شنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۷



پسته‌ای و هسته‌ای!


...
حمایت ما از چارچوب پیشنهادات رضا پهلوی به مفهوم پشتیبانی از ایشان و سیاست «آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک» نیست، چون «آ.د.آ»، به شهادت تاریخ هرگز مدافع دمکراسی و حقوق بشر نبوده‌. پیش از ادامة مطلب لازم است در همینجا به اربابان «رویترز» تسلیت بگوئیم! چون برخلاف «چنج» مطلوب آنان، حزب سوسیالیست فرانسه با انتخاب «مارتین اوبری» به عنوان دبیرکل، یک «چنج» واقعی کرد! و این چنج را اهالی رویترز ابداً «نید» نداشتند! شب گذشته، «رویترز» نام یک نفر دیگر را به عنوان دبیرکل حزب سوسیالیست در بوق گذاشته بود و رادیو تلویزیون هم به دمیدن پیوسته در بوق رویترز مشغول بودند، که ناگهان امدادهای غیبی صدای بوق‌شان را خفه کرد و ما هم بسیار شاد شدیم! اصولاً اینروزها بسیاری از مسائل باعث شادی ما می‌شود، ازجمله سفر «دومینیک دو ویلپن» به تهران!

قدم «دومینیک دوویلپن» چقدر سبک بود! گورکن‌ها ناچار شدند یکی از همکاران خوب خود را که سال‌ها رابط تجارت نظامی و هسته‌ای بین اسرائیل و «حکومت مستقل» اسلامی بود به عنوان «جاسوس» اعدام کنند، تا خودشان را نزد ارباب عزیزتر جلوه دهند. دومینیک دوویلپن، نخست وزیر سابق فرانسه در دوران ریاست جمهوری ژاک شیراک، و نمایندة اسبق این کشور در سازمان ملل است. به یاد داریم که ژاک شیراک، ضمن مصاحبة معروف خود از تجهیز گورکن‌ها به سلاح هسته‌ای حمایت آشکار کرد، و چون هوا بس ناجوانمردانه پس بود، گفته شد که رئیس جمهور فرانسه «اظهار نظر شخصی» فرموده‌ بودند! ظاهراً با عقب‌نشینی ناتو در اروپا، حاکمیت فرانسه هم ناچار شده خبر جانگداز پایان حمایت‌های پنهان از فعالیت‌های هسته‌ای گورکن‌ها را به اطلاع اکبر بهرمانی برساند.

دلیل زوزه‌های جانسوز حاج اکبر در وق‌وقیة جمعه اول آذرماه همین بود! اکبر هاشمی ضمن زوزیدن اظهار داشت، «ما با آژانس همکاری می‌کنیم، ولی شما دست از زورگوئی بردارید!» البته دومینیک دوویلپن هم ترجیح می‌داد گورکن‌ها مثل سابق شاخ و شانه بکشند؛ جهش و پرش کنند، تا زمینة ارعاب و چپاول ما ملت «برپا» و «استوار» باقی بماند و حکومت توحش هم از زبان اکبر بهرمانی «در کنار مردم» جاودان و برقرار! اما نشد! حاکمیت فرانسه یک گام به عقب برداشت و اشک سردار اکبر را در آورد. در عوض برای دلجوئی از حاج اکبرگریان، شب گذشته «یورو نیوز» چند تصویر از مخمل و ملیله دوزی و سبزه و چراغ لاله و اینجور چیزها نشان داد، با یک ظرف پستة خندان! که تلافی لب و لوچة آویزان سردار سازندگی را کرده باشد. یک پرچم ایران هم با آرم «عنکبوت» کذا نشان‌مان دادند، و بعد هم نوشته‌ای به زبان انگلیسی بر صفحة تلویزیون ظاهر ‌شد: ایران سرزمین دادوستد! که به زبان انگلیسی سره می‌شود «ترید»!

البته در اینکه ایران سرزمین «ترید» است هیچ تردیدی نداریم! هیچ کجا مثل ایران نمی‌شود «ترید» کرد. نفت تاراج کرد، ارز حاصل از تاراج نفت را در بانک‌ها خواباند، بعد هم اعتبار به دولت داد تا فراورده‌های نفتی از جمله بنزین را به چند برابر قیمت وارد کند. چنین «ترید» عادلانه‌ای فقط در سایة حاکمیت جیره‌خواران مسلمان و مکتبی سازمان سیا می‌تواند میسر شود. و چون در اهداف استعماری «آ.د.آ» هرگز «چنج» ایجاد نمی‌شود، «چنج» را بر ما ملت تحمیل می‌کنند، البته با شعار: دمکراسی، حمایت از حقوق بشر و ... و پس از چندین سال تعریف و تمجید از حکومت آدمخواران جمکران، کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل بالاخره به پیروی از توحش گاوچران‌ها، «حقوق بشر نسبی» را هم به رسمیت شناخته، گورکن‌ها را به دلیل نقض حقوق بشر محکوم کرد!

ظاهراً سردار رادان فعالیت‌های خود را تخفیف داده و در امر مقدس مبارزه با چکمه از وظیفة بسیار مقدس سرکوب مردم برای حفظ کیان اسلام کوتاهی کرده‌اند! در نتیجه کمیسیون حقوق بشر در سازمان کذا تلخکام شده و یک قطعنامه تصویب کرده‌! بله، متأسفانه اهداف کارفرمایان کمیسیون‌های کذا برای ما شناخته شده است. به همین دلیل حمایت از چارچوب پیشنهادات رضا پهلوی به مفهوم پشتیبانی از شخص ایشان نیست!

بهتر است هم‌میهنان از توهم به در آیند! رضا پهلوی سخنرانی‌های بسیاری داشته که متن آن‌ها هیچکدام مورد تأئید ما نیست، از جمله سخنرانی ایشان در پراگ در حضور جرج بوش، و زباله‌هائی از قماش واکلاو هاول، ریچارد پرل و اراذل و اوباش حکومت جمکران که فعلاً ساکن ینگه دنیا شده‌اند. رضا پهلوی در پراگ یک مصاحبة رادیوئی داشت که در آن آشکارا از پوپولیسم دفاع کرده بود. ایشان در پاسخ به این پرسش که آیا دخالت خارجی را برای تغییر رژیم می‌پذیرند، گفته بودند، خواست مردم به هر رژیمی مشروعیت می‌بخشد:

«اگر نظامی که روی کار می‌آید بر اساس خواست مردم باشد، مشروعیت لازم را کسب می‌کند.»

و اشکال همینجاست! چرا که اگر این به اصطلاح «خواست مردم» دخالت بیگانه در کشور باشد، برای ما به هیچ عنوان قابل قبول نخواهد بود. چون پوپولیسم، عوامگرائی و مزدوری برای بیگانه هیچ ارتباطی با دمکراسی ندارد. اتفاقاً ریچارد پرل هم خواهان تغییر رژیم ایران شده و رهنمودهائی برای استقرار دمکراسی در کشور ما ارائه کرده بود که بیشتر کارساز سیاست عمو‌جان شیمون پرز در اسرائیل بود. به گزارش رادیو فردا، مورخ 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386، ریچارد پرل چنین فرموده‌اند:

«تغییر رژیم ایران تنها راه به سوی دمکراسی است.»

اگر به یاد داشته باشیم ، سال‌ها پیش و بر اساس سخنان سرشار از بلاهت همین ریچارد پرل، «تغییر رژیم عراق» هم تنها راه به سوی دمکراسی بود! حتماً یهوه هم یگانه راه استقرار دمکراسی در «سرزمین موعود» را ختنه سوران «ابراهیم» در نود سالگی و اجرای «ده فرمان» کذا عنوان کرده! البته در کتاب مقدس از تمایل یهوه به این نوع ویژة دمکراسی هیچ سخنی به میان نیامده! ولی خوب ختنه سوران ابراهیم در نود سالگی یک «چنج» مهم و سرنوشت ساز در تاریخ توهمات بشر به شمار می‌آید! و پیامد این انقلاب شکوهمند اسلامی، زایمان سارا در هشتاد سالگی است! و همین امر باعث می‌شود که سارا، کنیز خود هاجر را به همراه فرزندش اسماعیل اخراج کند و آن‌ها راهی صحرای عربستان شوند. بقیة این ماجرای توهم تاریخی را همه می‌شناسیم: ظهور توحش اسلام در عربستان و «صدور» این کالای بنجل ابراهیمی به ایران.

پس ضمن تسلیت به صاحبان «رویترز» و دارودستة حاج اکبر به دلیل «چنج‌های» ناخواسته، لازم است به حضرت ابراهیم، به عنوان پدر و همسر نمونه شادباش گفته و به بنی‌صدر و شیرین عبادی توصیه ‌کنیم، سارا و ابراهیم را از نخستین مدافعان حقوق زنان، و کودکان، مستضعفان و به ویژه «حقوق کنیزان» معرفی فرمایند. تا سایت دین پرور «زمانه» هم مطالب‌شان را در کنار ترهات و استدلالات بی‌پایة پاسدار اکبر منتشر کند و فضای بیشتری را در اختیار علوم دقیقة شکم و زیرشکم یا توهمات دینی بگذارد. بحث «منطقی» پیرامون توهمات، آب در هاون کوبیدن و نشان حماقت است. می‌بینیم که علیرغم تعویض آخوند مهدی جامی، رادیو زمانه همچنان دو دستی به دین و معنویت چسبیده، و در کمال بیشرمی تلاش می‌کند، مخالفان احمدی نژاد را «آزادیخواه» جلوه دهد!

سی سال پیش، زمانیکه امکان گذار قانونی به دمکراسی برایمان فراهم بود، همین کانال‌های استعماری محصولات گندیده‌ و پوسیده‌ای چون منتظری، خمینی، بازرگان و بنی‌صدر و دیگر مخالفان شاه را در چنین «ترید» پرسودی به عنوان «آزادیخواه» به بهای آزادی به ما ملت فروختند. و جای تعجب نیست که اهالی رادیوزمانه هنوز می‌پندارند چنین دادوستدی امکانپذیر باشد! در نتیجه این رادیو از آنجا که کدوها و خاله سوسکه‌های ابراهیمی «تقدس الهی» دارند، پیرامون خاله سوسکه‌ها و کدو قلقله‌زن‌های متعلق به اقوام سامی «بحث فلسفی» به راه انداخته.

البته فکر نکنید که فقط ملت ایران هدف چنین پروپاگاند وقیحانه‌ای قرار گرفته. ابداً! این تبلیغات «خررنگ‌کن» حتی ابر قدرتی چون روسیه را نیز هدف می‌گیرد. امروز رادیو فردا، از زبان کاسپاروف می‌نویسد، انتخابات روسیه دمکراتیک نیست، کمک کنید تا 142 میلیون روس را از این دیکتاتوری نجات دهیم! کاسپاروف، که یک پا در اسرائیل دارد و یک‌پا در دیسکوتک‌های سواحل آدریاتیک، طی هرج و مرج و چپاول مافیای یلتسین خفقان گرفته بود؛ از دمکراسی دارودستة یلتسین هم بسیار ابراز خرسندی می‌فرمود. چون میکائیل «خودوروسکی» و دیگر دوستان‌اش که امروز به جرم چپاول و جنایت در زندان و تبعید به سر می‌برند، آنروزها «آزاد» بودند!

بله این حضرت صحنة سیاست را مانند صفحة شطرنج‌شان تصور می‌کنند و می‌پندارند اگر خوب شطرنج بازی می‌کنند، سیاست را نیز نیک می‌شناسند! اشتباه‌شان البته همین‌جاست. شطرنج یک «بازی» است و استراتژی در آن بر قدرت شطرنج‌باز در پیروی از «مفروضات» و تاکتیک‌های پیش‌ساخته استوار است و بس! در سیاست، استراتژی و تفکر و هوش و ... باید بر قدرت و تکنولوژی نظامی تکیه داشته باشد. بگذریم! کاسپاروف، که ظاهراً شیفتة دمکراسی، و در واقع شیفتة آمریکا است هنوز نمی‌داند نظام انتخابات آمریکا یک سیستم عقب افتاده و ملهم از شیوة «انتخابات» قبائل سرخپوست است! به احتمال زیاد اهالی رادیو فردا هم از این مهم آگاه نیستند، و از دمکراسی همان برداشت اهالی جنگ‌پرست نیویورک تایمز را دارند که هیلاری کلینتون را برای ترویج «دمکراسی آمریکائی» در ایران توصیه می‌کنند.

از دو روز پیش شیپورهای نیویورک‌تایمز نام سحرانگیز «حاجیه» هیلاری کلینتون را در گوش جهانیان می‌دمند، و با استفاده از صور «شرطی» دستورزبان، مرتباً با عبارت «چنین گفته می‌شود که ...» «خبر موثق» برای‌مان پخش می‌کنند. بله، گفته می‌شود که، هیلاری کلینتون با پیشنهاد اوباما برای اشغال جایگاه وزارت امورخارجة ینگه دنیا موافقت کرده، و گفته می‌شود که هیلاری کلینتون به اوباما «بله» داده! و ... در تداوم همین خبرهای خیالی، اربابان نیویورک تایمز برای پیشبرد سیاست آمریکا در منطقه رهنمودهای لازم را نیز به گورکن‌ها ارائه می‌دهند.

نیویورک تایمز به گورکن‌ها تلویحاً توصیه می‌کند، اگر می‌خواهید سلاح اتمی در دسترس‌تان قرار دهیم، با نقض مقررات بین‌المللی بازرسان آژانس را اخراج کنید:

«یکی از شروط لازم برای حرکت ایران به سوی ساخت سلاح اتمی، نقض موافقت‌نامه‌های بین‌المللی و اخراج بازرسان از این کشور است.»


بنگاه خبرپراکنی ناخداکلمب، مورخ 19 نوامبر 2008 بلافاصله پیام دوستان آنسوی آتلانتیک را به گورکن‌ها رساند. ولی دیگر دیر شده بود! همزمان با انتشار این پیام دومینیک دوویلپن در تهران حضور یافت تا پس از صرف چلوکباب با دوغ، آروغ‌ «حاصله» از این فعالیت‌های دینی را در صورت اکبر رفسنجانی رها کند، و آب پاکی را روی دست مزدوران غرب در جمکران بریزد. پس از ملاقات دوویلپن با رفسنجانی، «شیخ پسته» که آرزو داشت «شیخ هسته» هم باشد، به زوزیدن در علفزار پرداخت، و ضمن زوزه‌ها فرمودند، «زورگوئی نکنید، همکاری با آژانس را ادامه می‌دهیم!» و امروز معلوم شد همة «تقصیرها» به گردن علی اشتری بوده که با «هدایت موساد» تجهیزات آلوده به گورکن‌ها می‌فروخت! و به همین دلیل هم اعدام شد تا نتواند روابط حاکمیت چاه جمکران با اسرائیل را بر ملا کند. ناخدا کلمب هم با دستپاچگی امروز این «خبر» را منتشر کرد. و به این ترتیب بود که رویای شیرین اربابان نیویورک تایمز حسابی آشفته شد. در دومین وبلاگ سری «چنج‌الله» گفتیم که برنامه‌های سنتی ایالات متحد در ایران محکوم به شکست است. به همین دلیل است که «برنامه» اصولاً از دستورکار ریزه خواران استعمار در تهران بکلی حذف شده! اینان همچون میمون‌ از غرب تقلید می‌کنند و حزب تشکیل می‌دهند، بدون اینکه قادر باشند از برنامة این «احزاب» سخنی به میان‌ آورند.

به گزارش حنازرچوبه، مورخ 22 نوامبر 2008، محمدرضا باهنر هم قصد تأسیس یک حزب «فراگیر» دارد. کد خبر: 232254. البته نام حزب کذا هنوز مشخص نیست، برنامة آنهم به همچنین. ولی «فراگیر بودن» آن برای باهنر مسلم و محرز است! البته قبلاً هم می‌دانستیم که یکی از هنرهای محمدرضا باهنر پریشانگوئی است. این پادوی ماسون‌های کرمان که سی‌سال پیش سوار بر دوچرخه از ناکجاآباد کرمان به تهران آمد، و پای به طیف «حاکمیت» کشور گذاشته، تأکید می‌کند که این حزب حتماً روزنامه خواهد داشت!

این حداکثر شناختی است که امثال باهنر از حزب و تشکل سیاسی دارند! البته سیاست پیشه‌گان جمکران تاکنون به برنامه نیازی نداشته‌اند، برنامه را غرب برای‌شان تدوین و تنظیم می‌کرد. ولی امروز برنامه‌های غرب به ویژه در عراق درهم ریخته. به همین دلیل گروه مقتدی صدر در راستای پیام الظواهری خواهان خروج کامل ارتش آمریکا از منطقه شده، و سیرک نمازجماعت بر پا می‌کند. چرا که کردستان عراق نیز اقدام به گشودن کنسولگری مستقل کرده، و اکنون نوبت به منطقة شیعه رسیده که می‌باید از عراق جدا شود! برنامة «فدرالیسم» عراق در واقع تجزیة نرم این کشور را مد نظر دارد، چون برای استقرار یک حاکمیت فدرال، وجود دولت مرکزی نیرومند الزامی است و چنین شرایطی در عراق وجود ندارد. استقلال‌طلبی مقتدی‌صدر بی‌دلیل نیست! و بازتابی که رسانه‌های جیره‌خوار آمریکا، از جمله حنازرچوبه به سیرک نمازجماعت مقتدی‌صدر دادند به صراحت نیازهای واشنگتن را بازگو می‌کند! ولی ما به استقلال طلبان نانخور رابرت گیتس گوشزد می‌کنیم که صحنة سیاست صفحه شطرنج نیست، در صحنة سیاست بر خلاف شطرنج نمی‌توان یک حرکت را آنقدر تکرار کرد که اشراف بر تمامی جوانب آن ممکن شود!






نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت