هذیان «زیرآتش»!
...
در «زیبائیشناسی و تئوری رمان»، میکائیل باکتین توسل به «ادبیات دیگری» به عنوان «شیوة بیان ادبی» را «سرایت»، «واگیری» یا پدیدة «کنتامیناسیون» نامیده. این پدیده در پروپاگاند رسانهای و شعارهای پوپولیستی نیز مورد استفاده دارد. به عنوان نمونه ـ همچنانکه در سال 1357 چنین پدیدهای را شاهد بودیم ـ فاشیستها مطالبات مردم را در شعارهای خود میگنجاندند تا تودهها را با خود همراه کنند.
وبلاگ امروز را به بررسی پدیدة «کنتامیناسیون» در رسانههای استعماری و نزد جیرهخوارانشان در کشورمان اختصاص میدهیم. پیشتر به نظریة باکتین در مورد «کنتامیناسیون» اشاره داشتهایم، ولی امروز چند نمونة ملموس از این پدیده را ارائه خواهیم داد. به گزارش فیگارو، مورخ 17 دسامبر 2008، از «کارلایل» در پنسیلوانیای شرقی، جرج بوش، رئیس جمهور ایالات متحد در سخنرانی خود پیرامون «امنیت» فرمودهاند، جانشینانشان نیز به «مبارزه با تروریسم» طی مدت مدیدی ادامه خواهند داد، همچنانکه مبارزه با کمونیسم، طی جنگ سرد، چندین دهه به درازا کشید!
در تاریخ 18 دسامبر1978، سومین «پلنوم» از یازدهمین کنگرة حزب کمونیست چین، اصلاحات پیشنهادی «دنگ شیائو پینگ» را تصویب کرد. البته در آن روزها جزئیات این «اصلاحات» به گوش ما ایرانیان نرسید، چرا که عربدة لاتالله، «برادران» و به ویژه دارودستة شیخ مهدی بازرگان و رهبران احزاب ملینما که به آهنگ به هم خوردن دندانهای مصنوعی «ژنرال ازهاری» شعار میدادند، فضای کشور را پر کرده بود! و از سوی دیگر «رفقا» هم زیر پل سیدخندان تجمع کرده بودند تا «جرقههای انقلاب» از تجمعشان برخیزد و برسیم به «شرایط مطلوب» امروز. و میبینیم که شرایط امروز چگونه مردم ایران را به برکت «نظام مقدس» در فقر فرو انداخته، و ملت راهی جز تن دادن به توحش «اسلام»، ویراست محفل نوبل در برابر خود نمیبیند.
البته محمد خاتمی پیشنهاد کرده که «برای مبارزه با فقر، مردم به صحنه بیایند!» نمیدانستیم که برای مبارزه با فقر، «مردم» میباید به صحنه بیایند و مانند دوم خرداد «حماسه» بیافرینند، و باز هم برای حکومت چپاول اسلامی مشروعیت قانونی در برابر دوربین عکاسان اروپائی و آمریکائی کسب کنند! البته نیک میدانیم که «حضور مردم در صحنه» به صراحت مشکلات اربابان حکومت اسلامی را حل خواهد کرد، ولی تردیدی نداریم که مسائل اقتصادی یک کشور با حضور اراذل و اوباش در صحنة یک انتخابات «نمایشی» حل نخواهد شد. شاید محمد خاتمی به دلیل هوش سرشار تاکنون از درک این نکتة پیش پا افتاده عاجز مانده، و میپندارد هنوز در دوران پیش از اوباشگیری به سر میبرد و ساواک به یک اشارة ناخداکلمب لشکر ماشااللهقصابها و زهرا خانومها را به خیابانهای مرکز شهر اعزام میکند تا محمد خاتمی و شرکاء مشکلات اربابان را در پس پرده «حل و فصل» کنند.
امروز، سایت فارسی «بیبیسی» به ما مژده میدهد که از این پس در برابر چپاول نفت نه تنها «خوراک» که «پوشاک» را نیز از دستهای مقدس استعمار دریافت خواهیم داشت، و خلاصه به این ترتیب است که از هر نظر «استقلال و آزادی» ملایان برای مهملگوئی و روضهخوانی و ذکر مصیبت تأمین خواهد شد. البته «داسالله» را فراموش نکردهایم، ابداً! «داسالله» هم میتواند در کمال «استقلال» و «آزادی» شعارهای پوچ داده، مراسم سوگواری بر سر مزار این و یا آن «رفیق» بر پا کند، البته برخلاف «حزبالله» و «لاتالله»، «داسالله» برنامة روضه و زوزه و نوحه را نه با پرچم سبز و سیاه که با بیرق «سرخ» برگزار خواهد کرد.
سادهتر بگوئیم ادبیات «داسالله»، همان ادبیات حزبالله است که در آن بجای «حسین»، متفکران فرضی مارکسیست شعارهای ابلهانة شهادتطلبی سر میدهند. به عبارت دیگر جریان چپ در ایران هنوز گویش ویژهای از آن خود نیافته، و از این نظر در مرحلة طفولیت سیاسی است و پستانک به دهان «تاتی، تاتی» میکند. برای روشنتر شدن مطلب کافی است روند تکامل زبان فرد را از مرحلة کودکی تا رسیدن به مرحلة بلوغ شخصیتی و نه صرفاً بلوغ جسمانی در نظر بگیریم.
کودک سخن گفتن را با «تکرار» شنیدهها آغاز میکند. میکائیل باکتین، «شنیدهها» را «زبانجمع» یا «زبان قدرت» نامیده. این مطلب را در بحث عرفان پیرامون «زبان قدرت» در تقابل با «زبان فردی» یا «زبان درونی» توضیح دادهایم و تکرار مکررات نمیکنیم.
با گسترش فضای شنیدهها، از خانه به کودکستان، دبستان و دبیرستان و... زمینة دستیابی به «گویشی فردی» برای کودک فراهم میآید. به این ترتیب که فرد دیگر به تکرار طوطیوار «زبان قدرت» و در نتیجه اطاعت کورکورانه از «قدرت» اکتفا نمیکند؛ گویشی از آن خود خواهد داشت. این گویشی است که در هر حال «زبان قدرت» را متزلزل میکند. در حالت طبیعی، هیچ فرد بالغی سخنان پدر و یا «بزرگان» را عیناً «تکرار» نمیکند، بلکه در رابطه با زمان و مکانی که در آن قرار گرفته سخن خواهد گفت. ولی چپ در ایران، درست مانند گروههای مذهبی، فاقد چنین قابلیتی است. به همین دلیل وقتی چپگرایان فرضی مرزپرگهر «مقاله» مینویسند، در واقع ترجمة شکسته بستهای از شعارهای مارکسیستهای اروپای قرن گذشته را در بطن زبان ابتذال اسلامگرایان حوزة به اصطلاح علمیه «تزریق» میکنند، بدون اینکه از خود حرفی برای گفتن داشته باشند.
به عنوان نمونه، میتوان به مقالة فردی به نام «پریسا نصرآبادی» در سایت «اخبار روز» اشاره داشت. در کمال تعجب میبینیم که اگر از مقالة کذا، «پرچم سرخ»، «دانشجویان سوسیالیست» و «چپ» و بخش انتهائی مقاله که منسوب به کارل مارکس است حذف شود، باقیمانده با ابتذال سخنان خمینی یا مطهری هیچ فاصلهای ندارد. در واقع کاری که نویسنده انجام داده، آرایش زبان حوزوی است به چند واژة متعلق به گویش چپ کلاسیک! چنین عملیاتی در واقع «ادبیات چپ» را به ابتذال کشانده. اهمیتی ندارد که هدف نویسنده «لجنپراکنی» باشد، یا خیر. مهم این است که پیوند ابتذال زبان حوزوی به واژگان «ادبیات چپ» در واقع تحقق لجنپراکنی خواهد بود. بهترین تصویری که میتوان از چنین پیوندهای ناهنجار ارائه داد، تصویر آخوندی خواهد بود با آرایش تند زنانه!
نوع دیگر تصویر مذکور، میتواند تصویر شیرین عبادی باشد ـ بدون روسری و با آرایش تند و چند کیلو دستبند و انگشتر ـ که همصدا با اکبر بهرمانی و محمد خاتمی از عدم تضاد اسلام با «اعلامیة جهانی حقوق بشر» داد سخن میدهد. به عبارت دیگر، تصویر زنی که با ظاهر غیردینی از دین زنستیز اسلام دفاع میکند. البته در عرصة رمان، تئاتر و ... برای ایجاد «طنز» به چنین تضادهائی متوسل میشوند.
ولی گزندهتر از طنز موجود در مقالات چپنمایان جمکران و دفاعیات اسلامی شیرین عبادی، سخنان بیشرمانة رابرت گیتس و مقالات رسانههای غرب، به ویژه مقالة اخیر «ایندیپندنت» در باب خساراتی است که انگلستان از جنگ با عراق متحمل شده! رسانة کذا که به مصداق «به عکس نهند نام زنگی کافور»، نام ایندیپندنت بر خود نهاده فرمودهاند، «ما از جنگ با عراق هیچ چیز به دست نیاوردیم، سربازانمان هم کشته شدند، چون مردم و نیروهای انتظامی عراق با ما همکاری نکردند!» ترجمة این مقاله در فارسنیوز، مورخ 18 دسامبر سالجاری انتشار یافته، تا همه بدانند و آگاه باشند که شبه نظامیان آخوند حکیم و مقتدیصدر مزدور بیگانه نیستند! و با اشغال نظامی عراق هم مخالف بودهاند! و اما سخنان رابرت گیتس که در«فارین افرز» انتشار یافته به مراتب بیشرمانهتر از مقالة ایندیپندنت است.
در این مقاله که ترجمة آن در سایت نووستی، مورخ 17 دسامبر 2008 نیز منتشر شده، رابرت گیتس فرمودهاند از این پس هر جا «ممکن» باشد، رویکرد آمریکا «غیرمستقیم» خواهد بود. سادهتر بگوئیم مقصودشان این است که هر جا ممکن باشد دولتهای دستنشانده زمینة چپاول و سرکوب را چنان فراهم خواهند آورد که منافعاش برای آمریکا مشابه منافع تهاجم نظامی باشد. به عبارت دیگر رابرت گیتس رویای کودتا و استقرار حکومتهای «پوپولیست» در سر میپروراند، که دولتشان به گفتة «فارینافرز» مشارکتی باشد.
وزیر دفاع جرج بوش که توسط اوباما در مقام خود ابقاء شده میافزاید، «آمریکا دیگر سناریوی عراق و افغانستان را تکرار نمیکند!» دلیل وزیر دفاع آمریکا این است که «آباد کردن یک کشور زیر آتش» کار دشواری است! بله! فاجعة انسانیای که در عراق و افغانستان در برابرمان داریم نامش «آباد کردن زیر آتش» است! و ملتهای عراق و افغانستان حتماً برای چنین آبادانیهائی میباید از ایالات متحد سپاسگزاری بکنند!
اگر نظر ما را بخواهید، رابرت گیتس حق دارد! «آباد کردن زیر آتش» کار بسیار دشواری است، و چه بسا غیرممکن! ولی میباید بگوئیم هیچ ابلهی «زیرآتش» دست به آبادانی نمیزند، چون هر قدر کسی ابله باشد بخوبی میداند چنین کاری امکانپذیر نیست. ولی از قضای روزگار، ایالات متحد فقط زیر آتش قادر به آبادانی است. و برای این نوع ویژه از آبادانی، لازم است مردم عراق و افغانستان «زیر آتش» بروند تا صاحبان صنایع نظامی در ایالات متحد به آبادانی بپردازند!
وبلاگ امروز را به بررسی پدیدة «کنتامیناسیون» در رسانههای استعماری و نزد جیرهخوارانشان در کشورمان اختصاص میدهیم. پیشتر به نظریة باکتین در مورد «کنتامیناسیون» اشاره داشتهایم، ولی امروز چند نمونة ملموس از این پدیده را ارائه خواهیم داد. به گزارش فیگارو، مورخ 17 دسامبر 2008، از «کارلایل» در پنسیلوانیای شرقی، جرج بوش، رئیس جمهور ایالات متحد در سخنرانی خود پیرامون «امنیت» فرمودهاند، جانشینانشان نیز به «مبارزه با تروریسم» طی مدت مدیدی ادامه خواهند داد، همچنانکه مبارزه با کمونیسم، طی جنگ سرد، چندین دهه به درازا کشید!
در تاریخ 18 دسامبر1978، سومین «پلنوم» از یازدهمین کنگرة حزب کمونیست چین، اصلاحات پیشنهادی «دنگ شیائو پینگ» را تصویب کرد. البته در آن روزها جزئیات این «اصلاحات» به گوش ما ایرانیان نرسید، چرا که عربدة لاتالله، «برادران» و به ویژه دارودستة شیخ مهدی بازرگان و رهبران احزاب ملینما که به آهنگ به هم خوردن دندانهای مصنوعی «ژنرال ازهاری» شعار میدادند، فضای کشور را پر کرده بود! و از سوی دیگر «رفقا» هم زیر پل سیدخندان تجمع کرده بودند تا «جرقههای انقلاب» از تجمعشان برخیزد و برسیم به «شرایط مطلوب» امروز. و میبینیم که شرایط امروز چگونه مردم ایران را به برکت «نظام مقدس» در فقر فرو انداخته، و ملت راهی جز تن دادن به توحش «اسلام»، ویراست محفل نوبل در برابر خود نمیبیند.
البته محمد خاتمی پیشنهاد کرده که «برای مبارزه با فقر، مردم به صحنه بیایند!» نمیدانستیم که برای مبارزه با فقر، «مردم» میباید به صحنه بیایند و مانند دوم خرداد «حماسه» بیافرینند، و باز هم برای حکومت چپاول اسلامی مشروعیت قانونی در برابر دوربین عکاسان اروپائی و آمریکائی کسب کنند! البته نیک میدانیم که «حضور مردم در صحنه» به صراحت مشکلات اربابان حکومت اسلامی را حل خواهد کرد، ولی تردیدی نداریم که مسائل اقتصادی یک کشور با حضور اراذل و اوباش در صحنة یک انتخابات «نمایشی» حل نخواهد شد. شاید محمد خاتمی به دلیل هوش سرشار تاکنون از درک این نکتة پیش پا افتاده عاجز مانده، و میپندارد هنوز در دوران پیش از اوباشگیری به سر میبرد و ساواک به یک اشارة ناخداکلمب لشکر ماشااللهقصابها و زهرا خانومها را به خیابانهای مرکز شهر اعزام میکند تا محمد خاتمی و شرکاء مشکلات اربابان را در پس پرده «حل و فصل» کنند.
امروز، سایت فارسی «بیبیسی» به ما مژده میدهد که از این پس در برابر چپاول نفت نه تنها «خوراک» که «پوشاک» را نیز از دستهای مقدس استعمار دریافت خواهیم داشت، و خلاصه به این ترتیب است که از هر نظر «استقلال و آزادی» ملایان برای مهملگوئی و روضهخوانی و ذکر مصیبت تأمین خواهد شد. البته «داسالله» را فراموش نکردهایم، ابداً! «داسالله» هم میتواند در کمال «استقلال» و «آزادی» شعارهای پوچ داده، مراسم سوگواری بر سر مزار این و یا آن «رفیق» بر پا کند، البته برخلاف «حزبالله» و «لاتالله»، «داسالله» برنامة روضه و زوزه و نوحه را نه با پرچم سبز و سیاه که با بیرق «سرخ» برگزار خواهد کرد.
سادهتر بگوئیم ادبیات «داسالله»، همان ادبیات حزبالله است که در آن بجای «حسین»، متفکران فرضی مارکسیست شعارهای ابلهانة شهادتطلبی سر میدهند. به عبارت دیگر جریان چپ در ایران هنوز گویش ویژهای از آن خود نیافته، و از این نظر در مرحلة طفولیت سیاسی است و پستانک به دهان «تاتی، تاتی» میکند. برای روشنتر شدن مطلب کافی است روند تکامل زبان فرد را از مرحلة کودکی تا رسیدن به مرحلة بلوغ شخصیتی و نه صرفاً بلوغ جسمانی در نظر بگیریم.
کودک سخن گفتن را با «تکرار» شنیدهها آغاز میکند. میکائیل باکتین، «شنیدهها» را «زبانجمع» یا «زبان قدرت» نامیده. این مطلب را در بحث عرفان پیرامون «زبان قدرت» در تقابل با «زبان فردی» یا «زبان درونی» توضیح دادهایم و تکرار مکررات نمیکنیم.
با گسترش فضای شنیدهها، از خانه به کودکستان، دبستان و دبیرستان و... زمینة دستیابی به «گویشی فردی» برای کودک فراهم میآید. به این ترتیب که فرد دیگر به تکرار طوطیوار «زبان قدرت» و در نتیجه اطاعت کورکورانه از «قدرت» اکتفا نمیکند؛ گویشی از آن خود خواهد داشت. این گویشی است که در هر حال «زبان قدرت» را متزلزل میکند. در حالت طبیعی، هیچ فرد بالغی سخنان پدر و یا «بزرگان» را عیناً «تکرار» نمیکند، بلکه در رابطه با زمان و مکانی که در آن قرار گرفته سخن خواهد گفت. ولی چپ در ایران، درست مانند گروههای مذهبی، فاقد چنین قابلیتی است. به همین دلیل وقتی چپگرایان فرضی مرزپرگهر «مقاله» مینویسند، در واقع ترجمة شکسته بستهای از شعارهای مارکسیستهای اروپای قرن گذشته را در بطن زبان ابتذال اسلامگرایان حوزة به اصطلاح علمیه «تزریق» میکنند، بدون اینکه از خود حرفی برای گفتن داشته باشند.
به عنوان نمونه، میتوان به مقالة فردی به نام «پریسا نصرآبادی» در سایت «اخبار روز» اشاره داشت. در کمال تعجب میبینیم که اگر از مقالة کذا، «پرچم سرخ»، «دانشجویان سوسیالیست» و «چپ» و بخش انتهائی مقاله که منسوب به کارل مارکس است حذف شود، باقیمانده با ابتذال سخنان خمینی یا مطهری هیچ فاصلهای ندارد. در واقع کاری که نویسنده انجام داده، آرایش زبان حوزوی است به چند واژة متعلق به گویش چپ کلاسیک! چنین عملیاتی در واقع «ادبیات چپ» را به ابتذال کشانده. اهمیتی ندارد که هدف نویسنده «لجنپراکنی» باشد، یا خیر. مهم این است که پیوند ابتذال زبان حوزوی به واژگان «ادبیات چپ» در واقع تحقق لجنپراکنی خواهد بود. بهترین تصویری که میتوان از چنین پیوندهای ناهنجار ارائه داد، تصویر آخوندی خواهد بود با آرایش تند زنانه!
نوع دیگر تصویر مذکور، میتواند تصویر شیرین عبادی باشد ـ بدون روسری و با آرایش تند و چند کیلو دستبند و انگشتر ـ که همصدا با اکبر بهرمانی و محمد خاتمی از عدم تضاد اسلام با «اعلامیة جهانی حقوق بشر» داد سخن میدهد. به عبارت دیگر، تصویر زنی که با ظاهر غیردینی از دین زنستیز اسلام دفاع میکند. البته در عرصة رمان، تئاتر و ... برای ایجاد «طنز» به چنین تضادهائی متوسل میشوند.
ولی گزندهتر از طنز موجود در مقالات چپنمایان جمکران و دفاعیات اسلامی شیرین عبادی، سخنان بیشرمانة رابرت گیتس و مقالات رسانههای غرب، به ویژه مقالة اخیر «ایندیپندنت» در باب خساراتی است که انگلستان از جنگ با عراق متحمل شده! رسانة کذا که به مصداق «به عکس نهند نام زنگی کافور»، نام ایندیپندنت بر خود نهاده فرمودهاند، «ما از جنگ با عراق هیچ چیز به دست نیاوردیم، سربازانمان هم کشته شدند، چون مردم و نیروهای انتظامی عراق با ما همکاری نکردند!» ترجمة این مقاله در فارسنیوز، مورخ 18 دسامبر سالجاری انتشار یافته، تا همه بدانند و آگاه باشند که شبه نظامیان آخوند حکیم و مقتدیصدر مزدور بیگانه نیستند! و با اشغال نظامی عراق هم مخالف بودهاند! و اما سخنان رابرت گیتس که در«فارین افرز» انتشار یافته به مراتب بیشرمانهتر از مقالة ایندیپندنت است.
در این مقاله که ترجمة آن در سایت نووستی، مورخ 17 دسامبر 2008 نیز منتشر شده، رابرت گیتس فرمودهاند از این پس هر جا «ممکن» باشد، رویکرد آمریکا «غیرمستقیم» خواهد بود. سادهتر بگوئیم مقصودشان این است که هر جا ممکن باشد دولتهای دستنشانده زمینة چپاول و سرکوب را چنان فراهم خواهند آورد که منافعاش برای آمریکا مشابه منافع تهاجم نظامی باشد. به عبارت دیگر رابرت گیتس رویای کودتا و استقرار حکومتهای «پوپولیست» در سر میپروراند، که دولتشان به گفتة «فارینافرز» مشارکتی باشد.
وزیر دفاع جرج بوش که توسط اوباما در مقام خود ابقاء شده میافزاید، «آمریکا دیگر سناریوی عراق و افغانستان را تکرار نمیکند!» دلیل وزیر دفاع آمریکا این است که «آباد کردن یک کشور زیر آتش» کار دشواری است! بله! فاجعة انسانیای که در عراق و افغانستان در برابرمان داریم نامش «آباد کردن زیر آتش» است! و ملتهای عراق و افغانستان حتماً برای چنین آبادانیهائی میباید از ایالات متحد سپاسگزاری بکنند!
اگر نظر ما را بخواهید، رابرت گیتس حق دارد! «آباد کردن زیر آتش» کار بسیار دشواری است، و چه بسا غیرممکن! ولی میباید بگوئیم هیچ ابلهی «زیرآتش» دست به آبادانی نمیزند، چون هر قدر کسی ابله باشد بخوبی میداند چنین کاری امکانپذیر نیست. ولی از قضای روزگار، ایالات متحد فقط زیر آتش قادر به آبادانی است. و برای این نوع ویژه از آبادانی، لازم است مردم عراق و افغانستان «زیر آتش» بروند تا صاحبان صنایع نظامی در ایالات متحد به آبادانی بپردازند!
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت