گورکنسالاری!
...
چه اشتباه بزرگی کرده بودیم که گفتیم «احزاب» مختلف گورکنسالاری جمکران از اصولگرا تا «ملی ـ مذهبی» هیچ برنامة مشخصی ارائه نمیدهند! به هیچ وجه چنین نیست! اینان برنامههای خود را برای کل جهان ارائه میدهند و کشور ما ایران هم بخشی از این جهان به شمار میرود. به عنوان نمونه ولایتی، پادوی سازمان سیا و مشاور مقام معظم در امور بینالمللی، که در دوران وزارتاش بر «امورخارجه» سفارتخانههای ایران را در کشورهای مشترکالمنافع به مرکز توزیع آش و آبگوشت «جمعه» برای بورسیههای عرب و آفریقائی تبدیل کرده بود، تا از راه پروراندن شکم اینان، «تشیع علوی» را هم بپروراند، باز هم از قفس گریخته و سخنرانی میکند!
ولایتی پس از نگریستن در گوی بلورین کشف کرده که «اشغالگران افغانستان به سرنوشت شوروی دچار خواهند شد.» مشاور خامنهای، که ارباباناش هنوز در سوگ یورگ هایدر اشک میریزند و گریان و نالان دست به دامان چپنمایان دست پروردة خود در کشورهای اروپائی شدهاند، به دلیل کندی ذهن هنوز نتوانسته مسیر ارباب را دریابد، در نتیجه همچنان به تکرار شعارهای ابلهانة سه دهة گذشته مشغول است، و در باب «پیروزی اسلام بر شرق و غرب» وراجی میکند. به گزارش فارس نیوز، مورخ پنجم آبانماه سالجاری، مشاور «عالی» خامنهای میگوید، فقط اسلام بود که توانست با وعدة دنیای دیگر، و بدون وعدة آب و نان مردم را به صحنه بیاورد.
البته در اینکه بسیاری از مردم فریب شعارهای پوچ «استقلال، آزادی» و بقیة قضایا را خوردند شکی نیست، ولی آنها که پا به پای آخوند مفتح باب تظاهرات خیابانی را گشودند عملة ساواک بودند، نه مردم! و امروز همه میدانند اعتصابات «سرنوشت ساز» کارگران نفت تحت نظارت مستقیم ساواک سازماندهی میشد. اگر ولایتیها نان حماقت و نوکری برای بیگانه میخورند و وظیفهشان مهمل بافی است، مردم این مملکت کور و احمق نیستند. اگر امروز کارگران صنایع نفت اعتصاب نمیکنند، به دلیل رضایتشان از وضع موجود نیست، به این دلیل است که شبکههای توزیع آب، انرژی، نان و رسانهها تحت نظارت سازمانی قرار دارد که وظیفهاش در تأمین امنیت منافع استعمار خلاصه میشود!
ظاهراً جناب «دکتر بلاهتی» مطالعات و مبارزاتشان را پای منقل صورت میدهند. و فارس نیوزیهای از همه جا بیخبر هم ناچاراند سخنان پر مغز و شیوای مشاور مقام معظم را در هر حال «منتشر» کنند. دکتر «بلاهتی» اخیراً کشف کردهاند که اسلام، «علم مبارزه» است، از کمونیسم به مراتب کارآئی بیشتری دارد و «پیروزی انقلاب» در ایران شاهدی است بر این مدعا! از قدیم گفتهاند، «گر تاس نشیند همه کس نراد است»! ایشان فراموش کردهاند از همکاری سازمان ناتو، ساواک و فرماندهان مزدور و خودفروختة ارتش که طی این مدت از «علم» انقلابیشان حمایت میکردند، سخن به میان بیاورند! اگر این حمایتها نبود، سرکار آقای «بلاهتی» و دیگر گورکنهای حکومت اسلامی هنوز در آبدارخانة سازمان سیا، یعنی جایگاه واقعیشان گیر کرده بودند.
دکتر بلاهتی به احتمال زیاد پس از مطالعة پژوهشهای عمیق هانتینگتون، فوکویاما، یزدی، بنیصدر، پاسداراکبر و آخوند مطهری به اکتشافات بزرگی نائل آمدهاند؛ ایشان دریافتهاند که غرب مخالف دین است:
«کمونیسم [...] دینی نیست و در مخالفت با دین با غرب اشتراک دارد[...] اما پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نشان داد که اسلام هم علم مبارزه است.»
البته دکتر بلاهتی کاملاً حق دارد، اسلام علم مبارزه است ولی این «علم» همان علمی است که در دنیای وحش نیز میتوان آنرا یافت، چون غریزی است و «تنازع بقاء» نامیده میشود. این «علم» در حیوانات وحشی به صورت مادرزاد وجود دارد، و ادیان ابراهیمی نیز هیچگاه بر قانون جنگل مزیتی نداشتهاند. با این وجود کسی نمیتواند حیوانات را مسلمان بخواند، چرا که «دین» یک بنیاد اجتماعی است. و اجتماع در صورت گستردة آن فقط متعلق به انسانهاست. اما دین اسلام مانند دیگر ادیان ابراهیمی انسانستیز، سلطهطلب و توحشگستر است. سخنان محمد خاتمی در اطریش شاهدی است بر این مدعا.
محمد خاتمی که «اتفاقاً» در اطریش حضور یافته، امروز برنامة سیاسی اصلاحطلبان را هم ارائه داد: اتحاد مسلمانان و مسیحیان جهان! بله، در این صورت اگر این فیلسوف فرهیخته در انتخابات خردادماه آینده «برنده» شود، برنامهاش برای آموزش، بهداشت، رفاه و اقتصاد ما ملت، در اتحاد مسلمانان با مسیحیان خلاصه خواهد شد. میبینیم که خواهر ملیحه محمدی حق داشتند، چرا که شرکت در این انتخابات و «پیروزی» اصلاحطلبان در چنین «انتخاباتی»، به معنای واقعی کلمه همة مطالبات ما ملت را برآورده خواهد کرد، چون ما هم به جز اتحاد با مسیحیان هیچ نمیخواهیم.
اما به عقیدة ما آخوند محمد خاتمی طبق وصیتنامة رسمی شهید یورگ هایدر، برای روضه خوانی بر مزار این رهبر الهی راهی اطریش شده. به احتمال زیاد یورگ هایدر در دوران مأموریت بهشتی و نوچهاش، محمد خاتمی در آلمان زبان فارسی را نیز در مسجد هامبورگ از این دو «فرهیختة» جهان اسلام آموخته، و گفته میشود یک وصیتنامه به زبان فارسی از خود بجای گذاشته که در آن خطاب به خاتمی میگوید:
الهی من بمیرم تو بمونی
سر قبرم بیای قرآن بخونی
و محمد خاتمی هم در واقع برای اجرای مفاد وصیتنامة آن «شهید» راهی کشور اطریش شده. البته به دلیل افشاگریهای رسانهای کسی به دوستی و رفاقت خاتمی و هایدر اشاره نمیکند. میدانیم که «پرستیژ» این شخصیت جهانی نزد آخوندهای واتیکان، به ویژه کاردینال راتزینگر و اسقف کانتربری، شیخ ویلیامز خدشهدار خواهد شد. و میدانیم که اینان از فاشیسم متنفراند! در هر حال به محض حضور خاتمی بر مزار هایدر، صدائی شنیده شد که میگفت:
فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان،
لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان
و خاتمی ضمن انجام مراسم روضه و زوزه و ضجه و تقیه، اشکریزان زمزمه میکند:
باز آی و دل تنگ مرا مونس جان باش
وین سوخته را محرم اسرار نهان باش
و این تک بیت چنان تاثیری داشت که شهید هایدر از زیر خروارها خاک بانگ برآورد:
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست،
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
و اینجا بود که محمد خاتمی دریافت «گفتگوی تمدنها» فقط به این جهان محدود نمیشود، به همین دلیل برنامة خود را برای جهانیان مطرح کرد. آخوند محمد خاتمی گفت «ما» نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهیم و باید با هم متحد شویم! البته دلیل اینکه خاتمی فقط با مسیحیان میخواهد متحد شود این است که نان خود را از دست مسیحیان و به ویژه از واتیکان دریافت میکند، و اتحاد کذا در واقع اتحاد فاشیستهاست. ولی باید به خاتمی و ولایتی بگوئیم، دیگر این دکان نانی برایتان نخواهد داشت. غربیها باید راه سوسیال دمکراسی در پیش گیرند و تظاهرات میلیونی چپگرایان در شهر رم در واقع مسیر سیاسی اروپا را مشخص کرد، چون همین حضرات تا پیش از مرگ هایدر و سقوط هلیکوپتر کذا در مزارع فرانسه، هیچ مشکلی با برلوسکونی نداشتند. در واقع ولایتی و خاتمی اگر ذرهای شعور داشتند، از غلامبچة سفارت پیروی میکردند و خواهان استقرار دمکراسی میشدند، البته نه در ایران، در عراق!
به گزارش ایسنا، مورخ 26 اکتبر سالجاری، پاسدار علی لاریجانی در نطق پیش از دستور خود خواهان دمکراسی در عراق شده! لاریجانی که پدرش هم افتخار جیرهخواری کارخانة رجاله پروری سر قبر امام و معصوم داشته، ضمن انتقاد شدید از آمریکا و توافقنامة امنیتی ـ بدون اینکه اشارهای به انگلستان داشته باشد، فرصت را مغتنم شمرده ضمن بازگشت به گذشته، ماجرای کاپیتولاسیون و مبارزات امام سیزدهم را نیز مطرح کرده تا از وابستگی رژیم پهلوی و دیکتاتوری «انتقاد» کند. «علیکوچیکه» و ارباباناش در لندن میپندارند با تکرار مهملات خمینی و شعارهای پوچ ساواک در غوغای بهمن 57 میتوان ذهن مردم را از واقعیتهای امروز جامعة ایران منحرف کرد و با جنجال و هیاهو پردهای بر مزدوری حکومت اسلامی افکند:
«پذیرش این معاهدة ننگین توسط رژیم شاه اوج وابستگی رژیم دیکتاتوری و حقارت آن را نشان میداد، و از طرف دیگر روشهای وحشیانه و خلاف حقوق بشر در ایالات متحده را که [...] همه حقوق انسانی [...] را به کناری مینهند[...] ایران خواستهای جز دمکراسی در عراق [...] ندارد [...]»
از وقاحت و بیشرمی پاسدار لاریجانی هیچ تعجب نمیکنیم، چون پدرش آخوند و جیرهخوار استعمار بود، و سابقة درخشان مزدوری «لاریجانییان» دیگر از روز هم روشنتر است. ولی به رئیس مسجد جمکران میگوئیم، دیگر کسی با هتاکی به شاه و رژیم پهلوی نمیتواند برای حکومت اسلامی بازارگرمی کند، و با اینکار برای ناخداکلمب هم نانی به تنور بچسباند. شیوة فاشیستی «تمرکز بر یک نقطه» دیگر کارآئی نخواهد داشت. این شیوه سیسال پیش از طریق پروپاگاند رسانههای غرب به کار گرفته شد و نتیجة آنهم استقرار حکومت اسلامی در ایران بود. نیاز مقامات «گورکنسالار» به بدوبیراه گفتن به شاه و رژیم پهلوی، آنهم پس از گذشت سه دهه از کودتای سازمان ناتو فقط درجة افلاس حاکمیت فاشیست جمکران را نشان میدهد.
این رژیم به دلیل فروکش کردن بحران هستهای و بر طرف شدن خطر تهاجم نظامی، امروز به کمبود زمینة بحرانسازی دچار شده، و مانند ارباباناش برای یافتن مفر به پسروی افتاده. و در چارچوب همین پسروی، شاهدیم که دولت انگلستان نیز که تا چندی پیش خواهان مذاکرة مستقیم با طالبان بود، امروز از زبان وزیر دفاع خود گزینة مذاکره را بکلی رها کرده! پاسدار لاریجانی هم بهتر است بداند که پایان کار طالبان در افغانستان به معنای پایان کار طالبان شیعیمسلک در جمکران خواهد بود.
ولایتی پس از نگریستن در گوی بلورین کشف کرده که «اشغالگران افغانستان به سرنوشت شوروی دچار خواهند شد.» مشاور خامنهای، که ارباباناش هنوز در سوگ یورگ هایدر اشک میریزند و گریان و نالان دست به دامان چپنمایان دست پروردة خود در کشورهای اروپائی شدهاند، به دلیل کندی ذهن هنوز نتوانسته مسیر ارباب را دریابد، در نتیجه همچنان به تکرار شعارهای ابلهانة سه دهة گذشته مشغول است، و در باب «پیروزی اسلام بر شرق و غرب» وراجی میکند. به گزارش فارس نیوز، مورخ پنجم آبانماه سالجاری، مشاور «عالی» خامنهای میگوید، فقط اسلام بود که توانست با وعدة دنیای دیگر، و بدون وعدة آب و نان مردم را به صحنه بیاورد.
البته در اینکه بسیاری از مردم فریب شعارهای پوچ «استقلال، آزادی» و بقیة قضایا را خوردند شکی نیست، ولی آنها که پا به پای آخوند مفتح باب تظاهرات خیابانی را گشودند عملة ساواک بودند، نه مردم! و امروز همه میدانند اعتصابات «سرنوشت ساز» کارگران نفت تحت نظارت مستقیم ساواک سازماندهی میشد. اگر ولایتیها نان حماقت و نوکری برای بیگانه میخورند و وظیفهشان مهمل بافی است، مردم این مملکت کور و احمق نیستند. اگر امروز کارگران صنایع نفت اعتصاب نمیکنند، به دلیل رضایتشان از وضع موجود نیست، به این دلیل است که شبکههای توزیع آب، انرژی، نان و رسانهها تحت نظارت سازمانی قرار دارد که وظیفهاش در تأمین امنیت منافع استعمار خلاصه میشود!
ظاهراً جناب «دکتر بلاهتی» مطالعات و مبارزاتشان را پای منقل صورت میدهند. و فارس نیوزیهای از همه جا بیخبر هم ناچاراند سخنان پر مغز و شیوای مشاور مقام معظم را در هر حال «منتشر» کنند. دکتر «بلاهتی» اخیراً کشف کردهاند که اسلام، «علم مبارزه» است، از کمونیسم به مراتب کارآئی بیشتری دارد و «پیروزی انقلاب» در ایران شاهدی است بر این مدعا! از قدیم گفتهاند، «گر تاس نشیند همه کس نراد است»! ایشان فراموش کردهاند از همکاری سازمان ناتو، ساواک و فرماندهان مزدور و خودفروختة ارتش که طی این مدت از «علم» انقلابیشان حمایت میکردند، سخن به میان بیاورند! اگر این حمایتها نبود، سرکار آقای «بلاهتی» و دیگر گورکنهای حکومت اسلامی هنوز در آبدارخانة سازمان سیا، یعنی جایگاه واقعیشان گیر کرده بودند.
دکتر بلاهتی به احتمال زیاد پس از مطالعة پژوهشهای عمیق هانتینگتون، فوکویاما، یزدی، بنیصدر، پاسداراکبر و آخوند مطهری به اکتشافات بزرگی نائل آمدهاند؛ ایشان دریافتهاند که غرب مخالف دین است:
«کمونیسم [...] دینی نیست و در مخالفت با دین با غرب اشتراک دارد[...] اما پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نشان داد که اسلام هم علم مبارزه است.»
البته دکتر بلاهتی کاملاً حق دارد، اسلام علم مبارزه است ولی این «علم» همان علمی است که در دنیای وحش نیز میتوان آنرا یافت، چون غریزی است و «تنازع بقاء» نامیده میشود. این «علم» در حیوانات وحشی به صورت مادرزاد وجود دارد، و ادیان ابراهیمی نیز هیچگاه بر قانون جنگل مزیتی نداشتهاند. با این وجود کسی نمیتواند حیوانات را مسلمان بخواند، چرا که «دین» یک بنیاد اجتماعی است. و اجتماع در صورت گستردة آن فقط متعلق به انسانهاست. اما دین اسلام مانند دیگر ادیان ابراهیمی انسانستیز، سلطهطلب و توحشگستر است. سخنان محمد خاتمی در اطریش شاهدی است بر این مدعا.
محمد خاتمی که «اتفاقاً» در اطریش حضور یافته، امروز برنامة سیاسی اصلاحطلبان را هم ارائه داد: اتحاد مسلمانان و مسیحیان جهان! بله، در این صورت اگر این فیلسوف فرهیخته در انتخابات خردادماه آینده «برنده» شود، برنامهاش برای آموزش، بهداشت، رفاه و اقتصاد ما ملت، در اتحاد مسلمانان با مسیحیان خلاصه خواهد شد. میبینیم که خواهر ملیحه محمدی حق داشتند، چرا که شرکت در این انتخابات و «پیروزی» اصلاحطلبان در چنین «انتخاباتی»، به معنای واقعی کلمه همة مطالبات ما ملت را برآورده خواهد کرد، چون ما هم به جز اتحاد با مسیحیان هیچ نمیخواهیم.
اما به عقیدة ما آخوند محمد خاتمی طبق وصیتنامة رسمی شهید یورگ هایدر، برای روضه خوانی بر مزار این رهبر الهی راهی اطریش شده. به احتمال زیاد یورگ هایدر در دوران مأموریت بهشتی و نوچهاش، محمد خاتمی در آلمان زبان فارسی را نیز در مسجد هامبورگ از این دو «فرهیختة» جهان اسلام آموخته، و گفته میشود یک وصیتنامه به زبان فارسی از خود بجای گذاشته که در آن خطاب به خاتمی میگوید:
الهی من بمیرم تو بمونی
سر قبرم بیای قرآن بخونی
و محمد خاتمی هم در واقع برای اجرای مفاد وصیتنامة آن «شهید» راهی کشور اطریش شده. البته به دلیل افشاگریهای رسانهای کسی به دوستی و رفاقت خاتمی و هایدر اشاره نمیکند. میدانیم که «پرستیژ» این شخصیت جهانی نزد آخوندهای واتیکان، به ویژه کاردینال راتزینگر و اسقف کانتربری، شیخ ویلیامز خدشهدار خواهد شد. و میدانیم که اینان از فاشیسم متنفراند! در هر حال به محض حضور خاتمی بر مزار هایدر، صدائی شنیده شد که میگفت:
فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان،
لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان
و خاتمی ضمن انجام مراسم روضه و زوزه و ضجه و تقیه، اشکریزان زمزمه میکند:
باز آی و دل تنگ مرا مونس جان باش
وین سوخته را محرم اسرار نهان باش
و این تک بیت چنان تاثیری داشت که شهید هایدر از زیر خروارها خاک بانگ برآورد:
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست،
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
و اینجا بود که محمد خاتمی دریافت «گفتگوی تمدنها» فقط به این جهان محدود نمیشود، به همین دلیل برنامة خود را برای جهانیان مطرح کرد. آخوند محمد خاتمی گفت «ما» نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهیم و باید با هم متحد شویم! البته دلیل اینکه خاتمی فقط با مسیحیان میخواهد متحد شود این است که نان خود را از دست مسیحیان و به ویژه از واتیکان دریافت میکند، و اتحاد کذا در واقع اتحاد فاشیستهاست. ولی باید به خاتمی و ولایتی بگوئیم، دیگر این دکان نانی برایتان نخواهد داشت. غربیها باید راه سوسیال دمکراسی در پیش گیرند و تظاهرات میلیونی چپگرایان در شهر رم در واقع مسیر سیاسی اروپا را مشخص کرد، چون همین حضرات تا پیش از مرگ هایدر و سقوط هلیکوپتر کذا در مزارع فرانسه، هیچ مشکلی با برلوسکونی نداشتند. در واقع ولایتی و خاتمی اگر ذرهای شعور داشتند، از غلامبچة سفارت پیروی میکردند و خواهان استقرار دمکراسی میشدند، البته نه در ایران، در عراق!
به گزارش ایسنا، مورخ 26 اکتبر سالجاری، پاسدار علی لاریجانی در نطق پیش از دستور خود خواهان دمکراسی در عراق شده! لاریجانی که پدرش هم افتخار جیرهخواری کارخانة رجاله پروری سر قبر امام و معصوم داشته، ضمن انتقاد شدید از آمریکا و توافقنامة امنیتی ـ بدون اینکه اشارهای به انگلستان داشته باشد، فرصت را مغتنم شمرده ضمن بازگشت به گذشته، ماجرای کاپیتولاسیون و مبارزات امام سیزدهم را نیز مطرح کرده تا از وابستگی رژیم پهلوی و دیکتاتوری «انتقاد» کند. «علیکوچیکه» و ارباباناش در لندن میپندارند با تکرار مهملات خمینی و شعارهای پوچ ساواک در غوغای بهمن 57 میتوان ذهن مردم را از واقعیتهای امروز جامعة ایران منحرف کرد و با جنجال و هیاهو پردهای بر مزدوری حکومت اسلامی افکند:
«پذیرش این معاهدة ننگین توسط رژیم شاه اوج وابستگی رژیم دیکتاتوری و حقارت آن را نشان میداد، و از طرف دیگر روشهای وحشیانه و خلاف حقوق بشر در ایالات متحده را که [...] همه حقوق انسانی [...] را به کناری مینهند[...] ایران خواستهای جز دمکراسی در عراق [...] ندارد [...]»
از وقاحت و بیشرمی پاسدار لاریجانی هیچ تعجب نمیکنیم، چون پدرش آخوند و جیرهخوار استعمار بود، و سابقة درخشان مزدوری «لاریجانییان» دیگر از روز هم روشنتر است. ولی به رئیس مسجد جمکران میگوئیم، دیگر کسی با هتاکی به شاه و رژیم پهلوی نمیتواند برای حکومت اسلامی بازارگرمی کند، و با اینکار برای ناخداکلمب هم نانی به تنور بچسباند. شیوة فاشیستی «تمرکز بر یک نقطه» دیگر کارآئی نخواهد داشت. این شیوه سیسال پیش از طریق پروپاگاند رسانههای غرب به کار گرفته شد و نتیجة آنهم استقرار حکومت اسلامی در ایران بود. نیاز مقامات «گورکنسالار» به بدوبیراه گفتن به شاه و رژیم پهلوی، آنهم پس از گذشت سه دهه از کودتای سازمان ناتو فقط درجة افلاس حاکمیت فاشیست جمکران را نشان میدهد.
این رژیم به دلیل فروکش کردن بحران هستهای و بر طرف شدن خطر تهاجم نظامی، امروز به کمبود زمینة بحرانسازی دچار شده، و مانند ارباباناش برای یافتن مفر به پسروی افتاده. و در چارچوب همین پسروی، شاهدیم که دولت انگلستان نیز که تا چندی پیش خواهان مذاکرة مستقیم با طالبان بود، امروز از زبان وزیر دفاع خود گزینة مذاکره را بکلی رها کرده! پاسدار لاریجانی هم بهتر است بداند که پایان کار طالبان در افغانستان به معنای پایان کار طالبان شیعیمسلک در جمکران خواهد بود.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت