ممد باکره و میرحسین نجار!
...
از قدیم گفتهاند، «میمون هر چه زشتتره، بازیش بیشتره!» ونزوئلا و موریتانی روابط خود را با اسرائیل قطع کردند و در راستای همین سیاست که از سوی گروه برژینسکی اعمال میشود، منوچهر متکی، وزیر امورخارجة حکومت مفلوک هم به دیگر اعضای اتحادجماهیر نوکری پیشنهاد داده، روابط خود را با اسرائیل قطع کنند. به این ترتیب استعمار غرب از طریق منزوی کردن دروغین اسرائیل توسط نوکرانش در منطقه به میتواند به دوران شیرین گذشته بازگردد! چرا که اگر در منطقه همچنان «پس، پس برویم» بزودی به دوران ماقبل تاریخ خواهیم رسید، و در هزارة سوم اسطورهها به تاریخ ملتها تبدیل خواهند شد.
بله! تهاجم نظامی اسرائیل به غزه نه تنها آب به آسیاب جنگفروشان غرب میریزد که تنور یخزدة پادوهایشان را در ایران و در دیگر جماهیر«نوکری» گرم و داغ میکند. چرا که چنین جنگ پرسودی در ایران، مهمترین کشور منطقه، زمینة عربده جوئی و قانونشکنی را برای دو گروه حکومتی «هارد» و«سافت» فراهم آورده. و این تجارت پرسود به ایران محدود نمیشود.
حدود سه دهه پس از مرگ کارل مارکس، در سال 1914، نخستین جنگ جهانی آغاز شد و از آنجا که نتیجة این جنگ برای سرمایهسالاری جهانی بسیار رضایت بخش بود و به گسترش توحش، خشونت و به ویژه فاشیسم کمک فراوان کرد، از آنهنگام هر گاه سرمایهداری جهانی با بحران روبرو میشود، بلافاصله یک جنگ خوب به راه میاندازد که اگر «لطف الهی بکند کار خویش»، جنگ کذا گسترش یابد، و چندین سال هم به طول انجامد. چرا که پس از پایان جنگ خشونت ناشی از آن هرگز زدوده نخواهد شد. کاملاً بر عکس، هر جنگی خشونت را افزایش میدهد و هر چه خشونت افزایش یابد زمینه برای رشد سرمایهسالاری غرب و بهرهکشی از انسانها مساعدتر خواهد شد. جنگ غزه با چنین اهدافی آغاز شده و شاهدیم که پیش از پایان جنگ، در حالیکه هنوز مشخص نیست سازمان ناتو بتواند جنگ را گسترش دهد، به دلیل پروپاگاند وسیع رسانههای غرب پیرامون جنگ و کشتار غیرنظامیان، خشونت و توحش سراسر اتحاد جماهیر نوکری را فرا گرفته.
البته حضرات چراغ سبز را از اربابان غربی خود دریافت کردهاند. این روزها در کشورهای اروپای غربی تظاهرات فراوانی بر ضد جنگ سازمان یافت و عدهای هم با پرچم اسرائیل راهی خیابان شدند تا در دو قطبی کردن فضای اجتماعی خللی ایجاد نشود. البته هیچکس از جنگ دفاع نمیکرد، چون همه خواهان «حفظ امنیت» بودند. منتهی یک عده متقاضی امنیت ساکنان غزه بودند، یک عده هم «امنیت اسرائیل» را بهانه کرده بودند، و... و خلاصه این روزها پاریس دیدنی بود! خلاصه بگوئیم هنوز جنگ به پایان نرسیده که نتایج مطلوب از آن حاصل شده: تشدید خشونت در منطقه و در جهان از طریق جنجال رسانهای! به گزارش «فارسنیوز»، مورخ 24 دیماه سالجاری، این خبرگزاری تاکنون از جنگ غزه، 5 هزار خبر، گزارش و عکس به 4 زبان بر روی سایت خود قرار داده!
از آنجا که هیچ عقل سلیمی از کشتار غیرنظامیان پشتیبانی نمیکند، جنگ افروزانی که مجوز تهاجم نظامی به غزه را برای دولت «مستقل» اسرائیل صادر کردهاند، میتوانند افکار عمومی را در سراسر جهان بر یک نقطه متمرکز کنند: نفرت از یهودیان جهت تقویت گروههای فاشیست! به عبارت دیگر جنگ غزه فرصتی بود تا سرمایهسالاری جهانی با توسل به پروپاگاند، فضای جهان را دو قطبی کند. همچنانکه تهاجم نظامی به عراق نیز همین فرصت طلائی را برای سازمان جنایتکار ناتو فراهم آورد. آنزمان نیز در ایالات متحد و اروپای غربی به ویژه در فرانسه، که ظاهرا در جنگ شرکت نداشت و در انگلستان تظاهرات میلیونی بر علیه جنگ عراق به راه میافتاد و ما متحیر بودیم که دولت انگلستان با وجود چنین «مخالفانی» چگونه میتواند به جنگ ادامه دهد؟ چون در بلاد ناخداکلمب قلادة کفنپوشان را رها نمیکردند که شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» سر دهند!
طبق «بیبیگوزکهای» یهودستیزان اسرائیل پرست، کشور اسرائیل همان «سرزمین موعود» است که گویا خداوند خونخوار ابراهیم شخصاً آنرا پشت قبالة یهودیان انداخته؛ این وعده توسط استعمار بریتانیا و فرانسه با کمی تأخیر در قرن بیستم تحقق یافت! البته در قرآن هم آمده که «وعدة خداوند» رد خور ندارد! اشکال این است که خداوند کذا به هر قوم و قبیلهای مطابق نیازهای شکمیشان «وعده» میدهد! به این ترتیب در ایران که «زمین خواری» یکی از فناوریهای فوق پیشرفتة آخوندجماعت به شمار میرود، طبق وعدة خداوند زمین از آن «مستضعفین» خواهد بود. و از آنجا که نعلینها همگی مستضعفاند، زمین فعلاً به آنها و توله نعلینها تعلق میگیرد، چون «وعدة الهی» چنین حکم میکند!
در هر حال، پس از آغاز جنگ در غزه، نان فعلة فاشیسم به ویژه در جمکران در روغن افتاد. از یکسو ماشاالله قصابهای حکومت به عربدهجوئی در خیابان و دادن شعار جنگ و جهاد پرداختند، و از سوی دیگر، شاخة دوم زنان حکومتی، بدون دریافت مجوز وزارت کشور با شعار «صلحطلبی» در خیابان تجمع کرده، برای کودکان غزه چندین سطل اشک تمساح سرازیر کردند. بعد هم نوبت به ماشااللهقصابها رسید، تا با این به اصطلاح «صلحطلبان»، که به قول خودشان برای همراهی با مخالفان صلح، شعار مرگ بر اسرائیل هم میدادند درگیر شوند و نتیجة مطلوب به دست آید: هوچیگری و ارعاب مردم ایران از طریق جنجال و درگیری در خیابانهای تهران پیرامون جنگ در غزه!
باید به مرضیه مرتاضی و دیگر فعلة مؤنث فاشیسم در جمکران بگوئیم، وقتی تهاجم نظامی به غزه رسماً از سوی حکومت اسلامی محکوم شده؛ وقتی رسانههای همین حکومت به پیروی از رسانههای غرب به جنجال و هیاهو پیرامون تهاجم نظامی اسرائیل مشغولاند و ساواک نیز قلادة بوزینگان کفنپوش را در خیابانهای تهران رها کرده، تجمع زنان آخوندپرست به بهانة «صلحطلبی» در واقع فقط عملی است در راستای سیاست سرکوب حکومت مفلوک جمکران. زینبهای هزارة سوم مانند کبک سر خود را در برف فرو کردهاند و میپندارند هیچکس آنها را نمیبیند! واقعیت این است که کنیزکان حاج اکبر، از گروه مرتاضی و عبادی تا بهروزی و کولائی، همین روزها به سرنوشت همان کبک «زرنگ» دچار خواهند شد که پس از دریافت گلولة شکارچی دریافت که بلاهت خود را نمیبایست به شکارچی تعمیم میداد.
بله از روز 22 دیماه که «الرفسنجانی» به کنیزکان اسلام پرست یادآور شد که «خانه نشینی» به «مصلحت» نیست، همة کنیزکان حکومتی خانه را ترک کرده به خیابانها ریختند تا به بهانة صلحطلبی، از جایزة «سیمون دوبووار» هم پشتیبانی به عمل آورند. جالب اینجاست که داوران جایزة کذا از جمله عیال «فیلپ سولرز»، جولیا کریستوا، در مورد جنگ غزه خفقان گرفتهاند و صدائی از آنان شنیده نمیشود. البته ما پیشتر به محفل حامی اینان اشاره کردهایم و از سکوتشان هم تعجب نمیکنیم. همچنانکه از سکوت امثال الکساندر آدلر و روشنفکران رسانهای فرانسه یا همان «پنجتن پنتاگون» حیرت نکردهایم. در هر حال پس از خروج زینبها از خانه، مشکلات سیاسی عجیبی در جمکران، به ویژه برای دارودستة اسلامطلبان بروز کرد. به گزارش «ریشآنلاین» مورخ 24 دیماه سالجاری، محمد خاتمی میگوید:
«من [...] به همة کسانی که [...] دلشان میخواهد در وضع کنونی تحولی ایجاد شود [...] میگویم به یاری خداوند یک نفر از میان من و آقای مهندس موسوی نامزد خواهد شد.»
بله محمد خاتمی هم مانند کبک کذا سر به زیر برف فرو برده و میپندارد «تغییر» و «تحول» در ذات خود نیکوست! چرا؟ چون گروه برژینسکی، اوباما را با شعار عوامفریب «چنج» از صندوق بیرون کشیده و محمد خاتمی که نان را همواره از دستهای مقدس محافل فاشیست دریافت کرده، میپندارد هنوز نهضت شارلاتانیسم سیاسی را میتوان ادامه داد، و هنوز میتوان با شعار پوچ «اصلاحات» یا «تحول» و این قبیل «اوراد» برای حکومت مفلوک و مقدس جمکران در برابر افکار عمومی غرب کسب مشروعیت کرد، یا به قول شیخ مسعود بهنود، باز هم «حماسه» آفرید!
مسلم است که رفتن احمدی نژاد یک تحول خواهد بود. ولی تحول کذا ظاهری است. به عبارت دیگر تغییر مهرهها الزاماً شرایط بهتر ایجاد نمیکند، چرا که استعمار از طریق این جابجائیها تداوم و گسترش منافع خود را میجوید، نه بهبود وضعیت ملت ایران را. روشنتر بگوئیم با تغییر «شخص و شعار» وضعیت ما ملت بهتر نخواهد شد.
ولی تردیدی نیست که «تحول» کذا فقط ناشی از «معجزة الهی» خواهد بود. نامزد انتخاباتی گروه خاتمی بیشتر به معجزة تولد عیسی شباهت دارد که «به یاری خداوند» و «از میان» جبرئیل و مریم ساخته و پرداخته شد. منتهی در حکومت جمکران به دلیل خروج دلبرکان صلحطلب از خانهها برای اثبات «توانمندیهایشان در چارچوب شرع»، خداوند هم به ناچار جبرئیل را سراغ خاتمی و موسوی فرستاده تا توانمندی خود را در جمع اصلاح طلبان و در چارچوب شرع به اثبات برساند! چه میشود گفت، در هزارة سوم خشونت و زن ستیزی کار را بجائی رسانده که خداوند ابراهیم نیز برای ایجاد «تحول» کذا، «مریم» را از برنامة خود حذف کرده. در نتیجه به جای زوج مریم و یوسفنجار، محمدخاتمی و میرحسین موسوی نشستهاند. این همان «تحول» است که طبق «وعدة خداوند» در آبدارخانة سازمان سیا محقق خواهد شد تا مرز پرگهر را هم به «سرزمین موعود» تبدیل کند!
بله! تهاجم نظامی اسرائیل به غزه نه تنها آب به آسیاب جنگفروشان غرب میریزد که تنور یخزدة پادوهایشان را در ایران و در دیگر جماهیر«نوکری» گرم و داغ میکند. چرا که چنین جنگ پرسودی در ایران، مهمترین کشور منطقه، زمینة عربده جوئی و قانونشکنی را برای دو گروه حکومتی «هارد» و«سافت» فراهم آورده. و این تجارت پرسود به ایران محدود نمیشود.
حدود سه دهه پس از مرگ کارل مارکس، در سال 1914، نخستین جنگ جهانی آغاز شد و از آنجا که نتیجة این جنگ برای سرمایهسالاری جهانی بسیار رضایت بخش بود و به گسترش توحش، خشونت و به ویژه فاشیسم کمک فراوان کرد، از آنهنگام هر گاه سرمایهداری جهانی با بحران روبرو میشود، بلافاصله یک جنگ خوب به راه میاندازد که اگر «لطف الهی بکند کار خویش»، جنگ کذا گسترش یابد، و چندین سال هم به طول انجامد. چرا که پس از پایان جنگ خشونت ناشی از آن هرگز زدوده نخواهد شد. کاملاً بر عکس، هر جنگی خشونت را افزایش میدهد و هر چه خشونت افزایش یابد زمینه برای رشد سرمایهسالاری غرب و بهرهکشی از انسانها مساعدتر خواهد شد. جنگ غزه با چنین اهدافی آغاز شده و شاهدیم که پیش از پایان جنگ، در حالیکه هنوز مشخص نیست سازمان ناتو بتواند جنگ را گسترش دهد، به دلیل پروپاگاند وسیع رسانههای غرب پیرامون جنگ و کشتار غیرنظامیان، خشونت و توحش سراسر اتحاد جماهیر نوکری را فرا گرفته.
البته حضرات چراغ سبز را از اربابان غربی خود دریافت کردهاند. این روزها در کشورهای اروپای غربی تظاهرات فراوانی بر ضد جنگ سازمان یافت و عدهای هم با پرچم اسرائیل راهی خیابان شدند تا در دو قطبی کردن فضای اجتماعی خللی ایجاد نشود. البته هیچکس از جنگ دفاع نمیکرد، چون همه خواهان «حفظ امنیت» بودند. منتهی یک عده متقاضی امنیت ساکنان غزه بودند، یک عده هم «امنیت اسرائیل» را بهانه کرده بودند، و... و خلاصه این روزها پاریس دیدنی بود! خلاصه بگوئیم هنوز جنگ به پایان نرسیده که نتایج مطلوب از آن حاصل شده: تشدید خشونت در منطقه و در جهان از طریق جنجال رسانهای! به گزارش «فارسنیوز»، مورخ 24 دیماه سالجاری، این خبرگزاری تاکنون از جنگ غزه، 5 هزار خبر، گزارش و عکس به 4 زبان بر روی سایت خود قرار داده!
از آنجا که هیچ عقل سلیمی از کشتار غیرنظامیان پشتیبانی نمیکند، جنگ افروزانی که مجوز تهاجم نظامی به غزه را برای دولت «مستقل» اسرائیل صادر کردهاند، میتوانند افکار عمومی را در سراسر جهان بر یک نقطه متمرکز کنند: نفرت از یهودیان جهت تقویت گروههای فاشیست! به عبارت دیگر جنگ غزه فرصتی بود تا سرمایهسالاری جهانی با توسل به پروپاگاند، فضای جهان را دو قطبی کند. همچنانکه تهاجم نظامی به عراق نیز همین فرصت طلائی را برای سازمان جنایتکار ناتو فراهم آورد. آنزمان نیز در ایالات متحد و اروپای غربی به ویژه در فرانسه، که ظاهرا در جنگ شرکت نداشت و در انگلستان تظاهرات میلیونی بر علیه جنگ عراق به راه میافتاد و ما متحیر بودیم که دولت انگلستان با وجود چنین «مخالفانی» چگونه میتواند به جنگ ادامه دهد؟ چون در بلاد ناخداکلمب قلادة کفنپوشان را رها نمیکردند که شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» سر دهند!
طبق «بیبیگوزکهای» یهودستیزان اسرائیل پرست، کشور اسرائیل همان «سرزمین موعود» است که گویا خداوند خونخوار ابراهیم شخصاً آنرا پشت قبالة یهودیان انداخته؛ این وعده توسط استعمار بریتانیا و فرانسه با کمی تأخیر در قرن بیستم تحقق یافت! البته در قرآن هم آمده که «وعدة خداوند» رد خور ندارد! اشکال این است که خداوند کذا به هر قوم و قبیلهای مطابق نیازهای شکمیشان «وعده» میدهد! به این ترتیب در ایران که «زمین خواری» یکی از فناوریهای فوق پیشرفتة آخوندجماعت به شمار میرود، طبق وعدة خداوند زمین از آن «مستضعفین» خواهد بود. و از آنجا که نعلینها همگی مستضعفاند، زمین فعلاً به آنها و توله نعلینها تعلق میگیرد، چون «وعدة الهی» چنین حکم میکند!
در هر حال، پس از آغاز جنگ در غزه، نان فعلة فاشیسم به ویژه در جمکران در روغن افتاد. از یکسو ماشاالله قصابهای حکومت به عربدهجوئی در خیابان و دادن شعار جنگ و جهاد پرداختند، و از سوی دیگر، شاخة دوم زنان حکومتی، بدون دریافت مجوز وزارت کشور با شعار «صلحطلبی» در خیابان تجمع کرده، برای کودکان غزه چندین سطل اشک تمساح سرازیر کردند. بعد هم نوبت به ماشااللهقصابها رسید، تا با این به اصطلاح «صلحطلبان»، که به قول خودشان برای همراهی با مخالفان صلح، شعار مرگ بر اسرائیل هم میدادند درگیر شوند و نتیجة مطلوب به دست آید: هوچیگری و ارعاب مردم ایران از طریق جنجال و درگیری در خیابانهای تهران پیرامون جنگ در غزه!
باید به مرضیه مرتاضی و دیگر فعلة مؤنث فاشیسم در جمکران بگوئیم، وقتی تهاجم نظامی به غزه رسماً از سوی حکومت اسلامی محکوم شده؛ وقتی رسانههای همین حکومت به پیروی از رسانههای غرب به جنجال و هیاهو پیرامون تهاجم نظامی اسرائیل مشغولاند و ساواک نیز قلادة بوزینگان کفنپوش را در خیابانهای تهران رها کرده، تجمع زنان آخوندپرست به بهانة «صلحطلبی» در واقع فقط عملی است در راستای سیاست سرکوب حکومت مفلوک جمکران. زینبهای هزارة سوم مانند کبک سر خود را در برف فرو کردهاند و میپندارند هیچکس آنها را نمیبیند! واقعیت این است که کنیزکان حاج اکبر، از گروه مرتاضی و عبادی تا بهروزی و کولائی، همین روزها به سرنوشت همان کبک «زرنگ» دچار خواهند شد که پس از دریافت گلولة شکارچی دریافت که بلاهت خود را نمیبایست به شکارچی تعمیم میداد.
بله از روز 22 دیماه که «الرفسنجانی» به کنیزکان اسلام پرست یادآور شد که «خانه نشینی» به «مصلحت» نیست، همة کنیزکان حکومتی خانه را ترک کرده به خیابانها ریختند تا به بهانة صلحطلبی، از جایزة «سیمون دوبووار» هم پشتیبانی به عمل آورند. جالب اینجاست که داوران جایزة کذا از جمله عیال «فیلپ سولرز»، جولیا کریستوا، در مورد جنگ غزه خفقان گرفتهاند و صدائی از آنان شنیده نمیشود. البته ما پیشتر به محفل حامی اینان اشاره کردهایم و از سکوتشان هم تعجب نمیکنیم. همچنانکه از سکوت امثال الکساندر آدلر و روشنفکران رسانهای فرانسه یا همان «پنجتن پنتاگون» حیرت نکردهایم. در هر حال پس از خروج زینبها از خانه، مشکلات سیاسی عجیبی در جمکران، به ویژه برای دارودستة اسلامطلبان بروز کرد. به گزارش «ریشآنلاین» مورخ 24 دیماه سالجاری، محمد خاتمی میگوید:
«من [...] به همة کسانی که [...] دلشان میخواهد در وضع کنونی تحولی ایجاد شود [...] میگویم به یاری خداوند یک نفر از میان من و آقای مهندس موسوی نامزد خواهد شد.»
بله محمد خاتمی هم مانند کبک کذا سر به زیر برف فرو برده و میپندارد «تغییر» و «تحول» در ذات خود نیکوست! چرا؟ چون گروه برژینسکی، اوباما را با شعار عوامفریب «چنج» از صندوق بیرون کشیده و محمد خاتمی که نان را همواره از دستهای مقدس محافل فاشیست دریافت کرده، میپندارد هنوز نهضت شارلاتانیسم سیاسی را میتوان ادامه داد، و هنوز میتوان با شعار پوچ «اصلاحات» یا «تحول» و این قبیل «اوراد» برای حکومت مفلوک و مقدس جمکران در برابر افکار عمومی غرب کسب مشروعیت کرد، یا به قول شیخ مسعود بهنود، باز هم «حماسه» آفرید!
مسلم است که رفتن احمدی نژاد یک تحول خواهد بود. ولی تحول کذا ظاهری است. به عبارت دیگر تغییر مهرهها الزاماً شرایط بهتر ایجاد نمیکند، چرا که استعمار از طریق این جابجائیها تداوم و گسترش منافع خود را میجوید، نه بهبود وضعیت ملت ایران را. روشنتر بگوئیم با تغییر «شخص و شعار» وضعیت ما ملت بهتر نخواهد شد.
ولی تردیدی نیست که «تحول» کذا فقط ناشی از «معجزة الهی» خواهد بود. نامزد انتخاباتی گروه خاتمی بیشتر به معجزة تولد عیسی شباهت دارد که «به یاری خداوند» و «از میان» جبرئیل و مریم ساخته و پرداخته شد. منتهی در حکومت جمکران به دلیل خروج دلبرکان صلحطلب از خانهها برای اثبات «توانمندیهایشان در چارچوب شرع»، خداوند هم به ناچار جبرئیل را سراغ خاتمی و موسوی فرستاده تا توانمندی خود را در جمع اصلاح طلبان و در چارچوب شرع به اثبات برساند! چه میشود گفت، در هزارة سوم خشونت و زن ستیزی کار را بجائی رسانده که خداوند ابراهیم نیز برای ایجاد «تحول» کذا، «مریم» را از برنامة خود حذف کرده. در نتیجه به جای زوج مریم و یوسفنجار، محمدخاتمی و میرحسین موسوی نشستهاند. این همان «تحول» است که طبق «وعدة خداوند» در آبدارخانة سازمان سیا محقق خواهد شد تا مرز پرگهر را هم به «سرزمین موعود» تبدیل کند!
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت