بربادرفته!
...
عدم موفقیت آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک در راه گسترش جنگ غزه به کل منطقه باعث شده که پروپاگاند جنگ کذا که هدفاش دوقطبی کردن کاذب فضای جامعة جهانی و تحمیل «یهودستیزی» و یا «اسرائیلپرستی» بر افکار عمومی بود، خود را به شاخة نوینی بیاراید.
پیشتر گفتیم که جنگ غزه با هدف جنگ افروزی در کل منطقه آغاز شد، و همچون روال معمول آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک مشوق این جنگ بودند. هدف عموسام و شرکاء تحکیم پایههای «اتحاد جماهیر نوکری» از طریق ایجاد یک بحران وسیع در کل منطقه بود. اینان در رویاهای خود در پی ایجاد یک «اجماع منطقهای» علیه اسرائیل بودند، که بر اجماع گستردهتری در افکار عمومی جهان تکیه داشته باشد و بتواند سناریوی مشابه براندازی سلطنت پهلوی را اینبار در ابعاد منطقهای تحقق بخشد. روشنتر بگوئیم به عنوان خوشامدگوئی به رئیس جمهور جدید، یک سلسله براندازی در دستورکار گروه برژینسکی قرار گرفته بود که تهاجم نظامی به غزه میبایست نقش موتور محرک آن را ایفا میکرد.
علیرغم هشدار روسیه، تا روز 17 ژانویه آنگلوساکسونها همچنان به فرو بردن منطقه در چاه ویل «جهاد با اسرائیل» پافشاری کردند. و اعلام آتش بس یک جانبة اسرائیل زمانی صورت پذیرفت که دیگر اینان از نیل به اهدافشان ناامید شدند. به عبارت دیگر زمانیکه شیخ حسن نصرالله در لبنان و علی خامنهای در جمکران متوجه شدند که باید خفقان گرفته شعار نان و آبدار «جهاد با اسرائیل» را در نعلینشان غلاف کنند. بهتر بگوئیم همان وقت که بوزینههای کفن پوش ناچار شدند دست و پایشان را جمع کرده، گروه مرتاضی را بجای خود راهی صحنة اوباشگری خیابانی کنند. البته در همین راستا نیز دو رزمناو روسیه با موشکهای حامل کلاهک هستهای در سواحل سوریه پهلو گرفتند تا به کارفرمایان هوپشفر تفهیم کنند دکان جهاد میباید تعطیل شود. هر چند ناتو مجبور شد دکان فوق را به صورت موقت تعطیل کند، شاخة نوین پروپاگاند «جنگپرست» اینک در پوشش «طرفداری از صلح» فعال شده! بله به موازات پروپاگاند استعماری «اسرائیلپرستی» و «یهودستیزی» یک پروپاگاند موذی و موازی نیز پای به صحنه گذاشته که در راستای خط تبلیغاتی روزینامة «ایندیپندنت» حرکت میکند.
این پروپاگاند از «نوع سوم» در پوشش مخالفت با تهاجم نظامی اسرائیل به غزه و به بهانة دفاع از مردم غزه، در واقع به پشتیبانی از جنبش منفور حماس مشغول شده. البته پروپاگاندچیهای محترم که «چپنمایان» ایندیپندنت هم در خط مقدمشان قرار گرفتهاند میپندارند حرکت موذیانهشان از چشم جهانیان پنهان میماند، چرا که اینان نیک آگاهاند، هیچ انسانی به مفهوم واقعی کلمه از تهاجم نظامی و خشونت علیه غیرنظامیان حمایت نخواهد کرد. البته حضرات حسابشان درست است. هیچکس، حتی خاخام اعظم یهودیان فرانسه از آنچه بر مردم غزه گذشت حمایت نکرده. در نتیجه در افکار عمومی جهان پیرامون محکومیت جنایات اسرائیل در غزه یک «اجماع» وسیع ایجاد شده که راه سومیهای نیرنگباز با سوءاستفاده از آن سعی دارند به موجودیت جنایتکاران حماس نیز «مشروعیت» بخشند! ولی اینجاست که میتوان به فاشیستهائی که صورتک «سوسیال ـ دمکراسی» بر چهرة پلیدشان زدهاند بگوئیم حسابهایشان کمی اشکال دارد!
اینان ابتدا به ما میگویند، اسرائیل حق تهاجم نظامی به غزه را نداشت. ما هم کاملاً موافقایم که تهاجم نظامی اسرائیل به غزه میباید محکوم شود. چرا که در هر حال با جنگ مخالفایم؛ نتیجة جنگ هر چه باشد، خشونت بر علیه مردم بیدفاع را افزایش خواهد داد. از این گذشته، ما اطمینان داریم که دولت اسرائیل با دست پروردگان خود در حماس هیچ مخالفت و تخاصمی ندارد. همچنانکه حاکمیت ایالات متحد نیز با حکومت اسلامی هیچ اشکالی ندارد. و طی سه دهة اخیر جنگ زرگری گاوچرانها با گورکنها در واقع ابزار اصلی سرکوب و چپاول ما ملت شده. بگذریم و بازگردیم به نبرد دارودستة اسماعیل هنیه با ارتش اسرائیل.
تونلهای گذرگاه رفح که اسرائیل در جریان تهاجمات نظامی خود ناچار به بستن آنها شده، یا خواهد شد، منافع اسرائیل را تهدید نمیکند. کاملاً بر عکس، اسرائیل و مصر مانند حکومت اسلامی از جمله طرفهای ذینفع در قاچاق، به ویژه قاچاق اسلحه به شمار میروند. بهتر بگوئیم جنگ غزه برای بستن راههای قاچاق اسلحه صورت نپذیرفت، این جنگ که در نیل به اهداف خود نیز ناکام ماند، با کشتار وسیع غیرنظامیان شاخة نوین پروپاگاند فاشیسم بینالملل را فعال کرد.
و شاهدیم که همین شاخه از پروپاگاند کذا، در مرحلة دوم با تکیه بر «محکومیت تهاجم نظامی اسرائیل» دست به کار ارائة چهرة دلپذیر از «حماس» شده! اینان میگویند چون اسرائیل به غزه حمله کرده و غیرنظامیان را به قتل رسانده، حماس مظلوم واقع شده است. این تبلیغات دقیقاً در مسیر همان تبلیغاتی است که با محکوم کردن استبداد سلطنت پهلوی، به حکومت برخاسته از کودتای 22 بهمن 1357 مشروعیت میبخشد و آنرا «انقلاب» میخواند. یا به طور مثال، همان تبلیغاتی که با محکوم کردن تهاجم نظامی عراق به ایران، بجای دفاع از مردم ایران به دفاع از «حکومت اسلامی» و محکوم کردن دولت عراق اکتفا میکند. و در این ابراز احساسات «صلح دوستانه» هیچ سخنی از طرح کلان سازمان سیا برای اسلامی کردن کل منطقه با تکیه بر جنگ «ایران ـ عراق» به میان نمیآید.
هیچکس به این مهم اشاره نمیکند که جنگ 8 ساله ابزار سرکوب و کشتار مردم ایران و عراق و چپاول ثروتهای ملی ایندو کشور بوده. همه «جنگ» را محکوم میکنند ولی هیچکس به جنگافروزان و بهرهمندان واقعی از این جنگ اشاره نمیکند و آنان را محکوم نخواهد کرد. هیچیک از صداهائی که در شرق و به ویژه در جهان غرب برای محکوم کردن اسرائیل برخاسته، حاکمیت آمریکا و جنبش منفور حماس را محکوم نمیکند!
عجیب است! پروپاگاند جهانی اینچنین تفهیم میکند که در یکی از مهمترین مناطق استراتژیک جهان، در ساحل دریای مدیترانه ـ این دریا را چرچیل استخر ناتو میخواند ـ جنگی به وقوع پیوسته، ولی سازمان ناتو در آن هیچ نقشی نداشته است! با این وجود دیدیم که به محض آغاز جنگ جیرهخواران آنگلوساکسونها در مصر، لبنان، اردن و ... و خصوصاً در حکومت اسلامی آمادة «جهاد» با اسرائیل میشوند! این جنگ وحشیانه علیرغم تظاهرات مردم اسرائیل و علیرغم ابراز تمایل اهود باراک و «تزیپی لیونی» به آتش بس، ادامه مییابد! گویا اهود اولمرت، مانند روحالله خمینی که رایحة «نعمت الهی» به مشاماش رسیده بود، در نقش رهبر انقلاب اسرائیل، «احساس تکلیف» کرده و یک تنه در برابر جهان اسلام و مردم اسرائیل قد علم فرموده بودند!
ولی ناگهان اوباش اخوانالمسلمین در مصر و اردن و بوزینههای کفن پوش در جمکران به قفسهایشان عودت داده شدند، تونی بلر سرآسیمه به اسرائیل رفت و اهود باراک هم به این کاتولیک متعهد و مکتبی اطلاع داد که نقشة «پیشرفت» و گسترش جنگ شکست خورده. در پی این شکست است که «هوپ شفر» راهی منطقه میشود تا از نزدیک ورشکستگی تعاونی موسی، عیسی و محمد را مشاهده کند. سپس اهود اولمرت، لرزان و رنگ پریده آتشبس یکجانبه را اعلام میکند. اگر از حداقل شعور و منطق متعارف برخوردار باشیم، با مشاهدة سفر «هوپ شفر» به منطقه میباید دریابیم که سازمان ناتو در این جنگ «بیطرف» نبوده. ولی همة صلحطلبان «نازنازی» جهان در غرب، «حماس، حماس» گویان به اسرائیل چشم غره میروند!
باید به اینان بگوئیم که مشروعیت بخشیدن به گروه اسماعیل هنیه، با تکیه بر جنایات ارتش اسرائیل در غزه به مراتب وحشیانهتر از تهاجم نظامی به این منطقه است. آنان که در غرب به حمایت از حماس به میدان آمدهاند، مدعی حمایت از انسانمحوری، دمکراسی و صلحاند؛ در صورتیکه «حماس» یک تشکیلات نظامی و دستساز محافل فاشیست جهانی است، و به هیچ عنوان به انسانمحوری، دمکراسی و صلحدوستی عنایتی ندارد. حداقل ارتش اسرائیل اگر به مردم بیدفاع غزه حملهور شد، «انسانمحوری»، «دمکراسی» و «صلح» را بهانة جنایاتاش نکرد!
پیشتر گفتیم که جنگ غزه با هدف جنگ افروزی در کل منطقه آغاز شد، و همچون روال معمول آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک مشوق این جنگ بودند. هدف عموسام و شرکاء تحکیم پایههای «اتحاد جماهیر نوکری» از طریق ایجاد یک بحران وسیع در کل منطقه بود. اینان در رویاهای خود در پی ایجاد یک «اجماع منطقهای» علیه اسرائیل بودند، که بر اجماع گستردهتری در افکار عمومی جهان تکیه داشته باشد و بتواند سناریوی مشابه براندازی سلطنت پهلوی را اینبار در ابعاد منطقهای تحقق بخشد. روشنتر بگوئیم به عنوان خوشامدگوئی به رئیس جمهور جدید، یک سلسله براندازی در دستورکار گروه برژینسکی قرار گرفته بود که تهاجم نظامی به غزه میبایست نقش موتور محرک آن را ایفا میکرد.
علیرغم هشدار روسیه، تا روز 17 ژانویه آنگلوساکسونها همچنان به فرو بردن منطقه در چاه ویل «جهاد با اسرائیل» پافشاری کردند. و اعلام آتش بس یک جانبة اسرائیل زمانی صورت پذیرفت که دیگر اینان از نیل به اهدافشان ناامید شدند. به عبارت دیگر زمانیکه شیخ حسن نصرالله در لبنان و علی خامنهای در جمکران متوجه شدند که باید خفقان گرفته شعار نان و آبدار «جهاد با اسرائیل» را در نعلینشان غلاف کنند. بهتر بگوئیم همان وقت که بوزینههای کفن پوش ناچار شدند دست و پایشان را جمع کرده، گروه مرتاضی را بجای خود راهی صحنة اوباشگری خیابانی کنند. البته در همین راستا نیز دو رزمناو روسیه با موشکهای حامل کلاهک هستهای در سواحل سوریه پهلو گرفتند تا به کارفرمایان هوپشفر تفهیم کنند دکان جهاد میباید تعطیل شود. هر چند ناتو مجبور شد دکان فوق را به صورت موقت تعطیل کند، شاخة نوین پروپاگاند «جنگپرست» اینک در پوشش «طرفداری از صلح» فعال شده! بله به موازات پروپاگاند استعماری «اسرائیلپرستی» و «یهودستیزی» یک پروپاگاند موذی و موازی نیز پای به صحنه گذاشته که در راستای خط تبلیغاتی روزینامة «ایندیپندنت» حرکت میکند.
این پروپاگاند از «نوع سوم» در پوشش مخالفت با تهاجم نظامی اسرائیل به غزه و به بهانة دفاع از مردم غزه، در واقع به پشتیبانی از جنبش منفور حماس مشغول شده. البته پروپاگاندچیهای محترم که «چپنمایان» ایندیپندنت هم در خط مقدمشان قرار گرفتهاند میپندارند حرکت موذیانهشان از چشم جهانیان پنهان میماند، چرا که اینان نیک آگاهاند، هیچ انسانی به مفهوم واقعی کلمه از تهاجم نظامی و خشونت علیه غیرنظامیان حمایت نخواهد کرد. البته حضرات حسابشان درست است. هیچکس، حتی خاخام اعظم یهودیان فرانسه از آنچه بر مردم غزه گذشت حمایت نکرده. در نتیجه در افکار عمومی جهان پیرامون محکومیت جنایات اسرائیل در غزه یک «اجماع» وسیع ایجاد شده که راه سومیهای نیرنگباز با سوءاستفاده از آن سعی دارند به موجودیت جنایتکاران حماس نیز «مشروعیت» بخشند! ولی اینجاست که میتوان به فاشیستهائی که صورتک «سوسیال ـ دمکراسی» بر چهرة پلیدشان زدهاند بگوئیم حسابهایشان کمی اشکال دارد!
اینان ابتدا به ما میگویند، اسرائیل حق تهاجم نظامی به غزه را نداشت. ما هم کاملاً موافقایم که تهاجم نظامی اسرائیل به غزه میباید محکوم شود. چرا که در هر حال با جنگ مخالفایم؛ نتیجة جنگ هر چه باشد، خشونت بر علیه مردم بیدفاع را افزایش خواهد داد. از این گذشته، ما اطمینان داریم که دولت اسرائیل با دست پروردگان خود در حماس هیچ مخالفت و تخاصمی ندارد. همچنانکه حاکمیت ایالات متحد نیز با حکومت اسلامی هیچ اشکالی ندارد. و طی سه دهة اخیر جنگ زرگری گاوچرانها با گورکنها در واقع ابزار اصلی سرکوب و چپاول ما ملت شده. بگذریم و بازگردیم به نبرد دارودستة اسماعیل هنیه با ارتش اسرائیل.
تونلهای گذرگاه رفح که اسرائیل در جریان تهاجمات نظامی خود ناچار به بستن آنها شده، یا خواهد شد، منافع اسرائیل را تهدید نمیکند. کاملاً بر عکس، اسرائیل و مصر مانند حکومت اسلامی از جمله طرفهای ذینفع در قاچاق، به ویژه قاچاق اسلحه به شمار میروند. بهتر بگوئیم جنگ غزه برای بستن راههای قاچاق اسلحه صورت نپذیرفت، این جنگ که در نیل به اهداف خود نیز ناکام ماند، با کشتار وسیع غیرنظامیان شاخة نوین پروپاگاند فاشیسم بینالملل را فعال کرد.
و شاهدیم که همین شاخه از پروپاگاند کذا، در مرحلة دوم با تکیه بر «محکومیت تهاجم نظامی اسرائیل» دست به کار ارائة چهرة دلپذیر از «حماس» شده! اینان میگویند چون اسرائیل به غزه حمله کرده و غیرنظامیان را به قتل رسانده، حماس مظلوم واقع شده است. این تبلیغات دقیقاً در مسیر همان تبلیغاتی است که با محکوم کردن استبداد سلطنت پهلوی، به حکومت برخاسته از کودتای 22 بهمن 1357 مشروعیت میبخشد و آنرا «انقلاب» میخواند. یا به طور مثال، همان تبلیغاتی که با محکوم کردن تهاجم نظامی عراق به ایران، بجای دفاع از مردم ایران به دفاع از «حکومت اسلامی» و محکوم کردن دولت عراق اکتفا میکند. و در این ابراز احساسات «صلح دوستانه» هیچ سخنی از طرح کلان سازمان سیا برای اسلامی کردن کل منطقه با تکیه بر جنگ «ایران ـ عراق» به میان نمیآید.
هیچکس به این مهم اشاره نمیکند که جنگ 8 ساله ابزار سرکوب و کشتار مردم ایران و عراق و چپاول ثروتهای ملی ایندو کشور بوده. همه «جنگ» را محکوم میکنند ولی هیچکس به جنگافروزان و بهرهمندان واقعی از این جنگ اشاره نمیکند و آنان را محکوم نخواهد کرد. هیچیک از صداهائی که در شرق و به ویژه در جهان غرب برای محکوم کردن اسرائیل برخاسته، حاکمیت آمریکا و جنبش منفور حماس را محکوم نمیکند!
عجیب است! پروپاگاند جهانی اینچنین تفهیم میکند که در یکی از مهمترین مناطق استراتژیک جهان، در ساحل دریای مدیترانه ـ این دریا را چرچیل استخر ناتو میخواند ـ جنگی به وقوع پیوسته، ولی سازمان ناتو در آن هیچ نقشی نداشته است! با این وجود دیدیم که به محض آغاز جنگ جیرهخواران آنگلوساکسونها در مصر، لبنان، اردن و ... و خصوصاً در حکومت اسلامی آمادة «جهاد» با اسرائیل میشوند! این جنگ وحشیانه علیرغم تظاهرات مردم اسرائیل و علیرغم ابراز تمایل اهود باراک و «تزیپی لیونی» به آتش بس، ادامه مییابد! گویا اهود اولمرت، مانند روحالله خمینی که رایحة «نعمت الهی» به مشاماش رسیده بود، در نقش رهبر انقلاب اسرائیل، «احساس تکلیف» کرده و یک تنه در برابر جهان اسلام و مردم اسرائیل قد علم فرموده بودند!
ولی ناگهان اوباش اخوانالمسلمین در مصر و اردن و بوزینههای کفن پوش در جمکران به قفسهایشان عودت داده شدند، تونی بلر سرآسیمه به اسرائیل رفت و اهود باراک هم به این کاتولیک متعهد و مکتبی اطلاع داد که نقشة «پیشرفت» و گسترش جنگ شکست خورده. در پی این شکست است که «هوپ شفر» راهی منطقه میشود تا از نزدیک ورشکستگی تعاونی موسی، عیسی و محمد را مشاهده کند. سپس اهود اولمرت، لرزان و رنگ پریده آتشبس یکجانبه را اعلام میکند. اگر از حداقل شعور و منطق متعارف برخوردار باشیم، با مشاهدة سفر «هوپ شفر» به منطقه میباید دریابیم که سازمان ناتو در این جنگ «بیطرف» نبوده. ولی همة صلحطلبان «نازنازی» جهان در غرب، «حماس، حماس» گویان به اسرائیل چشم غره میروند!
باید به اینان بگوئیم که مشروعیت بخشیدن به گروه اسماعیل هنیه، با تکیه بر جنایات ارتش اسرائیل در غزه به مراتب وحشیانهتر از تهاجم نظامی به این منطقه است. آنان که در غرب به حمایت از حماس به میدان آمدهاند، مدعی حمایت از انسانمحوری، دمکراسی و صلحاند؛ در صورتیکه «حماس» یک تشکیلات نظامی و دستساز محافل فاشیست جهانی است، و به هیچ عنوان به انسانمحوری، دمکراسی و صلحدوستی عنایتی ندارد. حداقل ارتش اسرائیل اگر به مردم بیدفاع غزه حملهور شد، «انسانمحوری»، «دمکراسی» و «صلح» را بهانة جنایاتاش نکرد!
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت