ولایت مطلقة «وایاگرا»!
...
امروز کاشف به عمل آمد که پیوند عمیقی بین «وایاگرا» و «ولایت مطلقة فقیه» وجود دارد. به این ترتیب که هر چه بر طبل «ولایت مطلقة فقیه» و به ویژه «مخالفت» با آن بکوبید، سهمیة «وایاگرای» شما هم افزایش خواهد یافت. شتاب نکنید! دلائل منطقی و قانع کنندهای ارائه خواهیم داد!
اخیراً همة فرهیختگان جمکران مخالفت خود را با «ولایت مطلقة فقیه» اعلام میکنند. به ویژه پدرسوختهسالارانی که خودشان سی سال پیش با هیاهو و غوغا به ولایت فقیه رای دادهاند، اکنون میگویند این «قانون اساسی» اصلاً خوب نیست، چرا که «ولایت مطلقة فقیه» در آن مطرح شده، حال آنکه در قانون اساسی گورکنها هرگز سخن از ولایت مطلقة فقیه به میان نیامده. بله! در قانون اساسی حکومت اسلامی هیچ اشارهای به «ولایت مطلقة فقیه» نشده!
و عجیب است که دارودستة خاتمی به رهبری آخوند منتظری در سایت آخوندنواز «بیبیسی» و دیگر سایتهای بسیار مستقل و وابسته به فاشیسم بینالملل «هیاهو برای هیچ» به راه انداختهاند. شاید بهتر باشد بگوئیم هیچ عجیب نیست که جیرهخواران شناخته شدة استعمار چنین جنجالی به پا کردهاند، تا خود را مدافع «تغییر در قانون اساسی» جلوه دهند، و خواهان برگزاری رفراندوم شوند، آنهم برای حذف آنچه در قانون اساسی وجود ندارد: «ولایت مطلقة فقیه»! چرا که طبق اصل پنجم قانون اساسی حکومت اسلامی:
«ولایت امر و امامت امت بر عهدة فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است[...]»
میبینیم که در قانون کذا هیچ نشانی از «ولایت مطلقه» وجود ندارد و فعلة فاشیسم بر سر هیچ جنجال به راه انداختهاند. پس حضور لاتالله که به رهبری آخوند منتظری بر ضد «ولایت مطلقة فقیه» بسیج شده بگوئیم، به قول مولوی عزیز «ولایت مطلقة فقیه» در متن قانون اساسی جمکران متأسفانه «یافت می نشود، جستهایم ما». مگر آنکه جیرهخواران سنتی آنگلوساکسونها آرزوی «آنچ یافت می نشود» داشته باشند!
چهاردهة پیش، هیپیها در «وودستاک» با شعار «میک لاو، نات وار» تجمع کردند و فدائیان حضرت مککارتی سخت بر آشفته شدند. ولی پس از گذشت چهل سال، سازمان سیا به خرد و حکمت شعار هیپیها پی برده و با پیروی از همین شعار به تحکیم «اسلام» در منطقه مشغول شده. که از دوران زرتشت گفتهاند، «بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی»
در زبان شازده اسدالله، از پرسوناژهای رمان «دائیجان ناپلئون»، عبارات «طبیعت بهوت افسرده هی» و «سفر به سانفرانسیسکو»، به ترتیب کنایه از ناتوانی جنسی و روابط جنسی متعارف است. میدانیم که در جوامع پدرسالار، به ویژه در اتحاد جماهیر نوکری که به زیور اسلام ایدئولوژیک و استعماری هم آراسته است، مردی که از «سفر به سانفرانسیسکو» عاجز باشد؛ اصولاً «آدم» به حساب نمیآید. چرا که مردی و مردانگی در قاموس «برادران» در همین سفرها خلاصه میشود، و این مسافرت از زندگی و موجودیت خود برادران هم به مراتب اهمیت بیشتری پیدا میکند. البته این «نوع» مردانگی فقط در ارتباط با «زن» میتواند به «اثبات» برسد.
خلاصه «سفر به سانفرانسیسکو» برای کسی که ازدواج میکند و «کانون مقدس خانواده» تشکیل میدهد، از «تکالیف الهی» است. اگر زن به این «تکلیف الهی» عمل نکند، و از مسافرت به بندر رویائی سانفرانسیسکو خودداری کند، طبق احکام آسمانی قرآن باید کتک مفصلی نوش جان کند، و خلاصه «اضربوهن» شامل حالاش خواهد شد. اگر مرد در بردن همسر به این بندر جادوئی قصور به خرج دهد، و از عهدة تأمین الزامات سفر عاجز بماند، آبروی اسلام و مسلمین برباد میرود و «همیاری» برادران دیگر برای «تولید مثل» و «حفظ کیان خانواده» تکلیف شرعی است. وقتی کسی «واجبالحج» است ولی از نظر جسمی قادر نیست به زیارت خانة خدا برود، با تقبل مخارج سفر، یکنفر دیگر را بجای خود به مکه میفرستد، تا به تکلیف شرعی خویش عمل کرده باشد؛ بله، برای «حفظ کیان خانواده» نیز میتوان وکیل گرفت! البته راههای دیگری هم وجود دارد. بسیاری از مؤمنین را با تخت روان به دور سنگ سیاه میچرخانند! در اینصورت لازم است چند نفر «بسیج» شوند و به قول بازاریها «هزینه» دارد!
البته این روزها که تولید مثل از طریق آزمایشگاهی امکانپذیر شده، حفظ کیان خانواده و آبروی شاه داماد از این نظر خاص اشکالی پیش نمیآورد، ولی جواب عیال مربوطه را بدون مسافرت به سانفرانسیسکو و فقط از طریق تولیدات آزمایشگاهی نمیتوان داد. آوردهاند که شعر آهنگ معروف «ایف یو گو تو سانفرانسیسکو» توسط یکی از شعرای «محروم از این سفر» سروده شده! ولی خوب در غرب مسائل عجز و ناتوانی به شیوة دیگری «حل و فصل» میشود از جمله به شیوة هنری. چون در غرب، برخلاف جهان اسلام، مسائل کشوری و لشکری بر محور مقدس «زیر شکم» متمرکز نشده. ولی استعمار غرب نیک میداند که در اتحاد جماهیرنوکری، مسائل «سیاسی ـ اجتماعی» ارتباط مستقیم با شکم و زیرشکم دارد، چون پایة حکومتهای اسلامی بر «معنویات» یا بهتر بگوئیم بر «هیچ» و پوچ استوار است. و سازمان سیا که همة این حکومتهای معنوی را با دست مقدس خود ساخته و پرداخته پایه واساسشان را هم نیک میشناسد.
به گزارش فیگارو، مورخ 27 دسامبر 2008، به نقل از واشنگتن پست، رؤسای قبائل در افغانستان در برابر دریافت سهمیة «وایاگرا»، از هیچ همکاری و همیاری با نظامیان آمریکا فروگذار نمیکنند. فیگارو مینویسد، سازمان سیا همواره برای مبارزه با تروریسم در افغانستان به «منابع اطلاعاتی» خود حق و حقوق داده، ولی اخیراً «وایاگرا» هم در فهرست جیره و مواجب جاسوسان قرار گرفته.
بله، دلار و اسلحه را فراموش کنید! برای جلب اطمینان رؤسای قبایل افغان که اغلب نظر موافقی هم نسبت به یانکیها ندارند، کافی است چند بسته قرص وایاگرا میانشان پخش کنید! در همین چارچوب بر اساس گزارش واشنگتنپست، به یکی از رؤسای قبائل که با 60 سال سن چهار زن جوان هم داشته، 4 قرص وایاگرا میدهند. خبرنگار واشنگتن پست به نقل از یک مامور سازمان سیا چنین میگوید:
«او شاداب و سر حال به سراغ ما آمد و اطلاعات فراوانی دراختیار ما گذاشت. تمام راههای عبور طالبان را به ما نشان داد. [...] و از آن پس ما میتوانستیم در قلمرو او هر کار که میخواستیم انجام دهیم.»
مأمور سیا میگوید، بعضی از روسای قبایل سن و سالی ازشان گذشته و «وایاگرا» به آنان امکان میدهد که «توانائی» و «قدرت» خود را در بطن خانواده «تحکیم» بخشند. البته از این قرصهای جادوئی به جوانان داده نمیشود. چون در اینصورت به رقابت با رؤسا بر میخیزند. همچنین مأمور سازمان کذا تأکید میکند، «ابتدا از سلامت قلبی رؤسای محترم اطمینان حاصل کرده بعد به آنان وایاگرا میدهیم.» وی میافزاید «توضیح در مورد اثرات قرص وایاگرا ما را در محضور قرار میدهد.» البته این صحبتها کشکی است، قرص وایاگرا مثل نقل و نبات توزیع میشود، هر کس از سفر سانفرانسیسکو زنده بازگشت، به مأمورین سیا «اطلاعات» لازم را میدهد، هر کس هم در راه سفر شهید شد، حتماً به سازمان سیا «کیهان» میدهد. چون در هر حال هر کس در افغانستان وایاگرا دریافت میکند باید در عوض چیزی به سازمان سیا بدهد.
ولی در جمکران اصلاً چنین نیست! آخوند منتظری، عبداللهنوری و دیگر پیروپاتالهای حکومتی، وایاگرا دریافت میکنند تا جفنگ تحویل ما ملت داده، عربدة مخالفت با «ولایت مطلقة فقیه» سر دهند! به قول مشقاسم، «ما یه همشهری داشتیم که از این انگیلیسیهای چشچپ وایاگرا گرفته بود... پنداری دود شد رفت به هوا!»
اخیراً همة فرهیختگان جمکران مخالفت خود را با «ولایت مطلقة فقیه» اعلام میکنند. به ویژه پدرسوختهسالارانی که خودشان سی سال پیش با هیاهو و غوغا به ولایت فقیه رای دادهاند، اکنون میگویند این «قانون اساسی» اصلاً خوب نیست، چرا که «ولایت مطلقة فقیه» در آن مطرح شده، حال آنکه در قانون اساسی گورکنها هرگز سخن از ولایت مطلقة فقیه به میان نیامده. بله! در قانون اساسی حکومت اسلامی هیچ اشارهای به «ولایت مطلقة فقیه» نشده!
و عجیب است که دارودستة خاتمی به رهبری آخوند منتظری در سایت آخوندنواز «بیبیسی» و دیگر سایتهای بسیار مستقل و وابسته به فاشیسم بینالملل «هیاهو برای هیچ» به راه انداختهاند. شاید بهتر باشد بگوئیم هیچ عجیب نیست که جیرهخواران شناخته شدة استعمار چنین جنجالی به پا کردهاند، تا خود را مدافع «تغییر در قانون اساسی» جلوه دهند، و خواهان برگزاری رفراندوم شوند، آنهم برای حذف آنچه در قانون اساسی وجود ندارد: «ولایت مطلقة فقیه»! چرا که طبق اصل پنجم قانون اساسی حکومت اسلامی:
«ولایت امر و امامت امت بر عهدة فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است[...]»
میبینیم که در قانون کذا هیچ نشانی از «ولایت مطلقه» وجود ندارد و فعلة فاشیسم بر سر هیچ جنجال به راه انداختهاند. پس حضور لاتالله که به رهبری آخوند منتظری بر ضد «ولایت مطلقة فقیه» بسیج شده بگوئیم، به قول مولوی عزیز «ولایت مطلقة فقیه» در متن قانون اساسی جمکران متأسفانه «یافت می نشود، جستهایم ما». مگر آنکه جیرهخواران سنتی آنگلوساکسونها آرزوی «آنچ یافت می نشود» داشته باشند!
چهاردهة پیش، هیپیها در «وودستاک» با شعار «میک لاو، نات وار» تجمع کردند و فدائیان حضرت مککارتی سخت بر آشفته شدند. ولی پس از گذشت چهل سال، سازمان سیا به خرد و حکمت شعار هیپیها پی برده و با پیروی از همین شعار به تحکیم «اسلام» در منطقه مشغول شده. که از دوران زرتشت گفتهاند، «بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی»
در زبان شازده اسدالله، از پرسوناژهای رمان «دائیجان ناپلئون»، عبارات «طبیعت بهوت افسرده هی» و «سفر به سانفرانسیسکو»، به ترتیب کنایه از ناتوانی جنسی و روابط جنسی متعارف است. میدانیم که در جوامع پدرسالار، به ویژه در اتحاد جماهیر نوکری که به زیور اسلام ایدئولوژیک و استعماری هم آراسته است، مردی که از «سفر به سانفرانسیسکو» عاجز باشد؛ اصولاً «آدم» به حساب نمیآید. چرا که مردی و مردانگی در قاموس «برادران» در همین سفرها خلاصه میشود، و این مسافرت از زندگی و موجودیت خود برادران هم به مراتب اهمیت بیشتری پیدا میکند. البته این «نوع» مردانگی فقط در ارتباط با «زن» میتواند به «اثبات» برسد.
خلاصه «سفر به سانفرانسیسکو» برای کسی که ازدواج میکند و «کانون مقدس خانواده» تشکیل میدهد، از «تکالیف الهی» است. اگر زن به این «تکلیف الهی» عمل نکند، و از مسافرت به بندر رویائی سانفرانسیسکو خودداری کند، طبق احکام آسمانی قرآن باید کتک مفصلی نوش جان کند، و خلاصه «اضربوهن» شامل حالاش خواهد شد. اگر مرد در بردن همسر به این بندر جادوئی قصور به خرج دهد، و از عهدة تأمین الزامات سفر عاجز بماند، آبروی اسلام و مسلمین برباد میرود و «همیاری» برادران دیگر برای «تولید مثل» و «حفظ کیان خانواده» تکلیف شرعی است. وقتی کسی «واجبالحج» است ولی از نظر جسمی قادر نیست به زیارت خانة خدا برود، با تقبل مخارج سفر، یکنفر دیگر را بجای خود به مکه میفرستد، تا به تکلیف شرعی خویش عمل کرده باشد؛ بله، برای «حفظ کیان خانواده» نیز میتوان وکیل گرفت! البته راههای دیگری هم وجود دارد. بسیاری از مؤمنین را با تخت روان به دور سنگ سیاه میچرخانند! در اینصورت لازم است چند نفر «بسیج» شوند و به قول بازاریها «هزینه» دارد!
البته این روزها که تولید مثل از طریق آزمایشگاهی امکانپذیر شده، حفظ کیان خانواده و آبروی شاه داماد از این نظر خاص اشکالی پیش نمیآورد، ولی جواب عیال مربوطه را بدون مسافرت به سانفرانسیسکو و فقط از طریق تولیدات آزمایشگاهی نمیتوان داد. آوردهاند که شعر آهنگ معروف «ایف یو گو تو سانفرانسیسکو» توسط یکی از شعرای «محروم از این سفر» سروده شده! ولی خوب در غرب مسائل عجز و ناتوانی به شیوة دیگری «حل و فصل» میشود از جمله به شیوة هنری. چون در غرب، برخلاف جهان اسلام، مسائل کشوری و لشکری بر محور مقدس «زیر شکم» متمرکز نشده. ولی استعمار غرب نیک میداند که در اتحاد جماهیرنوکری، مسائل «سیاسی ـ اجتماعی» ارتباط مستقیم با شکم و زیرشکم دارد، چون پایة حکومتهای اسلامی بر «معنویات» یا بهتر بگوئیم بر «هیچ» و پوچ استوار است. و سازمان سیا که همة این حکومتهای معنوی را با دست مقدس خود ساخته و پرداخته پایه واساسشان را هم نیک میشناسد.
به گزارش فیگارو، مورخ 27 دسامبر 2008، به نقل از واشنگتن پست، رؤسای قبائل در افغانستان در برابر دریافت سهمیة «وایاگرا»، از هیچ همکاری و همیاری با نظامیان آمریکا فروگذار نمیکنند. فیگارو مینویسد، سازمان سیا همواره برای مبارزه با تروریسم در افغانستان به «منابع اطلاعاتی» خود حق و حقوق داده، ولی اخیراً «وایاگرا» هم در فهرست جیره و مواجب جاسوسان قرار گرفته.
بله، دلار و اسلحه را فراموش کنید! برای جلب اطمینان رؤسای قبایل افغان که اغلب نظر موافقی هم نسبت به یانکیها ندارند، کافی است چند بسته قرص وایاگرا میانشان پخش کنید! در همین چارچوب بر اساس گزارش واشنگتنپست، به یکی از رؤسای قبائل که با 60 سال سن چهار زن جوان هم داشته، 4 قرص وایاگرا میدهند. خبرنگار واشنگتن پست به نقل از یک مامور سازمان سیا چنین میگوید:
«او شاداب و سر حال به سراغ ما آمد و اطلاعات فراوانی دراختیار ما گذاشت. تمام راههای عبور طالبان را به ما نشان داد. [...] و از آن پس ما میتوانستیم در قلمرو او هر کار که میخواستیم انجام دهیم.»
مأمور سیا میگوید، بعضی از روسای قبایل سن و سالی ازشان گذشته و «وایاگرا» به آنان امکان میدهد که «توانائی» و «قدرت» خود را در بطن خانواده «تحکیم» بخشند. البته از این قرصهای جادوئی به جوانان داده نمیشود. چون در اینصورت به رقابت با رؤسا بر میخیزند. همچنین مأمور سازمان کذا تأکید میکند، «ابتدا از سلامت قلبی رؤسای محترم اطمینان حاصل کرده بعد به آنان وایاگرا میدهیم.» وی میافزاید «توضیح در مورد اثرات قرص وایاگرا ما را در محضور قرار میدهد.» البته این صحبتها کشکی است، قرص وایاگرا مثل نقل و نبات توزیع میشود، هر کس از سفر سانفرانسیسکو زنده بازگشت، به مأمورین سیا «اطلاعات» لازم را میدهد، هر کس هم در راه سفر شهید شد، حتماً به سازمان سیا «کیهان» میدهد. چون در هر حال هر کس در افغانستان وایاگرا دریافت میکند باید در عوض چیزی به سازمان سیا بدهد.
ولی در جمکران اصلاً چنین نیست! آخوند منتظری، عبداللهنوری و دیگر پیروپاتالهای حکومتی، وایاگرا دریافت میکنند تا جفنگ تحویل ما ملت داده، عربدة مخالفت با «ولایت مطلقة فقیه» سر دهند! به قول مشقاسم، «ما یه همشهری داشتیم که از این انگیلیسیهای چشچپ وایاگرا گرفته بود... پنداری دود شد رفت به هوا!»
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت