پنجشنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۷



خوک و سیاست!


...
به یاد داریم که حضرت «مک‌فال» جهت «گذار به دمکراسی در ایران» سه گزینة فاشیستی پیشنهاد کرده بودند و به نظر می‌رسد ایالات متحد قصد دارد شکست خود در قفقاز را با اجرای پروژة مک‌فال در کشورمان جبران کند! در هر حال، نوکران ‌ضد‌امپریالیست‌اش که در جمکران‌ گوش به فرمان استعمار ایستاده‌اند و با پیشنهاد «منطقة آزاد خزر» در زمینة انرژی مراتب نوکری و مزدوری خود را به اثبات می‌رسانند.

به گزارش «مهرنیوز»، مورخ یازده سپتامبر2008، قرار است استان مازندران به منطقة آزاد و ویژة انرژی تبدیل شود! این خبر بهجت اثر از زبان کریمی، ‌ استاندار مازندران شنیده شد! بله همان بساط چپاولی که در خلیج فارس به راه افتاده، در خزر هم باید درست کرد. پیشتر به نقل از فیگارو گفتیم که شرکت‌های آمریکائی در مناطق آزاد حضور گسترد‌ه‌ای دارند. ظاهراً گورکن‌ها جهت حضور اربابان در سواحل خزر «قیام» کرده‌اند، چون بالاخره آمریکا باید شکست خود را در گرجستان به طریقی جبران کند. از اینرو رادیو فردا هم با هزار زحمت پروژة مک‌فال را از زبان الکن پاسدار اکبر برایمان نقل می‌کند.

امروز یازدهم سپتامبر سال2008، هفتمین سالگرد وقایعی است که رسانه‌های غرب تلاش می‌کنند آن‌ها را به سازمان «القاعده»، یا همان «شاخة اسلامی سازمان سیا» نسبت دهند، سازمانی که از این پس در وبلاگ ما به اختصار سازمان «شاس» خوانده خواهد شد. پروپاگاند رسانه‌ای جهت انتساب نابودی برج‌های دو قلو و تخریب بخشی از پنتاگون به «شاس» با هدف ارائة «تصویر قدرتمند» از این سازمان پوشالی صورت می‌گیرد. در ردة پائین‌تر، شاهد بودیم که چگونه نوکران آمریکا در حکومت اسلامی با پیروی از همین شیوه، انفجار در مقر حزب جمهوری اسلامی و انفجار در نخست وزیری و بسیاری از ترورهای سیاسی را به گروه فرقان و مجاهدین خلق نسبت دادند تا بتوانند سرکوب وحشیانة مردم کشور را «توجیه» کنند. وقایع یازده سپتامبر هم جهت توجیه تهاجم نظامی ارتش جنایتکار ناتو به افغانستان و عراق صورت پذیرفت. در هر حال در تداوم چنین روشی است که «رادیو فردا» در هفتمین سالروز یازده سپتامبر تهاجم تروریستی در عرصة «فرهنگی ـ سیاسی» و اجتماعی را به فارسی زبانان و به ویژه ایرانیان آغاز کرده. ابزار تهاجم این رسانة استحماری پاسدار اکبر گنجی و مشتی پروفسور پوسیدة نانخور استعماراند که پیشتر به اظهارات مضحک‌شان پیرامون کتابی که به نام پاسدار اکبر به زبان انگلیسی نوشته‌ شده و در واقع تکرار همان پروژة استعماری مک‌فال: «گذار به دمکراسی در ایران» است، اشاره داشتیم.

شیوة این تهاجم رسانه‌ای دقیقاً از شیوة تهاجم نظامی پیروی می‌کند. در تهاجم نظامی ابتدا بمباران سنگین برای ایجاد وحشت و تخریب در ابعاد بسیار گسترده صورت می‌گیرد، سپس پیاده کردن نیرو آغاز می‌شود. به عبارت دیگر فرشی از بمب گسترده می‌شود تا هر گونه مانعی از سر راه پیاده نظام برداشته شود. مقدمة رادیو فردا هم در واقع همان کاربرد بمباران را دارد. مجری برنامه، مستقیماً و همچنین از زبان چند استاد دانشگاه، پاسدار اکبر را «فیلسوف، روشنفکر، مدافع دمکراسی و حقوق زنان و مبارز و مخالف حکومت اسلامی» معرفی می‌کند! سپس در این گرد و غبار شیادی و فریب پاسدار اکبر رشتة کلام را به دست می‌گیرد تا در قرن بیست و یکم، با تکیه بر عقاید یک متفکر قرن نوزدهم، «آلکسیس دوتوکویل» به پرسش‌های «کاربران» از همه جا بی‌خبر «پاسخ» دهد! پیش از ادامة مطلب یادآور شویم علت شیفتگی پاسدار اکبر و دیگر عملة فاشیسم به «دوتوکویل» این است‌ که آلکسیس دوتوکویل عمیقاً «مذهبی» بوده. در مورد عقاید وی بحث نمی‌کنیم، چون او اگر در زمان خود از متفکران بزرگ به شمار می‌آمد، نمی‌باید فراموش کرد که عقایداش متعلق به قرن نوزدهم است! به عنوان نمونه می‌توان به تعاریفی اشاره کرد که «دوتوکویل» از «فردگرائی» ارائه داده؛ تعاریفی که امروز قابل قبول نیست. در هر حال همانطور که گفتیم فاشیسم و استعمار از «ابهام مقدس» تغذیه می‌کنند، به همین دلیل فعلة فاشیسم به همة متفکرانی که به نحوی به «متافیزیک» گرایش داشته باشند مهر می‌ورزند. و رسانه‌های استعماری همچون «بی‌بی‌سی»، «رادیوفردا»، و شرکاء نیز ارادت فراوانی به فعلة فاشیسم نشان می‌دهند.

جالب اینجاست که مطلب رادیو فردا با تکیه بر چند جملة «دهان پر کن» و شیادانه از زبان پاسداراکبر، در ابتدای کار استعماری بودن حاکمیت ایران و ‌سپس فاشیستی بودن آن را عملاً نفی می‌کند، تا به این وسیله ابعاد توحش حکومت اسلامی را به «استبداد» و «سرکوب» تقلیل دهد. به این ترتیب مخاطب در برابر خود فقط یک «حکومت سنتی» مشاهده خواهد کرد. ولی اگر نقش استعمار را در حکومت اسلامی انکار کنیم، مشروعیت حکومت اسلامی تأمین شده. حکومت اسلامی تبدیل می‌شود به حکومتی که به خواست و ارادة مردم ایران «استقرار» یافته، از اینرو همانطور که پاسداراکبر می‌گوید، به خواست و اراده مردم ایران هم می‌توان آن را برانداخت! در نتیجه، پاسدار اکبر ضمن انتقاد بیشرمانه از «سکوت مردم» در برابر حکومت دست نشاندة استعمار، در کمال وقاحت از «روشنفکران» می‌خواهد که از همین مردم انتقاد کنند!

چون به زعم گنجی، حکومت «سنتی» است، پس می‌توان از این حکومت «انتقاد» کرد؛ می‌توان خواهان سرنگونی آن شد، بدون آنکه بنیادهای سرکوب استعماری که چنین حاکمیتی بر آن‌ها تکیه دارد به زیر سئوال برده شود. اینچنین است که در بازار مسگرهای استعمار، مخاطب بجای شنیدن صدای گـ....، لاف و گزاف رادیوفردا و مغلطة یک «پاسدار» را می‌شنود، پاسداری که می‌پندارد بسیار هم «منطقی» سخن می‌گوید، و حتی یک مو هم لای درز سخنان خردمندانه‌شان نمی‌رود!

بله! فعلة فاشیسم که موجودیت خود را مدیون فضای کاذب دو قطبی است، وقتی ارواح شکم‌اش می‌خواهد «منطقی» صحبت کند، با سخنان خود در واقع همان فضای کاذب را «بازتولید» می‌کند، بدون اینکه بداند دیگران قادراند دور باطل بازگشت به سلطنت در پروژة استعماری «گذار به دمکراسی» مک‌فال را در این سخنان «حکیمانه» مشاهده کنند! اگر کسی با «زبان بسته»، یا «زبان انسداد» که به «ادبیات فاشیسم» تعلق دارد آشنا باشد به سادگی متوجه می‌شود که پاسداراکبر در حال «بازتولید» کالای بنجل سازمان سیا و ترهات براندازان حرفه‌ای است که فضای سیاسی را دو قطبی می‌خواهند؛ فضای «تک گزینه‌ای»، هر چند دوگانه‌نما: «آری یا نه!»

در این راستا پاسدار اکبر ضمن انتقاد از حکومت اسلامی، همان شعار استعماری «نه شرقی نه غربی» را باردیگر «بازتولید» می‌کند. نوچة منوچهر متکی، طبق معمول با انتقاد از نظام‌های «دین‌ستیز» اروپای شرقی، تعریف نوینی از سکولاریسم ارائه می‌دهد تا بتواند در کمال بلاهت سلطنت، و به ویژه سلطنت پهلوی را «سکولار» معرفی کند! چون به زعم پاسدار اکبر یا بهتر بگوئیم بر پایة تبلیغات کارخانة رجاله پروری، و بر اساس توهمات امام سیزدهم و دیگر دجالان تولیدی حوزة جهلیه، رژیم پهلوی «سکولار» بوده!

اوباش دست پروردة کارخانة رجاله پروری اخیراً جهت تبلیغات برای سلطنت پهلوی سخت به تکاپو افتاده‌اند. جای تعجب هم نیست که چنین تبلیغاتی در فارس‌نیوز، سایت پاسداران سلطنت‌طلب انتشار یابد. البته فارس‌نیوز هم به همان شیوة «واژگون نمائی» متوسل می‌شود، و این روزها از زبان «تایمز لندن»، به شاه سابق بدوبیراه می‌گوید، یا از زبان آخوندمکارم شیرازی که از چپاولگران با تجربه و از «مراجع» مورد علاقة کارخانة رجاله پروری است، بر دخالت نعلین در سیاست «تأکید» می‌ورزد، و به این ترتیب تلاش دارد که هر چه بیشتر به نفرت مخاطب از رژیم دامن زند. چون امروز در ایران کسانی که دوران شاه سابق را به یاد دارند کمتر از 30 درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند. و هر چند سلطنت پهلوی دوم با دوران وحشت حکومت اسلامی قابل قیاس نیست ولی باید به فعلة فاشیسم یادآور شویم رجاله‌هائی چون خمینی، مکارم شیرازی، منتظری، مشکینی، خزعلی و دیگر اوباش حکومتی همگی دست‌پروردگان ساواک همان سلطنت به اصطلاح «سکولار» بودند، و حکومت اسلامی خود نیز تداوم سلطنت پهلوی است.

کسی که در سلطنت به طور اعم و در سلطنت پهلوی به طور اخص سکولاریسم مشاهده کند، مسلماً نه تعریف سلطنت را می‌شناسد و نه از سکولاریسم چیزی می‌داند. البته ماهیت پاسدار اکبر به عنوان زندانی دروغین و مخالف‌نما بر کسی پوشیده نیست. ترهات دین‌فروشانة ‌ایشان نیز همه روزه بر سایت‌های نانخور سفارتخانه‌های حکومت اسلامی در خارج خودنمائی می‌کند. اشکال فقط اینجاست که پاسداراکبر هم مانند ارشاد منجی خود را «لیبرال» می‌داند، هر چند که همانند وی به تبلیغ فاشیسم مشغول شده.

اکبرگنجی با هدف خلع سلاح مخالفین حکومت آخوندی، ضمن سرقت بخشی از سخنان آنان می‌گوید، عاقل باشیم و از روی احساسات قضاوت نکنیم، با رفتن شاه دمکراسی مستقر نشد با رفتن خامنه‌ای هم به دمکراسی نمی‌رسیم. تا اینجای سخنان پاسدار بی‌مقدار منطقی به نظر می‌رسد. ولی شیادی و عوامفریبی پاسدار اکبر زمانی پدیدار می‌شود که با تکرار مهملات مک‌فال، «شرط لازم» گذار به دمکراسی را «نفی نظام ولایت فقیه» تعیین می‌کند. حال آنکه می‌دانیم در یک بحث منطقی، «شرط لازم» به خودی خود «کافی» نیست! به زبان ساده‌تر، نفی نظام ولایت فقیه، نه تنها ضامن استقرار دمکراسی نخواهد بود که می‌تواند به استقرار نظام سرکوب «سلطنت لائیک» یا همان سلطنت کودتائی منجر شود، که در درازمدت باز هم نظام ولایت فقیه را به صورتی دیگر «باز تولید» کند. و دقیقاً به همین دلیل است که اکبر گنجی «سکولاریسم» را در رژیم پهلوی رؤیت کرده:

«بسیاری از نظام‌های استبدادی حاکم بر ما نظام سکولار بوده‌اند. از جمله نظام پهلوی [...] دین یکی از اجزای مهم هویت ایرانیان بوده و خواهد بود. جدائی دین از نهاد دولت یکی از پیش شرط‌های مهم گذار به دمکراسی و نظام دمکراتیک است.»

به صراحت می‌توان مشاهده کرد که «سکولاریسم»، ویراست پاسدار اکبر هیچ ارتباطی با سکولاریسم و «جدائی دین از سیاست» ندارد، بلکه پاسدار اکبر مانند دیگر فاشیست‌های مدعی لائیسیته، «جدائی دین از دولت» را سکولاریسم تعریف کرده، آنهم با تکیه بر مطالبی که «دوتوکویل» در قرن نوزدهم و در مورد دولت ایالات متحد عنوان کرده! اگر پاسدار اکبر از ذوق سکونت در حرمسرای حاج عباس میلانی «کور» شده و فراموشی گرفته، ما به وی یادآوری می‌کنیم که از یک‌سو، دولت ایالات متحد نه در قرن نوزدهم و نه در هزارة سوم نمی‌تواند با دولت ایران مقایسه شود؛ تفاوت میان شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نیز نیازی به مطرح شدن نخواهد داشت. و از سوی دیگر، نفی نظام ولایت فقیه و جایگزینی آن با سلطنت همان پروژة ابلهانة «مک‌فال» است که «گذار به دمکراسی در ایران» نام گرفته:

«نباید کینه و عداوت جانشین عقلانیت و آینده نگری شود. با رفتن شاه، دمکراسی و آزادی مستقر نشد، با رفتن خامنه‌ای هم دمکراسی و آزادی مستقر نخواهد شد. اما از این مقدمه درست نباید این نتیجة نادرست را استنتاج کرد که [...] دوام رهبری خامنه‌ای و نظام ولایت فقیه را باید پذیرفت. نفی نظام ولایت فقیه، شرط لازم گذار به دمکراسی است[...]»


پاسدار اکبر ظاهراً فراموش کرده که برای مستدل بودن هر فرضیه‌ای، دو شرط لازم است: «شرط لازم» و «شرط کافی»! شرط لازم و کافی برای استقرار دمکراسی در ایران این است که قانون اساسی از«طرق» قانونی اصلاح شود، و تغییرات در سطح حاکمیت نیز از طرق قانونی صورت پذیرد. نه از طریق شورش، جنجال و هیاهو. البته از حق نمی‌باید گذشت، که در این شطرنج سیاسی آمریکا نقش خود را بخوبی در تقابل با مطالبات مردم ایران ایفا می‌کند. نخست از حکومت اسلامی حمایت صورت می‌دهد، تا در برابر مطالبات مردم مقاومت کرده، و از طریق سرکوب جامعه را متشنج کند. عموسام، همزمان اوباشی را به راه می‌اندازد تا در رادیوهای سازمان سیا از طریق «تبلیغات»، تنها راه رهائی از این شرایط غیرانسانی را سرنگونی همین حکومت معرفی کنند!‌ بله، اگر پاسدار اکبر شعورش به این حرف‌ها نمی‌رسد، ما می‌دانیم که سیاست‌های «مکمل» چه معنائی دارد. و این مطالب را مسلماً با مطالعة جسته‌گریختة آثار فلاسفة قرن نوزدهم نمی‌توان دریافت. سوادی بیش از این حرف‌ها می‌طلبد!

در هر حال، اگر حاکمیت ایالات متحد می‌پندارد با بزک کردن چهرة کریه یک پاسدار می‌تواند عملة فاشیسم را به عنوان مدافعان دمکراسی به ما ملت حقنه کند، خیلی کور خوانده! دیروز مشتی ملای آدمکش را با تکیه بر ادبیات «چپ‌نما» بر جامعه حاکم کردند، تا کشور را به دامان فاشیسم بیاندازند، و امروز همین «مضحکه» را از طریق اهدای بلندگو به اوباش و پاسداران سابق حکومت اسلامی به راه انداخته‌اند. با این تفاوت که امروز هدف‌شان آلودن ادبیات «دمکراتیک» به کثافت و لجن فاشیسم است. دیروز «باراک اوباما» در مورد شعار «تغییر» که این روزها ورد زبان سناتور مک‌کین و جمیله یکه سوار شده حرف جالبی زد، او گفت، اگر به یک خوک ماتیک بمالید، «تغییر» پیش نخواهد آمد، خوک، همان خوک باقی می‌ماند.







نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس


پیوند این مطلب در گوگل
...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت