کاروان اسلام!
...
متأسفانه در وبلاگ «سیرک ناکام» نام آخوند اژهای از قلم افتاده بود! اژهای هر از گاه یکی از خواهران یا برادران نانخور حکومت را بازداشت میکند، تا ضمن تبلیغ برای «اصلاح طلبان» این دروغ بزرگ را به ما بباوراند که آمریکا با اسلام و حکومت آخوندهای جیرهخوار خود در ایران سخت مخالف است، و کنیزکان و غلامان محمدخاتمی در ینگه دنیا بزرگترین مخالفان حکومت جمکراناند. البته ما هم باور میکنیم! ما باور میکنیم که فریبا داودی مهاجر یا فاطمهحقیقتجو، علی افشاری و پاسداراکبر «اوپوزیسیون» حکومت چاه جمکران را تشکیل دادهاند. اصلاً خواهر مومنی را برای همین دستگیر کردند که به عنوان دم روباه شهادت دهد که وزارت اطلاعات گورکنها ـ این وزارتخانه مستقیماً از سازمان سیا دستور میگیرد ـ در به در به دنبال اثبات فعالیتهای حقیقتجوها و داودیمهاجرها بر ضد «نظام مقدس» است!
به عبارت دیگر اربابان آخوند اژهای میپندارند امروز هم میتوانند مانند دوران پهلوی با پادوهای اسلامپرست خود یک «اوپوزیسیون» بسازند و آنرا در پس پردة جنجال رسانهای و آشوبهای خیابانی و از طریق کودتا به حکومت برسانند. درست همانطور که در 22 بهمن سال 1357چنین «معجزهای» رخ داد. اما امروز دیگر «خداوند» اینان قدرت معجزه را از دست داده! طفلک رابرت گیتس! خیلی پریشان و درمانده شده چون یا باید موشکهای اسکندر را بپذیرد، یا باید معرکة سپر دفاعی را در اروپای شرقی برچیند. به همین دلیل هم خیلی مودب و با نزاکت صحبت میکرد! حضرت «رابرت قصهگو» که در برابر کارمندان خود از جمله «دیهوپ شفر» سخنرانی میفرمود، سخت از دیمیتری مدودف، رئیس جمهور روسیه گلایه داشت که چرا از رئیس جمهور جدید آمریکا با موشکهای اسکندر استقبال کرده! البته «دیهوپ شفر» در این نشست سخنرانی نکرد، چون پس از دریافت لگد در قفقاز، هنوز زباناش بند آمده و آروارههایاش میلرزد!
در هر حال، با شناختی که از گاوچرانها داریم باید بدانیم هنگامی که رفتارشان به آدمیزاد شباهت پیدا میکند، قدرت جفتک اندازی را از دست دادهاند. و ظاهراً پنتاگونیها در حال حاضر در چنین مخمصهای افتادهاند. به همین دلیل چپنمایان اروپای غربی، بازوهای سرکوب پنتاگون که در این چند سال حسابی خفقان گرفته بودند، مثل «الاغ لازار» جان دوباره یافته، به یاد آوردهاند که قرار بوده سوسیالیست باشند! و امروز علاوه بر مخالفان خصوصی شدن شرکت راهآهن فرانسه، گوسفندچرانهای اروپا هم در پاریس تظاهرات میکردند! و از آنجا که خیلی انساندوست و مامانی هستند، گوسفندانشان را هم آورده بودند پاریس گشتی بزنند و برج ایفل را ببینند. البته نه همة گوسفندانشان را، نورچشمیها را! آنها که بیشتر «بع، بع» میکنند و هرگز از گله خارج نمیشوند! بله، گوسفندان بانزاکت و مؤدب امروز در حوالی برج ایفل تجمع کرده خواهان لغو نظارت استصوابی در جمکران شدند. گوسفند هم گوسفند غربی! این گوسفندهای اروپائی خیلی روشنفکر و باهوش ومؤمناند. میدانند اگر دارودستة خاتمی و «ملی ـ مذهبیها» بتوانند یک نامزد واحد برای انتخابات خردادماه در جمکران معرفی کنند، حقوقشان تأمین خواهد شد و سهم یونجهشان هم افزایش مییابد. شاید بپرسید این گوسفندها از کجا با چنین مسائلی آشنا شدهاند؟
همانطور که پیشتر گفتیم «فلسفه» با گسست از «اسطوره» آغاز میشود، یعنی زمانیکه انسان با مراجعه به تفکر و استدلال منطقی سعی در تبیین جهان میکند. در مورد ویژگیهای اسطوره، بخصوص «تاریخ گریز» بودن آن پیشتر به تفصیل سخن گفتهایم و نیازی به تکرار مکررات نیست. ولی اگر افسار عمال حکومت اسلامی را رها کنیم، حتماً ادعا خواهند داشت که پیش از ساختارشناسان غرب، ائمه و معصومین هم از چنین مسائلی آگاه بودهاند، و خواهند گفت، بیدلیل نبود که جناب صدر حاجسیدجوادی با «فرمایش معصوم» و «نهجالبلاغه» و «حدیث مسلم»، قانون اساسی جمکران را تدوین کردند.
البته با وجود تظاهراتی که هزاران تن در شهر تهران بر علیه این به اصطلاح «قانون» به راه انداختند، دیدیم که تشکیلات جمکران با حمایت بیگانه خود را به زینت این «قانون اساسی» مزین کرد! ولی امروز، سی سال پس از همین رخدادها «محفلکی» که خود را «بزرگترین جبهة سیاسی کشور» میخواند، و مرکب است از ابراهیم یزدی، صدرحاجسیدجوادی، مرضیه مرتاضی، نرگس محمدی و خصوصاً شیرین عبادی، به خود اجازه داده، با صدور یک بیانیة مسخره آشکارا خواهان نقض همین قانون اساسی توسط دولت شود. این «محفلک» ادعا دارد که متن اعلامیهاش همزمان منطبق است بر قانون اساسی چاه جمکران و اعلامیة جهانی حقوق بشر! ولی میدانیم که یکی از ویژگیهای اساسی اعلامیة جهانی حقوق بشر، تضاد کامل اصول آن با هر گونه تقدس است، چه سنت و چه حدیث و روایت و فرمایش معصوم!
مسلم است که وقتی یک بیانیه با تکیه بر دو متن متناقض صادر شود، تناقض را در بطن خود بازتاب خواهد داد. اما زمانی که چپنمایان حزب توده، مانند «رفقای» متولی مسجد لندن بینی خود را به نعلین خاتمی چسباندهاند، از درک این نکات پیش پا افتاده عاجزاند، همچنانکه سه دهة پیش نیز وقتی «داسالله» برای براندازی حکومت ایران زیر عبای یک آخوند روانپریش پرچم «سرخ» را به اهتزاز در میآورد، به همین درجه از «کوری تاریخی» دچار بود. اینان میپندارند که امروز هم در ایران هر گاه سازمان سیا اراده کند، عملة ساواک و شهربانی به خیابان میریزند تا استعمار غرب یک «کودتای مردمی» را سازمان دهد. دلیل چسبیدن فعلة فاشیسم به «مردم» و «تودهها» همین ساده انگاریهاست.
در نگرش اسطورهای به جهان، «زمان» و تحول تاریخی وجود ندارد، جهان در اسطوره یک «دور» است که مرتباً تکرار میشود. به عنوان مثال جهان به ارادة خداوند آفریده شده و به ارادة او نیز پایان خواهد گرفت. حال آنکه فلاسفة «پیشسقراطی» میگویند هیچ چیز در جهان «نیست» و «نابود» نمیشود، بلکه تغییر صورت خواهد داد، چرا که جهان از «هیچ» به وجود نیامده.
پیشتر گفتیم که نیچه برای پایهریزی نظریة فلسفی خود به فلاسفة «پیشسقراطی» یونان باستان مراجعه کرد، چون با سقراط و افلاطون، «متافیزیک» به فلسفه راه یافته و از آنجا که ادیان ابراهیمی برای ساختن و پرداختن یک چارچوب فلسفی به بخشی از فلسفة ارسطو متوسل شدهاند، مارکسیستهای مرزپرگهر هم بجای مارکسیسم به «ماتریالیسم معنوی» روی آوردند، و نهایت امر نعلینپرست شدند. البته تا زمانیکه اتحادجماهیر شوروی وجود داشت، هیچ اشکالی برای «داسیون» پیش نمیآمد، چرا که استعمار بریتانیا در مقابل سکوت خود در برابر کودتای لنین در روسیه، خواهان سکوت اتحاد جماهیر شوروی در برابر کودتاهای استعماری در منطقه، به ویژه در ترکیه و ایران بود؛ درخواستی که پیوسته کرملین به آن لبیک میگفت!
حال باید یک پرانتز باز کنیم و بازگردیم به جنگ اول جهانی که از سال 1914آغاز شد و در سال 1918 پایان یافت. روسیة تزاری هم در این جنگ در جبهة مخالف آلمان میجنگید.
در بهار سال 1917 نخستین انقلاب در روسیة تزاری یک بورژوازی لیبرال را به قدرت میرساند که خواهان تداوم شرکت روسیه در جنگ اول جهانی است. در این هنگام لنین با یک گروه از انقلابیون از مسیر آلمان به روسیه باز میگردد، و در ماه اکتبر همان سال بلشویکها از طریق کودتا قدرت را به دست میگیرند. و لنین مذاکره برای صلح با آلمان را آغاز میکند. در ماه دسامبر همان سال روسیه رسماً از جبهة جنگ جهانی خارج میشود، تا پای به میدان یک جنگ داخلی بگذارد، جنگی که به مراتب از جنگ با بیگانگان فرسایندهتر خواهد بود. زمانیکه جنگ داخلی در روسیه آغاز میشود، جنگ جهانی اول با فروپاشی امپراطوری عثمانی و اطریش به پایان رسیده، و روسیه که در جبهة برندگان میجنگید نه تنها از غنائم جنگ که از نعمات صلح نیز کاملاً بیبهره ماند! جنگ داخلی در روسیه یک سال پس از پایان جنگ جهانی اول همچنان ادامه یافت! و به این ترتیب میتوان به پوشالی بودن دلائل مورخین در مورد ناتوانی روسیه از ادامة جنگ پی برد. چرا که بر اساس قرائت «سنتی»، بلشویکها در روسیه در دو جبهه میجنگیدند: هم با تزاریستها و هم با توطئههای گستردة همپیمانان آنان: سرمایهداریهای غرب.
جای بسی تعجب است! کشوری که دیگر قادر به ادامة جنگ اول نبود، و از این جنگ پای بیرون گذاشت، چگونه توان کافی برای پیروزی در چنین صحنهای را به دست آورد؟ عجیب است که بلشویکها در این جبهة گسترده به پیروزی هم دست مییابند! اگر چه اطلاعات دقیق در اختیار نداریم، ولی میتوان با اطمینان گفت که در این پیروزیها امدادهای غیبی اصلاً در کار نبود. انقلاب اکتبر نه تنها روسیه را به صحنة جنگ میان قدرتهای اروپائی تبدیل کرد که بر حضور روسیه در ایران و ترکیه نیز نقطة پایان گذاشت، تا استعمار بریتانیا بدون مزاحمت مسکو، به چپاول در ایران و کل منطقه مشغول شود.
و با در نظر گرفتن همین نکات است که میگوئیم، سکوت بریتانیا در برابر استقرار بلشویکها، سکوت شوروی در برابر آنگلوساکسونها را در ایران الزامی کرده بود. گفتیم که به همین دلیل اتحاد جماهیر شوروی در سال 1357 به تماشای کودتای 22 بهمن در ایران نشست. و به این ترتیب است که حزب توده، که خود را پیرو لنین معرفی میکرد، در جایگاه چپ تثبیت شد! همین حزبی که امروز همصدا با فدائیان اکثریت از نعلینپوشان «فاشیست ـ مسلمان» دفاع میکند. کسانی که طی سه دهه جز فقر و سرکوب و خرافه برای ملت ایران هیچ به ارمغان نیاوردهاند! چرا که اینان هم مانند استالین انسانها را فقط در قالب گله و رمه میخواهند. و آن گوسفندهائی که امروز برای گردش به پاریس آمده بودند، کاملاً از این امر آگاهاند. اصولاً گلهها با یکدیگر «تلهپاتی» برقرار میکنند و دیدهها و شنیدههای چوپانان خود را سینه به سینه به یکدیگر منتقل میکنند. پیشرفت علم و تکنولوژی در غرب مدیون همین «انتقال» خاطرات گلهای است. اینان در عمل «علوم» اسلامی را از شرق به غرب منتقل کردند:
«آقای تاجالمتکلمین: [...] مبرهن و آشکار است که کتاب سماوی ما مسلمین شامل همة معلومات دنیوی و اخروی است و هر کلمة آن صدهزار معنی دارد.
آقای سنت الاقطاب: چنانکه اختراع همین هوتولموبیلها [اتومبیلها] از برکت هذا کتاب مبین قرآن بوده است.»
صادق هدایت، «کاروان اسلام».
به عبارت دیگر اربابان آخوند اژهای میپندارند امروز هم میتوانند مانند دوران پهلوی با پادوهای اسلامپرست خود یک «اوپوزیسیون» بسازند و آنرا در پس پردة جنجال رسانهای و آشوبهای خیابانی و از طریق کودتا به حکومت برسانند. درست همانطور که در 22 بهمن سال 1357چنین «معجزهای» رخ داد. اما امروز دیگر «خداوند» اینان قدرت معجزه را از دست داده! طفلک رابرت گیتس! خیلی پریشان و درمانده شده چون یا باید موشکهای اسکندر را بپذیرد، یا باید معرکة سپر دفاعی را در اروپای شرقی برچیند. به همین دلیل هم خیلی مودب و با نزاکت صحبت میکرد! حضرت «رابرت قصهگو» که در برابر کارمندان خود از جمله «دیهوپ شفر» سخنرانی میفرمود، سخت از دیمیتری مدودف، رئیس جمهور روسیه گلایه داشت که چرا از رئیس جمهور جدید آمریکا با موشکهای اسکندر استقبال کرده! البته «دیهوپ شفر» در این نشست سخنرانی نکرد، چون پس از دریافت لگد در قفقاز، هنوز زباناش بند آمده و آروارههایاش میلرزد!
در هر حال، با شناختی که از گاوچرانها داریم باید بدانیم هنگامی که رفتارشان به آدمیزاد شباهت پیدا میکند، قدرت جفتک اندازی را از دست دادهاند. و ظاهراً پنتاگونیها در حال حاضر در چنین مخمصهای افتادهاند. به همین دلیل چپنمایان اروپای غربی، بازوهای سرکوب پنتاگون که در این چند سال حسابی خفقان گرفته بودند، مثل «الاغ لازار» جان دوباره یافته، به یاد آوردهاند که قرار بوده سوسیالیست باشند! و امروز علاوه بر مخالفان خصوصی شدن شرکت راهآهن فرانسه، گوسفندچرانهای اروپا هم در پاریس تظاهرات میکردند! و از آنجا که خیلی انساندوست و مامانی هستند، گوسفندانشان را هم آورده بودند پاریس گشتی بزنند و برج ایفل را ببینند. البته نه همة گوسفندانشان را، نورچشمیها را! آنها که بیشتر «بع، بع» میکنند و هرگز از گله خارج نمیشوند! بله، گوسفندان بانزاکت و مؤدب امروز در حوالی برج ایفل تجمع کرده خواهان لغو نظارت استصوابی در جمکران شدند. گوسفند هم گوسفند غربی! این گوسفندهای اروپائی خیلی روشنفکر و باهوش ومؤمناند. میدانند اگر دارودستة خاتمی و «ملی ـ مذهبیها» بتوانند یک نامزد واحد برای انتخابات خردادماه در جمکران معرفی کنند، حقوقشان تأمین خواهد شد و سهم یونجهشان هم افزایش مییابد. شاید بپرسید این گوسفندها از کجا با چنین مسائلی آشنا شدهاند؟
همانطور که پیشتر گفتیم «فلسفه» با گسست از «اسطوره» آغاز میشود، یعنی زمانیکه انسان با مراجعه به تفکر و استدلال منطقی سعی در تبیین جهان میکند. در مورد ویژگیهای اسطوره، بخصوص «تاریخ گریز» بودن آن پیشتر به تفصیل سخن گفتهایم و نیازی به تکرار مکررات نیست. ولی اگر افسار عمال حکومت اسلامی را رها کنیم، حتماً ادعا خواهند داشت که پیش از ساختارشناسان غرب، ائمه و معصومین هم از چنین مسائلی آگاه بودهاند، و خواهند گفت، بیدلیل نبود که جناب صدر حاجسیدجوادی با «فرمایش معصوم» و «نهجالبلاغه» و «حدیث مسلم»، قانون اساسی جمکران را تدوین کردند.
البته با وجود تظاهراتی که هزاران تن در شهر تهران بر علیه این به اصطلاح «قانون» به راه انداختند، دیدیم که تشکیلات جمکران با حمایت بیگانه خود را به زینت این «قانون اساسی» مزین کرد! ولی امروز، سی سال پس از همین رخدادها «محفلکی» که خود را «بزرگترین جبهة سیاسی کشور» میخواند، و مرکب است از ابراهیم یزدی، صدرحاجسیدجوادی، مرضیه مرتاضی، نرگس محمدی و خصوصاً شیرین عبادی، به خود اجازه داده، با صدور یک بیانیة مسخره آشکارا خواهان نقض همین قانون اساسی توسط دولت شود. این «محفلک» ادعا دارد که متن اعلامیهاش همزمان منطبق است بر قانون اساسی چاه جمکران و اعلامیة جهانی حقوق بشر! ولی میدانیم که یکی از ویژگیهای اساسی اعلامیة جهانی حقوق بشر، تضاد کامل اصول آن با هر گونه تقدس است، چه سنت و چه حدیث و روایت و فرمایش معصوم!
مسلم است که وقتی یک بیانیه با تکیه بر دو متن متناقض صادر شود، تناقض را در بطن خود بازتاب خواهد داد. اما زمانی که چپنمایان حزب توده، مانند «رفقای» متولی مسجد لندن بینی خود را به نعلین خاتمی چسباندهاند، از درک این نکات پیش پا افتاده عاجزاند، همچنانکه سه دهة پیش نیز وقتی «داسالله» برای براندازی حکومت ایران زیر عبای یک آخوند روانپریش پرچم «سرخ» را به اهتزاز در میآورد، به همین درجه از «کوری تاریخی» دچار بود. اینان میپندارند که امروز هم در ایران هر گاه سازمان سیا اراده کند، عملة ساواک و شهربانی به خیابان میریزند تا استعمار غرب یک «کودتای مردمی» را سازمان دهد. دلیل چسبیدن فعلة فاشیسم به «مردم» و «تودهها» همین ساده انگاریهاست.
در نگرش اسطورهای به جهان، «زمان» و تحول تاریخی وجود ندارد، جهان در اسطوره یک «دور» است که مرتباً تکرار میشود. به عنوان مثال جهان به ارادة خداوند آفریده شده و به ارادة او نیز پایان خواهد گرفت. حال آنکه فلاسفة «پیشسقراطی» میگویند هیچ چیز در جهان «نیست» و «نابود» نمیشود، بلکه تغییر صورت خواهد داد، چرا که جهان از «هیچ» به وجود نیامده.
پیشتر گفتیم که نیچه برای پایهریزی نظریة فلسفی خود به فلاسفة «پیشسقراطی» یونان باستان مراجعه کرد، چون با سقراط و افلاطون، «متافیزیک» به فلسفه راه یافته و از آنجا که ادیان ابراهیمی برای ساختن و پرداختن یک چارچوب فلسفی به بخشی از فلسفة ارسطو متوسل شدهاند، مارکسیستهای مرزپرگهر هم بجای مارکسیسم به «ماتریالیسم معنوی» روی آوردند، و نهایت امر نعلینپرست شدند. البته تا زمانیکه اتحادجماهیر شوروی وجود داشت، هیچ اشکالی برای «داسیون» پیش نمیآمد، چرا که استعمار بریتانیا در مقابل سکوت خود در برابر کودتای لنین در روسیه، خواهان سکوت اتحاد جماهیر شوروی در برابر کودتاهای استعماری در منطقه، به ویژه در ترکیه و ایران بود؛ درخواستی که پیوسته کرملین به آن لبیک میگفت!
حال باید یک پرانتز باز کنیم و بازگردیم به جنگ اول جهانی که از سال 1914آغاز شد و در سال 1918 پایان یافت. روسیة تزاری هم در این جنگ در جبهة مخالف آلمان میجنگید.
در بهار سال 1917 نخستین انقلاب در روسیة تزاری یک بورژوازی لیبرال را به قدرت میرساند که خواهان تداوم شرکت روسیه در جنگ اول جهانی است. در این هنگام لنین با یک گروه از انقلابیون از مسیر آلمان به روسیه باز میگردد، و در ماه اکتبر همان سال بلشویکها از طریق کودتا قدرت را به دست میگیرند. و لنین مذاکره برای صلح با آلمان را آغاز میکند. در ماه دسامبر همان سال روسیه رسماً از جبهة جنگ جهانی خارج میشود، تا پای به میدان یک جنگ داخلی بگذارد، جنگی که به مراتب از جنگ با بیگانگان فرسایندهتر خواهد بود. زمانیکه جنگ داخلی در روسیه آغاز میشود، جنگ جهانی اول با فروپاشی امپراطوری عثمانی و اطریش به پایان رسیده، و روسیه که در جبهة برندگان میجنگید نه تنها از غنائم جنگ که از نعمات صلح نیز کاملاً بیبهره ماند! جنگ داخلی در روسیه یک سال پس از پایان جنگ جهانی اول همچنان ادامه یافت! و به این ترتیب میتوان به پوشالی بودن دلائل مورخین در مورد ناتوانی روسیه از ادامة جنگ پی برد. چرا که بر اساس قرائت «سنتی»، بلشویکها در روسیه در دو جبهه میجنگیدند: هم با تزاریستها و هم با توطئههای گستردة همپیمانان آنان: سرمایهداریهای غرب.
جای بسی تعجب است! کشوری که دیگر قادر به ادامة جنگ اول نبود، و از این جنگ پای بیرون گذاشت، چگونه توان کافی برای پیروزی در چنین صحنهای را به دست آورد؟ عجیب است که بلشویکها در این جبهة گسترده به پیروزی هم دست مییابند! اگر چه اطلاعات دقیق در اختیار نداریم، ولی میتوان با اطمینان گفت که در این پیروزیها امدادهای غیبی اصلاً در کار نبود. انقلاب اکتبر نه تنها روسیه را به صحنة جنگ میان قدرتهای اروپائی تبدیل کرد که بر حضور روسیه در ایران و ترکیه نیز نقطة پایان گذاشت، تا استعمار بریتانیا بدون مزاحمت مسکو، به چپاول در ایران و کل منطقه مشغول شود.
و با در نظر گرفتن همین نکات است که میگوئیم، سکوت بریتانیا در برابر استقرار بلشویکها، سکوت شوروی در برابر آنگلوساکسونها را در ایران الزامی کرده بود. گفتیم که به همین دلیل اتحاد جماهیر شوروی در سال 1357 به تماشای کودتای 22 بهمن در ایران نشست. و به این ترتیب است که حزب توده، که خود را پیرو لنین معرفی میکرد، در جایگاه چپ تثبیت شد! همین حزبی که امروز همصدا با فدائیان اکثریت از نعلینپوشان «فاشیست ـ مسلمان» دفاع میکند. کسانی که طی سه دهه جز فقر و سرکوب و خرافه برای ملت ایران هیچ به ارمغان نیاوردهاند! چرا که اینان هم مانند استالین انسانها را فقط در قالب گله و رمه میخواهند. و آن گوسفندهائی که امروز برای گردش به پاریس آمده بودند، کاملاً از این امر آگاهاند. اصولاً گلهها با یکدیگر «تلهپاتی» برقرار میکنند و دیدهها و شنیدههای چوپانان خود را سینه به سینه به یکدیگر منتقل میکنند. پیشرفت علم و تکنولوژی در غرب مدیون همین «انتقال» خاطرات گلهای است. اینان در عمل «علوم» اسلامی را از شرق به غرب منتقل کردند:
«آقای تاجالمتکلمین: [...] مبرهن و آشکار است که کتاب سماوی ما مسلمین شامل همة معلومات دنیوی و اخروی است و هر کلمة آن صدهزار معنی دارد.
آقای سنت الاقطاب: چنانکه اختراع همین هوتولموبیلها [اتومبیلها] از برکت هذا کتاب مبین قرآن بوده است.»
صادق هدایت، «کاروان اسلام».
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت