یکشنبه، دی ۰۱، ۱۳۸۷



کانون «عبادی»!


...
«مردم نیز باید پای صندوق‌ها بیایند [...] و اگر نیامدند انتظار نداشته باشند آنچه می‌خواهند تحقق یابد.»
منبع: ایلنا، مورخ اول دیماه سالجاری.

این «فرمان» بیشرمانه از سوی آخوند محمد خاتمی برای مردم ایران صادر شده! اربابان حکومت اسلامی دست از دامان دین و دستار نخواهند شست، ولی با تحریم معرکة مارگیری این حکومت مضحک می‌توان به آنگلوساکسون‌ها تفهیم کرد که دکان نوکران‌شان دیگر خریدار ندارد. و برای بازارگرمی، حتی تعطیل دکة کلاشی شیرین عبادی هم کارساز نخواهد بود.

محفل نوبل، پس از اینکه در غرب و از سوی دولت سوئد رسماً به دریافت رشوه و فساد مالی متهم شد، برای جبران مافات دکان شهیدپروری و مظلوم نمائی خود را در جمکران فعال کرده. نخستین شهید راه شهرت محفل نوبل دکان حقوق بشر حاجیه عبادی بود. فرانس پرس این خبر را زمانی پخش کرد که ما وبلاگ «نوبل علوی» را به پایان رسانده و درگیر برگزاری مراسم شب یلدا بودیم. غافل از اینکه اهالی نوبل پاتک خود را از نقطة ضعیف و فروپاشیده، یا همان حکومت چاه جمکران آغاز خواهند کرد. بله! جهت فراهم آوردن زمینة جنجال و هیاهو در کشورمان نیروهای انتظامی جمکران که می‌دانیم تنها وظیفه‌شان سرکوب مردم جهت گسترش آشوب و بی‌نظمی است، کرکرة دکان حقوق بشر اسلامی شیرین عبادی را هم پائین کشیدند. تا با این لات‌بازی‌ها گروهی شوت و پرت را به طرفداری از همان «حقوق بشر اسلامی» مطلوب ایالات متحد تحریک کنند. و جماعت تهییج شده را جهت همراهی با اوباش حکومتی به کوچه و خیابان آورده هیاهو به راه اندازند، البته اینهمه به بهانة دفاع از «آزادی بیان»!

چرا که «آزادی بیان» اخیراً در قلم و کلام آزادیخواه‌نمایان «تقدس» هم یافته! بله این «تأکیدات» هر چند بسیار باعث تأسف است، کم خنده‌دار نیست! اهالی مرزپرگهر اصولاً به «تقدیس» عادت کرده‌اند و هر چه را به خیال خود خیلی می‌پسندند، آناً «مقدس» می‌‌خوانند! در صورتیکه آزادی بیان و «حقوق بشر» در تقابل کامل با هرگونه «تقدس» و مقدسات قرار می‌گیرد! اعلامیة جهانی حقوق بشر به این دلیل تدوین شد که «حقوق انسانی» در چارچوب حقوق و قوانین «انسان محور» به رسمیت شناخته شود. و از آنجا که انسان «مقدس» نیست، حقوق انسانی را نمی‌توان مقدس شمرد. آزادی بیان، مانند دیگر حقوق انسانی، حقوقی است که اعلامیة جهانی حقوق بشر برای انسان‌ها به رسمیت می‌شناسد. این حقوق از پایگاه قانون «انسان محور» برخوردار است. قانونی که فاقد هرگونه «منبع الهی»، دینی، خدائی و آخوندی به شمار می‌رود.

حال بازگردیم به افتتاح دکان شهیدپروری محفل نوبل در جمکران. این دکان با هدف جذب هم‌میهنان هالو و شوت‌وپرت به شرکت فعال در شبیه‌سازی انتخابات حکومت اسلامی صورت پذیرفته، تا دارودستة «اصلاح‌طلبان» دست در دست «داس‌الله»، لات‌بازی و آشوب دردانشگاه‌ها را تحت عنوان «آزادیخواهی» یکبار دیگر رونق بخشند.

خواهیم دید که بزودی دکان اصلاح‌طلبان و کانون نویسندگان جمکران، به رهبری «داس‌الله‌های» سرشناس به حمایت از شیرین عبادی، صدور بیانیه‌های مضحک و به ویژه مبتذل خود را آغاز خواهند کرد. هیئت رئیسة کانون کذا همواره به صورتی «انتخاب» می‌شود که در هم‌سوئی کامل با هر نوع جنجال و آشوب قرار گیرد. کانون نویسندگان ایران از کودتای 22 بهمن استقبال کرد، و شاهد بودیم که چند تن از اعضای آن، از جمله «خانم» سیمین دانشور، به گفتة خودشان به دیدار «حضرت آیت‌الله امام خمینی، رهبر مبارزات ضداستبدادی و ضداستعماری ملت ایران»‌ شتافتند! کانون کذا با این عمل در واقع خود را در سنگر عوامگرائی مستقر کرد، و علیرغم برخورد وحشیانة حکومت اسلامی با نویسندگان و رسانه‌ها در دوران نخست وزیری شیخ مهدی بازرگان در «بهار آزادی»، همین کانون، پس از اشغال سفارت آمریکا توسط فعلة ساواک، در حمایت از گروگان‌گیری هم بیانیه صادر کرد، و درک وسیع خود از آزادی بیان و مبارزات ضداستعماری را به ملت ایران در عمل ثابت نمود.

«محسن یلفانی» در سایت خود مطلب مفصلی تحت عنوان «آزموده‌ها و آزمون‌ها» پیرامون فعالیت‌های همین کانون منتشر کرده که علاقمندان به کانون نویسندگان می‌توانند به آن مراجعه کنند. در هر حال چون فعلاً ریاست کانون در اختیار «داس‌الله» حکومتی از جمله آقایان زرافشان و رئیس‌دانا قرار گرفته، می‌باید منتظر صدور بیانیه‌های بسیار شگفت‌انگیزی باشیم. البته تاکنون که «رفقا» ما را ناامید نکرده‌اند و ضمن صدور بیانیه، خواهان آزادی برگزاری مراسم سوگواری و وردخوانی و مرده‌پرستی و ضجه و زوزه بر مزار شاملو شده‌اند! فراموش نکنیم که برادران با «آثار شاملو» اصلاً کاری ندارند. نقد و بررسی و این حرف‌ها در کار نیست، حضرات به موازات فعالیت‌ نعلین‌ها فقط تبلیغات مرده‌پرستی و زوزه‌کشی به راه می‌اندازند. و پابه‌پای نعلین‌ها که ذکر می‌گیرند و آیات و اوراد و حدیث و روایت قرقره می‌کنند، رفقا هم سروده‌های شاملو و بعضی شاعران هم‌مسلک خود را «تکرار» می‌کنند، و البته با فروغ فرخزاد و شاعری چون نادر نادرپور هیچ ‌کاری ندارند! چرا؟ چون این به اصطلاح نویسندگان نیز «سیاست‌شان عین نویسندگی‌شان شده!»

سیاست رفقا چیست؟ به ادعای خودشان: مبارزه با امپریالیسم! ولی در عمل مبارزات ضدامپریالیستی «داس‌الله» در راستای سیاست‌های «امپریالیسم» و تقویت مشی داش‌الله بوده! چون حضرات به طور مثال، در تحلیل‌های عمیق خود فاشیست‌های گروه شیخ مهدی بازرگان را «لیبرال» و طرفدار آزادی‌های فردی معرفی می‌کنند! حتماً آنروزها که «بهار آزادی» لقب گرفته بود، و ساواک ماشاالله قصاب‌ها را روانه خیابان‌های تهران می‌کرد تا به دفتر روزنامه‌ها حمله کنند در «تحلیل» رفقا روزهای «لیبرالیسم» دولت بازرگان بوده!

بالاخره زمانیکه به قول همین «داس‌الله»، با یک «انجیر» می‌توان عرفان، مارکسیسم و نظریة فروید را در ترادف با یکدیگر قرار داد، حضور «چماقداران همیشه در صحنه» هم می‌تواند «دفاع» از آزادی‌های فردی ارزیابی شود! در این میان مسلماً بین انجیر کذا و چماق «پیوندی معنوی» وجود دارد که چشم «نامحرم» از مشاهدة آن عاجز است. که از دوران حمورابی گفته‌اند: «گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش.»

تردیدی نیست که مصراع فوق در نقش برجسته‌های «بابیلون» حتماً موجود است، البته اگر تاکنون توسط نظامیان آمریکا از موزة بغداد به سرقت نرفته باشد. بی‌دلیل نیست که یکی از «رفقا» در سایت «اخبارروز»، در ستایش کفش الزیدی مقاله‌ای بس شیوا و مبتذل قلمی فرموده‌اند، تا به شیوة محمد خاتمی و دیگر فعلة فاشیسم فرصت لیچارگوئی به فیلسوف مدرنیته را هم از دست نداده باشند.

ولی به گفتة محسن یلفانی و در راستای مبارزه با امپریالیسم، حزب توده خواهان راندن لیبرال‌ها از حکومت و جایگزین کردن‌شان با نمایندگان «خرده بورژوازی» بوده، و این جایگزینی از نظر «داس‌الله» چنان فوریت داشته که هیچکس نمی‌بایست با طرح آزادی‌های فردی مزاحم «انقلاب» و «رهبری آن» شود! در نتیجه کانون نویسندگان ظاهراً به دلیل دفاع از آزادی‌های فردی، و در «مخالفت» با این سیاست، اقدام به اخراج پنج تن از اعضای سرشناس خود کرده، ولی همزمان از اشغال سفارت آمریکا در تهران نیز حمایت می‌کند:

«کانون نویسندگان ایران، در همان روزی که اخراج پنج عضو طرفدار نظریات حزب توده را تصویب کرد، بیانیه‌ای صادر نمود و در آن از گروگان‌گیری کارمندان و دیپلمات‌های سفارت آمریکا در تهران طرفداری کرد.»


بله! این مختصر را نوشتیم تا با مشی کانون نویسندگان بهتر آشنا شویم و بدانیم که فعالیت تشکل کذا هیچ ارتباطی با فعالیت یک «تشکل صنفی»، خصوصاً یک صنف مدعی فعالیت دماغی و روشنفکرانه ندارد. اینان درست در مسیر تشکل‌های استعماری دینی از قماش دانشجونمایان و به ویژه خرابکاران فدائیان اسلام، قصد آن دارند که بدون هرگونه اساسنامة سیاسی و مشخصی به همة امور مملکت، از موضع «نویسنده» دخالت کرده، با قدرت‌ حاکم هم زد و بند بفرمایند. و مطمئن باشیم همین روزهاست که کانون کذا به طرفداری از عبادی و شبه اصلاح‌طلبان یک «بیانیة» پرسوز وگداز صادر خواهد کرد:

مردم نیز باید پای صندوق‌ها بیایند [...] و اگر نیامدند انتظار نداشته باشند کانون از آن‌ها حمایت کند.





نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت