نعلین و آرمان!
...
ژان پل سارتر در جلد اول «نقد ادبی»، ضمن انتقاد از رمان «شیاطین» اثر فرانسوا موریاک مینویسد، «رمان توسط انسان و برای انسانها نوشته میشود[...] در جهان رمان مانند جهان نسبیت اینشتین، جائی برای یک ناظر برتر وجود ندارد.» سارتر میگوید «در ساختار رمان، که مانند هر ساختار مادی، در حال شدن یا در تحول مداوم است، نویسنده نمیتواند جایگاه الهی و خارج از ساختار برای خود قائل شود. چون از نگاه خدا که بیتوجه به ظواهر [آنچه به چشم دیده میشود] آنان را میشکافد و از آنها میگذرد، نه رمان وجود دارد، نه هنر. چرا که هنر فقط در ظواهر قابل رؤیت و مشهود قادر به زیستن است، و خداوند هنرمند نیست؛ آقای موریاک نیز به همچنین.»
«تاریخ» و «رمان»، به دلیل تضاد با الهیت و تقدس بدترین کابوس فاشیسماند. میگویند «همه چیز» در قرآن است! ولی «فاشیست ـ مسلمانها» هنوز نتوانستهاند «علم تاریخ» و به ویژه «رمان» را در قرآن کشف کنند! چون فصل مشترک علم تاریخ و رمان حرکت انسان در زمان و مکان است. و به این ترتیب بود که «پایان تاریخ» اثر فوکویاما را به حساب پیروزی «اسطورة مقدس» گذاشتند، و رفتند به سراغ «رمان» که پایان رمان را هم اعلام کنند، تا بتوانند آسوده خاطر به نوکری در بارگاه فاشیسم بینالملل بپردازند.
البته گورکنها اشارات قرآنی به سرگذشت اقوام اسطورهای در گذشتههای نامعلوم را با «تاریخ» در ترادف قرار میدهند، ولی هنوز نتوانستهاند آیهای از نعلین آیات عظام استخراج کنند و بگویند «منظور»خداوند از «اقتلوهم» رمان جنائی بوده یا اینکه منظور خدواند از «اضربوهن» ـ که لاله بختیار و نیویورک تایمز معنای نوینی هم برای آن یافته بودند تا چهرة کریه اسلام را بزک کنند ـ رمان «جنگ و صلح» اثر تولستوی است! بله، این «رمان» هم مانند «تاریخ» برای گورکنها دردسر بزرگی شده، و به همین دلیل «نخبگان» برای اعلام «پایان رمان» دست به کار شدهاند. اما چنین تلاشهای استحماری امروز بیش از هر زمان محکوم به شکست است، چرا که جنگ قفقاز فروپاشی سازمان جنایتکار ناتو را نوید میدهد.
جانپناههای دژ مستحکم اتحاد جماهیر نوکری همانطور که گفتیم پس از گفتگوی تلفنی «پلسون» و «کودرین» فرو ریخت! البته در وبلاگ «بورس عبادی» یادآور شدیم که برای ما روشن نیست وزیر خزانهداری ایالات متحد با معاون نخستوزیر روسیه در امور اقتصادی چهها گفتهاند. ولی پیامد این گفتگو به سرعت خود را نمایان میکند. یک روز پس از سخنان نوکرمآبانة عمرو موسی، دبیرکل اتحادیة عرب پیرامون لزوم خروج ارتش آمریکا از عراق، نوریالمالکی، نخست وزیر این کشور دیروز اعلام داشت که هیچ توافقنامهای را با ایالات متحد امضاء نخواهد کرد! در نتیجه یانکیها فعلاً ناچارند در عراق بمانند و اینبار رئیس جمهور جدیدشان با مصیبت و فضاحت روانة کاخ سفید خواهد شد، و به این ترتیب اتحاد جماهیر نوکری فلسفة وجودی خود را از دست خواهد داد. هر چند که گورکنها از طریق ابراز عشق به امارات سر در دامان پر مهر و محبت ناخداکلمب بگذارند و رسانههای حکومتی نیز به تاریخ هجری قمری پناه ببرند!
امروز متوجه شدیم که در راستای تشکیل اتحاد جماهیر نوکری، سایت حنازرچوبه تاریخ هجری قمری انتخاب کرده، و به این ترتیب حکومت گورکنها در قرن پانزدهم قرار گرفته، مردم ایران، در قرن چهاردهم و ملت ایران، از نظر تاریخی در قرن بیست و ششم! گورکنها بزرگترین مخترعین جهان به شمار میروند و «تکثر تاریخی» از اختراعات «فاشیست ـ مسلمانها» است. سخنرانی مهاجرانی، وزیر ارشاد خاتمی و نوچة اکبر بهرمانی در مسجد جمکران را همواره به یاد داشته باشیم که میگفت، «ما پیروز شدیم، چون نقطة شروع تاریخ را در صحرای کربلا قرار دادیم.» بله، این نوع پیروزیها آسان به دست نمیآید، باید انتظار بکشید تا سازمان سیا به قصد «جهاد» با اتحاد جماهیر شوروی آگهی استخدام مزدور در ساواک را به دیوارهای دانشگاه در کشور ایران بچسباند، تا امثال مهاجرانی و بهرمانی یا خامنهای بتوانند «پیروز» شوند و برای ملت ایران نقطة شروع «تاریخ» تعیین کنند! و همزمان با «مبارزات» بر ضد امپریالیسم یا بهتر بگوئیم تحریم ما ملت و چپاول ثروتهایمان به قول رهبرشان، در همة زمینهها پیشرفت کنند.
مهمترین زمینة پیشرفت گورکنها «اختراع» است. آنهم اختراع در همة زمینهها. و منبع اختراعات گورکنها هم همانطور که میدانیم قرآن و حدیث و روایت است. روند اختراع از طریق «سرقت» تکمیل میشود. به این ترتیب که «مفاهیم مدرن» را از تفکر غرب میدزدند، سپس با کمک اسلام شناسان غرب، آیات گنگ و مبهم قرآن را در راستای همین مفاهیم «تفسیر» میکنند و مدعی میشوند که حقوق بشر و دمکراسی در قرآن وجود دارد و بابت چنین اختراعاتی «جایزه» هم میگیرند.
گورکنها یا بهتر بگوئیم اربابانشان، مفاهیم مدرنی را که نتوانند در قرآن اختراع کنند، با تحریف نظریة متفکران مارکسیست غرب اختراع میکنند. تاکنون جامعة مدنی، عدالت اجتماعی، اقتصاد، حقوق بشر و حقوق زنان را پس از اختراع در قرآن به جهانیان معرفی کردهاند. ولی هر چه در صحرای حجاز کندوکاو کردهاند نتوانستهاند «هنر»، فلسفه و به ویژه «رمان» را از «جامعة مدنی» و «بسیار» پیشرفتة صدر اسلام استخراج کنند.
هنوز کسی آثار ادبی و رمانهای دست نوشتة زینب و فاطمه را به ما معرفی نکرده و در قرآن هیچ آیهای در مورد «رمان» نازل نشده. البته ممکن است همین روزها سایت اسلام پناه رادیوزمانه به نقل از بنگاه خبرپراکنی ناخداکلمب در حفاریهای شرکت بنلادن در مکه، یک رمان «صدراسلام» با جلد زرکوب در بسته بندی کادوئی کشف کنند. و پس از بازکردن بستة کذا، مشاهده فرمایند که پیامبر گرامی آنرا به مناسبت نخستین سالگرد ازدواج خود با عایشه به آنحضرت «کادو» داده، و پشت جلد آن نیز در یک سطر مرقوم فرمودهاند: «به عایشه، ویت لاو، امضاء، محمدابنعبدالله»! و خلاصه معلوم میشود پیامبر اگر چه به اعتراف خود، سواد خواندن نداشتهاند ولی برخلاف شایعات «دشمنان»، به چند زبان «مهر» میورزیدند! و اما از آنجا که هنوز چنین آثاری اختراع نشده تا گورکنها بتوانند آنرا به موقع «کشف» کنند، در «روزنا»، دست به دامان «آیزیا برلین» شدهاند تا با تحریف و تخریب، «آزادی مثبت» و «آزادی منفی» را به ما معرفی کنند!
میدانیم که رمان عرصة آزادی است. و دقیقاً به همین دلیل است که میباید عملة فاشیسم آزادی را به دو قسمت تقسیم کنند. البته اینکار را از زبان آیزیا برلین صورت میدهند، چرا که برای ترهات فرهیختگان جمکران کسی تره هم خرد نمیکند. و اما پس از تقسیم آزادی، فعلة فاشیسم میتواند «پایان رمان» را نیز نوید دهد، البته با توسل به لوکاچ! چون در جمکران خوشبختانه طی هشت دهه حاکمیت «اسلام مبارز»، جائی برای رمان و اینجور چیزها باقی نمانده! پس برای توجیه سرکوب فرهنگی باید به مخاطب ایرانی تفهیم کرد که «غم مخور!» در «جامعة آرمانی سوسیالیسم» هم رمان وجود نخواهد داشت. بنابراین در جمکران، «ما» جامعة آرمانی سوسیالیسم را تحقق بخشیدهایم! پس شاد باش! بله، در جمکران دست به دامان «هگل»، «لوکاچ» و «شیلر» شدهاند تا از زبان آنها به ما بگویند، رمان اصولاً «بیهوده» است، رمان حماسة جامعة بورژوا است، در جامعة آرمانی سوسیالیسم، که نویسنده آنرا «سرزمین موعود سوسیالیستی» نامیده، قهرمان رمان باید متوقف شود!
این گندهگوئیهای عوامفریبانه که ادبیات ادیان ابراهیمی را به صورتی ناشیانه با ادبیات چپ در هم میآمیزد تا مخاطب ناآگاه را مجذوب خود کند، در سایت «فرهنگی» هفتان، تحت عنوانی آخوندی: «پاکی از دست رفته»، انتشار یافته! این عمل از اینرو صورت میگیرد که هنگام پرداختن به تعاریف «رمان»، «مارکسیسم» و «سوسیالیسم آرمانی» با آلودن این مفاهیم به زبان ابتذال توضیحالمسائل و «پاک و نجس» و سرزمین موعود از کتب مقدس ادیان ابراهیمی زیاد فاصله نگیریم! پس به نویسندة محترم و فرزانه میباید بگوئیم، در رمان «قهرمان» در مفهوم «قهرمان حماسه» وجود خارجی ندارد؛ در رمان «پرسوناژ» داریم! ولی اینکه کسی به خود اجازه دهد رمان را «حماسة بورژوازی» بخواند، نشان از عدم شناخت حضرتشان از رمان، حماسه و بورژوازی است! چون «زبان رمان»، به هیچ عنوان «زبان حماسی» نیست!
پیشتر در مورد «زبان رمان» به نقل از میکائیل باکتین، زبانشناس و نظریه پرداز صاحبنام «رمان» توضیح مفصل دادهایم و در اینجا به صورت خلاصه میگوئیم، جامعة بورژوا، اصولاً حماسه ندارد! چون زبان حماسه، یکسویه، آمرانه و الزامآور است؛ حال آنکه پرسوناژ رمان، به عنوان انسان آزاد «حق انتخاب» دارد. سادهتر بگوئیم، رمان، به گفتة باکتین، از فروپاشی ارزشهای والا و تقدسهای حماسی به وجود آمده. و داسالله که اندر خم یک کوچة «حزبالله» گیر کرده، معلوم است که هرگز پای به «جامعة آرمانی سوسیالیسم» نخواهد گذاشت، از اینرو لزومی ندارد آیاتعظام و «داسمسلک» از هم اکنون در «سرزمین موعود»، فتوی مرگ «قهرمان رمان» را صادر کنند.
شاید لازم باشد حضور «برادران» مدعی سوسیالیسم در جمکران، به ویژه تشکل مضحک «چپ دمکرات» یک نکتة مهم را جسارتاً عرض کنیم. در حکومتی که خروج از دین اسلام مجازات مرگ دارد، چگونه بعضیها آشکارا خود را مارکسیست و سوسیالیست میخوانند؟ مگر «ماتریالیسم» در حکومت اسلامی جمکران پذیرفته شده که داسالله برای «نفی رمان» دست به دامان چپ اروپا میشود؟ مگر داش صفار و اسلافشان اجازة انتشار «رمان» دادهاند که فعلة فاشیسم با ردیف کردن اسامی دهان پرکن از قبیل «هگل»، «شیلر» و «لوکاچ» به انتقاد از رمان قیام کردهاند، و مزورانه «جامعه» را با «سرزمین موعود» در ترادف قرار میدهند، تا بتوانند «رمان دینی»، آنهم از زبان لوکاچ به خورد مخاطب از همه جا بیخبر بدهند؟
شما که سر در نعلین خاتمی دارید با جامعة آرمانی سوسیالیستها چه ارتباطی میتوانید داشته باشید که در آن قهرمان رمان «نابود باید گردد»؟ عبارت مضحک «سرزمین موعود سوسیالیسم» از سخنرانیهای محمد خاتمی استخراج شده؟ شما که تعریف آخوندی از «وحدت» قهرمان و جهان در رمان ارائه میدهید با «فردیت» ارتباطی نمیتوانید داشته باشید. همچنین کسی که از سوسیالیسم علمی میگوید، با فردگرائی بیگانه است. «سوسیالیسم علمی» آنگونه که لنین تعریف کرده با فردگرائی در تضاد قرار میگیرد. نکند در ترجمة منابع مورد استفادة سرکار اشتباهی رخ داده که رمان را با ایدئولوژی اسلامی و شعارهای داسالله مخلوط کردهاید:
«لوکاچ نیز چون هگل عقیده دارد رمان نیز [...] حماسة جهان مدرن [است]. رمان نیز مانند سرودههای حماسی، بر وحدت قهرمان و جهان، ذات و زندگی تاکید میکند[...] رمان [...] هم جان تباه است و هم جهان [...] امر کلی نمیتواند دیگر در جان جزئی متحقق شود. در دورة مارکسیستی لوکاچ، وظیفة تحقق این امر به دوش پرولتاریا گذاشته میشود. قهرمان رمان باید در آستانة سرزمین موعود سوسیالیستی متوقف شود. با تحقق سوسیالیسم رمان نیز به پایان میرسد.»
باید از نویسندة محترم بپرسیم کدام خیاط ناشی اینچنین هگل و لوکاچ را به توضیحالمسائل کوک زده؟ و یا بپرسیم مگر در جمکران هم سوسیالیسم تحقق یافته که از «رمان» خبری نیست، و همه باید «قصههای ارزشی» بگویند؟! البته این پرسشها شامل نویسندة حزباللهی میشود. حال فرض کنیم که نویسندة مطلب کذا آخوند نیست؛ «داسالله» است و میپندارد که سوسیالیست هم شده. پس از این سوسیالیست دلسوخته میپرسیم، کدام سوسیالیستی، با شناخت از خطای گرامشی و پس از مشاهدة استالینیسم در اتحاد شوروی، در آستانة هزارة سوم با مشتی آخوند مزدور سفارتخانة انگلستان متحد میشود تا با شعار چپ، زمینة مناسب برای کودتای سازمان ناتو و استقرار حکومت الهی در ایران فراهم آورد؟ تاکنون چپنمایان در ایران همواره با راست افراطی همکاری کردهاند، و زمینه ساز کودتا و تحکیم قدرت استعماری غرب شدهاند؛ ولی میباید حضورشان بگوئیم که دیگر با توسل به شعارهای چپ قادر به ایجاد راه بند در سیر تحول تاریخی ملت ایران نخواهند بود. چرا که جنگ سرد به پایان رسیده، و هگل، لوکاچ و دیگر متفکران غرب از نظر تاریخی هزاران سال نوری با «داسالله» نعلینپرست فاصله دارند! چنگ انداختن به نظریة اینان دیگر برای پادوهای سازمان سیا کارساز نخواهد شد. پس به «برادران» چپنما و آخوندهای فرهیخته یادآور شویم، گذشته از «آزادی» و «حق انتخاب» انسان در رمان، لازم است برادران به خاطر داشته باشند که رمان، برخلاف حماسه، «زمان» و«مکان» مشخص هم دارد! پس بهتر است اعضای محفل «چپنما» یا همان «داسالله» خودمان که یک پا هم در آلمان نگاه داشته، در زمان و مکان خود قرار گیرند: قرن پانزدهم هجری قمری، آبدارخانة ساواک، جنب چاه جمکران!
«تاریخ» و «رمان»، به دلیل تضاد با الهیت و تقدس بدترین کابوس فاشیسماند. میگویند «همه چیز» در قرآن است! ولی «فاشیست ـ مسلمانها» هنوز نتوانستهاند «علم تاریخ» و به ویژه «رمان» را در قرآن کشف کنند! چون فصل مشترک علم تاریخ و رمان حرکت انسان در زمان و مکان است. و به این ترتیب بود که «پایان تاریخ» اثر فوکویاما را به حساب پیروزی «اسطورة مقدس» گذاشتند، و رفتند به سراغ «رمان» که پایان رمان را هم اعلام کنند، تا بتوانند آسوده خاطر به نوکری در بارگاه فاشیسم بینالملل بپردازند.
البته گورکنها اشارات قرآنی به سرگذشت اقوام اسطورهای در گذشتههای نامعلوم را با «تاریخ» در ترادف قرار میدهند، ولی هنوز نتوانستهاند آیهای از نعلین آیات عظام استخراج کنند و بگویند «منظور»خداوند از «اقتلوهم» رمان جنائی بوده یا اینکه منظور خدواند از «اضربوهن» ـ که لاله بختیار و نیویورک تایمز معنای نوینی هم برای آن یافته بودند تا چهرة کریه اسلام را بزک کنند ـ رمان «جنگ و صلح» اثر تولستوی است! بله، این «رمان» هم مانند «تاریخ» برای گورکنها دردسر بزرگی شده، و به همین دلیل «نخبگان» برای اعلام «پایان رمان» دست به کار شدهاند. اما چنین تلاشهای استحماری امروز بیش از هر زمان محکوم به شکست است، چرا که جنگ قفقاز فروپاشی سازمان جنایتکار ناتو را نوید میدهد.
جانپناههای دژ مستحکم اتحاد جماهیر نوکری همانطور که گفتیم پس از گفتگوی تلفنی «پلسون» و «کودرین» فرو ریخت! البته در وبلاگ «بورس عبادی» یادآور شدیم که برای ما روشن نیست وزیر خزانهداری ایالات متحد با معاون نخستوزیر روسیه در امور اقتصادی چهها گفتهاند. ولی پیامد این گفتگو به سرعت خود را نمایان میکند. یک روز پس از سخنان نوکرمآبانة عمرو موسی، دبیرکل اتحادیة عرب پیرامون لزوم خروج ارتش آمریکا از عراق، نوریالمالکی، نخست وزیر این کشور دیروز اعلام داشت که هیچ توافقنامهای را با ایالات متحد امضاء نخواهد کرد! در نتیجه یانکیها فعلاً ناچارند در عراق بمانند و اینبار رئیس جمهور جدیدشان با مصیبت و فضاحت روانة کاخ سفید خواهد شد، و به این ترتیب اتحاد جماهیر نوکری فلسفة وجودی خود را از دست خواهد داد. هر چند که گورکنها از طریق ابراز عشق به امارات سر در دامان پر مهر و محبت ناخداکلمب بگذارند و رسانههای حکومتی نیز به تاریخ هجری قمری پناه ببرند!
امروز متوجه شدیم که در راستای تشکیل اتحاد جماهیر نوکری، سایت حنازرچوبه تاریخ هجری قمری انتخاب کرده، و به این ترتیب حکومت گورکنها در قرن پانزدهم قرار گرفته، مردم ایران، در قرن چهاردهم و ملت ایران، از نظر تاریخی در قرن بیست و ششم! گورکنها بزرگترین مخترعین جهان به شمار میروند و «تکثر تاریخی» از اختراعات «فاشیست ـ مسلمانها» است. سخنرانی مهاجرانی، وزیر ارشاد خاتمی و نوچة اکبر بهرمانی در مسجد جمکران را همواره به یاد داشته باشیم که میگفت، «ما پیروز شدیم، چون نقطة شروع تاریخ را در صحرای کربلا قرار دادیم.» بله، این نوع پیروزیها آسان به دست نمیآید، باید انتظار بکشید تا سازمان سیا به قصد «جهاد» با اتحاد جماهیر شوروی آگهی استخدام مزدور در ساواک را به دیوارهای دانشگاه در کشور ایران بچسباند، تا امثال مهاجرانی و بهرمانی یا خامنهای بتوانند «پیروز» شوند و برای ملت ایران نقطة شروع «تاریخ» تعیین کنند! و همزمان با «مبارزات» بر ضد امپریالیسم یا بهتر بگوئیم تحریم ما ملت و چپاول ثروتهایمان به قول رهبرشان، در همة زمینهها پیشرفت کنند.
مهمترین زمینة پیشرفت گورکنها «اختراع» است. آنهم اختراع در همة زمینهها. و منبع اختراعات گورکنها هم همانطور که میدانیم قرآن و حدیث و روایت است. روند اختراع از طریق «سرقت» تکمیل میشود. به این ترتیب که «مفاهیم مدرن» را از تفکر غرب میدزدند، سپس با کمک اسلام شناسان غرب، آیات گنگ و مبهم قرآن را در راستای همین مفاهیم «تفسیر» میکنند و مدعی میشوند که حقوق بشر و دمکراسی در قرآن وجود دارد و بابت چنین اختراعاتی «جایزه» هم میگیرند.
گورکنها یا بهتر بگوئیم اربابانشان، مفاهیم مدرنی را که نتوانند در قرآن اختراع کنند، با تحریف نظریة متفکران مارکسیست غرب اختراع میکنند. تاکنون جامعة مدنی، عدالت اجتماعی، اقتصاد، حقوق بشر و حقوق زنان را پس از اختراع در قرآن به جهانیان معرفی کردهاند. ولی هر چه در صحرای حجاز کندوکاو کردهاند نتوانستهاند «هنر»، فلسفه و به ویژه «رمان» را از «جامعة مدنی» و «بسیار» پیشرفتة صدر اسلام استخراج کنند.
هنوز کسی آثار ادبی و رمانهای دست نوشتة زینب و فاطمه را به ما معرفی نکرده و در قرآن هیچ آیهای در مورد «رمان» نازل نشده. البته ممکن است همین روزها سایت اسلام پناه رادیوزمانه به نقل از بنگاه خبرپراکنی ناخداکلمب در حفاریهای شرکت بنلادن در مکه، یک رمان «صدراسلام» با جلد زرکوب در بسته بندی کادوئی کشف کنند. و پس از بازکردن بستة کذا، مشاهده فرمایند که پیامبر گرامی آنرا به مناسبت نخستین سالگرد ازدواج خود با عایشه به آنحضرت «کادو» داده، و پشت جلد آن نیز در یک سطر مرقوم فرمودهاند: «به عایشه، ویت لاو، امضاء، محمدابنعبدالله»! و خلاصه معلوم میشود پیامبر اگر چه به اعتراف خود، سواد خواندن نداشتهاند ولی برخلاف شایعات «دشمنان»، به چند زبان «مهر» میورزیدند! و اما از آنجا که هنوز چنین آثاری اختراع نشده تا گورکنها بتوانند آنرا به موقع «کشف» کنند، در «روزنا»، دست به دامان «آیزیا برلین» شدهاند تا با تحریف و تخریب، «آزادی مثبت» و «آزادی منفی» را به ما معرفی کنند!
میدانیم که رمان عرصة آزادی است. و دقیقاً به همین دلیل است که میباید عملة فاشیسم آزادی را به دو قسمت تقسیم کنند. البته اینکار را از زبان آیزیا برلین صورت میدهند، چرا که برای ترهات فرهیختگان جمکران کسی تره هم خرد نمیکند. و اما پس از تقسیم آزادی، فعلة فاشیسم میتواند «پایان رمان» را نیز نوید دهد، البته با توسل به لوکاچ! چون در جمکران خوشبختانه طی هشت دهه حاکمیت «اسلام مبارز»، جائی برای رمان و اینجور چیزها باقی نمانده! پس برای توجیه سرکوب فرهنگی باید به مخاطب ایرانی تفهیم کرد که «غم مخور!» در «جامعة آرمانی سوسیالیسم» هم رمان وجود نخواهد داشت. بنابراین در جمکران، «ما» جامعة آرمانی سوسیالیسم را تحقق بخشیدهایم! پس شاد باش! بله، در جمکران دست به دامان «هگل»، «لوکاچ» و «شیلر» شدهاند تا از زبان آنها به ما بگویند، رمان اصولاً «بیهوده» است، رمان حماسة جامعة بورژوا است، در جامعة آرمانی سوسیالیسم، که نویسنده آنرا «سرزمین موعود سوسیالیستی» نامیده، قهرمان رمان باید متوقف شود!
این گندهگوئیهای عوامفریبانه که ادبیات ادیان ابراهیمی را به صورتی ناشیانه با ادبیات چپ در هم میآمیزد تا مخاطب ناآگاه را مجذوب خود کند، در سایت «فرهنگی» هفتان، تحت عنوانی آخوندی: «پاکی از دست رفته»، انتشار یافته! این عمل از اینرو صورت میگیرد که هنگام پرداختن به تعاریف «رمان»، «مارکسیسم» و «سوسیالیسم آرمانی» با آلودن این مفاهیم به زبان ابتذال توضیحالمسائل و «پاک و نجس» و سرزمین موعود از کتب مقدس ادیان ابراهیمی زیاد فاصله نگیریم! پس به نویسندة محترم و فرزانه میباید بگوئیم، در رمان «قهرمان» در مفهوم «قهرمان حماسه» وجود خارجی ندارد؛ در رمان «پرسوناژ» داریم! ولی اینکه کسی به خود اجازه دهد رمان را «حماسة بورژوازی» بخواند، نشان از عدم شناخت حضرتشان از رمان، حماسه و بورژوازی است! چون «زبان رمان»، به هیچ عنوان «زبان حماسی» نیست!
پیشتر در مورد «زبان رمان» به نقل از میکائیل باکتین، زبانشناس و نظریه پرداز صاحبنام «رمان» توضیح مفصل دادهایم و در اینجا به صورت خلاصه میگوئیم، جامعة بورژوا، اصولاً حماسه ندارد! چون زبان حماسه، یکسویه، آمرانه و الزامآور است؛ حال آنکه پرسوناژ رمان، به عنوان انسان آزاد «حق انتخاب» دارد. سادهتر بگوئیم، رمان، به گفتة باکتین، از فروپاشی ارزشهای والا و تقدسهای حماسی به وجود آمده. و داسالله که اندر خم یک کوچة «حزبالله» گیر کرده، معلوم است که هرگز پای به «جامعة آرمانی سوسیالیسم» نخواهد گذاشت، از اینرو لزومی ندارد آیاتعظام و «داسمسلک» از هم اکنون در «سرزمین موعود»، فتوی مرگ «قهرمان رمان» را صادر کنند.
شاید لازم باشد حضور «برادران» مدعی سوسیالیسم در جمکران، به ویژه تشکل مضحک «چپ دمکرات» یک نکتة مهم را جسارتاً عرض کنیم. در حکومتی که خروج از دین اسلام مجازات مرگ دارد، چگونه بعضیها آشکارا خود را مارکسیست و سوسیالیست میخوانند؟ مگر «ماتریالیسم» در حکومت اسلامی جمکران پذیرفته شده که داسالله برای «نفی رمان» دست به دامان چپ اروپا میشود؟ مگر داش صفار و اسلافشان اجازة انتشار «رمان» دادهاند که فعلة فاشیسم با ردیف کردن اسامی دهان پرکن از قبیل «هگل»، «شیلر» و «لوکاچ» به انتقاد از رمان قیام کردهاند، و مزورانه «جامعه» را با «سرزمین موعود» در ترادف قرار میدهند، تا بتوانند «رمان دینی»، آنهم از زبان لوکاچ به خورد مخاطب از همه جا بیخبر بدهند؟
شما که سر در نعلین خاتمی دارید با جامعة آرمانی سوسیالیستها چه ارتباطی میتوانید داشته باشید که در آن قهرمان رمان «نابود باید گردد»؟ عبارت مضحک «سرزمین موعود سوسیالیسم» از سخنرانیهای محمد خاتمی استخراج شده؟ شما که تعریف آخوندی از «وحدت» قهرمان و جهان در رمان ارائه میدهید با «فردیت» ارتباطی نمیتوانید داشته باشید. همچنین کسی که از سوسیالیسم علمی میگوید، با فردگرائی بیگانه است. «سوسیالیسم علمی» آنگونه که لنین تعریف کرده با فردگرائی در تضاد قرار میگیرد. نکند در ترجمة منابع مورد استفادة سرکار اشتباهی رخ داده که رمان را با ایدئولوژی اسلامی و شعارهای داسالله مخلوط کردهاید:
«لوکاچ نیز چون هگل عقیده دارد رمان نیز [...] حماسة جهان مدرن [است]. رمان نیز مانند سرودههای حماسی، بر وحدت قهرمان و جهان، ذات و زندگی تاکید میکند[...] رمان [...] هم جان تباه است و هم جهان [...] امر کلی نمیتواند دیگر در جان جزئی متحقق شود. در دورة مارکسیستی لوکاچ، وظیفة تحقق این امر به دوش پرولتاریا گذاشته میشود. قهرمان رمان باید در آستانة سرزمین موعود سوسیالیستی متوقف شود. با تحقق سوسیالیسم رمان نیز به پایان میرسد.»
باید از نویسندة محترم بپرسیم کدام خیاط ناشی اینچنین هگل و لوکاچ را به توضیحالمسائل کوک زده؟ و یا بپرسیم مگر در جمکران هم سوسیالیسم تحقق یافته که از «رمان» خبری نیست، و همه باید «قصههای ارزشی» بگویند؟! البته این پرسشها شامل نویسندة حزباللهی میشود. حال فرض کنیم که نویسندة مطلب کذا آخوند نیست؛ «داسالله» است و میپندارد که سوسیالیست هم شده. پس از این سوسیالیست دلسوخته میپرسیم، کدام سوسیالیستی، با شناخت از خطای گرامشی و پس از مشاهدة استالینیسم در اتحاد شوروی، در آستانة هزارة سوم با مشتی آخوند مزدور سفارتخانة انگلستان متحد میشود تا با شعار چپ، زمینة مناسب برای کودتای سازمان ناتو و استقرار حکومت الهی در ایران فراهم آورد؟ تاکنون چپنمایان در ایران همواره با راست افراطی همکاری کردهاند، و زمینه ساز کودتا و تحکیم قدرت استعماری غرب شدهاند؛ ولی میباید حضورشان بگوئیم که دیگر با توسل به شعارهای چپ قادر به ایجاد راه بند در سیر تحول تاریخی ملت ایران نخواهند بود. چرا که جنگ سرد به پایان رسیده، و هگل، لوکاچ و دیگر متفکران غرب از نظر تاریخی هزاران سال نوری با «داسالله» نعلینپرست فاصله دارند! چنگ انداختن به نظریة اینان دیگر برای پادوهای سازمان سیا کارساز نخواهد شد. پس به «برادران» چپنما و آخوندهای فرهیخته یادآور شویم، گذشته از «آزادی» و «حق انتخاب» انسان در رمان، لازم است برادران به خاطر داشته باشند که رمان، برخلاف حماسه، «زمان» و«مکان» مشخص هم دارد! پس بهتر است اعضای محفل «چپنما» یا همان «داسالله» خودمان که یک پا هم در آلمان نگاه داشته، در زمان و مکان خود قرار گیرند: قرن پانزدهم هجری قمری، آبدارخانة ساواک، جنب چاه جمکران!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت