سوراخ و دعا!
...
در توضیح پیرامون ارتباط نویسنده با روانکاوی، تأکید میکنیم که یک روانکاو میتواند نویسنده هم باشد ـ فروید نویسندهای توانا بود ـ ولی یک نویسنده، فینفسه هرگز نمیتواند در جایگاه روانکاو قرار گیرد. همچنانکه دیروز هم گفتیم، تخیلات ادبی را نمیتوان در ترادف با نوعی «علمیات» قرار داد. از تکیه بر چنین شیوههائی است که مخدوشکردن مرز مفاهیم حاصل میشود، و میدانیم که این شیوهای است فاشیستی.
این روزها سرشار از «چنج» شده. به بعضی از آنها واقعاً «نید» هم داشتیم! البته این چنجها به دلیل چرخش سیاست ایالات متحد ایجاد میشود، نه به دلیل امدادهای غیبی. به یاد داشته باشیم که شرایط اجتماعی همواره «منتج» است، نه دلخواه! ولی گاه پیش میآید که این شرایط باعث خشنودی ما هم بشود. ازجمله عقبنشینی ایالات متحد در حمایت از طالبان منطقه. عاقبت ایالات متحد ناچار شد دکان گدائی حماس، سازمان ساخته و پرداختة آریل شارون را در ایالات متحد تعطیل کند!
رهبر این سازمان، شیخ یاسین را آریل شارون با سلام و صلوات از مصر وارد کرده، و یک مسجد هم برایاش در سرزمین فلسطین ساخت. اسلام هم که میدانیم به گفتة صادق هدایت کاسة گدائی است و شمشیر بران. «برادر» شارون، هم کاسة گدائی برای حماس فراهم آورد و هم شمشیر بران، تا این سازمان در داخل فلسطین جنگ به راه اندازد و «نبرد با اسرائیل» را نیز در منطقه تشدید کند. چرا که عرفات و سازمان فتح دیگر به درد جنگ افروزی نمیخوردند. و خلاصه درهای این «نعمت الهی» داشت به روی دولت اسرائیل بسته میشد، که حسنی مبارک شیخ یاسین را در کوچه پس کوچههای قاهره از درون سطلزباله بیرون کشید، و فوراً به شارون تلفن کرده گفت: «یا حبیبی! باید ببینی! اگر چه فلج است، به هر سازی که بزنی میرقصد!» و اینگونه بود که سازمان حماس آفریده شد. و گاوچرانها هم برای داغ و گرم نگاهداشتن تنور شیخ یاسین، از سال 1995، حماس را یک سازمان تروریستی معرفی کردند.
ولی این سازمان به اصطلاح «تروریستی» حدود سیزده سال در ینگه دنیا یک «دکان خیریه» داشت، به نام «بنیاد و توسعة سرزمین مقدس»! سازمان کذا به گفتة سایت ناخداکلمب، مورخ 25 نوامبر 2008، بزرگترین بنیاد خیریة اسلامی در ایالات متحد بوده و بیش از 12 میلیون دلار برای حمایت از حماس پرداخت کرده، و هیچکس هم مزاحم فعالیتهای خیرخواهانهاش نشده بود! از قضای روزگار مقر سازمان مذکور در ایالت تگزاس قرار داشته. به عبارت دیگر مستقیماً تحت نظارت خانوادة بوش به جنگافروزی در فلسطین «کمک» میرسانده. ولی از آنجا که گاوچرانها پس از شکست در جنگ 33 روزه و جنگ قفقاز همچنان عقب، عقب میروند، به ناچار باید دست و پای سازمان خیریة کذا را هم جمع میکردند. به همین دلیل پس از 13 سال، ناگهان سرویسهای امنیتی دریافتند که ای دل غافل! این بنیاد خیریه در واقع مرکز تأمین سلاح و تجهیزات برای تروریستها است! این آمریکائیها آنقدر خوش قلب و سادهدلاند که همه را مانند خود «انسانهای خوش نیت» میپندارند!
به عنوان نمونه وقتی سازمان کذا در ایالات متحد سلاح و مهمات ابتیاع میکرد، آمریکائیها «تصور» میکردند «بنیاد توسعه» قصد شکار گوزن و گاو وحشی دارد تا با گوشت آنها برای کودکان گرسنة فلسطین آبگوشت بزباش بپزد، و با شاخ آنها هم برایشان اسباب بازی بسازد. بله! اینهمه از آمریکائیها بدگوئی نکنید! مگر انصاف و عدالت اسلامی ندارید؟ مگر همین ولیعهد بحرین «تصور» نکرده بود که آن هفت میلیون دلار را که خرج چشمان شهلا و گیسوان افشان مایکل جکسون کرده، پس خواهد گرفت؟ «تصورکردن» که جرم نیست!
سیسال پیش هم بعضیها تصور کرده بودند که با یک حرکت دست آخوندها را کنار زده و بجایشان مینشینند. در نتیجه بجای حضور در کنگرة «سوسیال ـ دمکراتها» به دستبوس یک جفت نعلین در «نوفل لوشاتو» شتافتند، تا عاقبت از ترس همین نعلینهای وحشی در ینگهدنیا چشم از جهان فرو بندند و بر افتخارات جبهة ملیشان چند لایة دیگر بیفزایند. درست مثل اعضای کانون به اصطلاح نویسندگان که به پابوس رهبرکبیر انقلاب شتافتند، تا ماهیت واقعی کانون کذا را بر ما آشکارتر کنند و آبروی قلم و قلمزن را در این سرزمین تا ابد بر زمین بریزند.
بله، تا امروز دلیل شرفیابی سیمین دانشور به حضور نعلین کبیر را نمیدانستیم! امروز متوجه شدیم که سیمین جان وقتی شیخ موسیصدر را «زیارت» میکنند، گوئی به جای ترنگ دستشان را میبرند. سایت بالاترین مطلبی از «مؤسسة امام صدر»، مورخ 12 آبانماه منتشر کرده، که به دلیل ابتذال بیش از حد ممکن است به قلم آیدین آغداشلو هم نگاشته شده باشد. آغداشلو از نخبگان برگزیدة سایت ناخداکلمب و متخصص لجنپراکنی، به ویژه لجنپراکنی به فروغ فرخزاد است. در واقع لجنپراکنی تنها هنر نوچة معصومة سیحون است. از مطلب دور افتادیم.
میگفتیم که سایت «بالاترین» از زبان سیمین دانشور مطلبی در باب روی زیبای موسی صدر منتشر کرده. به زبانی چنان مبتذل که زبان اوباش و آخوندها را تداعی میکند. در نتیجه بالاجبار از «نقل قول» صرفنظر میکنیم. منبع این مطلب وزین، وبلاگ «شرح صدر» به نقل از مجلة «گوهران»، ویژة نیمایوشیج، مورخ 13 دیماه 1385 است! بیچاره نیما! پس سیمین و موسی را رها کرده، بازگردیم به تصورات خوشباورانة عموسام.
به گفتة «بیبیسی»، امروز دیگر ایالات متحد فهمیده که مانند باباآدم «فریب» خورده ولی نه از حوا، که از یک مشت ریشوی عضو سازمان حماس! پس عموسام خشمگین شده پنج نفر از مدیران این سازمان را به تأمین مالی گروه حماس متهم کرده، و دادگاه پس از یکسال فسوفس زدن، برای متهمان حکم صادر فرموده. «بیبیسی» هم که در جایگزین کردن «جرم» با «گناه» تخصص و تجربه دارد، مینویسد، دادگاه مدیران مذکور را «گناهکار» اعلام کرد! و اما این ماجرای هیجانانگیز، مانند همة اسلامپروریها و آخوندپرستیها یک سرش در چاه جمکران است! در نتیجه، بزودی گورکنها نیز ناچار خواهند شد دستوپای عدهای از نوکران وفادار عموسام را به عنوان جاسوس اسرائیل جمع کنند. برنامة جاسوسگیری بدون دلیل آغاز نشده! و بنیصدر بدون دلیل باب گفتگو با سردار سازندگی را باز نکرده! وقتی اوضاع وخیم است باید صفوف را فشردهتر کرد. صفوف را در جمکران چگونه میتوان فشردهترکرد؟ با انتساب جنایات و خیانتها به خمینی، و دیگر اجساد پوسیدة این حکومت «شترگاوپلنگ»!
اصولا «مرگ» برای حکومت گورکنها «نعمت الهی» است. چون همة تقصیرها را میتوان به گردن مردگان انداخت! در نتیجه آنروز که اکبر هاشمی در سیمای کریه جام جمکران ظاهر شد تا نسبت به علی خامنهای ابراز «بندگی» و «عبودیت» کند، از اشغال سفارت آمریکا در تهران نیز انتقاد کرد. سپس نوبت به بنیصدر، پامنبری حکومت در فرانسه رسید، تا ضمن بازارگرمی برای خود، به اکبر بهرمانی پیام مقاومت و ایستادگی ارباب را برساند. بنیصدر که «چلنگر» او را «بنیسطل» مینامید، فرمودهاند، «دانشجویان فقط موسوی خوئینیها را در جریان قرار داده بودند. من به گروگانگیری اعتراض کردم، شما و دیگران چرا در برابر خمینی ساکت ماندید؟!»
بله! باب گفتگو بین بنیصدر و گروه حاجاکبر به این ترتیب باز شده، تا بنیصدر، که هنوز در مرحلة قیاس به نفس گیر افتاده، ما را هم ابله پندارد. همچنانکه بعضی از هواداران امام سیزدهم که برای حضرتاش فراوان سینه میزدند، در باب خریت ما ملت شعر هم سرودند! رئیس جمهور مردمی و فاشیست در هجرت با این بیانات به مخاطبین اینچنین حالی میکنند که مشتی اراذل از قبیل عبدی و اصغرزاده و ... به دلخواه خود به سفارت آمریکا حمله کردهاند، و خمینیهم بلافاصله ـ البته از زبان ساواک منفور ـ گفته این «انقلاب دوم» است! و با اینکار سیاست تمامی منطقة نفتخیز خلیجفارس را همین چند رأس اوباش در هم میریزند! به همین سادگی که «استاد» میفرمایند! و سازمان سیا هم نشسته بود تا ببیند اصغرزاده برایش چه تصمیمی میگیرد! به گفتة بنیصدر، رمزی کلارک میخواست به ایران بیاید ولی خمینی مخالفت کرده!
بله همین خمینی که مانند بازرگان افتخار پادوئی برای گروه رمزی کلارک را داشت با آمدن ولینعمتاش به تهران مخالفت هم کرده! این «ترهات» را منتشر میکنند تا هیچکس این واقعیت را به ذهن خود راه ندهد که اشغال سفارت آمریکا بخشی از یک توطئة وسیع بر ضد ملت ایران بود. بیگانگان با استقرار حکومت اسلامی و حاکمیت فدائیان اسلام در کشورمان این توطئه را آغاز کردند، و شخص بنیصدر خود جزئی از همین توطئه بود، و هنوز عنصری است از همان توطئه. و امروز که مرکز توطئه در ایالات متحد تضعیف شده، هر یک از اجزای منفور این دسیسة انسانستیز تلاش دارد، خیانت و مزدوری خود را به مردگان منتسب کند. به یاد داریم که آخوند مهدوی کنی هم چندی پیش مخالفت خود را با اشغال سفارت آمریکا اعلام فرموده، احمد خمینی را طرفدار اینکار معرفی کردند! اینهمه دادوفریاد و صحنهسازی برای آن است که کسی به آمریکا، ارباب واقعی حکومت آخوندها ظن بد نبرد.
گفتیم که ایالات متحد در نشست آپک، یک گام به عقب برداشت و اطمینان داشته باشیم که این پسروی که از مدتها پیش با عضویت کوبا در «پیمان ریو» آغاز شده، در دوران ریاست جمهوری اوباما شتاب بیشتری خواهد یافت. اگر شرایط امروز را با دوران نفرتبار ریاست جمهوری جیمیکارتر مقایسه کنیم، خواهیم دید که بنیصدر، حاج اکبر و گورکنهای ارسالیشان به فرنگ که بس نیک ورد آوردهاند، سوراخ دعا را بکلی گم کردهاند.
اینروزها، بر خلاف دوران ریاست جمهوری کارتر، نان فاشیستها رو به آجر شدن گذاشته. پس از شهادت جانگداز «یورگ هایدر»، اطریشیها یکباره متوجه شدند که تشکلهای فاشیست را نمیتوانند به حاکمیت وارد کنند. در نتیجه حزب دست راستی اطریش برای تشکیل دولت با سوسیال دمکراتها ائتلاف کرد! و گروه شهید «یورگ هایدر» با 29 درصد آراء از این ائتلاف کنار گذارده شد! به گزارش فیگارو، مورخ 23 نوامبر 2008، سوسیال دمکراتها با 29 درصد و محافظهکاران با 26 درصد آراء به مجلس راه یافتهاند. و حذف فاشیستها از ساختار دولت یکی از مهمترین «چنجهای» تاریخ معاصر در اروپای مرکزی است. «چنج» کذا به سرمایهسالاری جهانی تفهیم کرد که تکرار شرایط سالهای طلائی 1930 و فاشیسمنوازی سرمایهداری آنگلوساکسونها در پناه به اصطلاح بحران اقتصادی میتواند برای لندن و واشنگتن گرانتر از آن تمام شود که «تصور» کردهاند!
این روزها سرشار از «چنج» شده. به بعضی از آنها واقعاً «نید» هم داشتیم! البته این چنجها به دلیل چرخش سیاست ایالات متحد ایجاد میشود، نه به دلیل امدادهای غیبی. به یاد داشته باشیم که شرایط اجتماعی همواره «منتج» است، نه دلخواه! ولی گاه پیش میآید که این شرایط باعث خشنودی ما هم بشود. ازجمله عقبنشینی ایالات متحد در حمایت از طالبان منطقه. عاقبت ایالات متحد ناچار شد دکان گدائی حماس، سازمان ساخته و پرداختة آریل شارون را در ایالات متحد تعطیل کند!
رهبر این سازمان، شیخ یاسین را آریل شارون با سلام و صلوات از مصر وارد کرده، و یک مسجد هم برایاش در سرزمین فلسطین ساخت. اسلام هم که میدانیم به گفتة صادق هدایت کاسة گدائی است و شمشیر بران. «برادر» شارون، هم کاسة گدائی برای حماس فراهم آورد و هم شمشیر بران، تا این سازمان در داخل فلسطین جنگ به راه اندازد و «نبرد با اسرائیل» را نیز در منطقه تشدید کند. چرا که عرفات و سازمان فتح دیگر به درد جنگ افروزی نمیخوردند. و خلاصه درهای این «نعمت الهی» داشت به روی دولت اسرائیل بسته میشد، که حسنی مبارک شیخ یاسین را در کوچه پس کوچههای قاهره از درون سطلزباله بیرون کشید، و فوراً به شارون تلفن کرده گفت: «یا حبیبی! باید ببینی! اگر چه فلج است، به هر سازی که بزنی میرقصد!» و اینگونه بود که سازمان حماس آفریده شد. و گاوچرانها هم برای داغ و گرم نگاهداشتن تنور شیخ یاسین، از سال 1995، حماس را یک سازمان تروریستی معرفی کردند.
ولی این سازمان به اصطلاح «تروریستی» حدود سیزده سال در ینگه دنیا یک «دکان خیریه» داشت، به نام «بنیاد و توسعة سرزمین مقدس»! سازمان کذا به گفتة سایت ناخداکلمب، مورخ 25 نوامبر 2008، بزرگترین بنیاد خیریة اسلامی در ایالات متحد بوده و بیش از 12 میلیون دلار برای حمایت از حماس پرداخت کرده، و هیچکس هم مزاحم فعالیتهای خیرخواهانهاش نشده بود! از قضای روزگار مقر سازمان مذکور در ایالت تگزاس قرار داشته. به عبارت دیگر مستقیماً تحت نظارت خانوادة بوش به جنگافروزی در فلسطین «کمک» میرسانده. ولی از آنجا که گاوچرانها پس از شکست در جنگ 33 روزه و جنگ قفقاز همچنان عقب، عقب میروند، به ناچار باید دست و پای سازمان خیریة کذا را هم جمع میکردند. به همین دلیل پس از 13 سال، ناگهان سرویسهای امنیتی دریافتند که ای دل غافل! این بنیاد خیریه در واقع مرکز تأمین سلاح و تجهیزات برای تروریستها است! این آمریکائیها آنقدر خوش قلب و سادهدلاند که همه را مانند خود «انسانهای خوش نیت» میپندارند!
به عنوان نمونه وقتی سازمان کذا در ایالات متحد سلاح و مهمات ابتیاع میکرد، آمریکائیها «تصور» میکردند «بنیاد توسعه» قصد شکار گوزن و گاو وحشی دارد تا با گوشت آنها برای کودکان گرسنة فلسطین آبگوشت بزباش بپزد، و با شاخ آنها هم برایشان اسباب بازی بسازد. بله! اینهمه از آمریکائیها بدگوئی نکنید! مگر انصاف و عدالت اسلامی ندارید؟ مگر همین ولیعهد بحرین «تصور» نکرده بود که آن هفت میلیون دلار را که خرج چشمان شهلا و گیسوان افشان مایکل جکسون کرده، پس خواهد گرفت؟ «تصورکردن» که جرم نیست!
سیسال پیش هم بعضیها تصور کرده بودند که با یک حرکت دست آخوندها را کنار زده و بجایشان مینشینند. در نتیجه بجای حضور در کنگرة «سوسیال ـ دمکراتها» به دستبوس یک جفت نعلین در «نوفل لوشاتو» شتافتند، تا عاقبت از ترس همین نعلینهای وحشی در ینگهدنیا چشم از جهان فرو بندند و بر افتخارات جبهة ملیشان چند لایة دیگر بیفزایند. درست مثل اعضای کانون به اصطلاح نویسندگان که به پابوس رهبرکبیر انقلاب شتافتند، تا ماهیت واقعی کانون کذا را بر ما آشکارتر کنند و آبروی قلم و قلمزن را در این سرزمین تا ابد بر زمین بریزند.
بله، تا امروز دلیل شرفیابی سیمین دانشور به حضور نعلین کبیر را نمیدانستیم! امروز متوجه شدیم که سیمین جان وقتی شیخ موسیصدر را «زیارت» میکنند، گوئی به جای ترنگ دستشان را میبرند. سایت بالاترین مطلبی از «مؤسسة امام صدر»، مورخ 12 آبانماه منتشر کرده، که به دلیل ابتذال بیش از حد ممکن است به قلم آیدین آغداشلو هم نگاشته شده باشد. آغداشلو از نخبگان برگزیدة سایت ناخداکلمب و متخصص لجنپراکنی، به ویژه لجنپراکنی به فروغ فرخزاد است. در واقع لجنپراکنی تنها هنر نوچة معصومة سیحون است. از مطلب دور افتادیم.
میگفتیم که سایت «بالاترین» از زبان سیمین دانشور مطلبی در باب روی زیبای موسی صدر منتشر کرده. به زبانی چنان مبتذل که زبان اوباش و آخوندها را تداعی میکند. در نتیجه بالاجبار از «نقل قول» صرفنظر میکنیم. منبع این مطلب وزین، وبلاگ «شرح صدر» به نقل از مجلة «گوهران»، ویژة نیمایوشیج، مورخ 13 دیماه 1385 است! بیچاره نیما! پس سیمین و موسی را رها کرده، بازگردیم به تصورات خوشباورانة عموسام.
به گفتة «بیبیسی»، امروز دیگر ایالات متحد فهمیده که مانند باباآدم «فریب» خورده ولی نه از حوا، که از یک مشت ریشوی عضو سازمان حماس! پس عموسام خشمگین شده پنج نفر از مدیران این سازمان را به تأمین مالی گروه حماس متهم کرده، و دادگاه پس از یکسال فسوفس زدن، برای متهمان حکم صادر فرموده. «بیبیسی» هم که در جایگزین کردن «جرم» با «گناه» تخصص و تجربه دارد، مینویسد، دادگاه مدیران مذکور را «گناهکار» اعلام کرد! و اما این ماجرای هیجانانگیز، مانند همة اسلامپروریها و آخوندپرستیها یک سرش در چاه جمکران است! در نتیجه، بزودی گورکنها نیز ناچار خواهند شد دستوپای عدهای از نوکران وفادار عموسام را به عنوان جاسوس اسرائیل جمع کنند. برنامة جاسوسگیری بدون دلیل آغاز نشده! و بنیصدر بدون دلیل باب گفتگو با سردار سازندگی را باز نکرده! وقتی اوضاع وخیم است باید صفوف را فشردهتر کرد. صفوف را در جمکران چگونه میتوان فشردهترکرد؟ با انتساب جنایات و خیانتها به خمینی، و دیگر اجساد پوسیدة این حکومت «شترگاوپلنگ»!
اصولا «مرگ» برای حکومت گورکنها «نعمت الهی» است. چون همة تقصیرها را میتوان به گردن مردگان انداخت! در نتیجه آنروز که اکبر هاشمی در سیمای کریه جام جمکران ظاهر شد تا نسبت به علی خامنهای ابراز «بندگی» و «عبودیت» کند، از اشغال سفارت آمریکا در تهران نیز انتقاد کرد. سپس نوبت به بنیصدر، پامنبری حکومت در فرانسه رسید، تا ضمن بازارگرمی برای خود، به اکبر بهرمانی پیام مقاومت و ایستادگی ارباب را برساند. بنیصدر که «چلنگر» او را «بنیسطل» مینامید، فرمودهاند، «دانشجویان فقط موسوی خوئینیها را در جریان قرار داده بودند. من به گروگانگیری اعتراض کردم، شما و دیگران چرا در برابر خمینی ساکت ماندید؟!»
بله! باب گفتگو بین بنیصدر و گروه حاجاکبر به این ترتیب باز شده، تا بنیصدر، که هنوز در مرحلة قیاس به نفس گیر افتاده، ما را هم ابله پندارد. همچنانکه بعضی از هواداران امام سیزدهم که برای حضرتاش فراوان سینه میزدند، در باب خریت ما ملت شعر هم سرودند! رئیس جمهور مردمی و فاشیست در هجرت با این بیانات به مخاطبین اینچنین حالی میکنند که مشتی اراذل از قبیل عبدی و اصغرزاده و ... به دلخواه خود به سفارت آمریکا حمله کردهاند، و خمینیهم بلافاصله ـ البته از زبان ساواک منفور ـ گفته این «انقلاب دوم» است! و با اینکار سیاست تمامی منطقة نفتخیز خلیجفارس را همین چند رأس اوباش در هم میریزند! به همین سادگی که «استاد» میفرمایند! و سازمان سیا هم نشسته بود تا ببیند اصغرزاده برایش چه تصمیمی میگیرد! به گفتة بنیصدر، رمزی کلارک میخواست به ایران بیاید ولی خمینی مخالفت کرده!
بله همین خمینی که مانند بازرگان افتخار پادوئی برای گروه رمزی کلارک را داشت با آمدن ولینعمتاش به تهران مخالفت هم کرده! این «ترهات» را منتشر میکنند تا هیچکس این واقعیت را به ذهن خود راه ندهد که اشغال سفارت آمریکا بخشی از یک توطئة وسیع بر ضد ملت ایران بود. بیگانگان با استقرار حکومت اسلامی و حاکمیت فدائیان اسلام در کشورمان این توطئه را آغاز کردند، و شخص بنیصدر خود جزئی از همین توطئه بود، و هنوز عنصری است از همان توطئه. و امروز که مرکز توطئه در ایالات متحد تضعیف شده، هر یک از اجزای منفور این دسیسة انسانستیز تلاش دارد، خیانت و مزدوری خود را به مردگان منتسب کند. به یاد داریم که آخوند مهدوی کنی هم چندی پیش مخالفت خود را با اشغال سفارت آمریکا اعلام فرموده، احمد خمینی را طرفدار اینکار معرفی کردند! اینهمه دادوفریاد و صحنهسازی برای آن است که کسی به آمریکا، ارباب واقعی حکومت آخوندها ظن بد نبرد.
گفتیم که ایالات متحد در نشست آپک، یک گام به عقب برداشت و اطمینان داشته باشیم که این پسروی که از مدتها پیش با عضویت کوبا در «پیمان ریو» آغاز شده، در دوران ریاست جمهوری اوباما شتاب بیشتری خواهد یافت. اگر شرایط امروز را با دوران نفرتبار ریاست جمهوری جیمیکارتر مقایسه کنیم، خواهیم دید که بنیصدر، حاج اکبر و گورکنهای ارسالیشان به فرنگ که بس نیک ورد آوردهاند، سوراخ دعا را بکلی گم کردهاند.
اینروزها، بر خلاف دوران ریاست جمهوری کارتر، نان فاشیستها رو به آجر شدن گذاشته. پس از شهادت جانگداز «یورگ هایدر»، اطریشیها یکباره متوجه شدند که تشکلهای فاشیست را نمیتوانند به حاکمیت وارد کنند. در نتیجه حزب دست راستی اطریش برای تشکیل دولت با سوسیال دمکراتها ائتلاف کرد! و گروه شهید «یورگ هایدر» با 29 درصد آراء از این ائتلاف کنار گذارده شد! به گزارش فیگارو، مورخ 23 نوامبر 2008، سوسیال دمکراتها با 29 درصد و محافظهکاران با 26 درصد آراء به مجلس راه یافتهاند. و حذف فاشیستها از ساختار دولت یکی از مهمترین «چنجهای» تاریخ معاصر در اروپای مرکزی است. «چنج» کذا به سرمایهسالاری جهانی تفهیم کرد که تکرار شرایط سالهای طلائی 1930 و فاشیسمنوازی سرمایهداری آنگلوساکسونها در پناه به اصطلاح بحران اقتصادی میتواند برای لندن و واشنگتن گرانتر از آن تمام شود که «تصور» کردهاند!
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت