سه‌شنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۷


خطبه‌های مش‌قاسم!

...
«آقا! شما ما را باید از این خانه با آجان بیرون کنید، یا نعش ما را از این خانه ببرند... شما چون جان ما را نجات داده‌اید ... ما هم تا جون داریم باید توی این خونه خدمت کنیم ...»
مش‌قاسم

یک گروه سارق مسلح دستگیر شده‌اند و سرکردة گروه، از آنجا که ما ملت او را حین ارتکاب جرم ندیده‌ایم، جنایت خود را انکار می‌‌کند! سخنان اکبر بهرمانی در خطبه‌های نماز «عید سلاخی» مصداق همین انکار بیشرمانه است. رفسنجانی ادعا کرده فقط مدیران رده پائین حکومت نعلین با آمریکا مذاکره کرده‌اند! ظاهراً بولتن نویس‌های سازمان سید مهدی خاموشی فراموش کرده‌اند که این سردمداران جمکران، از جمله اکبر رفسنجانی بودند که پنهانی با مسئولان رده پائین ایالات متحد مذاکره می‌کردند. چون طبق برنامة گروه برژینسکی، حکومت اسلامی، جهت سرکوب ملت ایران می‌بایست نقاب دشمنی با آمریکا بر چهرة پلید خود بزند تا هر کس در ایران سخن از آزادی و دمکراسی بر زبان می‌راند، طرفدار آمریکا و دشمن معرفی شود.

به گزارش «حنازرچوبه»، مورخ 9 دسامبر2008، اکبر رفسنجانی ضمن ایراد خطبه‌های نماز «عید سلاخی» مطالبات اربابان خود را تکرار کرده. در این خطبه‌ها، ضمن تأکید بر شعار استعماری «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست»، کشمیر هم از هند جدا شده، و سخن از بحران در هند، پاکستان و کشمیر به میان‌ آمده! همچنین به بهانة حمایت ظاهری از فلسطین، به طور غیرمستقیم تهاجم بوزینه‌های کفن پوش به محل سفارت مصر در تهران نیز توجیه شده است. این روزها جنایتکاری به نام اکبر رفسنجانی، که مسئول قتل هزاران ایرانی است، سخت نگران فلسطینی‌ها شده! چرا؟ چون کنفرانس قریب الوقوع صلح مسکو، اسرائیل را به مرزهای پیش از جنگ زرگری با مصر باز خواهد گرداند و حکومت اسلامی «بی‌دشمن» مانده، چون خر در گل گیر می‌کند! در نتیجه، ناخداکلمب صلاح خویش را در یک جنگ همه جانبه رویت کرده. به این ترتیب لازم آمده، تنش میان هند و پاکستان افزایش یابد. در همین راستا پاکستان از تحویل آمران تهاجم تروریستی به هند خودداری می‌کند، و حکومت جمکران هم از زبان رفسنجانی همچنان از اجرای قطعنامه‌های شورای امنیت روی برمی‌گرداند.

رفسنجانی مقداری هم به اوباما« نصیحت» کرده، که از سیاست سلف‌اش پیروی نکند، بلکه مطابق دستورات اسلام «مستضعفان» و هم‌نژادان خود را در آفریقا دریابد. چرا که اوباما رهبر سیاهان آفریقا است، نه رئیس جمهور آمریکا! بله! بی‌دلیل نیست که سازمان تبلیغات اسلامی هر سال میلیون‌ها دلار از بودجة مملکت را می‌بلعد، این دلارها برای تحویل چنین ترهاتی لازم است. سردار اکبر ضمن التماس به درگاه آمریکا برای اینکه اجازه دهد حکومت نوکران در جمکران یک الگوی «مستقل» و مسلمان باقی بماند، به تکرار چرندیات خمینی و خامنه‌ای پرداخته می‌گوید، هر چه به ایران فشار بیاورید این منطقه «مشعشع‌تر» می‌شود، چون «خدائی» ‌است و حقوق بشر هم همینجاست. به فرمان سازمان سیا شیخ ابودلقک حقوق بشر را هم باید «خدائی» کند. سردار اکبر سپس با توسل به منطق حماقت تعریف نوینی از حقوق بشر ارائه داده می‌گوید، حقوق بشر این است که ما از تجاوز به حقوق کشورهای ضعیف متنفریم:

«بگذارید ایران به عنوان یک کشور نمونه و مستقل مسلمان بتواند روی پای خودش برای کشورهای دیگر یک الگوی استقلال و آزادی باشد[...] مسئلة آمریکا مخالفت با تفکر انقلابی و اسلامی است [...] هر چه به ایران فشار بیاورید، این منطقه مشعشع‌تر می‌شود، چون منطقه خدائی است و حقوق بشر اینجاست. حقوق بشر این است که ما از تعرض به حقوق کشورهای ضعیف و مظلوم متنفریم»

مسلم است که رفسنجانی از تجاوز به «کشورهای ضعیف» متنفر است. او ترجیح می‌دهد آمریکا به کشور عراق و افغانستان حمله کند، تا منطقه «مشعشع‌تر» شود و سردار اکبر هم که در رکاب امام‌زمان بوده، در رأس حکومت مستقل جمکران نیز در رکاب آمریکا باقی بماند. اصولاً رفسنجانی اهل «رکاب» است و با انسان‌ها اصلاً کاری ندارد. حاج اکبر ملت‌ها را به رسمیت نمی‌شناسد، با ‌حقوق کشورها کار دارد و «زمین» را مدنظر قرار می‌دهد، چون انسان را نمی‌توان غصب کرد، ولی در رکاب سازمان سیا، زمین برای غصب کردن آفریده شده.

در هر حال رفسنجانی، پس از سائیدن پیشانی بر خاک آستان مقدس آمریکا، می‌گوید ما نمی‌خواهیم با شما روابطی داشته باشیم که «مبارزات» ما و آبروی شما به عنوان دشمن درجة یک حکومت اسلامی را بر باد دهد. و خلاصه اینکه «ما» هیچوقت با شما مذاکره نکرده‌ایم. شما هم هرگز با ما مذاکره نکرده‌اید، فقط با مسئولان رده پائین مذاکره داشتید! خلاصة مطلب فردی که با ژنرال «الکساندر هیگ» در کوچه پس‌کوچه‌های عشق‌آباد مذاکرات می‌کرد اسم‌اش هاشمی بهرمانی معروف به رفسنجانی نبوده!

گویا اکبر بهرمانی برای ممانعت از اخراج حکومت جمکران توسط ارباب به شیوة مش‌قاسم متوسل شده، و از سازش‌ناپذیری و مبارزات حکومت نعلین با آمریکا داد سخن می‌دهد تا «پرستیز» آمریکا و نوکران ضدامپریالیست‌اش را در جمکران حفظ کند.

در رمان «دائی‌جان ناپلئون»،‌ مش‌قاسم در واقع برای ممانعت از اخراج خود توسط دائی‌جان ناپلئون، شخصاً پای به جنگ کازرون و «مبارزات» بی‌امان ارباب با «انگلیسا» گذاشت. جریان از این قرار است که مش‌قاسم حین تعمیر راه‌آب ریشة نسترن بزرگ دائی‌جان را با کلنگ قطع می‌کند و دائی‌جان که نسترن مذکور را تا حد پرستش دوست داشته، به شدت خشمگین ‌می‌شود و پس از نثار چند پس گردنی به مش‌قاسم، به او می‌گوید: «برو گمشو! جای تو توی این خانه نیست!» اینجاست که مش‌قاسم با توسل به آنچه طی چندسال خدمت در خانة ارباب درمورد جنگ ایشان با انگلیسا شنیده زیرکانه پای به عرصة مبارزات تخیلی دائی‌جان ناپلئون می‌گذارد:

«آقا! شما ما را باید از این خانه با آجان بیرون کنید، یا نعش ما را از این خانه ببرند... شما چون جان ما را نجات داده‌اید ... ما هم تا جون داریم باید توی این خونه خدمت کنیم ...کی آن‌کاری را که شما کردید می‌کرد؟ مش‌قاسم سپس رو به جمع [...] کرد و با هیجان گفت: ‌فکرش را بکنید ... توی جنگ کازرون ما تیر خورده بودیم [...] به این ترتیب مش‌قاسم که [...] بزرگترین واقعة زندگی‌اش عبارت از زد و خورد با چند سگ ولگرد در قم بود به صف شجاعان جنگ کازرون و ممسنی پیوست.»
ص . 11،‌ همان رمان

گویا اکبر بهرمانی هم که تا پیش از کودتای 22 بهمن بزرگترین واقعة زندگی‌اش سفر از روستای نوغان به شهرستان قم بوده، برای ممانعت از اخراج حکومت جمکران توسط ارباب به شیوة مش‌قاسم متوسل شده و از سازش ناپذیری و مبارزات حکومت نعلین با آمریکا داد سخن می‌دهد تا «پرستیز» آمریکا و نوکران ضدامپریالیست‌اش را در جمکران حفظ کند.

آقا! شما چون جان ما را نجات داده‌اید ... ما هم تا جون داریم باید توی این کشور به شما خدمت کنیم ...کی آن‌کاری را که شما کردید می‌کرد؟ ‌فکرش را بکنید ما در حوزة علمیة قم غاز می‌چراندیم [...] یکدفعه خدا خیرش بده آقا را [...] خودش را رساند به ما ...مثل شیر ما را انداخت روی دوشش ... به اندازه یک منزل راه،‌ همینطور برد تا رساند به حکومت [...]‌ اگر آقا نبودند [...] ما هم مثل بیچاره شعبان بی‌مخ صدتا کفن پوسانده بودیم [...] برژینسکی در اینموقع زیر لب تکرار کرد: بیچاره شعبان‌خان[...] خواستم برایش کاری بکنم اما نشد [...] از این‌هنگام [...] دائی‌جان برژینسکی رسماً پذیرفت که حاج اکبر برضد آمریکا در «انقلاب اسلامی» شرکت کرده و زیر دست هویزر بوده. آدمی که تا چندی قبل به هیچ وجه حاضر نبود قبول کند که در آن زمان حتی رفسنجانی را می‌شناخته بعد از آن [...] از وی به عنوان تابین خود نام می‌برد [...] یکی دوسال دیگر هویزر به حاج اکبر تکلیف خواهد کرد که واقعة نجات خود را از مرگ حکایت کند. به این ترتیب حاج اکبر که [...] بزرگترین واقعة زندگی‌اش عبارت از زد و خورد با چند سگ ولگرد در قم بود به صف مبارزان ضدامپریالیست و مدافع حقوق بشر پیوست.


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت