شنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۷

پائیز «پدرسوخته‌سالار»!


...
همانطور که گفتیم آدورنو در «دیالکتیک منفی» که در سال 1966، ‌سه سال پیش از مرگ وی انتشار یافت، «تاریخ» را یک «نگرانی» و «تشویش» تحلیل می‌کند. پیش از ادامة‌ بحث یادآور شویم که موضوع مورد نظر ما فقط نگرش آدورنو به «تاریخ» است، چرا که این نگرش، هرگونه تحلیل و بررسی علمی رخدادهای تاریخی را در واقع به بیراهه و ابهام می‌کشاند! گفتیم که ‌آدورنو، مانند یورگن هابرماس در ارتباط با «مکتب فرانکفورت» قرار می‌گیرد. درمورد هابرماس و نظریة «مبهم» ایشان در باب «دین عقلانی» پیشتر توضیح داده‌ایم. پس بازگردیم به نظریة آدورنو که «تاریخ» را در تاریکی و «ابهام» فرو می‌افکند و در واقع «علمی‌‌‌ات» آن‌ را به زیر سئوال می‌برد. در این چارچوب تحرک انسان‌ها در زمان و مکان مشخص یا «تاریخ» هدف روشن و صریحی ندارد، بلکه واکنشی است کورکورانه به شرایط ناشناخته!

روشن است که اگر حرکت جامعة بشری را یک حرکت غریزی بدانیم، چنین حرکتی به جز نگرانی و تشویش پیامدی نخواهد داشت. مسئله این است که انتشار «دیالکتیک منفی»، دلائل منطقی و اقتصادی رخدادهای تاریخی را نادیده انگاشته و فقط با نگریستن در توحش و خشونت این رخدادها «تاریخ» را «نگرانی» و «تشویش» تحلیل می‌کند. دلیل وقوع انقلاب اکتبر، جنگ جهانی دوم، سرکوب جمهوری‌خواهان اسپانیا، و ... نگرانی و تشویش نبود! ولی واکنش مردم به این خشونت‌ها نگرانی و تشویش بود، چرا که عامة مردم مورخ نیستند!

و اگر در تحلیل «تاریخ» اولویت به نگرش «عوام» داده شود، در چارچوب چنین نگرشی است که «دلائل صریح» و اقتصادی جنگ دوم جهانی در ابهام «نگرانی» و «تشویش» مردم آلمان فرو می‌افتد، یا ظهور پدیدة‌ طالبان در ایران و سپس در افغانستان،‌ و همچنین تهاجم نظامی ارتش ناتو به عراق و افغانستان در ابهام قرار می‌گیرد. چون «ایجاد ابهام» یکی از اهداف اصلی پروپاگاند است که منطق متعارف و عقل سلیم را به چالش می‌طلبد. ساده‌تر بگوئیم، «نگرانی» و «ابهام» همزمان خشونت، شورش و ابتذال یا همان عناصر اصلی «عوامگرائی» را تقویت می‌کند.

در سایة چنین ابهام خجسته‌ای است که رسانه‌ها برای «توجیه» تهاجم نظامی به عراق، که با هدف سلطه بر منابع نفتی و کنترل راه‌های عبور انرژی «می‌بایست» انجام گیرد، اعلام می‌کنند که صدام حسین سلاح کشتار جمعی در اختیار دارد و یک تهدید جهانی است. همین خبرهای سراپا دروغ کافی است که تهاجم نظامی به عراق «توجیه» شود و ارتش آمریکا و انگلستان به بهانة استقرار دمکراسی در عراق به کشتار و چپاول مشغول شوند.

تبلیغات سازمان ناتو، سی ‌سال پیش از زبان یک جفت نعلین شعار «استقلال، آزادی» سر داد تا فاشیسم اسلامی را بر کشورمان حاکم کند، و امروز همین سازمان از زبان یک تروریست به نام «ریگی»، شعار «دمکراسی» و «آزادی» برای مردم ایران سر می‌دهد. از امروز می‌باید بپذیریم که یک گروه مزدور سازمان سیا به نام «جندالله» خود را یک «جنبش مردمی» و نمایندة مردم ایران می‌داند و جهت استقرار دمکراسی در ایران است که به مزدوری برای سازمان سیا مشغول شده. وظیفة رساندن این «پیام» نیز بر عهدة العربیه و خبرگزاری رسمی حکومت اسلامی است. حنازرچوبه، در خبری با کد 194065 از قول «ریگی» تیتر می‌زند:

«ما خواهان حکومت دمکراتیک و آزاد هستیم.»


بله از این پس هر که در ایران خواهان آزادی و دمکراسی شود، تروریست و همدست «جندالله» شناخته خواهد شد، سرو کارش هم با کردان و دری نجف آبادی است. آزادی اسمال تیغ‌زن بی‌دلیل نبود. اینروزها اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران تروریست و همدست گروه «ریگی» به شمار می‌روند، چون خواهان دمکراسی و آزادی‌اند. در اوائل استقرار حکومت اسلامی در ایران، هر فرد یا گروهی که خواهان «آزادی بیان» و «دمکراسی» می‌شد، بلافاصله از سوی فعلة ساواک و رسانه‌های انقلابی به غرب‌زدگی متهم می‌شد. ولی امروز «پیشرفت» کرده‌ایم!

قرار شده برادر اسماعیل افتخاری به کمک شهربانی کلنل آیرون‌ساید مردم را به راه راست «ارشاد» کند تا بدانند و آگاه باشند که دمکراسی و آزادی که پیشتر ارث پدری غرب «مسیحی» بود اکنون به گروه «جندالله» تعلق دارد. و خلاصه اگر حکومت عزت و اقتدار جمکران برای حمایت از ریگی، جرأت اعتراض به دولت مفلوک پاکستان را هم نیافت، در عوض «اسمال‌آقاها» شهامت فراوانی برای لت و پار کردن همکاران «فرضی» جندالله در داخل مرزها از خود نشان خواهند داد. اسمال‌آقا، این فرزند خلف امام و انقلاب که عمری را در راه مبارزه با امپریالیسم در کمیته گذارنده، هفت سال پیش راهی زندان شد، چون محمد خاتمی می‌بایست جای خود را به مهرورزی می‌سپرد. ولی اخیراً ناخدا کلمب مصلحت خویش در آن دیده که فالانژهای جمکران را به قدرت بازگرداند. از اینرو آخوند شاهرودی، پس از آزادی «اسمال تیغ‌زن» ضمن دیدار با ابراهیم جعفری، نخست وزیر سابق عراق اعلام می‌فرمایند:

«فقر و تنگدستی در عراق میراث صدام حسین است، مهندسی قضائی اسلامی ایران الگوئی برای کشورهای اسلامی‌است.»

منبع: حنازرچوبه، مورخ 27 مهرماه سالجاری.

امروز همه اطمینان دارند که کل منطقه اسلامی شده و اسلامی نیز باقی خواهد ماند. پس چه بهتر که با «اسلام جاودان» مذاکره کنند! دلیل حضور مهره‌های سوخته‌ای چون «ژوسپن» و «پرودی» در تهران همین بود. دلیل هم‌صدائی العربیه و حنازرچوبه در انتساب آزادی و دمکراسی به یک جنایتکار مزدور نیز همین است.

سازمان ناتو دیگر پخش چنین ترهاتی را به شاخه‌های غربی خود محول نمی‌کند، العربیه و حنا‌زرچوبه برای پروپاگاند سازمان سیا کفایت می‌کنند. به این می‌گویند پیشرفت و ترقی! البته این پیشرفت و ترقی «شاس» است، همان شاخة اسلامی سازمان سیا. این ‌روزها شیپورهای استعمار در کشورمان متحول شده، به کمک شبکة العربیه، «دمکراسی» را از مطالبات «تروریست‌ها» معرفی می‌کنند، چون پنتاگون و سازمان جنایتکار ناتو قصد دارند با حفظ 200 هزار نظامی در منطقه، گروه ملاعمر را بر افغانستان حاکم کنند، تا این گروه با «تفسیر» قانون اساسی «حکومت اسلامی افغانستان» که نمی‌تواند از چارچوب «شریعت» فراتر رود، توحش دینی را گسترش دهد.

در این راستا برژینسکی در مصاحبه با رسانه‌های غرب ادعا می‌کند که «مردم افغانستان با اشغال نظامی مخالفت می‌کنند، ‌ چون خیلی مذهبی هستند!» و کیهان، فارس‌نیوز و دیگر کاغذپاره‌های استعمار غرب آناً همین مهملات را به عین «نقل» می‌کنند. اگر سخنان مزورانة برژینسکی را یک مرحلة منطقی به پیش رانیم خواهیم داشت، «مردم افغانستان اگر خواهان دمکراسی باشند، و یا مذهبی نباشند از اشغال کشورشان استقبال هم خواهند کرد!» در حین مصاحبة پادوی لهستانی‌الاصل سازمان سیا، ارتش انگلستان دست گروه ملا عمر را باز گذاشت تا یک «مدرسة مختلط» را در هلمند با بولدوزر ویران کنند. حنازرچوبه مورخ 18 اکتبر سالجاری هم این خبر «فرخنده» را منتشر کرد. و ژنرال پترائوس در یک مصاحبة طولانی با «صدای آلمان» اعلام فرمودند، «جنگ برای پیروزی بر طالبان کافی نیست، باید با آن‌ها مذاکره کنیم.»

ظاهراً همه از ریاست جمهوری «شهید اوباما» اطمینان یافته‌اند، و شکم‌شان را برای مذاکره با طالبان جمکران هم صابون مفصلی زده‌اند تا بتوانند در سواحل خزر آفتاب گرفته و «برنزه» شوند. و پاسدار قالیباف هم که در ژاپن حضور داشتند از شنیدن چنین خبر بهجت ‌اثری نیش‌شان تا بناگوش باز شده، و در مصاحبة خبری خود خواهان مذاکره با آمریکا می‌شوند!

البته ما به یاد داریم که «شهید» قالیباف در کنار دیگر فعلة ساواک فریاد «مرگ بر آمریکا» سر می‌دادند، شاید خودشان فراموش کرده باشند، چرا که اصولاً دروغگو کم حافظه است! ولی اگر دروغگو پادوی استعمار هم باشد الزاماً ابله نیز هست و بلاهت را در رفتار و گفتارش آشکارا مشاهده خواهیم کرد. همانطور که «ریگی» برای خرابکاری و جنایت از سازمان سیا حق و حقوق می‌گیرد، اسلحه دریافت می‌کند و همزمان طرفدار آزادی و دمکراسی می‌شود، و با این مطالبات در واقع حماقت خود را به اثبات می‌رساند، ‌ حکومت گورکن‌ها هم گفتار و کردارش با هم در تناقض قرار می‌گیرد.

این حکومت که قطعنامه‌های شورای امنیت را «کاغذ پاره» می‌خواند و آشکارا نابودی اسرائیل، یکی از اعضای سازمان ملل را خواستار شده، نامزدی خود را برای عضویت در شورای امنیت نیز اعلام می‌کند! با توجه به هم‌سوئی عملکرد حکومت اسلامی و خرابکاری به نام «ریگی»، این پرسش مطرح می‌شود که اگر کسی مدافع آزادی و دمکراسی است چگونه از سوی ایالات متحد حمایت می‌شود؟ چون ایالات متحد به هیچ عنوان مدافع دمکراسی و آزادی نیست. استقرار حکومت‌های «آزادی‌ستیز» اسلامی در ایران، عراق و افغانستان شاهدی است براین مدعا. از این گذشته آمریکا اکنون رسماً از مذاکره با گروه‌های مزدوری سخن به میان می‌آورد که ساخته و پرداختة دست ناتو هستند و آمریکا هفت سال پیش به بهانة مبارزه با هم اینان به افغانستان لشکرکشی کرد!

«فارس‌نیوز»، مورخ 27 مهرماه سالجاری می‌نویسد، آخوند نوری همدانی از اینکه در آلمان مسابقة نقاشی چهرة پیامبرگرامی اسلام بر پا کرده‌اند سخت آزرده شده، از دولت قدر قدرت جمکران خواسته‌اند که به ژرمن‌ها اعتراض کند. آخوند همدانی ضمن زوزه و روضه فرموده‌اند، «این خبر برای ما خیلی سنگین و گران است، مسلمین هوشیار باشند!» ایشان معتقدند که غربی‌ها باید بدانند هر چه علم و دانش دارند از اسلام است! خلاصه بگوئیم اخبار مربوط به فقر و گرسنگی و برده فروشی در ایران اصلاً برای آخوند همدانی «سنگین» نیست، چون این مسائل مادی است! ولی نقاشی چهرة پیامبر در آلمان «معنوی» است! و همین به اصطلاح «معنویت» به امثال نوری همدانی اجازة «ابراز وجود» یا عربده‌جوئی و دخالت در سیاست را می‌دهد. آخوند همدانی در سخنان ابلهانة خود پیشرفت‌های علمی غرب را مربوط به دوران «بعد از جنگ‌های صلیبی» دانسته فرموده‌اند:

«بعد از جنگ‌های صلیبی بود که علم و پیشرفت از اسلام به سمت غرب رفت.»

به این ترتیب باید خوشحال باشیم، چون علم و پیشرفت غرب بزودی به سمت مشرق زمین خواهد آمد! چرا که غرب در جنگ‌های صلیبی شکست خورده و بعد از شکست شاهدیم که پیشرفت‌های شگرفی هم کرد، پس دلیلی ندارد که ما شکست خورده‌های تاریخ از چنین پیشرفت‌هائی محروم شویم! ولی اگر به ادامة ترهات حضرت آیت‌الله دقت کنیم خواهیم دید که اخیراً غرب از اسلام شکست هم خورده! و اینجاست که های های به حال خود گریه خواهیم کرد! چون ما علم و پیشرفتی نداریم که «به سمت غرب منحرف» شود، نفت‌مان است و نقدمان که به سمت غرب منحرف ‌شده. ولی نوری همدانی با اینهمه پیشرفت را در کشورهای مبتلا به طاعون اسلام رؤیت کرده:‌

«غربی‌ها اکنون که با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و پیشرفت در کشورهای مسلمان از اسلام سیلی محکمی خورده‌اند کینه توزی و دشمنی خود را با اسلام بیشتر کرده‌اند.»

بله! و به همین دلیل است که ژنرال پترائوس قصد «مذاکره» با طالبان را دارد و ارتش جنایتکار انگلستان که در ولایت هلمند با طالبان مصالحه کرده، و به آنان اجازه می‌دهد مدارس مختلط را با بولدوزر تخریب کنند! به گزارش ایرنا، مورخ 27 مهرماه سالجاری، گروه طالبان در ولایت هلمند یک دبیرستان با ظرفیت یکهزار و صد دانش آموز را با تمام تجهیزات و وسائل آن با بولدوزر تخریب کردند. و جیمزباندهای انگلستان هم «تماشا» می‌کردند. می‌بینیم که پیروزی اسلام چه سیلی‌های سختی به غربی‌ها می‌زند. اگر مقتدی صدر هم بتواند با ایجاد آشوب در عراق زمینه‌ساز کودتا شود، آخوند نوری‌همدانی سیلی محکم‌تری به غربی‌ها می‌زند و پیشرفت بیشتری خواهد کرد.

این شرایط را چون نیک بنگریم اصلاً نگران آینده نخواهیم شد، چون ابهامی در آن نیست. ایالات متحد قصد دارد عراق را به دست گروه جنایتکار صدر و افغانستان را به گروه‌های وابسته به ملاعمر، حکمت‌یار و دیگر مزدوران سابق خود بسپارد، و 20 لشکر خود را هم در منطقة امن در خاورمیانه نگاهدارد تا ضمن چپاول نفت از جنگ هم بگریزد. این رویائی است که پنتاگون در سر می‌پروراند تا همچنان بودجة نظامی‌اش افزایش یابد و در اولین فرصت، شکست در جنگ لبنان و گرجستان را جبران کند. ولی اهالی پنتاگون کمی عجله به خرج داده‌اند! خروج از عراق و افغانستان برای یانکی‌ها امکان ورود دوستانه به ایران را فراهم نخواهد آورد. اینبار برژینسکی پدر معنوی طالبان در منطقه کور خوانده! «پائیز پدرسوخته‌سالاری» فرا رسیده.

در زبان فارسی ارجاع به «پدر» موارد استفادة فراوان دارد، ‌ هم‌میهنان همواره از پدرشان به نیکی یاد می‌کنند، به ویژه اگر پدر محترم‌شان در قید حیات نباشد! در این صورت پدر بلافاصله به موجود مقدسی تبدیل می‌شود و پدرمرده‌های ایرانی‌تبار همة صفات خوب را برای آن مرحوم بر خواهند شمرد. خلاصة ‌مطلب پدر هم‌میهنان گرامی همواره «مرد شریف و بزرگواری» بوده! حتی اگر پدر مذکور در واقع یک جانور وحشی چون خلخالی یا خمینی باشد. یکی از دلائل اصلی رواج شارلاتانیسم و «پدرسوختگی» در مرز پرگهر همین احترام گزافه به پدر است. اکثر مردم پدرسوختگی را از پدر و مادر آموخته در جامعه رواج می‌دهند، چرا که می‌دانند پس از مرگ، فرزندان‌شان از آنان به نیکی یاد خواهند کرد! دلیل هم روشن است چون فرزند یک پدرسوخته، معمولاً از پدرش هم پدرسوخته‌تر از آب در می‌آید، و زمانیکه زبان به ستایش و تمجید از پدر می‌گشاید، تلویحاً در حال «خودستائی» است.

ولی در این سه دهه یک پدیدة استثنائی در ایران ظهور کرده، و آن پدرستیزی و دشنام به پدر است، که با دشنام‌های امام سیزدهم و عملة ساواک به پدر معنوی‌شان، «آمریکا» آغاز شد و علیرغم رو شدن دست آمریکا در استقرار حکومت طالبان در ایران و افغانستان و عراق، دشمنی فرضی آمریکا با نوکران‌اش همچنان ادامه دارد. و کار به جائی رسیده که اینروزها پادوهای آنگلوساکسون‌ها‌ در ایران، بحران مالی ارباب را نشان پیروزی خود می‌دانند و بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی» نیز مهمل‌گوئی مقامات جمکران، به ویژه ترهات مقام معظم در باب پایان مارکسیسم و لیبرال دمکراسی را منتشر کرده و از مخاطبین «نظرخواهی» هم می‌کند!

یادآور شویم که از ماه ژوئیة سالجاری تا امروز بهای نفت خام بیش از پنجاه درصد کاهش داشته و از حدود 150 دلار برای هر بشکه به حدود 70 دلار رسیده، یا بهتر بگوئیم درآمد کشورهای صادر کنندة نفت نصف شده در حالیکه چپاولگران نفت در غرب بهای نفت سفید و بنزین صادراتی خود را که از همین نفت تولید می‌شود کاهش نداده‌اند! البته حکومت مفلوک جمکران، با تمام نبردهائی که با واشنگتن می‌کند، حتی جرأت اشارة زبانی به چنین چپاولی را هم ندارد! یادمان باشد، این مسائل «مادی» است و حکومت گورکن‌ها هم معنوی! در نتیجه رهبرشان وق‌وقیة شکست غرب و پیروزی اسلام سر می‌دهد، و بقیة «مقامات» هم به ترتیب رتبة حماقت و مزدوری‌ در همین مسیر «زوزة پیروزی» سر ‌داده‌اند.

در اینجا می‌بینیم که آنچه تاریخ را به «نگرانی» و «ابهام» تبدیل می‌کند در واقع «تاریخ» نیست، تزویری است که در دل تاریخ جای گرفته. ولی این «تزویر» همواره وجود داشته، چون محصولی است از زندگی اجتماعی انسان‌ها. در نتیجه نمی‌توان تزویر را در ترادف با تاریخ قرار داد، و ادعا کرد که این «تاریخ» یک دلهره و نگرانی است. می‌دانیم که در ترادف قرار دادن تزویر و تاریخ فقط می‌تواند از طریق اصل ترادف کلی صورت پذیرد. در وبلاگ‌های پیشین گفتیم که ترادف کلی مورد استفادة فاشیست‌هاست. اما دوران فاشیسم دیگر به سر رسیده.




نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس


پیوند این مطلب در گوگل
...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت