جمعه، دی ۲۷، ۱۳۸۷



شانزده ژانویة 1979


...
پیام مورخ 22 دیماه سالجاری در سایت نووستی، بخش «نامه‌های شما»، متعلق به نویسندة این وبلاگ است!

محمد کریم عابدی، نمایندة مسجد شورای اسلامی، حاجیه شیرین عبادی را قانون شکن خوانده. «بوزینه و نجاری» مصداق همین سخنان است! وقتی ما سخن از «قانون شکنی» به میان می‌آوریم، این قانون شکنی تنها شامل شیرین عبادی نمی‌شود؛ کل حاکمیت را در بر می‌گیرد. چرا که حکومت اسلامی خود برخاسته از کودتا و قانون‌شکنی است. پس حاج ممد کریم عابدی بهتر است سکوت اختیار کنند و در همان مسجد کذا «صلوات» بفرستند تا جایگاهی که از برکت قانون‌شکنی به دست آورده‌اند از دست ندهند. ایشان حداقل از این نظر هیچ تفاوتی با امثال عبادی ندارند. اصولاً بدون قانون‌شکنی و تظاهرات خیابانی و مبارزات بیابانی گروه برژینسکی نمی‌توانست یک گله ریش و نعلین را در ایران به سلطنت ابدمدت برساند. بی‌دلیل نیست که امروز تلویزیون لس‌آنجلس از ینگه دنیا فتوی تظاهرات و مبارزات صادر می‌کند!

مگر اینکه تلویزیون لس‌آنجلس به فریاد اکبر بهرمانی برسد! امروز به فتوی تلویزیون کذا گروهی در ایران تجمع کرده‌اند که بگویند «ما هستیم!» البته ما هم تردیدی نداریم که مرز پرگهر اگر هر چه کم داشته باشد، لات و هالو و علاف فراوان دارد. چون از دوران قجرها نخستین اولویت استعمار بریتانیا تولید انبوه این قماش «کالا» در ایران بوده. و باید بگوئیم که گسترش برنامه‌های عزاداری و مرده‌پرستی و تبدیل «بی‌بی‌گوزک» کربلا به «رخداد تاریخی» در پیشرفت این «فناوری» نقش به سزائی ایفا کرده.

روز شانزدهم ژانویه سال 1979، کمتر از دو هفته پس از توافق‌ سران چهار کشور در گوادالوپ، محمدرضا شاه پهلوی تهران را برای همیشه ترک گفت. آنچه از این روز به یاد دارم چهرة مردم بی‌خبر از همه‌ جا، یا همان «توده‌های مقدس» است که در خیابان‌های مرکزی پایتخت تجمع کرده بودند تا شادی خود را از رفتن شاه ابراز دارند. تردیدی نیست که اینان نمی‌دانستند با رفتن شاه، حاکمیت کشور ایران رسماً به دست لات‌واوباشی خواهد افتاد که نمایندگان مستقیم استعمارند. ملت ایران نمی‌دانست که با شعارهای عوامفریب «مرگ بر آمریکا، و مرگ بر اسرائیل»، تحت نظارت سیا و موساد، منطقة خاورمیانه در زیر قدوم «حضرت آیت‌الله» خمینی قرار است به «اتحادجماهیر نوکری» تبدیل شود. و البته هیچکس از توده‌های مردم توقع آگاهی و خرد ندارد، به ویژه آنان که «فوت» در آستین «توده‌ها» می‌کنند، یا نعلین‌هائی که مرتباً دم از «امت» می‌زنند و خواهان حضورشان در صحنه می‌شوند! اینان به «توده‌ها» جهت رونق کار و بارشان نیاز مبرم دارند. و هر دو گروه به گواهی تاریخ معاصر کشورمان،‌ شیاد، عوامفریب و مزدور استعماراند.

در هر حال روز 16 ژانویة سال 1979، می‌خواستیم از طریق «پارک وی» به تجریش برویم که در بین مردم خوشحال و شادان گیر افتادیم و به دلیل حضور مادر محترم که خداواند ابراهیم بهشت را زیرپای‌شان قرار داده نمی‌توانستیم پنجره را هم باز کنیم، چون ممکن بود نسیم آرایش موی آنحضرت را در هم ریزد یا انگشت مردم در چشمان شهلای‌شان فرو رود و ما نه تنها از سهم بهشت خود محروم شویم، که مادر عزیزمان تا واپسین دم، زندگی را بر ما جهنم فرمایند. چرا که حافظة ایشان بسیار قوی است و برای هر کس یک پروندة قطور زیر بغل دارند؛ ولی نویسندة این وبلاگ به دلیل عدم برخورداری از تربیت اسلامی، نزد ایشان از چندین و چند پروندة جداگانه برخوردار شده که هر یک به مرور زمان قطورتر هم می‌شود. یکی از پرونده‌ها مربوط به نقل ماجرای فروش خانة عمه مریم در این وبلاگ است! بازگوئی این امر «بسیار ناشایست» ارزیابی شد! ولی این پرونده‌سازی‌ها هیچ تزلزلی در ارادة ما ایجاد نمی‌کند، چون پدر و مادر محترم و «کانون گرم» خانواده را به هیچ عنوان «مقدس» نمی‌دانیم.

خلاصه بگوئیم ما پیش از روز 16 ژانویة کذا می‌دانستیم که مادرمان پای‌شان را از روی بهشت کذا برنخواهند داشت و قصد دارند با تکیه بر ملک و املاک الهی، ما را مانند دیگر فرزندان خود گوش به ‌فرمان و مطیع بار آورند که تیرشان به سنگ خورد. به همین دلیل در همان ازدحام توده‌های خندان و شادان که با دم‌شان گردو می‌شکستند، شیشه را باز کرده و به ایشان گفتیم، باد نمی‌آید و ماشین هم ایستاده، پس دلیلی ندارد شیشه بسته باشد! ولی چند لحظه بعد ناچار شدیم شیشه را ببندیم، چون اینبار از سروصدای هم‌میهنان عاجز شدیم. اینجا بود که مادر عزیز با نگاه عاقل اندر سفیه و پوزخند «مادرانه» فرمودند: نگفتم! و ما هم نشنیده گرفتیم! و به تماشای مردم خوشحال و رقصان مشغول شدیم.

امروز پس از گذشت سی سال هنوز درک خوشحالی آنروز مردم مشکل می‌نماید! چه کسی به مردم وعدة آینده‌ای روشن داده بود؟ چه کسی به اینان گفته بود که همة اشکالات و کمبودها، همة سرکوب‌ها و همة گرفتاری‌های‌ ملت ایران با رفتن یکنفر حل می‌شود؟ مگر یکنفر به تنهائی می‌تواند ملتی را به زنجیر کشد؟ نه! مسلماً نه! ولی تبلیغات استعماری، برای اعمال سیاست تمرکز بر یک نقطه، به مردم این مسائل را القاء کرده بود، تا از اینراه نفرت عمومی را بر شخص شاه متمرکز کند. و نتیجة «هدایت افکار عمومی» همچنانکه دیدیم بسیار هم مطلوب بود: سه دهه است که رسانه‌های غرب و روشنفکران صاحب‌نام بدون استثناء کودتای سازمان ناتو را در 22 بهمن «انقلاب» می‌خوانند و در اینمورد کوچکترین تردیدی به ذهن پویای متفکران جهان خطور نکرده! به ویژه به ذهن ایستا و منجمد حضرت صدرحاج سید جوادی که به قانون اساسی توحش جمکران هم رأی مثبت دادند. ایشان هنوز به تکرار شعارهای امام سیزدهم بر ضد اسرائیل مشغول‌اند، و ادعا می‌کنند هیچکس در جهان حق اعتراض به جنایات اسرائیل را ندارد، چون به او برچسب یهودستیزی می‌زنند!

این اختراعات در همان مقالة شیوای جناب حاج سیدجوادی در سایت «عصر نو» مطرح شده. بله ایشان نمی‌دانند که در کشور اسرائیل علیرغم جنگ، «شرایط ویژه» حاکم نیست و حق تظاهرات بر ضد جنگ از کسی سلب نشده! حال نگاهی داشته باشیم به مرکز توحش جهان، یا حکومت جمکران که سی ‌سال است حریم خصوصی را به رسمیت نمی‌شناسد، و حریم اجتماعی را به اندرون حاج آقا تبدیل کرده. حاج سیدجوادی بجای سرازیر کردن اشک تمساح برای مردم غزه، بهتر است نگاهی به شرایط اسفبار مردم ایران بیا‌فکند. چون هیچکس از کشتار مردم فلسطین طرفداری نمی‌کند، ولی جمکران تنها حکومتی است که علاوه بر سرکوب همه جانبة مردم ایران، رسماً به امور کشورهای دیگر فضولی کرده و «ترور» را هم تشویق می‌کند.

امروز آخوند جنتی در وقوقیة جمعه به زبان رایج لات و اوباش بولتن سازمان تبلیغات اسلامی را روخوانی کرده و ضمن تقدیر از «هوگو چاوز» می‌گوید، کسانی که از آمریکا می‌ترسند جایگاهی در جهان ندارند! بله، از اینجا نتیجه می‌گیریم که کسانی که از آمریکا نمی‌ترسند و با کمال میل برای‌اش نوکری می‌کنند جایگاه‌شان همچنان در حاکمیت کشور ایران محفوظ خواهد بود. آخوند جنتی در ادامة سخنان سراپا بلاهت خود به انتقاد از مصر و عربستان هم پرداخته، سپس به اسرائیل جهش کرده و می‌گوید:

«هر وقت تصویر این زن [لیونی] را می‌بینم دلم می‌خواست یکنفر پیدا می‌شد و گلوله‌ای خرج او می‌کرد[...] ما باید قدر خود، نظام و امام‌مان را بدانیم [...]»

پارس کردن سازمان تبلیغات اسلامی به «لیونی»، وزیر امورخارجة اسرائیل دلیل دارد. «لیونی» متعلق به جناحی است که خواهان انزوای سازمان دست‌پروردة آریل شارون و پایان دادن به قاچاق پر سود اسلحه از گذرگاه «رفح» به خاک غزه است. و پشت این تجارت اسلامی نوکران آمریکا از جمله جمکرانی‌ها صف کشیده‌اند! به همین دلیل، لیونی، دیروز عازم ایالات متحد شد و پس از گفتگو با جرج بوش و کاندی رایس،‌ توافق برای جمع کردن دست و پای نوکرا‌ن مسلمان آمریکا حاصل شد. و این امر به مذاق نوکران ضدامپریالیست‌ عموسام در جمکران اصلاً خوش نیامده. جنتی در پایان وقوقیه به آزادی و پیشرفت در جمکران اشاره کرده می‌گوید، مسلمانی با امنیت و رفاه و راحتی بیگانه است، و مسلمانان همیشه تحت فشار بوده‌اند، پس کشور را برای ثروت اندوزی ترک نکنید. حق با شیخ جنتی است. همینجا بمانید! ‌ برای پیشرفت و تعالی، جنتی زن و کودک‌تان را آزادانه به شیخ‌نشین‌ها صادر می‌کند:

«ما کشوری داریم که آزادانه روز به روز پیشرفت و تعالی را پیش رو دارد[...] همیشه مسلمانی با امنیت، رفاه و راحتی تامین نمی‌شود بلکه مسلمانان همواره تحت فشار بوده‌اند.»

منبع فارس نیوز، مورخ 16 ژانویه سالجاری.

البته «معنای» این پریشانگوئی‌ها را حتماً باید حدس بزنیم! ظاهراً شیخ مهدی خاموشی از غصة پایان قاچاق اسلحه به غزه، به «ساختار شکنی» غیرارادی دچار شده‌اند. بله! آن‌ها که سی سال پیش در چنین روزی شادی می‌کردند، امروز را نمی‌دیدند که یک جفت نعلین غرقه در فساد مالی، خرافات، جنایت و حماقت، برای‌شان از «پیشرفت» و «تعالی» داد سخن بدهد، و جهت توجیه چپاول استعماری ثروت‌های ملی در کمال بیشرمی پیوند ناگسستنی «مسلمانی» را هم با فقر و بدبختی به این خوبی «توجیه» کند.

متأسفانه نمی‌توانیم آرزو کنیم «یک نفر پیدا شود و یک گلوله خرج» جنتی، سگ‌هار استعمار کند. می‌ترسیم از این‌همه «پیشرفت» و«تعالی» باز بمانیم! و باز هم بعضی‌ها نگاه عاقل اندر سفیه به ما افکنده، بفرمایند: نگفتیم!






نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت