پنجشنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۷



خر و خرافات!


...
حنازرچوبه، شیپور رسمی سازمان سیا در کشورمان، پروپاگاند برای شیرین عبادی را آغاز کرد تا او را به طور غیرمستقیم به سلطنت طلبان پیوند داده برای‌اش کسب وجهه کند. این تبلیغات در تداوم پروپاگاند کیهان برای شیرین عبادی صورت می‌گیرد. به یاد داریم که در تاریخ ششم شهریورماه سالجاری رسانة کیهان، بوق تبلیغاتی «هریتیج کلاب» با انتشار مطالب فردی به نام «فضلی‌نژاد»، به ارادت و جان نثاری شیرین عبادی به «انقلاب مقدس شاه و ملت» و حزب رستاخیز اشاره کرد، و قرار بود متن سخنرانی بادمجان دورقاب‌چینانة تحفة محفل نوبل را نیز در شمارة بعد منتشر کند که پرزیدنت مهرورزی، برگزیدة ناخداکلمب وارد صحنه شدند و پاسدار شریعتمداری را فرمودند، هنوز برای تحویل اوپوزیسیون به «شاه‌الله» زود است، کمی درنگ کنید! و پاسدار شریعتمداری پروپاگاند خود را برای حاجیه عبادی در همانجا متوقف کرد، البته نه به خواست احمدی نژاد که به فرمان ارباب یانکی وی.

پادوهای استعمار یکدیگر را نیک می‌شناسند. پاسدار شریعتمداری بخوبی می‌داند احمدی نژاد سخنگوی کیست، احمدی نژاد هم می‌داند شریعتمداری از کجا دستور می‌گیرد. بگذریم! به این ترتیب بود که سخنرانی شیرین عبادی پیرامون «انقلاب مقدس شاه و ملت» در کیهان منتشر نشد، و فارس نیوز هم به زبان ابتذال عبادی «شاه پرستی» او را تکذیب کرد. ولی این مسائل در واقع پیش درآمدی شد برای پیوند مخالف‌نمایان حکومتی در داخل مرزها به سلطنت و شخص رضاپهلوی، آنهم از طریق «اعلامیة جهانی حقوق بشر!»

ولیعهد ایران اخیراً در مجلس عوام انگلستان سخنان مهمی ایراد کرد که بسیار دلپذیر و منطقی بود. رضاپهلوی در سخنرانی خود خواهان تدوین قانون اساسی ایران بر مبنای اعلامیة جهانی حقوق بشر شد. ما هم نظر موافق خود را نسبت به سخنان ایشان صریحاً اعلام کردیم. بعید به نظر می‌رسد کسی آشکارا با اعلامیة جهانی حقوق بشر مخالفت کند. حتی دولت گاوچران‌ها که سال‌هاست از طریق ترویج «حقوق بشر نسبی» عملاً کمر به نقض اعلامیة جهانی حقوق بشر بسته‌، هنوز از نظر بیشرمی و وقاحت به پای گورکن‌ها و شیرین عبادی نرسیده که تضاد حکومت دینی با روح اعلامیة «حقوق بشر» را انکار کند. می‌توان گفت که در مورد اعلامیة جهانی حقوق بشر، در افکار عمومی یک اجماع گسترده در سطح جهانی وجود دارد.

و دقیقاً به همین دلیل بود که مجلس عوام انگلستان از رضا پهلوی دعوت به عمل آورد که در باب حقوق بشر و تغییر قانون اساسی ایران سخنرانی کند! به گواهی تاریخ، حاکمیت انگلستان هرگز خواهان استقرار یک نظام دمکراتیک در ایران نبوده. این حاکمیت همواره با توسل به دستاربندان و اوباش در ایران «جنبش» و «نهضت» به راه انداخته و از طریق سرکوب ملت ایران و چپاول ثروت‌های ملی ما منافع خود را تأمین کرده. در اینجا یک پرانتز باز می‌کنیم تا نگاهی داشته باشیم، هر چند گذرا، به دلایل شکست جنبش مشروطه در ایران. شکستی که نهایتاً دخالت روزافزون دین و دین‌پناهی در سیاست کشور را به همراه آورد.

حضور روحانی‌نمایان در صفوف مشروطه طلبان دلیل اصلی شکست انقلاب مشروطه ‌است. دستاربندان همانطور که طی سال‌های اخیر نیز شاهد بوده‌ایم، در دوران انتقال به دو دستة کاذب تقسیم می‌شوند، و تحت نظارت کارخانة رجاله پروری گروهی به مخالفت و گروه دیگر به جانبداری ظاهری از «جنبش» می‌پردازند. نتیجة این دسته‌بازی در دوران مشروطیت آن شد که امپراطوری انگلستان به فاصلة حدود 4 سال از دو کودتا در منطقه حمایت کرد: کودتای بلشویک‌ها در روسیه و کودتای میرپنج در ایران. کودتاهای مذکور همزمان سیاست انسداد را بر ایران و روسیه تحمیل کرده، رابطة طبیعی ایران با همسایة شمالی را قطع کرد. در روسیه جنگ داخلی حاکمیت «وحشت» را به قدرت رساند، و در ایران تقابل کاذب و دست‌ساز شیخ و شاه، با نابودی محورهای سیاستگذاری فئودال و سنتی گسترش اسلام را به همراه آورد.

البته استعمار در ایران از طریق واژگون‌نمائی موفق شد حاکمیت سرکوبگر و دست پروردة خود را «لائیک» جلوه داده و جیره‌خواران دستگاه استعمار از قبیل مدرس را مخالف استعمار معرفی کند! نتیجه آن شد که «لائیسیته» در ترادف با خط سیاسی اعمال شده از جانب استعمار قرار گرفت و «سیاست» نوکران ناخداکلمب هم در پس همین پرده «عین دیانت‌شان» شد! هر چند مسلم است که دخالت آشکار استعمار در کودتای میرپنج را نمی‌توان با حمایت پنهان انگلستان از بلشویک‌ها به قیاس کشید. ولی سیاست استعمار همواره حامی جنگ، کودتا و براندازی بوده و تاکنون تغییری در سیاست کذا داده نشده. پس می‌باید به یاد داشته باشیم که شیفتگی همزمان مجلس عوام انگلستان بر اعلامیة جهانی حقوق بشر و رضا پهلوی دلائلی دارد! و این دلائل به هیچ عنوان شامل حمایت انگلستان از اعمال حقوق بشر در کشور ایران نمی‌شود؛ ابداً!

استعمار انگلیس دهه‌هاست که در کل منطقة خاورمیانه سازمان‌های جنایتکار اخوان‌المسلمین، فدائیان اسلام، القاعده، طالبان و دیگر گروهک‌های دین‌پرست را مورد حمایت قرار می‌دهد. به طور مثال، ارتش پاکستان به صورت علنی تحت نظارت انگلستان در هند و افغانستان به ارعاب و عملیات خرابکارانه مشغول است. به گزارش سایت نووستی، مورخ پنجم دیماه سالجاری، به نقل از روزنامة «آرمان ملی» افغانستان، بر پایة اعترافات صریح مجرمین جنایات قندهار، نیروهای امنیتی پاکستان،‌ «آی. اس.آی» در پاشیدن اسید به صورت دختران دانش‌آموز شهر قندهار دست داشته‌اند. «آی. اس.آی» همانطورکه می‌دانیم تحت نظارت آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک قرار دارد و مانند طالبان از حمایت بیقید و شرط حاکمیت چین برخوردار است. و اتفاقاً به همین دلیل است که گورکن‌ها بر ضد هند قیام کرده‌اند. چون هند، بر خلاف چین یک دمکراسی است و همین امر باعث نگرانی گورکن‌ها و اربابان‌شان شده.

به گزارش حنازرچوبه، مورخ چهارم دیماه 1387، کد خبر: 274916، آخوند جوادی آملی، از ریزه خواران سرشناس کارخانة رجاله‌پروری، در گردهمائی مبلغین در مدرسة فیضیة قم می‌گوید، در دورة معاویه «بت مرصع» به هندوستان می‌فرستادند و حسین برای مبارزه با «کفر» قیام کرد و اصلاً قصد خلافت نداشت. بله! این ترهات نوین همزمان با «بازنویسی تاریخ» توسط سید ابراهیم نبوی در سایت ابتذال پرور رادیوزمانه، و اختراع «آثار» فردید، «فیلسوفی» که هیچ اثری از خود بجای نگذاشته، صورت می‌پذیرد! آخوند آملی در ادامة چرندیات خود می‌گوید، مبلغین باید با «خرافات» مبارزه کنند تا مثل جامعة هند نشویم:

«اگر حوزه‌های علمیه در جامعه تبلیغ نکنند همانند جامعة هندوستان دچار خرافات زیادی خواهیم شد.»


آخوند جوادی آملی که از جمله سگ‌های هار و نعلین پوش جمکران است، در شرایطی این ترهات را در مورد بزرگ‌ترین دمکراسی جهان به زبان می‌آورد که دیگر به سنت رایج نمی‌توان برای تأمین منافع انگلستان، فتوی «جهاد» با کمونیست‌های روسیه صادر کرد. در نتیجه دم جنبانی برای ناخدا کلمب را به بهانة مبارزه با خرافات، صورت می‌دهد، قلادة می‌گشاید و به پارس‌کردن به کشور هند مشغول می‌شود. جالب این است که مبارزات بی‌امان آخوند آملی با خرافات، درست در کنار چاه جمکران، مرکز خرافات حکومت اسلامی صورت می‌پذیرد! در راستای همین خط استعماری است که تیغ‌کش‌های مؤتلفه، ضمن تبلیغات برای محمد خاتمی از اسلام پروری چینی‌ها ابراز رضایت کرده‌اند.

بله، اوباش مؤتلفه نیز به پیروی از پاسدار شریعتمداری و از طریق زدن نعل وارونه به حمایت از خاتمی مشغول‌اند. به این صورت که عسگراولادی تأکید می‌کند، قتل منصور، نخست وزیر ایران به فتوی خمینی صورت گرفته. سپس محمد خاتمی در سخنرانی خود می‌گوید «خمینی نوفل لوشاتو» مورد تأئید من است! خاتمی تلویحاً این شبهه را القا می‌کند که خمینی واقعی را نمی‌پسندد! بعد نوبت به دبیرکل تیغ‌کش‌ها می‌رسد که در حنازرچوبه، فارس نیوز و ... دم از مخالفت اصولگرایان با محمد خاتمی زده، بگوید «همة اصولگرایان در برابر خاتمی می‌ایستند!» البته این مهملات با هدف تحریک افکار عمومی ایراد می‌شود، تا شوت‌وپرت‌ها از لج اصولگرایان در برابر حوزه‌های مارگیری ردیف شوند و حکومت امام زمان در رسانه‌های غرب مشروعیت مردمی خود را یک بار دیگر «کسب» کند! ولی راه‌های دیگری هم پیش‌بینی شده. از آنجمله است پیگیری راه مقدس کیهان یا وصله پینه کردن شیرین عبادی به سلطنت از طریق «حقوق بشر!» و این مهم را حنازرچوبه بر عهده گرفته.

حنازرچوبه، مورخ سوم دیماه 1387، در گزارش ویژة خود با کد خبر: 273279، در یک پیوند چند مرحله‌ای، ابتدا رسانة مصری «الاهرام» را به شیرین عبادی وصله می‌کند، سپس از طریق بازگشت به گذشته و انتشار اسناد و مدارک «ثابت» می‌کند که «الاهرام» از طرفداران دربار پهلوی و شخص محمدرضا شاه هم بوده. پس خواننده می‌باید نتیجه بگیرد که شیرین عبادی هم در همین رابطه «شاه‌پرست» می‌شود. این نتیجة دلخواه را حنازرچوبه ‌پس از زدن دور شمسی و قمری‌ در احوالات «الاهرام» به دست می‌آورد. البته امثال عبادی، مانند دیگر فعلة فاشیسم اهل «پرستش‌اند» و هر چه اربابان‌شان مقدس بدانند: شاه، امام، انقلاب سفید یا سیاه، عمامه و تاج و حزب یا گروه، برای‌شان «مقدس» خواهد شد؛ اینان به ویژه آستان مقدس نوبل را بی‌چون چرا می‌پرستند. و به همین دلیل بهترین گزینة استعمار برای حاکمیت آینده‌اند.

به زبان ساده‌تر، سرنگونی سلطنت محمدرضا پهلوی با جنجال رسانه‌ای پیرامون عدم رعایت حقوق بشر در ایران آغاز شد، و به نتیجه رسید! حضرات اینبار هم می‌خواهند از طریق تکرار همان ترفند گذشته به نتیجه‌ای مشابه دست یابند! به عبارت دیگر به زعم محافل استعماری «زمان» و شرایط زمان و مکان در ایران و در منطقه با سه دهة پیش هیچ تفاوتی نکرده. پس باز هم با توسل به «شعار» حقوق بشر می‌توان در ایران براندازی «دلپذیر» سازمان داد و اینبار «شخص» رضا پهلوی را به ابزار این براندازی تبدیل کرد، و پروژة ابلهانة «رابرت مک‌فال» را تحقق بخشید.

ولی اشتباه کارفرمایان مک‌فال اینجاست که علاوه بر نادیده گرفتن تحولات زمان و مکان، تحولات جامعة ایران را نیز بکلی از یاد برده‌اند، اینان می‌پندارند اگر سی‌سال پیش گروهی با «شعار» آزادی به خیابان‌ها ریختند، تا مشتی آدم‌کش با دستار و بی‌دستار کشور ایران را به پشت جبهة طالبان تبدیل کنند، امروز هم می‌توان در را بر همان پاشنه ‌چرخاند.

اینبار حضرات سخت در اشتباه‌ افتاده‌اند! مردم برای «شخص» و «شعار» دیگر به خیابان‌ها نخواهند آمد! آیا انگلستان مایل است قانون اساسی ایران ـ همانطورکه رضا پهلوی تأکید کرده ـ با تکیه بر اصول اعلامیة جهانی حقوق بشر تدوین شود؟ بسیار خوب! فرض می‌کنیم چنین باشد! فرض محال که محال نیست. می‌دانیم که رضا پهلوی حقوق‌دان نیست و سلطنت هم با حقوق بشر ارتباطی ندارد. روشن‌تر بگوئیم، می‌دانیم که به سلطنت رسیدن رضا پهلوی الزاماً به تدوین یک قانون اساسی بر پایة مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر منجر نخواهد شد. از اینرو بجای نمایشات روحوضی در «بی‌بی‌سی»، حقوقدانان را بفرمائید تا پیش‌نویس همین قانون کذا را بر خطوط اینترنت قرار دهند تا ما هم ببینیم این «قانون» تا چه حد می‌تواند بر اساس اعلامیة جهانی حقوق بشر تدوین شود. در اینصورت می‌توان از مردم ایران خواست تا پس از آشنائی با قانون اساسی نوین، نظر خود را نه از طریق تظاهرات خیابانی، که از طریق قانونی، و با شرکت در یک رفراندوم اعلام دارند. ولی مطمئن باشیم این راه‌حل را انگلستان در دستورکار خود قرار نداده! برای حاکمیت انگلستان «حقوق بشر» در ایران اهمیت ندارد، مهم منافعی است که آنگلوساکسون‌ها می‌توانند برای سرکوب ملت ایران از طریق دمیدن در شیپور «حقوق‌بشر» به دست آورند.




نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت