پنجشنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۷



هفت کوتوله و «مبارزات»!
...

«مارکس هم ادعای نبوت می‌کرد و کتاب سرمایه‌اش قول خدا بود که شوروی و بلوک شرق را تا به آنجا کشید [...] لیبرال دمکراسی آمریکا که ظرفیت پرورش بوش و قتل عام عراقی‌‌ها را دارد چه؟ صد برابر تناقضات [...] قرآن در همین نظام‌ها [است]»

این پیام را سایت زمانه در مورد مقالة پوچ دانشمند فرهیخته پاسدار اکبر گنجی منتشر کرده. پاسدار اکبر در این مقاله به بحث علمی و فلسفی عمیق با آخوند کدیور مشغول است و ادعا می‌کند که قرآن دین را دنباله‌رو مدرنیته نمی‌بیند: «در قرآن و سنت نبوی [...] هیچ مجوزی برای تابع کردن دین به مدرنیته وجود ندارد[...]» البته پاسدار اکبر حق دارد، قرآن دین را پیرو حقوق بشر، مدرنیته و مارکسیسم هم نمی‌بیند، چون آن زمان نه مارکسیسم وجود داشته، نه مدرنیته!

نخستین روز سال 2009 را با یک گفتگوی منطقی آغاز می‌کنیم، چرا که در پی مخالفت اجباری اسرائیل با آتش بس موقت در غزه، روزگار بر منطق‌ستیزان یا همان جیره‌خواران سنتی آنگلوساکسون‌ها در ایران سخت خواهد گرفت. به همین دلیل حضرات به دو گروه کاذب تقسیم شده‌اند. «اصولگرا» و «اصلاح‌طلب!» هریک از دو گروه مذکور به نوبة خود به دو گروه کاذب دیگر تقسیم شده: «تندرو» و «میانه‌رو». و البته نقش نیروی انتظامی یا همان سگ‌های هار جمکران را نمی‌باید نادیده گرفت. چه اینان نقش اصلی در قانون شکنی و برپائی آشوب را ایفا می‌کنند. ویژگی فعالیت استعماری این گروه‌ها «قانون‌شکنی» است. یک «گروه» به صورت غیرقانونی به اماکن عمومی و یا دفاتر خصوصی حمله می‌کند و کسی که مورد تهاجم قرار گرفته بجای توسل به قانون، یا سکوت می‌کند تا جنجال رسانه‌ای به راه افتد، یا با تهاجم به قانون شکنان، در صدد انتقامجوئی برمی‌آید تا دامنة قانون شکنی گسترش یابد.

از گروه عبادی و سگ‌های‌هار آغاز می‌کنیم، که طرح جدید اربابان خود را با تعطیلی کانون حقوق بشر اسلامی آغاز کردند. شیرین عبادی که ادعا می‌کند حقوق‌دان است باید منطقاً از نیروی انتظامی به دادستانی شکایت کند. البته درصورتیکه، بر اساس ادعاهای شخص وی، اقدام نیروی انتظامی غیرقانونی بوده باشد. ولی شاهدیم که عبادی بجای مراجعه به مراجع قانونی دست به جنجال و هیاهو زده. از سوی دیگر از آنجا که شیرین عبادی، از طریق جنجال پیرامون کانون کذا که یکی ‌از تشکل‌های موازی حکومت اسلامی است، نتوانست کاری از پیش ببرد، اینبار عملة ساواک به دفتر وکالت وی حمله کرده‌اند. فیگارو، و به ویژه روزنامة اسلام نواز لوموند، متعلق به گروه «لاگاردر» در باب این حمله هیاهو به راه انداخته‌اند.

سایت لوموند، ‌مورخ 31 دسامبر 2008، علاوه بر شیون و زاری برای عبادی، از طریق شایعه پراکنی به بازارگرمی برای «برنارهانری لوی» پرداخته، می‌گوید یک تروریست اسلام گرا که در فوریة 2008 در بلژیک دستگیر شده، «شاید» قصد ترور هانری لوی را داشته! البته مشخص نیست چرا یک تروریست اسلامگرا که نانخور سازمان سیا است برنامة ترور هانری لوی، فیلسوف کبیر و شیفتة ارتش ناتو را داشته و مشخص نیست که روزنامة لوموند از کی تا بحال با تکیه بر حدس و گمان و «شاید» و غیره در ذهن تروریست‌های «فرضی» نفوذ کرده، از نیات آن‌ها مطلع می‌شود! در هر حال بهتر است اهالی لوموند برای گرم نگاهداشتن تنور محفل «پنج‌تن پنتاگون» یا روشنفکران رسانه‌ای که وظیفه‌‌شان «توجیه» سیاست دولت فرانسه یا انتقاد از آن در چارچوب سیاست‌های پنتاگون است، به ابزار دیگری متوسل شوند. بگذریم و بازگردیم به تهاجم به دفتر شیرین عبادی.

هنوز معلوم نیست که عبادی باز هم از مراجعه به قانون خودداری خواهد کرد یا نه؟ ولی می‌دانیم که محمد ملکی، آشوب‌طلب معروف بازار تهران در سایت «عصر نو» به عبادی توصیه کرده قانون شکنی را با قانون شکنی پاسخ دهد! ‌آنهم از طریق اعضای شورای ملی صلح! می‌بینیم که شورای کذا در واقع هیچ ارتباطی با صلح ندارد. ملکی در یک نامة سرگشاده به عبادی می‌نویسد، در مقابل این عمل غیرقانونی باید واکنش نشان داد. واکنش پیشنهادی ملکی این است که اعضای شورای ملی صلح نیز با تکیه بر منطق توحش ابراهیمی یا همان، «چشم در مقابل چشم» دست به قانون شکنی بزنند:

«پیشنهاد کردم از اعضای شورای ملی صلح بخواهید با مراجعه به دفتر و تجمع و شکستن مهر و موم غیرقانونی وارد آنجا شوند و جز با اخراج یا دستگیری و ضرب و شتم از آنجا خارج نشوند تا دنیا بداند [...] اگر [...] نایستید [...] حتی به خانة شما [...] هجوم خواهند برد[...] چرا برای دفاع از حقوق خود مقاومت صلح جویانه نمی‌کنید؟[...]‌»


شاهدیم که در ذهن علیل آشوب‌طلبان، قانون شکنی «مقاومت صلح جویانه» خوانده می‌شود. این ابداعات از گنجینة ادبیات صلح جویانة «دین» استخراج شده که سایت آخوند پرور زمانه در گسترش «مفاهیم» آن تخصص دارد. امروز با مطالعة مطلب آخوندی و تقدس پرور و شیوای عباس معروفی به نقل از شیخ مهدی جامی، می‌توان دریافت که روزنامه نگار، مانند آخوند «خرقه» دارد و کشور ایران هم «قبله» است. و به این ترتیب است که قلم به مزدها زبان ابتذال دین پروری را گسترش می‌دهند. امروز در گویانیوز، مطلبی از «اشپیگل» منتشر شده بود که حکایت از پشتیبانی غرب از استقرار حکومت اسلامی در ایران داشت. طبق تحلیل و تفسیر رسانة کذا، خمینی با همراهی روشنفکران، چپ‌ها و «یاری غرب» موفق شد نخستین «حکومت‌الله» را در جهان بر پا کند و امروز همة اینها در پی «جبران» برآمده‌اند. البته در این مطلب کوچک‌ترین اشاره‌ای به کودتای ناتو در 22 بهمن نشده. چرا که اجماع جهانی همچنان بر «انقلاب» است.

ولی به قوم مش‌قاسم دروغ‌ چرا؟ غرب به هیچ عنوان قصد جبران ندارد، قصد براندازی و تحمیل یک فاجعة وسیع‌تر را دارد. ولی اینکه اشپیگل هم مانند سپیدبرفی، تکه سیب زهرآلود از دهانش بیرون پریده و به حمایت غرب از براندازی سلطنت پهلوی اشاره کرده، نشان از شکست فضای تبلیغاتی سه دهة اخیر دارد که بر اساس آن غرب تا آخرین لحظه از شاه پشتیبانی کرد، ولی از «انقلاب» شکست خورد‍! با این وجود، این ترهات هنوز تحت عنوان واقعیت‌های «تاریخی» در سایت زمانه خودنمائی می‌کند، البته به قلم شیوای سیدابراهیم نبوی، معاون سیاسی وزارت کشور گورکن‌ها. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به دو گروه اصولگرایان کاذب که در پی شکست طرح آتش بس موقت برای تدوام جنگ در فلسطین، مثل خر در گل گیر کرده، و ناچار به جمع‌آوری بوزینه‌های کفن‌پوش حکومت اسلامی از خیابان‌ها شده‌اند.

بوزینه‌های کفن‌پوش، از طریق نقض آشکار قوانین در فرودگاه بست نشسته، یا در برابر دفتر حافظ منافع مصر در ایران زوزه می‌کشند، و یا از دیوار باغ قلهک بالا می‌روند تا ارواح شکم‌شان به تهاجم اسرائیل به نوار غزه اعتراض کرده باشند! این گروه پس‌ماندة همان «دانشجویان پیرو خط امام» است که دیگر میدانی برای عربده‌جوئی ندارد. و می‌بینیم که نیروهای انتظامی جمکران هیچ مزاحمتی برای جیره‌خواران استعمار و اوباش و سینه‌زنان حسینی ایجاد نمی‌کنند، و دست اینان را برای لات‌بازی و عربده‌جوئی در سطح جامعه کاملاً باز گذاشته‌اند. البته رهبر فرزانه هم در زمرة همین گروه «مبارزان راه آمریکا» قرار دارند. ایشان بی‌خبر از تغییرات وسیع در سیاست منطقه‌ بلافاصله برای بوزینه‌های کفن پوش فتوای جهاد صادر کردند، ولی با توجه به شکست سیاست فرانسه در مورد برقراری آتش بس 48 ساعته، دیگران ناچار شدند حماقت و بلاهت ناشی از مزدوری مقام معظم را هم رفع و رجوع کنند.

به گزارش پیک ایران، مورخ اول ژانویه 2009، زاکانی یکی از نمایندگان اصولگرا در جمع بوزینه‌های کفن‌پوش در فرودگاه حضور یافته و می‌گوید، عزیزان! انقلاب ما با موشک صادر نشده! غزه امروز نیاز به کمک‌های بهداشتی و پزشکی و ... و کمک‌های انسانی دارد و ... و ترجمة سخنان ایشان چنین است: عزیزان! وقتی طرح فرانسه برای تداوم جنگ شکست خورد از دست ما نوکران حقیر چه کاری بر می‌آید؟ پس از زاکانی نوبت به سردار جهرودی می‌رسد که خطاب به بوزینگان ساواک می‌فرمایند، وقتی در لبنان جنگ شد ما خواستیم همین سیرک را به ‌اجرا در آوریم، گفتند، به این ترتیب شما مستقیماً با اسرائیل وارد جنگ خواهید شد و هر کس چنین پیامی داده باید مسئولیت آنرا هم بپذیرد. و ما هم نیرو به لبنان اعزام نکردیم!

البته ما می‌دانیم که جنگ 33 روزه جنگ جبهه‌ای «نامرئی» با ارتش ناتو بود، که حکومت اسلامی افتخار نوکری آنرا دارد. و سردار جهرودی گنده‌گوئی فرموده‌اند. در هر حال روز دوشنبه نیکولا سرکوزی، رئیس جمهور فرانسه افتان و خیزان و گریان و نالان راهی مصر، اردن و اسرائیل خواهد شد تا ببیند چگونه می‌تواند بقایای نوکران را در حماس جمع‌وجور کرده سازماندهی کند، تا مبادا آتش بحران و اسلام‌پروری و آخوندنوازی در منطقه فروکش کند.

در راستای انتشار این خبر بهجت اثر، مدیر شورای اطلاع رسانی نهاد رهبری می‌گوید، مقام معظم به بوزینه‌ها گفته‌اند همچنان اعتراض کنند، ولی با نیروهای انتظامی درگیر نشوند و به ساختمان‌ها هم حمله نکنند! پیک ایران، مورخ اول ژانوئه 2009 در خبری با کد 56380، می‌نویسد دانشجویان تجمع کننده در برابر سفارت اردن، با شنیدن پیام رهبری، زوزه‌ سردادند «ای رهبر آزاده، اطاعت، اطاعت»! و به تجمع خود پایان دادند.

ولی از نظر ما سفر نیکولاسرکوزی از هم اکنون محکوم به شکست است، چرا که هند به نیروهای هوائی خود آماده‌ باش داده و در مرز خود با پاکستان به تمرکز نیرو پرداخته. به عبارت دیگر مرکز طالبان‌پروری آنگلوساکسون‌ها در پاکستان در خطر نابودی است. و سرنوشت طالبان شیعی مسلک جمکران نمی‌تواند از پاکستان جدا بماند. مگر اینکه روسیه با پذیرش ایران به گروه شانگهای مانع از تهاجم نظامی غرب به کشورمان شود. در واقع تنها راه خروج از بن‌بست استقلال کاذبی که استعمار غرب در شعار بر ما ملت تحمیل کرده پیوستن به یک پیمان نظامی است: ناتو یا شانگهای! و البته در این میان حق انتخاب به هیچ عنوان با حکومت اسلامی نیست!

به گزارش نووستی، در تاریخ 20 شهریور سال 1387، لئونیدایواشف، رئیس آکادمی مسائل ژئوپلیتیک روسیه اعلام داشت، هدف روسیه این است که اجازة حمله به ایران را ندهد و به این منظور بهتر است مسکو عضویت ایران را در سازمان شانگهای مد نظر قرار دهد. با توجه به چنین سیاست‌های راهبردی است که می‌توان دریافت چرا داس‌الله که طی سه دهة اخیر با حکومت دست‌نشاندة سازمان سیا همکاری صمیمانه داشته، در سایت اخبار روز به دفاع از کارنامة «پرافتخار» خود در دوران پهلوی می‌پردازد و با تکرار مهملات آخوندها و دیگر فعلة فاشیسم کسانی را که خشونت را محکوم کرده‌اند در کمال بیشرمی «عافیت طلب» می‌خواند. «برادران» می‌پندارند که ملت ایران، دست به اسلحه بردن و خرابکاری در کشور، تحت نظارت سازمان سیا را «مبارزة ضدامپریالیستی» تحلیل خواهد کرد. بی‌جهت نیست که پس از سه دهه ناگهان اشپیگل به افشاگری پرداخته و نور مخالفت با نعلین را در جبین همکاران حکومت اسلامی، روشنفکرنمایان و چپ‌نمایان رویت می‌کند. و باز هم بی‌جهت نیست که تکه سیب کذا از دهان برادر فرزاد و دیگر سفیدبرفی‌های استعمار بیرون افتاده. همه برای ورود به قصر شاهزاده خیز برداشته‌ا‌ند.




نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ‌ اسپیس

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت