شمالالدین عبادی!
...
مژده به هممیهنان «آریائی تبار»! نوادة کورش، شیرین عبادی، پس از دریافت ده هزار یورو، در آلمان موجودیت جبهة جهانی طالبان نوین را اعلام داشت و تأکید کرد که اسلام با دمکراسی، مدرنیته و حقوق بشر هیچ مخالفتی ندارد. البته باید دید اسلام چگونه با مفاهیمی که در قرن هفتم میلادی ناشناخته بوده، میتوانسته موافق یا مخالف باشد! میبینیم که استعمار مهر و محبت عجیبی به پوپولیسم و عوامگرائی دارد. و به ویژه در آلمان، به دلیل سابقة تاریخی «پیشوا»، این علائق خیلی خوب «رشد» میکند و همیشه وزرای امور خارجه نیز مشوق آن میشوند! کنفرانس رسوای برلین هم به ابتکار یوشکا فیشر به راه افتاده بود. اینبار فرانک اشتاینمایر دست نوازشی بر سر شیرین عبادی کشیده، تا در مدح و ثنای اسلام دمکراتیک و تحریف حقوق بشر، دمکراسی، و مدرنیته یک منبر برود. و از حق نگذریم عبادی در عوامفریبی سنگ تمام گذاشته.
اکنون که آمریکا و مزدوراناش در جمکران از جنگ افروزی عاجز ماندهاند، اوباشالله به پیروی از داسالله «در کنار مردم» قرار گرفته. «اوباشالله» به رهبری مکارم شیرازی و صانعی مبارزه با بدحجابی را فعلاً رها کرده، به مبارزات اقتصادی روی آوردهاند. مکارم شیرازی، نایب رئیس چاه جمکران که همراه با آیتالله بهجت سر چاه کذا به جیببری و عوامفریبی مشغول است، امروز از «گرانی» ابراز نگرانی فرمودهاند! چرا؟ چون اکثر مردم، حتی طبقة متوسط از نظر اقتصادی در مضیقه قرار گرفتهاند و لازم است جیره خواران سنتی کارخانة رجالهپروری مانند داسالله «در کنار مردم» قرار گیرند تا باز هم راه بر یک پوپولیسم نوین گشوده شود.
طی سدة اخیر، یا بهتر بگوئیم از دوران کودتای کلنل آیرونساید اسلام پناه، سیاست استعمار در ایران رسماً با توسل به شعار ابلهانة «نه شرقی، نه غربی» بر «عوامگرائی» و «براندازی» تمرکز داشته. عوامگرائی برداری است جادوئی و متکثر که همزمان حامل سه پدیدة ضددمکراتیک است: «ابتذال»، «قانونشکنی» و «سرکوب حقوق اجتماعی و فردی». ولی چون طی گذشت زمان، عوامگرائی که با چپاول استعماری توأم است به تدریج جاذبة خود را برای تودهها از دست میدهد، از انبوه تودهها بر محور این عوامگرائی کاسته میشود، و به همین دلیل سرکوب در حاکمیت پوپولیست افزایش مییابد، تا کار به سرکوب همهجانبه برسد. و همچنان که در سدة اخیر در ایران شاهد بودیم عوامگرائی استعماری هرگز دچار فروپاشی کامل نشده تا راه بر استقرار یک حاکمیت دمکراتیک بگشاید، بلکه پیوسته از طریق «کودتا»، «شورش»، «آشوب» و یا «جنگ» زمینة استقرار یک عوامگرائی نوین و قدرتمندتر را فراهم آورده.
دلیل شیفتگی فعلة فاشیسم به شخص محمد مصدق، و دلیل تبلیغات استعماری برای آزادیخواه جلوه دادن وی قانون شکنی آشکار و شورش محمد مصدق بر علیه قوانین حاکم است. در این راستا ابراهیم یزدی، ضمن مصاحبة خود با فارس نیوز، مورخ 6 مهرماه سالجاری تأکید میکند که اگر اصلاحطلبان یک رهبر مانند مصدق میداشتند، شکست نمیخوردند! چرا که به ادعای یزدی، مصدق در نظام سلطنتی هم «رئیس جمهور» بوده و هم رهبر جنبش ملی! البته فکر نکنید ابراهیم یزدی خرفت شده، ابدا! سازمان سیا به دلیل «سفله پروری» از امثال خمینی، یزدی، بنیصدر و بازرگان استفاده میکند تا اینان مروج ابتذال و حماقت باشند. در زمینة فرهنگی نیز روند مشابهی بر ما تحمیل میشود.
غرب در جایگاه «کارفرما» برای ساختن فیلمهای مبتذل سرمایهگذاری میکند، فیلمسازان «هنرمند» جمکران هم در مقام «کارگر» خواستههای کارفرما را برآورده میکنند. سپس کارفرما در فستیوالهایاش به همین کالاهای بنجل جایزه میدهد و بلافاصله فیلم و فیلمساز در جمکران «مغضوب» واقع میشوند، تا بازار کالای تولیدی حسابی گرم و داغ شود. جنجال «پرسپولیس» و مرجان ابراهیمی را به یاد داریم و فراموش نکردهایم که رسانههای غرب چگونه از زبان این زن «هنرمند» ایرانی، به تبلیغ شورش، حماقت و ابتذال مشغول شدند تا از یک موجود پریشان احوال متعلق به طبقة ظاهراً «مرفه»، برای زنان ایرانی الگوسازی کنند.
ولی کارفرمایان غربی برای زنان مستضعف و اسلامی نیز چند الگو در آستین دارند که از پیوند مستقیم با اوباش قم برخوردارند. نوههای مؤنث آخوند مشکینی وظیفه دارند جهت توجیه «شورش»، «رذالت»، «نیرنگ» و «پستی»، توحش اسلامی را در ردة «فرودستان» به نمایش بگذارند، و همزمان با دریافت جایزه خود نیز به «الگوی ابتذال» تبدیل شوند. و اگر تا دیروز این تبلیغات استحماری در فرانسه رونق داشت، امروز نوبت به اسپانیا رسیده تا به نوة آخوند مشکینی جایزة فستیوال «سن سباستین» اهداء کند! و با ارائة تصویر دلفریب «هنرمند» مغضوب جمکران با آرایش تند و روسری «نصفه، نیمه»، و نقل سخنان مد روز از زبان وی: «نان» و «صلح» و «فاشیسم خیلی بد است»، ابتذال را دو چندان کند. نیازی به توضیح نیست که «هنرمندان» کذا با این «سخنان شیوا» در واقع تیشه به ریشة خود میزنند، چون اینان موجودیتشان را مدیون بحران آفرینی و سرکوب فاشیسم استعماریاند. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به محمد مصدق که طبق بیانات یزدی در فارس نیوز «رئیس جمهور» هم بوده:
«اما رهبر اصلاحطلب باید در شرایط ویژه کارهای دیگری انجام دهد. مثلاً دکتر مصدق هم رئیس جمهور بود هم رهبر جنبش ملی. زمانی که در مجلس آقای جمال امامی شلوغ کرد و نگذاشت مرحوم مصدق سخنرانی کند، مصدق مجلس را ترک کرد و وسط خیابان بالای چهارپایه رفت و گفت مجلس آن جائی است که مردم هستند، اما آقای خاتمی چنین نقشی را هرگز ایفا نکرد [...] باید موانع را به مردم میگفت [...] این یک نقص است[...]»
واقعاً درود به روان پاک محمد مصدق که گویا حقوقدان هم بوده! اگر مجلس آنجائی است که مردم هستند، پس روز 28 مرداد هم شعبان جعفری رئیس مجلس بوده! بله! سکة عوامگرائی همیشه دو رو دارد، روی «نیک»، یا همراهی عوامالناس و روی «پلید»، که بازتاب چهرة عوامفریب است در آینة «تاریخ». ابراهیم یزدی مانند شهید مظلوم مصدق فقط روی «نیکوی» عوامگرائی را رؤیت فرمودهاند! ولی محمد خاتمی چهرة پلید خود و اربابان مستاصلاش را هم به نمایش گذاشت. بله! خاتمی موفق نشد مانند مصدق یک کودتای خوب سازمان دهد، و بعد هم نقش شهید مظلوم بازی کند، چرا که جنگ سرد به پایان رسیده بود! یزدی چون سیر تحولات تاریخی را نمیشناسد، میپندارد هنوز دورة عربدهجوئیهای محمد مصدق و شعبان جعفری، کارمند شهربانی «دولت مردمی» است! البته این هم یک نقص است، اما نقص عقل! در هر حال، امروز کسی نمیتواند وسط خیابان بر چهارپایة استعمار بایستد و با تکیه بر ناآگاهیهای مردم به ترویج عوامگرائی مشغول شود، به ویژه حنازرچوبه و سایت «روزآنلاین» که از طریق جنگ زرگری بر سر شیرین عبادی قصد ارائة «چهرة دمکرات» از تحفة محفل نوبل را دارند.
سایت «روزآنلاین»، مورخ دوم اکتبر 2008، سخنرانی اخیر شیرین عبادی در آلمان را تحت عنوان فریبندة «چارچوب دمکراسی قواعد حقوق بشر است» انتشار داده، تا «حنازرچوبه» بتواند به عبادی هشدار دهد که «صبر و تحمل دولت حد و حدودی دارد!» اینهمه صحنهسازی برای اینکه ما هم در جریان ناخشنودی دولت جمکران از سخنان شیرین عبادی در آلمان قرار گیریم! در صورتی که اگر متن سخنرانی عبادی را مطالعه کنیم، خواهیم دید که این «حقوقدان» برگزیده در حاکمیت کشورهای منطقه دمکراسی میبیند، هر چند معتقد است که به دلیل وجود دیکتاتورها دمکراسیشان زیاد هم «آش دهان سوزی» نیست!
بله، عبادی همان ترهات همیشگی را با توسل به آیات قرآن و مهملات پاسداراکبر در باب روشنفکران دینی و اسلام دمکراتیک تکرار کرده، و در کمال حماقت اسلام را هم پذیرای «مدرنیته» دانسته. مسلماً حاضران در جلسه پوزخندی هم زدهاند، چون در این بلاد هر دیپلمة دبیرستان میداند که «مدرنیته» به تقدسها تاریخیات بخشید و به این ترتیب تقدسزدائی کرد، ولی در جهان سفلهپرور استعمار چنین نیست! به همین دلیل است که بازار عوامفریبانی چون خمینی، گنجی و عبادی در ایران رونق پیدا میکند. بگذریم! کم مانده بود شیرین عبادی چند رکعت نماز هم در حضور فرانک اشتاینمایر، وزیر امور خارجة آلمان بجا آورد تا ثابت کند اسلام با دمکراسی کوچکترین تضادی ندارد!
از تیتر عوامفریب «روزآنلاین» آغاز کنیم، و بگوئیم اعلامیة جهانی حقوق بشر، «قواعد» نیست! این اعلامیه مجموعهای است از «اصول». البته مسلماً شیرین عبادی به عنوان «حقوقدان» برجستة جمکران تفاوت بین «قواعد» و «اصول» را میداند، ولی ما چون تفاوت بین این دو را نمیدانیم برای خودمان مینویسیم تا یاد بگیریم! در یک چارچوب حقوقی مشخص، «اصول» را نمیتوان تغییر داد، حال آنکه «قواعد» قابل تغییراند! بنابراین کسی که حقوق بشر را «قواعد» به شمار میآورد، تلویحاً و البته مزورانه بر قابلیت تغییر آن نیز اذعان دارد! و به این ترتیب بر «حقوق بشر نسبی»، همان صورتبندی مطلوب حاکمیت آمریکا مهر تأئید میزند.
البته ما میدانیم که شیرین عبادی مانند همکاران دستاربنداش، بسیار «انقلابی» و «ضدامپریالیست» است، ولی میباید حضورشان عرض کنیم که جنگ در خاورمیانه برخورد «تمدن غرب» و «تمدن شرق»، یا به قول ایشان «تمدن اسلامی» نیست! جنگ در خاورمیانه برای تداوم تنش و ایجاد فضای مناسب جهت حضور استعمار غرب بر سر چاههای نفت، و اعمال نظارت استعماری بر مسیر عبور نفتکشها به راه افتاده، کاری هم با دین اسلام ندارد. تا آنجا که ما شاهدیم پس از ارسال صدها هزار نظامی، نخستین اقدام ارتش آمریکا در افغانستان و عراق حقنه کردن قانون اساسی در چارچوب احکام قرآن به مردم این کشورها بوده! و سپتامبر سال گذشته، دز براون، وزیر دفاع بریتانیا نیز رسماً بر لزوم تداوم حکومتهای اسلامی و شرکت طالبان در حاکمیت تأکید کرد. پس لزومی ندارد عبادی برای دفاع از «اسلام مترقی» و «اسلام دمکراتیک» در آلمان سخنرانپرانی کند، و هیچ لزومی ندارد که سایت اکبر بهرمانی در تبعید ترهات عبادی را به صورتی که در بالا گفتیم «انتشار» دهد، تا حنازرچوبه بتواند به سخنان سراپا مهمل وی، که ستایش از اسلام و تکرار سخنان آخوندهای اصلاحطلب است، «اعتراض» هم بکند!
عبادی در آلمان با تکیه بر چند آیة قرآن فرموده که اسلام خوب است، دیکتاتورها اسلام را بد جلوه میدهند! اسلام که با دمکراسی مخالف نیست، این دیکتاتورها هستند که با دمکراسی مخالفت میکنند! اگر دیکتاتورها نباشند حکومتهای اسلامی دمکراتیک میشوند. عبادی در ادامة چرندیات همیشگی خود ابراز خوشوقتی کرده که جبهة «روشنفکران دینی» با دیکتاتورها مبارزه خواهد کرد، و به کوری چشم لائیکها، حکومت «دمکراتیک اسلامی» را برایمان به ارمغان خواهد آورد. چون به زعم عبادی حکومتهای اسلامی میتوانند با حفظ مقدسات دینی «دمکراتیک» هم باشند.
عبادی یک جبهة جهانی از مسلمانان ضددیکتاتوری هم اختراع کرده که برای رهائی مسلمین گویا بسیج شدهاند! خلاصه بگوئیم، ایشان نقش جمالالدین اسدآبادی در هزارة سوم را بر عهده گرفتهاند، چرا که متولد همدان هستند و نزدیکی همدان یک گردنة اسدآباد وجود دارد که میتواند فصل مشترک شیرین و جمالالدین شود! هر چه باشد اسدآبادی هم فراماسون بود و برای تشکیل اتحاد جماهیر نوکری از جان گذشتگیها کرد، هر چند نوبل نگرفت. چون هنوز رسم نبود غربیها به پادوهایشان جایزه هم بدهند. بله، آنزمان «قواعد» تفاوت داشت. به دلیل همین تفاوتهاست که امروز یک زن فسقلی ایرانینما بجای یک ریشوی نکره و اسلام پرست نشسته و میگوید:
«[...] در حقیقت این مذهب اسلام نیست که با دمکراسی مخالفت دارد، بلکه دیکتاتورها هستند که با دمکراسی مخالفاند [...] در قبال حکومتهای غیردمکراتیک اسلامی[...] تشکیل جبهة واحدی از نواندیشان اسلامی و متفکران دینی [...] با حفظ قداست اسلام به مبارزه با حکومتهای خودکامه پرداختهاند[...]»
شیرین عبادی که هنوز تفاوت دین و مذهب را نمیداند، یک چکش به دست گرفته و میخ جبهة کذا را در «ذهن» هر مسلمان متفکر میکوبد. «مسلمان متفکر»، طبق تعریف عبادی کسی است که دین را به زیر سئوال نمیبرد و گوسفندوار دین و اعتقادات پدرانش را میپذیرد. و اگر در ایران، مصر، ترکیه و عراق و یا مراکش و دیگر کشورهای اسلامزده باشد، اطمینان دارد که پدرانش با آغوش باز دین اسلام را پذیرفتهاند، نه به زور شمشیر، چرا که «متفکر» است! و با حفظ دین پدرانش به دمکراسی احترام میگذارد، ولی آنرا نمیپذیرد، بلکه بیشرمانه از طریق ایجاد جبهة طالبان نوین در صدد تحریف آن برمیآید:
«این جبهة واحد نام ندارد، بدون رهبر است [...] جایگاه آن در ذهن هر مسلمان متفکری است که با حفظ دین آباء و اجدادی خویش به دمکراسی احترام گذاشته و نمیخواهد هر سخن باطلی را تحمل کند و در قبال ستم، تاب تحمل ندارد.»
نمیدانم چه کسی به شیرین عبادی گفته که با استقرار دمکراسی دیناش را از او میگیرند؟ به احتمال زیاد مکارم شیرازی بوده که هفتة گذشته در ایسنا و فارس نیوز عربده میزد: «اسلام را نمیتوانند از ما بگیرند.» مسلم است که اسلام را از شما نمیتوانند بگیرند، چون هیچکس نمیخواهد اسلام را از شما بگیرد؛ کاملاً بر عکس میخواهند شما همچنان اسلام را دو دستی بچسبید تا بهتر بتوانند ما را غارت کنند، و خمس و زکات شما را بدهند! هر چه بیشتر اسلام به ما بفروشند، ثروتهای ما را بیشتر تاراج میکنند و حق و حقوق شما هم افزایش مییابد، و عبادیها هم پس از دریافت جایزه برایتان جبهة جهانی «مسلمانان متفکر» و کلهپوک تشکیل میدهند تا با توسل به آیات ضدونقیض قرآن بگویند:
«اسلام دین برابری و مدارا است. قرآن در موارد متعددی بر این موضوع تاکید دارد [...]»
بله عبادی کاملا حق دارد! اتفاقاً بازپرس شعبة هفتم دادسرای امور جنائی تهران نیز پیرامون قتل یک جوان غیرمسلمان اعلام داشت، طبق مادة 207 قانون مجازات اسلامی، مجرمان مسلمان به اتهام قتل کافران قصاص نخواهند شد! منبع: آفتاب یزد، مورخ 19 شهریور سالجاری! این در حالی است که به گزارش خبرگزاری فارس، احمدی نژاد امروز ضمن دیدار با نمایندگان اقلیتهای مذهبی در مجلس اعلام داشت، «ما همه عضو یک خانواده هستیم!» البته مهرورزی بدون اینکه مورد نوازش وزیر امورخارجة آلمان قرارگیرد این حرفها را زده، و حتی یک «یوروی» ناقابل هم جایزه نگرفته!
اکنون که آمریکا و مزدوراناش در جمکران از جنگ افروزی عاجز ماندهاند، اوباشالله به پیروی از داسالله «در کنار مردم» قرار گرفته. «اوباشالله» به رهبری مکارم شیرازی و صانعی مبارزه با بدحجابی را فعلاً رها کرده، به مبارزات اقتصادی روی آوردهاند. مکارم شیرازی، نایب رئیس چاه جمکران که همراه با آیتالله بهجت سر چاه کذا به جیببری و عوامفریبی مشغول است، امروز از «گرانی» ابراز نگرانی فرمودهاند! چرا؟ چون اکثر مردم، حتی طبقة متوسط از نظر اقتصادی در مضیقه قرار گرفتهاند و لازم است جیره خواران سنتی کارخانة رجالهپروری مانند داسالله «در کنار مردم» قرار گیرند تا باز هم راه بر یک پوپولیسم نوین گشوده شود.
طی سدة اخیر، یا بهتر بگوئیم از دوران کودتای کلنل آیرونساید اسلام پناه، سیاست استعمار در ایران رسماً با توسل به شعار ابلهانة «نه شرقی، نه غربی» بر «عوامگرائی» و «براندازی» تمرکز داشته. عوامگرائی برداری است جادوئی و متکثر که همزمان حامل سه پدیدة ضددمکراتیک است: «ابتذال»، «قانونشکنی» و «سرکوب حقوق اجتماعی و فردی». ولی چون طی گذشت زمان، عوامگرائی که با چپاول استعماری توأم است به تدریج جاذبة خود را برای تودهها از دست میدهد، از انبوه تودهها بر محور این عوامگرائی کاسته میشود، و به همین دلیل سرکوب در حاکمیت پوپولیست افزایش مییابد، تا کار به سرکوب همهجانبه برسد. و همچنان که در سدة اخیر در ایران شاهد بودیم عوامگرائی استعماری هرگز دچار فروپاشی کامل نشده تا راه بر استقرار یک حاکمیت دمکراتیک بگشاید، بلکه پیوسته از طریق «کودتا»، «شورش»، «آشوب» و یا «جنگ» زمینة استقرار یک عوامگرائی نوین و قدرتمندتر را فراهم آورده.
دلیل شیفتگی فعلة فاشیسم به شخص محمد مصدق، و دلیل تبلیغات استعماری برای آزادیخواه جلوه دادن وی قانون شکنی آشکار و شورش محمد مصدق بر علیه قوانین حاکم است. در این راستا ابراهیم یزدی، ضمن مصاحبة خود با فارس نیوز، مورخ 6 مهرماه سالجاری تأکید میکند که اگر اصلاحطلبان یک رهبر مانند مصدق میداشتند، شکست نمیخوردند! چرا که به ادعای یزدی، مصدق در نظام سلطنتی هم «رئیس جمهور» بوده و هم رهبر جنبش ملی! البته فکر نکنید ابراهیم یزدی خرفت شده، ابدا! سازمان سیا به دلیل «سفله پروری» از امثال خمینی، یزدی، بنیصدر و بازرگان استفاده میکند تا اینان مروج ابتذال و حماقت باشند. در زمینة فرهنگی نیز روند مشابهی بر ما تحمیل میشود.
غرب در جایگاه «کارفرما» برای ساختن فیلمهای مبتذل سرمایهگذاری میکند، فیلمسازان «هنرمند» جمکران هم در مقام «کارگر» خواستههای کارفرما را برآورده میکنند. سپس کارفرما در فستیوالهایاش به همین کالاهای بنجل جایزه میدهد و بلافاصله فیلم و فیلمساز در جمکران «مغضوب» واقع میشوند، تا بازار کالای تولیدی حسابی گرم و داغ شود. جنجال «پرسپولیس» و مرجان ابراهیمی را به یاد داریم و فراموش نکردهایم که رسانههای غرب چگونه از زبان این زن «هنرمند» ایرانی، به تبلیغ شورش، حماقت و ابتذال مشغول شدند تا از یک موجود پریشان احوال متعلق به طبقة ظاهراً «مرفه»، برای زنان ایرانی الگوسازی کنند.
ولی کارفرمایان غربی برای زنان مستضعف و اسلامی نیز چند الگو در آستین دارند که از پیوند مستقیم با اوباش قم برخوردارند. نوههای مؤنث آخوند مشکینی وظیفه دارند جهت توجیه «شورش»، «رذالت»، «نیرنگ» و «پستی»، توحش اسلامی را در ردة «فرودستان» به نمایش بگذارند، و همزمان با دریافت جایزه خود نیز به «الگوی ابتذال» تبدیل شوند. و اگر تا دیروز این تبلیغات استحماری در فرانسه رونق داشت، امروز نوبت به اسپانیا رسیده تا به نوة آخوند مشکینی جایزة فستیوال «سن سباستین» اهداء کند! و با ارائة تصویر دلفریب «هنرمند» مغضوب جمکران با آرایش تند و روسری «نصفه، نیمه»، و نقل سخنان مد روز از زبان وی: «نان» و «صلح» و «فاشیسم خیلی بد است»، ابتذال را دو چندان کند. نیازی به توضیح نیست که «هنرمندان» کذا با این «سخنان شیوا» در واقع تیشه به ریشة خود میزنند، چون اینان موجودیتشان را مدیون بحران آفرینی و سرکوب فاشیسم استعماریاند. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به محمد مصدق که طبق بیانات یزدی در فارس نیوز «رئیس جمهور» هم بوده:
«اما رهبر اصلاحطلب باید در شرایط ویژه کارهای دیگری انجام دهد. مثلاً دکتر مصدق هم رئیس جمهور بود هم رهبر جنبش ملی. زمانی که در مجلس آقای جمال امامی شلوغ کرد و نگذاشت مرحوم مصدق سخنرانی کند، مصدق مجلس را ترک کرد و وسط خیابان بالای چهارپایه رفت و گفت مجلس آن جائی است که مردم هستند، اما آقای خاتمی چنین نقشی را هرگز ایفا نکرد [...] باید موانع را به مردم میگفت [...] این یک نقص است[...]»
واقعاً درود به روان پاک محمد مصدق که گویا حقوقدان هم بوده! اگر مجلس آنجائی است که مردم هستند، پس روز 28 مرداد هم شعبان جعفری رئیس مجلس بوده! بله! سکة عوامگرائی همیشه دو رو دارد، روی «نیک»، یا همراهی عوامالناس و روی «پلید»، که بازتاب چهرة عوامفریب است در آینة «تاریخ». ابراهیم یزدی مانند شهید مظلوم مصدق فقط روی «نیکوی» عوامگرائی را رؤیت فرمودهاند! ولی محمد خاتمی چهرة پلید خود و اربابان مستاصلاش را هم به نمایش گذاشت. بله! خاتمی موفق نشد مانند مصدق یک کودتای خوب سازمان دهد، و بعد هم نقش شهید مظلوم بازی کند، چرا که جنگ سرد به پایان رسیده بود! یزدی چون سیر تحولات تاریخی را نمیشناسد، میپندارد هنوز دورة عربدهجوئیهای محمد مصدق و شعبان جعفری، کارمند شهربانی «دولت مردمی» است! البته این هم یک نقص است، اما نقص عقل! در هر حال، امروز کسی نمیتواند وسط خیابان بر چهارپایة استعمار بایستد و با تکیه بر ناآگاهیهای مردم به ترویج عوامگرائی مشغول شود، به ویژه حنازرچوبه و سایت «روزآنلاین» که از طریق جنگ زرگری بر سر شیرین عبادی قصد ارائة «چهرة دمکرات» از تحفة محفل نوبل را دارند.
سایت «روزآنلاین»، مورخ دوم اکتبر 2008، سخنرانی اخیر شیرین عبادی در آلمان را تحت عنوان فریبندة «چارچوب دمکراسی قواعد حقوق بشر است» انتشار داده، تا «حنازرچوبه» بتواند به عبادی هشدار دهد که «صبر و تحمل دولت حد و حدودی دارد!» اینهمه صحنهسازی برای اینکه ما هم در جریان ناخشنودی دولت جمکران از سخنان شیرین عبادی در آلمان قرار گیریم! در صورتی که اگر متن سخنرانی عبادی را مطالعه کنیم، خواهیم دید که این «حقوقدان» برگزیده در حاکمیت کشورهای منطقه دمکراسی میبیند، هر چند معتقد است که به دلیل وجود دیکتاتورها دمکراسیشان زیاد هم «آش دهان سوزی» نیست!
بله، عبادی همان ترهات همیشگی را با توسل به آیات قرآن و مهملات پاسداراکبر در باب روشنفکران دینی و اسلام دمکراتیک تکرار کرده، و در کمال حماقت اسلام را هم پذیرای «مدرنیته» دانسته. مسلماً حاضران در جلسه پوزخندی هم زدهاند، چون در این بلاد هر دیپلمة دبیرستان میداند که «مدرنیته» به تقدسها تاریخیات بخشید و به این ترتیب تقدسزدائی کرد، ولی در جهان سفلهپرور استعمار چنین نیست! به همین دلیل است که بازار عوامفریبانی چون خمینی، گنجی و عبادی در ایران رونق پیدا میکند. بگذریم! کم مانده بود شیرین عبادی چند رکعت نماز هم در حضور فرانک اشتاینمایر، وزیر امور خارجة آلمان بجا آورد تا ثابت کند اسلام با دمکراسی کوچکترین تضادی ندارد!
از تیتر عوامفریب «روزآنلاین» آغاز کنیم، و بگوئیم اعلامیة جهانی حقوق بشر، «قواعد» نیست! این اعلامیه مجموعهای است از «اصول». البته مسلماً شیرین عبادی به عنوان «حقوقدان» برجستة جمکران تفاوت بین «قواعد» و «اصول» را میداند، ولی ما چون تفاوت بین این دو را نمیدانیم برای خودمان مینویسیم تا یاد بگیریم! در یک چارچوب حقوقی مشخص، «اصول» را نمیتوان تغییر داد، حال آنکه «قواعد» قابل تغییراند! بنابراین کسی که حقوق بشر را «قواعد» به شمار میآورد، تلویحاً و البته مزورانه بر قابلیت تغییر آن نیز اذعان دارد! و به این ترتیب بر «حقوق بشر نسبی»، همان صورتبندی مطلوب حاکمیت آمریکا مهر تأئید میزند.
البته ما میدانیم که شیرین عبادی مانند همکاران دستاربنداش، بسیار «انقلابی» و «ضدامپریالیست» است، ولی میباید حضورشان عرض کنیم که جنگ در خاورمیانه برخورد «تمدن غرب» و «تمدن شرق»، یا به قول ایشان «تمدن اسلامی» نیست! جنگ در خاورمیانه برای تداوم تنش و ایجاد فضای مناسب جهت حضور استعمار غرب بر سر چاههای نفت، و اعمال نظارت استعماری بر مسیر عبور نفتکشها به راه افتاده، کاری هم با دین اسلام ندارد. تا آنجا که ما شاهدیم پس از ارسال صدها هزار نظامی، نخستین اقدام ارتش آمریکا در افغانستان و عراق حقنه کردن قانون اساسی در چارچوب احکام قرآن به مردم این کشورها بوده! و سپتامبر سال گذشته، دز براون، وزیر دفاع بریتانیا نیز رسماً بر لزوم تداوم حکومتهای اسلامی و شرکت طالبان در حاکمیت تأکید کرد. پس لزومی ندارد عبادی برای دفاع از «اسلام مترقی» و «اسلام دمکراتیک» در آلمان سخنرانپرانی کند، و هیچ لزومی ندارد که سایت اکبر بهرمانی در تبعید ترهات عبادی را به صورتی که در بالا گفتیم «انتشار» دهد، تا حنازرچوبه بتواند به سخنان سراپا مهمل وی، که ستایش از اسلام و تکرار سخنان آخوندهای اصلاحطلب است، «اعتراض» هم بکند!
عبادی در آلمان با تکیه بر چند آیة قرآن فرموده که اسلام خوب است، دیکتاتورها اسلام را بد جلوه میدهند! اسلام که با دمکراسی مخالف نیست، این دیکتاتورها هستند که با دمکراسی مخالفت میکنند! اگر دیکتاتورها نباشند حکومتهای اسلامی دمکراتیک میشوند. عبادی در ادامة چرندیات همیشگی خود ابراز خوشوقتی کرده که جبهة «روشنفکران دینی» با دیکتاتورها مبارزه خواهد کرد، و به کوری چشم لائیکها، حکومت «دمکراتیک اسلامی» را برایمان به ارمغان خواهد آورد. چون به زعم عبادی حکومتهای اسلامی میتوانند با حفظ مقدسات دینی «دمکراتیک» هم باشند.
عبادی یک جبهة جهانی از مسلمانان ضددیکتاتوری هم اختراع کرده که برای رهائی مسلمین گویا بسیج شدهاند! خلاصه بگوئیم، ایشان نقش جمالالدین اسدآبادی در هزارة سوم را بر عهده گرفتهاند، چرا که متولد همدان هستند و نزدیکی همدان یک گردنة اسدآباد وجود دارد که میتواند فصل مشترک شیرین و جمالالدین شود! هر چه باشد اسدآبادی هم فراماسون بود و برای تشکیل اتحاد جماهیر نوکری از جان گذشتگیها کرد، هر چند نوبل نگرفت. چون هنوز رسم نبود غربیها به پادوهایشان جایزه هم بدهند. بله، آنزمان «قواعد» تفاوت داشت. به دلیل همین تفاوتهاست که امروز یک زن فسقلی ایرانینما بجای یک ریشوی نکره و اسلام پرست نشسته و میگوید:
«[...] در حقیقت این مذهب اسلام نیست که با دمکراسی مخالفت دارد، بلکه دیکتاتورها هستند که با دمکراسی مخالفاند [...] در قبال حکومتهای غیردمکراتیک اسلامی[...] تشکیل جبهة واحدی از نواندیشان اسلامی و متفکران دینی [...] با حفظ قداست اسلام به مبارزه با حکومتهای خودکامه پرداختهاند[...]»
شیرین عبادی که هنوز تفاوت دین و مذهب را نمیداند، یک چکش به دست گرفته و میخ جبهة کذا را در «ذهن» هر مسلمان متفکر میکوبد. «مسلمان متفکر»، طبق تعریف عبادی کسی است که دین را به زیر سئوال نمیبرد و گوسفندوار دین و اعتقادات پدرانش را میپذیرد. و اگر در ایران، مصر، ترکیه و عراق و یا مراکش و دیگر کشورهای اسلامزده باشد، اطمینان دارد که پدرانش با آغوش باز دین اسلام را پذیرفتهاند، نه به زور شمشیر، چرا که «متفکر» است! و با حفظ دین پدرانش به دمکراسی احترام میگذارد، ولی آنرا نمیپذیرد، بلکه بیشرمانه از طریق ایجاد جبهة طالبان نوین در صدد تحریف آن برمیآید:
«این جبهة واحد نام ندارد، بدون رهبر است [...] جایگاه آن در ذهن هر مسلمان متفکری است که با حفظ دین آباء و اجدادی خویش به دمکراسی احترام گذاشته و نمیخواهد هر سخن باطلی را تحمل کند و در قبال ستم، تاب تحمل ندارد.»
نمیدانم چه کسی به شیرین عبادی گفته که با استقرار دمکراسی دیناش را از او میگیرند؟ به احتمال زیاد مکارم شیرازی بوده که هفتة گذشته در ایسنا و فارس نیوز عربده میزد: «اسلام را نمیتوانند از ما بگیرند.» مسلم است که اسلام را از شما نمیتوانند بگیرند، چون هیچکس نمیخواهد اسلام را از شما بگیرد؛ کاملاً بر عکس میخواهند شما همچنان اسلام را دو دستی بچسبید تا بهتر بتوانند ما را غارت کنند، و خمس و زکات شما را بدهند! هر چه بیشتر اسلام به ما بفروشند، ثروتهای ما را بیشتر تاراج میکنند و حق و حقوق شما هم افزایش مییابد، و عبادیها هم پس از دریافت جایزه برایتان جبهة جهانی «مسلمانان متفکر» و کلهپوک تشکیل میدهند تا با توسل به آیات ضدونقیض قرآن بگویند:
«اسلام دین برابری و مدارا است. قرآن در موارد متعددی بر این موضوع تاکید دارد [...]»
بله عبادی کاملا حق دارد! اتفاقاً بازپرس شعبة هفتم دادسرای امور جنائی تهران نیز پیرامون قتل یک جوان غیرمسلمان اعلام داشت، طبق مادة 207 قانون مجازات اسلامی، مجرمان مسلمان به اتهام قتل کافران قصاص نخواهند شد! منبع: آفتاب یزد، مورخ 19 شهریور سالجاری! این در حالی است که به گزارش خبرگزاری فارس، احمدی نژاد امروز ضمن دیدار با نمایندگان اقلیتهای مذهبی در مجلس اعلام داشت، «ما همه عضو یک خانواده هستیم!» البته مهرورزی بدون اینکه مورد نوازش وزیر امورخارجة آلمان قرارگیرد این حرفها را زده، و حتی یک «یوروی» ناقابل هم جایزه نگرفته!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت