مشغلوم و باکینگهام!
...
مشتی غلوم نازنین ما پیشرو دسته بود[...] جمعیت[...] با شنیدن نخستین نعرة او که «های مردم! بر یزید لعنت!» سراسیمه از جا بر میخاستند [...] «های مردم! بر پدرتان لعنت!» از این شعار یکه خوردم [...] که فریاد «بیش باد و کم مباد» مردم از نگرانی نجاتم داد. مشتی غلوم قدمی دیگر پیش نهاد و فریاد زد، «های مردم! بر جد و آبادتان لعنت!» و مردم یکصدا تأئیدش کردند که «بیش باد و کم مباد!» پیرمرد ظریف و عارفی که در کنار من ایستاده بود[...] آهسته در گوشم گفت[...] مشتی غلوم هر سال همین وضع را دارد، مردم هم وقتی به جوش میآیند توجهی به مفهوم لعنتهای او ندارند هرچه بگوید تأئیدش میکنند.
این همان «مشتی غلوم لعنتی» است که «در آستین مرقع» نوشتة سعیدی سیرجانی سالی ده روز دیوانه میشود، دیوانة عشق حسینی!
از بچگی عاشق پروانهها بودم. تابستانها به محض اینکه اجازة بازی در حیاط صادر میشد یا به عبارت دیگر وقتی صبحانة مقدس به پایان میرسید، با یک چوب بلند دور استخر میگشتم که پروانههائی را که در آب افتادهاند نجات دهم. پروانههای بیحرکت را در آفتاب میگذاشتم و بالای سرشان نگهبانی میدادم که طعمة مورچه و پرنده نشوند. وقتی پروانهها پرواز میکردند احساس شادی عجیبی به من دست میداد. بله اول عاشق پروانهها و گربهها بودیم، بعدها عاشق موسیقی شدیم! و امروز عاشق همة زیبائیهای زندگی! چون «تربیت اسلامی» نداریم و نمیتوانیم عاشق «حسین در کربلا» باشیم و هر چه مشتی غلومهای زمانه نثارمان کنند تأئید کنیم!
در پی دور خیز سازمان سیا، برای ایجاد جبهة متحد اسرائیلستیز در اتحاد جماهیر نوکری و تقویت اردوگاه فاشیسم، جناب صدرحاج سیدجوادی نیز به صف عزاداران حسینی و فدائیان اسماعیل هنیه پیوستند که «امام تنها نماند» و پروپاگاندیست سازمان سیا از ایشان خرسند باشد. سایت «عصرنو» از جناب صدرحاج سید جوادی مقالة شیوائی منتشر کرده که در واقع تأئیدی است بر سخنان مقام معظم رهبری در باب شکست دمکراسی! از این همصدائیها تعجب نکنیم! قلم به دستهای سایتهای خارج نشین در برابر حکومت اسلامی همانقدر اوپوزیسیوناند که خمینی دجال ضدآمریکائی بود.
«مبارزات» روحالله با آمریکا همانطورکه پیشتر هم اشاره کردیم در راستای سیاست گروه برژینسکی یا «تبدیل نوکر به مخالف» اعمال میشد. این سیاست چنین القاء میکرد که هدف آمریکا استقرار دمکراسی و رعایت حقوق بشر در ایران است! پس از آنجا که حکومت اسلامی ضدآمریکائی است، میباید با دمکراسی و حقوق بشر نیز مخالفت کند. در نتیجه شیپورهای استعماری، سرکوب همه جانبة مردم ایران را ناشی از ماهیت ضدامپریالیستی حکومت «مستقل» طالبان شیعی مسلک میخواندند، و به این ترتیب، انسانستیزی و توحش حکومت اسلامی نیز خود به خود توجیه میشد.
و تا آنجا که به سیاست استعمار غرب مربوط میشود لازم است در ایران، همچنان در بر همان پاشنه بچرخد. در نتیجه حضور فعال جیرهخواران سازمان سیا در عرصة پروپاگاند یهودستیز، جهت ایجاد «انزوای کاذب» اسرائیل چندین و چند فوریت یافته! دلیل همصدائی شیرین عبادی، مرضیه مرتاضی و جناب صدرحاج سید جوادی با بوزینههایکفن پوش جمکران همین است. به قول مشقاسم دروغ چرا، ما که به یاد نداریم امثال حاج سیدجوادی از تهاجم نظامی ارتشناتو به یوگسلاوی، جگرشان کباب شده باشد!
آنروزهای «شیرین» که غیرنظامیان یوگسلاوی بمباران میشدند تا سیاست ایجاد «یک کشور، یک مذهب» اجرا شود، شرکت سهامی آقای صدرحاج سید جوادی و شرکاء تعطیل بود! و نخبگان «آزادیخواه» فرنگنشین هم خواب تشریف داشتند! چرا؟ چون در تنور یوگسلاوی کسی نمیتوانست نان اسرائیلستیزی بپزد! و تخصص حضرت حاج سید جوادی فرهیخته هم مانند امام سیزدهم فقط «مبارزه با اسرائیل» جهت حفظ منافع آمریکا است، و نه مبارزه با توحش سرمایه سالاری جهانی. آنروزها همة فرهیختگان انساندوست و صلح طلب در مرز پرگهر «تعطیلات» تشریف داشتند، و فرصت نبود تا از نقش فعال ترکیه در بمباران مردم یوگسلاوی «تمجید» کنند! در نتیجه امروز رئیس مجلس مفلوک ترکیه، که دولت متبوعش کردهای اینکشور را به «جرم» کرد بودن همه روزه شکنجه میدهد و به قتل میرساند، دست در دست پاسدار «اللاریجانی»، نه تنها برای مردم غزه سینه میزند، که گندهگوئی هم میکند.
بله آنروزها «مادران صلح» هنوز در خانة پدرشان منتظر خواستگار نشسته بودند و دهندره میکردند؛ در نتیجه برای پایان جنگ در یوگسلاوی «تجمع» نمیفرمودند! برای پایان جنگ در عراق و افغانستان نیز کسی تظاهرات نمیکرد و هیچ بوزینة کفنپوشی خواهان نبرد با آمریکا در عراق یا افغانستان نشد! به عکس، بوزینهها همه در عراق و افغانستان به آب و جارو کردن زمین پیش پای مبارک آنحضرت مشغول شدند و همچنان نیز مشغولاند. در نتیجه «مادران صلح» نیز با ایندو کشور اصلاً کاری ندارند! در عوض «روشنفکرانی» از قماش مخملباف که در سن 16 سالگی به جرم چاقوکشی روانة زندان شده ـ امروز سید ابراهیم نبوی بر روشنفکر بودنشان در سال 1357 مهر تأئید گذاشته ـ از غرب «سفارش» میگیرند تا در افغانستان فیلم «هنری» تولید کنند و جایزه بگیرند تا جیب «کارفرما» پر شود.
از مطلب دور افتادیم! باز گردیم به رویاهای شیرین سازمان سیا در اروپا و در منطقه. حضرات یک طرح جامع و کامل حسینی در برنامه داشتند. سحابی در سایت میزان ادعا کرده حسین برای آیندة تشیع برنامه ریزی کرده بود! برژینسکی مفلوک که از حسین کمتر نیست، او هم برای آیندة تشیع برنامه ریزی میکند، هم در منطقه، هم در اروپا! برنامة سازمان سیا ایجاد یک جبهة اروپائی فاشیسم با چلیپا، و یک اتحادجماهیر نوکری فاشیست با شمشیر اسلام است. دلیل دم گرفتن نوکران آمریکا در جمکران پیرامون پایان «لیبرال ـ دمکراسی» و حقوق بشر نیز همین بود!
به یاد داریم که چندی پیش به دلیل بروز بحران در بازارهای بورس ارباب، خامنهای مفلوک شکست «لیبرال ـ دمکراسی» را اعلام کرد تا کار اردوگاه فاشیسم بینالملل برای سرکوب همه جانبه آسان شود. البته در آنروزهای خوب، هنوز شهید یورگهایدر، نفس میکشیدند و امیدهای سازمان سیا برای ایجاد جبهة متحد فاشیسم در اروپای غربی نقش بر آب نشده بود! خلاصه بگوئیم، «مشتی غلوم» عربده میزند، آی مردم لعنت بر پدرتان! کاردینال راتزینگر، رهبرفرزانه، آیات عظام، شیرین عبادی، بوزینهگان کفنپوش و مادران صلح یکصدا فریاد میزنند، «بیش باد و کم مباد»! مشتی غلوم فریاد میزند، آی مردم لعنت بر جد و آبادتون، جماعت در اروپا و خاورمیانه فریاد میزند، «بیش باد و کم مباد.» رسانههای غرب فریاد میزنند، ولیعهد انگلستان و پسراناش زبان فاشیستها را به کار میبرند، آنگلوساکسونها و جیره خوارانشان فریاد میزنند، «بیش باد و کم مباد.» بله این است حکایت ارائة «تصویر دلپذیر» از فاشیسم. فاشیسمی که سازمان ناتو میکوشد آن را از طریق پروپاگاند پیرامون جنگ غزه بر فضای جهانی حاکم کند.
پیشتر در همین وبلاگ ضمن بررسی انتشار تصویر «هری»، نوة الیزابت دوم با آرم صلیب شکسته گفتیم که انتشار این تصاویر برای عادی جلوه دادن تبلیغات فاشیستهاست. پخش خبرهای «مهم» و خالهزنکی در مورد سخنان «شیوای» ولیعهد انگلستان و پسراناش در رسانههای غرب ـ روزنامههای فیگارو و لوموند هر دو اقدام به انتشار این مهملات کردهاند ـ در واقع گام بعدی در راه عادی سازی فاشیسم به شمار میرود. البته مشتی غلومهای دو سوی آتلانتیک، شاید میپندارند که «نیک ورد آوردهاند» ولی باید حضورشان عرض کنیم که نه تنها «سوراخ دعا را گم کردهاند» که به دلیل تحولات تاریخی، سوراخ دعای کذا به مرور زمان به کلی «مسدود» شده و دیگر قابل استفاده نیست. پس بهتر است فکر بهتری برای آیندة خود بکنند.
به عقیدة ما، به راه انداختن خردجال یا «اتوبوسهای بیخدا» هم کارساز پای لنگ فاشیستها نخواهد شد. «بیخدائی» فقط در ذهن علیل و خشونت طلب سرمایهسالاری جهانی وجود دارد. اگر انسان به خداوند خونخوار ابراهیم اعتقاد نداشته باشد، عدم اعتقاد خود را در عرصة اجتماع به نمایش نخواهد گذارد، چرا که عرصة عمومی، بازار مکارة خرید و فروش «اعتقادات دینی» و یا «اعتقادات غیردینی» نیست. در یک جامعة دمکراتیک، هنجارها پیوسته در حد فاصل دینفروشی و دینستیزی قرار میگیرد، چرا که جامعة دمکراتیک بنابرتعریف منطقی و متعادل است. حال آنکه دینفروشی و دینستیزی، درست مانند «زبان منهیات» و «زبان ابتذال» به یکسان از تعادل و هنجارهای دمکراتیک فاصله دارند. خواهیم دید که بزودی حضرت کاردینال راتزینگر، ولیعهد انگلستان و «هری» و «ویلیام»، سوار بر اتوبوسهای کذا برای زیارت مکة معظمه عازم نجف و کربلا خواهند شد. هر چند عزتالله سحابی به دلیل فروتنی به این امر اشاره نکرده، تا کسی از نبوغ آنحضرت شگفت زده نشود، ولی ما نیک میدانیم که حسین «اتوبوسهای بیخدا» را نیز برای نجات آیندة تشیع از همان دوره طرح ریزی کرده و در کمربند مبارکاش جاسازی فرموده بود. به همین دلیل، به حکم «روایات» مستند، منطقی و مستدل، حتی پس از شهادت نیز کمربند خود را دو دستی چسبیده بود.
در مرز پرگهرما [...] همیشه و در همة فصول سال مجالس عزاداری سرور آزادگان برپاست [...] اما [...] دهة عاشورا دوران[...] خودنمائی مشتی غلوم لعنتی است[...]
های فاشیستها! بر پدرتان لعنت! «بیش باد و کم مباد!» [...]های مردم! بر سرمایهسالاری لعنت! «بیش باد و کم مباد!» [...] آی انگلیسای چشچپ بر جد و آبادتان لعنت!» [...] «بیش باد و کم مباد!»
این همان «مشتی غلوم لعنتی» است که «در آستین مرقع» نوشتة سعیدی سیرجانی سالی ده روز دیوانه میشود، دیوانة عشق حسینی!
از بچگی عاشق پروانهها بودم. تابستانها به محض اینکه اجازة بازی در حیاط صادر میشد یا به عبارت دیگر وقتی صبحانة مقدس به پایان میرسید، با یک چوب بلند دور استخر میگشتم که پروانههائی را که در آب افتادهاند نجات دهم. پروانههای بیحرکت را در آفتاب میگذاشتم و بالای سرشان نگهبانی میدادم که طعمة مورچه و پرنده نشوند. وقتی پروانهها پرواز میکردند احساس شادی عجیبی به من دست میداد. بله اول عاشق پروانهها و گربهها بودیم، بعدها عاشق موسیقی شدیم! و امروز عاشق همة زیبائیهای زندگی! چون «تربیت اسلامی» نداریم و نمیتوانیم عاشق «حسین در کربلا» باشیم و هر چه مشتی غلومهای زمانه نثارمان کنند تأئید کنیم!
در پی دور خیز سازمان سیا، برای ایجاد جبهة متحد اسرائیلستیز در اتحاد جماهیر نوکری و تقویت اردوگاه فاشیسم، جناب صدرحاج سیدجوادی نیز به صف عزاداران حسینی و فدائیان اسماعیل هنیه پیوستند که «امام تنها نماند» و پروپاگاندیست سازمان سیا از ایشان خرسند باشد. سایت «عصرنو» از جناب صدرحاج سید جوادی مقالة شیوائی منتشر کرده که در واقع تأئیدی است بر سخنان مقام معظم رهبری در باب شکست دمکراسی! از این همصدائیها تعجب نکنیم! قلم به دستهای سایتهای خارج نشین در برابر حکومت اسلامی همانقدر اوپوزیسیوناند که خمینی دجال ضدآمریکائی بود.
«مبارزات» روحالله با آمریکا همانطورکه پیشتر هم اشاره کردیم در راستای سیاست گروه برژینسکی یا «تبدیل نوکر به مخالف» اعمال میشد. این سیاست چنین القاء میکرد که هدف آمریکا استقرار دمکراسی و رعایت حقوق بشر در ایران است! پس از آنجا که حکومت اسلامی ضدآمریکائی است، میباید با دمکراسی و حقوق بشر نیز مخالفت کند. در نتیجه شیپورهای استعماری، سرکوب همه جانبة مردم ایران را ناشی از ماهیت ضدامپریالیستی حکومت «مستقل» طالبان شیعی مسلک میخواندند، و به این ترتیب، انسانستیزی و توحش حکومت اسلامی نیز خود به خود توجیه میشد.
و تا آنجا که به سیاست استعمار غرب مربوط میشود لازم است در ایران، همچنان در بر همان پاشنه بچرخد. در نتیجه حضور فعال جیرهخواران سازمان سیا در عرصة پروپاگاند یهودستیز، جهت ایجاد «انزوای کاذب» اسرائیل چندین و چند فوریت یافته! دلیل همصدائی شیرین عبادی، مرضیه مرتاضی و جناب صدرحاج سید جوادی با بوزینههایکفن پوش جمکران همین است. به قول مشقاسم دروغ چرا، ما که به یاد نداریم امثال حاج سیدجوادی از تهاجم نظامی ارتشناتو به یوگسلاوی، جگرشان کباب شده باشد!
آنروزهای «شیرین» که غیرنظامیان یوگسلاوی بمباران میشدند تا سیاست ایجاد «یک کشور، یک مذهب» اجرا شود، شرکت سهامی آقای صدرحاج سید جوادی و شرکاء تعطیل بود! و نخبگان «آزادیخواه» فرنگنشین هم خواب تشریف داشتند! چرا؟ چون در تنور یوگسلاوی کسی نمیتوانست نان اسرائیلستیزی بپزد! و تخصص حضرت حاج سید جوادی فرهیخته هم مانند امام سیزدهم فقط «مبارزه با اسرائیل» جهت حفظ منافع آمریکا است، و نه مبارزه با توحش سرمایه سالاری جهانی. آنروزها همة فرهیختگان انساندوست و صلح طلب در مرز پرگهر «تعطیلات» تشریف داشتند، و فرصت نبود تا از نقش فعال ترکیه در بمباران مردم یوگسلاوی «تمجید» کنند! در نتیجه امروز رئیس مجلس مفلوک ترکیه، که دولت متبوعش کردهای اینکشور را به «جرم» کرد بودن همه روزه شکنجه میدهد و به قتل میرساند، دست در دست پاسدار «اللاریجانی»، نه تنها برای مردم غزه سینه میزند، که گندهگوئی هم میکند.
بله آنروزها «مادران صلح» هنوز در خانة پدرشان منتظر خواستگار نشسته بودند و دهندره میکردند؛ در نتیجه برای پایان جنگ در یوگسلاوی «تجمع» نمیفرمودند! برای پایان جنگ در عراق و افغانستان نیز کسی تظاهرات نمیکرد و هیچ بوزینة کفنپوشی خواهان نبرد با آمریکا در عراق یا افغانستان نشد! به عکس، بوزینهها همه در عراق و افغانستان به آب و جارو کردن زمین پیش پای مبارک آنحضرت مشغول شدند و همچنان نیز مشغولاند. در نتیجه «مادران صلح» نیز با ایندو کشور اصلاً کاری ندارند! در عوض «روشنفکرانی» از قماش مخملباف که در سن 16 سالگی به جرم چاقوکشی روانة زندان شده ـ امروز سید ابراهیم نبوی بر روشنفکر بودنشان در سال 1357 مهر تأئید گذاشته ـ از غرب «سفارش» میگیرند تا در افغانستان فیلم «هنری» تولید کنند و جایزه بگیرند تا جیب «کارفرما» پر شود.
از مطلب دور افتادیم! باز گردیم به رویاهای شیرین سازمان سیا در اروپا و در منطقه. حضرات یک طرح جامع و کامل حسینی در برنامه داشتند. سحابی در سایت میزان ادعا کرده حسین برای آیندة تشیع برنامه ریزی کرده بود! برژینسکی مفلوک که از حسین کمتر نیست، او هم برای آیندة تشیع برنامه ریزی میکند، هم در منطقه، هم در اروپا! برنامة سازمان سیا ایجاد یک جبهة اروپائی فاشیسم با چلیپا، و یک اتحادجماهیر نوکری فاشیست با شمشیر اسلام است. دلیل دم گرفتن نوکران آمریکا در جمکران پیرامون پایان «لیبرال ـ دمکراسی» و حقوق بشر نیز همین بود!
به یاد داریم که چندی پیش به دلیل بروز بحران در بازارهای بورس ارباب، خامنهای مفلوک شکست «لیبرال ـ دمکراسی» را اعلام کرد تا کار اردوگاه فاشیسم بینالملل برای سرکوب همه جانبه آسان شود. البته در آنروزهای خوب، هنوز شهید یورگهایدر، نفس میکشیدند و امیدهای سازمان سیا برای ایجاد جبهة متحد فاشیسم در اروپای غربی نقش بر آب نشده بود! خلاصه بگوئیم، «مشتی غلوم» عربده میزند، آی مردم لعنت بر پدرتان! کاردینال راتزینگر، رهبرفرزانه، آیات عظام، شیرین عبادی، بوزینهگان کفنپوش و مادران صلح یکصدا فریاد میزنند، «بیش باد و کم مباد»! مشتی غلوم فریاد میزند، آی مردم لعنت بر جد و آبادتون، جماعت در اروپا و خاورمیانه فریاد میزند، «بیش باد و کم مباد.» رسانههای غرب فریاد میزنند، ولیعهد انگلستان و پسراناش زبان فاشیستها را به کار میبرند، آنگلوساکسونها و جیره خوارانشان فریاد میزنند، «بیش باد و کم مباد.» بله این است حکایت ارائة «تصویر دلپذیر» از فاشیسم. فاشیسمی که سازمان ناتو میکوشد آن را از طریق پروپاگاند پیرامون جنگ غزه بر فضای جهانی حاکم کند.
پیشتر در همین وبلاگ ضمن بررسی انتشار تصویر «هری»، نوة الیزابت دوم با آرم صلیب شکسته گفتیم که انتشار این تصاویر برای عادی جلوه دادن تبلیغات فاشیستهاست. پخش خبرهای «مهم» و خالهزنکی در مورد سخنان «شیوای» ولیعهد انگلستان و پسراناش در رسانههای غرب ـ روزنامههای فیگارو و لوموند هر دو اقدام به انتشار این مهملات کردهاند ـ در واقع گام بعدی در راه عادی سازی فاشیسم به شمار میرود. البته مشتی غلومهای دو سوی آتلانتیک، شاید میپندارند که «نیک ورد آوردهاند» ولی باید حضورشان عرض کنیم که نه تنها «سوراخ دعا را گم کردهاند» که به دلیل تحولات تاریخی، سوراخ دعای کذا به مرور زمان به کلی «مسدود» شده و دیگر قابل استفاده نیست. پس بهتر است فکر بهتری برای آیندة خود بکنند.
به عقیدة ما، به راه انداختن خردجال یا «اتوبوسهای بیخدا» هم کارساز پای لنگ فاشیستها نخواهد شد. «بیخدائی» فقط در ذهن علیل و خشونت طلب سرمایهسالاری جهانی وجود دارد. اگر انسان به خداوند خونخوار ابراهیم اعتقاد نداشته باشد، عدم اعتقاد خود را در عرصة اجتماع به نمایش نخواهد گذارد، چرا که عرصة عمومی، بازار مکارة خرید و فروش «اعتقادات دینی» و یا «اعتقادات غیردینی» نیست. در یک جامعة دمکراتیک، هنجارها پیوسته در حد فاصل دینفروشی و دینستیزی قرار میگیرد، چرا که جامعة دمکراتیک بنابرتعریف منطقی و متعادل است. حال آنکه دینفروشی و دینستیزی، درست مانند «زبان منهیات» و «زبان ابتذال» به یکسان از تعادل و هنجارهای دمکراتیک فاصله دارند. خواهیم دید که بزودی حضرت کاردینال راتزینگر، ولیعهد انگلستان و «هری» و «ویلیام»، سوار بر اتوبوسهای کذا برای زیارت مکة معظمه عازم نجف و کربلا خواهند شد. هر چند عزتالله سحابی به دلیل فروتنی به این امر اشاره نکرده، تا کسی از نبوغ آنحضرت شگفت زده نشود، ولی ما نیک میدانیم که حسین «اتوبوسهای بیخدا» را نیز برای نجات آیندة تشیع از همان دوره طرح ریزی کرده و در کمربند مبارکاش جاسازی فرموده بود. به همین دلیل، به حکم «روایات» مستند، منطقی و مستدل، حتی پس از شهادت نیز کمربند خود را دو دستی چسبیده بود.
در مرز پرگهرما [...] همیشه و در همة فصول سال مجالس عزاداری سرور آزادگان برپاست [...] اما [...] دهة عاشورا دوران[...] خودنمائی مشتی غلوم لعنتی است[...]
های فاشیستها! بر پدرتان لعنت! «بیش باد و کم مباد!» [...]های مردم! بر سرمایهسالاری لعنت! «بیش باد و کم مباد!» [...] آی انگلیسای چشچپ بر جد و آبادتان لعنت!» [...] «بیش باد و کم مباد!»
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت