ابلهانه حکایت طعنه زدن سیر به پیاز است!
نویسندة مقاله در «فارسنیوز» با تکیه بر سخنان چند پروفسور بهائی و غیربهائی میکوشد دراویش را نیز بهائی معرفی کند! تا علاوه بر سرکوب وحشیانة بهائیان در ایران سرکوب دراویش نیز قابل توجیه شود. بهتر بگوئیم پژوهشگر جمکران هوای بازگشت به دوران شیرین کریمخان زند و امیرکبیر در سر میپروراند. چون کریمخان هم یکی از پیروان سرکوب دراویش بود، البته بهائیان افتخار زیستن در دوران «وکیل الرعایا» نداشتند، در غیر اینصورت این حاکم «کریم» نسلشان را منقرض میکرد.
پژوهشگر «تاریخ جمکرانی» میفرمایند، تشکیلات جهانی بهائیت مورد انتقادات جدی قرارگرفته. و جای تعجب نیست که منتقدین هم چند «استاد» تولید ینگه دنیا باشند! میدانیم که قبلة گورکنها آبدارخانة سازمان سیا است و هر چه بعضی «استادان» در ینگه دنیا بپزند، اینها با کمال میل میبلعند. به گفتة «پرفسور» لطفی، این استادان منتقد بهائیت به اکتشافات بزرگی نائل آمدهاند، از آنجمله است، «بنیادگرائی» تشکیلات رهبری بهائیت! بله تشکیلات رهبری جهان اسلام در عربستان، بسیار پیشرفته و دمکراتیک است! تشکیلات رهبری شیعی مسلکان در جمکران هم حرف ندارد! واتیکان، کلیسای آنگلیکن، باپتیستها و اوانجلیستها از این نظر گوی سبقت از دیگران ربودهاند، و به ویژه واتیکان که اخیراً کشیشهای فدائی شهید «فرانکو» را به سرپرستی کلیسا منصوب میکند با بنیادگرائی بکلی بیگانه است. ولی خوب جناب «دکتر» خوان کول، استاد مطالعات خاورمیانة دانشگاه میشیگان و چند تن از همکارانشان فقط از رهبری بهائیت انتقاد کرده و میگویند گرایش لیبرالیستی ندارد! چون از دید آقای لطفی و مراجع تقلیدشان در ینگه دنیا، آخوندهای جمکران، کشیشهای واتیکان و خاخامها از نظر ژنتیک لیبرالاند:
«آنان [محققان غربی] معتقد هستند که ساختار شورای نه نفر رهبریت تشکیلات جهانی بهائیت از گرایشات شدید بنیادگرائی برخوردار است تا گرایشات لیبرالیستی[...]»
مسلماً استادان کذا تعریف نوینی هم از لیبرالیسم میشناسند که هنوز به اطلاع ما نرسیده! لیبرالیسم، آنطور که ما میشناسیم، به عنوان یک نگرش فردگرایانه با بنیاد دین در تضاد قرار میگیرد، و تفاوتی ندارد که کدام دین مورد نظر باشد. در ضمن چند استاد شکستة دانشگاه در جایگاهی نیستند که لیبرالیسم را بنا بر مقتضیات وقت همانطور که مایلاند تعریف کنند. پژوهشگران جمکران بجای تکرار طوطیوار سخنان این یا آن «دکتر» و «پروفسور» گاوچران بهتر است کمی مطالعه کنند تا دریابند لیبرالیسم هیچ ارتباطی با دین و مذهب ندارد.
ولی جالبتر از انتقاد پروفسور «کول»، فرمایشات «دکتر» کاظم زاده، استاد تاریخ و سخنگوی بهائیان آمریکاست که به مذاق آقای لطفی خیلی «شیرین» آمده. چرا که جناب کاظم زاده هم، فرمودهاند تشکیلات بهائی با دموکراسی در آمریکا «منطبق» نیست! میباید پرسید، مگر تشکیلات مسلمانان و یهودیان و مسیحیان با دمکراسی منطبق است و ما نمیدانستیم؟ اگر دینی وجود دارد که با سکولاریسم و دمکراسی انطباق دارد، بهتر است آقای لطفی آنرا به ما معرفی کنند که نادان از این جهان نرویم:
«به اعتقاد[...] سخنگوی بهائیان ساختار تشکیلات بهائی لزوماً منطبق با دمکراسی در آمریکا نیست بلکه متعهد به رعایت تئوکراسی جامعة بهائی است.»
سپاس فراوان ایزد توانا را که ساختار تشکیلات تشیع در انطباق کامل با دمکراسی قرار دارد و حضور موجودات وحشیای چون روحالله خمینی، اکبر بهرمانی، علی خامنهای، محمد خاتمی و دیگر نعلینهای جمکران شاهدی است بر این مدعا. بله نمیدانیم حکومت اسلامی چند دلار به این «پروفسورها» خمس و زکات داده تا برایش «تحقیقات» به راه بیاندازند و دست پژوهشگرانی چون «لطفی» را برای انتقاد از بهائیت پر از خالی فرمایند. چون اگر امثال لطفی هر کالای تبلیغاتی تولیدی غرب را به عنوان تحقیقات علمی روی سرشان گذاشته و حلوا حلوا میکنند، ما احمق نیستیم! و ترهات استادان فرهیختة آکادمیهای غرب را به عنوان تحقیقات علمی قاپ نمیزنیم!
لطفی مینویسد، یک محقق آلمانی «معتقد» است که بهائیت درویش مآب است، یک محقق ایتالیائی هم بهائیت را نقابی میداند برای «لاقیدی مذهبی!» بهتر است برادر لطفی بداند تحقیقات علمی بر اساس «اعتقادات» حاصل نمیشود، کسی که بر اساس «اعتقاد» سخن میگوید محقق نیست، آخوند و شیاد و دینفروش است و کسی که به عنوان «پژوهشگر تاریخ» ترهات مشتی شیاد را به خورد مخاطب میدهد، هم شیاد است و هم ابله:
«رومر، محقق آلمانی معتقد است که بهائیت یک مسلک درویش مآب است [...] پروفسور نالینو[...] بهائیت را آمیزهای از توهمات شرقی و آرا و عقاید غربی میداند و آنرا نقابی میداند برای لاقیدی مذهبی[...] شفر[میگوید] عقاید بهائی [...] در مطالعات فلسفی، مذهبی و علم کلام [در مقایسه] با اسلام در مرحلة نوزادی به سر میبرد [...] نظریههای بنیادی فلسفی در مورد نقش عقل و منطق، اخلاق و سیاست مورد پژوهش قرار نگرفته [...] احکام جزائی کتاب اقدس مخالف تصور ارزشهای حاکم بر دنیای غرب است و نیز مخالف خواستههای متخصصین امور جنائی مدرن است [...] بهائیان [میگویند] بهاءالله همه چیز را بیان کرده و انسان برای کشف حقیقت نیازی به فلسفه ندارد [...] این میتواند جامعة بهائی را به نگرشهای فرقه گرایانه سوق دهد[...]»
میبینیم که بهائیت چه شباهت عجیبی به تشیع دارد. به «برادر» لطفی یادآور شویم که قانون اساسی جمکران هم ملت ایران را به شیعیمسلکان تقلیل داده، احکام توحش اسلامی مانند احکام جزائی یهودیت و مسیحیت با احکام مدرن قضائی در تضاد قرار دارد، در وقوقیههای جمعه هر هفته تکرار میشود که «در اسلام همه چیز هست!» و شیرین عبادی به همراه دیگر اوباش نانخور غرب و جمکران دمکراسی و حقوق بشر را در همین دین «مترقی» کشف کرده. از این گذشته ادیان ابراهیمی هیچیک در مورد فلسفه حرفی برای گفتن ندارند. بهتر است برادر لطفی بدانند که ادیان الهی بخشی از فلسفة ارسطوئی را به عاریت گرفتهاند!
جناب لطفی در پایان پژوهشهای کشکی خود ادعا کردهاند، تشکیلات بهائی مانع تحقق «حقوق شهروندی» بهائیان میشود! همانطور که میبینیم، پروپاگاند ابلهانة مؤسسة کیهان برای عبادی با مطلب «علمی» برادر لطفی به اوج خود رسیده، چرا که ایشان ضمن استخراج یک عدد سیمون دوبووار از دوران قاجار به شیرین عبادی نصیحت میکنند فریب بهائیان را نخورد چون اینان قصد دارند از شیرین عبادی یک «قرهالعین» بازسازی کنند!
بیچاره قرهالعین یا زرین تاج که در زمان خودش نسبت به زنان ایران پیشرو بود. اینکه حاج لطفی از نقشههای «شوم» بهائیان پرده برداشته و به عبادی میگوید، مواظب باش حجاب را برنداری که قرهالعین خواهی شد، نشان میدهد که جنجال فعلة فاشیسم و اربابانشان بر همان یک تکه پارچه متمرکز شده، تا حقوق زنان ایران در «حجاب» خلاصه شود.
اگر موسسة استعماری کیهان و شرکایاشدر «فارس نیوز» میپندارند که با تبلیغات ابلهانة خود میتوانند ما را همزمان به سوی «سلطنت» و «بهائیت» «ارشاد» فرمایند و قرهالعین خودشان را بجای الگوی فاطمه بگذارند سخت در اشتباهاند. جنگ زرگری با عبادی، برافراشتن پرچم مبارزه با بهائیت و اسرائیل ما را از لائیسیته به بیراهة «دین نوین» و «دین مترقی» رهنمون نخواهد شد. بهائیت تداوم تشیع است و آخوندهای شیعی مسلک به همان دلیل که با دراویش دشمنی دارند بهائیت را نیز مردود میشمارند. برای رهائی از چاه جمکران و تشیعی که دست ساز ناخداکلمب است، یک راه بیشتر وجود ندارد: جدائی دین از سیاست!
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت