سه‌شنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۷



مادربزرگ ناخداکلمب!

...
اگر بصیر نصیبی، امروز رامین مولائی را معرفی نمی‌کرد، ما هنوز از خود می‌پرسیدم رامین‌مولائی، مترجم ساکن ایران چگونه در برلین مقیم است؟ و کسی که ساکن ایران است چگونه به مطالب وبلاگ «ناهید رکسان» لینک می‌دهد و ساواک جمکران مزاحم‌اش نمی‌شود؟ و اگر اوضاع به همین منوال پیش می‌رفت ما هم به این توهم دچار می‌شدیم که یک رامین مولائی وجود دارد که همزمان ساکن ایران و آلمان است، در ایران رمان «کورتاسار» ترجمه می‌کند، در آلمان وبلاگ می‌نویسد! خوشبختانه امروز بصیرنصیبی ضمن اشاره به حرفة رامین مولائی، به ما گفت که ایشان در واقع رامین‌ رضا مولائی هستند! بگذریم!

حکومت مفلوک جمکران چنان به افلاس افتاده که لباس‌شخصی‌های خارج نشین خود را هم دستگیر می‌کند، به این امید که بتواند جنجال و هیاهو به راه اندازد. امروز خبر رسید که رضوی فقیه، یکی از پادوهای حکومت جمکران که تحت عنوان دانشجو، در اروپا به تبلیغات برای اسلام و روضه خوانی و جاسوسی اشتغال داشته چند روز پس از بازگشت به جمکران دستگیر شده. ما هم با بی‌صبری منتظریم شیرین عبادی وکالت رضوی فقیه را بر عهده گیرد و مدافعان حرفه‌ای حقوق بشر نسبی برای آزادی این لباس شخصی منفور حکومت تظاهرات و مبارزات مفصلی به راه بیاندازند. می‌دانیم که مدافعان حقوق بشر نسبی مانند اربابان حکومت جمکران همیشه از حق و حقوق فاشیست‌ها دفاع می‌کنند.

یکبار دیگر تأکید می‌کنیم، از آنجا که بشر «نسبی» وجود ندارد، «حقوق بشر نسبی» فقط می‌تواند ابداع فاشیست‌ها باشد، و در این راستا شیرین عبادی مانند حکومت نعلین‌ها مدافع فاشیسم است نه مدافع «حقوق بشر.» بی‌دلیل نیست که محافل غرب به ویژه حاکمیت فرانسه اینچنین دست به سر و گوش حاجیه عبادی و همپالکی‌های‌اش می‌کشند. سه دهة پیش فرانسه با حمایت آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک یک آخوند روانپریش و بیسواد را به «رهبر کبیر انقلاب» تبدیل کرد. طعم شیرین این توطئه هنوز زیر دندان برگزارکنندگان نشست گوادالوپ باقی‌مانده و می‌پندارند گذشته‌های خوب را اینبار با توسل به شیرین عبادی می‌توانند از نو تکرار کنند.

در نتیجه مصلحت اینان چنین اقتضا می‌کند که ضمن پشتیبانی بی‌قید و شرط از فاشیست‌های مسلمان و چپ‌نمایان جمکران، آمریکا را هم مدافع «سکولاریسم» معرفی کنند! به این ترتیب با یک تیر چند نشان می‌زنند. نخست اینکه، با ارائة «تصویر دلپذیر» از اسلام پناهان غرب، گلة شوت و پرت‌ها را به حمایت از گاوچران‌ها تشویق می‌کنند. فراموش نکنیم که استعمار غرب، خارج از فاشیسم «دینی ـ‌ بومی» یا دور بستة تقدس «شیخ و شاه» هیچ گزینه‌ای برای ما ایرانیان در نظر نگرفته. دچار توهم نشویم، منافع سرمایه‌سالاری در سرکوب ملت‌هاست و این سرکوب در ایران تاکنون در قالب تقدس‌های «ملی ـ مذهبی» به بهترین نحو اجرا شده. بنابراین وقتی سایت ناخداکلمب ادعا می‌کند که در سال 1357، ایالات متحد خواهان «سکولاریسم» بود و مدتی هم از بختیار پشتیبانی کرد، در واقع مانند «چیچو ـ فرانکوی» خودمان بساط لودگی به راه انداخته!

این ترهات فقط از ذهن علیل پروپاگاندچی‌های شپشوی سازمان سیا می‌تواند تراوش کند، که مخاطب را هم ابله می‌پندارند. چگونه ممکن است که حاکمیت ایالات متحد در سال 1977، «سیاست انسداد» را در مصر و لبنان آغاز کند تا کل منطقه را در جهاد مقدس فروافکند ـ جهاد با اسرائیل و جهاد با کمونیسم ـ و در سال 1978، همین حاکمیت آمریکا هوس استقرار سکولاریسم و دمکراسی در کلیدی‌ترین کشور منطقه یعنی ایران را داشته باشد؟

اگر کسی چنین استدلال کند می‌باید بگوئیم یا با سیاست غرب در منطقه بیگانه است، یا حاکمیت آمریکا را احمق و ابله می‌پندارد! چرا که سیاست استعمار برخلاف سیاست دست نشاندگان‌اش «تداوم» دارد. تداومی که از طریق ایجاد گسست‌های پی‌درپی ـ کودتا، براندازی، بحران و آشوب ـ در کشورهای جهان سوم امکانپذیر می‌شود. در نتیجه تحلیل «سیاسی ـ کشکی» ناخدا کلمب در باب حمایت کارتر از شاه و به ویژه از بختیار فقط پوچ‌گوئی است. حضور ژنرال هویزر در ایران برای استقرار حکومت اسلامی بود و دیگر هیچ. در تداوم همین سیاست است که امروز حکومت اسلامی در عراق و افغانستان از طریق تهاجم نظامی به مردم این دو کشور تحمیل شده.

بنابراین وقتی سایت ناخدا کلمب ادعا می‌کند آمریکا از بختیار و سکولاریسم دفاع کرد، بیشرمانه به ما می‌گوید که براندازی 22 بهمن 1357 در دستورکار پنتاگون نبوده؛ می‌گوید استقرار حکومت اسلامی در ایران خواست آمریکا نبوده؛ و بر این دروغ بزرگ تأکید می‌کند که اوباشی از قماش یزدی، بنی‌صدر و دیگر سرنشینان هواپیمای ارفرانس جیره خواران استعمار نبودند و نیستند. این مطلب مزورانه و در واقع مضحک را شخص «زیدآبادی» یا همان تحلیل‌گر «مجرب» مسائل منطقه در سایت بی‌بی‌سی به ما تقدیم کرده!

بله همکاری با شیخ مسعود بهنود فواید بسیار دارد. و لباس‌شخصی‌های حکومت جمکران که در سایت‌های فارسی زبان از جمله «بی‌بی‌سی» به انجام وظیفه مشغول‌اند، موفق به «اختراعات» مهمی هم می‌شوند. تحلیل زیدآبادی را فراموش کنید! در بخش آلبوم عکس «انقلاب ایران»، مورخ 30 ژانویه 2009 و باز هم در سایت ناخداکلمب به ما می‌گویند:

«چند روز پس از ورود [...] خمینی به ایران شاهپور[شاپور] بختیار استعفا کرد[...]»

بله! بختیار به زعم تبلیغات‌چی‌های نانخور «سیتی» طوری «استعفا» کرد، که هیچکس نفهمید؛ البته جز گلة‌ تبلیغاتچی‌های کذا، و در رأس این گله، شیخ مسعود بهنود. شیخ مسعود که «تاریخ» را با قصه‌های مادربزرگشان اشتباه گرفته‌اند، ما را در جریان استعفای بختیار هم قرار می‌دهند! مسلماً شاپور بختیار استعفای‌اش را به مادربزرگ بهنود تقدیم کرده بود، چرا که جز شیخ والامقام «بی‌بی‌سی» کسی در جریان این استعفا نیست. البته داستان‌پردازی و جفنگ‌گوئی فعلة حکومت جمکران در لندن دلیل دارد!

شیخ مسعود و همراهان می‌پندارند همة مخالفان حکومت اعدام شده‌اند، و 70 درصد جمعیت ایران هم پس از کودتای 22 بهمن به دنیا آمده، در نتیجه لباس‌شخصی‌ها در سلاخ‌خانة کیهان و یا در سمساری «بی‌بی‌سی» می‌توانند با فراغ ‌بال به بازنویسی «تاریخ» بنشینند.



نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة‌ پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة‌ پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت