الاغ و طلاق!
...
در توضیح پیرامون «کلبی و مدنی» یادآور شویم که اتفاقاً به این دلیل با براندازی حکومت چاه جمکران مخالفایم که پس از فرهیختگان فعلی، نوبت حکومت به سگهای ولگرد خواهد رسید که مانند ابراهیم یزدی، محسن سازگارا، چمران و ... یکی پس از دیگری از ینگه دنیا به ایران «صادر» خواهند شد. آنوقت آمریکا برای هریک از «مقامات» باید یک دیلماج «پارسسگ» به زبان انگلیسی و یک مترجم هم برای همان دیلماج به زبان «فارسی شکر است» برایمان «تربیت» کند! هیچ فکر ما ملت را کردهاید که روزگارمان چقدر سیاه خواهد شد؟ به طور مثال، وقوقیههای جمعه باید سه «صدائی» اجرا شود. «کلب جماعت» پارس میکند، دیلماج پارس آنحضرت را به انگلیسی ترجمه میکند، و سپس مترجم انگلیسی متن خطبه را برای گلة نمازگزاران به زبان فردوسی طوسی ترجمه خواهد کرد. ولی کار به این سادگیها که فکر میکنید نیست! بله! مسائل پیچیدهتر از آنست که به نظر میرسد.
به عنوان نمونه وقتی نمازگزاران عربده میکشند و شعار میدهند، خطیب جمعه به عقیدة شما چه میکند؟ ممکن است وقوقزنان از ترس پا به فرار بگذارد و اصلاً بیخطیب شویم، یا ممکن است مانند بسیاری از سگهای خانگی با شنیدن صدای ناهنجار نمازگزاران با شدت هرچه تمامتر پارس کردن آغاز فرماید، و دیلماج و مترجم نتوانند متن پارسهای آنحضرت را برای نمازگزاران ترجمه کنند. و از همه مهمتر ممکن است امام جمعة محترم خشمگین شده به سوی نمازگزاران حمله برده آنها را گاز بگیرند که در اینصورت اپیدمی «هاری» هم به فهرست پیشرفتهای حکومت اسلامی افزوده خواهد شد. البته بیماری هاری در بین مقامات حکومت جمکران در حال حاضر نیز به صورت پراکنده وجود دارد، و مقامات مؤنث حکومت جمکران هاری را در واقع از مقامات مذکر «واگرفتهاند»، یا بهتر است بگوئیم «یاد» گرفتهاند.
چرا که «خواهران» برای حضور و موفقیت در یک جامعة زنستیز به این نتیجة «منطقی» رسیدهاند که میباید به مراتب زنستیزتر از مردان باشند. دلیل پافشاری شیپورهای استعمار بر «حضور زنان» در جامعه، بجای تأکید بر «رعایت حقوق زنان» در واقع توسعه و گسترش «زنستیزی» در جامعة ایران است. کافی است نگاهی به زنان حکومتی جمکران بیفکنیم تا ببینیم تا چه حد در حماقت و توحش از مردان پیشی گرفتهاند.
زنان حکومتی را به دو دسته تقسیم میکنیم. گروه به اصطلاح پیشرفته یا دارودستة عبادی و مرضیه مرتاضی که فقط ظاهرشان با امثال عشرت شایق یا فرحناز قندفروش تفاوت دارد. همانطور که ظاهر اعضای «نهضت عاظادی» با آخوند غفاری و تیغکشهای مؤتلفه تفاوتهائی دارد. ولی این اختلاف فقط ظاهری است. امثال مرضیه مرتاضی از نظر تفکر اجتماعی هیچ تفاوتی با عشرت شایق ندارند، هر دو اینان به طرق مختلف زنستیزاند. مرتاضی جنسیت زن را نفی میکند، و خواهان این است که مردان به زنان «نگاه جنسیتی» نکنند، عشرت شایق، قندفروش و دیگر سگهای چادرسیاه موجودیت زن خارج از چارچوب خانواده را به رسمیت نمیشناسند؛ خلاصه میرسیم به یک صورتبندی واحد، حذف زن و زنانگی از صحنة جامعه!
به گزارش روز آنلاین، مورخ سوم دیماه 1387، فرحناز قندفروش، مشاور استاندار تهران در امور زنان، طی نشست خبری فرمودهاند، «طلاق» زنان را «فاسد» میکند. علامت تعجب نمیگذاریم چون در چاه جمکران اصولاً موجودیت زن به عنوان انسان مستقل به رسمیت شناخته نمیشود. زن همواره میباید زیر سایة الطاف مردانه زندگی کند؛ یا تحت قیمومت پدر باشد، یا قیمومت همسر را بپذیرد، در غیر اینصورت عامل فساد شناخته خواهد شد. و این از اکتشافات قندفروش، عیال همسر برادر هاشمی ثمره است. بله! ایشان اصلاً باید میفرمودند که، مسئول چپاول و جنایات طبسی، بهرمانی، لاریجانی، خزعلی، ابراهیم یزدی، خاتمی، طباطبائی و شرکاء فقط همین زنان پلیداند که از شوهران خوب و مامانی خود جدا شدهاند و میخواهند استقلال مالی هم داشته باشند، کار کنند، و ... و ما هم به این نتیجه رسیدهایم که تولة آخوند اکبر بهرمانی به دلیل وجود همین زنان مطلقه از شرکت توتال رشوه گرفته، و تولة آخوند واعظ طبسی به دلیل مشابهی کلاهبرداری میکند و اگر حکومت جمکران در مناطق آزاد شرکتهای صادرات زن و کودک به روسپیخانههای عربستان و دوبی تأسیس کرده دلیل همان است که گفتیم! اصلاً چرا راه دور برویم، همین زنان پلید و «طلاق دوست» ایران نه تنها باعث کلاهبرداری 50 میلیارد دلاری «مادوف» در نیویورک شدند که در «خودکشی» جانگداز یکی از همکاران مادوف، «تییری ماگون دو لا ویلهوشه»، از اشراف فرانسه که امروز جسد مبارکشان در یک آپارتمان چند صدمیلیون دلاری شهر نیویورک کشف شد نیز دست داشتند. و به همین دلیل قندفروش گفته، این مسائل به دلیل «تضعیف جایگاه پدر» در جامعه ایجاد شده!
بله این دخترحاجیهای فرهیخته را دستکم نگیریم، در زنستیزی و توحش گوی سبقت از همة نعلینها میربایند، چرا؟ چون در خانواده تحت نظارت مادرشان «تربیت» شدهاند. مادری که شیفتة پسرش بوده، و برتری مرد را در خانوادة خود نه تنها تجربه کرده که این برتری را هم پذیرفته. همین «پذیرش برتری» است که اهمیت پیدا میکند. چرا که در اکثر خانوادههای ایرانی «مردپرستی» یک سنت پسندیده به شمار میآید، ولی همة زنان ایران مردپرست و برده از آب در نمیآیند و همین امر برای حکومت چاه جمکران و به ویژه برای سگهای مؤنث نازیآباد که مانند قندفروش، در ردة نخبگان حکومت کودتا قرار گرفتهاند ایجاد اشکال کرده. اینان برای اثبات «شایستگی» خود در باغ وحش ولایت فقیه میباید توحش مقامات مذکر را دو چندان کرده، آن را بر زنان اعمال کنند تا «مهتر» از آنان راضی باشد.
قندفروش توحش و حماقت را تا جائی پیش برده که از آخوندهای جمکران پیشی گرفته به آخوندهای کاتولیک نزدیک میشود ـ بین خودمان بماند، نعلینها به مراتب از آخوندهای کاتولیک پیشرفتهتراند ـ باری قندفروش به زبان الکن اندرونی میگوید باید جلوی طلاق گرفته شود:
«اگر جلوی موضوع طلاق گرفته شود جلوی بسیاری از آلودگیها و مشکلات پزشکی برای [افراد مجرد و مطلقه] گرفته میشود.»
سخنان این روانپریش مؤنث چنین القاء میکند که هر کس طلاق میگیرد، «فاسد» است. و میدانیم که «فاسد» در قاموس عملة مؤنث فاشیسم همواره «زن» است، زنی که برخلاف اینان عضو گلة بردگان نیست. ولی قندفروش، اگر چه در گلة سگهای مونث حضور فعال دارد، راه مبارز با «فاسد» را کشف کرده: اعطای جایگاهی مشابه جایگاه پدر به همسر! یا مبارزه با طلاق! همانطورکه پدر میتواند مانع از ازدواج دخترش شود، حکومت جمکران هم طرحی ارائه میکند تا نه تنها طلاق را برای زنان مشکلتر کند که زندگی نیز بر زنان مطلقه غیرممکن شود. سادهتر بگوئیم زنان به زندگی با همسرشان «محکوم» خواهند شد! و فرحناز قندفروش در این راستا طرحی ارائه میدهد که از «اشتغال زنان» و استقلال مالی آنان جلوگیری کند، چرا که اشتغال زنان و استقلال مالی از سوی ارگان معاونت برنامه ریزی دولت، از علل طلاق برآورد شده:
«میتوان به مواردی مانند بیکاری، اعتیاد، افزایش اشتغال زنان، افزایش استقلال مالی زنان و... اشاره کرد.»
بله اگر همسرتان معتاد و بیکار باشد، و شما بخواهید طلاق بگیرید، عیال هاشمیثمره کاری خواهد کرد که پس از طلاق نتوانید استقلال مالی هم داشته باشید. اگر نظر ما را بخواهید بهتر است زنان مطلقه را سنگسار کنند، چون به محض اینکه زنی طلاق بگیرد فاسد میشود. مگر زن مؤمن و مسلمان که «فاسد» نباشد طلاق میگیرد؟ ابداً! زن مؤمن را شوهرش طلاق میدهد! پس بنا بر اصل جهانشمول «علاج واقعه قبل از وقوع»، شما هم در کنار در خروجی دادگاه خانواده یک چاله حفر کنید و «فروز رجائیفر» و دیگر بوزینههای کفنپوش را با قلوه سنگ در کنار آن «بسیج» کنید. زنهای مطلقه که به محض خروج از دادگاه «فاسد» میشوند، هنگام خروج در همین چاله میافتند، و گلة مسلمین میتوانند بریزند بر سرشان و حکم الهی را در موردشان به اجرا بگذارند. سنگ اول را هم شخص قندفروش میزند، چرا که در هر حال هرگز طلاق نخواهد گرفت؛ هست و نیست خود را مدیون پدر و همسر است.
قندفروش ضمن سخنرانی ابلهانة خود ادعا کرده، پدیدة «فرزندسالاری» از غرب آمده و جایگاه پدر را تضعیف کرده! میبینیم که این جانوران وحشی کوچکترین شناختی از خانواده در غرب و نظم حاکم بر آن هم ندارند. اینان لات و اوباش غرب را ملاک جوامع غرب میپندارند و به همین دلیل چنین مهمل میبافند:
«در کشور آمار نگران کنندهای در موضوع [مورد] فروپاشی خانواده وجود دارد [...] با الگوبرداری از خانوادههای غربی و ترویج فرهنگ فرزندسالاری [...] جایگاه پدر در خانواده در کشور ما پائین آمده[...] بلافاصله بعد از طلاق خانم خانواده به فکر امرار معاش خود میافتد[...]»
درگیرودار چرندیات و شکرخوریهای قندفروش، فردی به نام علیزاده، معاون دادستان کل جمکران میگوید، دستگاه قضائی حامی زنان است و جنجال پیرامون تبعیض علیه زنان در ایران انگیزة سیاسی دارد. در نتیجه در تأئید سخنان علیزاده باید بگوئیم چرندیات قندفروش هم حتماً جهت فراهم آوردن خوراک تبلیغاتی برای جنجال علیه حکومت جمکران ایراد شده است! بله بیجهت نیست که میگوئیم «حکومت کلبی» برای ما ایجاد مشکلات فراوان خواهد کرد.
امروز آخوند تقوی، رئیس سیاستگزاری ائمة جمعه اعلام داشت، اگر چه در قرآن به واژة «سیاست» اشارة صریح نشده، ولی سیاست نمیتواند از دیانت جدا باشد. بالاخره معلوم شد برخلاف ترهات خمینی، بنیصدر، شیرین عبادی و دیگر فعلة فاشیسم، «همه چیز در قرآن وجود ندارد!» این یکی از مهمترین پیروزیهای جنبش لائیک است! البته ممکن است همین روزها در یکی از «احادیث مسلم» یا «فرمایشات معصوم» که صدرحاج سیدجوادی و اربابان بر مبنای آن قانون اساسی جمکران را تدوین کردهاند، واژة سیاست اختراع و سپس کشف شود، ولی فعلاً نشده! پس ما به وبلاگ خود ادامه میدهیم! تقوی امروز چرندیاتی بس حکیمانه به هم بافته که در«فارس نیوز»، مورخ سوم دیماه سالجاری منتشر شده.
تقوی ابتدا «دین» را از دیدگاه «دانشمندان» برایمان به صورتی «تعریف» کرده که درک آن عملاً غیر ممکن است:
«دین [...] مجموعه قوائد [قواعد] و آدابی است که انسان میتواند به خوشبختی دو جهان برسد و جنبههای آسمانی داشته باشد[...]»
اگر کسی معنای این جملات پریشان را دریافت ما را هم در جریان بگذارد. در هر حال ما به یک جهان بیشتر اعتقاد نداریم و آنهم همین جهان است که موجوداتی از قماش قندفروش و تقوی آنرا به نکبت وجودشان آلودهاند. بگذریم، تقوی پس از ارائة این تعریف عالمانه از «دین» تعریف ابلهانهای نیز از سیاست تقدیم مخاطبان کرده، میگوید حکم راندن بر رعیت همان حکومت بر ملت است و دین از سیاست نمیتواند جدا باشد:
«سیاست در اصل به معنای پروراندن و پرورش اسب آمده که به مرور توسعه یافته و در تربیت فرد و جامعه نیز به کار رفته است که پرورش نیز با ریاست، تدبیر و سرپرستی امور همراه است، در نتیجه سیاست به معنای حکم راندن بر رعیت، اداره کردن امور ملک ملت و حکومت کردن است.»
ترجمة سخنان این آخوند روانپریش را به فرصت دیگری موکول کرده یادآور میشویم که این جانوران وحشی «ملت» را با «رعیت» در ترادف قرار میدهند. تقوی که مانند دیگر نعلینها متخصص پیوند گ... به شقیقه است، فرموده هر چند در قرآن به «سیاست» اشاره نشده ولی «خلیفه» و «خلافت» با سیاست «ارتباط تنگاتنگی» دارند. و البته تقوی از یک نظر حق دارد چون خلیفه اگر سوار بر «اسب» باشد ارتباطاش با سیاست خیلی «تنگاتنگ» میشود. اگر خلیفه از «اسب» به زیر اوفتد و لگدی هم از اسب مذکور نوش جان کند و از شدت درد نفس در سینهاش تنگ شود، تنگاتنگی ارتباط «سیاست» و خلیفه و خلافت خود به خود به اثبات میرسد. ولی از آنجا که تقوی در قرآن «سیاست» را پیدا نکرده، به «روایات و احادیث» متوسل میشود که برخلاف قرآن همه چیز در آنها میتوان یافت. و در این گنجینة حکمت است که تقوی مفهوم سیاست را یافته میگوید حکومت همان سیاست است. به عبارت دیگر حکومت بلاهت جمکران یا حکومت توحش عربستان همان سیاست است و بر اساس چنین منطق بلاهتی میتوان گفت یک سیاست بیشتر وجود ندارد، هر جا حکومت باشد، این سیاست هم وجود خواهد داشت:
«در روایات و احادیث به امر سیاست اشاره شده [...] فرمانروائی و حکومت جز سیاست [...] نیست.»
و تقوی استدلال کشکی خود را همچنان ادامه می دهد تا اصل اساسی استعمار یا سیاست دینی را توجیه کرده بگوید آنها که بحث جدائی دین از سیاست را مطرح میکنند، در اشتباهاند، و ما که میگوئیم «سیاست ما عین دیانت ماست» درست میگوئیم! تقوی پس از تصحیح اشتباهات ما به تکرار چرندیات محمد خاتمی در باب اصل طلائی قانون اساسی جمکران پرداخته میگوید:
«ما معتقدیم در سیاست اسلامی حاکمیت از آن خداست و هیچ انسانی حق ندارد دیگران را بدون اذن خدا محدود کند.»
اینجاست که زیانهای حکومت کلبی بر ما آشکار میشود و متوجه میشویم که اگر به جای فرهیختگان جمکران سگهای ولگرد بر ما حاکم شوند، این اصل طلائی قانون اساسی نقض خواهد شد. چون طبق بیانات شیوای تقوی، هیچ انسانی حق ندارد بدون «اذن خدا» دیگران را محدود کند، و این حق و حقوق شامل سگهای سیا نمیشود و در یک حکومت کلبی سگها بدون اینکه از خداوند اجازه بگیرند برای دیگران محدودیت ایجاد میکنند و این خلاف اسلام خواهد بود! و هر چه خلاف اسلام باشد «کفر» است و باید با آن «جهاد» کرد.
آخوند تقوی در پایان سخنان مضحک خود «سکولاریسم» را هم طبق فرامین آخوند ویلیامز و کاردینال راتزینگر «تعریف» کرده تا حق نوکری را نیک بجای آورده باشد. میدانیم که بر اساس تبلیغات فاشیسم بینالملل، دمکراسی و سکولاریسم ریشه در «مسیحیت» دارد. و در رأس چنین تبلیغاتی علاوه بر واتیکان، رسانههای استعمار غرب قرار گرفتهاند. اینان با تحریف تاریخ، تبلیغات به راه انداختهاند که «رنسانس» و فرهنگ یونان باستان و تقدس زدائی سکولاریسم ریشه در مسیحیت دارد! آخوند تقوی نیز همین ترهات را طوطیوار تکرار کرده میگوید، جدائی دین از سیاست ریشه در غرب دارد! چون انجیل را تحریف کرده بودند تا با علم در تضاد قرار گیرد در نتیجه انجیل را کنار گذاشتند تا عقل و علم پیشرفت کند:
«جدائی دین از سیاست ریشه در غرب دارد [...] بر اثر تحریف انجیل [تضادهای علمی و عقلی پیش آمد] بر اساس یک نهضت اصلاح دین، حاکمیت کلیسا متزلزل شده و سکولاریسم شکل گرفت.»
از اینجا نتیجه میگیریم کوروش کبیر و اصولاً هخامنشیان که دین حکومتی هم نداشتند یا مسیحی بودند و یا به دلیل تحریف اوستا، نخواستند شاهنشاهی زرتشتی برپا کنند! یا اینکه بودائیهای هند که حکومت لائیک دارند حتماً غربی و مسیحیاند! بله، بسیاری از مسائل که در بدو امر «ساده» به نظر میرسد، در واقع پیچیده و بغرنج میشود! میبینیم که اگر «حکومت کلبی» میداشتیم هیچ سگ تربیت شدة سازمان سیا نمیتوانست در باب سیاست و سکولاریسم به اندازة آخوند تقوی «اطلاعات» به ما بدهد، بیجهت نیست که قلادة ایشان را شل کردهاند!
به عنوان نمونه وقتی نمازگزاران عربده میکشند و شعار میدهند، خطیب جمعه به عقیدة شما چه میکند؟ ممکن است وقوقزنان از ترس پا به فرار بگذارد و اصلاً بیخطیب شویم، یا ممکن است مانند بسیاری از سگهای خانگی با شنیدن صدای ناهنجار نمازگزاران با شدت هرچه تمامتر پارس کردن آغاز فرماید، و دیلماج و مترجم نتوانند متن پارسهای آنحضرت را برای نمازگزاران ترجمه کنند. و از همه مهمتر ممکن است امام جمعة محترم خشمگین شده به سوی نمازگزاران حمله برده آنها را گاز بگیرند که در اینصورت اپیدمی «هاری» هم به فهرست پیشرفتهای حکومت اسلامی افزوده خواهد شد. البته بیماری هاری در بین مقامات حکومت جمکران در حال حاضر نیز به صورت پراکنده وجود دارد، و مقامات مؤنث حکومت جمکران هاری را در واقع از مقامات مذکر «واگرفتهاند»، یا بهتر است بگوئیم «یاد» گرفتهاند.
چرا که «خواهران» برای حضور و موفقیت در یک جامعة زنستیز به این نتیجة «منطقی» رسیدهاند که میباید به مراتب زنستیزتر از مردان باشند. دلیل پافشاری شیپورهای استعمار بر «حضور زنان» در جامعه، بجای تأکید بر «رعایت حقوق زنان» در واقع توسعه و گسترش «زنستیزی» در جامعة ایران است. کافی است نگاهی به زنان حکومتی جمکران بیفکنیم تا ببینیم تا چه حد در حماقت و توحش از مردان پیشی گرفتهاند.
زنان حکومتی را به دو دسته تقسیم میکنیم. گروه به اصطلاح پیشرفته یا دارودستة عبادی و مرضیه مرتاضی که فقط ظاهرشان با امثال عشرت شایق یا فرحناز قندفروش تفاوت دارد. همانطور که ظاهر اعضای «نهضت عاظادی» با آخوند غفاری و تیغکشهای مؤتلفه تفاوتهائی دارد. ولی این اختلاف فقط ظاهری است. امثال مرضیه مرتاضی از نظر تفکر اجتماعی هیچ تفاوتی با عشرت شایق ندارند، هر دو اینان به طرق مختلف زنستیزاند. مرتاضی جنسیت زن را نفی میکند، و خواهان این است که مردان به زنان «نگاه جنسیتی» نکنند، عشرت شایق، قندفروش و دیگر سگهای چادرسیاه موجودیت زن خارج از چارچوب خانواده را به رسمیت نمیشناسند؛ خلاصه میرسیم به یک صورتبندی واحد، حذف زن و زنانگی از صحنة جامعه!
به گزارش روز آنلاین، مورخ سوم دیماه 1387، فرحناز قندفروش، مشاور استاندار تهران در امور زنان، طی نشست خبری فرمودهاند، «طلاق» زنان را «فاسد» میکند. علامت تعجب نمیگذاریم چون در چاه جمکران اصولاً موجودیت زن به عنوان انسان مستقل به رسمیت شناخته نمیشود. زن همواره میباید زیر سایة الطاف مردانه زندگی کند؛ یا تحت قیمومت پدر باشد، یا قیمومت همسر را بپذیرد، در غیر اینصورت عامل فساد شناخته خواهد شد. و این از اکتشافات قندفروش، عیال همسر برادر هاشمی ثمره است. بله! ایشان اصلاً باید میفرمودند که، مسئول چپاول و جنایات طبسی، بهرمانی، لاریجانی، خزعلی، ابراهیم یزدی، خاتمی، طباطبائی و شرکاء فقط همین زنان پلیداند که از شوهران خوب و مامانی خود جدا شدهاند و میخواهند استقلال مالی هم داشته باشند، کار کنند، و ... و ما هم به این نتیجه رسیدهایم که تولة آخوند اکبر بهرمانی به دلیل وجود همین زنان مطلقه از شرکت توتال رشوه گرفته، و تولة آخوند واعظ طبسی به دلیل مشابهی کلاهبرداری میکند و اگر حکومت جمکران در مناطق آزاد شرکتهای صادرات زن و کودک به روسپیخانههای عربستان و دوبی تأسیس کرده دلیل همان است که گفتیم! اصلاً چرا راه دور برویم، همین زنان پلید و «طلاق دوست» ایران نه تنها باعث کلاهبرداری 50 میلیارد دلاری «مادوف» در نیویورک شدند که در «خودکشی» جانگداز یکی از همکاران مادوف، «تییری ماگون دو لا ویلهوشه»، از اشراف فرانسه که امروز جسد مبارکشان در یک آپارتمان چند صدمیلیون دلاری شهر نیویورک کشف شد نیز دست داشتند. و به همین دلیل قندفروش گفته، این مسائل به دلیل «تضعیف جایگاه پدر» در جامعه ایجاد شده!
بله این دخترحاجیهای فرهیخته را دستکم نگیریم، در زنستیزی و توحش گوی سبقت از همة نعلینها میربایند، چرا؟ چون در خانواده تحت نظارت مادرشان «تربیت» شدهاند. مادری که شیفتة پسرش بوده، و برتری مرد را در خانوادة خود نه تنها تجربه کرده که این برتری را هم پذیرفته. همین «پذیرش برتری» است که اهمیت پیدا میکند. چرا که در اکثر خانوادههای ایرانی «مردپرستی» یک سنت پسندیده به شمار میآید، ولی همة زنان ایران مردپرست و برده از آب در نمیآیند و همین امر برای حکومت چاه جمکران و به ویژه برای سگهای مؤنث نازیآباد که مانند قندفروش، در ردة نخبگان حکومت کودتا قرار گرفتهاند ایجاد اشکال کرده. اینان برای اثبات «شایستگی» خود در باغ وحش ولایت فقیه میباید توحش مقامات مذکر را دو چندان کرده، آن را بر زنان اعمال کنند تا «مهتر» از آنان راضی باشد.
قندفروش توحش و حماقت را تا جائی پیش برده که از آخوندهای جمکران پیشی گرفته به آخوندهای کاتولیک نزدیک میشود ـ بین خودمان بماند، نعلینها به مراتب از آخوندهای کاتولیک پیشرفتهتراند ـ باری قندفروش به زبان الکن اندرونی میگوید باید جلوی طلاق گرفته شود:
«اگر جلوی موضوع طلاق گرفته شود جلوی بسیاری از آلودگیها و مشکلات پزشکی برای [افراد مجرد و مطلقه] گرفته میشود.»
سخنان این روانپریش مؤنث چنین القاء میکند که هر کس طلاق میگیرد، «فاسد» است. و میدانیم که «فاسد» در قاموس عملة مؤنث فاشیسم همواره «زن» است، زنی که برخلاف اینان عضو گلة بردگان نیست. ولی قندفروش، اگر چه در گلة سگهای مونث حضور فعال دارد، راه مبارز با «فاسد» را کشف کرده: اعطای جایگاهی مشابه جایگاه پدر به همسر! یا مبارزه با طلاق! همانطورکه پدر میتواند مانع از ازدواج دخترش شود، حکومت جمکران هم طرحی ارائه میکند تا نه تنها طلاق را برای زنان مشکلتر کند که زندگی نیز بر زنان مطلقه غیرممکن شود. سادهتر بگوئیم زنان به زندگی با همسرشان «محکوم» خواهند شد! و فرحناز قندفروش در این راستا طرحی ارائه میدهد که از «اشتغال زنان» و استقلال مالی آنان جلوگیری کند، چرا که اشتغال زنان و استقلال مالی از سوی ارگان معاونت برنامه ریزی دولت، از علل طلاق برآورد شده:
«میتوان به مواردی مانند بیکاری، اعتیاد، افزایش اشتغال زنان، افزایش استقلال مالی زنان و... اشاره کرد.»
بله اگر همسرتان معتاد و بیکار باشد، و شما بخواهید طلاق بگیرید، عیال هاشمیثمره کاری خواهد کرد که پس از طلاق نتوانید استقلال مالی هم داشته باشید. اگر نظر ما را بخواهید بهتر است زنان مطلقه را سنگسار کنند، چون به محض اینکه زنی طلاق بگیرد فاسد میشود. مگر زن مؤمن و مسلمان که «فاسد» نباشد طلاق میگیرد؟ ابداً! زن مؤمن را شوهرش طلاق میدهد! پس بنا بر اصل جهانشمول «علاج واقعه قبل از وقوع»، شما هم در کنار در خروجی دادگاه خانواده یک چاله حفر کنید و «فروز رجائیفر» و دیگر بوزینههای کفنپوش را با قلوه سنگ در کنار آن «بسیج» کنید. زنهای مطلقه که به محض خروج از دادگاه «فاسد» میشوند، هنگام خروج در همین چاله میافتند، و گلة مسلمین میتوانند بریزند بر سرشان و حکم الهی را در موردشان به اجرا بگذارند. سنگ اول را هم شخص قندفروش میزند، چرا که در هر حال هرگز طلاق نخواهد گرفت؛ هست و نیست خود را مدیون پدر و همسر است.
قندفروش ضمن سخنرانی ابلهانة خود ادعا کرده، پدیدة «فرزندسالاری» از غرب آمده و جایگاه پدر را تضعیف کرده! میبینیم که این جانوران وحشی کوچکترین شناختی از خانواده در غرب و نظم حاکم بر آن هم ندارند. اینان لات و اوباش غرب را ملاک جوامع غرب میپندارند و به همین دلیل چنین مهمل میبافند:
«در کشور آمار نگران کنندهای در موضوع [مورد] فروپاشی خانواده وجود دارد [...] با الگوبرداری از خانوادههای غربی و ترویج فرهنگ فرزندسالاری [...] جایگاه پدر در خانواده در کشور ما پائین آمده[...] بلافاصله بعد از طلاق خانم خانواده به فکر امرار معاش خود میافتد[...]»
درگیرودار چرندیات و شکرخوریهای قندفروش، فردی به نام علیزاده، معاون دادستان کل جمکران میگوید، دستگاه قضائی حامی زنان است و جنجال پیرامون تبعیض علیه زنان در ایران انگیزة سیاسی دارد. در نتیجه در تأئید سخنان علیزاده باید بگوئیم چرندیات قندفروش هم حتماً جهت فراهم آوردن خوراک تبلیغاتی برای جنجال علیه حکومت جمکران ایراد شده است! بله بیجهت نیست که میگوئیم «حکومت کلبی» برای ما ایجاد مشکلات فراوان خواهد کرد.
امروز آخوند تقوی، رئیس سیاستگزاری ائمة جمعه اعلام داشت، اگر چه در قرآن به واژة «سیاست» اشارة صریح نشده، ولی سیاست نمیتواند از دیانت جدا باشد. بالاخره معلوم شد برخلاف ترهات خمینی، بنیصدر، شیرین عبادی و دیگر فعلة فاشیسم، «همه چیز در قرآن وجود ندارد!» این یکی از مهمترین پیروزیهای جنبش لائیک است! البته ممکن است همین روزها در یکی از «احادیث مسلم» یا «فرمایشات معصوم» که صدرحاج سیدجوادی و اربابان بر مبنای آن قانون اساسی جمکران را تدوین کردهاند، واژة سیاست اختراع و سپس کشف شود، ولی فعلاً نشده! پس ما به وبلاگ خود ادامه میدهیم! تقوی امروز چرندیاتی بس حکیمانه به هم بافته که در«فارس نیوز»، مورخ سوم دیماه سالجاری منتشر شده.
تقوی ابتدا «دین» را از دیدگاه «دانشمندان» برایمان به صورتی «تعریف» کرده که درک آن عملاً غیر ممکن است:
«دین [...] مجموعه قوائد [قواعد] و آدابی است که انسان میتواند به خوشبختی دو جهان برسد و جنبههای آسمانی داشته باشد[...]»
اگر کسی معنای این جملات پریشان را دریافت ما را هم در جریان بگذارد. در هر حال ما به یک جهان بیشتر اعتقاد نداریم و آنهم همین جهان است که موجوداتی از قماش قندفروش و تقوی آنرا به نکبت وجودشان آلودهاند. بگذریم، تقوی پس از ارائة این تعریف عالمانه از «دین» تعریف ابلهانهای نیز از سیاست تقدیم مخاطبان کرده، میگوید حکم راندن بر رعیت همان حکومت بر ملت است و دین از سیاست نمیتواند جدا باشد:
«سیاست در اصل به معنای پروراندن و پرورش اسب آمده که به مرور توسعه یافته و در تربیت فرد و جامعه نیز به کار رفته است که پرورش نیز با ریاست، تدبیر و سرپرستی امور همراه است، در نتیجه سیاست به معنای حکم راندن بر رعیت، اداره کردن امور ملک ملت و حکومت کردن است.»
ترجمة سخنان این آخوند روانپریش را به فرصت دیگری موکول کرده یادآور میشویم که این جانوران وحشی «ملت» را با «رعیت» در ترادف قرار میدهند. تقوی که مانند دیگر نعلینها متخصص پیوند گ... به شقیقه است، فرموده هر چند در قرآن به «سیاست» اشاره نشده ولی «خلیفه» و «خلافت» با سیاست «ارتباط تنگاتنگی» دارند. و البته تقوی از یک نظر حق دارد چون خلیفه اگر سوار بر «اسب» باشد ارتباطاش با سیاست خیلی «تنگاتنگ» میشود. اگر خلیفه از «اسب» به زیر اوفتد و لگدی هم از اسب مذکور نوش جان کند و از شدت درد نفس در سینهاش تنگ شود، تنگاتنگی ارتباط «سیاست» و خلیفه و خلافت خود به خود به اثبات میرسد. ولی از آنجا که تقوی در قرآن «سیاست» را پیدا نکرده، به «روایات و احادیث» متوسل میشود که برخلاف قرآن همه چیز در آنها میتوان یافت. و در این گنجینة حکمت است که تقوی مفهوم سیاست را یافته میگوید حکومت همان سیاست است. به عبارت دیگر حکومت بلاهت جمکران یا حکومت توحش عربستان همان سیاست است و بر اساس چنین منطق بلاهتی میتوان گفت یک سیاست بیشتر وجود ندارد، هر جا حکومت باشد، این سیاست هم وجود خواهد داشت:
«در روایات و احادیث به امر سیاست اشاره شده [...] فرمانروائی و حکومت جز سیاست [...] نیست.»
و تقوی استدلال کشکی خود را همچنان ادامه می دهد تا اصل اساسی استعمار یا سیاست دینی را توجیه کرده بگوید آنها که بحث جدائی دین از سیاست را مطرح میکنند، در اشتباهاند، و ما که میگوئیم «سیاست ما عین دیانت ماست» درست میگوئیم! تقوی پس از تصحیح اشتباهات ما به تکرار چرندیات محمد خاتمی در باب اصل طلائی قانون اساسی جمکران پرداخته میگوید:
«ما معتقدیم در سیاست اسلامی حاکمیت از آن خداست و هیچ انسانی حق ندارد دیگران را بدون اذن خدا محدود کند.»
اینجاست که زیانهای حکومت کلبی بر ما آشکار میشود و متوجه میشویم که اگر به جای فرهیختگان جمکران سگهای ولگرد بر ما حاکم شوند، این اصل طلائی قانون اساسی نقض خواهد شد. چون طبق بیانات شیوای تقوی، هیچ انسانی حق ندارد بدون «اذن خدا» دیگران را محدود کند، و این حق و حقوق شامل سگهای سیا نمیشود و در یک حکومت کلبی سگها بدون اینکه از خداوند اجازه بگیرند برای دیگران محدودیت ایجاد میکنند و این خلاف اسلام خواهد بود! و هر چه خلاف اسلام باشد «کفر» است و باید با آن «جهاد» کرد.
آخوند تقوی در پایان سخنان مضحک خود «سکولاریسم» را هم طبق فرامین آخوند ویلیامز و کاردینال راتزینگر «تعریف» کرده تا حق نوکری را نیک بجای آورده باشد. میدانیم که بر اساس تبلیغات فاشیسم بینالملل، دمکراسی و سکولاریسم ریشه در «مسیحیت» دارد. و در رأس چنین تبلیغاتی علاوه بر واتیکان، رسانههای استعمار غرب قرار گرفتهاند. اینان با تحریف تاریخ، تبلیغات به راه انداختهاند که «رنسانس» و فرهنگ یونان باستان و تقدس زدائی سکولاریسم ریشه در مسیحیت دارد! آخوند تقوی نیز همین ترهات را طوطیوار تکرار کرده میگوید، جدائی دین از سیاست ریشه در غرب دارد! چون انجیل را تحریف کرده بودند تا با علم در تضاد قرار گیرد در نتیجه انجیل را کنار گذاشتند تا عقل و علم پیشرفت کند:
«جدائی دین از سیاست ریشه در غرب دارد [...] بر اثر تحریف انجیل [تضادهای علمی و عقلی پیش آمد] بر اساس یک نهضت اصلاح دین، حاکمیت کلیسا متزلزل شده و سکولاریسم شکل گرفت.»
از اینجا نتیجه میگیریم کوروش کبیر و اصولاً هخامنشیان که دین حکومتی هم نداشتند یا مسیحی بودند و یا به دلیل تحریف اوستا، نخواستند شاهنشاهی زرتشتی برپا کنند! یا اینکه بودائیهای هند که حکومت لائیک دارند حتماً غربی و مسیحیاند! بله، بسیاری از مسائل که در بدو امر «ساده» به نظر میرسد، در واقع پیچیده و بغرنج میشود! میبینیم که اگر «حکومت کلبی» میداشتیم هیچ سگ تربیت شدة سازمان سیا نمیتوانست در باب سیاست و سکولاریسم به اندازة آخوند تقوی «اطلاعات» به ما بدهد، بیجهت نیست که قلادة ایشان را شل کردهاند!
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت