پنجشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۷



مرگ دقیانوس!

...
این شکسته چنگ بی‌قانون
رام چنگ‌چنگی شوریده رنگ پیر،
گاه گوئی خواب می‌بیند

ما با براندازی مخالف‌ایم، ولی با تغییر حکومت ایران هیچ مخالفتی نداریم. اما این تغییر را در سایة آشوب و جنجال دانشگاه و خیابان جستجو نمی‌کنیم. به عبارت دیگر، سازمان ناتو بهتر است فکر اجرای پروژة فاشیستی مک‌فال، و رویای تکرار کودتای 22 بهمن 1357 را به طور کامل از سر به در کند. به یاد داریم که مک‌فال پس از «تحقیقات» جانفرسا در باب «گذار به دمکراسی در ایران»، به ما ملت دور باطل فاشیسم شیخ و شاه را پیشنهاد کرده بود. گویا اجرای این پروژة ابلهانه به عهدة حزب کارگر انگلستان گذاشته شده. همة امکانات در ظاهر فراهم آمده: آغاز حاکمیت حزب دمکرات در ایالات متحد، پایان کار قریب‌الوقوع حزب کارگر در انگلستان و سراشیب سقوط یک دیکتاتوری فرسوده در ایران.

سی‌ و یک سال پیش در چنین روزهائی ایالات متحد یک رئیس جمهور دین‌پرور و بادام زمینی فروش به نام جیمی کارتر به کاخ سفید فرستاد؛ وی در تبلیغات رسانه‌ها از جمله مدافعان نستوه «حقوق بشر» و دمکراسی نیز به شمار می‌رفت. و قرار بود ایشان به ایران تشریف‌فرما شوند، تا به ارتقاء «حقوق» کذا کمک کنند! و انصافاً فقط چند ماه پس از ورود جیمی کارتر به ایران دمکراسی مطلوب استعمار غرب در کشورمان استقرار یافت: هرج ومرج، آشوب در دانشگاه و حوزه‌های جهلیه، همراه با «تظاهرات» حاشیه‌نشینان شهری ـ محصول طرح نابودی روستاها که از سوی دارودستة کندی به عنوان انقلاب سفید پیشنهاد شده بود ـ و حضور فعال اوباش ساواک برای خرابکاری. در سایة همین قماش دمکراسی‌ها بود که ژنرال هویزر نیز موفق شدند کودتای ناتو را با استقرار حکومت «فدائیان اسلام» در ایران به ثمر برسانند.

فدائیان اسلام همانطور که پیشتر هم گفتیم سازمانی است خرابکار، ساخته و پرداختة استعمار انگلستان که در مصر، اردن، لبنان، سوریه و ... و خلاصه ایران فعالیت دارد. البته این سازمان از شاخه‌های دیگری به نام اخوان‌المسلمین، القاعده، طالبان و ... برخوردار است. فدائیان اسلام همواره برای حفظ منافع انگلستان در ایران و دیگر کشورها آمادة جانفشانی‌اند. این گروه در ملی کردن نفت و کودتای 28 مرداد و براندازی 22 بهمن نقش مهمی ایفا کرده. و به نظر می‌رسد، رعایای الیزابت دوم باز هم به خدمات اینان جهت سازمان دادن به یک براندازی دیگر نیاز مبرم پیدا کرده‌اند. به همین دلیل همزمان با شیرین زبانی‌های «مریم ریدلی» برای خبرنگار فارس نیوز در پاکستان، یک نمایندة حزب کارگر در مجلس عوام انگلستان نیز سخت شیفتة دمکراسی و «حقوق بشر» در ایران شده. علامت تعجب هم نمی‌گذاریم، چون اینروزها دفاع از دین و مذهب به ویژه از دین توحش اسلام، از زبان سیاست‌بازان آنهم در مورد مسائل ایران فقط می‌تواند نشان از حماقت باشد. پس اگر کسی جهت باد را می‌شناسد، امروز می‌باید از دمکراسی دفاع کند! و حزب کارگر انگلستان طی سدة اخیر ثابت کرده بادسنج‌های مرغوبی در اختیار دارد. سی سال پیش همین حزب «باد براندازی» را در بادبان اسلام دمید، چرا که آنروزها همه به ویژه داس‌الله «از علی به سوسیالیسم» رسیده بودند و صحرای عربستان نیز در ترهات چپ‌نمایان مستقیماً به مسکو پیوند خورده بود!

البته برنامه چنین بود که پرچم اسلام، ویراست سازمان سیا را برفراز کرملین هم به اهتزاز در آورند. اما نشد! امروز هم سیاست همان سیاست سابق است، و مطالبات سازمان ناتو هیچ تغییری نکرده، ولی این سازمان ناچار است مطالبات معمول خود را با توسل به «نعل وارونه» بیان کند و خود را به دمکراسی و «حقوق بشر» علاقمند نشان دهد. در نتیجه لازم آمده همزمان با سینه زدن غرب برای دمکراسی، اوباش دوباره در کشور ایران به صحنه وارد شوند. ولی از آنجا که حکومت اسلامی ناچار شد، با برنامة اوباش‌گیری تکیه گاه‌های اصلی خود را برچیند، اینبار اوباش را نه به خیابان که به شبکة اینترنت ریخته‌اند. بله! قرار است دو لشکر و یک تیپ زرهی از عملة استعمار مبارزه با آزادی بیان را در اینترنت آغاز کنند. اگر مهرورزی پول نفت را سر سفرة مردم نیاورد زیاد مهم نیست، حداقل با همین پول اوباش را برای تهاجم نظامی به وبلاگستان فارسی به اینترنت خواهد آورد.

می‌گویند بسیجی‌ها قرار شده از این پس وبلاگ بنویسند! باید دید در حکومتی که رهبرش علاوه بر بی‌نصیب بودن از شعور متعارف، از نعمت سواد نیز محروم است، بسیجی بینوا چه خواهد نوشت؟ حتماً رونویسی از آیات و روایات قرآن، یا ترهات خمینی در صحیفة نور را بر عهدة بسیج می‌گذارند. یا اینکه قصة «حکمت‌الهی» پروفسور حمید مولانا را که از طفولیت اهل کیهان فرهنگی بودند، به زبان فارسی بازار و حجره «دیجیتال» می‌کنند، و یا دولت مجموعه سخنرانی‌های مضحک‌ ایشان در آکادمی‌های غرب را در اختیار برادران می‌گذارد تا رونویسی کنند! در هر حال تهاجم اینترنتی بسیج نمی‌تواند کارآئی حضور ماشالله قصاب‌ها، الله‌کرم‌ها و زهرا خانوم‌ها را در خیابان‌های پایتخت داشته باشد. چرا؟ چون اعمال فشار وحشیانه بر مردم از دست اینان در اینترنت برنمی‌آید، از پس قلم وبلاگ‌نویس‌ها هم بر نمی‌آیند.

آری اینچنین است! در خیابان‌های تهران اینان چماق به دست می‌گرفتند و عربده می‌زدند، تا صدای دیگران را خاموش کنند، ولی روی شبکة اینترنت نه چماق‌شان کارآئی دارد و نه عربده‌های‌شان آنقدرها که مقام معظم پنداشته‌‌اند خریدار! مسلم بدانیم که اگر چنین نبود، تاکنون «بی‌بی‌سی» و شاخک‌های‌اش قادر به اعمال سیاست مطلوب شده بودند و نیازی به بسیج دو لشکر نوسواد بر شبکة اینترنت نمی‌بود! بله، این سیاست از هم اکنون شکست خورده، و به همین دلیل است که حاکمیت انگلستان که افسار حکومت امام زمان را از روز اول به دست دارد اینچنین شیفتة دمکراسی ‌شده!

به گفتة رادیو فردا، مورخ20 نوامبر 2008، «روز سه شنبه شاهزاده رضا پهلوی به دعوت یکی از نمایندگان حزب کارگر انگلستان»، برای نمایندگان مجلس عوام سخنرانی کرده. رضا پهلوی در این سخنرانی خواهان تدوین یک قانون اساسی بر مبنای اعلامیة جهانی حقوق بشر و استقرار یک نظام دمکراتیک در ایران شده است. به جزئیات این سخنرانی نمی‌پردازیم چرا که با چارچوب کلی آن کاملاً موافق‌ایم.

ما از اکثر مواضع رضا پهلوی که در مجلس عوام انگلستان مطرح شده، پشتیبانی می‌کنیم. ما خواستار استقرار یک نظام دمکراتیک پارلمانی در ایران هستیم. ما هم با تدوین قانون اساسی بر مبنای اعلامیة جهانی حقوق بشر موافق‌ایم. فقط یک اشکال عمده بر سر راه تحقق خواسته‌های‌مان وجود دارد: حاکمیت انگلستان! بیش از یک سده است که این حاکمیت عمده‌ترین مرکز توطئه بر ضد منافع ملی ما ایرانیان بوده! و جهت ادامة مطلب ناچاریم به صورت گذرا نگاهی داشته باشیم به سیاست سرکوب و چپاول بریتانیا در ایران که همواره با شعار «استقلال» و «حفظ منافع ملی» اعمال شده.

حاکمیت انگلستان در دوران قاجار این سیاست را از طریق بسیج اوباش و روحانی جماعت اعمال می‌کرد. با تکیه بر آثار احمد کسروی و فریدون آدمیت به تفصیل از سیاست اوباش پروری، آخوند نوازی و دین‌گستری توسط بریتانیا در این وبلاگ سخن گفته‌ایم. فتوای میرزای شیرازی منفور، جهت مقروض کردن بانک نوپای شاهی را فراموش نکرده‌ایم. تا زمانیکه روسیه تزاری در ایران حضور فعال سیاسی داشت، کشور ایران عرصة کشاکش آشکار امپراطوری تزارها و امپراطوری بریتانیا بود.

هان، کجاست
پایتخت این کج‌آئین قرن دیوانه
[...]
روزهای تنگ و تارش، چون شب اندر قعر افسانه.
با قلاع سهمگین سخت ستوارش

پس از انقلاب مشروطه، این کشاکش همچنان ادامه یافت. در سال 1917، کودتای بلشویک‌ها بر حضور روسیه در ایران نقطة پایان گذاشت. پیشتر گفتیم که انگلستان از این کودتا حمایت کرد، تا روسیه را همزمان از تقسیم غنائم جنگی و حضور در ایران و ترکیه محروم کند. ولی خروج روسیه از ایران برخلاف انتظار بعضی‌ها فرصتی شد تا حاکمیت بریتانیا رقابت با روسیه کمونیست را با شدت بیشتری در داخل خاک ایران تداوم بخشد، اینبار به بهانة مبارزه با خطر کمونیسم! سه سال پس از پایان جنگ اول جهانی، کودتای کلنل آیرون‌ساید دقیقاً در همین راستا سازماندهی شد: جهاد آخوندها با کفار، و حمایت رضاخان از هیتلر تا آخرین نفس! کودتای کلنل آیرون‌ساید را به یاد داریم. به برکت این کودتا، تشکیلاتی به نام شهربانی نیز به بازوهای مختلف استعماری بریتانیا اضافه شد. و جهت حفظ منافع انگلستان، حاکمیت کودتا همزمان با کشف حجاب به سیاست آخوندنوازی و اوباش‌پروری تداوم می‌بخشید.

زمانی که جنگ اول جهانی توانست زمینه ساز جنگ دوم شود، رضاشاه همچنان به پشتیبانی از هیتلر ادامه داد تا زمانیکه ارتش سرخ از شمال و ارتش انگلستان از جنوب وارد ایران شد. اینجا بود که مقاومت و لجاجت آنحضرت ناگهان باد هوا شد، و در تاریخ 16 سپتامبر 1941، ایران را ترک فرمودند. ولی خوشبختانه از سر لطف، رجال سیاسی فداکاری چون محمد مصدق را برای‌مان به یادگار گذاشتند، رجالی که به مراتب از اعلیحضرت مفیدتر بودند. محمد مصدق در دوران نمایندگی مجلس موفق شد، ابتدا نفت ایران را در انحصار شرکت‌های غرب قرار دهد، و سپس همین نفت را ملی کند تا خسارات انگلستان از جنگ دوم جهانی از جیب ما ملت پرداخت شود!

فراموش نکنیم که محمدمصدق از مهره‌های وفادار کارخانة رجاله پروری بود و به همین دلیل نفت به همت ایشان و آخوند کاشانی ملی شد. هر دو یکشب خوابیدند و گویا امام زمان را به خواب دیدند، چرا که صبح که بیدار شدند، هر دو از ملی شدن نفت سخن می‌گفتند! و از آنجا که با خواب امام‌زمان نمی‌توان درافتاد، نفت بلافاصله ملی شد! البته این مهم پس از قتل رزم‌آراء و نخست وزیری محمد مصدق صورت گرفت. در وبلاگ «باران و استخوان»، به نقل از مطالب مجلة «لایف» گفته‌ایم که قاتل رزم‌آراء عفو شد و پس از آزادی از زندان با آخوند کاشانی و محمد مصدق، نخست‌وزیر ایران ملاقات کرد! فراموش نکنیم که شعبان جعفری کارمند شهربانی محمد مصدق هم بود و آخوند کاشانی که مثل تمامی ملایان کشور عمری را در راه مبارزه با «منکرات» گذرانده بودند، پس از کودتا نه تنها در میهمانی «ژنرال» زاهدی در باشگاه افسران شرکت کرد و در کنار میز پوشیده از بطری‌های ودکا با اولیای کودتا عکس یادگاری گرفت که با شعبان‌خان، این قهرمان ملی هم دیدار گرم و دوستانه‌ای داشتند.

خلاصه بگوئیم به شهادت تاریخ هر وقت پای جنتلمن‌های نزولخور «سیتی» لنگ می‌شود، در ایران آشوب و کودتا به راه می‌اندازند. در واقع کشور ما تبدیل شده به سپر بلای آنگلوساکسون‌های دوسوی آتلانتیک. و از این پس جهت صرفه جوئی در وقت آنان را «آ.د.آ» خواهیم خواند. به مرور زمان «آ.د.آ»، به دلیل تکیه بر آخوند، شهربانی، ساواک و ساواما دست‌اش در ایران هر چه بیشتر باز شده، و اهرم‌های بیشتری برای براندازی و کودتا در اختیار دارد. در این راستا ما دعوت مجلس عوام انگلستان از رضاپهلوی را نه به عنوان تغییر سیاست «آ.د.آ» در ایران، که صرفاً تلاشی مزورانه جهت فراهم آوردن زمینة مناسب آشوب و کودتا در ایران تحلیل می‌کنیم.

مردم در ایران ناراضی‌اند، این یک واقعیت است. مردم ایران روز به روز فقیرتر می‌شوند، روز به روز سرکوب گسترده‌تری را متحمل می‌شوند، کشاندن این مردم به خیابان کار ساده‌ای است. و برخلاف سال 1978، حتی نیازی به پروپاگاند مهوع «بی‌بی‌سی» و شب‌نامه‌های «سفارتخانه‌ای» غرب هم نداریم. ولی اینبار ایالات متحد و انگلستان در دام جنگ عراق وافغانستان‌ گرفتارند، و جبهة ناتو در لبنان و قفقاز شکست سختی متحمل شده. پس به هوش باشیم و به یاد داشته باشیم که حاکمیت انگلستان هرگز در هیچ کشوری مدافع دمکراسی نبوده. استقرار دمکراسی و آزادی ملت‌ها از زنجیر استعمار در هر نقطه از جهان تهدیدی است مستقیم برای منافع سرمایه سالاری جهانی.

ما فراموش نکرده‌ایم که حاکمیت انگلستان به شهادت تاریخ همواره در کنار روحانیت شیعه، و مدافع فاشیسم بوده. پس به یاد داشته باشیم که امروز در کشورمان استعمار همة اهرم‌های براندازی را در دست دارد، ولی برای تحقق این براندازی، نیازمند آشوب و جنجال مردم است. آشوبی که بر پیکر پلید براندازی و کودتای استعماری، ردای «نهضت مردمی» و «قیام ملی» خواهد پوشاند. بکوشیم که در تاریخ خود حداقل یک‌بار هم که شده این امکان را از استعمار دریغ کنیم. شاید این آخرین فرصت ما ایرانیان باشد. شاید که بتوانیم از دور باطل براندازی شیخ و شاه رها شویم. نگذاریم یکبار دیگر حضور اوباش در خیابان‌ها سرنوشت ما ایرانیان را رقم زند. ما بنیانگزار نخستین امپراطوری جهان بودیم، ما پیام‌آوران آزادی ملت‌ها از زنجیر اسارت و بردگی بودیم. ما امروز می‌باید زنجیر اسارت از پای خود بگسل‌ایم، و طلسم استعمار را بشکنیم. نه! بی‌مرگ نیست دقیانوس!

ما برای فتح سوی پایتخت قرن می‌آئیم
[...]
شیشه‌های عمر دیوان را
از طلسم قلعة پنهان، زچنگ پاسداران فسونگرشان
جلد بربائیم
بر زمین کوبیم
[...]
ما
فاتحان قلعه‌های فخر تاریخیم
[...]
....
نه! بی‌مرگ نیست دقیانوس!

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت