حوا در هتل پالاس!
...
در وبلاگ «پریشادخت پرفروغ» یک مقایسة شتابزده بین نادر نادرپور و فروغ فرخزاد مطرح شد. در واقع اگر بخواهیم سرودههای ایندو را با یکدیگر مقایسه کنیم میتوان گفت، شعر فروغ بازتاب شور زندگی و شعر نادرپور بازتاب احساسات لطیف است. این یک تفاوت اساسی است بین سرودههای فروغ و نادرپور. به زبان سادهتر میتوان گفت که آنچه در سرودههای نادرپور میبینیم، «احساس» سراینده است که به صورت تصاویر زیبا خود را مینمایاند، ولی فروغ در شعرهای خود «حضور» ملموس و مستقیم دارد. بهتر است بگوئیم سخن گفتن از سرودههای فروغ صعب مینماید؛ واژهها برای چنین کاری کفایت نخواهد کرد. پس نادرپور و فروغ را رها کرده میپردازیم به یک مقایسة کلی بین دیگر شعرای معاصر ایران زمین.
بدون آنکه نامی از شعرا ببریم میتوان گفت که شعر معاصر درست مانند جامعة ایران به دو بخش اندرونی و بیرونی تقسیم شده. عرصة شعر معاصر کاملاً «زنانه ـ مردانه» است! تعجب نکنیم! آقایان از فراق معشوق و زن رویائی میگویند، خانمها هم از «عشق» افلاطونی! البته شاعرههائی هم از این عرصه پای فراتر نهاده برای رهائی از زنانگی خود، از طریق طرد «مرد» و نفی او، «مردستیزی» را به نظم آوردهاند. پر واضح است که در این مقایسه، آندسته از شاعران مؤنث و مذکر که متعهد و مکتبیاند منظور نمیشوند، چرا که اینان شاعر نیستند، مداحان قدرتاند. در هر حال یک نوع سوم هم موجود است که به آن «شعرهای خانگی» میگوئیم که متعلق به شاعرههائی است که استعداد خود را برای به نظم در آوردن بیبیگوزکهای شیعة اثنی عشری و نقل داستان نخود و لوبیا و حبوبات و غلات تلف میکنند. خلاصه در این مرز پرگهر فراواناند «شاعران» که از ذوق و هنر شاعری بیبهرهاند. ولی شاهدیم که پروپاگاند استعمار میلیونها شاعر با «استعداد» را رها کرده، فقط به فروغ فرخزاد علاقه نشان میدهد، همچنانکه هزاران «نویسندة نعلینپرست» را کنار میگذارند و به صادق هدایت چشم دوختهاند، البته اینهمه فقط برای امر مقدس «لجنپراکنی» است!
یکی از اهداف مهم تبلیغات استعماری همانطور که بارها در این وبلاگ اشاره کردهایم، نفی فرهنگ از طریق گسترش ابتذال و بلاهت است. به همین جهت در آکادمیهای هنرپرور غرب «نشست»، پشت «نشست» برای فروغ فرخزاد و صادق هدایت بر پا میشود، یا اینکه رسانة ناخداکلمب و شرکاء با نخبگان مصاحبه میکنند تا بازار لجنپراکنی کساد نشود. اصولاً ما ایرانیان بهترین ضامن رونق کسب و کار استعماریم. همین فروشگاههای زنجیرهای «دبنهام» که قرار است بزودی در تهران شعبه باز کند، به گزارش سایت لوموند، مورخ پنجم ژانویه 2009، در آستانة ورشکستگی قرار دارد! و یکی از دلایل اصلی آتشسوزیهای پیاپی در فروشگاههای «بنتون»، بازکردن راه برای حضور انحصاری «دبنهام» است. میبینیم که «پیروان راه مصدق» اگر امروز دستشان از نفت کوتاه شده، جهت فراهم آوردن زمینة انحصار اقتصادی برای ناخداکلمب به آتش زدن فروشگاههای «بنتون» قیام کردهاند، تا ارواح شکمشان با اسرائیل مبارزه کنند یا به کشتار غیرنظامیان در غزه اعتراض کرده باشند!
جالب اینجاست که همزمان با مبارزات بوزینگان کفنپوش بر علیه اسرائیل و صلحطلبی ماشاالله قصابها، گروههای صلح طلب و چپگرایان اسرائیل نیز همراه با فلسطینیها بر ضد تهاجم نظامی به غزه تظاهرات میکنند و نمادهای نئونازی با صلیب شکسته را به آتش میکشند. با اینحال مشاور سابق احمدی نژاد، محمد علی رامین که ادعا میکند ایرانی است، رسماً دکان و سایت تبلیغات نئوفاشیست در جمکران افتتاح کرده! البته در این گیرودار حکومت جمکران نیز جهت رونق بازار فاشیسم به سرکوب تشکلهای موازی خود، از جمله گروه شیرین عبادی و کارگزاران روی آورده تا شوتوپرتها چند اصل اساسی سیاست استعمار را چشم بسته قبول کنند. نخست اینکه محفل شیرین عبادی و کارگزاران «مخالف» حکومتاند؛ دیگر اینکه آمریکا مدافع حقوق بشر و دمکراسی است، پس حکومت جمکران که سه دهه است ایران را به باغ وحش تبدیل کرده تا منافع آنگلوساکسونها تضمین شود، بسیار ضدامپریالیست به شمار می رود؛ و خلاصه اینکه اگر کسی میخواهد روی دمکراسی در ایران ببیند همانطور که «رشید.الف» فرضی توصیه کرده بود و به تائید حنازرچوبه هم رسید، میباید از پشتیبانی آمریکا اطمینان حاصل کند! چون همانطور که علی «یار بیوه زنان» ترگل ورگل بود، آمریکا هم حامی حقوق بشر اسلامی است، و شیرین عبادی تپلمپل چشم عموسام را حسابی گرفته.
اصولاً این روزها «مهراسلام» به دل خیلیها افتاده، و اینان تلاش دارند به هر ترتیب که شده «ثابت» کنند، «هویت ایرانی» به هویت پیروان ادیان ابراهیمی بسیار نزدیک است! سادهترین و ابلهانهترین راه برای «اثبات» چنین امر مقدسی این است که شباهت فراوان بین اسطورههای ایرانی و اسطورههای سامی «کشف» کرده آنرا به خورد مخاطب بدهیم. به عنوان نمونه، مانند فیروزه نهاوندی ادعا کنیم در اسطورههای ایران نیز «آدم و حوا» وجود دارد؛ یا مانند عباس معروفی بگوئیم داستان هابیل و قابیل به اسطورة «سلم و تور و ایرج» شباهت دارد و ... و حضرات که چنین تلاش «فرهنگی» را بر عهده گرفتهاند میپندارند نیک ورد آوردهاند، ولی یک نکتة مهم را فراموش فرموده و سوراخ دعا را بکلی گم کردهاند، و آن اینکه، اسطورههای اقوام ایرانی هیچ ارتباطی با اسطورههای سامی ندارد، چرا که سامیان بیبیگوزکهای خود را«مقدس» میشمارند در حالی که اقوام ایرانی هرگز به تقدیس اسطورههای خود نپرداختهاند! خلاصة مطلب ما حضرت جمشید و امام منوچهر و ابنکیخسرو نداریم! و کوروش کبیر هم در کتاب مقدس سامیان به «فرستادة خدا» و صاحب «نشان الهی» تبدیل شده.
و اما در میان متخصصان «تزریق تقدس» ادیان ابراهیمی به اسطورههای ایرانی، میباید از شکوه میرزادگی نیز نام برد، که تا چندی پیش به آرامگاه کوروش دخیل بسته بود و حاجت میطلبید. ایشان اخیراً تاکید فرمودهاند که هر زن ایرانی، یک «حوا» است! متن فرمایشات پیامبرگونة این «ننهحوا»، مقیم ینگه دنیا در وبلاگ «رامین مولائی» موجود است.
همانطور که پیشتر هم در این وبلاگ گفتیم در پی افزایش بهای نفت، رسانههای غرب به طبل زدن برای «بحران مالی» مشغول شدند حال آنکه بحران مالی ریشه در فروپاشی اتحادجماهیر شوروی دارد که اعضای سازمان ناتو تلاش کردند از طریق تهاجم نظامی به افغانستان، عراق و لبنان آنرا نادیده انگارند و پیامدهایاش را تا حد امکان به تأخیر اندازند. آخرین چشمه از این مقاومتها حمایت از فاشیستها در اروپای غربی و واگذاری نوار غزه به جنبش حماس بود. با شهادت مظلومانة «برادر» یورگ هایدر برنامة فاشیست نوازی در اروپای غربی رو به کندی گذارد ولی تحویل سلاح به حماس و تشویق اسرائیل به جنگ زرگری با جنبش کذا مفری برای ارتش ناتو فراهم آورد تا به اجرای برنامة گسترش دامنة جنگ به ایران از طریق نوکراناش در جمکران امیدوار شود.
همانطورکه گفتیم ایران یک کشور کلیدی در منطقه است و با فرسایش حکومت امام سیزدهم دوام و بقای حکومتهای اسلامی در کل منطقه به خطر خواهد افتاد. شکست ناتو در جنگ قفقاز باعث شد که استعمار به تقویت تشکلهای موازی در جمکران متوسل شود چون بجز حکومت گورکنها هیچ امید دیگری برای آنگلوساکسونها برای بازگشت به دوران جنگ سرد باقی نمانده.
اینچنین است که ناگهان سگهای هار حکومت کانون حقوق بشر اسلامی حاجیه عبادی را تعطیل میکنند و چون نتیجهای نمیگیرند یک تظاهرات در برابر دفتر و دستک این حقوقدان برجسته به راه میاندازند، و حقوقدان کذا بجای اقدام از طریق مجاری قانونی دست به جنجال و هیاهو میزند و دبیرکل سازمان ملل و اتحادیة اسلام پرور اروپا نیز بیانیه صادر میکنند، تا فاشیستهای محفل عبادی را مخالف حکومت اسلامی معرفی کنند! و در این گیرودار است که حکومت جمکران ناچار میشود بوزینگان کفن پوش را از فرودگاه و آستان مقدس سفارتخانهها جمعآوری کند.
خلاصه بگوئیم امروز عملة ساواک که تاکنون «تندرو» خوانده میشدند و از «دمکراسی» شیخ مهدی بازرگان، «سازندگی» حاج اکبر و «اصلاحات» محمد خاتمی ممانعت کرده بودند، امروز شدیداً از دولت احمدی نژاد انتقاد کردهاند! و مشخص شد که ساواک اراذل و اوباش را در واقع برای حمایت از دارودستة اکبر بهرمانی و محمد خاتمی از قفس بیرون کشیده. البته ما اینرا قبلاً میدانستیم، ولی بهتر بود از زبان خود بوزینگان بشنویم. و اما افسوس که سیاست در منطقه تغییر کرده و کارخانةرجاله پروری که دهههاست از طریق فتوی جیرهخواران دستاربند و روانه کردن اوباش به خیابانها در کشورمان اعمال سیاست میکرد، دیگر نمیتواند به این شیوة مقدس ادامه دهد.
البته فکر نکنید ناخدا کلمب ابله است! ابداً! دعوت مجلس عوام از رضا پهلوی و طرح موضوع تدوین قانون اساسی بر مبنای اعلامیة جهانی حقوق بشر ثابت میکند که ناخدا کلمب کاملاً آگاه است که از طریق دین پروری وآخوند نوازی دیگر نمیتواند در ایران خیمه بزند، و مانند دوران شیرین تزارها با روسیه مرز مشترک داشته باشد. این مانور زیرکانه همچنین ثابت کرد انگلستان تا چه حد آمادة عقب نشینی از سیاستهای سنتی خود در کشورمان شده. مسلماً هیچ عقل سلیمی با پیشنهاد رضاپهلوی مبنی بر تدوین قانون اساسی منطبق با اعلامیةجهانی حقوق بشر مخالفت نخواهد کرد ولی ما به جرأت میگوئیم که دعوت از رضا پهلوی یک مانور بیش نیست. در تداوم همین مانور مزورانه است که فرانسه به عنوان پیشکار حاکمیت انگلستان میباید در ظاهر سیاست «اسلام ستیز» پیشه کند. و به همین دلیل تسلیما نسرین بزودی ساکن پاریس خواهد شد تا زمینة جنجال فراهم آید.
به گزارش فیگارو، مورخ پنجم ژانویه سالجاری، شهرداری پاریس عهدهدار تأمین محل سکونت تسلیما نسرین خواهد بود. به این ترتیب فرانسه نیز در مسیر سیاست نوین انگلستان قرار گرفت تا از حقوق زنان دفاع کند. ولی استعمار هرگز مدافع حقوق بشر نبوده و نخواهد بود. با این وجود، این حکومتها همواره حقوق بشر را به ابزار آشوب و سرکوب مردم در جهان سوم تبدیل کردهاند. همچنانکه در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر حقوق بشر به ابزار براندازی سلطنت پهلوی تبدیل شد. در واقع حاکمیت انگلستان با مانور جدید قصد بازگشت به دوران میرپنج را دارد تا باز هم یک حاشیة امن برای دستاربندان ایجاد کند و پس از مدتی با رها کردن قلادة چند دستاربند هار بساط «دیانت ما عین سیاست ما است» را به راه اندازد. چون نیروهای «امنیتی ـ نظامی» در ایران مانند نطفة حاکمیت از بیگانه دستور میگیرند.
همچنانکه در سال 1357 شاهد بودیم، ساواک آشوب برپا کرد و سران خودفروختة ارتش ایران در برابر آشوبطلبان اعلام «بیطرفی» کردند! یکی از نتایج بیطرفی کذا پس از سه دهه اظهارات آیدین آغداشلو در مورد فروغ فرخزاد است که به صورت «خاطره» نقل شده! میدانیم که بازار نقل خاطره از فروغ و هدایت بسیار پررونق است، در عوض هیچیک از نویسندگان فرهیختة مرز پرگهر سواد کافی برای نقد علمی آثار اینان ندارند. در نتیجه از نظر ادبی به آثار ایندو نخواهند پرداخت، ولی پیوسته به «یاد میآورند» که فروغ یا صادق هدایت چهها کردهاند.
در هر حال آیدین آغداشلو، نوچة معصومة سیحون، که از طریق نقاشی صحنههای دلفریب «فیلمفارسیهای» صدمن یکقاز «هنر» جاودان خود را به اثبات رسانده، «خاطرهای» نقل کرده که بیشتر به همان فیلمهای عوام پسند شباهت دارد. این «فیلم ـ خاطره» در سال 1344 در هتل پالاس ساخته شده، البته در ذهن آغداشلو. پرسوناژهای فیلم عبارتاند از خسرو گلسرخی، در نقش «پاسدار نوامیس»، فروغ فرخزاد، در نقش «زن شرمنده و فریبخورده»، یک جاهل مسلک مست که «مزاحم» نوامیس مردم میشود، و فردی به نام «احمدرضا» که اصلاً معلوم نیست کیست و چکاره است؟ کارگردان و راوی فیلم کذا نیز آیدین آغداشلو است.
میدانیم که آغداشلو «هنر» مهملبافی را در مکتب «معصومه جان» و ساواک آموخته و پروانه اعتمادی، نقاش شهیر جمکران را نیز از این «هنر» بینصیب نگذاشته. در هر حال سناریوی کامل این «فیلم» روی سایت «زیر چتر چل تیکه» موجود است. بله، یکی از روزهای گرم تابستان آغداشلو و پرسوناژهای فیلم در هتل پالاس نشسته بودند که یک «جاهل مسلک نیمه مست» سر میرسد و مستقیم میرود سر میز یک زن که چند مرد او را همراهی میکردهاند، و شروع به متلکپرانی به زن مذکور میکند! سپس خسرو گلسرخی در نقش لات بزن بهادر فیلمهای فارسی ظاهر شده و با کله به صورت آن مرد نیمهمست میکوبد، آنگاه فروغ فرخزاد، در نقش فروزان در فیلم «بهشت دور نیست» ظاهر شده به گریه میافتد، و احمدرضا «ناشناس» به رفع و رجوع صحنه میپردازد و سرانجام آغداشلو به ما میگوید «هرگز ندانستیم آن مرد کیست؟»
در این «داستان»، فروغ فرخزاد و خسرو گلسرخی موجودیت واقعی دارند و «راوی» یا همان آغداشلو نمیتواند در قالب آنان فرو رود. ولی میتواند رفتار و کرداری را به آنان نسبت دهد. با شناختی که از شخص آغداشلو داریم و با در نظر گرفتن اینکه «راوی» هویت خود را معمولاً در پس پردة هویت پرسوناژهای تخیلی بروز میدهد، و تنها پرسوناژ تخیلی نیز همان لات نیمه مست بوده، میتوانیم به صراحتبگوئیم که «آنمرد» در واقع تجلی شخص آغداشلو است که فانتاسمهای خود را به این وسیله بروز داده.
بدون آنکه نامی از شعرا ببریم میتوان گفت که شعر معاصر درست مانند جامعة ایران به دو بخش اندرونی و بیرونی تقسیم شده. عرصة شعر معاصر کاملاً «زنانه ـ مردانه» است! تعجب نکنیم! آقایان از فراق معشوق و زن رویائی میگویند، خانمها هم از «عشق» افلاطونی! البته شاعرههائی هم از این عرصه پای فراتر نهاده برای رهائی از زنانگی خود، از طریق طرد «مرد» و نفی او، «مردستیزی» را به نظم آوردهاند. پر واضح است که در این مقایسه، آندسته از شاعران مؤنث و مذکر که متعهد و مکتبیاند منظور نمیشوند، چرا که اینان شاعر نیستند، مداحان قدرتاند. در هر حال یک نوع سوم هم موجود است که به آن «شعرهای خانگی» میگوئیم که متعلق به شاعرههائی است که استعداد خود را برای به نظم در آوردن بیبیگوزکهای شیعة اثنی عشری و نقل داستان نخود و لوبیا و حبوبات و غلات تلف میکنند. خلاصه در این مرز پرگهر فراواناند «شاعران» که از ذوق و هنر شاعری بیبهرهاند. ولی شاهدیم که پروپاگاند استعمار میلیونها شاعر با «استعداد» را رها کرده، فقط به فروغ فرخزاد علاقه نشان میدهد، همچنانکه هزاران «نویسندة نعلینپرست» را کنار میگذارند و به صادق هدایت چشم دوختهاند، البته اینهمه فقط برای امر مقدس «لجنپراکنی» است!
یکی از اهداف مهم تبلیغات استعماری همانطور که بارها در این وبلاگ اشاره کردهایم، نفی فرهنگ از طریق گسترش ابتذال و بلاهت است. به همین جهت در آکادمیهای هنرپرور غرب «نشست»، پشت «نشست» برای فروغ فرخزاد و صادق هدایت بر پا میشود، یا اینکه رسانة ناخداکلمب و شرکاء با نخبگان مصاحبه میکنند تا بازار لجنپراکنی کساد نشود. اصولاً ما ایرانیان بهترین ضامن رونق کسب و کار استعماریم. همین فروشگاههای زنجیرهای «دبنهام» که قرار است بزودی در تهران شعبه باز کند، به گزارش سایت لوموند، مورخ پنجم ژانویه 2009، در آستانة ورشکستگی قرار دارد! و یکی از دلایل اصلی آتشسوزیهای پیاپی در فروشگاههای «بنتون»، بازکردن راه برای حضور انحصاری «دبنهام» است. میبینیم که «پیروان راه مصدق» اگر امروز دستشان از نفت کوتاه شده، جهت فراهم آوردن زمینة انحصار اقتصادی برای ناخداکلمب به آتش زدن فروشگاههای «بنتون» قیام کردهاند، تا ارواح شکمشان با اسرائیل مبارزه کنند یا به کشتار غیرنظامیان در غزه اعتراض کرده باشند!
جالب اینجاست که همزمان با مبارزات بوزینگان کفنپوش بر علیه اسرائیل و صلحطلبی ماشاالله قصابها، گروههای صلح طلب و چپگرایان اسرائیل نیز همراه با فلسطینیها بر ضد تهاجم نظامی به غزه تظاهرات میکنند و نمادهای نئونازی با صلیب شکسته را به آتش میکشند. با اینحال مشاور سابق احمدی نژاد، محمد علی رامین که ادعا میکند ایرانی است، رسماً دکان و سایت تبلیغات نئوفاشیست در جمکران افتتاح کرده! البته در این گیرودار حکومت جمکران نیز جهت رونق بازار فاشیسم به سرکوب تشکلهای موازی خود، از جمله گروه شیرین عبادی و کارگزاران روی آورده تا شوتوپرتها چند اصل اساسی سیاست استعمار را چشم بسته قبول کنند. نخست اینکه محفل شیرین عبادی و کارگزاران «مخالف» حکومتاند؛ دیگر اینکه آمریکا مدافع حقوق بشر و دمکراسی است، پس حکومت جمکران که سه دهه است ایران را به باغ وحش تبدیل کرده تا منافع آنگلوساکسونها تضمین شود، بسیار ضدامپریالیست به شمار می رود؛ و خلاصه اینکه اگر کسی میخواهد روی دمکراسی در ایران ببیند همانطور که «رشید.الف» فرضی توصیه کرده بود و به تائید حنازرچوبه هم رسید، میباید از پشتیبانی آمریکا اطمینان حاصل کند! چون همانطور که علی «یار بیوه زنان» ترگل ورگل بود، آمریکا هم حامی حقوق بشر اسلامی است، و شیرین عبادی تپلمپل چشم عموسام را حسابی گرفته.
اصولاً این روزها «مهراسلام» به دل خیلیها افتاده، و اینان تلاش دارند به هر ترتیب که شده «ثابت» کنند، «هویت ایرانی» به هویت پیروان ادیان ابراهیمی بسیار نزدیک است! سادهترین و ابلهانهترین راه برای «اثبات» چنین امر مقدسی این است که شباهت فراوان بین اسطورههای ایرانی و اسطورههای سامی «کشف» کرده آنرا به خورد مخاطب بدهیم. به عنوان نمونه، مانند فیروزه نهاوندی ادعا کنیم در اسطورههای ایران نیز «آدم و حوا» وجود دارد؛ یا مانند عباس معروفی بگوئیم داستان هابیل و قابیل به اسطورة «سلم و تور و ایرج» شباهت دارد و ... و حضرات که چنین تلاش «فرهنگی» را بر عهده گرفتهاند میپندارند نیک ورد آوردهاند، ولی یک نکتة مهم را فراموش فرموده و سوراخ دعا را بکلی گم کردهاند، و آن اینکه، اسطورههای اقوام ایرانی هیچ ارتباطی با اسطورههای سامی ندارد، چرا که سامیان بیبیگوزکهای خود را«مقدس» میشمارند در حالی که اقوام ایرانی هرگز به تقدیس اسطورههای خود نپرداختهاند! خلاصة مطلب ما حضرت جمشید و امام منوچهر و ابنکیخسرو نداریم! و کوروش کبیر هم در کتاب مقدس سامیان به «فرستادة خدا» و صاحب «نشان الهی» تبدیل شده.
و اما در میان متخصصان «تزریق تقدس» ادیان ابراهیمی به اسطورههای ایرانی، میباید از شکوه میرزادگی نیز نام برد، که تا چندی پیش به آرامگاه کوروش دخیل بسته بود و حاجت میطلبید. ایشان اخیراً تاکید فرمودهاند که هر زن ایرانی، یک «حوا» است! متن فرمایشات پیامبرگونة این «ننهحوا»، مقیم ینگه دنیا در وبلاگ «رامین مولائی» موجود است.
همانطور که پیشتر هم در این وبلاگ گفتیم در پی افزایش بهای نفت، رسانههای غرب به طبل زدن برای «بحران مالی» مشغول شدند حال آنکه بحران مالی ریشه در فروپاشی اتحادجماهیر شوروی دارد که اعضای سازمان ناتو تلاش کردند از طریق تهاجم نظامی به افغانستان، عراق و لبنان آنرا نادیده انگارند و پیامدهایاش را تا حد امکان به تأخیر اندازند. آخرین چشمه از این مقاومتها حمایت از فاشیستها در اروپای غربی و واگذاری نوار غزه به جنبش حماس بود. با شهادت مظلومانة «برادر» یورگ هایدر برنامة فاشیست نوازی در اروپای غربی رو به کندی گذارد ولی تحویل سلاح به حماس و تشویق اسرائیل به جنگ زرگری با جنبش کذا مفری برای ارتش ناتو فراهم آورد تا به اجرای برنامة گسترش دامنة جنگ به ایران از طریق نوکراناش در جمکران امیدوار شود.
همانطورکه گفتیم ایران یک کشور کلیدی در منطقه است و با فرسایش حکومت امام سیزدهم دوام و بقای حکومتهای اسلامی در کل منطقه به خطر خواهد افتاد. شکست ناتو در جنگ قفقاز باعث شد که استعمار به تقویت تشکلهای موازی در جمکران متوسل شود چون بجز حکومت گورکنها هیچ امید دیگری برای آنگلوساکسونها برای بازگشت به دوران جنگ سرد باقی نمانده.
اینچنین است که ناگهان سگهای هار حکومت کانون حقوق بشر اسلامی حاجیه عبادی را تعطیل میکنند و چون نتیجهای نمیگیرند یک تظاهرات در برابر دفتر و دستک این حقوقدان برجسته به راه میاندازند، و حقوقدان کذا بجای اقدام از طریق مجاری قانونی دست به جنجال و هیاهو میزند و دبیرکل سازمان ملل و اتحادیة اسلام پرور اروپا نیز بیانیه صادر میکنند، تا فاشیستهای محفل عبادی را مخالف حکومت اسلامی معرفی کنند! و در این گیرودار است که حکومت جمکران ناچار میشود بوزینگان کفن پوش را از فرودگاه و آستان مقدس سفارتخانهها جمعآوری کند.
خلاصه بگوئیم امروز عملة ساواک که تاکنون «تندرو» خوانده میشدند و از «دمکراسی» شیخ مهدی بازرگان، «سازندگی» حاج اکبر و «اصلاحات» محمد خاتمی ممانعت کرده بودند، امروز شدیداً از دولت احمدی نژاد انتقاد کردهاند! و مشخص شد که ساواک اراذل و اوباش را در واقع برای حمایت از دارودستة اکبر بهرمانی و محمد خاتمی از قفس بیرون کشیده. البته ما اینرا قبلاً میدانستیم، ولی بهتر بود از زبان خود بوزینگان بشنویم. و اما افسوس که سیاست در منطقه تغییر کرده و کارخانةرجاله پروری که دهههاست از طریق فتوی جیرهخواران دستاربند و روانه کردن اوباش به خیابانها در کشورمان اعمال سیاست میکرد، دیگر نمیتواند به این شیوة مقدس ادامه دهد.
البته فکر نکنید ناخدا کلمب ابله است! ابداً! دعوت مجلس عوام از رضا پهلوی و طرح موضوع تدوین قانون اساسی بر مبنای اعلامیة جهانی حقوق بشر ثابت میکند که ناخدا کلمب کاملاً آگاه است که از طریق دین پروری وآخوند نوازی دیگر نمیتواند در ایران خیمه بزند، و مانند دوران شیرین تزارها با روسیه مرز مشترک داشته باشد. این مانور زیرکانه همچنین ثابت کرد انگلستان تا چه حد آمادة عقب نشینی از سیاستهای سنتی خود در کشورمان شده. مسلماً هیچ عقل سلیمی با پیشنهاد رضاپهلوی مبنی بر تدوین قانون اساسی منطبق با اعلامیةجهانی حقوق بشر مخالفت نخواهد کرد ولی ما به جرأت میگوئیم که دعوت از رضا پهلوی یک مانور بیش نیست. در تداوم همین مانور مزورانه است که فرانسه به عنوان پیشکار حاکمیت انگلستان میباید در ظاهر سیاست «اسلام ستیز» پیشه کند. و به همین دلیل تسلیما نسرین بزودی ساکن پاریس خواهد شد تا زمینة جنجال فراهم آید.
به گزارش فیگارو، مورخ پنجم ژانویه سالجاری، شهرداری پاریس عهدهدار تأمین محل سکونت تسلیما نسرین خواهد بود. به این ترتیب فرانسه نیز در مسیر سیاست نوین انگلستان قرار گرفت تا از حقوق زنان دفاع کند. ولی استعمار هرگز مدافع حقوق بشر نبوده و نخواهد بود. با این وجود، این حکومتها همواره حقوق بشر را به ابزار آشوب و سرکوب مردم در جهان سوم تبدیل کردهاند. همچنانکه در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر حقوق بشر به ابزار براندازی سلطنت پهلوی تبدیل شد. در واقع حاکمیت انگلستان با مانور جدید قصد بازگشت به دوران میرپنج را دارد تا باز هم یک حاشیة امن برای دستاربندان ایجاد کند و پس از مدتی با رها کردن قلادة چند دستاربند هار بساط «دیانت ما عین سیاست ما است» را به راه اندازد. چون نیروهای «امنیتی ـ نظامی» در ایران مانند نطفة حاکمیت از بیگانه دستور میگیرند.
همچنانکه در سال 1357 شاهد بودیم، ساواک آشوب برپا کرد و سران خودفروختة ارتش ایران در برابر آشوبطلبان اعلام «بیطرفی» کردند! یکی از نتایج بیطرفی کذا پس از سه دهه اظهارات آیدین آغداشلو در مورد فروغ فرخزاد است که به صورت «خاطره» نقل شده! میدانیم که بازار نقل خاطره از فروغ و هدایت بسیار پررونق است، در عوض هیچیک از نویسندگان فرهیختة مرز پرگهر سواد کافی برای نقد علمی آثار اینان ندارند. در نتیجه از نظر ادبی به آثار ایندو نخواهند پرداخت، ولی پیوسته به «یاد میآورند» که فروغ یا صادق هدایت چهها کردهاند.
در هر حال آیدین آغداشلو، نوچة معصومة سیحون، که از طریق نقاشی صحنههای دلفریب «فیلمفارسیهای» صدمن یکقاز «هنر» جاودان خود را به اثبات رسانده، «خاطرهای» نقل کرده که بیشتر به همان فیلمهای عوام پسند شباهت دارد. این «فیلم ـ خاطره» در سال 1344 در هتل پالاس ساخته شده، البته در ذهن آغداشلو. پرسوناژهای فیلم عبارتاند از خسرو گلسرخی، در نقش «پاسدار نوامیس»، فروغ فرخزاد، در نقش «زن شرمنده و فریبخورده»، یک جاهل مسلک مست که «مزاحم» نوامیس مردم میشود، و فردی به نام «احمدرضا» که اصلاً معلوم نیست کیست و چکاره است؟ کارگردان و راوی فیلم کذا نیز آیدین آغداشلو است.
میدانیم که آغداشلو «هنر» مهملبافی را در مکتب «معصومه جان» و ساواک آموخته و پروانه اعتمادی، نقاش شهیر جمکران را نیز از این «هنر» بینصیب نگذاشته. در هر حال سناریوی کامل این «فیلم» روی سایت «زیر چتر چل تیکه» موجود است. بله، یکی از روزهای گرم تابستان آغداشلو و پرسوناژهای فیلم در هتل پالاس نشسته بودند که یک «جاهل مسلک نیمه مست» سر میرسد و مستقیم میرود سر میز یک زن که چند مرد او را همراهی میکردهاند، و شروع به متلکپرانی به زن مذکور میکند! سپس خسرو گلسرخی در نقش لات بزن بهادر فیلمهای فارسی ظاهر شده و با کله به صورت آن مرد نیمهمست میکوبد، آنگاه فروغ فرخزاد، در نقش فروزان در فیلم «بهشت دور نیست» ظاهر شده به گریه میافتد، و احمدرضا «ناشناس» به رفع و رجوع صحنه میپردازد و سرانجام آغداشلو به ما میگوید «هرگز ندانستیم آن مرد کیست؟»
در این «داستان»، فروغ فرخزاد و خسرو گلسرخی موجودیت واقعی دارند و «راوی» یا همان آغداشلو نمیتواند در قالب آنان فرو رود. ولی میتواند رفتار و کرداری را به آنان نسبت دهد. با شناختی که از شخص آغداشلو داریم و با در نظر گرفتن اینکه «راوی» هویت خود را معمولاً در پس پردة هویت پرسوناژهای تخیلی بروز میدهد، و تنها پرسوناژ تخیلی نیز همان لات نیمه مست بوده، میتوانیم به صراحتبگوئیم که «آنمرد» در واقع تجلی شخص آغداشلو است که فانتاسمهای خود را به این وسیله بروز داده.
...
1 نظردهید:
ba tabrikate sale now miladi,
va tajdid eradat va hambastagi ba labeyeh tize 93% asar shivayetan,
jesaratan be arzetan beresanam ke mojoudi be esme
smail noor ala,
in dafe ham hoghe zadeh va be jaye khodash
aghdashlooye bdbakht ra hamrah forough farrokhzad
be
hotel palast ferestadeh!
samimaneh
modire bash-gahe bahse shirin noy now
P.S.
nazarte very very noy new aghadshloo
http://www.jalalifakhr.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=56&Itemid=36
ارسال یک نظر
<< بازگشت