داس و جفتک!
...
سازمان سیا برای پیشبرد سیاست خود در ایران شیوة فاشیستی تمرکز بر یک نقطه را متکثر فرموده و به کورش کبیر، بنیانگزار امپراطوری هخامنشی و مصدق، خادم استعمار متوسل شده تا همزمان چند جنگ زرگری را سازمان دهد. «نبرد» حزب توده با ملینمایان از یکسو، و جنگ زرگری ناسیونالیستها و چپنمایان از سوی دیگر.
گفتیم که سازمان جنایتکار ناتو شکمش را برای بازگشت به گذشته و اعمال سیاستهای قدیم به ویژه در ایران صابون مفصلی زده. محور پروپاگاند این سیاست درگذشته انتقاد از شخص شاه و تأکید بر «دموکراسی» و «حقوق بشر» در ایران بود. پس از استقرار حکومت اوباش حوزه و بازار، جنگ زرگری بین حکومت اسلامی و غرب همچنان بر محور حقوق بشر، ویراست گروه برژینسکی، و اسلام ساخته و پرداختة سازمان سیا همچنان ادامه داشت، و با اهدای نوبل به شیرین عبادی، حضرات واشنگتننشین حقوق بشر و دمکراسی را نیز در اسلام «مترقی» و چرندیات آخوند صانعی و شیخ منتظری دفن کردند و با خاطر آسوده خود را برای کشاندن جنگ به ایران و بازگشت محمدخاتمی شیاد آماده میکردند که ناگهان شکست در جنگ گرجستان چرتشان را پاره کرد، و به ناچار دست از حقوق بشر و دمکراسی شسته، همصدا با نوکران خود در جمکران به انتقاد از شاه، تعریف از مصدق و ستایش از دموکراسی عرفانی و معنوی نشستند!
در وبلاگ «ناتوکراسی» به گوشهای از سخنان پرمغز و شیوای «رژیس دبره» اشاره کردیم، فردی که خواهان «عرفان» و «معنویت» در دمکراسیهای «ما» شده بود. البته زمانی که جنگ بین ایران و عراق به خوبی و خوشی ادامه داشت یا زمانی که در دوران کلینتون، یوگسلاوی را از طریق بمباران مردم تجزیه میکردند و مردم عراق هر روز بمباران میشدند تا عراق هم تجزیه شود، رژیس دبرهها خواهان معنویت و عرفان در دمکراسیهایشان نمیشدند، چون «اجماع» وجود داشت، و نیازی به معلق زدن فلاسفه و روشنفکران خادم ناتو نبود. «معلق زدن» اینان زمانی ضرورت یافت که مشخص شد سازمان سگان اطلسپوش نمیتواند جنگ را به سوریه و ایران گسترش دهد تا دستی هم به سرو گوش دولت نزار اسرائیل بکشد. و اینجا بود که «چنج» سراسر جهان را فرا گرفت.
نخستین «چنج» در سایت رادیوزمانه با کنار رفتن شیخ مهدی جامی صورت پذیرفت. سایت رادیوزمانه در مقام یکی از شاخکهای ناخداکلمب، دست در دست پاسداران حکومت اسلامی به تبلیغ ابتذال، شورش و حماقت اشتغال دارد. میباید دید روز چهارم نوامبر چه سیاستی بر سایت دینپرور زمانه اعمال خواهد شد. چون هر «تغییری» الزاماً به شرایط بهتر منجر نمیشود، همچنانکه براندازی حکومت سلطنتی به افتضاح حکومت چاه جمکران انجامید. پس فراموش نکنیم که شعار «چنج، وی نید» یک شعار عوامفریب بیش نیست که هدفاش در ایران کاملاً مشخص است: گسترش چپاول و سرکوب، اینبار از طریق برپائی «روابط آشکار» و دوستانه!
شیوة اعمال «چنج» کذا در ایران، همان «تمرکز بر یک نقطه» و برپا کردن دکان سودآور «فردپرستی» و «فرد ستیزی» است تا پادوهای ایرانینمای سازمان ناتو بتوانند با کلیگوئی و شعارهای پوچ به عوامفریبی ادامه دهند. در نتیجه لازم است برای اینان خوراک تبلیغاتی فراهم آید. پنتاگون مزدوران خود را به همان شیوهای تغذیه میکند که «خداوند» کرکسها را! بله، «خداوند» جان یک موجود زنده را میگیرد و کرکسها به سوی لاشة مذکور به پرواز درمیآیند. و البته حق تقدم برای لاشخوری با «رهبر» گروه است. در عرصة پروپاگاند و در شرایط موجود برای ایرانیان دو پیکر بیجان معاصر و یک پیکر باستانی برای تغذیه در اختیار کرکسهای جمکران قرار گرفته: شاه و محمد مصدق و کورش کبیر. و انصافاً که کرکسها وظیفة خود را نیک میشناسند.
چندی پیش «اشپیگل» یک مصاحبه با فرح پهلوی ترتیب داد تا پاسدار شریعتمداری و شرکاء «شاه» را فراموش نکنند. و البته حق تقدم با ژنرال شریعتمداری بود که شیپور پروپاگاند سازمان ناتو را در ایران به صدا در آورند. سپس نوبت به پامنبریهای استحمار رسید که از شاه انتقاد کنند، آنهم با توسل به چرندیاتی که ساواک تحت عنوان «خاطرات علم» منتشر کرده! همانطور که دیروز هم گفتیم «نماز» خوی بندگی و حقارت و ذلت و زبونی را در انسان تشویق کرده و قدرت تفکر را از وی سلب خواهد کرد. همین کافی است. چون وقتی قدرت تفکر از انسان سلب شد، مانند دستاربندان به مهملگوئی میافتد و قلم را در خدمت «امر به معروف و نهی از منکر» میگذارد و با مراجعه به توضیحالمسائل، تحلیل سیاسی هم میفرماید، و برای دیگران نیز نسخه مینویسد. البته اشپیگل برای چنین مصاحبههائی هرگز به سراغ الیزابت دوم نمیرود، چون مسلماً اجازة طرح چنین پرسشهای ابلهانهای را نخواهد داشت. ولی در مورد ایران مسئله فرق میکند! هر که هر چه دل تنگش بخواهد میگوید! این چنین است که بحث شیرین لیبرال دمکرات بودن یک پوپولیست به نام «مصدق» در پاسخ به پوپولیستهای حزب توده به راه میافتد.
مصدق همان کسی است که فرمود، «هر جا مردم باشند، مجلس همانجا است!» و تداوم این شعار عوامفریب که هنوز ورد زبان عملة فاشیسم از جمله حاج آبراهام یزدی است، در زبان الکن خمینی تبدیل شد به «میزان رأی مردم است.» به عبارت دیگر، بیخیال قانون و مقررات، «مردم» خودشان «قانون» و «مجلس» و دولت تعیین میکنند، در نتیجه هر کس میتواند خود را در کنار «مردم» قرار داده، از زبان مردم فرضی مطالبات ارباب را مطرح کند. سخنرانی خمینی دجال را در بهشت زهرا فراموش نکنیم: «من خودم دولت تعیین میکنم [...] من خودم مجلس تعیین میکنم[...]» و به یاد داریم که پوپولیستها از جمله حزب توده و گروه برادر فرخ نگهدار ساکت نشستند تا وزیر کشور شیخ مهدی بازرگان برای ملتی که در سال 1906 خواهان مشروطه شده بود، در سال 1979، با الهام از «حدیث مسلم» و «فرمایش معصوم» و دستورات نهجالبلاغه «قانون اساسی» تدوین کند!
حال ببینیم در میدان جنگ زرگری ناسیونالیستها و چپ نمایان چه میگذرد؟ روز هفتم آبانماه سالجاری، رادیو فردا همزبان با «میسیز» میرزادگی به ما توصیه کرد، برای حقوق شهروندی «فرمان کوروش کبیر» را ملاک قرار دهیم. در نتیجه خواهر آذرماجدی، از مدافعان سرسخت حقوق زنان و کارگران، بر علیه «سلطنت طلبان» قیام کرده یک داس و چکش قرمز هم روی آرامگاه کوروش کبیر چسباندند. میدانیم که هر کس نام کوروش کبیر را به زبان آورد، در قاموس داشالله و داسالله یک سلطنتطلب پلید و «مرتجع» قلمداد میشود. البته ما ایرانیان به این جفتکپرانیهای خلقی و مردمی و اسلامی عادت داریم. پیشتر هم حاج آبراهام یزدی وجود ذیجودشان را از آبدارخانة سازمان سیا آورده بودند تا «2500 سال استبداد را پاک کنند»! و بجای آن 1500 سال لجن و کثافت توحش صحرای عربستان آمیخته با نکبت استعمار غرب را بگذارند. و همین چند ماه پیش بود که خامنهای راهی شیراز شد و تخت جمشید را زیر ضربات «سم فرزانه» با خاک یکسان کرد. بله جفتک پرانی در سیاست ایران شگردی است که میرزای شیرازی پایه گذار آن بود و امروز تمام حاکمیت و اوپوزیسیون از رهبر، پاسدار شریعتمداری، اسمال تیغزن، محمد خاتمی و مهرورزی گرفته تا «خواهر» آذرماجدی آنرا عصای دست خود کردهاند.
آذر ماجدی همان کسی است که به دروغ ادعا میکرد در تظاهرات هشتم مارس 1979 در تهران شرکت داشته و توضیح میداد که این روز را به خاطر دارد چون برف میباریده! البته ما هم پس از تحقیقات عمیق متوجه شدیم «کاماراد» ماجدی با تکیه بر گزارشات سرا پا دروغ کیهان پیرامون تظاهرات، این دروغهای شاخدار را برای «دریافت» حقوق زنان و کارگران سر هم میکنند. در هر حال «کاماراد» ماجدی هم حدود 2500 سال از تاریخ ایران را نمیپسندند، مسلماً به زعم ایشان تاریخ ایران با کودتای بلشویکها در روسیه آغاز شده و خواهر ماجدی میخواهند داس و چکش را مبداء تاریخ ایران قرار دهند. البته دلیل دارد! دلیل این است که دارودستة ماجدی مانند چپنمایان جمکران و فاشیستها، اصولاً با «تاریخ» بیگانهاند. اینان به دروغ خود را مارکسیست میخوانند؛ مارکس هرگز تاریخ را نفی نکرده! در هر حال جنگ کاماراد ماجدی و کوروشپرستها همزمان با جنگ مصدقپرستان و پوپولیستهای حزب توده فرصتی است برای فعلة فاشیسم در جمکران، و به ویژه برای محمد خاتمی که میپندارد «در هنوز بر پاشنة سابق میچرخد».
محمد خاتمی که 8 سال در رأس قوة مجریة جمکران جا خوش کرد و ذکر مسخرة «اصلاحات» گرفته بود، بدون اینکه مشخص کند اصلاحات کذا چیست، بیش از 3 سال است که جایگاه اوپوزیسیون را نیز به اشغال خود در آورده، و هنوز برنامة مدونی هم برای تشکیل دولت «آینده» ندارد! در نتیجه اینبار ذکر «اصول» گرفته. خاتمی به «فارس نیوز» میگوید، فکر نکنید ما به هر قیمتی میآئیم! ابداً! «ما اصولی داریم». بله محمد خاتمی «اصول»دارد! اصول کذا چیست؟ اسلام! همانطورکه «اصلاحات» دارودستة خاتمی هم از «اسلام» فراتر نمیرفت. اسلام چیست؟ ابهام! ابهامی که با اوهام و خرافات در هزارة سوم میلادی «حکومت» تشکیل میدهد، و همة علوم و مفاهیم حال و آینده نیز در آن نهفته! به ویژه علم «حفظ بحران» از طریق تشویق پوپولیسم. امام سیزدهم در این مورد سخنان پرمغزی دارند:
«یکی از راههای ایجاد اختلاف در یک ملت وجود احزاب است[...] احزاب از اول برای این درست شدهاند که مردم با هم متجمع نشوند. چون دولتها از اجتماع تودهها میترسند احزاب سیاسی را درست کردهاند.»
کشفالاسرار، ص 208، برگرفته از وبلاگ رامین مولائی
بله میبینیم که امام سیزدهم طعم شیرین خدمات اللهکرم و اسمال تیغزن را همواره زیر دندانشان داشتند، چون این نوع شیرینی نیز عین آدامسهای آمریکائی در غرب تولید و به ایران صادر میشود. میدانیم که «مردم»، نه مرامنامه دارند، نه برنامة سیاسی، خلاصه بگوئیم درست عین اصلاحطلبان و اصولگرایان هستند. و همین برای پیشبرد سیاست استعمار کفایت میکند. جنجال پیرامون خط لولة صلح را فراموش نکردهایم. «مردم» با احداث این خط لوله هم مخالفاند، چرا که این خطلوله، برنامة ناتو برای تجارت پرسود برده، اسلحه و مواد مخدر را خدشه دار میکند.
دو روز پیش از سفر وزیر امورخارجة هند به کشورمان، 13 انفجار همزمان در ایالت آسام هند دهها کشته و مجروح بر جای گذاشت. و از قضای روزگار در این ایالت هم یک گروه «حرکت اسلامی» فعال است! گروههای اسلامی که همگی مانند گورکنها نانشان را از دست سازمان دین پرور سیا دریافت میکنند، وظیفه دارند مناطق آشوبزده را در آسیا به ویژه در پاکستان از گزند روزگار محفوظ دارند. چون خرید و فروش اسلحه، تجارت مواد مخدر و برده فروشی و دیگر فعالیتهای اقتصاد اسلامی در این مناطق صورت میگیرد و اگر خطلولة صلح احداث شود این کاروکاسبی پردرآمد که منبع تغذیة طالبان شیعی و سنی مسلک منطقه و اربابانشان در غرب است کساد خواهد شد. پیامد کسادی مذکور نیز تزلزل پایههای حکومت فالانژهای دست پروردة «تساهال» و موساد خواهد بود که سه دهه است به بهانة «نبرد با آمریکا» و «آزادی قدس» به کشتار و چپاول ما ملت مشغولاند.
حال دلیل نگرانی بیبیسی، «روزآنلاین»، نژادحسینیان، محتشمیپور و به ویژه میرحسین موسوی را از احداث خط لولة صلح بهتر میتوان درک کرد. در هر حال، به گزارش نووستی، مورخ اول نوامبر 2008، امروز «پرناب موکرجی»، وزیر امورخارجة هند وارد ایران شد تا پیرامون احداث خط لولة صلح با نوکران ضدامپریالیست آمریکا در تهران مذاکره کند. اینهم یک «چنج» است که در شعار گروه برژینسکی پیشبینی نشده، و ضربة شدیدی به ارکان «دمکراسی عرفانی» رژیس دبره و ناتوکراسی وارد خواهد کرد.
گفتیم که سازمان جنایتکار ناتو شکمش را برای بازگشت به گذشته و اعمال سیاستهای قدیم به ویژه در ایران صابون مفصلی زده. محور پروپاگاند این سیاست درگذشته انتقاد از شخص شاه و تأکید بر «دموکراسی» و «حقوق بشر» در ایران بود. پس از استقرار حکومت اوباش حوزه و بازار، جنگ زرگری بین حکومت اسلامی و غرب همچنان بر محور حقوق بشر، ویراست گروه برژینسکی، و اسلام ساخته و پرداختة سازمان سیا همچنان ادامه داشت، و با اهدای نوبل به شیرین عبادی، حضرات واشنگتننشین حقوق بشر و دمکراسی را نیز در اسلام «مترقی» و چرندیات آخوند صانعی و شیخ منتظری دفن کردند و با خاطر آسوده خود را برای کشاندن جنگ به ایران و بازگشت محمدخاتمی شیاد آماده میکردند که ناگهان شکست در جنگ گرجستان چرتشان را پاره کرد، و به ناچار دست از حقوق بشر و دمکراسی شسته، همصدا با نوکران خود در جمکران به انتقاد از شاه، تعریف از مصدق و ستایش از دموکراسی عرفانی و معنوی نشستند!
در وبلاگ «ناتوکراسی» به گوشهای از سخنان پرمغز و شیوای «رژیس دبره» اشاره کردیم، فردی که خواهان «عرفان» و «معنویت» در دمکراسیهای «ما» شده بود. البته زمانی که جنگ بین ایران و عراق به خوبی و خوشی ادامه داشت یا زمانی که در دوران کلینتون، یوگسلاوی را از طریق بمباران مردم تجزیه میکردند و مردم عراق هر روز بمباران میشدند تا عراق هم تجزیه شود، رژیس دبرهها خواهان معنویت و عرفان در دمکراسیهایشان نمیشدند، چون «اجماع» وجود داشت، و نیازی به معلق زدن فلاسفه و روشنفکران خادم ناتو نبود. «معلق زدن» اینان زمانی ضرورت یافت که مشخص شد سازمان سگان اطلسپوش نمیتواند جنگ را به سوریه و ایران گسترش دهد تا دستی هم به سرو گوش دولت نزار اسرائیل بکشد. و اینجا بود که «چنج» سراسر جهان را فرا گرفت.
نخستین «چنج» در سایت رادیوزمانه با کنار رفتن شیخ مهدی جامی صورت پذیرفت. سایت رادیوزمانه در مقام یکی از شاخکهای ناخداکلمب، دست در دست پاسداران حکومت اسلامی به تبلیغ ابتذال، شورش و حماقت اشتغال دارد. میباید دید روز چهارم نوامبر چه سیاستی بر سایت دینپرور زمانه اعمال خواهد شد. چون هر «تغییری» الزاماً به شرایط بهتر منجر نمیشود، همچنانکه براندازی حکومت سلطنتی به افتضاح حکومت چاه جمکران انجامید. پس فراموش نکنیم که شعار «چنج، وی نید» یک شعار عوامفریب بیش نیست که هدفاش در ایران کاملاً مشخص است: گسترش چپاول و سرکوب، اینبار از طریق برپائی «روابط آشکار» و دوستانه!
شیوة اعمال «چنج» کذا در ایران، همان «تمرکز بر یک نقطه» و برپا کردن دکان سودآور «فردپرستی» و «فرد ستیزی» است تا پادوهای ایرانینمای سازمان ناتو بتوانند با کلیگوئی و شعارهای پوچ به عوامفریبی ادامه دهند. در نتیجه لازم است برای اینان خوراک تبلیغاتی فراهم آید. پنتاگون مزدوران خود را به همان شیوهای تغذیه میکند که «خداوند» کرکسها را! بله، «خداوند» جان یک موجود زنده را میگیرد و کرکسها به سوی لاشة مذکور به پرواز درمیآیند. و البته حق تقدم برای لاشخوری با «رهبر» گروه است. در عرصة پروپاگاند و در شرایط موجود برای ایرانیان دو پیکر بیجان معاصر و یک پیکر باستانی برای تغذیه در اختیار کرکسهای جمکران قرار گرفته: شاه و محمد مصدق و کورش کبیر. و انصافاً که کرکسها وظیفة خود را نیک میشناسند.
چندی پیش «اشپیگل» یک مصاحبه با فرح پهلوی ترتیب داد تا پاسدار شریعتمداری و شرکاء «شاه» را فراموش نکنند. و البته حق تقدم با ژنرال شریعتمداری بود که شیپور پروپاگاند سازمان ناتو را در ایران به صدا در آورند. سپس نوبت به پامنبریهای استحمار رسید که از شاه انتقاد کنند، آنهم با توسل به چرندیاتی که ساواک تحت عنوان «خاطرات علم» منتشر کرده! همانطور که دیروز هم گفتیم «نماز» خوی بندگی و حقارت و ذلت و زبونی را در انسان تشویق کرده و قدرت تفکر را از وی سلب خواهد کرد. همین کافی است. چون وقتی قدرت تفکر از انسان سلب شد، مانند دستاربندان به مهملگوئی میافتد و قلم را در خدمت «امر به معروف و نهی از منکر» میگذارد و با مراجعه به توضیحالمسائل، تحلیل سیاسی هم میفرماید، و برای دیگران نیز نسخه مینویسد. البته اشپیگل برای چنین مصاحبههائی هرگز به سراغ الیزابت دوم نمیرود، چون مسلماً اجازة طرح چنین پرسشهای ابلهانهای را نخواهد داشت. ولی در مورد ایران مسئله فرق میکند! هر که هر چه دل تنگش بخواهد میگوید! این چنین است که بحث شیرین لیبرال دمکرات بودن یک پوپولیست به نام «مصدق» در پاسخ به پوپولیستهای حزب توده به راه میافتد.
مصدق همان کسی است که فرمود، «هر جا مردم باشند، مجلس همانجا است!» و تداوم این شعار عوامفریب که هنوز ورد زبان عملة فاشیسم از جمله حاج آبراهام یزدی است، در زبان الکن خمینی تبدیل شد به «میزان رأی مردم است.» به عبارت دیگر، بیخیال قانون و مقررات، «مردم» خودشان «قانون» و «مجلس» و دولت تعیین میکنند، در نتیجه هر کس میتواند خود را در کنار «مردم» قرار داده، از زبان مردم فرضی مطالبات ارباب را مطرح کند. سخنرانی خمینی دجال را در بهشت زهرا فراموش نکنیم: «من خودم دولت تعیین میکنم [...] من خودم مجلس تعیین میکنم[...]» و به یاد داریم که پوپولیستها از جمله حزب توده و گروه برادر فرخ نگهدار ساکت نشستند تا وزیر کشور شیخ مهدی بازرگان برای ملتی که در سال 1906 خواهان مشروطه شده بود، در سال 1979، با الهام از «حدیث مسلم» و «فرمایش معصوم» و دستورات نهجالبلاغه «قانون اساسی» تدوین کند!
حال ببینیم در میدان جنگ زرگری ناسیونالیستها و چپ نمایان چه میگذرد؟ روز هفتم آبانماه سالجاری، رادیو فردا همزبان با «میسیز» میرزادگی به ما توصیه کرد، برای حقوق شهروندی «فرمان کوروش کبیر» را ملاک قرار دهیم. در نتیجه خواهر آذرماجدی، از مدافعان سرسخت حقوق زنان و کارگران، بر علیه «سلطنت طلبان» قیام کرده یک داس و چکش قرمز هم روی آرامگاه کوروش کبیر چسباندند. میدانیم که هر کس نام کوروش کبیر را به زبان آورد، در قاموس داشالله و داسالله یک سلطنتطلب پلید و «مرتجع» قلمداد میشود. البته ما ایرانیان به این جفتکپرانیهای خلقی و مردمی و اسلامی عادت داریم. پیشتر هم حاج آبراهام یزدی وجود ذیجودشان را از آبدارخانة سازمان سیا آورده بودند تا «2500 سال استبداد را پاک کنند»! و بجای آن 1500 سال لجن و کثافت توحش صحرای عربستان آمیخته با نکبت استعمار غرب را بگذارند. و همین چند ماه پیش بود که خامنهای راهی شیراز شد و تخت جمشید را زیر ضربات «سم فرزانه» با خاک یکسان کرد. بله جفتک پرانی در سیاست ایران شگردی است که میرزای شیرازی پایه گذار آن بود و امروز تمام حاکمیت و اوپوزیسیون از رهبر، پاسدار شریعتمداری، اسمال تیغزن، محمد خاتمی و مهرورزی گرفته تا «خواهر» آذرماجدی آنرا عصای دست خود کردهاند.
آذر ماجدی همان کسی است که به دروغ ادعا میکرد در تظاهرات هشتم مارس 1979 در تهران شرکت داشته و توضیح میداد که این روز را به خاطر دارد چون برف میباریده! البته ما هم پس از تحقیقات عمیق متوجه شدیم «کاماراد» ماجدی با تکیه بر گزارشات سرا پا دروغ کیهان پیرامون تظاهرات، این دروغهای شاخدار را برای «دریافت» حقوق زنان و کارگران سر هم میکنند. در هر حال «کاماراد» ماجدی هم حدود 2500 سال از تاریخ ایران را نمیپسندند، مسلماً به زعم ایشان تاریخ ایران با کودتای بلشویکها در روسیه آغاز شده و خواهر ماجدی میخواهند داس و چکش را مبداء تاریخ ایران قرار دهند. البته دلیل دارد! دلیل این است که دارودستة ماجدی مانند چپنمایان جمکران و فاشیستها، اصولاً با «تاریخ» بیگانهاند. اینان به دروغ خود را مارکسیست میخوانند؛ مارکس هرگز تاریخ را نفی نکرده! در هر حال جنگ کاماراد ماجدی و کوروشپرستها همزمان با جنگ مصدقپرستان و پوپولیستهای حزب توده فرصتی است برای فعلة فاشیسم در جمکران، و به ویژه برای محمد خاتمی که میپندارد «در هنوز بر پاشنة سابق میچرخد».
محمد خاتمی که 8 سال در رأس قوة مجریة جمکران جا خوش کرد و ذکر مسخرة «اصلاحات» گرفته بود، بدون اینکه مشخص کند اصلاحات کذا چیست، بیش از 3 سال است که جایگاه اوپوزیسیون را نیز به اشغال خود در آورده، و هنوز برنامة مدونی هم برای تشکیل دولت «آینده» ندارد! در نتیجه اینبار ذکر «اصول» گرفته. خاتمی به «فارس نیوز» میگوید، فکر نکنید ما به هر قیمتی میآئیم! ابداً! «ما اصولی داریم». بله محمد خاتمی «اصول»دارد! اصول کذا چیست؟ اسلام! همانطورکه «اصلاحات» دارودستة خاتمی هم از «اسلام» فراتر نمیرفت. اسلام چیست؟ ابهام! ابهامی که با اوهام و خرافات در هزارة سوم میلادی «حکومت» تشکیل میدهد، و همة علوم و مفاهیم حال و آینده نیز در آن نهفته! به ویژه علم «حفظ بحران» از طریق تشویق پوپولیسم. امام سیزدهم در این مورد سخنان پرمغزی دارند:
«یکی از راههای ایجاد اختلاف در یک ملت وجود احزاب است[...] احزاب از اول برای این درست شدهاند که مردم با هم متجمع نشوند. چون دولتها از اجتماع تودهها میترسند احزاب سیاسی را درست کردهاند.»
کشفالاسرار، ص 208، برگرفته از وبلاگ رامین مولائی
بله میبینیم که امام سیزدهم طعم شیرین خدمات اللهکرم و اسمال تیغزن را همواره زیر دندانشان داشتند، چون این نوع شیرینی نیز عین آدامسهای آمریکائی در غرب تولید و به ایران صادر میشود. میدانیم که «مردم»، نه مرامنامه دارند، نه برنامة سیاسی، خلاصه بگوئیم درست عین اصلاحطلبان و اصولگرایان هستند. و همین برای پیشبرد سیاست استعمار کفایت میکند. جنجال پیرامون خط لولة صلح را فراموش نکردهایم. «مردم» با احداث این خط لوله هم مخالفاند، چرا که این خطلوله، برنامة ناتو برای تجارت پرسود برده، اسلحه و مواد مخدر را خدشه دار میکند.
دو روز پیش از سفر وزیر امورخارجة هند به کشورمان، 13 انفجار همزمان در ایالت آسام هند دهها کشته و مجروح بر جای گذاشت. و از قضای روزگار در این ایالت هم یک گروه «حرکت اسلامی» فعال است! گروههای اسلامی که همگی مانند گورکنها نانشان را از دست سازمان دین پرور سیا دریافت میکنند، وظیفه دارند مناطق آشوبزده را در آسیا به ویژه در پاکستان از گزند روزگار محفوظ دارند. چون خرید و فروش اسلحه، تجارت مواد مخدر و برده فروشی و دیگر فعالیتهای اقتصاد اسلامی در این مناطق صورت میگیرد و اگر خطلولة صلح احداث شود این کاروکاسبی پردرآمد که منبع تغذیة طالبان شیعی و سنی مسلک منطقه و اربابانشان در غرب است کساد خواهد شد. پیامد کسادی مذکور نیز تزلزل پایههای حکومت فالانژهای دست پروردة «تساهال» و موساد خواهد بود که سه دهه است به بهانة «نبرد با آمریکا» و «آزادی قدس» به کشتار و چپاول ما ملت مشغولاند.
حال دلیل نگرانی بیبیسی، «روزآنلاین»، نژادحسینیان، محتشمیپور و به ویژه میرحسین موسوی را از احداث خط لولة صلح بهتر میتوان درک کرد. در هر حال، به گزارش نووستی، مورخ اول نوامبر 2008، امروز «پرناب موکرجی»، وزیر امورخارجة هند وارد ایران شد تا پیرامون احداث خط لولة صلح با نوکران ضدامپریالیست آمریکا در تهران مذاکره کند. اینهم یک «چنج» است که در شعار گروه برژینسکی پیشبینی نشده، و ضربة شدیدی به ارکان «دمکراسی عرفانی» رژیس دبره و ناتوکراسی وارد خواهد کرد.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت