خرس و داسالله!
...
خرسی در رودخانه شنا میکرد، دو مرد سوار بر قایق خرس را دیدند و پنداشتند که خیک شیره است. یکی از آنان در آب پرید تا خیک را بگیرد. مدتی گذشت و آنکه در قایق نشسته بود دیگری را میدید که با خیک شیره به شدت گلاویز شده و در امواج رودخانه تقلا میکند. پس بانگ برآورد، خیک شیره را رها کن! مرد جواب داد، من خیک شیره را رها کردم، خیک شیره مرا رها نمیکند.
میخواستم امروز در مورد ویژگی «طنز» بنویسم، ولی پس از مشاهدة «مصاحبة» سید ابراهیم نبوی، معاون سیاسی وزارت کشور گورکنها با بنیصدر، رئیس جمهور منتخب و مردمی همین حکومت، که در وبلاگ یکی از شرکتهای آخوندی به نام «تودی»، خودنمائی میکرد، فکر کردم که اگر امروز را به «پسروی» عموسام و ریزه خواراناش اختصاص دهیم بهتر باشد. چون پسروی پیامد سیاستی است که گاوچرانها با ایجاد بحران بر دیگران تحمیل میکنند و امروز مانند همان خیک شیره گریبانگیر خودشان شده.
همانطور که در وبلاگ «جفتک و سفارت» گفتیم، اشغال سفارت آمریکا، ضمن فراهم آوردن زمینة سرکوب «سیاسی ـ اقتصادی» و تحمیل جنگ، چند گروه فاشیست را در جایگاههای متفاوت تثبیت کرد: لیبرال، چپ، انقلابی و حتی اوپوزیسیون! بهتر بگوئیم، خیمهشببازی اشغال سفارت تصویر دلپذیری از نهضت آزادی و چپنمایان ارائه داد. سپس جنگ با عراق نه تنها جایگاه نهضتآزادی و چپنمایان را تقویت کرد که یک گروه نوین از فاشیستها را نیز در جایگاه مخالفان جنگ، مخالفان حکومت و آزادیخواهان قرار داد: گروه بنیصدر و رجوی. سپس، اکبر بهرمانی در جایگاه «میانهرو» قرارگرفت و محمد خاتمی هم دست در دست پاسداراکبر «اصلاح طلب» شد. نهایتاً نوبت به پدیدهای به نام احمدی نژاد رسید تا با لاتبازی تصویر دلپذیری از خاتمی و بهرمانی و ریزه خوارانشان از قماش مهاجرانی ارائه دهد.
حزب توده را مطرح نمیکنیم، چرا که به مواضع استالینیست این حزب که ارتباط ویژه، هر چند مسخرهای با حکومت جمکران برقرار کرده پیشتر اشاره کردهایم. به طور مثال، متن نامة کیانوری که از زندان اوین به حضور خامنهای ارسال شد، ثابت میکند که حزب کذا از مدافعان سرسخت قانون اساسی حکومت توحش به شمار میرود. پس باز میگردیم به بنیصدر و رجوی، که پس از جدائی فیروزه بنیصدر از مسعود رجوی به دو گروه «متفاوت» تبدیل شدهاند! بنیصدر در پاریس به ترویج اسلام مدرن پرداخته، مدافع حقوق بشر دینی هم شده! رجوی نیز «سربازاناش» را در عراق برای نبرد با ملایان و شرکاء با شعار اللهاکبر و عملیات «فروغ جاویدان» سازماندهی میکند. و بر حسب منافع غرب یک روز نام مجاهدین در لیست تروریستها به ثبت میرسد، و روز دیگر از همین لیست حذف میشود! ولی این گروهها همگی اسلامگرا هستند، و هر چند هر یک تلاش دارد تعریف خاصی از اسلام را به مردم حقنه کند، چارچوب برداشتهایشان از روابط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در محدودهای کاملاً خشک، بیروح و متحجر محبوس خواهد ماند. برخورد این تشکیلات با مسائل مردم ایران این توهم را مرتباً بر مخاطب تحمیل میکند که گویا مشکلات مردم ایران تماماً معنوی است، و هیچ ارتباطی به مادیات ندارد. و بنا بر ادعاهای اینان، اگر یک «اسلام خوب» در جامعه پیاده شود، مسائل مملکت در دم حل خواهد شد!
سایت پیک نت خلاصهای از یک مصاحبه با نوام چامسکی را از روی یک وبلاگ کپی زده و منتشر کرده! پیکنت میگوید، این مصاحبه در تاریخ 6 ژوئن سالجاری با عرفان قانعی فرد انجام شده. عجیب است که این مصاحبه در فهرست مصاحبههای چامسکی که در سایت شخصی وی به ثبت رسیده، دیده نمیشود. البته ما به لاتبازی هممیهنان گرامی عادت داریم. چندی پیش هم یک دروغ شاخدار در باب مصاحبة پاسداراکبر با چامسکی منتشر شد؛ مصاحبهای که هرگز صورت نگرفته بود. در هر حال اگر سایت چامسکی «فراموش» کرده مصاحبة خود را با قانعیفرد در فهرست کذا منظور کند، بهتر است ایشان متن کامل مصاحبه را به زبان اصلی روی اینترنت قرار دهند، تا ما هم صدای نوام چامسکی را بشنویم، و بدانیم در جواب به سئوالات ایشان چهها گفته! چرا که ایجاد شبهه و نقل قول بیجا از شخصیتهای شناخته شده یک شیوة سیاسی غیرقابل توجیه است، که اهداف خاصی را دنبال کند.
حال بپردازیم به بحران. گاوچرانها همیشه بحران ایجاد میکردند تا دیگران را وادار به پسروی کنند، اینبار بحرانی که بر سر استقرار سپردفاعی در اروپای شرقی به راه انداختند خودشان را ناچار به عقبنشینی کرده. و مسلم است که وقتی عموسام یک گام به عقب بردارد، شرکاء و به ویژه نوکراناش چندین گام به عقب خواهند پرید. اروپائیها که پس از انتخاب مدودف به ریاست جمهوری روسیه کاریکاتور وی را به صورت سگ کوچولو و دستآموز ولادیمیر پوتین میکشیدند، و مرتباً تفسیر و تحلیل کرده میگفتند و مینوشتند که همه کارة سیاست روسیه پوتین است و مدودف از پوتین اطاعت میکند، پس از انتخاب اوباما و استقرار موشکهای اسکندر در کالینینگراد، به صراحت خواهان بازگشت ولادیمیر پوتین به قدرت شدهاند! خاجپرستهای فرانسه که معمولاً آرزوهای خود را بجای رخداد و واقعیت منعکس میکنند، در فیگاروی هفتة گذشته فرمودهاند، سال آینده دیمیتری مدودف استعفا میدهد و ولادیمیر پوتین رئیس جمهور خواهد شد! البته دلیل استعفای «فرضی» مدودف هنوز مشخص نیست، ولی دلیل آرزوهای اهالی فیگارو کاملاً مشخص است: بازگشت به گذشتة شیرین، چرا که حال و آینده برای اینان واقعاً هولناک شده!
چقدر دلم میخواست چند موشک «اسکندر ـ ام» داشتم! البته کالینینگرادی ندارم که موشکهای کذا را در آنجا مستقر کنم، ولی خوب داشتن چنین موشکهای سرنوشتسازی به انسان قوت قلب میدهد! پس از اینکه رئیس جمهور روسیه با موشکهای اسکندر به شهید اوباما خوشامد گفت، مشاور اوباما دیروز اعلام کرد که رئیس جمهور آیندة ایالات متحد در مورد استقرار سپردفاعی در اروپای شرقی نیز تعهدی ندارد! ولی رئیس جمهور لهستان روی سایتشان ادعا کرده بودند که با اوباما صحبت کردهاند و اوباما به ایشان قول داده سپردفاعی را در لهستان مستقر خواهد کرد! در نتیجه مشاور اوباما به ناچار بازهم رشتة کلام را به دست گرفت و گفت، در مکالمة تلفنی اوباما با رئیس جمهور لهستان چنین مطلبی به هیچ عنوان مطرح نشده! داستان سپردفاعی، اصرار لهستان و انکار مشاور اوباما، درست حکایت «خیک شیره» را تداعی میکند.
بله آمریکا به ناچار برنامة سپردفاعی را تعطیل کرده ولی دولت لهستان، یک دل نه صد دل شیفتة جمال بیمثال سپردفاعی شده، و بیخیال مردم لهستان، شعار «سپردفاعی مستقر باید گردد» سر داده. درست حکایت امارات و سه جزیرة کذا است. وقتی شیوخ کازینونشین امارات دست از سه جزیره شستند، مجتهدزاده که از چماقداران نخبه و خوشسابقة ساواک جمکران است، و برادر عیالاش در بیروت به امر جاسوسی اشتغال داشته، همچنان در «فارسنیوز» عربده میزند که، «سه جزیره مال ماست!» و به همچنین است در مورد «استقلال، آزادی» که بنیصدر دو دستی به آن چسبیده، چون این شعار دلفریب به «جمهوری اسلامی» انجامید و بنیصدر محصول همین شعار است.
دیشب یک بخش از مصاحبة سیدابراهیم نبوی را با سید ابوالحسن بنیصدر تماشا کردم و باید بگویم هنوز بین خنده و گریه حیران ماندهام! نمیدانم به حال ملت ایران گریه باید کرد یا به دارودستة اعزامی سرداراکبر به فرنگ میباید خندید؟ اینان که شکمشان را برای تهاجم نظامی آمریکا به ایران صابون زده بودند تا به عنوان اوپوزیسیون سوار بر جیپهای «یو.اس.آرمی» به تهران بازگردند، پس از لگد محکمی که در لبنان و قفقاز بر پوزة مقدس عموسام فرود آمد، و پوزة مبارک آنحضرت را خونین کرد مواضعشان را تغییر داده، و همصدا با شهید اوباما فریاد برآوردهاند، «چنج، وی نید»! بله، به دلیل لگدهای «سرنوشتساز»، اینان نیز دست از نعلین خاتمی شسته، یک رهبر نوین و بسیار آزادیخواه و مستقل به نام بنیصدر کشف کردهاند.
البته حزب توده هنوز به نعلین خاتمی ارادت دارد، برادر نگهدار نیز به همچنین. در نتیجه خواهر سپیده صلحجو که وبلاگ داشالله را به ایشان اختصاص دادیم، دوباره وارد صحنه شده، در پوشش دفاع از منافع مردم، همان صحبتها را تکرار میکند: هویت چپ الزاماً سکولار نیست! چرا؟ چون مردم عقاید مذهبی دارند! آمریکا طرفدار دمکراسی و سکولاریسم است، و ... و سپیدهجان همة ترهات پاسدار شریعتمداری در کیهان را خیرخواهانه و برای دفاع از حقوق خلقها تکرار میکند.
پوپولیسم متأسفانه باعث مرگ نمیشود! خواهر سپیده چنین القا میکنند که سکولاریسم به معنای سرکوب فرهنگی مردم است! در حالیکه برخلاف ادعای ایشان، سکولاریسم هیچ جنگی با مذاهب و عقاید مذهبی ندارد. سکولارها خواهان رفع «تقدس» از حاکمیت و عرصة عمومیاند، مأمور تفتیش عقاید مردم و تحمیل نگرش سکولار به آنان نیستند! ولی اگر بخواهیم مانند محمد خاتمی و دیگر فعلة فاشیسم لجن پراکنی به سکولاریسم را پیشه کنیم، همصدا با کاماراد صلحجو میگوئیم که سکولارها درست مانند گروههای گزینش و امر به معروف و نهی از منکر خواهان تحمیل نگرش خود به مردم و سرکوب اعتقادات آناناند، و همصدا با سپیده جان پیشنهاد خواهیم کرد که با افشای چپاول نهادهای مذهبی مردم را وادار میکنیم که خرافات مذهبی را کنار بگذارند. البته کاماراد سپیده فراموش میکنند که با افشای چپاول نهادهای مذهبی، عقاید مذهبی مردم در هرحال به ایشان و رفقا مربوط نمیشود، چون ما به عنوان سکولار معتقدیم که مردم در عقاید خود آزاداند و آنچه باید سکولار شود، دولت و حاکمیت است نه مردم:
«تشکلهای سیاسی چپ نباید به بهانة به سرانجام رساندن پروژة سکولاریسم با عقاید مذهبی مردم درگیر شوند. در ایران فعلی افشای مکانیسم مادی و غارتگرانه نهادهای مذهبی [...] باعث کاهش خرافات مذهبی هم خواهد شد.»
بله اینجاست که فقرفرهنگی چپنمایان محترم و پوپولیست جمکران به اوج میرسد! چون مشخص میشود که اینان با سکولاریسم اصولاً بیگانهاند! چرا که سکولاریسم به هیچ عنوان به معنای دینزدائی از ذهن و افکار مردم نیست! هر کس در اعتقادات خود آزاد است. آنچه ما میخواهیم دولت سکولار است، نه ملت سکولار.
جالب اینجاست که سپیده صلحجو به ما میگوید، دولتهای غرب از رشد اسلامگرایان نگراناند و به دلیل همین نگرانی میتوانند حکومت ایران را سرنگون کرده مستشاران نظامی و ارتش ناتو را برای حفظ سکولاریسم به ایران اعزام کنند! باید از دارودستة «برادر» نگهدار پرسید اگر اعضای ناتو خواهان سکولاریسم در کشورهای مسلمان نشین بودند چرا یک دهه پس از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی برای ایجاد حکومت اسلامی در عراق و افغانستان به ایندو کشور لشکرکشی کردهاند، و چرا در ترکیه هم یک گروه اسلامی را به قدرت رساندند؟!
«داسالله» که مدعی است قادر خواهد بود «خرافات» را با «تاریخ» حل کند، چرا نگاهی به تاریخ کشور ایران طی150 سال اخیر نمیاندازد تا ببیند پیش از انقلاب اکتبر، و پس از تشکیل اتحاد جماهیر شوروی و پس از فروپاشی آن، استعمار غرب چگونه با تکیه بر دستاربندان و اوباش وابسته به حوزه و بازار، سیاست خود را در ایران اعمال کرده؟ چه دلیلی دارد که امروز استعمار مدافع سکولاریسم باشد، و دور باطل و پر سود «شیخ و شاه» را در ایران بشکند؟ سیاست غرب بر گسترش تقدس در ایران استوار شده، و براندازی 22 بهمن 1357و استقرار حکومت اسلامی در ایران پیامد نشست گوادالوپ و توافقهای دول غرب بود. در همین راستا اگر امروز تقدس اسلامی کارآئی نداشته باشد، شیخ را کنار گذاشته با توسل به شاه، فردپرستی را جانشین «اسلامپرستی» خواهند کرد. عجیب است که مدعیان گرایش چپ در ایران همصدا با نعلینها و پاسداران سعی دارند آمریکا را مدافع سکولاریسم جلوه دهند! و نتیجة این «ترفند» زیرکانه این خواهد بود که سکولارها را هم طرفدار آمریکا معرفی کنند، حال آنکه طرفداران واقعی آمریکا را میباید در میان پوپولیستها و چپنمایانی جستجو کرد که دهههاست دست در دست حکومت اسلامی و عمال این حکومت سیاستهای غرب را بر ملت ایران تحمیل کردهاند:
«در ایران میتوان امیدوار به کمک آمریکا و اروپا برای سرنگونی جمهوری اسلامی بود. قطعاً سرمایهداری غرب خواستار کنار گذاشته شدن مذهب از سیاست و قبول قواعد بازی آنها خواهد بود. اگر در ایران مردم به اندازة دولت مورد نظر آنان سکولار نباشند [...] حتی ارتش ناتو برای حفظ دمکراسی و سکولاریسم به کمک این دولت سکولار خواهد آمد[...]»
حتماً همانطور که ارتش ناتو برای استقرار دمکراسی و سکولاریسم به افغانستان و عراق آمده! خوب است که این «ارتش» در عراق یک دولت سکولار را با مشتی آخوند و مرشد و لات و اوباش جایگزین کرده، و ما مجبوریم این «ترهات» را علیرغم شرایط واقعی عراق از زبان چپنماها تحویل بگیریم. مگر ارتش ناتو مدافع دمکراسی بوده؟ ارتش ناتو همانقدر مدافع دمکراسی است که چپنماها و بنیصدر مدافع آزادی.
بله، شاید بهتر باشد به سراغ بنیصدر برویم که متخصص کشف حقوق بشر، دمکراسی و آزادی در قرآن است. دیشب این آزادیخواه بزرگ به سیدابراهیم نبوی میفرمودند، توحید و امامت و عدالت سر جای خود، نه این کره، نه آن کره؛ افغانستان آزاد! بعد هم اضافه کردند، من لباسهای خوبی به تن دارم که دوستان برایم میخرند، چون من پول ندارم! ولی رنگ لباس را من انتخاب میکنم. البته سیدابراهیم اصرار داشت بنیصدر بین «بد و بدتر» انتخاب کند، و بگوید اگر ارتش آمریکا به ایران بیاید و رژیم را سرنگون کند خیلی خوب است. بنیصدر هم میگفت، اگر بد را انتخاب کنی به سوی بدتر خواهی رفت!
در اینکه دارودستة حاجاکبر و پاسداران مزدور در حسرت تهاجم نظامی آمریکا همه روزه زوزة جگرسوز میکشند، تردیدی نیست ولی مصاحبة سیدابراهیم با سید ابوالحسن بیشتر به یک «بگو، مگو» شبیه بود. نبوی احتیاج داشت یک جایگزین مناسب برای خاتمی مزدور بیابد، بنیصدر هم مرتباً شعار استقلال میداد و افغانستان آزاد میخواست! خلاصه نفهمیدیم این مصاحبه آخر کار به کجا انجامید، ولی از کرشمههای سیدابراهیم برای بنیصدر چنین بر میآمد که اگر در بر همین پاشنه بچرخد تا چند صباح دیگر باید سیدابراهیم را در برابر رضاپهلوی ببینیم که «بد و بدتر» میکند! در اینصورت به مدافع شهیر«انقلاب اسلامی» و طرفدار سینهچاک ارتش آمریکا توصیه میکنیم حداقل الفبای مصاحبه را فرا گیرد!
میخواستم امروز در مورد ویژگی «طنز» بنویسم، ولی پس از مشاهدة «مصاحبة» سید ابراهیم نبوی، معاون سیاسی وزارت کشور گورکنها با بنیصدر، رئیس جمهور منتخب و مردمی همین حکومت، که در وبلاگ یکی از شرکتهای آخوندی به نام «تودی»، خودنمائی میکرد، فکر کردم که اگر امروز را به «پسروی» عموسام و ریزه خواراناش اختصاص دهیم بهتر باشد. چون پسروی پیامد سیاستی است که گاوچرانها با ایجاد بحران بر دیگران تحمیل میکنند و امروز مانند همان خیک شیره گریبانگیر خودشان شده.
همانطور که در وبلاگ «جفتک و سفارت» گفتیم، اشغال سفارت آمریکا، ضمن فراهم آوردن زمینة سرکوب «سیاسی ـ اقتصادی» و تحمیل جنگ، چند گروه فاشیست را در جایگاههای متفاوت تثبیت کرد: لیبرال، چپ، انقلابی و حتی اوپوزیسیون! بهتر بگوئیم، خیمهشببازی اشغال سفارت تصویر دلپذیری از نهضت آزادی و چپنمایان ارائه داد. سپس جنگ با عراق نه تنها جایگاه نهضتآزادی و چپنمایان را تقویت کرد که یک گروه نوین از فاشیستها را نیز در جایگاه مخالفان جنگ، مخالفان حکومت و آزادیخواهان قرار داد: گروه بنیصدر و رجوی. سپس، اکبر بهرمانی در جایگاه «میانهرو» قرارگرفت و محمد خاتمی هم دست در دست پاسداراکبر «اصلاح طلب» شد. نهایتاً نوبت به پدیدهای به نام احمدی نژاد رسید تا با لاتبازی تصویر دلپذیری از خاتمی و بهرمانی و ریزه خوارانشان از قماش مهاجرانی ارائه دهد.
حزب توده را مطرح نمیکنیم، چرا که به مواضع استالینیست این حزب که ارتباط ویژه، هر چند مسخرهای با حکومت جمکران برقرار کرده پیشتر اشاره کردهایم. به طور مثال، متن نامة کیانوری که از زندان اوین به حضور خامنهای ارسال شد، ثابت میکند که حزب کذا از مدافعان سرسخت قانون اساسی حکومت توحش به شمار میرود. پس باز میگردیم به بنیصدر و رجوی، که پس از جدائی فیروزه بنیصدر از مسعود رجوی به دو گروه «متفاوت» تبدیل شدهاند! بنیصدر در پاریس به ترویج اسلام مدرن پرداخته، مدافع حقوق بشر دینی هم شده! رجوی نیز «سربازاناش» را در عراق برای نبرد با ملایان و شرکاء با شعار اللهاکبر و عملیات «فروغ جاویدان» سازماندهی میکند. و بر حسب منافع غرب یک روز نام مجاهدین در لیست تروریستها به ثبت میرسد، و روز دیگر از همین لیست حذف میشود! ولی این گروهها همگی اسلامگرا هستند، و هر چند هر یک تلاش دارد تعریف خاصی از اسلام را به مردم حقنه کند، چارچوب برداشتهایشان از روابط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در محدودهای کاملاً خشک، بیروح و متحجر محبوس خواهد ماند. برخورد این تشکیلات با مسائل مردم ایران این توهم را مرتباً بر مخاطب تحمیل میکند که گویا مشکلات مردم ایران تماماً معنوی است، و هیچ ارتباطی به مادیات ندارد. و بنا بر ادعاهای اینان، اگر یک «اسلام خوب» در جامعه پیاده شود، مسائل مملکت در دم حل خواهد شد!
سایت پیک نت خلاصهای از یک مصاحبه با نوام چامسکی را از روی یک وبلاگ کپی زده و منتشر کرده! پیکنت میگوید، این مصاحبه در تاریخ 6 ژوئن سالجاری با عرفان قانعی فرد انجام شده. عجیب است که این مصاحبه در فهرست مصاحبههای چامسکی که در سایت شخصی وی به ثبت رسیده، دیده نمیشود. البته ما به لاتبازی هممیهنان گرامی عادت داریم. چندی پیش هم یک دروغ شاخدار در باب مصاحبة پاسداراکبر با چامسکی منتشر شد؛ مصاحبهای که هرگز صورت نگرفته بود. در هر حال اگر سایت چامسکی «فراموش» کرده مصاحبة خود را با قانعیفرد در فهرست کذا منظور کند، بهتر است ایشان متن کامل مصاحبه را به زبان اصلی روی اینترنت قرار دهند، تا ما هم صدای نوام چامسکی را بشنویم، و بدانیم در جواب به سئوالات ایشان چهها گفته! چرا که ایجاد شبهه و نقل قول بیجا از شخصیتهای شناخته شده یک شیوة سیاسی غیرقابل توجیه است، که اهداف خاصی را دنبال کند.
حال بپردازیم به بحران. گاوچرانها همیشه بحران ایجاد میکردند تا دیگران را وادار به پسروی کنند، اینبار بحرانی که بر سر استقرار سپردفاعی در اروپای شرقی به راه انداختند خودشان را ناچار به عقبنشینی کرده. و مسلم است که وقتی عموسام یک گام به عقب بردارد، شرکاء و به ویژه نوکراناش چندین گام به عقب خواهند پرید. اروپائیها که پس از انتخاب مدودف به ریاست جمهوری روسیه کاریکاتور وی را به صورت سگ کوچولو و دستآموز ولادیمیر پوتین میکشیدند، و مرتباً تفسیر و تحلیل کرده میگفتند و مینوشتند که همه کارة سیاست روسیه پوتین است و مدودف از پوتین اطاعت میکند، پس از انتخاب اوباما و استقرار موشکهای اسکندر در کالینینگراد، به صراحت خواهان بازگشت ولادیمیر پوتین به قدرت شدهاند! خاجپرستهای فرانسه که معمولاً آرزوهای خود را بجای رخداد و واقعیت منعکس میکنند، در فیگاروی هفتة گذشته فرمودهاند، سال آینده دیمیتری مدودف استعفا میدهد و ولادیمیر پوتین رئیس جمهور خواهد شد! البته دلیل استعفای «فرضی» مدودف هنوز مشخص نیست، ولی دلیل آرزوهای اهالی فیگارو کاملاً مشخص است: بازگشت به گذشتة شیرین، چرا که حال و آینده برای اینان واقعاً هولناک شده!
چقدر دلم میخواست چند موشک «اسکندر ـ ام» داشتم! البته کالینینگرادی ندارم که موشکهای کذا را در آنجا مستقر کنم، ولی خوب داشتن چنین موشکهای سرنوشتسازی به انسان قوت قلب میدهد! پس از اینکه رئیس جمهور روسیه با موشکهای اسکندر به شهید اوباما خوشامد گفت، مشاور اوباما دیروز اعلام کرد که رئیس جمهور آیندة ایالات متحد در مورد استقرار سپردفاعی در اروپای شرقی نیز تعهدی ندارد! ولی رئیس جمهور لهستان روی سایتشان ادعا کرده بودند که با اوباما صحبت کردهاند و اوباما به ایشان قول داده سپردفاعی را در لهستان مستقر خواهد کرد! در نتیجه مشاور اوباما به ناچار بازهم رشتة کلام را به دست گرفت و گفت، در مکالمة تلفنی اوباما با رئیس جمهور لهستان چنین مطلبی به هیچ عنوان مطرح نشده! داستان سپردفاعی، اصرار لهستان و انکار مشاور اوباما، درست حکایت «خیک شیره» را تداعی میکند.
بله آمریکا به ناچار برنامة سپردفاعی را تعطیل کرده ولی دولت لهستان، یک دل نه صد دل شیفتة جمال بیمثال سپردفاعی شده، و بیخیال مردم لهستان، شعار «سپردفاعی مستقر باید گردد» سر داده. درست حکایت امارات و سه جزیرة کذا است. وقتی شیوخ کازینونشین امارات دست از سه جزیره شستند، مجتهدزاده که از چماقداران نخبه و خوشسابقة ساواک جمکران است، و برادر عیالاش در بیروت به امر جاسوسی اشتغال داشته، همچنان در «فارسنیوز» عربده میزند که، «سه جزیره مال ماست!» و به همچنین است در مورد «استقلال، آزادی» که بنیصدر دو دستی به آن چسبیده، چون این شعار دلفریب به «جمهوری اسلامی» انجامید و بنیصدر محصول همین شعار است.
دیشب یک بخش از مصاحبة سیدابراهیم نبوی را با سید ابوالحسن بنیصدر تماشا کردم و باید بگویم هنوز بین خنده و گریه حیران ماندهام! نمیدانم به حال ملت ایران گریه باید کرد یا به دارودستة اعزامی سرداراکبر به فرنگ میباید خندید؟ اینان که شکمشان را برای تهاجم نظامی آمریکا به ایران صابون زده بودند تا به عنوان اوپوزیسیون سوار بر جیپهای «یو.اس.آرمی» به تهران بازگردند، پس از لگد محکمی که در لبنان و قفقاز بر پوزة مقدس عموسام فرود آمد، و پوزة مبارک آنحضرت را خونین کرد مواضعشان را تغییر داده، و همصدا با شهید اوباما فریاد برآوردهاند، «چنج، وی نید»! بله، به دلیل لگدهای «سرنوشتساز»، اینان نیز دست از نعلین خاتمی شسته، یک رهبر نوین و بسیار آزادیخواه و مستقل به نام بنیصدر کشف کردهاند.
البته حزب توده هنوز به نعلین خاتمی ارادت دارد، برادر نگهدار نیز به همچنین. در نتیجه خواهر سپیده صلحجو که وبلاگ داشالله را به ایشان اختصاص دادیم، دوباره وارد صحنه شده، در پوشش دفاع از منافع مردم، همان صحبتها را تکرار میکند: هویت چپ الزاماً سکولار نیست! چرا؟ چون مردم عقاید مذهبی دارند! آمریکا طرفدار دمکراسی و سکولاریسم است، و ... و سپیدهجان همة ترهات پاسدار شریعتمداری در کیهان را خیرخواهانه و برای دفاع از حقوق خلقها تکرار میکند.
پوپولیسم متأسفانه باعث مرگ نمیشود! خواهر سپیده چنین القا میکنند که سکولاریسم به معنای سرکوب فرهنگی مردم است! در حالیکه برخلاف ادعای ایشان، سکولاریسم هیچ جنگی با مذاهب و عقاید مذهبی ندارد. سکولارها خواهان رفع «تقدس» از حاکمیت و عرصة عمومیاند، مأمور تفتیش عقاید مردم و تحمیل نگرش سکولار به آنان نیستند! ولی اگر بخواهیم مانند محمد خاتمی و دیگر فعلة فاشیسم لجن پراکنی به سکولاریسم را پیشه کنیم، همصدا با کاماراد صلحجو میگوئیم که سکولارها درست مانند گروههای گزینش و امر به معروف و نهی از منکر خواهان تحمیل نگرش خود به مردم و سرکوب اعتقادات آناناند، و همصدا با سپیده جان پیشنهاد خواهیم کرد که با افشای چپاول نهادهای مذهبی مردم را وادار میکنیم که خرافات مذهبی را کنار بگذارند. البته کاماراد سپیده فراموش میکنند که با افشای چپاول نهادهای مذهبی، عقاید مذهبی مردم در هرحال به ایشان و رفقا مربوط نمیشود، چون ما به عنوان سکولار معتقدیم که مردم در عقاید خود آزاداند و آنچه باید سکولار شود، دولت و حاکمیت است نه مردم:
«تشکلهای سیاسی چپ نباید به بهانة به سرانجام رساندن پروژة سکولاریسم با عقاید مذهبی مردم درگیر شوند. در ایران فعلی افشای مکانیسم مادی و غارتگرانه نهادهای مذهبی [...] باعث کاهش خرافات مذهبی هم خواهد شد.»
بله اینجاست که فقرفرهنگی چپنمایان محترم و پوپولیست جمکران به اوج میرسد! چون مشخص میشود که اینان با سکولاریسم اصولاً بیگانهاند! چرا که سکولاریسم به هیچ عنوان به معنای دینزدائی از ذهن و افکار مردم نیست! هر کس در اعتقادات خود آزاد است. آنچه ما میخواهیم دولت سکولار است، نه ملت سکولار.
جالب اینجاست که سپیده صلحجو به ما میگوید، دولتهای غرب از رشد اسلامگرایان نگراناند و به دلیل همین نگرانی میتوانند حکومت ایران را سرنگون کرده مستشاران نظامی و ارتش ناتو را برای حفظ سکولاریسم به ایران اعزام کنند! باید از دارودستة «برادر» نگهدار پرسید اگر اعضای ناتو خواهان سکولاریسم در کشورهای مسلمان نشین بودند چرا یک دهه پس از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی برای ایجاد حکومت اسلامی در عراق و افغانستان به ایندو کشور لشکرکشی کردهاند، و چرا در ترکیه هم یک گروه اسلامی را به قدرت رساندند؟!
«داسالله» که مدعی است قادر خواهد بود «خرافات» را با «تاریخ» حل کند، چرا نگاهی به تاریخ کشور ایران طی150 سال اخیر نمیاندازد تا ببیند پیش از انقلاب اکتبر، و پس از تشکیل اتحاد جماهیر شوروی و پس از فروپاشی آن، استعمار غرب چگونه با تکیه بر دستاربندان و اوباش وابسته به حوزه و بازار، سیاست خود را در ایران اعمال کرده؟ چه دلیلی دارد که امروز استعمار مدافع سکولاریسم باشد، و دور باطل و پر سود «شیخ و شاه» را در ایران بشکند؟ سیاست غرب بر گسترش تقدس در ایران استوار شده، و براندازی 22 بهمن 1357و استقرار حکومت اسلامی در ایران پیامد نشست گوادالوپ و توافقهای دول غرب بود. در همین راستا اگر امروز تقدس اسلامی کارآئی نداشته باشد، شیخ را کنار گذاشته با توسل به شاه، فردپرستی را جانشین «اسلامپرستی» خواهند کرد. عجیب است که مدعیان گرایش چپ در ایران همصدا با نعلینها و پاسداران سعی دارند آمریکا را مدافع سکولاریسم جلوه دهند! و نتیجة این «ترفند» زیرکانه این خواهد بود که سکولارها را هم طرفدار آمریکا معرفی کنند، حال آنکه طرفداران واقعی آمریکا را میباید در میان پوپولیستها و چپنمایانی جستجو کرد که دهههاست دست در دست حکومت اسلامی و عمال این حکومت سیاستهای غرب را بر ملت ایران تحمیل کردهاند:
«در ایران میتوان امیدوار به کمک آمریکا و اروپا برای سرنگونی جمهوری اسلامی بود. قطعاً سرمایهداری غرب خواستار کنار گذاشته شدن مذهب از سیاست و قبول قواعد بازی آنها خواهد بود. اگر در ایران مردم به اندازة دولت مورد نظر آنان سکولار نباشند [...] حتی ارتش ناتو برای حفظ دمکراسی و سکولاریسم به کمک این دولت سکولار خواهد آمد[...]»
حتماً همانطور که ارتش ناتو برای استقرار دمکراسی و سکولاریسم به افغانستان و عراق آمده! خوب است که این «ارتش» در عراق یک دولت سکولار را با مشتی آخوند و مرشد و لات و اوباش جایگزین کرده، و ما مجبوریم این «ترهات» را علیرغم شرایط واقعی عراق از زبان چپنماها تحویل بگیریم. مگر ارتش ناتو مدافع دمکراسی بوده؟ ارتش ناتو همانقدر مدافع دمکراسی است که چپنماها و بنیصدر مدافع آزادی.
بله، شاید بهتر باشد به سراغ بنیصدر برویم که متخصص کشف حقوق بشر، دمکراسی و آزادی در قرآن است. دیشب این آزادیخواه بزرگ به سیدابراهیم نبوی میفرمودند، توحید و امامت و عدالت سر جای خود، نه این کره، نه آن کره؛ افغانستان آزاد! بعد هم اضافه کردند، من لباسهای خوبی به تن دارم که دوستان برایم میخرند، چون من پول ندارم! ولی رنگ لباس را من انتخاب میکنم. البته سیدابراهیم اصرار داشت بنیصدر بین «بد و بدتر» انتخاب کند، و بگوید اگر ارتش آمریکا به ایران بیاید و رژیم را سرنگون کند خیلی خوب است. بنیصدر هم میگفت، اگر بد را انتخاب کنی به سوی بدتر خواهی رفت!
در اینکه دارودستة حاجاکبر و پاسداران مزدور در حسرت تهاجم نظامی آمریکا همه روزه زوزة جگرسوز میکشند، تردیدی نیست ولی مصاحبة سیدابراهیم با سید ابوالحسن بیشتر به یک «بگو، مگو» شبیه بود. نبوی احتیاج داشت یک جایگزین مناسب برای خاتمی مزدور بیابد، بنیصدر هم مرتباً شعار استقلال میداد و افغانستان آزاد میخواست! خلاصه نفهمیدیم این مصاحبه آخر کار به کجا انجامید، ولی از کرشمههای سیدابراهیم برای بنیصدر چنین بر میآمد که اگر در بر همین پاشنه بچرخد تا چند صباح دیگر باید سیدابراهیم را در برابر رضاپهلوی ببینیم که «بد و بدتر» میکند! در اینصورت به مدافع شهیر«انقلاب اسلامی» و طرفدار سینهچاک ارتش آمریکا توصیه میکنیم حداقل الفبای مصاحبه را فرا گیرد!
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت