کفشیه!
...
هیچکس نمیپرسد چرا پرتاب کفش «الزیدی» به جرج بوش از رسانههای جهان پخش شد! چرا؟ چون شوتوپرتها نمیدانند که «پخش مستقیم» نشستهای خبری درست مانند پخش مستقیم مسابقات فوتبال با چند ثانیه تأخیر صورت میپذیرد! آنچه در مسابقات فوتبال به عنوان «پخش مستقیم» به بینندگان محترم تحویل داده میشود صحنههائی است که «همه» میتوانند ببینند، درست مانند صحنة پرتاب کفش! با این تفاوت که صحنة پرتاب کفش را الزاماً همه میبایست میدیدند. چون این حرکت اگر از پیش تعیین شده هم نبود، سخت به حال «پروپاگاند» و تحریک افکار عمومی مسلمین «مفید» مینمود. در نتیجه همة رسانههای جهان غرب پرتاب کفش را در بوق و کرنا گذاشتند. میدانیم که هر چه برای پروپاگاند رسانهای سودمند باشد، برای چپاول نیز مفید خواهد بود. پیشتر گفتیم که هدف نهائی پروپاگاند رسانهای جنگ افروزی جهت سرکوب و چپاول است و به همین دلیل است که «پرتاب کفش» در اتحادجماهیر نوکری اینچنین با استقبال فراوان روبرو شده.
این استقبال وقتی شدت یافت که لیبی و عربستان نیز با دلارهای نفتی به ستایش از خبرنگار مذکور پرداختند، و قرار شد ایشان، که از قضای روزگار «نزدیک» به جنبش مقتدیصدر، مزدور وفادار انگلستان معرفی میشوند، «قهرمان مقاومت» عراق در برابر اشغالگران باشند! بله! مقتدیصدر که با دستهای مقدس استعمار انگلستان در رأس یک لشکر ـ معادل 10 هزار اوباش ـ مسلح و آموزش دیده قرار گرفته، با کمک رسانههای غرب «قهرمان مقاومت» هم «تولید» میکند!
لوموند، مورخ 17 دسامبر 2008، در مطلبی تحت عنوان «الزیدی، پرتاب قهرمانانة کفش» مینویسد، «الزیدی 29 ساله که روز یکشنبه، 14 دسامبر 2008، حین نشست خبری در بغداد، یک جفت کفش به سوی جرج بوش پرتاب کرد، آیا هرگز به ذهناش خطور کرده بود که با این حرکت در چشم هممیهناناش و بسیاری از اعراب دیگر به نماد عدالت طلبی تبدیل خواهد شد؟»
این روزنامه که در واقع به صنایع نظامی «لاگاردر» تعلق دارد، در ادامة این پرسش موذیانه میافزاید، روز دوشنبه، بسیاری خواهان شناسائی وی به عنوان «قهرمان» یا «شاهچهرة مقاومت در برابر اشغال» شدهاند، چون الزیدی جرج بوش را «تحقیر» کرد. و روزنامه لوموند چنان در موذیگری خود غرق شده که بجای «دسامبر» نوشته، «سپتامبر»! بله، پرتاب کفش به تعبیر فعلة فاشیسم، تحقیر جرج بوش است نه تحقیر جایگاه خبرنگار عراقی!
در مقابل، دولت عراق عمل الزیدی را «وحشیانه»، «موهن» و «توهین به حکومت» دانسته! دولت عراق از کارفرمای الزیدی، شبکة تلویزیونی «البغدادیه»، برای مخدوش کردن جایگاه خبرنگاران عراقی و حرفة خبرنگاری خواهان «عذرخواهی رسمی» شده. ولی شبکة کذا ضمن صدور بیانیهای برای جان الزیدی ابراز نگرانی کرده! بسیاری خواهان آزادی وی شدهاند، و در شهرک صدر، بصره، نجف، فلوجه و ... تظاهراتی هم به حمایت از خبرنگار مذکور صورت گرفته و تظاهرکنندگان پرچم آمریکا را آتش زدهاند. البته مردم عراق کاملاً حق دارند از اشغالگران نفرت داشته باشند.
حضور آنگلوساکسونها در عراق، خارج از چپاول، تخریب و سرکوب، هزاران کشته و زخمی و چند میلیون آواره برجای گذاشته و امروز همه میدانند که بهانة تهاجم نظامی به عراق یک دروغ بیشرمانه بوده. همچنین عراقیها میدانند که کردها و به ویژه شیعیان از حامیان تهاجم نظامی به کشورشان بودهاند. رسانهها با توسل به عملیات قهرمانانة «پرتاب کفش» در واقع به ارائة «تصویر دلپذیر» از شیعیان عراق پرداختهاند! همنوائی سازمان تبلیغات اسلامی با رسانههای استعمار غرب در عمل برای تقویت همین تصویر واژگون از گروههائی است که جیرهخوار اشغالگراناند.
در نتیجه، همانطور که انتظار میرفت اکثریت قریب به اتفاق وقوقیههای جمعه، 29 آذرماه 1387 به «کفشپرستی» اختصاص یافت، و هیچ تعجب هم ندارد، سازمان تبلیغات اسلامی که متن وقوقیه و پیش وقوقیهها را تدوین میکند، تحت نظارت ساواک برای تشویق توحش و لاتپروری ایجاد شده و طبیعی است که این سازمان استحماری از هر حرکتی که بینظمی و آشوب را تشویق کند حمایت به عمل آورد.
خلاصة مطلب امروز بجز در شهرستان قم، در جمکران همه «نماز کفش» بجای آوردند. البته ما از اینکه آخوند جوادی آملی در قم به صفوف فشردة اوباش و تودههای مبارز نپیوستند بسیار شگفتزده شدیم، و پنداشتیم شاید «معجزهای» رخداده و به جای «کفشیه»، متن وقوقیه هفتة گذشته یا هفتة آینده را به دست مبارکشان دادهاند! در هر حال نماز جمعة قم بدون کفش الزیدی برپا شد، در حالیکه در تهران و اصفهان همه به لیسیدن کفش الزیدی مشغول بودند. آخوند جنتی در دانشگاه سابق تهران «انتفاضة کفش» را پیشنهاد دادند و فرمودند، مردم به صحنه بیایند که آمریکائیها این قهرمان بزرگ را اذیت نکنند!
جنتی سپس با توسل به کفشهای الزیدی به تبلیغ غیرمستقیم برای محمد خاتمی پرداخته بدون اینکه از وی نامی ببرد، گفت در دوران خاتمی دین از سیاست جدا بوده! و خلاصة مطلب ایشان با زبان بیزبانی به جماعت حالی کردند که اگر سکولاریسم میخواهید از لج ما و رهبر فرزانه هم شده در برابر حوزههای مارگیری تجمع کرده باز هم حماسه بیافرینید تا نان آخوندجماعت همچنان در روغن بماند:
«[جنتی] به گلایة اخیر مقام معظم [...] در خصوص جدائی دین از سیاست که در طول 30 سال گذشته در بعضی مقاطع انجام شده اشاره کرد[...]»
بله به زعم رهبری طی سه دهة اخیر «در بعضی مقاطع دین از سیاست جدا بوده» و ما ملت کور بودیم و ندیدیم! دلیل اینکه فقط خامنهای این «جدائی» را مشاهده کرده این است که رهبر فرزانه پیوسته در حالت کشف و الهام به سر میبرند، و هر چه اربابان به سازمان تبلیغات اسلامی بگویند، ایشان، شبهنگام همان را «مشاهده» میکنند. درست مانند «کفش» الزیدی که در جمکران از آن بجای مهر و سجاده استفاده شد و بر آن نماز گزاردند. جنتی در ادامة وقوقیه پیشنهاد کرده:
«اگر در ایران و عراق راهپیمائی ضدآمریکائی انجام میشود با کفش باشد.»
آخوند طباطبائینژاد نمایندة خامنهای در اصفهان نیز دروقوقیة امروز پرتاب کفش را «اقدام جهان اسلام» دانست! حال بپردازیم به ظرائف «مبارزات» جهان اسلام که در اقدام الزیدی تبلور یافته. مبارزات اتحادجماهیر نوکری بر محور تزویر، توحش و حماقت استوار است. خلاصة بگوئیم: همزمان با همکاری و همفکری با آنگلوساکسونها، برافراشتن پرچم مخالفت با آنها از طریق پرتاب کفش و رفتن به زندان با پای برهنه!
بله گذشت آنزمان که میتوانستیم با کفش روانة زندان شویم! اکنون باید پیش از رفتن به زندان کفشهای خود را هم تحویل عموسام بدهیم. اصلاً امام سیزدهم این روزها را دیده بودند که میفرمودند، ما برای پابرهنهها «انقلاب» کردیم! با پیروی از منویات آمریکا، و به پیروی از همین خبرنگار «مبارز» عراقی، بزودی جهان اسلام «پابرهنه» خواهد شد، ولی چه باک! مگر برای کفش انقلاب کردید؟ مگر مسلمین در صدر اسلام کفش داشتند؟
این استقبال وقتی شدت یافت که لیبی و عربستان نیز با دلارهای نفتی به ستایش از خبرنگار مذکور پرداختند، و قرار شد ایشان، که از قضای روزگار «نزدیک» به جنبش مقتدیصدر، مزدور وفادار انگلستان معرفی میشوند، «قهرمان مقاومت» عراق در برابر اشغالگران باشند! بله! مقتدیصدر که با دستهای مقدس استعمار انگلستان در رأس یک لشکر ـ معادل 10 هزار اوباش ـ مسلح و آموزش دیده قرار گرفته، با کمک رسانههای غرب «قهرمان مقاومت» هم «تولید» میکند!
لوموند، مورخ 17 دسامبر 2008، در مطلبی تحت عنوان «الزیدی، پرتاب قهرمانانة کفش» مینویسد، «الزیدی 29 ساله که روز یکشنبه، 14 دسامبر 2008، حین نشست خبری در بغداد، یک جفت کفش به سوی جرج بوش پرتاب کرد، آیا هرگز به ذهناش خطور کرده بود که با این حرکت در چشم هممیهناناش و بسیاری از اعراب دیگر به نماد عدالت طلبی تبدیل خواهد شد؟»
این روزنامه که در واقع به صنایع نظامی «لاگاردر» تعلق دارد، در ادامة این پرسش موذیانه میافزاید، روز دوشنبه، بسیاری خواهان شناسائی وی به عنوان «قهرمان» یا «شاهچهرة مقاومت در برابر اشغال» شدهاند، چون الزیدی جرج بوش را «تحقیر» کرد. و روزنامه لوموند چنان در موذیگری خود غرق شده که بجای «دسامبر» نوشته، «سپتامبر»! بله، پرتاب کفش به تعبیر فعلة فاشیسم، تحقیر جرج بوش است نه تحقیر جایگاه خبرنگار عراقی!
در مقابل، دولت عراق عمل الزیدی را «وحشیانه»، «موهن» و «توهین به حکومت» دانسته! دولت عراق از کارفرمای الزیدی، شبکة تلویزیونی «البغدادیه»، برای مخدوش کردن جایگاه خبرنگاران عراقی و حرفة خبرنگاری خواهان «عذرخواهی رسمی» شده. ولی شبکة کذا ضمن صدور بیانیهای برای جان الزیدی ابراز نگرانی کرده! بسیاری خواهان آزادی وی شدهاند، و در شهرک صدر، بصره، نجف، فلوجه و ... تظاهراتی هم به حمایت از خبرنگار مذکور صورت گرفته و تظاهرکنندگان پرچم آمریکا را آتش زدهاند. البته مردم عراق کاملاً حق دارند از اشغالگران نفرت داشته باشند.
حضور آنگلوساکسونها در عراق، خارج از چپاول، تخریب و سرکوب، هزاران کشته و زخمی و چند میلیون آواره برجای گذاشته و امروز همه میدانند که بهانة تهاجم نظامی به عراق یک دروغ بیشرمانه بوده. همچنین عراقیها میدانند که کردها و به ویژه شیعیان از حامیان تهاجم نظامی به کشورشان بودهاند. رسانهها با توسل به عملیات قهرمانانة «پرتاب کفش» در واقع به ارائة «تصویر دلپذیر» از شیعیان عراق پرداختهاند! همنوائی سازمان تبلیغات اسلامی با رسانههای استعمار غرب در عمل برای تقویت همین تصویر واژگون از گروههائی است که جیرهخوار اشغالگراناند.
در نتیجه، همانطور که انتظار میرفت اکثریت قریب به اتفاق وقوقیههای جمعه، 29 آذرماه 1387 به «کفشپرستی» اختصاص یافت، و هیچ تعجب هم ندارد، سازمان تبلیغات اسلامی که متن وقوقیه و پیش وقوقیهها را تدوین میکند، تحت نظارت ساواک برای تشویق توحش و لاتپروری ایجاد شده و طبیعی است که این سازمان استحماری از هر حرکتی که بینظمی و آشوب را تشویق کند حمایت به عمل آورد.
خلاصة مطلب امروز بجز در شهرستان قم، در جمکران همه «نماز کفش» بجای آوردند. البته ما از اینکه آخوند جوادی آملی در قم به صفوف فشردة اوباش و تودههای مبارز نپیوستند بسیار شگفتزده شدیم، و پنداشتیم شاید «معجزهای» رخداده و به جای «کفشیه»، متن وقوقیه هفتة گذشته یا هفتة آینده را به دست مبارکشان دادهاند! در هر حال نماز جمعة قم بدون کفش الزیدی برپا شد، در حالیکه در تهران و اصفهان همه به لیسیدن کفش الزیدی مشغول بودند. آخوند جنتی در دانشگاه سابق تهران «انتفاضة کفش» را پیشنهاد دادند و فرمودند، مردم به صحنه بیایند که آمریکائیها این قهرمان بزرگ را اذیت نکنند!
جنتی سپس با توسل به کفشهای الزیدی به تبلیغ غیرمستقیم برای محمد خاتمی پرداخته بدون اینکه از وی نامی ببرد، گفت در دوران خاتمی دین از سیاست جدا بوده! و خلاصة مطلب ایشان با زبان بیزبانی به جماعت حالی کردند که اگر سکولاریسم میخواهید از لج ما و رهبر فرزانه هم شده در برابر حوزههای مارگیری تجمع کرده باز هم حماسه بیافرینید تا نان آخوندجماعت همچنان در روغن بماند:
«[جنتی] به گلایة اخیر مقام معظم [...] در خصوص جدائی دین از سیاست که در طول 30 سال گذشته در بعضی مقاطع انجام شده اشاره کرد[...]»
بله به زعم رهبری طی سه دهة اخیر «در بعضی مقاطع دین از سیاست جدا بوده» و ما ملت کور بودیم و ندیدیم! دلیل اینکه فقط خامنهای این «جدائی» را مشاهده کرده این است که رهبر فرزانه پیوسته در حالت کشف و الهام به سر میبرند، و هر چه اربابان به سازمان تبلیغات اسلامی بگویند، ایشان، شبهنگام همان را «مشاهده» میکنند. درست مانند «کفش» الزیدی که در جمکران از آن بجای مهر و سجاده استفاده شد و بر آن نماز گزاردند. جنتی در ادامة وقوقیه پیشنهاد کرده:
«اگر در ایران و عراق راهپیمائی ضدآمریکائی انجام میشود با کفش باشد.»
آخوند طباطبائینژاد نمایندة خامنهای در اصفهان نیز دروقوقیة امروز پرتاب کفش را «اقدام جهان اسلام» دانست! حال بپردازیم به ظرائف «مبارزات» جهان اسلام که در اقدام الزیدی تبلور یافته. مبارزات اتحادجماهیر نوکری بر محور تزویر، توحش و حماقت استوار است. خلاصة بگوئیم: همزمان با همکاری و همفکری با آنگلوساکسونها، برافراشتن پرچم مخالفت با آنها از طریق پرتاب کفش و رفتن به زندان با پای برهنه!
بله گذشت آنزمان که میتوانستیم با کفش روانة زندان شویم! اکنون باید پیش از رفتن به زندان کفشهای خود را هم تحویل عموسام بدهیم. اصلاً امام سیزدهم این روزها را دیده بودند که میفرمودند، ما برای پابرهنهها «انقلاب» کردیم! با پیروی از منویات آمریکا، و به پیروی از همین خبرنگار «مبارز» عراقی، بزودی جهان اسلام «پابرهنه» خواهد شد، ولی چه باک! مگر برای کفش انقلاب کردید؟ مگر مسلمین در صدر اسلام کفش داشتند؟
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت