دوشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۷

اوبامانژاد!


...
آیا هیلاری کلینتون بر مسند کاندی رایس می‌نشیند؟ این پرسشی است که علیرغم برنامة سورچرانی گروه20 که تحت عنوان «جستجوی راه‌ حلی برای بحران اقتصادی» در واشنگتن بر پا شد، همچنان زندگی روزمرة دخترحاجی‌های ساکن غرب را مختل کرده. ولی برای ما اولویت همچنان با «گودبای پارتی» جورج بوش است که پادشاه عربستان هم در آن فعالانه شرکت فرمودند. پادشاه عربستان که علاوه بر پادشاهی القاب «کلیددار کعبه» و «خادم‌الحرمین» را نیز زیر چفیه‌شان یدک می‌کشند، هر سال چندین و چند نفر را بر اساس احکام دین مبین اسلام گردن می‌زنند، ‌ و دست و پا‌ می‌برند تا به عالم و آدم ثابت کنند که القاب مذکور اصلاً الکی و «دلخوش‌کنک» نیست. بله، در نشست «ژ ـ20»، زمانیکه جرج بوش برخاست و جام شراب را به سلامتی موفقیت «شرکاء» بالا برد، این پادشاه محترم نیز جام شرابی به دست داشت ولی اصلاً از روی صندلی برنخاستند. البته ایشان ترجیح می‌دادند که تصویر اعلیحضرت اسلام‌پناه با جام شراب به اقصی‌نقاط جهان مخابره نشود، ولی از آنجا که بغل دست جرج بوش نشستن به قول بازاری‌ها «هزینه» دارد، زمانیکه دوربین روی «ارباب» زوم کرد، پادشاه عربستان هم با جام شراب‌شان «زوم» شدند!

و اما از آنجا که سازمان سیا فعلاً قصد براندازی خاندان مقدس سلطنت عربستان را ندارد، آخوندهای عربستان این تصاویر «ضداسلامی» را نادیده می‌انگارند؛ چشم جماعت آخوند فقط آنچه ارباب بخواهد می‌بیند. و این است از فواید مزدوری و بندگی! «بندة خوب» از دیدن، شنیدن و به ویژه اندیشیدن معاف است و هیچ مسئولیتی هم ندارد. چرا که چارچوب مسئولیت‌ روحانیت را سازمان دین‌پرور سیا مشخص می‌کند. بله، کلیددار محترم کعبه نیز طبق همان احکام پیشرفته و مترقی اسلام که همه روزه در عربستان با تکیه بر الهیت‌شان سر و دست و پای مردم را قطع می‌کنند، حق ندارند در مجلسی حضور یابند که در آن بساط شراب‌خواری یا «شرب مسکرات» به راه است. اصلاً حق این بود که شلاق زن‌های حرفه‌ای دربار کبریائی‌شان را می‌آوردند و شراب‌خواران را که اینگونه به دین مبین و شرف و عزت و کرامت مسلمین اهانت می‌کنند شلاق مفصلی می‌زدند. ولی پادشاه عربستان، اسلام را فقط در عربستان و برای در آوردن پدر مردم مملکت خود می‌خواهند. به عبارت دیگر، ایشان با بوش هم‌صدا می‌فرمایند: «مرگ خوب است، ولی برای همسایه!»

و در میان همسایه‌های خوب، ما ایرانیان می‌باید از پاکستان نام ببریم که بدون سیاست «یک کشور، یک مذهب»، ویراست استعمار انگلستان، هرگز افتخار همسایگی‌اش نصیب ما نمی‌شد. بله روزی روزگاری، همسایة هند بودیم، ولی امروز نه تنها مشتی لات و اوباش را با حکومت «الهی» بر ما تحمیل کرده‌اند که همین لات و اوباش در پاکستان و افغانستان به همکاری با سازمان القاعده و به طریق اولی به نوکری برای آمریکا مشغول‌اند. کاردار سفارت‌ حکومت اسلامی بی‌جهت ربوده نشده! گورکن‌ها با القاعده در پاکستان و عراق‌ همکاری مستقیم دارند و در راستای همین همکاری‌ها در افغانستان، عراق، لبنان و سوریه به خرابکاری و ترور مشغول‌اند، تا با ممانعت از استقرار نظم و امنیت زمینة چپاول اربابان آمریکائی‌‌شان را گسترش دهند. دقیقاً همان سیاستی که ما ملت سه دهه است متحمل می‌شویم. خبر «هشدار القاعده به حکومت اسلامی» جمکران نیز یک دروغ شاخدار بیش نیست، «شاس»، از شیعه، سنی، وهابی و حنفی و غیره همگی در خدمت سازمان سیا است.

اگر دیگران فراموش کرده‌اند، ما سرکوب همه جانبة دوران شوم نخست وزیری بازرگان را هرگز فراموش نمی‌کنیم. ما توقیف رسانه‌ها و اعدام روزنامه نگاران را در «بهار آزادی» آخوندهای خودفروخته فراموش نخواهیم کرد، ما توقیف «چلنگر» را هرگز فراموش نمی‌کنیم. با اینهمه از توقیف رسانة فاشیستی «شهروندامروز» که در کمال حماقت و خودفروختگی از توقیف رسانه‌های دیگر حمایت می‌کرد هم متأسف‌ایم. مسلماً قلم به مزدی چون قوچانی هرگز اهمیت دفاع از آزادی بیان را درک نخواهد کرد. ولی چه باک؟ بسیارند امروز آن‌ها که می‌دانند مطبوعات فاشیست با دفاع از سرکوب مطبوعات هم نمی‌توانند از سرکوب در پهنة جامعه در امان باشند.

بله امروز گروه برژینسکی هم در ظاهر به این نتیجه رسیده! پس یک سخنرانی برای باراک اوباما نوشته، به دست رئیس جمهور محبوب و مردمی دادند تا آن ‌را در برابر خبرنگاران روخوانی فرمایند. نووستی، مورخ 17 نوامبر2008، به نقل از «ایزوستیا» می‌نویسد، باراک اوباما خواهان نابودی بن‌لادن شده، و فرمان قتل این خادم وفادار را صادر فرموده. همین روزهاست که احمدی نژاد هم در یکی از همان سخنرانی‌های معروف خود مرگ بن‌لادن را خواستار شود!

از وقتی همای بخت بر شانة باراک اوباما نشست، ترجمة تک، تک شعارهای حزب دمکرات را در سخنرانی‌های مهرورزی می‌شنویم! اوباما می‌گوید، «چنج»، حمید مولانا ترجمه می‌کند، و احمدی نژاد هم می‌گوید، «تغییر»! اوباما می‌گوید، «یس، وی کن» احمدی نژاد هم ضمن افتتاح یک پل که ساختمان آن 29 سال ناقابل طول کشیده، می‌گوید، «بله، ما می‌توانیم!» فردا اگر اوباما بگوید، احمدی نژاد تروریست است، پروفسور مولانا می‌نویسند، «احمدی نژاد خرابکار است»! و مهرورزی هم به عادت همیشگی طوطی‌وار همین جمله را تکرار خواهند کرد. اما فعلاً همانطورکه گفتیم، بحث داغ، پس از آتش سوزی در کالیفرنیا،‌ حضور هیلاری کلینتون در جایگاه وزارت امورخارجة آمریکاست.

از اینرو «حنازرچوبه»، مورخ 17 نوامبر یک مطلب از «نیویورک تایمز» ترجمه کرده. در این مقاله آمده است که چون هیلاری کلینتون با جنگ عراق موافق بوده و در مبارزات انتخاباتی خود خواهان بمباران ایران شده بود، سیاست‌اش با نقطه نظرهای رئیس جمهور جدید همخوانی نخواهد داشت! بله، از مطلب ابلهانة نیویورک تایمز چنین بر می‌آید که در آمریکا، وزیر امورخارجه سیاست مورد نظر خود را اعمال می‌کند، نه سیاست دولت را! چنین است پروپاگاند رسانه‌ای! رسانه‌هائی که مخاطبان را احمق می‌انگارند. نیویورک تایمز می‌نویسد، هیلاری کلینتون در مصاحبه‌ای گفته بود «اگر من رئیس جمهور شوم ما به ایران حمله خواهیم کرد.» و از اینجا نتیجه می‌گیریم این تشکیلات نظامی است که از رئیس جمهور دستور می‌گیرد، نه بالعکس! در ادامة این شوخی‌های خنک، نیویورک تایمز توصیه می‌کند برای اینکه ایرانیان با «دمکراسی آمریکائی» آشنا شوند بهتر است اوباما پروندة ایران را به حاجیه هیلاری واگذار کند.

چرا؟ چون سابقة هیلاری کلینتون و همسر دلبندشان در «دمکراسی آمریکائی» بسیار درخشان است. جنگ و تجزیة یوگسلاوی، بمباران روزانة ملت عراق، بمباران یک کارخانة داروسازی در سودان، به عنوان مرکز تولید سلاح شیمیائی، و بالاخره ظهور طالبان در افغانستان در چارچوب همین «دمکراسی آمریکائی» صورت گرفته. به شهادت مورخان صاحب‌نامی چون «هاوارد زین»، آمریکا هرگز مدافع دمکراسی نبوده. ولی به مصداق نرود میخ آهنین در سنگ، تفهیم این مطلب به دین‌فروشان آمریکاپرست ممکن نیست، چون قبلة اینان ینگه دنیا است و میرزابنویس‌های نیویورک‌تایمز نیز از این امر نیک آگاه‌اند. به همین دلیل پیشنهاد کرده‌اند:

«انتخاب [هیلاری کلینتون] به عنوان فرستادة‌ رئیس جمهوری ممکن است بتواند باعث ترویج ایدة دمکراسی آمریکائی گردد.»

«دمکراسی آمریکائی»، در واقع همان توحشی است که تحت عنوان مردم‌سالاری‌ دینی سال‌هاست در ایران، و اخیراً در افغانستان و عراق به منصة ظهور رسیده؛ برای ترویج آن هیچ نیازی به تلاش‌های شبانه‌روزی هیلاری کلینتون نیست. در ضمن دمکراسی «ملیت» ندارد که «آمریکائی» باشد! از طرف دیگر، آنچه را امروز در آمریکا شاهدیم، هیچ ارتباطی با دمکراسی نمی‌تواند داشته باشد. همچنانکه نظام اقتصادی آمریکا نیز با لیبرالیسم در چارچوب فلسفی آن کاملاً بیگانه ‌است. ولی برای اهالی حنازرچوبه، آمریکا مهد دمکراسی و لیبرالیسم شده. و همانطورکه خداوند سفاک ‌و خونخوار ابراهیم را فعلة فاشیسم بخشنده و مهربان می‌بیند، «دمکراسی آمریکائی» را هم لیبرال خواهد دید!

در راستای همین نگرش واژگونه، فردی به نام «چارل موریس» که قبلاً بانکدار بوده و اکنون نویسنده شده می‌فرمایند، مردم آمریکا بسیار مرفه‌اند، خانه‌های بزرگ و خودروهای فراوان دارند، ولی همواره نگران بیمة درمانی، حقوق بازنشستگی و کاهش مزایای تأمین اجتماعی‌اند. ترهات چارل موریس همانطور که می‌توان حدس زد در «حنازرچوبه»، مورخ 17 نوامبر منتشر شده تا تصویر «دل‌پذیری» از آمریکا به خوانندگان مسلمان و متعهد ارائه دهد. موریس در ادامه می‌گوید، باید همان سیاست‌های اقتصادی سال 1979 تا 1984 را در پیش گرفت تا مانند دورة ریگان به شکوفائی برسیم، دلار نیرومند داشته باشیم، و ...

بله اینهم نوعی پروپاگاند ابلهانه است که مسلماً ویژة نوکران آمریکا ساخته و پرداخته شده. این ترهات همزمان به ما می‌گوید، رانت‌خواری دوران ریگان که ریشه در جنگ‌ ایران و عراق و افغانستان داشت، باید شکوفائی اقتصادی تلقی شود! از سوی دیگر همین مطلب چنین القاء می‌کند که اقتصاد آمریکا صرفاً به دلیل پیروی از سیاست‌های داهیانة بانک مرکزی شکوفا شده، و هیچ ارتباطی با شرایط جهانی ندارد! از جمله جنگ در عراق، ایران، افغانستان، لبنان، نیکاراگوئه، و ... و چند برابر شدن بودجة نظامی، هیچ ارتباطی با سیاست‌های بانک مرکزی آمریکا ندارد! مسلماً خمینی و خصوصاً بنی‌صدر، چارل‌موریس را خوب می‌شناختند، و برای همین بود که خمینی می‌گفت اقتصاد مال خر است. این «خریت» جهت تأکید بر وجود یک نظام «لیبرال ـ دمکرات» در ینگه‌دنیا واقعاً الزامی است. بی‌جهت نیست که رهبران جمکران ضمن شیرین زبانی‌های ابلهانه پیرامون بحران اقتصادی غرب آنرا «شکست لیبرال ـ دمکراسی» می‌خوانند.





نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت