یکشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۷




«ارشاد» روی شیروانی داغ!

...

دروغ گفتن روی شبکة جهانی اینترنت کار بسیار مشکلی است، چرا که افراد بسیاری می‌توانند دروغ‌های شما را بر ملا کنند. مثلاً به عنوان نمونه بگویند خاطراتی که از زندان اوین نقل می‌کنید کشکی است چون شما هیچوقت زندانی سیاسی نبوده‌اید، بلکه به عنوان عامل نفوذی ساواک وارد زندان شدید، و یا اسامی زندانیان را کمی تغییر داده‌اید، یا در مورد جرم زندانیان سیاسی کمی اغراق می‌کنید و صحبت‌هائی از این قبیل. خوشبختانه مسلمین از آنجا که به صورت ژنتیک اهل «مبارزه» و «نبرد» با امپریالیسم‌اند از این مسائل هیچ هراسی به دل راه نمی‌دهند، و هر چه دل تنگ‌شان بخواهد پرت و پلا می‌گویند! به ویژه مسلمین مقیم کشورهای مشترک‌المنافع که خود را در پناه تاج و تخت الیزابت دوم در امنیت تمام می‌بینند، یا مسلمین مقیم ینگه‌دنیا که زیر سایة عموسام، صاحب صنایع مهمل‌بافی و دروغ‌پردازی شده‌اند.

می‌دانیم که آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک روسای پیمان آتلانتیک شمالی‌اند و تبلیغات فرهنگی ناتو در واقع تحت نظارت‌ اینان سازماندهی می‌شود. این تبلیغات علاوه بر اوباش‌پروری و ترویج ابتذال و بلاهت، با توسل به مهاجران، همین سیاست را در بطن جامعة اسلام و مسلمین ساکن غرب نیز ترویج می‌کند، چون همین زباله‌های تبلیغاتی از طریق مهاجرین مذکور به کشورهای مسلمان‌نشین صادر خواهد شد و آنچنان را آنچنان‌تر می‌کند. در این چارچوب، علی شریعتی و آثارش قطره‌ای است از دریای پروپاگاند استعمار فرهنگی.

البته پس از براندازی 22 بهمن، استعمار غرب بر شدت سیاست‌های استحماری خود افزود. به این ترتیب که اوباش‌پروری در عرصة داخلی را به عرصة جهانی گسترش داد. اینچنین است که امثال مخملباف و دیگر اعضای خانواده‌اش با ارائة فیلم‌های صد من یک قاز از فستیوال‌های پرآوازة غرب جایزه دریافت می‌کنند و به این ترتیب محفل اوباش‌پروری که امثال آخوند مشکینی را در دامان خود پرورده، از طریق دامادهای همین مشکینی، کرباسچی و مخملباف، یک شاخة سیاسی و یک شاخة «هنری» تولید می‌کند و نه تنها مخلملباف که همسر و دختران‌اش را فیلم‌سازهای برجسته‌ای معرفی می‌کند که همگی از قضای روزگار به مسائل زنان هم علاقمنداند!


فرهنگ‌سازان ناتو دریافته‌اند، مسائل زنان در کشورهای مسلمان‌نشین، به ویژه در ایران برای حکومت مشکل‌آفرین شده و بهترین ابزار سرکوب زنان را می‌باید در بین زنان جستجو کرد. در خانواده، نقش اساسی بر عهدة زن است و آنکه در یک کشور جهان سوم مانند ایران اولویت‌ها را به فرزندان ذکور می‌دهد کسی نیست جز مادر! ساده‌تر بگوئیم مادران در کشور ایران عامل اصلی سرکوب دختران خود هستند، و همین سرکوب است که در جامعه «بازتولید» می‌شود. پیش از ادامة مطلب یادآور شویم که این یک «روند» کلی است، هر چند که مسلماً استثناء در آن وجود دارد. ولی استثناء، همانطورکه می‌دانیم همواره در حاشیه قرار می‌گیرد، و بر روند کلی تأثیری نخواهد داشت. دلیل شیفتگی استعمار به زنان در جهان اسلام را می‌توان در یک جملة کوتاه خلاصه کرد، استعمار به دنبال «تحکیم» ابزار سرکوب اجتماعی در کشورهای مسلمان‌نشین، به ویژه در ایران است. و برای اعمال چنین سیاستی همان روند اوباش‌پروری را پیشه کرده و از لات و اوباش حوزه و قوم و قبیله‌شان سیاستمدار و هنرمند به جامعة ایران تحمیل می‌کند.

در واقع فستیوال «کن» و دیگر فستیوال‌های غرب به داماد آخوند مشکینی و همسر و فرزند‌ان‌اش جایزه می‌دهند تا برای اینان در داخل مرزها تبلیغات به راه اندازند. بالاخره این سازمان ناتو موهای‌اش را که در آسیاب سفید نکرده! 60 سال است با عرق جبین و کد یمین زمینة غرب‌پرستی را در ایران فراهم آورده، در نتیجه هر چه در غرب تأئید می‌شود در ایران می‌توان در اطرافش یک فضای کاذب ایجاد کرد، فضائی که در آن واکنشی با دو گزینه می‌توان یافت؛ درست مانند پاسخ به رفراندوم حکومت اسلامی: «آری یا نه!»

در دوران «پیش‌آخوندی»، به دلیل وابستگی آشکار حاکمیت سیاسی ایران به غرب، و به دلیل سرکوب شدید ساواک، واکنش جامعه به غرب منفی شده بود، بومی‌گرائی مد بود، و کتاب «غربزدگی» و «بازگشت به خویش» در حسینیة ارشاد از طریق شایعات ساواک و تورهای دانشجوئی با اقبال شوت وپرت‌ها روبرو می‌شد، و امثال مرضیه مرتاضی‌ها هم ساخته و پرداختة چنین جو استحماری‌اند. اما خارج از دستاربندان جیره خوار دربار و کارخانة رجاله پروری، و آخوندهای فکل کراواتی از قماش شریعتی، بعضی‌ها می‌پنداشتند آن‌ سوی دریای کاسپین «مارکسیسم ـ لنینیسم» و سوسیالیسم علمی کولاک می‌کند، و به قول خودشان با «سلطنت آمریکائی» مخالف بودند. نتیجه این شد که زعمای قوم در ناتو «تقیه» پیشه کرده، روابط آشکار با دربار پهلوی را با روابط پنهان و غیرمستقیم با آخوندهای حکومتی جایگزین کردند، تا همه راضی باشند؛ همه، جز ملت ایران!

حضرات چنین استدلال می‌کردند که نتیجة سرکوب همه جانبه با شعار مخالفت دروغین با غرب و نبرد خیالی با آمریکا از سوی نعلین‌های حکومت اسلامی، مردم ایران را به شاهراه «غرب پرستی» یا همان «راه راست» رهنمون خواهد شد. البته بازاری‌ها، توله‌آخوندها و پاسداران و قوم و قبیله‌شان دقیقاً در همین راه الهی گام برمی‌دارند، ولی اینبار سازمان ناتو کور خوانده، چون امروز در جامعة ایران، گوسفندان‌ ناتو اقلیتی منفور بیش نیستند! چرا که روابط پنهانی غرب با حکومت «مستقل» نه شرقی نه غربی جمکران از پرده بیرون افتاده و اینان می‌باید راه چاره‌ای بیاندیشند.

راه چاره به نظر سازمان جنایتکار ناتو بزک‌ چهرة اسلام بود. «اسلام دمکراتیک»، محصول آبدارخانة نوبل، «اسلام عقلانی»، تولید شرکت سهامی «یورگن هابرماس» از آن جمله است. و اخیراً هابرماس بجز «شهروند دین‌دار» دیگر هیچ شهروندی را به رسمیت نمی‌شناسند! ولی مسلماً بزودی شهروند دین‌دوست، دین‌پسند، دین‌خو، دین‌بان، دین نواز، دین سرشت، دین‌ستا و یا شهروند با ایمان، ایمان‌گرا، ایمان نواز و غیره هم به جمع «شهروندان» گوسفندمآب پیرو واتیکان و کلیسای آنگلیکن افزوده خواهد شد، تا از این مفر اسلام خدشه‌دار نشود. و اما آخرین ترفند تبلیغات استحماری ناتو برای حفظ سیطرة اسلام پدیدار شدن «روح واقعی اسلام» است!

بله توحش و نکبت و ادباری که سی‌سال است بر ملت ایران حاکم شده ناشی از «جسم اسلام» بوده، از امروز می‌باید برویم به دنبال «روح واقعی اسلام» که خوشبختی همانجاست! و این ترهات نوین در سایت حاج شیخ مهدی جامی، مسئول رادیو زمانه از زبان یک زن جهان سومی به نام «ارشاد منجی» نقل شده.

مصاحبه با خانم منجی، در تاریخ 13 شهریورماه سالجاری، تحت عنوان «اسلام فقط شریعت نیست» انتشار یافته. چنین عباراتی را در زبان منطق «عبارات باز» می‌نامند. «عبارات باز» یا عبارات بی‌دروپیکر، فاقد چارچوب و ویژة عوامفریبی است. به این ترتیب که می‌توان آن‌ها‌ را تا بی‌نهایت بسط داد: اسلام فقط طریقت نیست، اسلام فقط عبادت نیست، اسلام فقط اجتهاد نیست، و ... و با این وجود هرگز مشخص نخواهد شد که نهایت امر اسلام چیست! چون در واقع اسلام هم مانند یهودیت و مسیحیت بر توهمات و تخیلات قوم و قبیلة ابراهیم در صحرای لم‌یزرع استوار است. و صحرا هم بی‌دروپیکر و غیر قابل پیشبینی است، به ویژه اگر شن‌های روان و توفان شن را از نزدیک مشاهده کرده باشید می‌دانید که چه می‌گوئیم.

اگر به سخنان فعلة فاشیسم در جمکران دقت کنیم اینگونه عبارات در آن‌ها فراوان است: ما غربی نیستیم، اسلام دین خشونت نیست، ما وابسته به غرب و شرق نیستیم و... بگذریم. «رادیوزمانه»، ارشاد منجی را «فمینیست» معرفی می‌کند. برای این فمینیست هم یک کتاب نوشته‌اند که «جنجال‌برانگیز» توصیف می‌شود و در بسیاری از کشورها ممنوع شده، تا خریداران‌اش بیشتر شوند. و «سایت قنطره» یک مصاحبه با همین فمینیست جنجالی ترتیب داده که ترجمة آن در سایت زمانه منتشر شده. ارشاد منجی که «روح اسلام» را کشف کرده در این مصاحبه آشکارا به تحریف سکولاریسم، ‌ لیبرالیسم و «جامعة باز» یا همان جامعة دمکراتیک پرداخته،‌ می‌گوید روح واقعی اسلام چرخش به سوی ساختارهای سکولار است! ولی به زعم ایشان ساختارهای سکولار مذکور کارشان حمایت از حقوق همگان جهت عبادت و تفسیر دین است!

بهتر بگوئیم فعلة مونث فاشیسم که بدون حجاب و با آرایش زن غربی ظاهر می‌شود، تا بتواند جلب اعتماد کند، تفسیر دین و عبادت را «سکولاریسم» تعبیر می‌کند:

«روح واقعی اسلام الزاماً به معنای شریعت نیست، بلکه به معنای چرخش به سوی ساختاری سکولار در کشورهای اسلامی است. زیرا ساختارهای سکولار از حقوق همگان برای انجام دو فرآیند عبادت و تفسیر دین به طرزی که معنادار است حمایت می‌کنند.»

بله به این ترهات می‌گویند روح واقعی اسلام! چرخش به سوی ساختارهای سکولار در کشورهای اسلامی که برای حفظ حقوق همگان دین را تفسیر می‌کنند. ارشاد منجی یا دیوانه است یا ابله. چون خارج از مهمل‌بافی در مورد سکولاریسم، در موارد دیگر نیز کم پرت‌وپلا نمی‌گوید.

منجی ابتدا می‌گوید خانواده‌اش به کانادا مهاجرت کرده‌اند، بعد مدعی می‌شود که به کانادا پناهنده شده! البته برای افعال و اعمال منجی هیچ زمان مشخصی وجود ندارد! در هر حال طبق قوانین مهاجرت کانادا، کلیة افرادی که از یک خانواده به عنوان مهاجر پذیرفته می‌شوند، مهاجر به شمار می‌روند و پس از مدتی می‌توانند تابعیت این کشور را هم دریافت کنند. حال باید دید ارشاد منجی چگونه پس از مهاجرت خانواده‌اش به کانادا، خودش به این کشور پناهنده شده! پس از این سلسله دروغ‌بافی، ارشاد منجی می‌گوید مادرم اهل جنوب آسیا است و هر روز به من تلفن می‌کند تا از سلامت من مطمئن شود، چون من خیلی «لیبرال» هستم و مادرم می‌ترسد مبادا بلائی به سرم بیاید! سپس ارشاد منجی دوباره با خانواده‌اش به کانادا باز می‌گردد، و می‌گوید یک شب پدرم با چاقو به تعقیب من پرداخت و من از پنجرة اتاق خواب رفتم روی پشت‌بام و تا صبح آنجا نشستم. ارشاد منجی می‌افزاید البته فکر نکنید ترسیده بودم، ابداً! و اینجاست که متوجه می‌شویم ارشاد منجی مسلماً دیوانه ‌است! چرا که ترس از یک پدر وحشی و چاقوکش را هم نمی‌شناسد! آنهم وقتی که جانش تهدید می‌شود.

ولی وقتی این تحفة جدید تبلیغاتی به مهملات خود ادامه می‌دهد متوجه می‌شویم که مانند پیامبرگرامی در حالت کشف و الهام فرو رفته بوده. منتهی پیامبر گرامی در عهد دقیانوس در غار و در صحرای حجاز به این حالات «مقدس» دچار می‌شدند، ارشاد منجی روی پشت‌بام خانه‌ای در کانادا! خلاصه هر کس در حد امکانات خود. اگر ارشاد منجی غاری دم دست می‌داشت مسلما از ترس پدرش به غار پناه نمی‌برد، چون غار ساختار سکولار نیست، درصورتیکه سکولارسیم در پشت‌بام وجود دارد و وقتی کپل‌تان را روی سکولاریسم می‌گذارید، کمی کشف و الهام «غیر دینی» به شما دست می‌دهد و آنگاه «آنچه نادیدنی است، آن بینی» و «جامعة باز» را با جامعة بستة فاشیستی که مرتب درحال مدرنیزاسیون است اشتباه می‌گیرید، و چون می‌پندارید همه به کشف و الهام «غیر دینی» فرو رفته و ابله شده‌اند این ترهات را هم چشم بسته می‌پذیرند:

«پدرم [...] در حالیکه چاقوئی در دست داشت در خانه مرا تعقیب می‌کرد. من از پنجره اتاق خواب فرار کردم[...] به بالای پشت بام رفتم و تمام شب آنجا نشستم. مساله این نبود که من ترسیده بودم؛ بلکه کمی حالت کشف و الهام، گر چه نه به معنای دینی آن، پیدا کرده بودم. از آن بالا به اطراف محله نگاه می‌کردم و در عجب بودم که من چه قدر خوش اقبال هستم [...] که در جامعه‌ای زندگی می‌کنم که می‌توان آن را جامعة باز نامید؛ جامعه‌ای که مدام در حال نوسازی است.»

بله ویژگی جامعة دموکراتیک این است که شباهت عجیبی به جوامع کودتا زده دارد. دست‌های سکولار «دینی» پیوسته در آن به مدرنیزاسیون و نوسازی مشغول‌اند. این قماش «جامعة دموکراتیک» را فعلة مؤنث فاشیسم، شبانه و از روی پشت‌بام در کانادا مشاهده کرده و برای ما نقل می‌کنند! چون اگر امثال ارشاد منجی در کانادا نباشند، هیچ‌کس حاضر نیست چنین چرندیات آمیخته به دروغ را به زبان آورد. ارشاد منجی می‌گوید:

«وقتی خانوادة من به کانادا مهاجرت کرد[...] این آزادی‌ها به ما پیش‌کش شد.»

و این آزادی‌ها که به امثال ارشاد منجی پیشکش می‌شود، در واقع آزادی شارلاتانیسم، آزادی شکستن مرز مفاهیم، و آزادی پرت و پلاگوئی است که در چارچوب سیاست اوباش پروری به اراذل و اوباش جهان سوم اهداء می‌شود تا در همة ‌زمینه‌ها ابزار سرکوب همنوعان خود را فراهم آورند. می‌بینیم که اسلام برای ارشاد منجی فقط شریعت نیست، اسلام ابزار تحریف، شیادی و مردمفریبی شده، آنهم جهت تأمین منافع استعمار. خانم ارشاد منجی چه اسم با مسمائی هم دارند! ایشان حتماً در نقش منجی بشریت ظاهر شده‌اند تا ما گمراهان را مثل خودشان به شاهراه شارلاتانیسم «ارشاد» کنند.


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت