نارسیس و نماز!
...
«اگر کسی در بیابانها به دلیل بیغذائی [...] بمیرد برای او بهتر است که در نظام اسلامی مبتلا به زندگی شود[...]»
سخنان شیخ مهدی طائب، در فارس نیوز، مورخ 20 دیماه سالجاری.
«[امام حسین] نفرمود که ما میخواهیم جنگ بکنیم، خیر، برای نماز جنگ کردند[...]»
صحیفة نور، جلد 12، ص 148، در فارس نیوز، مورخ 17 دیماه سالجاری
در وبلاگ «نارسیس و دمکراسی» با تکیه بر اسطورة نارسیس به «زبان انسداد» اشاره کردیم. زبان انسداد که از این پس آنرا «زبان نارسیس» میخوانیم، از تمام ویژگیهای «اسطورههای ادیان ابراهیمی» برخوردار است. این زبان همانند زبان کتب مقدس، زنستیز است و شیفتة پدر. زندگی نارسیس در کنار آب میگذرد و در آب به پایان میرسد. زبان نارسیس با گذشت زمان و تحولات بیگانه است، همانطور که زندگی نارسیس در سکون و یکنواختی، با نگریستن در آب سپری شد. البته اسطورة نارسیس برخلاف اسطورههای سامی «مقدس» نیست ولی مانند آنها زندگی را نفی میکند.
در ادیان ابراهیمی نیز «بندگان خداوند» باید زندگی را به نگریستن در آینة مرگ بگذرانند. «زبان نارسیس» در حلقة بستة یک قومیت، یک نژاد و یک مذهب محدود میماند و با تکیه بر یک خاستگاه اسطورهای واحد، ناب و «مقدس»، هر آنچه «غیر خودی» میخواند نفی میکند. به عنوان نمونه مسلمانان یا مسیحیان و یهودیان، علیرغم برخورداری از پدر و مادر مشترک اسطورهای، به دلیل وجود پیامبران متفاوت و تفاوتهای جزئی در اسطورههای مقدسشان در تضاد کامل با یکدیگر قرار میگیرند.
یهودستیزی در کلیسای کاتولیک و اسلام ریشه در همین تفاوتهای «فرضی» دارد. مسیحیان ادعا میکنند که یک یهودی باعث مرگ عیسی شد، در صورتیکه عیسی خود نیز یهودی بود. ولی کلیسا به این واقعیت توجه نمیکند. همین اعتقادات ابلهانه که ریشه در روایات و اسطورهها دارد، در قرن بیستم نیز در قلب اروپای فاشیست به ابزار پروپاگاند برای طرد «نژاد پست»، حذف معلولین و همجنسگرایان و به ویژه مبارزه با نظریات «انسانمحور» شد. پس از جنگ دوم جهانی، غرب همزمان با ترویج فاشیسم در اروپا، با اعمال سیاست «یک قوم، یک کشور» دو کانون تنش مداوم به نام پاکستان و اسرائیل نیز در منطقه ایجاد کرد. پیامدهای شوم چنین سیاستی را تا امروز در ایران، عراق، افغانستان و کل منطقه شاهدیم.
میدانیم که القاعده و طالبان نیز توسط سازمان ناتو ساخته و پرداخته شدهاند، درست مانند حماس که دست پروردة اسرائیل است. و امروز اسرائیل با مخلوق خود میجنگد. همچنانکه پیشتر نیز سازمان ناتو به بهانة واهی مبارزه با تروریسم به افغانستان حمله کرد. زمانی که در سال 2001 ایالات متحد به بهانة تلافی حملات 11 سپتامبر تهاجم نظامی به افغانستان را آغاز کرد، اسرائیل به سازماندهی حماس مشغول بود. و فراموش نکنیم که حاکمیت اسرائیل درست مانند حکومت اسلامی پیرو سیاستهای پنتاگون است. و هر چند سیاستهای پنتاگون تغییری نکرده، سازمان ناتو دیگر از اجرای سیاستهای مذکور ناتوان مانده. ابراز تمایل استعمار به «حقوق بشر» در ایران در همین راستا صورت میپذیرد. خزیدن سیدابراهیم نبوی از سوی «شیخ» به سوی «شاه» نیز بیدلیل نیست.
پیرامون خزیدن آرام سیدابراهیم از جبهة لاتالله به سمت «شاهالله» میباید به سیدابراهیم و همپالکیهایشان یادآور شویم که خوشبختانه از سال 1978، بیش از سه دهه فاصله گرفتهایم، و اگر در آن سالها سازمان ناتو با شعار «حقوق بشر» مشتی لات و اوباش را بجای شاه و دربار پهلوی قرار داد، امروز نمیتواند با توسل به همان «شعار» حقوق بشر براندازی کند و برای پیشبرد سیاستهای خود رضا پهلوی را بجای «لاتالله» بنشاند. پس به فعلة ساواک در جمکران که «تظاهرات» و «مبارزات» میکنند و جنگ زرگری با شاخک محفل نوبل به راه انداختهاند میگوئیم که آب در هاون میکوبند.
صحنهسازی حاکمیت انگلستان و برنامة اعلام شده در مجلس عوام بسیار فریبنده بود، هی کردن بوزینهگان کفن پوش به خیابانها، و تهاجم سگهایهار به دفترودستک عبادی نیز با مهارت بسیار انجام پذیرفت! ولی طرفداری رسمی رضا پهلوی از کانون حقوق بشر اسلامی و شخص شیرین عبادی، که چندی پیش در فارس نیوز ادب و تربیت اجتماعی خود را از طریق هتاکی به شاه سابق بر همگان آشکار کرد، بسیار ناشیانه صورت گرفت! و همین پشتیبانی ناشیانه هر چه را که ناخداکلمب بینوا در راه تحقق پروژة رابرت مکفال، «گذار به دمکراسی در ایران» رشته بود، به یکباره پنبه کرد! چرا که رضا پهلوی، اگر به دلیل جایگاه ویژة خود به عنوان وارث تاج و تخت ایران، میتواند رذالت و رفتار مبتذل شخص عبادی را نادیده گیرد، نمیتواند حقوق بشر را نادیده انگاشته به دفاع از معجونی بپردازد که اسلامباوران جمکران به نام حقوقبشر علم کردهاند!
به عبارت دیگر کسی که ماه گذشته در مجلس عوام انگلستان از تدوین قانون اساسی ایران بر مبنای اعلامیة جهانی حقوق بشر سخن میگوید منطقاً میباید طرفدار حقوق بشر باشد، نه سخنگوی ضدحقوق بشر! و «حقوق بشر اسلامی» که دارودستة عبادی مدافع آن شدهاند، در تضاد کامل با اعلامیة جهانی حقوق بشر قرار دارد و به همین دلیل کسی نمیتواند مدعی طرفداری از این اعلامیه باشد و همزمان از فاشیسم یا همان حقوق بشر نسبی که شیرین عبادی جارچی آن شده حمایت کند! بالاخره رضا پهلوی و اطرافیاناش باید موضع خود را با حقوق بشر نسبی ابداع فاشیسم، و اعلامیة جهانی حقوق بشر در ویراست جهانشمول آن روشن کنند، چرا که فعالیت سیاسی نیاز به موضعگیری و مواضع منسجم دارد. تغییر موضع مداوم و رنگ عوض کردن را نمیتوان فعالیت سیاسی نامید.
خلاصه بگوئیم رضا پهلوی با این کار دست ناخداکلمب و فعلهشان را حسابی در پوست گردو گذاشته! البته ما پیشتر هم گفتیم که از براندازی در هر حال حمایت نمیکنیم و فریب شعارهای پوچ ناخداکلمب را هم نمیخوریم. سازمان ناتو و به ویژه آنگلوساکسونها باید رؤیای تدوام دور باطل «شیخ و شاه» را در کشورمان به گور ببرند. همانطورکه گفتیم نتیجة جنگ زرگری اسرائیل و حماس، که به کشتار غیرنظامیان انجامید، مانند جنگ 33 روزه جز عقب نشینی ناتو حاصلی نخواهد داشت. و تضعیف ناتو در منطقه تضعیف سیاست طالبان پروری و تونلسازی است.
دلیل افشاگری ژرژ مالبرونو در مورد فعالیتهای «اسلامی» مصر و جنبش «مبارز» حماس در غزه، که در وبلاگ «دوبووار در غزه» به آن اشاره داشتیم، در واقع عقب نشینی سازمان ناتو از مواضع سنتی خود در منطقه است. این افشاگریها از قضای روزگار با سفر «دیهوپ شفر»، دبیرکل سازمان جنایتکار ناتو به منطقه نیز تقارن زمانی پیدا کرده! در واقع دولتهای پوشالی اتحادجماهیر نوکری که اقتصادشان مانند اقتصاد حکومت اسلامی بر گسترش «قاچاق» استوار شده، میباید از «اقتصاد اسلامی» خود چشم پوشی کنند.
خواهیم دید که بسته شدن تونلهای رفح، در مصر و فلسطین، «اسکلههای سرداران» را نیز در جنوب ایران به تعطیل خواهد کشاند، و سیاست «تداوم محرومیت مناطق مرزی»، که به ویژه در بلوچستان اعمال میشود فرو خواهد ریخت. چرا که تغییرات از مصر، نقطة شروع «سیاست انسداد» در منطقه آغاز شده و بزودی به ایران خواهد رسید. پیامد پایان سیاست انسداد، مسلماً ابعاد مختلفی خواهد داشت که در زمینة زبانشناسی منطقاً به فروپاشی «زبان انسداد» منجر میشود.
سخنان شیخ مهدی طائب، در فارس نیوز، مورخ 20 دیماه سالجاری.
«[امام حسین] نفرمود که ما میخواهیم جنگ بکنیم، خیر، برای نماز جنگ کردند[...]»
صحیفة نور، جلد 12، ص 148، در فارس نیوز، مورخ 17 دیماه سالجاری
در وبلاگ «نارسیس و دمکراسی» با تکیه بر اسطورة نارسیس به «زبان انسداد» اشاره کردیم. زبان انسداد که از این پس آنرا «زبان نارسیس» میخوانیم، از تمام ویژگیهای «اسطورههای ادیان ابراهیمی» برخوردار است. این زبان همانند زبان کتب مقدس، زنستیز است و شیفتة پدر. زندگی نارسیس در کنار آب میگذرد و در آب به پایان میرسد. زبان نارسیس با گذشت زمان و تحولات بیگانه است، همانطور که زندگی نارسیس در سکون و یکنواختی، با نگریستن در آب سپری شد. البته اسطورة نارسیس برخلاف اسطورههای سامی «مقدس» نیست ولی مانند آنها زندگی را نفی میکند.
در ادیان ابراهیمی نیز «بندگان خداوند» باید زندگی را به نگریستن در آینة مرگ بگذرانند. «زبان نارسیس» در حلقة بستة یک قومیت، یک نژاد و یک مذهب محدود میماند و با تکیه بر یک خاستگاه اسطورهای واحد، ناب و «مقدس»، هر آنچه «غیر خودی» میخواند نفی میکند. به عنوان نمونه مسلمانان یا مسیحیان و یهودیان، علیرغم برخورداری از پدر و مادر مشترک اسطورهای، به دلیل وجود پیامبران متفاوت و تفاوتهای جزئی در اسطورههای مقدسشان در تضاد کامل با یکدیگر قرار میگیرند.
یهودستیزی در کلیسای کاتولیک و اسلام ریشه در همین تفاوتهای «فرضی» دارد. مسیحیان ادعا میکنند که یک یهودی باعث مرگ عیسی شد، در صورتیکه عیسی خود نیز یهودی بود. ولی کلیسا به این واقعیت توجه نمیکند. همین اعتقادات ابلهانه که ریشه در روایات و اسطورهها دارد، در قرن بیستم نیز در قلب اروپای فاشیست به ابزار پروپاگاند برای طرد «نژاد پست»، حذف معلولین و همجنسگرایان و به ویژه مبارزه با نظریات «انسانمحور» شد. پس از جنگ دوم جهانی، غرب همزمان با ترویج فاشیسم در اروپا، با اعمال سیاست «یک قوم، یک کشور» دو کانون تنش مداوم به نام پاکستان و اسرائیل نیز در منطقه ایجاد کرد. پیامدهای شوم چنین سیاستی را تا امروز در ایران، عراق، افغانستان و کل منطقه شاهدیم.
میدانیم که القاعده و طالبان نیز توسط سازمان ناتو ساخته و پرداخته شدهاند، درست مانند حماس که دست پروردة اسرائیل است. و امروز اسرائیل با مخلوق خود میجنگد. همچنانکه پیشتر نیز سازمان ناتو به بهانة واهی مبارزه با تروریسم به افغانستان حمله کرد. زمانی که در سال 2001 ایالات متحد به بهانة تلافی حملات 11 سپتامبر تهاجم نظامی به افغانستان را آغاز کرد، اسرائیل به سازماندهی حماس مشغول بود. و فراموش نکنیم که حاکمیت اسرائیل درست مانند حکومت اسلامی پیرو سیاستهای پنتاگون است. و هر چند سیاستهای پنتاگون تغییری نکرده، سازمان ناتو دیگر از اجرای سیاستهای مذکور ناتوان مانده. ابراز تمایل استعمار به «حقوق بشر» در ایران در همین راستا صورت میپذیرد. خزیدن سیدابراهیم نبوی از سوی «شیخ» به سوی «شاه» نیز بیدلیل نیست.
پیرامون خزیدن آرام سیدابراهیم از جبهة لاتالله به سمت «شاهالله» میباید به سیدابراهیم و همپالکیهایشان یادآور شویم که خوشبختانه از سال 1978، بیش از سه دهه فاصله گرفتهایم، و اگر در آن سالها سازمان ناتو با شعار «حقوق بشر» مشتی لات و اوباش را بجای شاه و دربار پهلوی قرار داد، امروز نمیتواند با توسل به همان «شعار» حقوق بشر براندازی کند و برای پیشبرد سیاستهای خود رضا پهلوی را بجای «لاتالله» بنشاند. پس به فعلة ساواک در جمکران که «تظاهرات» و «مبارزات» میکنند و جنگ زرگری با شاخک محفل نوبل به راه انداختهاند میگوئیم که آب در هاون میکوبند.
صحنهسازی حاکمیت انگلستان و برنامة اعلام شده در مجلس عوام بسیار فریبنده بود، هی کردن بوزینهگان کفن پوش به خیابانها، و تهاجم سگهایهار به دفترودستک عبادی نیز با مهارت بسیار انجام پذیرفت! ولی طرفداری رسمی رضا پهلوی از کانون حقوق بشر اسلامی و شخص شیرین عبادی، که چندی پیش در فارس نیوز ادب و تربیت اجتماعی خود را از طریق هتاکی به شاه سابق بر همگان آشکار کرد، بسیار ناشیانه صورت گرفت! و همین پشتیبانی ناشیانه هر چه را که ناخداکلمب بینوا در راه تحقق پروژة رابرت مکفال، «گذار به دمکراسی در ایران» رشته بود، به یکباره پنبه کرد! چرا که رضا پهلوی، اگر به دلیل جایگاه ویژة خود به عنوان وارث تاج و تخت ایران، میتواند رذالت و رفتار مبتذل شخص عبادی را نادیده گیرد، نمیتواند حقوق بشر را نادیده انگاشته به دفاع از معجونی بپردازد که اسلامباوران جمکران به نام حقوقبشر علم کردهاند!
به عبارت دیگر کسی که ماه گذشته در مجلس عوام انگلستان از تدوین قانون اساسی ایران بر مبنای اعلامیة جهانی حقوق بشر سخن میگوید منطقاً میباید طرفدار حقوق بشر باشد، نه سخنگوی ضدحقوق بشر! و «حقوق بشر اسلامی» که دارودستة عبادی مدافع آن شدهاند، در تضاد کامل با اعلامیة جهانی حقوق بشر قرار دارد و به همین دلیل کسی نمیتواند مدعی طرفداری از این اعلامیه باشد و همزمان از فاشیسم یا همان حقوق بشر نسبی که شیرین عبادی جارچی آن شده حمایت کند! بالاخره رضا پهلوی و اطرافیاناش باید موضع خود را با حقوق بشر نسبی ابداع فاشیسم، و اعلامیة جهانی حقوق بشر در ویراست جهانشمول آن روشن کنند، چرا که فعالیت سیاسی نیاز به موضعگیری و مواضع منسجم دارد. تغییر موضع مداوم و رنگ عوض کردن را نمیتوان فعالیت سیاسی نامید.
خلاصه بگوئیم رضا پهلوی با این کار دست ناخداکلمب و فعلهشان را حسابی در پوست گردو گذاشته! البته ما پیشتر هم گفتیم که از براندازی در هر حال حمایت نمیکنیم و فریب شعارهای پوچ ناخداکلمب را هم نمیخوریم. سازمان ناتو و به ویژه آنگلوساکسونها باید رؤیای تدوام دور باطل «شیخ و شاه» را در کشورمان به گور ببرند. همانطورکه گفتیم نتیجة جنگ زرگری اسرائیل و حماس، که به کشتار غیرنظامیان انجامید، مانند جنگ 33 روزه جز عقب نشینی ناتو حاصلی نخواهد داشت. و تضعیف ناتو در منطقه تضعیف سیاست طالبان پروری و تونلسازی است.
دلیل افشاگری ژرژ مالبرونو در مورد فعالیتهای «اسلامی» مصر و جنبش «مبارز» حماس در غزه، که در وبلاگ «دوبووار در غزه» به آن اشاره داشتیم، در واقع عقب نشینی سازمان ناتو از مواضع سنتی خود در منطقه است. این افشاگریها از قضای روزگار با سفر «دیهوپ شفر»، دبیرکل سازمان جنایتکار ناتو به منطقه نیز تقارن زمانی پیدا کرده! در واقع دولتهای پوشالی اتحادجماهیر نوکری که اقتصادشان مانند اقتصاد حکومت اسلامی بر گسترش «قاچاق» استوار شده، میباید از «اقتصاد اسلامی» خود چشم پوشی کنند.
خواهیم دید که بسته شدن تونلهای رفح، در مصر و فلسطین، «اسکلههای سرداران» را نیز در جنوب ایران به تعطیل خواهد کشاند، و سیاست «تداوم محرومیت مناطق مرزی»، که به ویژه در بلوچستان اعمال میشود فرو خواهد ریخت. چرا که تغییرات از مصر، نقطة شروع «سیاست انسداد» در منطقه آغاز شده و بزودی به ایران خواهد رسید. پیامد پایان سیاست انسداد، مسلماً ابعاد مختلفی خواهد داشت که در زمینة زبانشناسی منطقاً به فروپاشی «زبان انسداد» منجر میشود.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت