...
«[...] انسانهائی چون ادواردو آنیهلی اگر دست به دست هم دهند میتوانند جهان را از حاکمیت اراذل و اوباش رهائی بخشند و آنرا تغییر دهند.»
منبع: مهرنیوز، مورخ پانزده آبانماه سالجاری
استقرار حکومت شیعیان جمکرانی افتضاح بزرگی در سطح جهانی به راه انداخت. این به اصطلاح «حکومت»، که در تبلیغات رسانهای خود را نمایندة «انقلاب حسینی» و مهملات «شیخ» شریعتی معرفی میکند، در عمل فقط به دلیل حمایت «نظامی ـ سیاسی» استعمار غرب توانست علیرغم مخالفت همهجانبة ملت ایران خود را بر کشورمان تحمیل کند. سه دهه پس از حاکمیت روضه و زوزه، عملة موساد برای حسین یک جانشین آبرومندتر دست و پا کردهاند. و از قضای روزگار این حسین «هزارة سوم» از هر نظر بر آن عرب مارمولکخور و قدرتطلب برتری دارد. نام ایشان «ادواردو آنیهلی» است، فردی از تبار خاندان جلیل آنیهلیهای ایتالیا؛ صاحبان صنایع فیات و باشگاه «یوونتوس» و چندین و چند مرکز «کسب و کار حلال» دیگر در مغرب زمین که خیلی هم «مقدس» به شمار میرفتند!
بله بیدلیل نیست که میگوئیم، «به شمار میرفتند»! چرا که خاندان مقدس آنیهلی مانند قوم و قبیلة اوناسیس، و طایفة «ماکسول»، پس از آنکه نقش «جادوئیشان» در سرکوب جنبشهای سوسیالیستی به اتمام رسید، به دست اربابانشان تارومار شدند! طی تاریخ معاصر پس از هر جنگ جهانی، سرمایه سالاری غرب نخبگانی را برای حفظ برخی منافع در محافل اروپائی برگزیده. اینان همگی متعهد و مکتبی بوده، مانند بارون «گی دو روتچیلد» راحل همة غیرخودیها را هم مارکسیست و روسنسب میدیدند. ولی پس از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی بسیاری از دست پروردگان عموسام و فرزندانشان به افتخار شهادت «ناگهانی» نائل آمدند! در واقع مرگ این حضرات درست به اندازة عروج ناگهانیشان حیرتانگیز بود. کریستینا اوناسیس، دختر دلبند میلیاردر یونانی، پادو و کارچاقکن آنگلوساکسونها، آنقدر در ترک دارفانی شتاب به خرج داد که حتی فرصت استفاده از ارث و میراث پدر محترم و شریف خود را نیافت. ایشان پس از حضور در یک «میهمانی»، به جهان معنوی «تشریففرما» شدند. یا به طور مثال «روبرت ماکسول»، از اعضای حزب کارگر انگلستان، از ناکجاآباد اروپای شرقی یکشبه استخراج شده، به انگلستان رفت و ناگهان «میلیاردر» هم شد. ایشان زمانیکه بر عرشة کشتی تفریحی چندصدهزار دلاری خود در دریاها تفرج میفرمود حوالی جزایر کاناری «سکته» کردند، و بجای اینکه منطقاً روی عرشه بیفتند، پس از سکته از دیوارة عرشه بالا رفته و به دریا پریدند! در حالیکه در طول زندگی، از روبرت ماکسول مانند دیگر همکاراناش، جز سینهخیز و تعظیم و تکریم به قدرتها کسی حرکت دیگری ندیده بود. طبیعی است که وقتی کسی سکته میکند، و بعد هم پرش ارتفاع صورت میدهد و خود را به دریا میاندازد، جان به جان آفرین تسلیم خواهد کرد. در هر حال، ایشان را در اسرائیل دفن کردند و شرکتهای عدیدهشان هم با پرش ارتفاع ایشان بخار شده به هوا تشریف بردند. این شهادت «جانگداز» در نوامبر سال 1991 رخداد، حدود دو ماه پس از استقلال ارمنستان و فروپاشی اتحادجماهیر شوروی.
از جمله شهادتهای جانگداز دیگر شهادت «ریموند سافرا»، در «کشور» موناکو است. ایشان از یهودیان سوری بودند که در غرب به شغل شریف بانکداری اشتغال داشتند، و همسرشان نیز از اهالی آرژانتین بود. زمانیکه این بانکدار شریف و «خداترس» در آپارتمان خود شربت شهادت نوش جان میکردند، همسرشان در آپارتمان حضور داشتند ولی هیچ ندیدند، هیچ نشنیدند و بوی سوختگی هم به مشامشان نرسید! از شهادتهای جانگداز دیگر میتوان به شهادت «اشترن»، بانکدار فرانسوی در سوئیس اشاره کرد، یا به ناپدید شدن «ادوارد میشلن» میلیاردر فرانسوی، و بالاخره به شهادت ادواردو آنیهلی، فرزند «جیانی آنیهلی» که به اسلام هم گرویده بود!
ادواردو، در سال 1954 در نیویورک متولد میشود، در شهر تورینوی ایتالیا به مدرسه میرود، و در رشتة ادبیات مدرن از دانشگاه پرینستون در آمریکا فارغالتحصیل میشود! ادواردو، به «معنویات» علاقة فراوان داشته؛ سری هم به هند میزند، و در سال1990، در کشور کنیا به دلیل حمل 30 گرم هروئین خالص و «معنوی» توسط پلیس بازداشت میشود. چند روز پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری ایالات متحد، که جرج والکر بوش در آن پیروز شد، جسد ادواردو در تاریخ 15 نوامبر سال 2000 توسط پلیس ایتالیا کشف شد و پس از «تحقیقات» اعلام کردند که وی «خودکشی» کرده! گورکنها هم برای گرم نگاهداشتن تنور جنگزرگری بلافاصله ادعا میکنند که «کار، کار اسرائیل است!»
این خلاصة اطلاعاتی است که به زبان ایتالیائی میتوان در ویکیپدیا پیدا کرد. ولی به زبان فارسی هم مقداری ترهات البته آمیخته با ضجه و شیون مشاهده میشود که اهمیت زیادی ندارد. مهم این است که فردی به نام محمد علی رامین، که زبان فارسی را مانند ایرانیان صحبت میکند، اما مشخص نیست از کدام ناکجاآباد استخراج شده، امروز با توسل به جسد ادواردو آنیهلی میخواهد «انقلاب» به راه بیاندازد!
محمد علی رامین ادعا میکند اهل دزفول است و در آلمان تحصیل کرده، ولی هیچ مشخصاتی از خانوادة وی در دست نیست. به یاد داریم که چندی پیش پاسدار شریعتمداری باراک اوباما را هم «بچة بوشهر» معرفی میکرد، تا از اینراه خویشاوندی حکومت چاه جمکران با حاکمیت آیندة ایالات متحد واضح و مبرهن شود. پس اگر یک نیمه آمریکائی رنگینپوست میتواند «بچة بوشهر» باشد، یک آمریکائی سفید پوست هم به سادگی میتواند خود را بچة دزفول معرفی کند! رامین، همان کسی است که در اوج بحران خودساختة هستهای، فریاد «آی دزد» سر داده بود و با انکار «هولوکوست» و مهملپراکنی زمینه را برای تبدیل احمدی نژاد به صدام حسین دوم آماده میکرد. فقط به دلیل تضعیف سیاست آمریکا در منطقه، کالین پاول نتوانست یکبار دیگر شیشة کذا را از جیب در آورده به جهانیان ثابت کند که ایران هم مانند عراق از آن گردهای سفید و خطرناک دارد.
در نتیجه، پس از چند صباح محمدعلی رامین مجبور شد خفقان بگیرد. این «شبهایرانی» که اهل دزفول نیز هست! پس از دریافت دستورکار نوین از اربابان، روز گذشته در اصفهان سخنرانی کرده و میگوید، باید از افرادی چون «ادواردو» سرمشق بگیریم، و آمریکا و اروپا را از «انحطاط» نجات دهیم. سخنان ابلهانة مستر رامین که در «مهرنیوز» مورخ 25 آبانماه سالجاری انتشار یافته، ثابت میکند که با ورود دمکراتها به کاخ سفید، جامعة ایران همچنان عرصة تاخت و تاز ماشاالله قصابهای جیرهخوار سازمان سیا باقی خواهد ماند.
چون در افغانستان هم برای بخشش «طالبان میانهرو» همه گویا به «اجماع» رسیدهاند. فقط میماند شخص «بنلادن» که خاطر مبارک مایکل هایدن، رئیس سازمان سیا را سخت مشوش کرده. ایشان ضمن نوحهخوانی برای دستپروردة محبوب خود فرموده بودند بنلادن مدتهاست که در عملیات القاعده هیچ دخالتی ندارد؛ تکوتنها مانده و همة احتیاجاتاش را باید به تنهائی برآورده کند. متن سوگواری ایشان درلوموند، مورخ 14 نوامبر موجود است. خلاصة مطلب آنطور که از ناله و زاریهای مایکل هایدن دستگیرمان میشود، حجتالاسلام رابرت گیتس، شخصاً آب توبه را بر سر این روسپی سیاسی ریختهاند، و همه میباید از اشتباهات دوستان خانوادگی بوش درگذرند.
دیروز جرج بوش به بهانة حل بحران اقتصادی و در واقع برای زدو بندهای نوین، به قول یانکیها یک «گودبای پارتی» ترتیب داده بود، تا هیئتهای گروه20 گشتی بزنند و پس از سورچرانی یک عکس دستجمعی به «یادگار» با این رئیسجمهور دمکراسی پرور و عدالت گستر بگیرند. جرج بوش پادشاه عربستان را هم دست راست خود نشانده بود، تا هر وقت لازم شد، جیب «اعلیحضرت» را بزند! اما علیرغم دمجنبانیها و ابراز عشق «دیهوپ شفر» به روسیه، پاسخ وزیرامورخارجة روسیه به سخنان مایکل هایدن منفی بوده. «نووستی»، مورخ 15 نوامبر 2008، به نقل از لاوروف، وزیر امورخارجة روسیه مینویسد، «سران طالبان مشمول عفو نخواهند شد.» به عبارت دیگر از شعار «چنج، وی نید» دمکراتها، هیچ «چنجی» شامل حال بنلادن نخواهد شد.
اینجا بود که مستر رامین هم شستاش خبردار شد، و فهمید که میباید خشتک حسین، از سلالة محمد را در کربلا رها کند، و به امامزادة «آنیهلی» در تورینو دخیل ببندد. همانطورکه گفتیم ادواردو در نوامبر سال2000 شربت شهادت نوشید. حال ببینیم در سال کذا در صنایع «فیات» ایتالیا چه تغییراتی پیش آمد، که شهادت ادواردو را در پی داشت. چرا که هیچ شهادتی بدون دلیل مادی نیست. حتی حسین هم در راه جاهطلبی و قدرت سیاسی کشته شد.
در سال 2000، پدر ادواردو آنیهلی، ورود انحصاری ایالات متحد را به جرگة سهامداران فیات مجاز اعلام کرد و20 درصد سهام صنایع فیات را به این ترتیب در اختیار جنرالموتورز آمریکا قرار داد. یادآور شویم که اقتصاد ایتالیا همین صنایع فیات است. در سال 2003، آنیهلی پدر درگذشت و با مرگ وی توافق با جنرال موتورز نیز ملغی شد! این بخش از تحولات اقتصادی که به «شهادت» ادواردو مربوط میشود، به «تحلیلهای» حکومت اسلامی هیچ ارتباطی ندارد، چون این حکومت اصلاً «مادی» نیست، و با مادیات هم هیچ میانة خوبی ندارد. چرا که روضهخوانی برای مادیات و ساختن امامزاده برای ارز و صنایع و پول امکانپذیر نیست! در نتیجه از مرگ ادواردو آنیهلی فقط «چنجهای» معنوی نصیب ما خواهد شد. این «چنج» در واقع شامل حال شعارهای کربلا میشود. به عنوان نمونه بجای شاهکار شریعتی، «فاطمه، فاطمه است»، از این پس خواهیم داشت: «مادر ادواردو، مادر ادواردو است...» یا نوحهخوانان جمکران خواهند گفت، شمر «صهیونیست» بود و به همین دلیل ادواردوی «معصوم» را در ایتالیا به شهادت رساند.
میبینیم، چگونه با توسل به جسد افرادی از قماش ادواردو میتوان جهان پوچگوئی ریزهخواران استعمار را از پایه و بن زیرورو کرد، مطالب فقهی را به رخدادهای معاصر نزدیک نموده، ملتها را همچنان تحت سیطرة اراذل و اوباش استعمار نگاهداشت. این است سهم ملت ایران از «چنج»: جایگزینی حسین با ادواردو آنیهلی!
منبع: مهرنیوز، مورخ پانزده آبانماه سالجاری
استقرار حکومت شیعیان جمکرانی افتضاح بزرگی در سطح جهانی به راه انداخت. این به اصطلاح «حکومت»، که در تبلیغات رسانهای خود را نمایندة «انقلاب حسینی» و مهملات «شیخ» شریعتی معرفی میکند، در عمل فقط به دلیل حمایت «نظامی ـ سیاسی» استعمار غرب توانست علیرغم مخالفت همهجانبة ملت ایران خود را بر کشورمان تحمیل کند. سه دهه پس از حاکمیت روضه و زوزه، عملة موساد برای حسین یک جانشین آبرومندتر دست و پا کردهاند. و از قضای روزگار این حسین «هزارة سوم» از هر نظر بر آن عرب مارمولکخور و قدرتطلب برتری دارد. نام ایشان «ادواردو آنیهلی» است، فردی از تبار خاندان جلیل آنیهلیهای ایتالیا؛ صاحبان صنایع فیات و باشگاه «یوونتوس» و چندین و چند مرکز «کسب و کار حلال» دیگر در مغرب زمین که خیلی هم «مقدس» به شمار میرفتند!
بله بیدلیل نیست که میگوئیم، «به شمار میرفتند»! چرا که خاندان مقدس آنیهلی مانند قوم و قبیلة اوناسیس، و طایفة «ماکسول»، پس از آنکه نقش «جادوئیشان» در سرکوب جنبشهای سوسیالیستی به اتمام رسید، به دست اربابانشان تارومار شدند! طی تاریخ معاصر پس از هر جنگ جهانی، سرمایه سالاری غرب نخبگانی را برای حفظ برخی منافع در محافل اروپائی برگزیده. اینان همگی متعهد و مکتبی بوده، مانند بارون «گی دو روتچیلد» راحل همة غیرخودیها را هم مارکسیست و روسنسب میدیدند. ولی پس از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی بسیاری از دست پروردگان عموسام و فرزندانشان به افتخار شهادت «ناگهانی» نائل آمدند! در واقع مرگ این حضرات درست به اندازة عروج ناگهانیشان حیرتانگیز بود. کریستینا اوناسیس، دختر دلبند میلیاردر یونانی، پادو و کارچاقکن آنگلوساکسونها، آنقدر در ترک دارفانی شتاب به خرج داد که حتی فرصت استفاده از ارث و میراث پدر محترم و شریف خود را نیافت. ایشان پس از حضور در یک «میهمانی»، به جهان معنوی «تشریففرما» شدند. یا به طور مثال «روبرت ماکسول»، از اعضای حزب کارگر انگلستان، از ناکجاآباد اروپای شرقی یکشبه استخراج شده، به انگلستان رفت و ناگهان «میلیاردر» هم شد. ایشان زمانیکه بر عرشة کشتی تفریحی چندصدهزار دلاری خود در دریاها تفرج میفرمود حوالی جزایر کاناری «سکته» کردند، و بجای اینکه منطقاً روی عرشه بیفتند، پس از سکته از دیوارة عرشه بالا رفته و به دریا پریدند! در حالیکه در طول زندگی، از روبرت ماکسول مانند دیگر همکاراناش، جز سینهخیز و تعظیم و تکریم به قدرتها کسی حرکت دیگری ندیده بود. طبیعی است که وقتی کسی سکته میکند، و بعد هم پرش ارتفاع صورت میدهد و خود را به دریا میاندازد، جان به جان آفرین تسلیم خواهد کرد. در هر حال، ایشان را در اسرائیل دفن کردند و شرکتهای عدیدهشان هم با پرش ارتفاع ایشان بخار شده به هوا تشریف بردند. این شهادت «جانگداز» در نوامبر سال 1991 رخداد، حدود دو ماه پس از استقلال ارمنستان و فروپاشی اتحادجماهیر شوروی.
از جمله شهادتهای جانگداز دیگر شهادت «ریموند سافرا»، در «کشور» موناکو است. ایشان از یهودیان سوری بودند که در غرب به شغل شریف بانکداری اشتغال داشتند، و همسرشان نیز از اهالی آرژانتین بود. زمانیکه این بانکدار شریف و «خداترس» در آپارتمان خود شربت شهادت نوش جان میکردند، همسرشان در آپارتمان حضور داشتند ولی هیچ ندیدند، هیچ نشنیدند و بوی سوختگی هم به مشامشان نرسید! از شهادتهای جانگداز دیگر میتوان به شهادت «اشترن»، بانکدار فرانسوی در سوئیس اشاره کرد، یا به ناپدید شدن «ادوارد میشلن» میلیاردر فرانسوی، و بالاخره به شهادت ادواردو آنیهلی، فرزند «جیانی آنیهلی» که به اسلام هم گرویده بود!
ادواردو، در سال 1954 در نیویورک متولد میشود، در شهر تورینوی ایتالیا به مدرسه میرود، و در رشتة ادبیات مدرن از دانشگاه پرینستون در آمریکا فارغالتحصیل میشود! ادواردو، به «معنویات» علاقة فراوان داشته؛ سری هم به هند میزند، و در سال1990، در کشور کنیا به دلیل حمل 30 گرم هروئین خالص و «معنوی» توسط پلیس بازداشت میشود. چند روز پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری ایالات متحد، که جرج والکر بوش در آن پیروز شد، جسد ادواردو در تاریخ 15 نوامبر سال 2000 توسط پلیس ایتالیا کشف شد و پس از «تحقیقات» اعلام کردند که وی «خودکشی» کرده! گورکنها هم برای گرم نگاهداشتن تنور جنگزرگری بلافاصله ادعا میکنند که «کار، کار اسرائیل است!»
این خلاصة اطلاعاتی است که به زبان ایتالیائی میتوان در ویکیپدیا پیدا کرد. ولی به زبان فارسی هم مقداری ترهات البته آمیخته با ضجه و شیون مشاهده میشود که اهمیت زیادی ندارد. مهم این است که فردی به نام محمد علی رامین، که زبان فارسی را مانند ایرانیان صحبت میکند، اما مشخص نیست از کدام ناکجاآباد استخراج شده، امروز با توسل به جسد ادواردو آنیهلی میخواهد «انقلاب» به راه بیاندازد!
محمد علی رامین ادعا میکند اهل دزفول است و در آلمان تحصیل کرده، ولی هیچ مشخصاتی از خانوادة وی در دست نیست. به یاد داریم که چندی پیش پاسدار شریعتمداری باراک اوباما را هم «بچة بوشهر» معرفی میکرد، تا از اینراه خویشاوندی حکومت چاه جمکران با حاکمیت آیندة ایالات متحد واضح و مبرهن شود. پس اگر یک نیمه آمریکائی رنگینپوست میتواند «بچة بوشهر» باشد، یک آمریکائی سفید پوست هم به سادگی میتواند خود را بچة دزفول معرفی کند! رامین، همان کسی است که در اوج بحران خودساختة هستهای، فریاد «آی دزد» سر داده بود و با انکار «هولوکوست» و مهملپراکنی زمینه را برای تبدیل احمدی نژاد به صدام حسین دوم آماده میکرد. فقط به دلیل تضعیف سیاست آمریکا در منطقه، کالین پاول نتوانست یکبار دیگر شیشة کذا را از جیب در آورده به جهانیان ثابت کند که ایران هم مانند عراق از آن گردهای سفید و خطرناک دارد.
در نتیجه، پس از چند صباح محمدعلی رامین مجبور شد خفقان بگیرد. این «شبهایرانی» که اهل دزفول نیز هست! پس از دریافت دستورکار نوین از اربابان، روز گذشته در اصفهان سخنرانی کرده و میگوید، باید از افرادی چون «ادواردو» سرمشق بگیریم، و آمریکا و اروپا را از «انحطاط» نجات دهیم. سخنان ابلهانة مستر رامین که در «مهرنیوز» مورخ 25 آبانماه سالجاری انتشار یافته، ثابت میکند که با ورود دمکراتها به کاخ سفید، جامعة ایران همچنان عرصة تاخت و تاز ماشاالله قصابهای جیرهخوار سازمان سیا باقی خواهد ماند.
چون در افغانستان هم برای بخشش «طالبان میانهرو» همه گویا به «اجماع» رسیدهاند. فقط میماند شخص «بنلادن» که خاطر مبارک مایکل هایدن، رئیس سازمان سیا را سخت مشوش کرده. ایشان ضمن نوحهخوانی برای دستپروردة محبوب خود فرموده بودند بنلادن مدتهاست که در عملیات القاعده هیچ دخالتی ندارد؛ تکوتنها مانده و همة احتیاجاتاش را باید به تنهائی برآورده کند. متن سوگواری ایشان درلوموند، مورخ 14 نوامبر موجود است. خلاصة مطلب آنطور که از ناله و زاریهای مایکل هایدن دستگیرمان میشود، حجتالاسلام رابرت گیتس، شخصاً آب توبه را بر سر این روسپی سیاسی ریختهاند، و همه میباید از اشتباهات دوستان خانوادگی بوش درگذرند.
دیروز جرج بوش به بهانة حل بحران اقتصادی و در واقع برای زدو بندهای نوین، به قول یانکیها یک «گودبای پارتی» ترتیب داده بود، تا هیئتهای گروه20 گشتی بزنند و پس از سورچرانی یک عکس دستجمعی به «یادگار» با این رئیسجمهور دمکراسی پرور و عدالت گستر بگیرند. جرج بوش پادشاه عربستان را هم دست راست خود نشانده بود، تا هر وقت لازم شد، جیب «اعلیحضرت» را بزند! اما علیرغم دمجنبانیها و ابراز عشق «دیهوپ شفر» به روسیه، پاسخ وزیرامورخارجة روسیه به سخنان مایکل هایدن منفی بوده. «نووستی»، مورخ 15 نوامبر 2008، به نقل از لاوروف، وزیر امورخارجة روسیه مینویسد، «سران طالبان مشمول عفو نخواهند شد.» به عبارت دیگر از شعار «چنج، وی نید» دمکراتها، هیچ «چنجی» شامل حال بنلادن نخواهد شد.
اینجا بود که مستر رامین هم شستاش خبردار شد، و فهمید که میباید خشتک حسین، از سلالة محمد را در کربلا رها کند، و به امامزادة «آنیهلی» در تورینو دخیل ببندد. همانطورکه گفتیم ادواردو در نوامبر سال2000 شربت شهادت نوشید. حال ببینیم در سال کذا در صنایع «فیات» ایتالیا چه تغییراتی پیش آمد، که شهادت ادواردو را در پی داشت. چرا که هیچ شهادتی بدون دلیل مادی نیست. حتی حسین هم در راه جاهطلبی و قدرت سیاسی کشته شد.
در سال 2000، پدر ادواردو آنیهلی، ورود انحصاری ایالات متحد را به جرگة سهامداران فیات مجاز اعلام کرد و20 درصد سهام صنایع فیات را به این ترتیب در اختیار جنرالموتورز آمریکا قرار داد. یادآور شویم که اقتصاد ایتالیا همین صنایع فیات است. در سال 2003، آنیهلی پدر درگذشت و با مرگ وی توافق با جنرال موتورز نیز ملغی شد! این بخش از تحولات اقتصادی که به «شهادت» ادواردو مربوط میشود، به «تحلیلهای» حکومت اسلامی هیچ ارتباطی ندارد، چون این حکومت اصلاً «مادی» نیست، و با مادیات هم هیچ میانة خوبی ندارد. چرا که روضهخوانی برای مادیات و ساختن امامزاده برای ارز و صنایع و پول امکانپذیر نیست! در نتیجه از مرگ ادواردو آنیهلی فقط «چنجهای» معنوی نصیب ما خواهد شد. این «چنج» در واقع شامل حال شعارهای کربلا میشود. به عنوان نمونه بجای شاهکار شریعتی، «فاطمه، فاطمه است»، از این پس خواهیم داشت: «مادر ادواردو، مادر ادواردو است...» یا نوحهخوانان جمکران خواهند گفت، شمر «صهیونیست» بود و به همین دلیل ادواردوی «معصوم» را در ایتالیا به شهادت رساند.
میبینیم، چگونه با توسل به جسد افرادی از قماش ادواردو میتوان جهان پوچگوئی ریزهخواران استعمار را از پایه و بن زیرورو کرد، مطالب فقهی را به رخدادهای معاصر نزدیک نموده، ملتها را همچنان تحت سیطرة اراذل و اوباش استعمار نگاهداشت. این است سهم ملت ایران از «چنج»: جایگزینی حسین با ادواردو آنیهلی!
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت