باد و «باران»!
...
دو کودک با یکدیگر از اوقات فراغت در محیط گرم خانواده میگفتند. اولی از وسائل مفصل سرگرمی در خانه داد سخن داد. دومی گفت، ما هیچ تفریحی نداریم، هر وقت حوصلهمان سرمیرود، پدرم بادی در میکند ما هم میخندیم! رابطة حکومت اسلامی با آنچه همین حکومت آنرا «اوپوزیسیون» لقب داده، شباهت فراوانی به تفریح کودک دومی دارد! حکومت اسلامی بادی در میکند، تا نهضتآزادی، گروه عبادی و مشارکتچیها حوصلهشان سر نرود و بتوانند تفریح کنند و از همه مهمتر «اوپوزیسیون» باشند.
برخلاف تبلیغات رسانههای فارسی زبان در داخل و خارج مرزها، و به ویژه قلم به مزدهای روزآنلاین، باز پس گرفتن لایحة خانواده عقب نشینی حکومت اسلامی در برابر هوچیهای گروه عبادی و یا دارودستة مریم بهروزی و مرضیه مرتاضی نیست، بلکه عقب نشینی حکومت اسلامی از سیاستهائی است که از بدو استقرار این حکومت استعماری جهت بحران آفرینی در جامعه اتخاذ میشد.
در پی شکست ارتش ناتو در گرجستان حکومت اسلامی ناچار به تجدیدنظر در سیاستهای خود شده. ولی اگر محافل استعماری میپندارند فضای ایجاد شده بر اثر عقبنشینی حکومت را میتوانند با گروه عبادی، اصلاحطلبان حکومتی، دارودستة حاج «آبراهام» یزدی و به ویژه با ترهات محمد خاتمی پر کنند، یا با ایجاد آشوب در دانشگاه «انقلاب مخملی» به راه اندازند، بسی کور خواندهاند! ما به خیابانها نخواهیم آمد و از هیچ تظاهرات و تجمع ضدحکومتی حمایت نمیکنیم. آمریکا میخواهد نوکراناش را در جمکران تعویض کند؟ بسیار خوب! مستقیماً این کار را انجام دهد. این گوی و این میدان!
گفتیم که با عقب نشینی متحدان اروپائی ایالات متحد در برابر روسیه سیاست استعماری انگلستان در ایران به آخر خط رسیده و حکومت ایران دیگر نمیتواند نوکری برای انگلستان را «مواضع مستقل» بخواند! هر چند که «بیبیسی» با تحریف سخنان آن شاگرد حجرة بازار که اخیراً سخنگوی دولت احمدی نژاد شده، تلاش دارد واقعیت را آنطور که میخواهد جلوه دهد. ولی واقعیت این است که در پی جنگ گرجستان حکومت اسلامی ناچار شد بجای طرفداری بیقید و شرط از جنایات آدمک سازمان سیا، ضمن انتقاد از حضور نیروهای فرامنطقهای، تهاجم نظامی گرجستان به اوستیای جنوبی را نیز محکوم کند. البته حدود سه هفته پس از ماجرا!
پس لازم است به جوجه فاشیستهای تحکیم وحدت، ادوار تحکیم وحدت، و دیگر شاخههای اوپوزیسیون حکومتی که به قول خودشان خواهان «خیزش» هستند و در «روز آن لاین» به تکرار ترهات سروش مشغول شدهاند، یادآور شویم که هیچ تضادی بین «سنت» و «مدرنیته» وجود ندارد! و این اصل اساسی، نخستین فرمان پیش از همان ده فرمان یهوه به موسی است! آنچه با مدرنیته در تضاد قرار میگیرد «سنت مقدس» است، چرا که «سنت مقدس»، در واقع ایجاد «گسست» در سنت به شمار میرود! فرمان دوم پیش از ده فرمان کذا این است که «مدرنیته» به هیچ عنوان دوران «خردگرائی» نیست! اشتباه گرفتهاید! باید دکان شهیدفوکو، عالیجناب هابرماس و دیگر تبلیغاتچیهای فاشیسم هزارة سوم را تعطیل فرمائید! و رویای «خیزش» برای سازمان دادن به یک براندازی استعماری را نیز از سر به در کنید.
پس از کودتای کلنل آیرون ساید و به ویژه پس از کودتای 28 مرداد، آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک یک سیاست جادوئی در ایران اعمال میکردند که تا هشتم اوت 2008 بسیار کارساز بود، و پس از شکست ارتش ناتو در گرجستان کارآئی خود را به کلی از دست داده! جریان از این قرار بود که پادوهای ناخداکلمب به دو دستة کاذب تقسیم میشدند و اوپوزیسیون تشکیل میدادند تا زمینه از دست ارباب به در نرود. البته نقش ضدامپریالیست در این اوپوزیسیون استعماری بین «داس» و «نعلین» تقسیم میشد. با در نظر گرفتن این مهم که «نعلین» با چنگ انداختن به «لیبرالیسم» گویا با «داسییون» هم به مبارزه مشغول بود! حضرت آیتالله شهید مطهری را که به یاد داریم، همان آیتالله پیشرو و مترقی که از ادامة تحصیل دخترش جلوگیری کرد و حلقة دامادی را به گوش علی لاریجانی 19 ساله انداخت! آنحضرت خود را «لیبرال» میدانستند! همانطورکه در روزهای شیرین نخست وزیری شیخ مهدی بازرگان، هم داس و هم نعلین، یک صدا نخست وزیر برگزیدة سازمان سیا را «لیبرال» میخواندند و همانطور که این روزها پاسدار شریعتمداری، برای حفظ سنگر استعمار، گروه عبادی و دارودستة بهزاد نبوی را طرفدار دمکراسی و حقوق بشر قلمداد میکند، آنهم به نقل از ارباباناش در بلاد فرنگ! در شرایط نوینی که پس از جنگ گرجستان بر منطقه حاکم شده، گروههای وابسته تلاش میکنند از طریق رسانههای داخلی و برونمرزی عقب نشینیهای حکومت سرکوبگر اسلامی را به حساب «مبارزات» پادوهای سنتی استعمار غرب بگذارند، تا عرصة فعالیتهای سیاسی در انحصار پادوهای محفل نوبل و اصلاحطلبان حکومتی یا بهتر بگوئیم همان فاشیستهای اسلامگرا باقی بماند.
البته نوکران سازمان سیا حق دارند! چون موجودیت خود را مدیون شیفتگی ناخدا کلمب به دین مبیناند. در این راستا، محمد خاتمی یک «اسلام» و یک «خط امام» نوین اختراع کرده که دیگر ادعای جهانی شدن هم ندارد! بله، گورکنها که با نابودی تولید داخلی، و حذف تعرفة گمرکی ایران را به بازار مصرف بنجلهای تولیدی غرب تبدیل کردهاند و بجز «انقلابشان» هیچ کالای دیگری را نمیخواستند صادر کنند، بالاجبار از صدور همین تحفة ساخته و پرداختة سازمان سیا هم چشم پوشی کردند! خلاصه نعلینها دیگر نمیخواهند انقلابشان را «صادر» کنند! این خبر مهم را شخص محمد خاتمی به جهانیان ابلاغ کرد و آه از نهاد آنان برآورد.
در گیرودار نشست شانگهای، پس از اینکه احمدی نژاد از خواب غفلت بیدار شد و با احتیاط تهاجم نظامی گرجستان را محکوم کرد، محمد خاتمی نیز طرفدار دولت شده! البته در ظاهر! همانطورکه پیشتر گفتیم احمدی نژاد آخرین تخته پارهای است که عملة آمریکا در جمکران میتوانند به آن متوسل شوند تا با آویختن به دامان آشوبهای دانشگاهی یک براندازی مخملی سازمان دهند. پروفسور مولانا را بیجهت از آستینشان بیرون نکشیدهاند! اینبار در دانشگاه کلمبیا، مهرورزی وجود همجنسگرا، زن، کارگر، معلم، کارمند و خلاصه موجودیت ملت ایران را انکار خواهد کرد! محمد خاتمی هم باید تنور آشوبهای دانشگاه را همچنان گرم نگاهدارد، تا ملت ایران از دور باطل «نعلین ـ چکمه» خارج نشود. چرا که در غیراینصورت منافع جنتلمنهای نزولخوار در کلمبستان به خطر خواهد افتاد. به همین دلیل شیاد اردکان، به بهانة تقویت دولت در اردوی انجمنهای اسلامی دانشجویان رسماً دانشجونمایان را به دخالت در سیاست دعوت کرده.
«شیاد اردکان» میگوید، «رسالت» شماست که به همة امور نظارت کنید و هر جا کمبودی مشاهده کردید تذکر دهید! باید از محمد خاتمی فرهیخته پرسید، دانشجو چه صلاحیتی دارد که در همة امور دخالت کند؟ مگر در حکومت اسلامی نهادهای قانونی برای نظارت بر عملکرد دولت وجود ندارد که مشتی جوانک عامل سرکوب ساواک در دانشگاه باید «رسالت» فضولی بر عهده گیرند:
«شما باید از جمهوری اسلامی، از رأی مردم، از پیشرفت جامعه، از حاکمیت معیارهای علمی بر جامعة دانشگاهی دفاع کنید[...] شما باید از سرمایههای ملی، از استادان [...] دفاع کنید [...] انجمن اسلامی نسبت به سرنوشت کشور دغدغه داشته [...] از جمله وظایف شما نقد قدرت است. اگر انحرافی در قدرت در هر سطح آن میبینید [...] باید تذکر دهید، رسالت شماست[...]»
بله امروز دیگر چند لات و اوباش جیره خوار ساواک نه تنها باید در دانشگاه به سرکوب مشغول باشند و عربده جوئی کنند که یک «رسالت» مقدس هم بر عهدهشان گذاشته شده: نقد قدرت! از کی تا به حال زورپرستان و فعلة فاشیسم در ایران «نقد قدرت» میکنند؟ گویا در حکومت جمکران، نانخورهای ساواک در انجمن اسلامی برای تحصیل به دانشگاه نمیآیند، اینان برای «نقد قدرت» به دانشگاه ارسال میشوند! اصولاً برگزیدگان ساواک همگی در امور سیاست و قدرت صاحبنظراند، چون نان سیاستبازی و قدرت طلبی مزدوران استعمار را میخورند. فعلة فاشیسم نقد کدام قدرت را خواهد کرد؟ چطور است «داش» صفار هرندی به قلم به مزدهای خود یک «رمان معنوی» سفارش بدهند که پرسوناژ اصلی آن هم محمد خاتمی باشد. مجید مجیدی هم بلافاصله فیلمی از آن خواهد ساخت که در فستیوالهای غرب جایزه باراناش کنند، چرا که محمد خاتمی رئیس بنیاد باران است. واقعاً اگر محمد خاتمی این شیرین زبانیها را نداشت چه تفریحی برای انجمن اسلامی باقی میماند؟
برخلاف تبلیغات رسانههای فارسی زبان در داخل و خارج مرزها، و به ویژه قلم به مزدهای روزآنلاین، باز پس گرفتن لایحة خانواده عقب نشینی حکومت اسلامی در برابر هوچیهای گروه عبادی و یا دارودستة مریم بهروزی و مرضیه مرتاضی نیست، بلکه عقب نشینی حکومت اسلامی از سیاستهائی است که از بدو استقرار این حکومت استعماری جهت بحران آفرینی در جامعه اتخاذ میشد.
در پی شکست ارتش ناتو در گرجستان حکومت اسلامی ناچار به تجدیدنظر در سیاستهای خود شده. ولی اگر محافل استعماری میپندارند فضای ایجاد شده بر اثر عقبنشینی حکومت را میتوانند با گروه عبادی، اصلاحطلبان حکومتی، دارودستة حاج «آبراهام» یزدی و به ویژه با ترهات محمد خاتمی پر کنند، یا با ایجاد آشوب در دانشگاه «انقلاب مخملی» به راه اندازند، بسی کور خواندهاند! ما به خیابانها نخواهیم آمد و از هیچ تظاهرات و تجمع ضدحکومتی حمایت نمیکنیم. آمریکا میخواهد نوکراناش را در جمکران تعویض کند؟ بسیار خوب! مستقیماً این کار را انجام دهد. این گوی و این میدان!
گفتیم که با عقب نشینی متحدان اروپائی ایالات متحد در برابر روسیه سیاست استعماری انگلستان در ایران به آخر خط رسیده و حکومت ایران دیگر نمیتواند نوکری برای انگلستان را «مواضع مستقل» بخواند! هر چند که «بیبیسی» با تحریف سخنان آن شاگرد حجرة بازار که اخیراً سخنگوی دولت احمدی نژاد شده، تلاش دارد واقعیت را آنطور که میخواهد جلوه دهد. ولی واقعیت این است که در پی جنگ گرجستان حکومت اسلامی ناچار شد بجای طرفداری بیقید و شرط از جنایات آدمک سازمان سیا، ضمن انتقاد از حضور نیروهای فرامنطقهای، تهاجم نظامی گرجستان به اوستیای جنوبی را نیز محکوم کند. البته حدود سه هفته پس از ماجرا!
پس لازم است به جوجه فاشیستهای تحکیم وحدت، ادوار تحکیم وحدت، و دیگر شاخههای اوپوزیسیون حکومتی که به قول خودشان خواهان «خیزش» هستند و در «روز آن لاین» به تکرار ترهات سروش مشغول شدهاند، یادآور شویم که هیچ تضادی بین «سنت» و «مدرنیته» وجود ندارد! و این اصل اساسی، نخستین فرمان پیش از همان ده فرمان یهوه به موسی است! آنچه با مدرنیته در تضاد قرار میگیرد «سنت مقدس» است، چرا که «سنت مقدس»، در واقع ایجاد «گسست» در سنت به شمار میرود! فرمان دوم پیش از ده فرمان کذا این است که «مدرنیته» به هیچ عنوان دوران «خردگرائی» نیست! اشتباه گرفتهاید! باید دکان شهیدفوکو، عالیجناب هابرماس و دیگر تبلیغاتچیهای فاشیسم هزارة سوم را تعطیل فرمائید! و رویای «خیزش» برای سازمان دادن به یک براندازی استعماری را نیز از سر به در کنید.
پس از کودتای کلنل آیرون ساید و به ویژه پس از کودتای 28 مرداد، آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک یک سیاست جادوئی در ایران اعمال میکردند که تا هشتم اوت 2008 بسیار کارساز بود، و پس از شکست ارتش ناتو در گرجستان کارآئی خود را به کلی از دست داده! جریان از این قرار بود که پادوهای ناخداکلمب به دو دستة کاذب تقسیم میشدند و اوپوزیسیون تشکیل میدادند تا زمینه از دست ارباب به در نرود. البته نقش ضدامپریالیست در این اوپوزیسیون استعماری بین «داس» و «نعلین» تقسیم میشد. با در نظر گرفتن این مهم که «نعلین» با چنگ انداختن به «لیبرالیسم» گویا با «داسییون» هم به مبارزه مشغول بود! حضرت آیتالله شهید مطهری را که به یاد داریم، همان آیتالله پیشرو و مترقی که از ادامة تحصیل دخترش جلوگیری کرد و حلقة دامادی را به گوش علی لاریجانی 19 ساله انداخت! آنحضرت خود را «لیبرال» میدانستند! همانطورکه در روزهای شیرین نخست وزیری شیخ مهدی بازرگان، هم داس و هم نعلین، یک صدا نخست وزیر برگزیدة سازمان سیا را «لیبرال» میخواندند و همانطور که این روزها پاسدار شریعتمداری، برای حفظ سنگر استعمار، گروه عبادی و دارودستة بهزاد نبوی را طرفدار دمکراسی و حقوق بشر قلمداد میکند، آنهم به نقل از ارباباناش در بلاد فرنگ! در شرایط نوینی که پس از جنگ گرجستان بر منطقه حاکم شده، گروههای وابسته تلاش میکنند از طریق رسانههای داخلی و برونمرزی عقب نشینیهای حکومت سرکوبگر اسلامی را به حساب «مبارزات» پادوهای سنتی استعمار غرب بگذارند، تا عرصة فعالیتهای سیاسی در انحصار پادوهای محفل نوبل و اصلاحطلبان حکومتی یا بهتر بگوئیم همان فاشیستهای اسلامگرا باقی بماند.
البته نوکران سازمان سیا حق دارند! چون موجودیت خود را مدیون شیفتگی ناخدا کلمب به دین مبیناند. در این راستا، محمد خاتمی یک «اسلام» و یک «خط امام» نوین اختراع کرده که دیگر ادعای جهانی شدن هم ندارد! بله، گورکنها که با نابودی تولید داخلی، و حذف تعرفة گمرکی ایران را به بازار مصرف بنجلهای تولیدی غرب تبدیل کردهاند و بجز «انقلابشان» هیچ کالای دیگری را نمیخواستند صادر کنند، بالاجبار از صدور همین تحفة ساخته و پرداختة سازمان سیا هم چشم پوشی کردند! خلاصه نعلینها دیگر نمیخواهند انقلابشان را «صادر» کنند! این خبر مهم را شخص محمد خاتمی به جهانیان ابلاغ کرد و آه از نهاد آنان برآورد.
در گیرودار نشست شانگهای، پس از اینکه احمدی نژاد از خواب غفلت بیدار شد و با احتیاط تهاجم نظامی گرجستان را محکوم کرد، محمد خاتمی نیز طرفدار دولت شده! البته در ظاهر! همانطورکه پیشتر گفتیم احمدی نژاد آخرین تخته پارهای است که عملة آمریکا در جمکران میتوانند به آن متوسل شوند تا با آویختن به دامان آشوبهای دانشگاهی یک براندازی مخملی سازمان دهند. پروفسور مولانا را بیجهت از آستینشان بیرون نکشیدهاند! اینبار در دانشگاه کلمبیا، مهرورزی وجود همجنسگرا، زن، کارگر، معلم، کارمند و خلاصه موجودیت ملت ایران را انکار خواهد کرد! محمد خاتمی هم باید تنور آشوبهای دانشگاه را همچنان گرم نگاهدارد، تا ملت ایران از دور باطل «نعلین ـ چکمه» خارج نشود. چرا که در غیراینصورت منافع جنتلمنهای نزولخوار در کلمبستان به خطر خواهد افتاد. به همین دلیل شیاد اردکان، به بهانة تقویت دولت در اردوی انجمنهای اسلامی دانشجویان رسماً دانشجونمایان را به دخالت در سیاست دعوت کرده.
«شیاد اردکان» میگوید، «رسالت» شماست که به همة امور نظارت کنید و هر جا کمبودی مشاهده کردید تذکر دهید! باید از محمد خاتمی فرهیخته پرسید، دانشجو چه صلاحیتی دارد که در همة امور دخالت کند؟ مگر در حکومت اسلامی نهادهای قانونی برای نظارت بر عملکرد دولت وجود ندارد که مشتی جوانک عامل سرکوب ساواک در دانشگاه باید «رسالت» فضولی بر عهده گیرند:
«شما باید از جمهوری اسلامی، از رأی مردم، از پیشرفت جامعه، از حاکمیت معیارهای علمی بر جامعة دانشگاهی دفاع کنید[...] شما باید از سرمایههای ملی، از استادان [...] دفاع کنید [...] انجمن اسلامی نسبت به سرنوشت کشور دغدغه داشته [...] از جمله وظایف شما نقد قدرت است. اگر انحرافی در قدرت در هر سطح آن میبینید [...] باید تذکر دهید، رسالت شماست[...]»
بله امروز دیگر چند لات و اوباش جیره خوار ساواک نه تنها باید در دانشگاه به سرکوب مشغول باشند و عربده جوئی کنند که یک «رسالت» مقدس هم بر عهدهشان گذاشته شده: نقد قدرت! از کی تا به حال زورپرستان و فعلة فاشیسم در ایران «نقد قدرت» میکنند؟ گویا در حکومت جمکران، نانخورهای ساواک در انجمن اسلامی برای تحصیل به دانشگاه نمیآیند، اینان برای «نقد قدرت» به دانشگاه ارسال میشوند! اصولاً برگزیدگان ساواک همگی در امور سیاست و قدرت صاحبنظراند، چون نان سیاستبازی و قدرت طلبی مزدوران استعمار را میخورند. فعلة فاشیسم نقد کدام قدرت را خواهد کرد؟ چطور است «داش» صفار هرندی به قلم به مزدهای خود یک «رمان معنوی» سفارش بدهند که پرسوناژ اصلی آن هم محمد خاتمی باشد. مجید مجیدی هم بلافاصله فیلمی از آن خواهد ساخت که در فستیوالهای غرب جایزه باراناش کنند، چرا که محمد خاتمی رئیس بنیاد باران است. واقعاً اگر محمد خاتمی این شیرین زبانیها را نداشت چه تفریحی برای انجمن اسلامی باقی میماند؟
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت