الیزابت و شکوفائی!
...
«در عقلانیت اسلامی هیچ توجیهی برای زیرپا گذاشتن این حریم فردی وجود ندارد»
اینهم گوشهای است از سخنان محمدجواد لاریجانی، برادر پاسدار علیکوچیکه و رئیس ستاد حقوق بشر روضهخوانها در یونسکو. برادر لاریجانی، همزمان در اسلام «عقلانیت» و «رعایت حریم فردی» رویت کرده! نیازی به توضیح نیست که مشاهدة «عقلانیت» در اوهام و ابهام دین مسلماً نشان «روان پریشی» است. چرا که دین هیچ ارتباطی با «عقل» ندارد. این ارتباط ابلهانه از اختراعات شارلاتانهای مکتب فاشیستپرور فرانکفورت است، همان منبع الهام سروش، فیلسوف کبیر کودکستانهای جمکران و پاسداراکبر، غلامبچة محمد خاتمی و سوگلی حرم حاج عباس میلانی.
اهالی مکتب فرانکفورت در کمال بیشرمی ادعا میکنند، هر چه «انسانی» است، «عقلانی» به شمار میرود! و به همین سادگی «عقل» را در تضاد با «منطق» قرار داده، «توهم» را که پدیدهای است کاملاً «انسانی»، عقلانی معرفی میکنند. این نمونهای است از پسامدرنیته و تشویق و پرورش اوهام در این مکتب استعماری! چنین اختراعات سرشار از نبوغ و شارلاتانیسم همانطورکه پیشتر هم گفتیم تلاش برای یافتن یک چارچوب «شبه فلسفی» جهت «توجیه فاشیسم» و نفی انسانمحوری «تاریخ» در نظریة کارل مارکس است.
مکتب فرانکفورت میگوید دین «عقلانی» است، تا با حذف «حرکت منطقی انسان»، توهمات و احساسات دینی را محور حرکت و تحولات تاریخی قرار دهد. به این ترتیب جنگهای صلیبی که در واقع برای چپاول ثروتهای شرق به راه افتاد، توجیه «معنوی» مییابد و از نظر مسیحیان متعهد «موجه» و «مقدس» جلوه میکند. به همچنین است در مورد جنگهای تازیان! تهاجم وحشیانة تازیان مسلمان به ایران با توسل به همین اصول مقدس «توجیه» خواهد شد. چرا که ظاهراً «دین محمد» بر حق بوده و خلفای راشدین نیز برای «هدایت» ایرانیان «گمراه» به راه راست و تضمین سعادت آنان به ایران حمله کرده، برای غارت مردم را قتلعام میکردند. در حالیکه به گواهی تاریخ همین تازیان در راه مسلمان شدن مردم مشکلتراشی میکردند، تا بتوانند از آنان «جزیة» سنگین بگیرند!
اصلاً چرا راه دور برویم؟ آیا اعضای سازمان فدائیان اسلام، القاعده، طالبان و دیگر تشکلهای دینی برای «اسلام» به قتل و غارت میپردازند یا برای حفظ منافع سازمان ناتو؟ آیا تهاجم نظامی آنگلوساکسونها به افغانستان و عراق به دلیل احساسات بشردوستانه پنتاگون و الیزابت دوم صورت پذیرفته؟ به هیچ عنوان! اینان برای چپاول و گسترش نفوذ خود به منطقه آمدهاند، اما برای توجیه تهاجم وحشیانة خود ادعا میکنند که نگران «استقرار دمکراسی» هستند. امروز الیزابت دوم در سخنرانی خود تأکید کرد:
«دولت من برای پیشبرد صلح و رشد اقتصادی به همکاری با پاکستان و افغانستان ادامه خواهد داد.»
باید از علیاحضرت پرسید، ارتش انگلستان برای «صلح» و «رشد اقتصادی» در افغانستان حضور به هم رسانده، یا برای ممانعت از ایجاد «کریدور شمال ـ جنوب؟» حتماً برای همین «صلح و شکوفائی اقتصادی» است که آنگلوساکسونها افغانستان را به بزرگترین مرکز تولید مواد مخدر در جهان تبدیل کردهاند! و در راه صلح و شکوفائی اقتصادی است که پاکستان به مرکز تولید و پرورش جنایتکار تبدیل شده! بله! برای رشد و شکوفائی اقتصادی است، ولی نه در افغانستان و پاکستان، که در انگلستان! این قسمت از واقعیات در سخنرانی الیزابت دوم دیده نمیشود، و به همین دلیل سخنان کذا درست مانند یک «پروپاگاند» وحشیانه، منطق متعارف را به چالش میطلبد. و اینگونه است که به کوشش مکتب فاشیسم فرانکفورت، «عقل» در ترادف با توهم قرار گرفته و «منطق» به چالش کشیده شده. تبلیغات سایت دینپرور رادیوزمانه، به ویژه مهملات دست چندم پاسداراکبر تماماً بر محور همین تضاد استوار شده: تأکید ابلهانه بر «عقلانیت» توهماتی که «دین» نام دارد. در چارچوب همین تبلیغات است که «احساس»، علیرغم «منطقستیزی» میتواند «عقلانی» هم بشود!
همانطور که در وبلاگ «بوزینه و سرداری» گفتیم، محور طالبانپروری چین و سازمان ناتو شکسته شده و این امر «احساسات» پادوهای استعمار در ایران و پادوهای مخالفنمای حکومت جمکران در فرنگ را سخت جریحهدار کرده. خلاصه بگوئیم اینروزها همة جیرهخواران «انقلابی» آنگلوساکسونها «احساس» بدی دارند، و «شرایط ویژه» میبینند. وقتی دچار دلهره و هراس شدهایم چه پیش میآید؟ از دو حال خارج نیست، یا بر ترس غلبه کرده واکنشی منطقی خواهیم داشت، یا از روی ترس واکنش نشان میدهیم. در عرصة سیاست نیز درست همینطور است. دعوت به «وحدت کلمه» و «اتحاد» از سوی عملة فاشیسم در جمکران، از زبان سرداراکبر ریشه در «احساس ترس» اینان دارد. در نتیجه همه در داخل و خارج یک صف واحد تشکیل دادهاند. در داخل کشور، عزتالله سحابی در جایگاه واقعی خود، مقام «پامنبری» مهدوی کنی، پاسدار لاریجانی، محمد یزدی، اکبر بهرمانی و دیگر ریزه خواران استعمار قرار گرفته، حال آنکه گروهی دیگر از جمله دارودستة بهزاد نبوی، اعضای مشارکت و شخص احمدی نژاد خود را از بازندگان جدا کردهاند! چرا که اینان به صراحت دریافتهاند که دکان دینفروشی و حکومت نعلین میباید در ایران تعطیل شود.
اما در خارج از مرزها چه میگذرد؟ در خارج، مخالفنمایان، خارج از شوخیهای خنک و مبتذل که باید آن را به عنوان «مقالة انتقادی» مطالعه کرد، به دوقطبی کردن کاذب فضای سیاسی اشتغال دارند. گروهی به تأئید و گروهی دیگر به انتقاد از مقالات «علمی» پاسداراکبر پیرامون استفراغ مقدس عالیجناب هابرماس یا «دین عقلانی» مشغولاند. ظاهراً طعم «تولیدات شکمی» عالیجناب هابرماس مذاق لاریجانی، رئیس ستاد حقوق بشر جمکران را سخت خوش آمده، چرا که در یک سخنرانی جنجالی در یونسکو ادعا کرده دین اسلام به دلیل عقلانیت «حریم فردی» را محترم میشمارد! البته اشارة داداشِ علیکوچیکه به «مکالمات تلفنی» است!
غلامبچة سفارت در یونسکو از اینکه در «شرایط ویژه» دمکراسیهای غرب مکالمات تلفنی مردم را کنترل میکنند، به این نتیجه رسیده که اسلام «عقلانی» است و حریم فردی را رعایت میکند، پس اعلامیة جهانی حقوق بشر نمیتواند جهانشمول باشد بلکه مطابق اوامر سازمان سیا حقوق بشر باید «نسبی» شمرده شود.
به این میگویند معجزه! البته معجزة حماقت و بیسوادی! چرا که خارج از غیرعقلانی بودن دین، هیچیک از ادیان ابراهیمی اصولاً فرد را در مفهوم امروزی کلمه به رسمیت نمیشناسد. به عبارت دیگر در این ادیان اصولاً احکامی برای رعایت «حریم فردی» در چارچوب حقوقی معاصر نمیتواند وجود داشته باشد. ولی وقتی محور طالبانپروری «چین ـ ناتو» شکسته میشود، خادمان حرم مقدس استعمار احساس نگرانی میکنند و به هذیانگوئی میافتند. البته لاریجانی به دلیل هول و هراس مهمل نمیگوید، لاریجانی هم مثل ابراهیم یزدی به دلیل خدمت در آبدارخانة سازمان سیا فقط میتواند چرند ببافد و از نظامهای لائیک انتقاد کند!
به گزارش «فارسنیوز»، مورخ 13 آذرماه سالجاری، لاریجانی در نشست مشترک غیرمتعهدها در پاریس به اکتشافات بزرگی نائل شده، و «منظور» از جهانشمولی اعلامیة جهانی حقوق بشر را هم کشف کرده! دبیر ستاد حقوق بشر جمکران که به دلیل آشنائی با زبان عربی سمت مشاورت آخوند شاهرودی را عهده دار است، میگوید، ما «منظور» اعلامیة جهانی حقوق بشر را دریافتهایم! البته ایشان نمیدانند که ما از این امر نیک آگاهیم که اعلامیة جهانی حقوق بشر به دلیل انسانمحور بودن فاقد هرگونه ابهام بوده، «صراحت» دارد و جای هیچ تعبیر و «کشف منظور» برای کسی باقی نمیگذارد. ولی غلامبچگان سفارت از آنجا که باید مانند «شهید» مدرس دیانتشان عین سیاست استعمار باشد، در یک متن صریح حقوقی همان میبینند که ارباب میخواهد.
محمد لاریجانی میفرماید، جهانی بودن اعلامیة مذکور نمیگوید که «مدل لیبرالی» باید به بقیه تحمیل شود. اتفاقاً در اعلامیه هیچ اشارهای به «تحمیل مدل» نشده، بلکه اعلامیه میگوید چه مسائلی نباید به انسانها تحمیل شود. ولی لاریجانی پرتتر از این است که بداند یک متن حقوقی دمکراتیک چه میگوید. حاج محمدجواد سخنانی را طوطیوار تکرار میکند که سازمان تبلیغات اسلامی با تأئیدات کارخانة رجاله پروری برایاش تهیه کرده. و به همین دلیل است که چرند میگوید. به مصداق گ... در بازار مسگرها و لاف در غربت، لاریجانی هم ضمن لافیدن در یونسکو، گ...زی هم در عالم معنا داده، تا «تعریف نوینی» از جهانشمولی ارائه کند. تعریفی که از قضای روزگار در تضاد کامل با جهانشمولی هم قرار میگیرد! به زعم لاریجانی:
«منظور از جهانشمول بودن حقوق بشر این نیست که ما باید مدل لیبرال غربی را به عنوان آخرین دستاورد فرهنگ بشری قبول [کنیم]. جهانشمولی باید راه را برای ظهور سایر فرهنگها از جمله زندگی عقلانی بر اساس اسلام که مدل جمهوری اسلامی و پیام انقلاب اسلامی ایران است، باز کند.»
البته اگر ترهات غلامبچة سفارت را یک مرحلة منطقی به پیش رانیم خواهیم داشت، ما باید الگوی توحش اسلامی را به عنوان آخرین دستاورد فرهنگ بشری بپذیریم. خلاصه، جهانشمولی ایشان میباید راه را بر «قصبه شمولی» و «قبیله شمولی» باز کند که مدل پیشنهادی شهید «توماس مور» در «یوتوپیا» است، و پیام «انقلاب اسلامی پاکستان» را هم در خود مستتر دارد. لاریجانی در ادامة مزخرفات تولید ساواک جمکران ضمن اشاره به «تحول» در «زندگی بشر» و ابراز نگرانی از جهانشمولی سکولاریسم، حکومت توحش دینی را در ترادف با سکولاریسم قرار داده، میگوید حکومت جمکران نظامی است بر پایة معیارهای دمکراتیک و عقلانیت اسلامی:
«یک مدل زندگی مبتنی بر الگوی غربی و لائیک وجود دارد اما این تنها مدل موجود نیست و این چیزی است که مرا نگران کرده [...] مدل ما مدل مستقلی است که به رغم ماهیت دمکراتیک خود هیچگاه ادعای مدلهای لائیک و لیبرال غربی را نداشته[...]»
البته ما نمیدانیم چند نفر از شنیدن این سخنان متناقض و مضحک در سلامت عقل و میزان درک و فهم لاریجانی شک کردهاند، ولی برای ما روشن است که اگر امثال لاریجانی از حداقل درک و شعور متعارف برخوردار بودند، در حاکمیت جمکران جائی برایشان پیشبینی نمیشد. مشاور شاهرودی در قوة قضائیه، در ادامة چنین مهملاتی «جامعة لائیک» و جامعة مبتنی بر عقلانیت اسلامی هم رؤیت کرده و ایندو پدیدة «نیست در جهان» را بسیار به یکدیگر نزدیک دانسته! میبینیم که خواهر سپیده صلحجو، مهرانگیز کار و لاریجانی آبشخور مشترکی دارند، چرا که در سخنان اینان «ملت»، «جامعه» و «مردم» بجای «دولت» مینشیند، تا وظیفة دولت بطور کلی نفی شده و موجودیتاش ابتر شود. معلوم نیست این مترسک استعمار، «جامعة لائیک» را در کجای دنیا مشاهده کرده که از آن با این اطمینان سخن میگوید؟ ولی همین شیوة تبلیغاتی است که با هی کردن مشتی لات و اوباش به خیابانهای تهران، اینک سه دهه است برای ما ایرانیان «اعمال سیاست» میکند، تا امثال اکبر بهرمانی و برادران لاریجانی را در رأس هرم این مضحکة استعماری سر پا نگاه دارد:
«از نظر اسلامی وجود ما گوهری است که باید در محیط اجتماعی خود شکوفا شود [...] در این زمینه رویکرد جامعة لائیک و جامعة مبتنی بر عقلانیت اسلامی به یکدیگر نزدیک است.»
حتماً جامعة «دمکراتیک مبتنی بر عقلانیت اسلامی» همان تجمع لات و اوباش و چاقوکشهای جمکران در خیابانهای شهر است! بله! آشوب و هرج و مرج و قانون شکنی در قاموس عملة فاشیسم «دمکراسی» است! و این است محصول شکوفائی «گوهر وجود» اوباشی از قبیل لاریجانی که به صورت موروثی افتخار مزدوری ناخداکلمب را دارند. چنین موجوداتی در زمینههای علمی و حقوقی فقط میتوانند در جوامع استعمارزده «شکوفا» شوند، البته شکوفائی این «قارچهای سمی» نیازمند حضور پیگیر بوزینههای کفنپوشی است که هر از گاه به فرمان این یا آن سفارتخانه و با همت والای ساواک در صحنة اجتماع حضور به هم میرسانند.
و اما علیرغم چنین سخنان حکیمانه، اسلامی و به ویژه «عقلانی» از زبان محمدجواد لاریجانی در یونسکو و علیرغم تأکید «مصرانة» الیزابت دوم بر «همکاری» دولت مبارکشان با پاکستان و افغانستان برای «صلح و شکوفائی اقتصادی»، باید بگوئیم تداوم سیاست استعماری دولت علیاحضرت در منطقه از طریق سازماندهی نعلین، خرابکار، چماقدار و کفنپوش دیگر امکانپذیر نیست، شاهنشاه آنگلیکانها و اسکاتلندیها و ویلزیها و ایرلندیها و ... بهتر است «ورد» دیگری بیاورند؛ اینهمه اگر «سوراخ مناسب» در دسترس باشد!
اینهم گوشهای است از سخنان محمدجواد لاریجانی، برادر پاسدار علیکوچیکه و رئیس ستاد حقوق بشر روضهخوانها در یونسکو. برادر لاریجانی، همزمان در اسلام «عقلانیت» و «رعایت حریم فردی» رویت کرده! نیازی به توضیح نیست که مشاهدة «عقلانیت» در اوهام و ابهام دین مسلماً نشان «روان پریشی» است. چرا که دین هیچ ارتباطی با «عقل» ندارد. این ارتباط ابلهانه از اختراعات شارلاتانهای مکتب فاشیستپرور فرانکفورت است، همان منبع الهام سروش، فیلسوف کبیر کودکستانهای جمکران و پاسداراکبر، غلامبچة محمد خاتمی و سوگلی حرم حاج عباس میلانی.
اهالی مکتب فرانکفورت در کمال بیشرمی ادعا میکنند، هر چه «انسانی» است، «عقلانی» به شمار میرود! و به همین سادگی «عقل» را در تضاد با «منطق» قرار داده، «توهم» را که پدیدهای است کاملاً «انسانی»، عقلانی معرفی میکنند. این نمونهای است از پسامدرنیته و تشویق و پرورش اوهام در این مکتب استعماری! چنین اختراعات سرشار از نبوغ و شارلاتانیسم همانطورکه پیشتر هم گفتیم تلاش برای یافتن یک چارچوب «شبه فلسفی» جهت «توجیه فاشیسم» و نفی انسانمحوری «تاریخ» در نظریة کارل مارکس است.
مکتب فرانکفورت میگوید دین «عقلانی» است، تا با حذف «حرکت منطقی انسان»، توهمات و احساسات دینی را محور حرکت و تحولات تاریخی قرار دهد. به این ترتیب جنگهای صلیبی که در واقع برای چپاول ثروتهای شرق به راه افتاد، توجیه «معنوی» مییابد و از نظر مسیحیان متعهد «موجه» و «مقدس» جلوه میکند. به همچنین است در مورد جنگهای تازیان! تهاجم وحشیانة تازیان مسلمان به ایران با توسل به همین اصول مقدس «توجیه» خواهد شد. چرا که ظاهراً «دین محمد» بر حق بوده و خلفای راشدین نیز برای «هدایت» ایرانیان «گمراه» به راه راست و تضمین سعادت آنان به ایران حمله کرده، برای غارت مردم را قتلعام میکردند. در حالیکه به گواهی تاریخ همین تازیان در راه مسلمان شدن مردم مشکلتراشی میکردند، تا بتوانند از آنان «جزیة» سنگین بگیرند!
اصلاً چرا راه دور برویم؟ آیا اعضای سازمان فدائیان اسلام، القاعده، طالبان و دیگر تشکلهای دینی برای «اسلام» به قتل و غارت میپردازند یا برای حفظ منافع سازمان ناتو؟ آیا تهاجم نظامی آنگلوساکسونها به افغانستان و عراق به دلیل احساسات بشردوستانه پنتاگون و الیزابت دوم صورت پذیرفته؟ به هیچ عنوان! اینان برای چپاول و گسترش نفوذ خود به منطقه آمدهاند، اما برای توجیه تهاجم وحشیانة خود ادعا میکنند که نگران «استقرار دمکراسی» هستند. امروز الیزابت دوم در سخنرانی خود تأکید کرد:
«دولت من برای پیشبرد صلح و رشد اقتصادی به همکاری با پاکستان و افغانستان ادامه خواهد داد.»
باید از علیاحضرت پرسید، ارتش انگلستان برای «صلح» و «رشد اقتصادی» در افغانستان حضور به هم رسانده، یا برای ممانعت از ایجاد «کریدور شمال ـ جنوب؟» حتماً برای همین «صلح و شکوفائی اقتصادی» است که آنگلوساکسونها افغانستان را به بزرگترین مرکز تولید مواد مخدر در جهان تبدیل کردهاند! و در راه صلح و شکوفائی اقتصادی است که پاکستان به مرکز تولید و پرورش جنایتکار تبدیل شده! بله! برای رشد و شکوفائی اقتصادی است، ولی نه در افغانستان و پاکستان، که در انگلستان! این قسمت از واقعیات در سخنرانی الیزابت دوم دیده نمیشود، و به همین دلیل سخنان کذا درست مانند یک «پروپاگاند» وحشیانه، منطق متعارف را به چالش میطلبد. و اینگونه است که به کوشش مکتب فاشیسم فرانکفورت، «عقل» در ترادف با توهم قرار گرفته و «منطق» به چالش کشیده شده. تبلیغات سایت دینپرور رادیوزمانه، به ویژه مهملات دست چندم پاسداراکبر تماماً بر محور همین تضاد استوار شده: تأکید ابلهانه بر «عقلانیت» توهماتی که «دین» نام دارد. در چارچوب همین تبلیغات است که «احساس»، علیرغم «منطقستیزی» میتواند «عقلانی» هم بشود!
همانطور که در وبلاگ «بوزینه و سرداری» گفتیم، محور طالبانپروری چین و سازمان ناتو شکسته شده و این امر «احساسات» پادوهای استعمار در ایران و پادوهای مخالفنمای حکومت جمکران در فرنگ را سخت جریحهدار کرده. خلاصه بگوئیم اینروزها همة جیرهخواران «انقلابی» آنگلوساکسونها «احساس» بدی دارند، و «شرایط ویژه» میبینند. وقتی دچار دلهره و هراس شدهایم چه پیش میآید؟ از دو حال خارج نیست، یا بر ترس غلبه کرده واکنشی منطقی خواهیم داشت، یا از روی ترس واکنش نشان میدهیم. در عرصة سیاست نیز درست همینطور است. دعوت به «وحدت کلمه» و «اتحاد» از سوی عملة فاشیسم در جمکران، از زبان سرداراکبر ریشه در «احساس ترس» اینان دارد. در نتیجه همه در داخل و خارج یک صف واحد تشکیل دادهاند. در داخل کشور، عزتالله سحابی در جایگاه واقعی خود، مقام «پامنبری» مهدوی کنی، پاسدار لاریجانی، محمد یزدی، اکبر بهرمانی و دیگر ریزه خواران استعمار قرار گرفته، حال آنکه گروهی دیگر از جمله دارودستة بهزاد نبوی، اعضای مشارکت و شخص احمدی نژاد خود را از بازندگان جدا کردهاند! چرا که اینان به صراحت دریافتهاند که دکان دینفروشی و حکومت نعلین میباید در ایران تعطیل شود.
اما در خارج از مرزها چه میگذرد؟ در خارج، مخالفنمایان، خارج از شوخیهای خنک و مبتذل که باید آن را به عنوان «مقالة انتقادی» مطالعه کرد، به دوقطبی کردن کاذب فضای سیاسی اشتغال دارند. گروهی به تأئید و گروهی دیگر به انتقاد از مقالات «علمی» پاسداراکبر پیرامون استفراغ مقدس عالیجناب هابرماس یا «دین عقلانی» مشغولاند. ظاهراً طعم «تولیدات شکمی» عالیجناب هابرماس مذاق لاریجانی، رئیس ستاد حقوق بشر جمکران را سخت خوش آمده، چرا که در یک سخنرانی جنجالی در یونسکو ادعا کرده دین اسلام به دلیل عقلانیت «حریم فردی» را محترم میشمارد! البته اشارة داداشِ علیکوچیکه به «مکالمات تلفنی» است!
غلامبچة سفارت در یونسکو از اینکه در «شرایط ویژه» دمکراسیهای غرب مکالمات تلفنی مردم را کنترل میکنند، به این نتیجه رسیده که اسلام «عقلانی» است و حریم فردی را رعایت میکند، پس اعلامیة جهانی حقوق بشر نمیتواند جهانشمول باشد بلکه مطابق اوامر سازمان سیا حقوق بشر باید «نسبی» شمرده شود.
به این میگویند معجزه! البته معجزة حماقت و بیسوادی! چرا که خارج از غیرعقلانی بودن دین، هیچیک از ادیان ابراهیمی اصولاً فرد را در مفهوم امروزی کلمه به رسمیت نمیشناسد. به عبارت دیگر در این ادیان اصولاً احکامی برای رعایت «حریم فردی» در چارچوب حقوقی معاصر نمیتواند وجود داشته باشد. ولی وقتی محور طالبانپروری «چین ـ ناتو» شکسته میشود، خادمان حرم مقدس استعمار احساس نگرانی میکنند و به هذیانگوئی میافتند. البته لاریجانی به دلیل هول و هراس مهمل نمیگوید، لاریجانی هم مثل ابراهیم یزدی به دلیل خدمت در آبدارخانة سازمان سیا فقط میتواند چرند ببافد و از نظامهای لائیک انتقاد کند!
به گزارش «فارسنیوز»، مورخ 13 آذرماه سالجاری، لاریجانی در نشست مشترک غیرمتعهدها در پاریس به اکتشافات بزرگی نائل شده، و «منظور» از جهانشمولی اعلامیة جهانی حقوق بشر را هم کشف کرده! دبیر ستاد حقوق بشر جمکران که به دلیل آشنائی با زبان عربی سمت مشاورت آخوند شاهرودی را عهده دار است، میگوید، ما «منظور» اعلامیة جهانی حقوق بشر را دریافتهایم! البته ایشان نمیدانند که ما از این امر نیک آگاهیم که اعلامیة جهانی حقوق بشر به دلیل انسانمحور بودن فاقد هرگونه ابهام بوده، «صراحت» دارد و جای هیچ تعبیر و «کشف منظور» برای کسی باقی نمیگذارد. ولی غلامبچگان سفارت از آنجا که باید مانند «شهید» مدرس دیانتشان عین سیاست استعمار باشد، در یک متن صریح حقوقی همان میبینند که ارباب میخواهد.
محمد لاریجانی میفرماید، جهانی بودن اعلامیة مذکور نمیگوید که «مدل لیبرالی» باید به بقیه تحمیل شود. اتفاقاً در اعلامیه هیچ اشارهای به «تحمیل مدل» نشده، بلکه اعلامیه میگوید چه مسائلی نباید به انسانها تحمیل شود. ولی لاریجانی پرتتر از این است که بداند یک متن حقوقی دمکراتیک چه میگوید. حاج محمدجواد سخنانی را طوطیوار تکرار میکند که سازمان تبلیغات اسلامی با تأئیدات کارخانة رجاله پروری برایاش تهیه کرده. و به همین دلیل است که چرند میگوید. به مصداق گ... در بازار مسگرها و لاف در غربت، لاریجانی هم ضمن لافیدن در یونسکو، گ...زی هم در عالم معنا داده، تا «تعریف نوینی» از جهانشمولی ارائه کند. تعریفی که از قضای روزگار در تضاد کامل با جهانشمولی هم قرار میگیرد! به زعم لاریجانی:
«منظور از جهانشمول بودن حقوق بشر این نیست که ما باید مدل لیبرال غربی را به عنوان آخرین دستاورد فرهنگ بشری قبول [کنیم]. جهانشمولی باید راه را برای ظهور سایر فرهنگها از جمله زندگی عقلانی بر اساس اسلام که مدل جمهوری اسلامی و پیام انقلاب اسلامی ایران است، باز کند.»
البته اگر ترهات غلامبچة سفارت را یک مرحلة منطقی به پیش رانیم خواهیم داشت، ما باید الگوی توحش اسلامی را به عنوان آخرین دستاورد فرهنگ بشری بپذیریم. خلاصه، جهانشمولی ایشان میباید راه را بر «قصبه شمولی» و «قبیله شمولی» باز کند که مدل پیشنهادی شهید «توماس مور» در «یوتوپیا» است، و پیام «انقلاب اسلامی پاکستان» را هم در خود مستتر دارد. لاریجانی در ادامة مزخرفات تولید ساواک جمکران ضمن اشاره به «تحول» در «زندگی بشر» و ابراز نگرانی از جهانشمولی سکولاریسم، حکومت توحش دینی را در ترادف با سکولاریسم قرار داده، میگوید حکومت جمکران نظامی است بر پایة معیارهای دمکراتیک و عقلانیت اسلامی:
«یک مدل زندگی مبتنی بر الگوی غربی و لائیک وجود دارد اما این تنها مدل موجود نیست و این چیزی است که مرا نگران کرده [...] مدل ما مدل مستقلی است که به رغم ماهیت دمکراتیک خود هیچگاه ادعای مدلهای لائیک و لیبرال غربی را نداشته[...]»
البته ما نمیدانیم چند نفر از شنیدن این سخنان متناقض و مضحک در سلامت عقل و میزان درک و فهم لاریجانی شک کردهاند، ولی برای ما روشن است که اگر امثال لاریجانی از حداقل درک و شعور متعارف برخوردار بودند، در حاکمیت جمکران جائی برایشان پیشبینی نمیشد. مشاور شاهرودی در قوة قضائیه، در ادامة چنین مهملاتی «جامعة لائیک» و جامعة مبتنی بر عقلانیت اسلامی هم رؤیت کرده و ایندو پدیدة «نیست در جهان» را بسیار به یکدیگر نزدیک دانسته! میبینیم که خواهر سپیده صلحجو، مهرانگیز کار و لاریجانی آبشخور مشترکی دارند، چرا که در سخنان اینان «ملت»، «جامعه» و «مردم» بجای «دولت» مینشیند، تا وظیفة دولت بطور کلی نفی شده و موجودیتاش ابتر شود. معلوم نیست این مترسک استعمار، «جامعة لائیک» را در کجای دنیا مشاهده کرده که از آن با این اطمینان سخن میگوید؟ ولی همین شیوة تبلیغاتی است که با هی کردن مشتی لات و اوباش به خیابانهای تهران، اینک سه دهه است برای ما ایرانیان «اعمال سیاست» میکند، تا امثال اکبر بهرمانی و برادران لاریجانی را در رأس هرم این مضحکة استعماری سر پا نگاه دارد:
«از نظر اسلامی وجود ما گوهری است که باید در محیط اجتماعی خود شکوفا شود [...] در این زمینه رویکرد جامعة لائیک و جامعة مبتنی بر عقلانیت اسلامی به یکدیگر نزدیک است.»
حتماً جامعة «دمکراتیک مبتنی بر عقلانیت اسلامی» همان تجمع لات و اوباش و چاقوکشهای جمکران در خیابانهای شهر است! بله! آشوب و هرج و مرج و قانون شکنی در قاموس عملة فاشیسم «دمکراسی» است! و این است محصول شکوفائی «گوهر وجود» اوباشی از قبیل لاریجانی که به صورت موروثی افتخار مزدوری ناخداکلمب را دارند. چنین موجوداتی در زمینههای علمی و حقوقی فقط میتوانند در جوامع استعمارزده «شکوفا» شوند، البته شکوفائی این «قارچهای سمی» نیازمند حضور پیگیر بوزینههای کفنپوشی است که هر از گاه به فرمان این یا آن سفارتخانه و با همت والای ساواک در صحنة اجتماع حضور به هم میرسانند.
و اما علیرغم چنین سخنان حکیمانه، اسلامی و به ویژه «عقلانی» از زبان محمدجواد لاریجانی در یونسکو و علیرغم تأکید «مصرانة» الیزابت دوم بر «همکاری» دولت مبارکشان با پاکستان و افغانستان برای «صلح و شکوفائی اقتصادی»، باید بگوئیم تداوم سیاست استعماری دولت علیاحضرت در منطقه از طریق سازماندهی نعلین، خرابکار، چماقدار و کفنپوش دیگر امکانپذیر نیست، شاهنشاه آنگلیکانها و اسکاتلندیها و ویلزیها و ایرلندیها و ... بهتر است «ورد» دیگری بیاورند؛ اینهمه اگر «سوراخ مناسب» در دسترس باشد!
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت