سه‌شنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۷



رونالد و روح‌الله!


...
پیام موجود در سایت نووستی، بخش «نامه‌های شما»، مورخ 28 آبانماه 1387 متعلق به نویسندة این وبلاگ است. بقیة مطلب را هم پیشتر توضیح داده‌ایم! شب گذشته شبکة «آرته» کنسرتی از «پینک فلوید» در پمپئی پخش می‌کرد. کنسرت مربوط به عهد دقیانوس و جوانی حضرات بود. به همین دلیل به پیروی از پیام نوروزی مقام معظم رهبری «نوآوری» کرده بودند. یک سگ سفید از نژاد افغان در گروه کذا هنرنمائی می‌کرد، کارش زوزه ‌کشیدن بود. زوزه‌های این هنرمند صاحب سبک مرا به یاد «یوکوئونو» انداخت که به همراه همسرشان، جان لنون در کانادا کنسرت می‌دادند و زوزه می‌کشیدند، آنهم چه زوزه‌هائی! عین وقوقیه‌های جمعه در دوران «نعمت الهی.» آنزمان که سازمان سیا با تمام قوا پشت سر خمینی مبارز ایستاده بود، تا ایشان بتوانند جفتک‌های «الهی» بیندازند، گرد و خاک کنند و ساواک جمکران ماشاالله قصاب‌ها را جهت «اصلاح قلم‌ها» به سراغ دفاتر روزنامه‌ها بفرستد، و روزنامه نگاران «ضدانقلاب» را هم اعدام کند. بله «یوکوئونو» هم درست مثل امام سیزدهم زوزه می‌کشید، آنهم با گیتار «اریک کلاپتون» فلک‌زده.

اریک کلاپتون علیرغم جوانی، آنزمان هم نوازندة چیره دستی بود. وبلاگ امروز هم با موزیک کلاپتون نوشته می‌شود! بله، برنامة زوزة همسر جان لنون چند سال پیش از تلویزیون پخش شد و ما هم کمی با «مبارزات» ایشان آشنا شدیم و به حال اریک کلاپتون گریستیم که به دلیل شهرت جان لنون، می‌بایست برای زوزه‌های همسر ژاپنی‌شان ملودی تنظیم کند! فکر می‌کنم قاتل جان لنون خارج از انجام وظیفه برای محافل مک‌کارتیست، یا به قول نیویورک تایمز، همان «دمکراسی آمریکائی»، که قرار است حاجیه هیلاری کلینتون آنرا در کشورمان ترویج کنند، از زوزه‌های یوکوئونو خشمگین شده بود!

چرا که زوزه‌ هم می‌تواند گرایش سیاسی داشته باشد! بله، اگر ما نمی‌توانیم خط سیاسی زوزه‌ها را تشخیص دهیم، سازمان سیا «زوزه‌سنج» دارد و قادر است زوزه‌های کمونیستی را از زوزه‌های «خمونیستی» تشخیص داده، نوع کمونیستی را در نطفه خفه کند. آنهم از طریق قتل همسر فرد «زوزه‌کش»‌. خوشبختانه یوکوئونو، این هنرمند صاحب‌نام پس از قتل جان لنون برنامة زوزه‌کشی را تعطیل کردند، و چون بسیار باهوش و موقع شناس بودند «گوشی» به دست‌شان آمد و متوجه شدند که در دورة «شکوفائی اقتصادی» رونالد ریگان، مسجد نه تنها جای گ...دن که جای «زوزیدن» هم نیست. در عوض سازمان سیا دست امام سیزدهم را برای «زوزیدن» حسابی باز گذاشت، چون ایشان در مسیر شکوفائی اقتصادی ایالات متحد می‌زوزیدند.

زوزیدن، فعلی است که ما از «زوزه» ساخته‌ایم، و مانند فعل «گوگلیدن» صرف می‌شود که آنرا هم از واژة «گوگل» می‌سازند! بله دیروز همچنان که می‌گوگلیدیم، به سایت «گنجور» برخورد کردیم و بسیار شادان شدیم که بالاخره گامی برای فرهنگ و ادبیات این مرز پرگهر برداشته شد! البته زیاد از سایت گنجور تعریف نمی‌کنیم، چون در این جهان از هر چه تعریف کردیم خراب شد! هیچ شوخی در کار نیست. ما عادت داشتیم روز را با ستایش قلة دماوند آغاز کنیم، و به یاد آوریم که فریدون، ضحاک ماردوش را در این کوه به زنجیر کشید، یک روز از خواب برخاستیم و شنیدیم که دست‌های اهریمنی زنجیر ضحاک را گسسته و باید با این «دیوسپید پای دربند» تا ابد وداع کنیم! تا بتوانیم ماجراهای عجیب هزارة سوم، از جمله تقویت فرانکیست‌های اسپانیا، ظهور چپ افراطی در فرانسه و به ویژه نوعدوستی‌های شاهزادة بحرین را در رادیو فردا رؤیت کنیم!

این دمکراسی هم گردن‌گیر حاکمیت اسپانیا شده! بر سر دوراهی «فرانکیسم ـ سوسیالیسم» گیر کرده، یک روز صبح سوسیالیست است، عصر همانروز فرانکیست! تا دیروز نبش قبر قربانیان فرانکو مجاز بود، امروز دادگاه جنائی اسپانیا به قاضی بالتازار کارسون گفته، سوسیالیسم کافی است، وقت فرانکیسم فرا رسیده! و قاضی کارسون هم بلافاصله دست از کار کشیدند. چرا؟ چون ارکان دمکراسی‌های «مقوائی» یا همان «دمکراسی آمریکائی» در جهان متزلزل شده! در نتیجه جبهة سرکوب در غرب خود را برای ورود به صحنه آماده می‌کند. فرانسه بلافاصله گروه‌های چپ افراطی کشف کرد، گروه‌هائی که با خرابکاری در راه آهن برنامة رفت و آمد ترن‌ها را مختل کرده‌ بودند! پیام‌شان هم این بود که ما می‌خواستیم به «قلب ملت فرانسه» ضربه بزنیم! البته این داستانی است که رسانه‌ها سر هم کرده‌اند، اصل قضیه این است که حاکمیت به هراس افتاده و با تروریست‌سازی قصد دارد جنبش‌های چپ غیرحکومتی را سرکوب کند. در این راستا لازم است چپ غیرخودی «خرابکار» معرفی شود.

بله، این سرنوشت محتوم اعضای بینوای ناتو است. بی‌دلیل نبود که «دی هوپ شفر» با آن دندان‌های مصنوعی و چانة لرزان پریروز خودش را برای روسیه لوس کرده بود و می‌گفت، هم ناتو، هم روسیه! ما بین ایندو انتخاب نمی‌کنیم! درست مثل کودکان بی‌ادب و بی‌هنر این مرز پرگهر. تربیت چنان از این مرز و بوم رخت بربسته که بحرین پس از دهه‌ها جدائی از ما همچنان در ابتذال شناور مانده، تا آنجا که ولیعهد‌ بحرین نیز به زیور تربیت اسلامی آراسته شده است.

بله شیخ عبدالله الخلیفه، ولیعهد 33 سالة بحرین عشق‌شان به قول معروف به «بام خ...» افتاده و یک‌سال در قصر خود از مایکل جکسون پذیرائی کرده‌اند، به این شرط که مایکل جکسون زندگی‌نامة خود را برای انتشار در اختیار ایشان بگذارد، و با آنحضرت یک آلبوم موسیقی مشترک روانة بازار کند! مایکل و عبدالله! چه آلبوم رمانتیکی می‌شود! آلبوم یک میلیون امضاء.

گویا مایکل جکسون پس از یک‌سال که میهمان ولیعهد بوده هفت میلیون دلار هم از ایشان دریافت کرده و از انجام تعهدات خود سرباز زده. وکلای شیخ عبدالله هم از مستر جکسون به دادگاه شکایت برده‌، تقاضای هفت میلیون دلار خسارت کرده‌اند. این داستان در رادیو فردا مورخ 18 نوامبر 2008، انتشار یافته.

ولیعهد بحرین فرموده‌اند، پیشنهاد همکاری را زمانی به مایکل جکسون داده‌اند که این هنرمند «عوام پسند» به اتهام کودک‌باره‌گی محاکمه می‌شد و وضع مالی بدی داشت. ولیعهد خوش سلیقه و نیکوکار بحرین حتی دو میلیون دلار مخارج دادگاه مایکل جکسون را نیز پرداخت کرده تا این هنرمند زرین پنجه که از هر پنجه‌اش هزار هنر می‌ریزد، بتواند به «هنرنمائی» خود در همة زمینه‌ها ادامه دهد.

بله ما هم به یاد داریم که پس از استقرار حکومت جمکران آندسته از کودکان مرز پرگهر که قرآن نمی‌خواندند، سعی می‌کردند مانند مایکل جکسون برقصند، چون والدین‌شان که از نخبگان دانشگاه دیده بودند، پس از شرکت در تظاهرات بر ضد شاه و بختیار و ... بر ضد اسلام هم تظاهرات پنهان می‌کردند، و فرزندان‌شان را از لجنزار ابتذال اسلام به مرداب ابتذال مایکل جکسون پرتاب می‌فرمودند. «جیمز براون» را هم نمی‌شناختند! درست مثل همین ولیعهد بینوای بحرین که در فقرفرهنگی و هزار فقر دیگر دست و پا می‌زند. چرا که پادشاه بحرین هم «تربیت» ولیعهد را به دست ارباب سپرده.

در کشورهای تک محصولی نفتی،‌ ابتذال و فقرفرهنگی هم با دلارهای نفتی تقویت می‌شود! خارج از وابستگی به استعمار در کشورهای صادرکنندة نفت، شرط لازم و کافی برای بازگرداندن دلارها به بانک‌های ارباب فقرفرهنگی فرمانروایان این کشورهاست. کسی که موسیقی می‌شناسد، با مایکل جکسون چه کار دارد؟ هیچ! اما ولیعهد بحرین در وجود این خوانندة متوسط «هنر» رؤیت کرده، مسائل دیگر را مطرح نمی‌کنیم، چون کار ما گمانه زنی در مورد «اخلاقیات» دیگران نیست. این مهم را به صافی‌گلپایگانی، آخوند مکارم و همکاران می‌سپاریم چون حوزة تخصصی‌شان هنرهای شکمی و زیر شکمی‌ است. از مطلب دور افتادیم.

الخلیفه، پس از پرداخت مخارج دادگاه این هنرمند، او را با همراهان به بحرین آورده و یک استودیوی ضبط در منامه برای‌اش آماده کرده، و در سال 2006 هم مبلغ 350 هزار دلار برای گردش در اروپا در اختیار وی قرار داده. خلاصه، باب دوستی بین شیخ‌عبدالله و مایکل جکسون چنان باز می‌شود که «هر دو در ملک متعلق به پادشاه زندگی می‌کردند.» و مایکل جکسون یک‌سال میهمان الخلیفه بوده. البته میهمانی که طی یکسال هفت میلیون دلار پول توجیبی هم از صاحبخانه دریافت کرده. وکلای مایکل جکسون می‌گویند این ارقام در قرارداد ذکر نشده، بنابراین بلاعوض بوده، ولی «الخلیفه» در دادخواست خود فرموده، من فکر ‌کردم مایکل جکسون این پول را پس می‌دهد:

«تصور من آن بود که مایکل جکسون طی همکاری مشترک این پول را بر می‌گرداند.»

مسلم است که دادگاه بر اساس تصورات کسی حکم صادر نمی‌کند، ولی این صحبت‌ها در گوش نوکران عموسام فرو نمی‌رود. اینان را در توهم و تصور به حاکمیت می‌رسانند، و با استفاده از همین توهم و تصور چپاول‌شان ‌می‌کنند. زوزیدن امام سیزدهم و جانشینان را که فراموش نکرده‌ایم: «اگر این جنگ 20 سال هم ادامه داشته باشد، ما ایستاده‌ایم [...] جام زهر را سر می‌کشم.» حتماً خمینی هم ضمن سرکشیدن جام زهرمار چنین می‌زوزیده:

تصور من آن بود که آقای ریگان طی همکاری مشترک این جنگ را ادامه می‌دهد.

بله مسلماً برای تقدیم یک آلبوم مشترک «رونالد، روح‌الله» به دنیای وحش چنین همکاری‌هائی لازم است. ولی افسوس که جهاد با اتحاد جماهیر شوروی «دولت مستعجل بود». به گزارش نووستی، مورخ 7 نوامبر 2008، میکائیل گورباچف اوباما را به آغاز«پرستروئیکا» در ایالات متحد فراخواند. انگار دیروز بود!




نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت