جمعه، دی ۱۳، ۱۳۸۷



لیبرال ـ مؤمن!


...
در پی تضعیف نانخورهای اسرائیل در نوار غزه، و ترک خوردن «هلال نکبت و ادبار شیعه» که آمریکا با خون‌دل آن را ساخته و پرداخته بود، حکومت مفلوک اسلامی تمام تلاش خود را به کار گرفته تا دارودستة ابودلقک بهرمانی را به عنوان «لیبرال ـ دمکرات» و حتی «مارکسیست» به شوت‌وپرت‌ها حقنه کند. باشد که از اینراه تداوم نکبت اسلامی در ایران تضمین شود. از اینرو، در تاریخ 12 دی‌ماه‌سالجاری،‌ حنازرچوبه، شیپور سازمان سیا و ارگان رسمی حکومت جمکران، در مطلبی با کدخبر 286449 تحت عنوان: «چرا کارگزاران توقیف شد!» ضمن جدا کردن حساب اکبربهرمانی از کارگزاران سازندگی، این محفل را به «لیبرال ـ دمکراسی»، آمریکا و «مارکسیسم» پیوند زده!

در راستای سیاست تقسیم به دو گروه کاذب، اکبر بهرمانی و گروه کارگزاران در ظاهر دو موضع متخالف اتخاذ کرده‌اند. به همین دلیل به موازات موضع‌گیری ظاهری کارگزاران بر ضد جنبش حماس ـ این جنبش ریشه در مصر دارد و در سال 2007، با حمایت اسرائیل و اروپا از طریق کودتا در نوار غزه قدرت را به دست گرفت ـ سازمان تبلیغات اسلامی برای اکبر بهرمانی یک وق‌وقیة مرغوب در باب عاشورا و در ستایش از حماس تدوین کرده تا پیوند مستقیم کارگزاران و اکبر بهرمانی را در پس پردة جنجال پنهان دارد. چرا که اینروزها بازار «لیبرال ـ دمکراسی» و «مارکسیسم»، البته فقط در شعار بسیار گرم و داغ است. ولی در عالم واقعیت جز این است، و به مصداق «زمین شوره، سنبل برنیارد»، از نکبت و ادبار «کارگزاران حسینی» هرگز «لیبرال ـ ‌دمکراسی» و یا «مارکسیسم» بر نخواهد خاست. اما وقتی پای منافع آنگلوساکسون‌ها در میان باشد، غیرممکن هم ممکن می‌شود و همانطورکه تاج زاده ‌گفته، پادشاهی سوئد هم می‌تواند جمهوری شود!

پس بازگردیم به پروپاگاند حنازرچوبه برای کارگزاران سازندگی. این پروپاگاند بر شیوة «تکرار برای تقویت» استوار شده. در این شیوه، به بهانة نکوهش از یک موضوع مورد قبول‌ مخالفان، آنرا تکرار می‌کنند تا بتوانند حین تکرار، به «تحریف» آن پرداخته و همزمان با «تخریب مخالفان» به صفوف آنان «نفوذ» کنند.

پس از توقیف روزنامة کارگزاران، حنازرچوبه، از یکسو، مواضع رسانة دارودستة بهرمانی را منطبق با نگرش مخالفین به مسائل روز جلوه می‌دهد، و از سوی دیگر، مزورانه چنین نگرشی را آمریکائی معرفی کرده می‌گوید، حاکمیت آمریکا در برابر مسائل فوق واکنشی مشابه مخالفان حکومت اسلامی دارد! به این ترتیب مخاطب شوت‌وپرت فراموش می‌کند که حکومت پوشالی جمکران خود بازتابی است واقعی از نگرش آمریکا به مسائل منطقه، و اینکه، نگرش فوق هیچ ارتباطی با منطق و تعادل و هنجار دمکراتیک نمی‌تواند داشته باشد.

روشن‌تر بگوئیم، اگر کسی مطلب حنازرچوبه را بخواند با توجه به نفرت عمیقی که حکومت اسلامی در دل مردم ایجاد کرده، به همسوئی آشکار خود با مواضع کارگزاران پی می‌برد و فراموش می‌کند که آمریکا برای استقرار حکومت‌های مشابه حکومت جمکران علاوه بر تهاجم نظامی به افغانستان، فقط چهارده لشکر در عراق متمرکز کرده و از پشتیبانی بی‌قید و شرط سپاه پاسداران در عراق و افغانستان نیز برخودار است.

خلاصة مطلب با مطالعة مقالة حنازرچوبه، متوجه می‌شویم که مواضع کارگزاران از بسیاری جهات به مواضع وبلاگ ناهید رکسان و دیگر طرفداران دمکراسی نزدیک است! با یک تفاوت عمده که معمولاً از چشم خواننده پنهان می‌ماند. و آن اینکه ما برای استقرار دمکراسی در ایران با هرگونه براندازی مخالف‌ایم، و اینکه هیچ ارتباطی را با محافل و بنیادهای مدافع فاشیسم در غرب نمی‌پذیریم، از جمله فریدام هاوس، اینترپرایز و ... و آکادمی‌های غرب. چرا که نیک می‌دانیم آکادمی‌های کذا همگی در خدمت منافع استعماری قرار دارند. ولی حنازرچوبه به ما می‌گوید، رسانة کارگزاران در تاریخ 28 اردیبهشت‌ماه سالجاری از یک دانشجو به نام «رشید. الف» مقاله‌ای منتشر کرده. این دانشجو به گفتة حنازرچوبه پیشتر به جرم اغتشاش در دانشگاه دو ترم نیز از تحصیل محروم شده بود. همین فرد در سال 1385 در وبلاگ خود طرح براندازی نظام را هم ارائه کرده! حنازرچوبه این فرد را «لیبرال» می‌خواند و می‌گوید او با تشکلی متعلق به دختر «دیک‌چنی» در دوبی مرتبط است! اینجاست که اگر حواس‌مان جمع باشد متوجه خواهیم شد که دانشجوی مذکور مانند پاسدار اکبر یک آشوب طلب مفلوک بیش نیست، و هیچ ارتباطی با لیبرالیسم نمی‌تواند داشته باشد، دانشجوی کذا بزی است از گلة «مخالفان خودی»!

اگر مدیر مسئول حنازرچوبه قیاس به نفس کرده، ما ابله نیستیم. در مملکتی که مترجم اعلامیة جهانی حقوق بشر را می‌ربایند و به قتل می‌رسانند، یک دانشجوی مافنگی نمی‌تواند روی وبلاگش طرح براندازی نظام «مقدس» را ارائه کند، و در دانشگاه اغتشاش به راه اندازد و در برابر چنین «اقداماتی» فقط دو ترم از تحصیل محروم شود! حماقت سردمداران حکومت و تبلیغات‌چی‌های نظام «مقدس» واقعاً از حد متعارف فراتر رفته، اینان می‌پندارند در دوران شیرین انتشار نامة دست‌ساز «رشیدی مطلق» به سر می‌برند و امروز با توسل به همان شیوه‌ها می‌توان، پس از گذشت سه دهه، نتیجه‌ای یکسان از پروپاگاند و آشوب ‌به دست آورد.

بله دانشجوی به اصطلاح «لیبرال» ما در وبلاگ‌اش، که برخلاف صدها وبلاگ مردم عادی اصلاً فیلتر نمی‌شود، تا مثل سایت روزآن‌لاین و گویانیوز همه به آن دسترسی داشته باشند، زمانیکه طرح براندازی نظام مقدس را ارائه کرده در واقع بند را آب داده و نوشته:

«هرگونه مبارزه و حرکت اوپوزیسیون بدون حمایت و ایفای نقش دولت ایالات متحد بی‌نتیجه خواهد بود[...]»

به این ترتیب «رشید.الف» که خود را به غلط «لیبرال» معرفی کرده، آشکارا ایالات متحد را نیز طرفدار لیبرالیسم و آزادی در کشورمان وانمود می‌کند. وجه مشترک «رشید.الف» و رهبر فرزانه و دیگر سردمداران حکومت نعلین در همینجا آشکار می‌شود! چون فعلة فاشیسم و به ویژه «رهبرفرزانه» اصرار فراوان دارند، آمریکا را مدافع لیبرال دمکراسی و حقوق بشر معرفی کنند! البته رسوائی «رشید.الف» و همسوئی وی با سازمان تبلیغات اسلامی به این مختصر ختم نمی‌شود.

رشیدکذا، لاف فراوان می‌زند که مارکسیست هم بوده! و اطرافیان‌اش در خانواده همه «چپ» بوده‌اند. خلاصه بگوئیم در خانة رشیدخان کذا «وحدت کلمه» حاکم بوده. ولی این مارکسیست دلسوخته به گفتة خویش، از طریق ارتباط با دارودستة دوم خردادی‌ها و آشنائی با محمد مصدق و مطالعة «تزهای» عبدالکریم سروش، به یک لیبرال دمکرات آنهم از نوع پدرسوخته تبدیل می‌شود. چرا که محمد مصدق خادم وفادار استعمار انگلستان بود، و دارودستة خاتمی و عبدالکریم سروش کوچک‌ترین ارتباطی با لیبرال دمکراسی نداشته و ندارند. پیشتر سخنرانی‌های سروش و خاتمی و شرکاء را به تفصیل بررسی کرده‌ایم. این حضرات علیرغم ظاهرسازی‌های فراوان همگی سر در آخور فاشیسم ساخته و پرداختة مکتب فرانکفورت دارند، و با تکیه بر «دین عقلانی» آب به آسیاب فاشیسم بین‌الملل در ایران می‌ریزند. درست مثل همین «رشید. الف» خودمان که لیبرالی «مؤمن» است!

ولی همین رشید «مؤمن»، علیرغم چنین گزافه‌گوئی‌ها، کودتای 22 بهمن را همچنان «انقلاب» می‌نامد تا بتواند خود را ضدانقلاب معرفی کند! چون این مدعی لیبرالیسم فراموش کرده که 31 ‌سال پیش،‌ تقریبا همزمان با انتشار نامة مضحک «رشیدی مطلق» در رسانة مسعودی‌ها، ژنرال هویزر هم وارد تهران شد تا کودتا را سازمان دهد. در واقع این «رشید.الف» ناشیانه می‌کوشد از طریق طبل زدن برای لیبرالیسم فرضی آمریکا، نقش آمریکا در «انقلاب» کذا را پنهان داشته، با ضدانقلاب خواندن خویش، انقلاب کمونیستی و کودتای سازمان ناتو را در ترادف با یکدیگر قراردهد و از این راه برای کودتای ننگین 22 بهمن کسب وجهه کند‌:

«من به معنای واقعی کلمه ضد‌انقلاب‌ام. چه اسلامی، چه کمونیستی، چه هر چیز دیگر! من اصلاً ضدانقلاب‌تر از خودم سراغ ندارم!»


همانقدر که کودتای 22 بهمن انقلاب است، رشیدالف هم لیبرال می‌تواند باشد. و به همین دلیل است که دانشجوی مذکور به اوپوزیسیون توصیه می‌کند دل آمریکا را به دست آورد تا بتواند با برخورداری از کمک و حمایت آمریکا با حکومت اسلامی که ساخته و پرداختة همین آمریکاست «مقابله» کند:‌

«رهبران اوپوزیسیون هر طرحی که برای براندازی جمهوری اسلامی دارند اگر به نقش و موقعیت دولت آمریکا توجه نکنند فقط آب در هاون می‌کوبند.»

با در نظر گرفتن همین خطوط نوین در سیاست داخلی جمکران است که پی‌ می‌بریم چرا در وق‌وقیة امروز که توسط اکبر بهرمانی اجرا شد، و به زوزه و روضه و ریختن اشک تمساح برای فلسطینی‌ها اختصاص یافته بود، سید مهدی خاموشی در مورد نقش آمریکا در جنگ غزه اینچنین خفقان گرفته بود. حتماً اسرائیل اینبار بدون موافقت و حمایت آمریکا تهاجم نظامی به غزه را آغاز کرده چون مانند حکومت اسلامی مستقل شده! بله، اگر همه چیز طبق برنامة پوکویاما در سازمان مفلوک پیش رود رشیدالف‌ها هم‌صدا برایمان زوزة «در بهار آزادی، جای آمریکا خالی» سر خواهند داد.





نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت