رئیس جمهور سوئد!
...
«قصة امام حسین غصة بزرگی در اسلام است و حتی انبیاء گذشته از حضرت آدم تا نوح، ابراهیم، موسی و حضرت عیسی که معروف است به عراق هم آمده است، در سوگ امام حسین گریستهاند.»
منبع: فارس نیوز، مورخ 8 دیماه سالجاری
«جدائی دین از سیاست» در یک دمکراسی الزامی است. به همین دلیل ما نظارت روحانیت بر سیاست را به هیچ عنوان نمیپذیریم، در نتیجه «قانون اساسی اول» پیشنهادی نهضت عاظادی و قانون اساسی دوران پهلوی را هم نمیتوانیم قبول کنیم. روحانیت حق حضور در «شورای نگهبان قانون اساسی» را ندارد. اگر اصلاح طلبان و شرکایشان در ینگهدنیا و اربابانشان رویای «بازگشت به گذشته» در سر میپرورانند، همینجا بگوئیم که کور خواندهاند. شرایط منطقه با دوران ریاست جمهوری جیمیکارتر منفور زمین تا آسمان فرق کرده. و دیگر نمیتوان از طریق کشتار فلسطینیان و تهاجم به لبنان «سیاست انسداد» را تداوم بخشید.
یک روز پس از حملة انتحاری به پادگان سراوان، حکومت اسلامی پاکستان هم ارسال سلاح و مهمات برای طالبان در افغانستان را به حال تعلیق در آورد. البته این تدارکات برای سازمان جنایتکار ناتو ارسال میشد و مانند همان وایاگراها در اختیار طالبان قرار میگرفت. به گزارش سایت نووستی، مورخ نهم دیماه سالجاری، 150 نظامی ایرانی در حملة تروریستی به پادگان سراوان جان باختند. و پادگان مرکزی این شهر بکلی تخریب شد. این در شرایطی است که نوکران ضدامپریالیست آمریکا که از حفظ مرزهای خود در برابر گروه جندالله عاجز ماندهاند، جهت گسترش دامنة جنگ به کل منطقه، به بسیج مزدور برای «نبرد با اسرائیل» مشغولاند!
باید از یک طنزنویس سابق که اخیراً در سایت آخوندپرور زمانه، به بازنویسی تاریخ مشغول شده و لجنپراکنی میکند، بپرسیم در این میان «نوکر بیاختیار» کیست؟ حکومت اسلامی و مخالفنمایاناش، یا شاپور بختیار که تلاش کرد ملت ایران را از سقوط به دامان توحش لاتالله و سازمان «پرافتخار» داسالله نجات دهد؟ سیدابراهیم مورخ میفرمایند، بختیار یک نامة فدایت شوم حضور«امام خمینی» ارسال کرده بود ولی «امام» نپذیرفتند! ولی ما به سیدابراهیم نبوی و دیگر «مورخین» جمکران یادآوری میکنیم که امثال خمینی حضورشان برای زبالههائی چون کریم سنجابی بسیار «محترم» بود، کسانیکه از شدت حماقت و مزدوری کور و کر شده بودند.
کریم سنجابی، در چنان دریائی از بلاهت شناور بود که اوائل نوروز 1358، میگفت: «خرداد، مردم در انتخابات مجلس اینها را جارو میکنند!» و ضمیر اشارة «اینها» ارجاع به نعلینها داشت. نتیجة خودفروختگی سنجابیها امروز در برابرمان است: گروه فاشیستهای مدعی اصلاحطلبی در جمکران هم «انتخابات» آزاد دارند، هم «دمکراسی»، هم «شهروند»، هم «ولی فقیه»، هم «کانون دفاع از حقوق بشر»، به شرطی که احمدی نژاد برود! این چکیدة اظهارات تاجزاده در سایت «نوروز» است که به «سئوالات شما» پاسخ میدهد. بله بیجهت نیست که اسرائیل از اربابان در آمریکا چراغ سبز تهاجم نظامی دریافت کرده. تداوم نفوذ آمریکا در منطقه در گرو تقویت دو محور «قاهره ـ تهران ـ تلآویو» و «تهران ـ اسلامآباد ـ پکن» قرار گرفته.
اگر احزاب کمونیست اروپا خود را به خریت زده و مانند روضه خوانهای جمکران اشک تمساح برای فلسطینیها میریزند، همه احمق نیستند. تهاجم وحشیانة اسرائیل به نوار غزه با چراغ سبز آنگلوساکسونها آغاز شد. وزیر امورخارجة اسرائیل به همین دلیل به مصر مشرف شدند تا عملیات نظامی را با حسنی مبارک در واقع «هماهنگ» کنند. حال بازگردیم به پاسخهای تاج زاده به «پرسشهای شما!» البته فهرست پرسشها و پاسخها طولانی است و ما به ارائة چند نمونه از پاسخهای تاجزاده اکتفا میکنیم تا میزان شناخت سیاسی امثال تاجزاده را به صراحت ببینیم. تاجزاده میگوید، «در ایران یک حزب میتواند بدون رسانه به قدرت برسد، ولی اگر به قدرت رسید، باید رسانه داشته باشد تا کشور را با رضایت مردم اداره کند.» ما که تعجب نمیکنیم!
نخست اینکه در ایران هیچ حزبی به مفهوم واقعی کلمه وجود ندارد؛ گروههای «مشارکت»، «کارگزار» و غیره همه محفلهای «اخویهای» حکومتیاند نه حزب سیاسی. چرا که حزب به مرامنامه و خط سیاسی و از همه مهمتر به برنامه نیاز دارد. اصلاح طلبان و اصولگرایان و دیگر «محافل» هیچ برنامهای ندارند، برنامة اینان در یک واژة جادوئی خلاصه میشود: «اسلام»! آنهم «اسلام ایدئولوژیک» که ساخته و پرداختة آبدارخانة سازمان سیا است. یکی از فواید چنین اسلامی این است که توحش نظامهای گلهپرور چین و اتحاد جماهیر شوروی را به توحش ادیان ابراهیمی پیوند میزند و اتحاد مقدس «داسالله ـ لاتالله» را در سراسر کشور برقرار میکند. از طریق چنین اتحادی است که استعمار میتواند عرصة اجتماعی را به صحنة بحران و آشوب مداوم تبدیل کرده منافع خود را تأمین کند. همانطور که در دوران اصلاحات شاهد بودیم و از قضای روزگار آبراهام یزدی هم گفته بود، بدون حضور محمد خاتمی «دمکراسی» میسر نمیشود. البته «دمکراسی» کذا عبارت است از تظاهرات خیابانی با شعارهای پوچ. در هر حال تاجزاده هم در راستای ترهات یزدی به مداحی شخص خاتمی نشسته و چنان گزافهگوئی کرده که گوئی مردم به مرض فراموشی دچار شدهاند:
«[منتقدان] آقای خاتمی را[...] رئیس جمهور شایستهای برای سوئیس و سوئد میخوانند[...]»
اتفاقاً ما هم فکر میکنیم خاتمی حتماً باید رئیس جمهور سوئد بشود؛ چرا که سوئد پادشاهی است و اصلاً نیازی به حضور ایشان نیست! بله! این پامنبریها وقتی افسارشان را رها میکنند اختیار از دست میدهند. تاجزاده میگوید، خاتمی آنقدر اصلاحات کرد و محبوب بود که فرماندهان نظامی به او نامه نوشتند که اگر اوضاع به همین منوال پیش رود ما کودتا میکنیم!
نه اینکه اختیار فرماندهان به دست خودشان است، و افسارشان در دست آمریکا نیست! آنقدر مستقلاند که با اطلاع قبلی کودتا میکنند. این صحبتها در و دیوار را هم به خنده میاندازد، چه رسد به ما! برداشت ما این است که خاتمی تلاش کرد با همکاری فرماندهان و دانشجونمایان بساط محمد مصدق را دوباره تکرار کند. چارپایة کذا را هم در دانشگاه و کوی دانشگاه گذاشته بود و زیر لب ورد میخواند، هر جا دانشجونمایان باشند، مجلس همانجاست! ولی از بخت بد، پس از پایان جنگ سرد یکی از پایههای چارپایة کذا شکسته بود. بله دست واتیکان و دولت فرانسه سه روز در پوست گردو گیر کرد تا عاقبت «هوبر ودرین»، وزیر امورخارجة باخدای دولت سوسیالیست «هن و هن» کنان اعلام کردند، دولت فرانسه از دولت قانونی ایران حمایت میکند و گزارشات پرشور و هیجانانگیز دلفین مینوئی که خیلی در مردم «انگیزه» و «دمکراسی» خیابانی ایجاد میکرد، به پایان رسید.
و اما ببینیم خاتمی چه میگوید که میباید حتماً به ریاست جمهوری سوئد برسد؟ به گفتة تاجزاده، محمد خاتمی میپندارد مطالبات مردم ایران همان مطالبات 150 سال گذشته است! دلیل بازار گرمی آبراهام یزدی برای «قانون اساسی اول» در واقع ریشه در مطالبات اربابان حکومت اسلامی دارد: بازگشت به قانون اساسی 150 سال پیش! قانونی که برای یک نظامسلطنتی تدوین شده بود و حضور گروهی روحانی را هم در شورای نگهبان الزامی میشمرد، تا قانونی برخلاف اسلام تصویب نشود، و ملت ایران در اسارت توحش اسلام همچنان باقی بماند. در همین راستا، محمد خاتمی خواهان حاکمیتی شده که هم با دین و ملیت سازگار باشد هم با دمکراسی! به عبارت دیگر یک نظام سراپا ابهام و تقدس یا «ملی ـ مذهبی» که مانند «نهضت عاظادی»، نه ملی است نه مذهبی، ولی هر جا منافع استعمار غرب ایجاب کند شعار ملیگرائی میدهد، تا نعلینها عربدة امتگرائی سر دهند و بگویند ملیگرائی «کفر» است.
سادهتر بگوئیم خاتمی و دیگر فعلة فاشیسم خواهان استقرار دارودستة شیخ مهدی بازرگان در جایگاه اوپوزیسیوناند، تا هر گاه لازم شد نمایش مهوع دولت موقت را یکبار دیگر به صحنه بیاورند و روز از نو، روزی از نو. داسالله هم بلافاصله وارد صحنه شده، و مشتی شیخ بیدستار و مزدور استعمار را «لیبرال» میخواند و ... و بقیة داستان پس از سه دهه به اینجا میرسد که پروژة استعماری رابرت مکفال به شعار محمد خاتمی تبدیل میشود. ولی پروژة کذا در 22 بهمن سال 1357 محقق شده و معلوم نیست چرا مشارکتچیها و اصلاحطلبان اصلاً قصد تحقق دوبارة آنرا دارند:
«آقای خاتمی [تحقق خواست 150 سال پیش ملت ایران] را در نظامی میداند که با سه عنصر دمکراسی، دین و ملیت سازگار باشد[...] جمهوری اسلامی ایران بر اساس همین تألیف شکل گرفته[...]»
اگر حکومت نکبت و ادبار جمکران بر اساس همین «تألیف» شکل گرفته، پس خاتمی برای چه میخواهد دوباره به صحنه بازگردد؟ اگر امروز این نظام «شترگاو پلنگ» به دیکتاتوری تبدیل شده، فقط به دلیل حضور احمدینژاد است؟ تاجزاده در ادامة سخنان پر در و گهر در باب برنامههای ابلهانة خاتمی، به دفاع از حقوق بشر هم پرداخته؛ بین خودمان بماند، سخنان عجیبی بر زبان رانده که انسان به راستی در سلامت عقلاش تردید میکند. از جمله اینکه، اگر اسلام از نظام سیاسی ایران کنار برود، فاشیسم حاکم خواهد شد! راستاش ما تا به حال نمیدانستیم بدون مذهب میتوان به فاشیسم رسید! یعنی اصولاً تجربة یکصدسالة فاشیسم در تاریخ بشر هیچگاه از پدیدة مذهب دور نبوده. حال میباید دید این «فاشیسم» نوین را متفکر بزرگ، تاجزاده چگونه میخواهند تعریف کنند؟ تاجزاده در ادامة پریشانگوئیهای خود پدیدة طالبان را منبعث از استالینیسم دانسته تا مبادا دست ارباباناش در طالبان پروری رو شود:
«اسلامیات بدون ایرانیات و دمکراسی رژیمی طالبانی را مستقر خواهد کرد که جوهرة آن استالینیسم است.»
بله، از این سخنان پرگهر میباید نتیجه گرفت که، ارتش سرخ با تهاجم نظامی به افغانستان در سال 1980، باعث شد که پس از خروج شوروی از این کشور، حکمتیار، ملاعمر و دیگر نانخورهای سازمان سیا، با الهام از «استالینیسم» ارتش سرخ، در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون و نخست وزیری بینظیربوتو، افغانستان را طبق پروژة برژینسکی به باغ وحش اسلام و مسلمین تبدیل کنند! اما مهملبافیهای تاجزاده زمانی به اوج میرسد که میگوید، دمکراسی باعث هرج و مرج و تجزیة کشور یا استقرار دیکتاتوری نظامی خواهد شد! از اینجا میتوان نتیجه گرفت که در «تفکر» اربابان حکومت اسلامی، دمکراسی در ایران میباید مسلماً به بینظمی و نبود امنیت منجر شده، تمامیت ارضی کشور را نیز در خطر قرار دهد. این سخنان در واقع بازگوئی و تکرار تهدیدات مستقیم اربابان حکومت اسلامی بر علیه مطالبات ملت ایران میباید تلقی شود:
«دمکراسی بیاعتنا به اعتقادات مردم و بیتوجه به یکپارچگی ایران زمین به هرج و مرج و تجزیة کشور منجر خواهد شد، یا دیکتاتوری نظامی را بر مردم مسلط خواهد کرد [...] پس لازم است از اسلامی دفاع کرد که[...] ...»
بله اصل مطلب همین است: دفاع از اسلام! دفاع از یک نگرش متحجر و انسانستیز در ایران برای تامین منافع استعمار! چرا که استعمار نیز مانند اسلام و دیگر ادیان انسانستیز است. دفاع از اسلام در واقع دفاع از همان انجیر کذا است که عرفان را در ترادف با انسانمحوری نظریة مارکس و فروید قرار میدهد.
تاریخ مبارزات آزادیخواهانه غصة بزرگی در ایران است، و حتی انبیاء گذشته از زرتشت کوروش و مزدک تا مانی، که معروف است به عراق هم آمده است، در سوگ آزادی ملت ایران گریستهاند.
منبع: فارس نیوز، مورخ 8 دیماه سالجاری
«جدائی دین از سیاست» در یک دمکراسی الزامی است. به همین دلیل ما نظارت روحانیت بر سیاست را به هیچ عنوان نمیپذیریم، در نتیجه «قانون اساسی اول» پیشنهادی نهضت عاظادی و قانون اساسی دوران پهلوی را هم نمیتوانیم قبول کنیم. روحانیت حق حضور در «شورای نگهبان قانون اساسی» را ندارد. اگر اصلاح طلبان و شرکایشان در ینگهدنیا و اربابانشان رویای «بازگشت به گذشته» در سر میپرورانند، همینجا بگوئیم که کور خواندهاند. شرایط منطقه با دوران ریاست جمهوری جیمیکارتر منفور زمین تا آسمان فرق کرده. و دیگر نمیتوان از طریق کشتار فلسطینیان و تهاجم به لبنان «سیاست انسداد» را تداوم بخشید.
یک روز پس از حملة انتحاری به پادگان سراوان، حکومت اسلامی پاکستان هم ارسال سلاح و مهمات برای طالبان در افغانستان را به حال تعلیق در آورد. البته این تدارکات برای سازمان جنایتکار ناتو ارسال میشد و مانند همان وایاگراها در اختیار طالبان قرار میگرفت. به گزارش سایت نووستی، مورخ نهم دیماه سالجاری، 150 نظامی ایرانی در حملة تروریستی به پادگان سراوان جان باختند. و پادگان مرکزی این شهر بکلی تخریب شد. این در شرایطی است که نوکران ضدامپریالیست آمریکا که از حفظ مرزهای خود در برابر گروه جندالله عاجز ماندهاند، جهت گسترش دامنة جنگ به کل منطقه، به بسیج مزدور برای «نبرد با اسرائیل» مشغولاند!
باید از یک طنزنویس سابق که اخیراً در سایت آخوندپرور زمانه، به بازنویسی تاریخ مشغول شده و لجنپراکنی میکند، بپرسیم در این میان «نوکر بیاختیار» کیست؟ حکومت اسلامی و مخالفنمایاناش، یا شاپور بختیار که تلاش کرد ملت ایران را از سقوط به دامان توحش لاتالله و سازمان «پرافتخار» داسالله نجات دهد؟ سیدابراهیم مورخ میفرمایند، بختیار یک نامة فدایت شوم حضور«امام خمینی» ارسال کرده بود ولی «امام» نپذیرفتند! ولی ما به سیدابراهیم نبوی و دیگر «مورخین» جمکران یادآوری میکنیم که امثال خمینی حضورشان برای زبالههائی چون کریم سنجابی بسیار «محترم» بود، کسانیکه از شدت حماقت و مزدوری کور و کر شده بودند.
کریم سنجابی، در چنان دریائی از بلاهت شناور بود که اوائل نوروز 1358، میگفت: «خرداد، مردم در انتخابات مجلس اینها را جارو میکنند!» و ضمیر اشارة «اینها» ارجاع به نعلینها داشت. نتیجة خودفروختگی سنجابیها امروز در برابرمان است: گروه فاشیستهای مدعی اصلاحطلبی در جمکران هم «انتخابات» آزاد دارند، هم «دمکراسی»، هم «شهروند»، هم «ولی فقیه»، هم «کانون دفاع از حقوق بشر»، به شرطی که احمدی نژاد برود! این چکیدة اظهارات تاجزاده در سایت «نوروز» است که به «سئوالات شما» پاسخ میدهد. بله بیجهت نیست که اسرائیل از اربابان در آمریکا چراغ سبز تهاجم نظامی دریافت کرده. تداوم نفوذ آمریکا در منطقه در گرو تقویت دو محور «قاهره ـ تهران ـ تلآویو» و «تهران ـ اسلامآباد ـ پکن» قرار گرفته.
اگر احزاب کمونیست اروپا خود را به خریت زده و مانند روضه خوانهای جمکران اشک تمساح برای فلسطینیها میریزند، همه احمق نیستند. تهاجم وحشیانة اسرائیل به نوار غزه با چراغ سبز آنگلوساکسونها آغاز شد. وزیر امورخارجة اسرائیل به همین دلیل به مصر مشرف شدند تا عملیات نظامی را با حسنی مبارک در واقع «هماهنگ» کنند. حال بازگردیم به پاسخهای تاج زاده به «پرسشهای شما!» البته فهرست پرسشها و پاسخها طولانی است و ما به ارائة چند نمونه از پاسخهای تاجزاده اکتفا میکنیم تا میزان شناخت سیاسی امثال تاجزاده را به صراحت ببینیم. تاجزاده میگوید، «در ایران یک حزب میتواند بدون رسانه به قدرت برسد، ولی اگر به قدرت رسید، باید رسانه داشته باشد تا کشور را با رضایت مردم اداره کند.» ما که تعجب نمیکنیم!
نخست اینکه در ایران هیچ حزبی به مفهوم واقعی کلمه وجود ندارد؛ گروههای «مشارکت»، «کارگزار» و غیره همه محفلهای «اخویهای» حکومتیاند نه حزب سیاسی. چرا که حزب به مرامنامه و خط سیاسی و از همه مهمتر به برنامه نیاز دارد. اصلاح طلبان و اصولگرایان و دیگر «محافل» هیچ برنامهای ندارند، برنامة اینان در یک واژة جادوئی خلاصه میشود: «اسلام»! آنهم «اسلام ایدئولوژیک» که ساخته و پرداختة آبدارخانة سازمان سیا است. یکی از فواید چنین اسلامی این است که توحش نظامهای گلهپرور چین و اتحاد جماهیر شوروی را به توحش ادیان ابراهیمی پیوند میزند و اتحاد مقدس «داسالله ـ لاتالله» را در سراسر کشور برقرار میکند. از طریق چنین اتحادی است که استعمار میتواند عرصة اجتماعی را به صحنة بحران و آشوب مداوم تبدیل کرده منافع خود را تأمین کند. همانطور که در دوران اصلاحات شاهد بودیم و از قضای روزگار آبراهام یزدی هم گفته بود، بدون حضور محمد خاتمی «دمکراسی» میسر نمیشود. البته «دمکراسی» کذا عبارت است از تظاهرات خیابانی با شعارهای پوچ. در هر حال تاجزاده هم در راستای ترهات یزدی به مداحی شخص خاتمی نشسته و چنان گزافهگوئی کرده که گوئی مردم به مرض فراموشی دچار شدهاند:
«[منتقدان] آقای خاتمی را[...] رئیس جمهور شایستهای برای سوئیس و سوئد میخوانند[...]»
اتفاقاً ما هم فکر میکنیم خاتمی حتماً باید رئیس جمهور سوئد بشود؛ چرا که سوئد پادشاهی است و اصلاً نیازی به حضور ایشان نیست! بله! این پامنبریها وقتی افسارشان را رها میکنند اختیار از دست میدهند. تاجزاده میگوید، خاتمی آنقدر اصلاحات کرد و محبوب بود که فرماندهان نظامی به او نامه نوشتند که اگر اوضاع به همین منوال پیش رود ما کودتا میکنیم!
نه اینکه اختیار فرماندهان به دست خودشان است، و افسارشان در دست آمریکا نیست! آنقدر مستقلاند که با اطلاع قبلی کودتا میکنند. این صحبتها در و دیوار را هم به خنده میاندازد، چه رسد به ما! برداشت ما این است که خاتمی تلاش کرد با همکاری فرماندهان و دانشجونمایان بساط محمد مصدق را دوباره تکرار کند. چارپایة کذا را هم در دانشگاه و کوی دانشگاه گذاشته بود و زیر لب ورد میخواند، هر جا دانشجونمایان باشند، مجلس همانجاست! ولی از بخت بد، پس از پایان جنگ سرد یکی از پایههای چارپایة کذا شکسته بود. بله دست واتیکان و دولت فرانسه سه روز در پوست گردو گیر کرد تا عاقبت «هوبر ودرین»، وزیر امورخارجة باخدای دولت سوسیالیست «هن و هن» کنان اعلام کردند، دولت فرانسه از دولت قانونی ایران حمایت میکند و گزارشات پرشور و هیجانانگیز دلفین مینوئی که خیلی در مردم «انگیزه» و «دمکراسی» خیابانی ایجاد میکرد، به پایان رسید.
و اما ببینیم خاتمی چه میگوید که میباید حتماً به ریاست جمهوری سوئد برسد؟ به گفتة تاجزاده، محمد خاتمی میپندارد مطالبات مردم ایران همان مطالبات 150 سال گذشته است! دلیل بازار گرمی آبراهام یزدی برای «قانون اساسی اول» در واقع ریشه در مطالبات اربابان حکومت اسلامی دارد: بازگشت به قانون اساسی 150 سال پیش! قانونی که برای یک نظامسلطنتی تدوین شده بود و حضور گروهی روحانی را هم در شورای نگهبان الزامی میشمرد، تا قانونی برخلاف اسلام تصویب نشود، و ملت ایران در اسارت توحش اسلام همچنان باقی بماند. در همین راستا، محمد خاتمی خواهان حاکمیتی شده که هم با دین و ملیت سازگار باشد هم با دمکراسی! به عبارت دیگر یک نظام سراپا ابهام و تقدس یا «ملی ـ مذهبی» که مانند «نهضت عاظادی»، نه ملی است نه مذهبی، ولی هر جا منافع استعمار غرب ایجاب کند شعار ملیگرائی میدهد، تا نعلینها عربدة امتگرائی سر دهند و بگویند ملیگرائی «کفر» است.
سادهتر بگوئیم خاتمی و دیگر فعلة فاشیسم خواهان استقرار دارودستة شیخ مهدی بازرگان در جایگاه اوپوزیسیوناند، تا هر گاه لازم شد نمایش مهوع دولت موقت را یکبار دیگر به صحنه بیاورند و روز از نو، روزی از نو. داسالله هم بلافاصله وارد صحنه شده، و مشتی شیخ بیدستار و مزدور استعمار را «لیبرال» میخواند و ... و بقیة داستان پس از سه دهه به اینجا میرسد که پروژة استعماری رابرت مکفال به شعار محمد خاتمی تبدیل میشود. ولی پروژة کذا در 22 بهمن سال 1357 محقق شده و معلوم نیست چرا مشارکتچیها و اصلاحطلبان اصلاً قصد تحقق دوبارة آنرا دارند:
«آقای خاتمی [تحقق خواست 150 سال پیش ملت ایران] را در نظامی میداند که با سه عنصر دمکراسی، دین و ملیت سازگار باشد[...] جمهوری اسلامی ایران بر اساس همین تألیف شکل گرفته[...]»
اگر حکومت نکبت و ادبار جمکران بر اساس همین «تألیف» شکل گرفته، پس خاتمی برای چه میخواهد دوباره به صحنه بازگردد؟ اگر امروز این نظام «شترگاو پلنگ» به دیکتاتوری تبدیل شده، فقط به دلیل حضور احمدینژاد است؟ تاجزاده در ادامة سخنان پر در و گهر در باب برنامههای ابلهانة خاتمی، به دفاع از حقوق بشر هم پرداخته؛ بین خودمان بماند، سخنان عجیبی بر زبان رانده که انسان به راستی در سلامت عقلاش تردید میکند. از جمله اینکه، اگر اسلام از نظام سیاسی ایران کنار برود، فاشیسم حاکم خواهد شد! راستاش ما تا به حال نمیدانستیم بدون مذهب میتوان به فاشیسم رسید! یعنی اصولاً تجربة یکصدسالة فاشیسم در تاریخ بشر هیچگاه از پدیدة مذهب دور نبوده. حال میباید دید این «فاشیسم» نوین را متفکر بزرگ، تاجزاده چگونه میخواهند تعریف کنند؟ تاجزاده در ادامة پریشانگوئیهای خود پدیدة طالبان را منبعث از استالینیسم دانسته تا مبادا دست ارباباناش در طالبان پروری رو شود:
«اسلامیات بدون ایرانیات و دمکراسی رژیمی طالبانی را مستقر خواهد کرد که جوهرة آن استالینیسم است.»
بله، از این سخنان پرگهر میباید نتیجه گرفت که، ارتش سرخ با تهاجم نظامی به افغانستان در سال 1980، باعث شد که پس از خروج شوروی از این کشور، حکمتیار، ملاعمر و دیگر نانخورهای سازمان سیا، با الهام از «استالینیسم» ارتش سرخ، در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون و نخست وزیری بینظیربوتو، افغانستان را طبق پروژة برژینسکی به باغ وحش اسلام و مسلمین تبدیل کنند! اما مهملبافیهای تاجزاده زمانی به اوج میرسد که میگوید، دمکراسی باعث هرج و مرج و تجزیة کشور یا استقرار دیکتاتوری نظامی خواهد شد! از اینجا میتوان نتیجه گرفت که در «تفکر» اربابان حکومت اسلامی، دمکراسی در ایران میباید مسلماً به بینظمی و نبود امنیت منجر شده، تمامیت ارضی کشور را نیز در خطر قرار دهد. این سخنان در واقع بازگوئی و تکرار تهدیدات مستقیم اربابان حکومت اسلامی بر علیه مطالبات ملت ایران میباید تلقی شود:
«دمکراسی بیاعتنا به اعتقادات مردم و بیتوجه به یکپارچگی ایران زمین به هرج و مرج و تجزیة کشور منجر خواهد شد، یا دیکتاتوری نظامی را بر مردم مسلط خواهد کرد [...] پس لازم است از اسلامی دفاع کرد که[...] ...»
بله اصل مطلب همین است: دفاع از اسلام! دفاع از یک نگرش متحجر و انسانستیز در ایران برای تامین منافع استعمار! چرا که استعمار نیز مانند اسلام و دیگر ادیان انسانستیز است. دفاع از اسلام در واقع دفاع از همان انجیر کذا است که عرفان را در ترادف با انسانمحوری نظریة مارکس و فروید قرار میدهد.
تاریخ مبارزات آزادیخواهانه غصة بزرگی در ایران است، و حتی انبیاء گذشته از زرتشت کوروش و مزدک تا مانی، که معروف است به عراق هم آمده است، در سوگ آزادی ملت ایران گریستهاند.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت