ناتوکراسی!
...
افسوس که عبید زاکانی دیگر در این جهان نیست در اینصورت با شنیدن سخنرانی رژیس دبره، سوسیالیست سابق، و مبارز ضدامپریالیست اسبق مسلماً میسرود: «مژدگانی که گربه عارف شد ...»! سازمان ناتو پس از استقرار مردمسالاریهای دینی، به این نتیجه رسیده که میتوان آنها را با دمکراسیهای «اخلاقی»، «معنوی» و یا «عرفانی» جایگزین کرده، بجای «ابهام» دین، ابهام «معنویت»، «اخلاق»، و از همه مهمتر ابهام «عرفان» را بنیان این حکومتها قرار دهد. چرا که دمکراسیهمانطورکه گفتیم، به دلیل انسانمحوری فاقد «ابهام» است و این مسئله برای محافل فاشیسم جهانی دردسر ساز شده. در این راستا شیپورهای سازمان ناتو برای تحریف و تخریب مفاهیم انسانمحور از جمله مدرنیته و دمکراسی به صدا درآمده. و به همین دلیل است که رژیس دبره، ضمن تحریف مدرنیته، خواهان تزریق «معنویت» به دمکراسی هم شده است!
رژیس دبره، مشاور «فرانسوا میتران» یکی از معروفترین پیروان مدروز در جهان سیاست است. ما به اسانسیالیسم معتقد نیستیم و نمیتوانیم بگوئیم رژیسدبره ذاتاً نان را به نرخ روز میخورد، ولی با توجه به سوابق وی میتوان گفت، «رژیس دبره»، به هیچ عنوان آنچه مینماید نیست! این فیلسوف والامقام همان کسی بود که به اتفاق یک نقاش مکزیکی به چه گوارا پیوست تا به اصطلاح با امپریالیسم مبارزه کند. میدانیم که چهگوارا برای ادامة مبارزات چریکی در کشورهای آمریکای لاتین از سیاست کناره گرفت، با جراحی پلاستیک تغییر چهره داد و با گروهی از چریکها کشور کوبا را ترک کرد. در نتیجه شناسائی او با عکسهای قدیم امکانپذیر نبود. به همین دلیل است که «پیوستن» یک نقاش مکزیکی و حضرت رژیس دبره به گروه چهگوارا دلیل «موجهی» مییابد.
پیشتر در این مورد مفصلاً توضیح دادهایم و نیازی به تکرار مکررات نیست. در هر حال رژیسدبره و نقاش کذا از گروه چه گوارا جدا شده و از قضای روزگار دستگیر هم میشوند. نقاش مکزیکی هم یک پرترة دقیق از چهگوارا تحویل نظامیان میدهد. این بخش از ماجرا را مسکوت میگذارند، ولی یک پروپاگاند جهانی برای رژیس دبرة مبارز به راه میاندازند که تا درون مرزهای کشور ایران هم میرسد! و آنروزها که ما بچه بودیم، جسته گریخته از زبان این و آن میشنیدیم که «رژی دبره روگرفتن، قراره محاکمه بشه، و...» و خلاصه بازار حضرت رژیس دبره در ایران گرم و داغ بود، تا اینکه از بد روزگار ما هم بزرگ شدیم و سروکارمان با مطالعه و تحقیق افتاد و ناچار شدیم درمورد شایعات و «خبرهای موثق» مانند بسیاری از مسائل دیگر کمی «فکر» کنیم. و باز هم از بد روزگار جنگ سرد به پایان رسید و بسیاری از مدارک و فیلمهای مستند در دسترس ما قرار گرفت! و اینهمه به این دلیل که دست روزگار به برکت انقلاب شکوهمند ژنرال هویزر ما را از مرز پرگهر آواره کرد.
بله در این مدت، خارج از مدارک و شواهد گذشته، شخصاً شاهد بودیم که رسانههای فرانسه از مهر و محبت رژیس دبره به کلیسا خبر میدادند! و ایشان هم میگفتند به خاطر همسرشان است! و به احتمال زیاد متن سخنرانی ایشان در دهلینو هم به خاطر همسرشان تهیه و تدوین شده. رژیس دبره در سخنرانی ناشیانة خود تلاش فراوان به خرج داده تا «علت» را در پس پردة لفاظی پنهان دارد و قومگرائی، دین پروری و گسترش تعصب و توحش را «واکنش مردم» به جهانی شدن تعریف کند! رژیس دبره فرمودهاند، ما اشتباه کردیم، مدرنیته تجددگرائی نبود چون خرافات و مذهب هنوز وجود دارد! در اینکه رژیس دبره در مورد «مدرنیته» اشتباه کرده تردیدی نیست. ولی منطقاً امثال رژیس دبره میدانند «مدرنیته» چیست و اگر مدرنیته را با تجددگرائی و دینستیزی در ترادف قرار میدهند، دلیل بسیار موجهی دارند: توجیه پروپاگاند انسانستیز فاشیستها بر ضد مدرنیته، به ویژه در جهان سوم. ولی رژیس دبره به این مختصر اکتفا نکرده! وی در پایان سفسطههای جذاب خود به این نتیجه رسیده که دمکراسیها فاقد جذبة عرفانیاند، در نتیجه مردم به دین روی میآورند!
رژیس دبره میگوید، فقرا به سوی دین میروند، چون دمکراسیها فقط به بهبود امور مادی میاندیشند! بله! میبینیم کسی که گرسنه است هیچ اهمیتی به سیر کردن شکم خود یا همان مسائل مادی نمیدهد، به سوی «دین» میرود، چون به ادعای رژیس دبره دین کذا «ویتامین ضعفا» است! فیلسوف کبیر همچنین تأکید کردهاند که «اخلاقیات» و «معنویات» وجود ندارد و به همین دلیل تعصبات دینی رونق گرفته! ایشان در ادامه افزودهاند، «اقتصاد باوری» در جوامع لیبرال ما و نبود «معنویت» متحد تاریک اندیشی است!
ظاهراً رژیس دبره پای مقدسشان را از منطقة یک شهرداری پاریس بیرون نمیگذارند، و با مسائل جامعة فرانسه هم آشنائی ندارند. چرا که بر خلاف ترهات ایشان «اقتصادباوری» مورد اشارة اینحضرت بجای گسترش رفاه و فرهنگ، به فقر روز افزون منجر شده. ولی سخنان این گل سرسبد فلاسفة شیفتة سازمان ناتو به این دلیل مطرح شد که سرچشمة سخنان امثال محمد خاتمی یا دیگر نخبگان جمکران مشخص شود. چون اعضای سازمان ناتو به دلیل فروپاشی اتحادجماهیر شوروی و تضعیف ایالات متحد نیازمند گسترش سرکوب در جهان سوم به ویژه در کشورهای تولیدکنندة نفت شدهاند، و همانطورکه پیشتر هم اشاره کردیم برای گسترش توحش و سرکوب اسلامی دست به دامان «عرفان» و «معنویت» هستند. چرا؟ چون خشونت را از طریق «عرفان» بهتر میتوان گسترش داد. بیجهت نیست که مولوی در ایالات متحد و دیگر کشورهای عضو ناتو به ویژه در فرانسه یکباره «مدروز» شده.
«نهال تجدد» رمان مولوی مینویسد، ژانکلودکاریر، آن را معرفی میکند، و سایت هفتان نیز تبلیغاتاش را عهدهدار میشود! به یاد داریم که فرزند شیخ مهدی بازرگان هم یک دکة عرفان در کانادا افتتاح کرده بود. پیش از مد شدن عرفان، اسلام مد بود و یک فیلسوف و نظریهپرداز حزب کمونیست فرانسه به نام روژه گارودی به همین منظور اصلاً مسلمان شد! اصولاً این فرانسویها عشق و علاقة عجیبی به ما ایرانیان دارند! ولی اگر سخنان امثال رژیس دبره در اختیار ایرانیان قرار میگیرد، پاسخ به ترهات ایشان هرگز در اختیار هممیهنان گرامی قرار نخواهد گرفت! چون در اینصورت امثال محمد خاتمی و دیگر فرهیختگان فاشیست میباید به شغل اصلی خود یعنی روضهخوانی و گدائی در دروازة شهر قم بپردازند. بر خلاف مهملات رژیس دبره، در یک دمکراسی، «اخلاق» در چارچوب قوانین حاکم است. قوانینی که دروغ، تقلب و فساد مالی را مجاز نمیشمارد و مشوق آنها نیست. ولی اگر رژیس دبره «مأمور است و معذور»، ما نه مأموریم و نه معذور خواهیم بود!
در نتیجه حضور پیروان مکتب «معنوی» فرانکفورت و مشتاقان مکتب اخلاقی فاشیسم عرض میکنیم، این فقرا نیستند که به سوی دین و تعصبات دینی میروند! دو گروه مشخص به دین ارادت میورزند: سوداگران، و مبتلایان به فقرفرهنگی. البته فلاسفة خادم بارگاه ناتو را از این دو گروه مجزا میکنیم، چون دیانت اینان عین سیاستهای سازمان ناتو است که بدون اسارت ملتها در زنجیر بندگی و عبودیت اقتصاداش فرو میریزد و آنوقت است که مقام و منزلت رژیسدبره هم متزلزل شده، دکان عرفان و معنویتشان به سرنوشت بازار سهام نیویورک دچار میشود:
«مذهب [...] افیون ملتها نیست، ویتامین ضعفاست [...] تا وقتی که حکومتهای دمکراتیک هیچگونه جذبة عرفانی جز بهبود امور مالی برای عرضه ندارند چگونه ممکن است نظر فقیرترین فقرا را نسبت به این ویتامین تغییر داد.»
منبع: اخبارروز، مورخ 7 آبانماه سالجاری
آری! این یک تعریف نوین است از دمکراسی. حکومتی که به ادعای روشنفکران خادم بارگاه ناتو فاقد اخلاق و معنویت است؛ این «دمکراسینوین» با «اعتقادات» مردم سروکار دارد، و میخواهد آنرا تغییر دهد! حضرت رژیس دبره ضمن نفی مدرنیته، و تحریف دمکراسی، سخنان مارکس را هم نفی کردهاند، تا گوشه چشمی به فلاسفة جمکران و امثال طارق رمضان نشان داده باشند، و مراتب ارادت و بندگی خود را به کارفرمایان ثابت کنند. از این جهت است که تمام مفاهیم «انسانمحور» در این سخنرانی مزورانه نفی شده. اگر نگاهی به مطالب و مقالات اوپوزیسیون جمکران بیافکنیم، ذرات این شارلاتانیسم را در جای جای این مطالب مشاهده خواهیم کرد. همه بدون استثناء «مدرنیته» را تحریف میکنند، یا از طریق واژگوننمائی «مصدق» را مدافع آزادی و لیبرالدمکراسی میخوانند.
پروپاگاند فاشیستهای مرزپرگهر به دوران «پسانازیان» باز میگردد. در این دوره بود که دستگاه تبلیغات استعمار، تمام شعارهای پوپولیستهای آلمان نازی را به عنوان شعارهای «آزادیخواهانه» در اختیار تشکلهای سیاسی و مذهبی دستساز خود گذاشت، از آنجمله است: روحانیت همیشه در کنار مردم بوده، یا میزان رأی مردم است و ... و فعلاً برای تحلیل به همین دو مورد اکتفا میکنیم.
همانطورکه گفتیم عوامفریبها همیشه شعارهائی را بر میگزینند که هیچ مخالفتی را بر نیانگیزد. به عنوان نمونه هیچکس با شعار آزادی و عدالت مخالفت نخواهد کرد، چون آزادی و عدالت قالبهای تهی و «عوام پسند» است. «روحانیت در کنار مردم» نیز با مخالفت مردم روبرو نخواهد شد، چرا که شعار فوق چنین القاء میکند که روحانیت مدافع مردم است، حال آنکه «در کنار» کسی بودن به هیچ عنوان به معنای دفاع از حق و حقوق وی نیست. اگر کسی بخواهد جیب شما را بزند، الزاماً در کنار شما قرار خواهد گرفت، چون از راه دور، چنین عمل خیری امکانپذیر نیست! و البته شاهدیم که «داسالله» و روحانیت به یکسان در کنار ما مردم قرار گرفتهاند. حال بپردازیم به شعار عوامفریب «میزان رأی مردم است»؛ شعاری که از سوی «فاشیست ـ مسلمانها» برای اثبات تمایلات دمکراتیک امام سیزدهم مرتباً در بوق گذاشته میشود.
اگر میگوئیم این یک شعار فاشیستی است، به این دلیل است که در یک نظام دمکراتیک میزان «قانون» است، نه رأی مردم! چرا؟ چون در یک دمکراسی اگر رأی مردم کشتار اقلیت را تأئید کند، نیروهای انتظامی با تکیه بر قوانین از اجرای «رأی مردم» ممانعت خواهند کرد، ولی در یک نظام فاشیستی چنین نیست! همچنان که در دوران موسولینی، هیتلر و یا فرانکو نیز چنین نبود. از این گذشته در یک رژیم پوپولیست همانطورکه در ایران نیز شاهد بودیم، «رأی مردم» یک قالب پوچ است، قالبی که به راحتی با اراذل و اوباش پر خواهد شد، تا روند سرکوب تداوم داشته باشد. از فواید چنین شعار فرخندهای این است که همزمان «شورش» و «قانون شکنی» را نیز تشویق میکند، در نتیجه سرکوب را شدت میبخشد. به همین دلیل است که گروههای به اصطلاح مدافع حقوق بشر در غرب، تمام لطف و محبتشان شامل قانونشکنان «نازنازی» در ایران میشود و کسی با قربانیان واقعی سرکوب سیاسی کاری ندارد!
در این راستا شاهدیم که مدافعان حقوق بشر در بلاد فرنگ، سخت نگران بازاریان «شریف» نیز شدهاند، کسانیکه اخیراً تلاش داشتند بازار تهران را به آشوب بکشانند! به گزارش پیکایران، مورخ 28 اکتبر 2008، کد خبر: 54523. تعدادی از بازاریان که در اعتراضات اخیر شرکت داشتهاند دستگیر شده و به بند 209 اوین انتقال یافتهاند. این حضرات که از طریق اسمال تیغزنها به نعلینها پیوند دارند و از پایههای اصلی استعمار به شمار میروند، هم کشورمان را با وجود پلیدشان به نکبت کشیدهاند و هم کالیفرنیا را با تولههایشان به کثافت. البته ما پیشاپیش از حزب توده پوزش میطلبیم که به این بازاریان محترم و سرمایهداران «مترقی» و ملی جسارت میکنیم. ولی اینان هم مانند روحانیت برای زدن جیب مردم همواره در کنار آنان بودهاند. و به همین دلیل تمایلات بازگشت به نقطة صفر و دوران شیرین بهمن 57 در آنان بروز کرده. ولی روزی از این روزها حضرات باید بفهمند که دوران عربده جوئی و نفسکش طلبی «سنتی» به سر آمده، و با اسمال تیغزنها هم کاری از پیش نخواهند برد. اعتراض به قوانین باید از راه قانونی صورت گیرد، چون برخلاف ترهات امام سیزدهم، میزان قانون است، نه هیاهوی کسانیکه «مردم» معرفی میشوند.
رژیس دبره، مشاور «فرانسوا میتران» یکی از معروفترین پیروان مدروز در جهان سیاست است. ما به اسانسیالیسم معتقد نیستیم و نمیتوانیم بگوئیم رژیسدبره ذاتاً نان را به نرخ روز میخورد، ولی با توجه به سوابق وی میتوان گفت، «رژیس دبره»، به هیچ عنوان آنچه مینماید نیست! این فیلسوف والامقام همان کسی بود که به اتفاق یک نقاش مکزیکی به چه گوارا پیوست تا به اصطلاح با امپریالیسم مبارزه کند. میدانیم که چهگوارا برای ادامة مبارزات چریکی در کشورهای آمریکای لاتین از سیاست کناره گرفت، با جراحی پلاستیک تغییر چهره داد و با گروهی از چریکها کشور کوبا را ترک کرد. در نتیجه شناسائی او با عکسهای قدیم امکانپذیر نبود. به همین دلیل است که «پیوستن» یک نقاش مکزیکی و حضرت رژیس دبره به گروه چهگوارا دلیل «موجهی» مییابد.
پیشتر در این مورد مفصلاً توضیح دادهایم و نیازی به تکرار مکررات نیست. در هر حال رژیسدبره و نقاش کذا از گروه چه گوارا جدا شده و از قضای روزگار دستگیر هم میشوند. نقاش مکزیکی هم یک پرترة دقیق از چهگوارا تحویل نظامیان میدهد. این بخش از ماجرا را مسکوت میگذارند، ولی یک پروپاگاند جهانی برای رژیس دبرة مبارز به راه میاندازند که تا درون مرزهای کشور ایران هم میرسد! و آنروزها که ما بچه بودیم، جسته گریخته از زبان این و آن میشنیدیم که «رژی دبره روگرفتن، قراره محاکمه بشه، و...» و خلاصه بازار حضرت رژیس دبره در ایران گرم و داغ بود، تا اینکه از بد روزگار ما هم بزرگ شدیم و سروکارمان با مطالعه و تحقیق افتاد و ناچار شدیم درمورد شایعات و «خبرهای موثق» مانند بسیاری از مسائل دیگر کمی «فکر» کنیم. و باز هم از بد روزگار جنگ سرد به پایان رسید و بسیاری از مدارک و فیلمهای مستند در دسترس ما قرار گرفت! و اینهمه به این دلیل که دست روزگار به برکت انقلاب شکوهمند ژنرال هویزر ما را از مرز پرگهر آواره کرد.
بله در این مدت، خارج از مدارک و شواهد گذشته، شخصاً شاهد بودیم که رسانههای فرانسه از مهر و محبت رژیس دبره به کلیسا خبر میدادند! و ایشان هم میگفتند به خاطر همسرشان است! و به احتمال زیاد متن سخنرانی ایشان در دهلینو هم به خاطر همسرشان تهیه و تدوین شده. رژیس دبره در سخنرانی ناشیانة خود تلاش فراوان به خرج داده تا «علت» را در پس پردة لفاظی پنهان دارد و قومگرائی، دین پروری و گسترش تعصب و توحش را «واکنش مردم» به جهانی شدن تعریف کند! رژیس دبره فرمودهاند، ما اشتباه کردیم، مدرنیته تجددگرائی نبود چون خرافات و مذهب هنوز وجود دارد! در اینکه رژیس دبره در مورد «مدرنیته» اشتباه کرده تردیدی نیست. ولی منطقاً امثال رژیس دبره میدانند «مدرنیته» چیست و اگر مدرنیته را با تجددگرائی و دینستیزی در ترادف قرار میدهند، دلیل بسیار موجهی دارند: توجیه پروپاگاند انسانستیز فاشیستها بر ضد مدرنیته، به ویژه در جهان سوم. ولی رژیس دبره به این مختصر اکتفا نکرده! وی در پایان سفسطههای جذاب خود به این نتیجه رسیده که دمکراسیها فاقد جذبة عرفانیاند، در نتیجه مردم به دین روی میآورند!
رژیس دبره میگوید، فقرا به سوی دین میروند، چون دمکراسیها فقط به بهبود امور مادی میاندیشند! بله! میبینیم کسی که گرسنه است هیچ اهمیتی به سیر کردن شکم خود یا همان مسائل مادی نمیدهد، به سوی «دین» میرود، چون به ادعای رژیس دبره دین کذا «ویتامین ضعفا» است! فیلسوف کبیر همچنین تأکید کردهاند که «اخلاقیات» و «معنویات» وجود ندارد و به همین دلیل تعصبات دینی رونق گرفته! ایشان در ادامه افزودهاند، «اقتصاد باوری» در جوامع لیبرال ما و نبود «معنویت» متحد تاریک اندیشی است!
ظاهراً رژیس دبره پای مقدسشان را از منطقة یک شهرداری پاریس بیرون نمیگذارند، و با مسائل جامعة فرانسه هم آشنائی ندارند. چرا که بر خلاف ترهات ایشان «اقتصادباوری» مورد اشارة اینحضرت بجای گسترش رفاه و فرهنگ، به فقر روز افزون منجر شده. ولی سخنان این گل سرسبد فلاسفة شیفتة سازمان ناتو به این دلیل مطرح شد که سرچشمة سخنان امثال محمد خاتمی یا دیگر نخبگان جمکران مشخص شود. چون اعضای سازمان ناتو به دلیل فروپاشی اتحادجماهیر شوروی و تضعیف ایالات متحد نیازمند گسترش سرکوب در جهان سوم به ویژه در کشورهای تولیدکنندة نفت شدهاند، و همانطورکه پیشتر هم اشاره کردیم برای گسترش توحش و سرکوب اسلامی دست به دامان «عرفان» و «معنویت» هستند. چرا؟ چون خشونت را از طریق «عرفان» بهتر میتوان گسترش داد. بیجهت نیست که مولوی در ایالات متحد و دیگر کشورهای عضو ناتو به ویژه در فرانسه یکباره «مدروز» شده.
«نهال تجدد» رمان مولوی مینویسد، ژانکلودکاریر، آن را معرفی میکند، و سایت هفتان نیز تبلیغاتاش را عهدهدار میشود! به یاد داریم که فرزند شیخ مهدی بازرگان هم یک دکة عرفان در کانادا افتتاح کرده بود. پیش از مد شدن عرفان، اسلام مد بود و یک فیلسوف و نظریهپرداز حزب کمونیست فرانسه به نام روژه گارودی به همین منظور اصلاً مسلمان شد! اصولاً این فرانسویها عشق و علاقة عجیبی به ما ایرانیان دارند! ولی اگر سخنان امثال رژیس دبره در اختیار ایرانیان قرار میگیرد، پاسخ به ترهات ایشان هرگز در اختیار هممیهنان گرامی قرار نخواهد گرفت! چون در اینصورت امثال محمد خاتمی و دیگر فرهیختگان فاشیست میباید به شغل اصلی خود یعنی روضهخوانی و گدائی در دروازة شهر قم بپردازند. بر خلاف مهملات رژیس دبره، در یک دمکراسی، «اخلاق» در چارچوب قوانین حاکم است. قوانینی که دروغ، تقلب و فساد مالی را مجاز نمیشمارد و مشوق آنها نیست. ولی اگر رژیس دبره «مأمور است و معذور»، ما نه مأموریم و نه معذور خواهیم بود!
در نتیجه حضور پیروان مکتب «معنوی» فرانکفورت و مشتاقان مکتب اخلاقی فاشیسم عرض میکنیم، این فقرا نیستند که به سوی دین و تعصبات دینی میروند! دو گروه مشخص به دین ارادت میورزند: سوداگران، و مبتلایان به فقرفرهنگی. البته فلاسفة خادم بارگاه ناتو را از این دو گروه مجزا میکنیم، چون دیانت اینان عین سیاستهای سازمان ناتو است که بدون اسارت ملتها در زنجیر بندگی و عبودیت اقتصاداش فرو میریزد و آنوقت است که مقام و منزلت رژیسدبره هم متزلزل شده، دکان عرفان و معنویتشان به سرنوشت بازار سهام نیویورک دچار میشود:
«مذهب [...] افیون ملتها نیست، ویتامین ضعفاست [...] تا وقتی که حکومتهای دمکراتیک هیچگونه جذبة عرفانی جز بهبود امور مالی برای عرضه ندارند چگونه ممکن است نظر فقیرترین فقرا را نسبت به این ویتامین تغییر داد.»
منبع: اخبارروز، مورخ 7 آبانماه سالجاری
آری! این یک تعریف نوین است از دمکراسی. حکومتی که به ادعای روشنفکران خادم بارگاه ناتو فاقد اخلاق و معنویت است؛ این «دمکراسینوین» با «اعتقادات» مردم سروکار دارد، و میخواهد آنرا تغییر دهد! حضرت رژیس دبره ضمن نفی مدرنیته، و تحریف دمکراسی، سخنان مارکس را هم نفی کردهاند، تا گوشه چشمی به فلاسفة جمکران و امثال طارق رمضان نشان داده باشند، و مراتب ارادت و بندگی خود را به کارفرمایان ثابت کنند. از این جهت است که تمام مفاهیم «انسانمحور» در این سخنرانی مزورانه نفی شده. اگر نگاهی به مطالب و مقالات اوپوزیسیون جمکران بیافکنیم، ذرات این شارلاتانیسم را در جای جای این مطالب مشاهده خواهیم کرد. همه بدون استثناء «مدرنیته» را تحریف میکنند، یا از طریق واژگوننمائی «مصدق» را مدافع آزادی و لیبرالدمکراسی میخوانند.
پروپاگاند فاشیستهای مرزپرگهر به دوران «پسانازیان» باز میگردد. در این دوره بود که دستگاه تبلیغات استعمار، تمام شعارهای پوپولیستهای آلمان نازی را به عنوان شعارهای «آزادیخواهانه» در اختیار تشکلهای سیاسی و مذهبی دستساز خود گذاشت، از آنجمله است: روحانیت همیشه در کنار مردم بوده، یا میزان رأی مردم است و ... و فعلاً برای تحلیل به همین دو مورد اکتفا میکنیم.
همانطورکه گفتیم عوامفریبها همیشه شعارهائی را بر میگزینند که هیچ مخالفتی را بر نیانگیزد. به عنوان نمونه هیچکس با شعار آزادی و عدالت مخالفت نخواهد کرد، چون آزادی و عدالت قالبهای تهی و «عوام پسند» است. «روحانیت در کنار مردم» نیز با مخالفت مردم روبرو نخواهد شد، چرا که شعار فوق چنین القاء میکند که روحانیت مدافع مردم است، حال آنکه «در کنار» کسی بودن به هیچ عنوان به معنای دفاع از حق و حقوق وی نیست. اگر کسی بخواهد جیب شما را بزند، الزاماً در کنار شما قرار خواهد گرفت، چون از راه دور، چنین عمل خیری امکانپذیر نیست! و البته شاهدیم که «داسالله» و روحانیت به یکسان در کنار ما مردم قرار گرفتهاند. حال بپردازیم به شعار عوامفریب «میزان رأی مردم است»؛ شعاری که از سوی «فاشیست ـ مسلمانها» برای اثبات تمایلات دمکراتیک امام سیزدهم مرتباً در بوق گذاشته میشود.
اگر میگوئیم این یک شعار فاشیستی است، به این دلیل است که در یک نظام دمکراتیک میزان «قانون» است، نه رأی مردم! چرا؟ چون در یک دمکراسی اگر رأی مردم کشتار اقلیت را تأئید کند، نیروهای انتظامی با تکیه بر قوانین از اجرای «رأی مردم» ممانعت خواهند کرد، ولی در یک نظام فاشیستی چنین نیست! همچنان که در دوران موسولینی، هیتلر و یا فرانکو نیز چنین نبود. از این گذشته در یک رژیم پوپولیست همانطورکه در ایران نیز شاهد بودیم، «رأی مردم» یک قالب پوچ است، قالبی که به راحتی با اراذل و اوباش پر خواهد شد، تا روند سرکوب تداوم داشته باشد. از فواید چنین شعار فرخندهای این است که همزمان «شورش» و «قانون شکنی» را نیز تشویق میکند، در نتیجه سرکوب را شدت میبخشد. به همین دلیل است که گروههای به اصطلاح مدافع حقوق بشر در غرب، تمام لطف و محبتشان شامل قانونشکنان «نازنازی» در ایران میشود و کسی با قربانیان واقعی سرکوب سیاسی کاری ندارد!
در این راستا شاهدیم که مدافعان حقوق بشر در بلاد فرنگ، سخت نگران بازاریان «شریف» نیز شدهاند، کسانیکه اخیراً تلاش داشتند بازار تهران را به آشوب بکشانند! به گزارش پیکایران، مورخ 28 اکتبر 2008، کد خبر: 54523. تعدادی از بازاریان که در اعتراضات اخیر شرکت داشتهاند دستگیر شده و به بند 209 اوین انتقال یافتهاند. این حضرات که از طریق اسمال تیغزنها به نعلینها پیوند دارند و از پایههای اصلی استعمار به شمار میروند، هم کشورمان را با وجود پلیدشان به نکبت کشیدهاند و هم کالیفرنیا را با تولههایشان به کثافت. البته ما پیشاپیش از حزب توده پوزش میطلبیم که به این بازاریان محترم و سرمایهداران «مترقی» و ملی جسارت میکنیم. ولی اینان هم مانند روحانیت برای زدن جیب مردم همواره در کنار آنان بودهاند. و به همین دلیل تمایلات بازگشت به نقطة صفر و دوران شیرین بهمن 57 در آنان بروز کرده. ولی روزی از این روزها حضرات باید بفهمند که دوران عربده جوئی و نفسکش طلبی «سنتی» به سر آمده، و با اسمال تیغزنها هم کاری از پیش نخواهند برد. اعتراض به قوانین باید از راه قانونی صورت گیرد، چون برخلاف ترهات امام سیزدهم، میزان قانون است، نه هیاهوی کسانیکه «مردم» معرفی میشوند.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت