پنجشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۷



«سیمین» و سوهان!

...
معمر قذافی، پادوی ابدمدت آمریکا در یک «ویدیو کنفرانس» برای فرهیختگان دانشگاه جرج تاون سخنرانی مبسوطی ایراد کرده که چکیدة آن در سایت نووستی، مورخ سوم بهمن‌ماه سال‌جاری نیز انتشار یافته. به ادعای قذافی، بن‌لادن «ممکن است» آمادة صلح باشد! «نشانه‌های صلح» کذا را هم حتماً «کلنل» شخصاً رؤیت فرموده‌اند! البته همانطور که در مورد سخنرانی ابلهانة مهرورزی در دانشگاه کلمبیا هم گفتیم، حاکمیت ایالات متحد با این ترفندها، چهرة نوکران دشمن‌نمای خود را در افکار عمومی آمریکا «تلطیف» می‌کند. ولی مخاطبان اصلی سخنرانی قذافی، دولت‌های هند و روسیه به شمار می‌روند.

آمریکا در واقع از زبان نوکر وفادار خود به هند و روسیه آتش بس داده، چرا؟ چون اوضاع سازمان ناتو سخت آشفته است و اگر هند ارتش خود را از مرز پاکستان عقب ببرد، ناتو فرصتی خواهد یافت تا نفس تازه کند. به این ترتیب که با «خروج» از عراق و افغانستان به ایران «وارد» شود! البته این رویاهای کارفرمایان «هوپ‌شفر» است. این «حرف‌ها» کجا، واقعیات کجا؟ اما دلیل پارس کردن منوچهر متکی به تشکیلات خودگردان فلسطین، اعلام پشتیبانی نظامی از جنبش منفور حماس، و پامنبری سایت «رادیوفردا» برای سخنرانی متکی نیز روی دیگر سکة صلح‌طلبی‌های بن‌لادن می‌باید تلقی شود.

در هر حال ما پیشنهاد می‌کنیم محفل نوبل یک جایزة صلح هم به اسامه بن‌لادن اهداء کند، بن‌لادن که از جیمی‌کارتر کمتر نیست! بالاخره هر چه باشد بن لادن تحت نظارت گروه کارتر فعالیت می‌کرد. چگونه است که جیمی‌کارتر جایزه می‌گیرد ولی بن‌لادن تروریست معرفی می‌شود؟ خصوصاً در شرایطی که قذافی نشانه‌های صلح‌طلبی اسامه را تأئید می‌کند! بله، ظاهراً قذافی دستی به ریش بن‌لادن کشیده و «نشانة» صلح‌طلبی ظاهر شده‌! حال اگر محفل نوبل کمرو و خجالتی است و نمی‌تواند نوبل صلح به اسامه بدهد، حداقل جولیا کریستوا، سیلوی لوبون و شرکاء یک جایزة سیمون دوبووار به این مدافع حقوق زنان اعطا کنند. مراسم هم لازم نیست حتماً در کافة معروف «دو ماگو» در پاریس برگزار شود، کلیسای سن ژرمن آنطرف خیابان روبروی «دو ماگو» است، مقر حزب سوسیالیست هم دور نیست. از دوماگو که خارج شدید، در بولوار سن ژرمن، «کافه دوفلور» را رد می‌کنید، می‌رسید به مقر حزب سوسیالیست فرانسه. این محل هم برای اعطای جایزة سیمون دوبووار به اسامه بسیار مناسب است. اگر هم بن‌لادن را نمی‌پسندید، حداقل یک جایزه به قذافی بدهید!

بالاخره «جایزة سیمون دوبووار»‌ را به دست یک «آدم» معتمد و مطمئن دادند که هیچ ارتباطی با آزادی زنان در مفهوم واقعی کلمه نداشته و ندارد. بله، جایزة مذکور به سیمین بهبهانی سپرده شد که در تظاهرات 8 مارس 1979 شرکت نکرد و به این ترتیب آخوندپرستی خود را در تاریخ مبارزات زنان ایران عملاً به ثبت رساند! سیمین بهبهانی از هر نظر مطمئن و شایسته است. هم در مدح پاسداراکبر یک غزل کشکی، به تقلید از غزل معروف حافظ با مطلع «ای هدهد صبا به صبا می‌فرستمت» سروده، و هم به پیروی از محمد خاتمی و اکبر بهرمانی، ضمن مخالفت با حقوق زنان ذکر «حضور زنان» گرفته، و هم مانند تحفة محفل نوبل از طرفداران «اسلام دمکراتیک» به شمار می‌رود. و از همه مهم‌تر سیمین بهبهانی یکی از آشوب‌طلبانی است که با هدف ابتر کردن هشتم مارس، روز جهانی زن و جایگزینی آن با 22 خرداد، هم‌صدا با فاشیست‌های مسلمان‌نما قصد «بومی‌کردن» حقوق زنان را دارد، تا تحمیل احکام توحش اسلامی به زنان ایران کاملاً «توجیه» شود. در چارچوب اهداف استعماری سازمان ناتو، حاکمیت فرانسه هم جز این نمی‌طلبد: تحکیم حکومت دینی در کشور ایران.

هر چه باشد برخلاف حکومت اسلامی در افغانستان و عراق، حکومت نکبت و ادبار در ایران، به برکت خودفروختگی سران ارتش شاهنشاهی و پادوئی تشکل‌های سیاسی مرز پرگهر و خصوصاً حماقت و بلاهت «فرهیختگان»، و به ویژه تبلیغات بخش فارسی «رادیوکلمب» و بدون لشکرکشی استقرار یافته. به مصداق «از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن»، ژنرال هویزر یک «اشاره» فرمودند و پنجمین ارتش جهان دست‌ها را به علامت تسلیم در برابر نعلین روح‌الله بالا برده، اعلام «بی‌طرفی» کرد! و این اعلام بی‌طرفی چنان مضحک بود که جناب تیمسار فریدون جم، یکی از «بی‌طرف‌ترین» نظامیان تاریخ ایران نیز آنرا از پایگاه «مبارزات‌شان» در لندن به زیر سئوال برده‌اند! البته این ادعای «مستر» بیژن فرهودی در صدای آمریکاست که در تاریخ 28 ماه مه 2008، به مناسبت بیست‌و‌ششمین سالروز آزادی خرمشهر با شیخ مسعود بهنود گفتگوئی ترتیب داده بودند تا پروپاگاند استعمار غرب را بهتر به ما ملت حقنه کنند و این دروغ بزرگ را به ما بباورانند که یک حکومت مدعی تقدس‌الهی می‌تواند دمکراتیک و«انسان محور» باشد. متن کامل این گفتگو در«ویدیوگوگل» موجود است.

همچون دیگر برنامه‌های استحماری، محور اصلی پروپاگاند کذا پنهان داشتن نقش آمریکا در رأس سازمان ناتو در استقرار حکومت اسلامی، اشغال سفارت آمریکا، آغاز جنگ با عراق و تداوم آن پس از آزادی خرمشهر است. به این ترتیب که شیخ بهنود تأکید می‌فرمایند، «تصمیم در مورد ادامة جنگ با عراق فقط با روح‌‌الله خمینی بوده، اکثریت مردم با خمینی موافق بودند و هیچکس، جز شیخ مهدی بازرگان شهامت ابراز مخالفت با جنگ را نیافت.» یادآور شویم «اکثریت مردم» در واقع همان اوباش ساواک بودند که عربدة «جنگ، جنگ تا پیروزی» سر می‌دادند. می‌دانیم که بهنود از بازنویسان کارکشتة «تاریخ» استعماری به شمار می‌رود. البته باید اذعان داشت، کمتر کشوری می‌توان یافت که در آن چنین شغل شرفتمندانه‌ای بر عهدة کسی قرار گیرد که اصولاً با «تاریخ» بیگانه‌ است. طی گفتگوی پربار شیخ مسعود با «مستر» فرهودی، بهنود به ما می‌گوید، کشورهائی با «هفتصد ـ هشتصد» سال سابقة دمکراسی وجود دارند! به عبارت دیگر از قرن دوازدهم میلادی در بعضی کشورها دمکراسی وجود داشته! اگر نمی‌دانید، بهنود می‌داند! چرا که شیخ مسعود آنروزها را دیده و با «قلم» خود به ثبت رسانده.

اگر مسعود بهنود را بر ویدیو گوگل نیک بنگرید، خواهید دید که ایشان مانند امام‌زمان پیری و مرگ هم ندارند. در شرایطی که بیش از 60 سال از سن‌شان می‌گذرد، موهای‌شان اگر از کمون بلندتر نیست، «از شبق خیلی مشکی تره»! ابروان‌شان هم قهوه‌ای است و ... و عینک‌شان، آه از آن عینک! «عینک» ایشان همان عینک سابق آخوند حسینعلی منتظری باید باشد، که به احتمال زیاد «برادر» سیدصادق ‌صبا از قم برای‌شان «سوغات» آورده‌اند، البته با چند بسته سوهان اعلای قم!

از همان سوهان‌ها که با روغن‌ موتور و پودر استخوان مرده‌ها درست می‌کنند و رویش‌اش یک چیزهائی به رنگ مغز پسته می‌ریزند؛ باید مرگ موش‌ باشد! بله، همان سوهان‌های مرغوب را می‌گویم که اگر نگاه‌اش کنید، آناً طعم روغن «اسو‌طلائی» را در دهانتان حس می‌کنید و به احتمال زیاد زخم معده می‌گیرید. خلاصه بگوئیم در خطة آخوندپرور قم سلاح شیمیائی تولید می‌کنند، و به عنوان شیرینی به مردم می‌فروشند. هنوز رابرت گیتس، وزیر دفاع جرج بوش که در دولت «شهید» حسین اوباما نیز ابقاء شده جریان سوهان قم را نمی‌داند! هنوز نمی‌داند که ابروان کمانی شیخ بهنود رنگ همان سوهان قم است. شما هم به کسی نگوئید که یک دفعه محل کار برادر بهنود در رادیوکلمب به هدف رزمناوهای آمریکا تبدیل می‌شود، و ما ملت همة روزنامه نگاران «مستقل» و همة مورخین متخصص و آبدوغ‌‌خیاری کشور را یک‌باره از دست می‌دهیم، و طرح «ارتقاء فرهنگ» سرداران جمکران بر آب می‌..زد. از مطلب دور افتادیم، درس نخست «آبدوغ خیار‌ایسم» را داشته باشید، تا برسیم به درس دوم که در واقع محور دیگری است از پروپاگاند استعماری که توسط «مستر» فرهودی و شیخ بهنود به خورد مخاطبان داده می‌شود.

پروپاگاند کذا در واقع دو مرحله دارد. در مرحلة نخست، مستر فرهودی «می‌برد» و شیخ مسعود «می‌دوزد.» ابتدا مستر فرهودی به «اگر» جادوئی متوسل شده یک «جمهوری اسلامی دمکراتیک» برای‌مان «می‌برد»، و خطاب به شیخ مسعود می‌گوید، اگر جمهوری اسلامی دمکراتیک بود، نمایندگان مجلس با ادامة جنگ مخالفت می‌کردند! سپس مسعود بهنود، با همان عینک «مکش مرگ‌ما» دست به‌ کار دوخت و دوز شده، نخستین مجلس جمکران، مرکب از «لات‌الله» ـ آخوند به اضافة چند عضو نهضت عاظادی ـ را به مجلس اول پس از جنبش مشروطه «کوک» می‌زنند و می‌فرمایند که در تاریخ ایران این مجلس خیلی «آزاد» بوده!

ناگفته نماند که شیخ مسعود یک کت خاکستری و یک پیراهن تیره برتن دارند و کراواتی زده‌اند که زمینه‌اش همرنگ پیراهن کذا باشد، به این ترتیب اگر بینندگان خود را به کوری بزنند، نقش کراوات را با نقش پیراهن خیاط‌باشی ناخداکلمب اشتباه می‌گیرند و اصلاً فراموش می‌کنند که کراواتی در کار است. در نتیجه بالاتنة بهنود در هماهنگی کامل با بالاتنة عزاداران حسینی قرار می‌گیرد. در صورتیکه بالاتنة مستر فرهودی، که به قول خودشان از استودیوی صدای آمریکا برای «جهانیان» برنامه پخش می‌کنند، فقط به رنگ «آزادی» و «میهن‌پرستی» است!

کت بیژن‌خان سرمه‌ای به رنگ پرچم آمریکا، پیراهن‌شان آبی با یقة سفید، از همان پیراهن‌‌های «رئیس شرکت» در فیلم‌های هولیوودی است، که با دیدن آن‌ها طعم آزادی را همراه با آدامس‌های «چیک‌لتز» یا «جویسی فروتز» در دهان‌تان احساس می‌کنید و می‌توانید چند لحظه‌آزادی بجوید و یا «ترق، ترق» صدای آزادی را به اطلاع حاضران برسانید. کراوات «مستر»، آبی به رنگ پرچم دربار است. خلاصه بگوئیم ایشان یک‌پارچه «میهن پرستی» و آزادی‌اند.

ایشان با این بالاتنة آزادیخواه و میهن‌پرست «آبراهام یزدی»، جاسوس عموسام را هم به عنوان مخالف ادامة جنگ به هم‌میهنان شوت و پرت معرفی می‌‌فرمایند. علامت تعجب هم نمی‌گذاریم. اصولاً بر طبق شواهد تاریخی که شیخ مسعود بهنود به قول خودشان «بزودی» ارائه خواهند داد، حتماً حضور ابراهیم یزدی در جبهة جنگ ویتنام هم برای مخالفت با جنگ بوده! ابراهیم یزدی تنها کسی است که شهامت داشت برای خدمت در ارتش آمریکا به ویتنام رفته و از ادامة جنگ جلوگیری کند. اگر آبراهام یزدی نبود، تا هم‌ امروز آمریکا در ویتنام برای استقرار دمکراسی به بمباران مشغول بود. اصلاً یکی از دلائل اصلی شکست جان مک‌کین در انتخابات کذا شرکت وی در بمباران ویتنام باید باشد. ابراهیم یزدی طی سفر اخیر خود به ینگه دنیا نه تنها مشکل پروستات‌اش را حل کرد که سرنوشت انتخابات ینگه دنیا را نیز همانجا رقم زد. اوباما پیروزی خود را مدیون یزدی و همان بینوایانی است که می‌پندارند با تغییر رئیس جمهور در آمریکا سیاست پنتاگون هم تغییر خواهد کرد! از جمله آمریکائی‌های مقیم پاریس که مراسم جشن و پایکوبی برای ورود اوباما به کاخ سفید برپا کرده بودند! باز هم از مطلب دور افتادیم، باز گردیم به پروپاگاند لباس‌شخصی‌های لندن و واشنگتن یا دیالوگ سوهان قم و آدامس چیکلتز!

این پروپاگاند بیشرمانه و انسان‌ستیز، با توسل به «اصل ترادف کلی» به ما می‌گوید، بختیار و بازرگان پیرو سیاست واحدی بودند،‌ می‌گوید سران مفلوک حکومت اسلامی در ردة جرج بوش و تونی‌بلر قرار دارند. این پروپاگاند استحماری به ما می‌گوید یک حاکمیت‌ دینی و خدا‌محور می‌تواند «دمکراتیک» و انسان محور هم باشد؛ می‌گوید در ایران «انقلاب» شده، می‌گوید آمریکا و سازمان ناتو هیچ نقشی در تحولات ایران و منطقه نداشته و ندارند؛ می‌گوید تصمیم‌گیرندة اصلی خمینی بوده؛ و از همه مهم‌تر اینکه «نهضت عاظادی» مخالف سیاست‌های خمینی به شمار می‌رود. به عبارت دیگر فرهودی و بهنود ما را در همان دور بسته‌ای قرار می‌دهند که از ابتدای کودتای 22 بهمن ملت ایران در آن دست و پا می‌زند. همان سیاستی که با صحنه‌سازی اشغال سفارت آمریکا و استعفای نمایشی بازرگان منفور به اوج خود رسید. سازمان سیا قصد دارد گروه منفور «نهضت ‌عاظادی» را آلترناتیو ملایان جلوه ‌دهد تا اسارت ملت ایران در زنجیر سلطة حکومت توحش دینی تداوم یابد. شاید بزودی قذافی نشانه‌های صلح‌طلبی در جبین ابراهیم یزدی نیز مشاهده کند. در اینصورت لازم است یک جایزة سیمون دوبووار هم به شیخ مسعود و مستر فرهودی اعطا کنند.


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت