سه‌شنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۷



بوزینه و سرداری!


...
«کشور در شرایط حساسی به سر می‌برد، آمریکا به هر حال دشمن درجه اول ماست [...] ما نیاز به حضور مردم داریم [...] مردم را باید [...] در صحنه نگه‌ داشت [...] آنها اگر احساس کنند ذره‌ای از اسلام دور شده‌ایم با ما نخواهند ماند.»
منبع: ایلنا، مورخ 12 آذرماه‌سالجاری.

این گوشه‌ای از سخنان اخیر اکبر هاشمی رفسنجانی،‌ و پیامد مستقیم «تظاهرات» اوباش کفن‌پوش در برابر وزارت امورخارجه در تهران است! این نوع سخن‌پرانی را سه دهه است از دهان جیره‌خواران آنگلوساکسون‌ها، از جمله همین اکبر بهرمانی می‌شنویم. بهرمانی که طی سه دهه، هم «سردار جنگ زرگری»، یا همان سردار «سازندگی با ایالات متحد» بوده، با نمایان‌ شدن نخستین نشانه‌های پایان جنگ زرگری بین ایالات متحد و حکومت دست‌نشاندة اسلامی، «احساس‌ خطر» کرده و باز هم کشور را در «شرایط ویژه» رؤیت می‌کند! «تظاهرات» بوزینه‌های کفن‌پوش در برابر وزارت امورخارجة جمکران ریشه در «احساس» دارودستة اکبر رفسنجانی دارد. چنین به نظر می‌رسد که اربابان حکومت اسلامی تداوم سناریوی سنتی «تجمع اوباش و عربده‌جوئی مقامات» را همچنان امکانپذیر می‌بینند. این سناریو، که با استقرار حکومت فدائیان اسلام به روزمرة مردم ایران تبدیل شد، همانطورکه گفتیم بر اساس ارسال اراذل و اوباش نانخور ساواک به خیابان‌ها، و ارائة مطالبات استعمار از زبان اینان صورت می‌گرفت؛ کسانی که در تبلیغات جهانی «ملت ایران» معرفی ‌شده‌اند!

این مطالبات به دو صورت مطرح می‌شد، یا ابتکار عمل به دست «اوباش همیشه در صحنه» می‌افتاد، یا اوباشی که استعمار در رأس هرم قدرت جاسازی کرده بود نخست به میدان می‌آمدند. به طور مثال، گاه ساواک اوباش را روانة خیابان‌ها می‌کرد تا عربده بزنند و سفارت و دفتر و دستک اشغال کنند، و بعد متن سخنرانی مقامات «تدوین» می‌شد تا این اعمال توجیه شود! گاه اوباش درست پس از سخنرانی «مقامات» همچون گلة چارپایان توسط ساواک به خیابان‌ها هی می‌شدند.

گزینش میان این دو شیوه بستگی تام به شرایط داشت. اگر اربابان حکومت اسلامی مانند دوران نفرت‌انگیز «بهار آزادی» نیازمند اثبات «قدرت» امام سیزدهم و شرکاء به مردم مملکت بودند، ابتدا امام سیزدهم سخنرانی می‌فرمودند، سپس اوباش با شعارهای حاضر و آمادة ساواک به پشتیبانی از این «روان‌پریش فرتوت» وارد صحنه می‌شدند. یا اینکه همزمان با سخنرانی خمینی فعلة ساواک را می‌دیدیم که شهر را به اشغال خود درآورده‌اند. ولی در دوران «نعمت الهی» که نفرت مردم از حکومت روضه‌خوان‌ها افزایش یافته بود، ابتدا در قفس الله‌کرم‌ها و زهرا خانوم‌ها را باز می‌کردند تا برای عربده‌جوئی به خیابان بیایند، سپس در قفس امام را می‌گشودند! ایشان هم متن سخنرانی را که در عمل تکرار شعارهای اراذل و اوباش خیابانی بود قرائت می‌فرمودند. البته فراموش نکنیم که بمباران شهرها، به ویژه بمباران تهران دامنة‌ «نعمت الهی» را گسترده‌تر ‌کرد، چرا که همزمان باعث تقویت «لات‌الله»، یعنی پایه و رأس هرم این «قدرت» دست‌نشانده ‌شد.

هر بار حملة هوائی به تهران آغاز می‌شد، مردم به وحشت می‌افتادند و این ترس کاملاً طبیعی بود. زمانیکه حملة هوائی به پایان می‌رسید، خشم و نفرت از حکومت به ترس و وحشت افزوده می‌شد و اینجا بود که اربابان حکومت اسلامی چماقدارها را به خیابان‌ها گسیل می‌داشتند تا با شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» یا «حزب، فقط حزب‌الله ...» به مردم حمله کنند. این برنامه، حتی پس از پایان جنگ، تا زمان «اوباش‌گیری» در دورة احمدی نژاد همچنان ادامه یافت! و زمانیکه اوباش را بالاجبار از خیابان‌ها جمع کردند، نوبت به ارعاب مردم از طریق بحران دست‌ساز هسته‌ای رسید. بحرانی که همزمان در بوق‌های جمکران، مخالف‌نمایان خارج‌نشین و به اصطلاح «آزادیخواه» و سایت‌ها و رادیوهای اربابان حکومت دست‌نشانده مرتباً به آن دامن زده شد. و در چنین دوره‌ای بود که سردار اکبر باز هم «احساس» کرد «شرایط ویژه» بر کشور حاکم شده!

در قاموس رفسنجانی و دیگر عملة استعمار «شرایط ویژه» زمانی بر کشور ایران حاکم می‌شود که خطر پایان جنگ زرگری وجود دارد و ممکن است برنامة ارعاب روزمرة مردم با مشکل روبرو شود. و امروز چنین خطری بیش از پیش خادمان وفادار استعمار غرب را در تهران تهدید می‌کند. دلیل «احساساتی» شدن نمایندگان کنگرة آمریکا و ابراز تمایل برای مذاکره با نوکران‌شان در جمکران دقیقاً همین است! تصور کنیم که ایالات متحد ناچار شود روابط پنهان با مزدوران خود را در جمکران عادی کند! در اینصورت چه پیش خواهد آمد؟ تکلیف مبارزات سی‌سالة اکبر رفسنجانی و شرکاء با «شیطان بزرگ» چه خواهد شد؟ تکلیف دکان پرسود تهاجم نظامی آمریکا به ایران چه می‌شود؟ و از همه مهم‌تر نتیجة «انتخابات» مضحک جمکران چه خواهد بود؟ برای پاسخ به چنین پرسش‌هائی ناچاریم یک پرانتز باز کنیم و در مورد «احساس» بیشتر توضیح دهیم.

همانطور که در وبلاگ «احساس و افلاس» گفتیم، محور تبلیغات استحماری «تشویق احساسات» است. دلیل پافشاری ناخداکلمب بر استقرار حکومت دینی این است که «احساسات مقدس» بر روزمرة مردم، روزمره‌ای که هیچ ارتباطی با احساسات مقدس نمی‌تواند داشته باشد حاکم ‌شود. در نتیجه، تمام سیاست‌های استعمار را در چارچوب مقدسات می‌توان «توجیه» کرد. می‌توان جنگ ویرانگر و استعماری را که منافع آن به جیب صاحبان صنایع نظامی ایالات متحد سرازیر می‌شود، «نعمت الهی» خواند؛ و تحریم اقتصادی ملت ایران را «پیشرفت» نامید، هر چند این پیشرفت‌ها فقط زمینه‌ساز «پیشرفت» دلالی، بازارسیاه و گسترش فقر شود. ولی از آنجا که این ترهات را ساواک از زبان «امام سیزدهم» یا «امام چهاردهم» نقل می‌کند، با سرکوب مردم این ترهات به کلام الهی تبدیل می‌شود، و هیچکس نمی‌تواند آن را به زیر سئوال برد.

از طرف دیگر، «احساس» از آنجا که منطق‌گریز است، فاقد مسیر حرکت «خطی» است. حرکت احساس با افت و خیز و جهش و پرش توام می‌شود. به همین دلیل است که در یک جامعة دمکراتیک، «انسان»، موجودی تعریف می‌شود که قادر باشد به صورتی متعادل رفتار کند، و افسار احساسات را در کنترل خود داشته باشد. احساس می‌تواند به اوج برسد، یا دفعتاً فروکش کند!‌ ولی هرگز به انتها نخواهد رسید، مگر با مرگ انسان. در نتیجه تا زمانیکه انسان زنده ‌است تحریک و تهییج احساسات وی امکانپذیر خواهد بود. و در کشوری که بیش از یک سده است، تبلیغات استعماری احساسات را به ویژه از طریق دین‌پروری گسترش داده‌، تحریک افکار عمومی و ارشاد گلة گمشده به مسیر ستیزه‌جوئی بسیار سهل است.

اربابان سرداراکبر با تکیه بر چنین اصولی ابتدا بوزینه‌های کفن‌پوش را در برابر وزارت امور خارجه جمع کردند، و سازمان تبلیغات اسلامی نیز به روند معهود متن سخنرانی رفسنجانی را در راستای شعار همین بوزینه‌ها تنظیم کرد! سخنان اکبربهرمانی تکرار همان ترهات خمینی است که خواهان «وحدت کلمه» و «حضور مردم در صحنه» می‌شد! سردار اکبر که به اتفاق پاسدار لاریجانی در مجلس روضه و زوزه برای «شهید» مدرس حضور یافته، ضمن تمجید ابلهانه از مدرس، که به ادعای کارفرمایان سید مهدی خاموشی «افکار عمومی» را «هدایت» ‌کرد تا حاکمیت ایران لائیک نشود، تلویحاً از درگاه اربابان پاسدار لاریجانی برای «حضور مردم در صحنه» استمداد می‌طلبد. می‌دانیم که مردم کذا، همان اوباش و لباس‌شخصی‌های ساواک و شهربانی‌اند که با دست الهی آنگلوساکسون‌ها «هدایت» می‌شوند و مانند «شهید» مدرس «دیانت‌شان عین سیاست‌ استعمار»است. از اینرو سرداراکبر به مسئولان هشدار داده که دو دستی به اسلام بچسبند تا «حمایت مردم» را از دست ندهند.

ولی ما برای سرداراکبر و همة نوکران ضدامپریالیست آمریکا در منطقه خبرهای بدی داریم! محور طالبان‌پروری چین و سازمان ناتو که طی سه دهة اخیر فعال بود، امروز شکسته شده! پاکستان دیگر نمی‌تواند با پشتگرمی به چین و سازمان ناتو به تولید و پرورش جیره‌خواران جهادگر آمریکائی ادامه دهد. سایة آنگلوساکسون‌ها از سر حکومت جمکران به آرامی کنار می‌رود. با حمایت «مردم»، یا بدون حمایت «مردم»، این دستگاه خلافت مسخرة استعمار‌پرورده دیگر دیری نخواهد پائید.





نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت