
شاهزاده و گدا!
...
به مناسبت سالگرد براندازی 22 بهمن 1357، یادآور شویم که ما از براندازی حمایت نمیکنیم، و به طریق اولی از شبکة برانداز «شیخوشاه» نیز حمایت نخواهیم کرد. شبکة مذکور که با کودتای آنگلوساکسونهای این سوی آتلانتیک در کشورمان استقرار یافت، پس از مدتی به شبکة آنگلوساکسونهای آنسوی آتلانتیک نیز آراسته شد. هریک از این دو شبکة همسو بوق تبلیغاتی ویژة خود را دارد. بوق تبلیغاتی شبکة وابسته به انگلستان مؤسسة اطلاعات نام دارد که به شیوة «سلطنتی» اداره میشود، و همچنان متعلق به خانوادة مسعودیهاست. ولی بوق شبکة وابسته به آمریکا، به شیوة «جمهوری» اداره میشود، یا بهتر بگوئیم با هر کودتا تغییر «سرپرست» میدهد. خط تبلیغاتی اطلاعات بر «شیخوشاه» تمرکز یافته درصورتیکه خط تبلیغاتی کیهان بر «شاه و شیخ» متمرکز شده. تفاوت دو خط کذا در این است که استعمار انگلستان حق تقدم را به نعلین و «شیخ» میدهد در حالی که در کیهان حق تقدم با چکمه و باروت است!
همچنانکه شاهدیم سرپرست اطلاعات، آخوند دعائی پیشتر جاسوس انگلستان در عراق بود، و سرپرست کیهان، پاسدار شریعتمداری است که این روزها به دلیل کمبود «باروت» از مخازن خانگی استفاده میکند، و برای تهدید و ارعاب پای عصمت باروتی را هم به میان آورده. اصولاً سرپرست کیهان و عیالاش در مجموع دین، عصمت و طهارت و باروت را در بر میگیرند و به تنهائی حوزة علمیه و سپاه و بسیج را تداعی میکنند. آوردهاند که قرار است به این مجموعة پرافتخار رضاپهلوی نیز افزوده شود.
بله هنوز سخنان خاتمی در مورد «سرباز کوچک» به پایان نرسیده بود که ناگهان شاهزاده رضا پهلوی هم تلویحاً فرمودند، طرفدار سربازکوچک اردکاناند! و ما هم متوجه شدیم که سخنان ایشان در مجلس عوام انگلستان در باب «لیبرال ـ دمکراسی» در واقع به روسری شیرین عبادی و «مشک همایونی» گره خورده! دیشب کانال 24 فرانسه با رضاپهلوی مصاحبهای ترتیب داده بود که ما هم به طور اتفاقی از آن بهرهمند شدیم. جریان از اینقرار بود که جعبة جادو را روشن کرده، صدای گوشخراش آنرا بسته بودیم و از این کانال به آن کانال پرسه میزدیم که ناگهان چهرة رضاپهلوی بر اکران ظاهر شد. البته ما نخست پنداشتیم تشریف فرمائی حضرت والا به استودیوی کذا برای حمایت مستقیم از محمد خاتمی در مصاف با کروبی و مهرورزی است. چرا که در دوران نکبتبار اصلاحطلبی، خارج از داسالله و لاتالله، نه تنها رهبر به اصطلاح مشروطه طلبان که وارث سلطنت در ایران نیز از «انتخاب» محمد خاتمی ابراز خرسندی فرمودند. البته این نخستین بار بود که چنین پدیدة عجیبی را شاهد بودیم، ولی زیاد حیرت نکردیم، چرا که از دوران کیومرث و کیخسرو، پیش از آغاز تاریخ گفتهاند، هنر نزد ایرانیان است و بس! و پس از «پایان تاریخ» نیز اوضاع به همین منوال ادامه خواهد یافت.
«هنر» چیست؟ هنر، در قاموس کلاسیکها «تقلید» از «خلاقیت الهی» است، و در چارچوب مدرنیته، «خلاقیت». طی سه دهة اخیر «هنر»، چه در مفهوم کلاسیک و چه در مفهوم مدرن، فقط نزد ایرانیان درون و برونمرزی رویت شده. به ویژه هنر پیوند زدن و وصله پینه کردن و ابتذال پروری. اما هنر رضا پهلوی کجا، هنر رعایای عوامفریبشان کجا. به عنوان نمونه «هنر» ملیحه محمدی که به زبان الکن و مبتذل آخوندهای چپنما در سایت روزآنلاین «تجلی» میکند، با هنر شاهزاده رضا پهلوی زمین تا آسمان تفاوت دارد. بله، دچار سوءتفاهم نشویم، شاهنشاه سایة خداست. پس هنرشان نیز در همان ردة خداوندی قرار دارد، در غیر اینصورت پرستیژشان را از دست خواهند داد، و در ردیف «رعایا» قرار میگیرند.
باری به محض اینکه تصویر رضاپهلوی را مشاهده کردیم صدای جعبة جادو را باز کردیم و سراپا گوش شدیم. خیلی تعجب کردیم، رضا پهلوی از خاتمی حمایت نمیکرد! پس از رفع بهت و حیرت متوجه شدیم در سمت راست اکران جوانکی با کت تیره رنگ و پیراهن سفید نشسته و اوست که پرسشهای مفید به حال ما ملت را مرتباً مطرح میکند، تا بتواند پاسخهای مفیدتر را در محل به ما تحویل دهد. آن جوان میپرسید، «دمکراسی مطلوب شما از کدام الگو پیروی میکند؟ الگوی خوان کارلوس در اسپانیا؟» شاهزاده پاسخ دادند، الگوی کذا میتواند خوان کارلوس، مهاتماگاندی یا نلسونماندلا باشد، ولی اصل بر دمکراسی است و ... و این سخنان چنان مسلسلوار ایراد شد که ما پنداشتیم رضاپهلوی مسلسل پدربزرگشان را به دست گرفته و به سوی ما ملت یک قطارفشنگ «دمکراسی» شلیک میکنند. در این گیرودار پلیس هم زنگ زد! چرا که دیروز جواهرات بسیاری از همسایگان محترم ما به سرقت رفته بود!
اصولاً در این دوران کسادی اگر جواهراتتان را به سرقت ببرند سود فراوان خواهید برد. هیچ تعجب ندارد! وقتی جواهراتتان را دزد بزند، اگر جواهرفروش باشید پنجاه درصد بهای فروش جواهر را بیمه پرداخت میکند، اگر جواهرات شخصی باشد بستگی به نوع بیمهای که دارید خسارت دریافت خواهید کرد. به همین دلیل گروهی مصلحت خویش در آن دیدهاند که از سارقین محترم دعوت کنند جواهراتشان را به سرقت ببرند. جواهرات مسروقه به شیوخ عرب فروخته میشود، و صاحب جواهرات، هم از شیخکها و هم از بیمه بهای جواهرات را دریافت میکند و حق و حساب سارقین محترم را نیز پرداخت خواهد کرد. بعضی از جواهر فروشیهای معروف پاریس در این دوران وانفسا چنین راه حلی را به صرفه دیدند و بعضی دیگر هم به آنان اقتداء کرده، یا نکردند! در هر حال چندی پیش همسر سابق نیکولا سرکوزی که در دوبی سکونت دارد، اعلام کرد جواهراتش به مبلغ نیم میلیون یورو در محلة «نویی» در حومة پاریس به سرقت رفته! و ما تازه متوجه شدیم بعضیها جواهرات خود را نه در صندوق بانک میگذراند و نه به محل سکونت خود میبرند، بلکه آنها را در محلی قرار میدهند که فقط دزد به آن دسترسی داشته باشد!
بله دو نفر بازرس شهربانی زنگ زدند و حواس ما را پرت کردند و خلاصه تا در باز شد و حضرات وارد شدند ما توانستیم لابلای نام گاندی و ماندلا، از زبان رضا پهلوی نام شیرین عبادی را هم بشنویم. اینجا بود که جعبة جادو را بستیم. چرا که دریافتیم رضا پهلوی برای استقرار «لیبرال ـ دمکراسی» خود به روسری عبادی آویزان شده. و امروز که بیانیة ایشان را در «سایروسنیوز» مشاهده کردیم متوجه شدیم «لیبرال ـ دمکراسی» کذا شدیداً بوی نفت میدهد.
قرار شده در همسایگی چهار حکومت اسلامی ترکیه، عراق، پاکستان و افغانستان، کشوری با یک اقتصاد تکمحصولی نظام دمکراتیک داشته باشد! این امر خیر چگونه صورت خواهد گرفت؟ به نظر میرسد چنین معجزاتی فقط با کودتاهای مدل 22 بهمن یا همان انقلابهای مخملی و نارنجی و صورتی میتواند محقق شود. و البته اینبار بجای یک ریش کثیف و یکجفت نعلین روانپریش، رضا پهلوی را با هیبت آدمیزاد به ما تقدیم خواهند کرد. مسلماً شبکة محسن سازگارا و دیگر عملة فاشیسم که در چارچوب برنامة تبدیل زباله به اوپوزیسیون توسط ساواک ابتدا به «مخالف» تبدیل و سپس به ینگه دنیا صادر شدند، شاهزاده را در بازگشت به ایران «همراهی» خواهند کرد. به عبارت دیگر هیچ برنامة «سیاسی ـ اقتصادی» در کار نیست، آنگلوساکسونها با شعار پوچ و فریبندة دمکراسی قصد کودتا دارند و جهت کسب مشروعیت برای کودتای مذکور باز هم به «حضور مردم» در خیابان نیاز شدید احساس میکنند.
دمکراسی به عنوان نظام توازن قوا، خارج از تکثر قطبهای اقتصادی نمیتواند استقرار یابد. روشنتر بگوئیم برخلاف ترهات امثال همایون مهمنش، و گورکنهای جبهةملی، حاکمیت سیاسی ریشه در اقتصاد و مادیات دارد نه در «معنویت». و امروز اوضاع اقتصادی ایران به مراتب از سال 1978 اسفبارتر شده. وابستگی کشور به نفت افزایش بیشتری یافته و ایران میرود تا مانند عربستان به یک بازار مکاره تبدیل شود. در چنین شرایطی است که لازم میآید مردم ایران طبق دستورالعمل ملیحه محمدی بجای فکر کردن، «سختی زمانه» را بهانه کرده در خیابانها بدوند.
به این ترتیب بازهم یک کودتای نرم و ابریشمین تحت عنوان «انقلاب» سازمان خواهد یافت و دست چندملیتیها برای چپاول ثروتها و سرکوب ما ملت بازتر خواهد شد. تفاوت انقلاب کذا با کودتای 22 بهمن 1357، فقط در شعارهای آنهاست. سی سال پیش آبدارخانة سازمان سیا، شعار «شاه باید برود»، و استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی سر داده بود، امروز شرکت سهامی رابرت مکفال شعار «استقلال، آزادی و پیشرفت» را در دهان محمد خاتمی، همان «سرباز کوچک» استعمار گذاشته. البته حضرات فراموش کردهاند که برخلاف پروپاگاند «سیاست تغییرناپذیر آمریکا»، شرایط جهان تغییر کرده و آمریکا نمیتواند خود را خارج از شرایط زمان و مکان قرار دهد.

همچنانکه شاهدیم سرپرست اطلاعات، آخوند دعائی پیشتر جاسوس انگلستان در عراق بود، و سرپرست کیهان، پاسدار شریعتمداری است که این روزها به دلیل کمبود «باروت» از مخازن خانگی استفاده میکند، و برای تهدید و ارعاب پای عصمت باروتی را هم به میان آورده. اصولاً سرپرست کیهان و عیالاش در مجموع دین، عصمت و طهارت و باروت را در بر میگیرند و به تنهائی حوزة علمیه و سپاه و بسیج را تداعی میکنند. آوردهاند که قرار است به این مجموعة پرافتخار رضاپهلوی نیز افزوده شود.
بله هنوز سخنان خاتمی در مورد «سرباز کوچک» به پایان نرسیده بود که ناگهان شاهزاده رضا پهلوی هم تلویحاً فرمودند، طرفدار سربازکوچک اردکاناند! و ما هم متوجه شدیم که سخنان ایشان در مجلس عوام انگلستان در باب «لیبرال ـ دمکراسی» در واقع به روسری شیرین عبادی و «مشک همایونی» گره خورده! دیشب کانال 24 فرانسه با رضاپهلوی مصاحبهای ترتیب داده بود که ما هم به طور اتفاقی از آن بهرهمند شدیم. جریان از اینقرار بود که جعبة جادو را روشن کرده، صدای گوشخراش آنرا بسته بودیم و از این کانال به آن کانال پرسه میزدیم که ناگهان چهرة رضاپهلوی بر اکران ظاهر شد. البته ما نخست پنداشتیم تشریف فرمائی حضرت والا به استودیوی کذا برای حمایت مستقیم از محمد خاتمی در مصاف با کروبی و مهرورزی است. چرا که در دوران نکبتبار اصلاحطلبی، خارج از داسالله و لاتالله، نه تنها رهبر به اصطلاح مشروطه طلبان که وارث سلطنت در ایران نیز از «انتخاب» محمد خاتمی ابراز خرسندی فرمودند. البته این نخستین بار بود که چنین پدیدة عجیبی را شاهد بودیم، ولی زیاد حیرت نکردیم، چرا که از دوران کیومرث و کیخسرو، پیش از آغاز تاریخ گفتهاند، هنر نزد ایرانیان است و بس! و پس از «پایان تاریخ» نیز اوضاع به همین منوال ادامه خواهد یافت.
«هنر» چیست؟ هنر، در قاموس کلاسیکها «تقلید» از «خلاقیت الهی» است، و در چارچوب مدرنیته، «خلاقیت». طی سه دهة اخیر «هنر»، چه در مفهوم کلاسیک و چه در مفهوم مدرن، فقط نزد ایرانیان درون و برونمرزی رویت شده. به ویژه هنر پیوند زدن و وصله پینه کردن و ابتذال پروری. اما هنر رضا پهلوی کجا، هنر رعایای عوامفریبشان کجا. به عنوان نمونه «هنر» ملیحه محمدی که به زبان الکن و مبتذل آخوندهای چپنما در سایت روزآنلاین «تجلی» میکند، با هنر شاهزاده رضا پهلوی زمین تا آسمان تفاوت دارد. بله، دچار سوءتفاهم نشویم، شاهنشاه سایة خداست. پس هنرشان نیز در همان ردة خداوندی قرار دارد، در غیر اینصورت پرستیژشان را از دست خواهند داد، و در ردیف «رعایا» قرار میگیرند.
باری به محض اینکه تصویر رضاپهلوی را مشاهده کردیم صدای جعبة جادو را باز کردیم و سراپا گوش شدیم. خیلی تعجب کردیم، رضا پهلوی از خاتمی حمایت نمیکرد! پس از رفع بهت و حیرت متوجه شدیم در سمت راست اکران جوانکی با کت تیره رنگ و پیراهن سفید نشسته و اوست که پرسشهای مفید به حال ما ملت را مرتباً مطرح میکند، تا بتواند پاسخهای مفیدتر را در محل به ما تحویل دهد. آن جوان میپرسید، «دمکراسی مطلوب شما از کدام الگو پیروی میکند؟ الگوی خوان کارلوس در اسپانیا؟» شاهزاده پاسخ دادند، الگوی کذا میتواند خوان کارلوس، مهاتماگاندی یا نلسونماندلا باشد، ولی اصل بر دمکراسی است و ... و این سخنان چنان مسلسلوار ایراد شد که ما پنداشتیم رضاپهلوی مسلسل پدربزرگشان را به دست گرفته و به سوی ما ملت یک قطارفشنگ «دمکراسی» شلیک میکنند. در این گیرودار پلیس هم زنگ زد! چرا که دیروز جواهرات بسیاری از همسایگان محترم ما به سرقت رفته بود!
اصولاً در این دوران کسادی اگر جواهراتتان را به سرقت ببرند سود فراوان خواهید برد. هیچ تعجب ندارد! وقتی جواهراتتان را دزد بزند، اگر جواهرفروش باشید پنجاه درصد بهای فروش جواهر را بیمه پرداخت میکند، اگر جواهرات شخصی باشد بستگی به نوع بیمهای که دارید خسارت دریافت خواهید کرد. به همین دلیل گروهی مصلحت خویش در آن دیدهاند که از سارقین محترم دعوت کنند جواهراتشان را به سرقت ببرند. جواهرات مسروقه به شیوخ عرب فروخته میشود، و صاحب جواهرات، هم از شیخکها و هم از بیمه بهای جواهرات را دریافت میکند و حق و حساب سارقین محترم را نیز پرداخت خواهد کرد. بعضی از جواهر فروشیهای معروف پاریس در این دوران وانفسا چنین راه حلی را به صرفه دیدند و بعضی دیگر هم به آنان اقتداء کرده، یا نکردند! در هر حال چندی پیش همسر سابق نیکولا سرکوزی که در دوبی سکونت دارد، اعلام کرد جواهراتش به مبلغ نیم میلیون یورو در محلة «نویی» در حومة پاریس به سرقت رفته! و ما تازه متوجه شدیم بعضیها جواهرات خود را نه در صندوق بانک میگذراند و نه به محل سکونت خود میبرند، بلکه آنها را در محلی قرار میدهند که فقط دزد به آن دسترسی داشته باشد!
بله دو نفر بازرس شهربانی زنگ زدند و حواس ما را پرت کردند و خلاصه تا در باز شد و حضرات وارد شدند ما توانستیم لابلای نام گاندی و ماندلا، از زبان رضا پهلوی نام شیرین عبادی را هم بشنویم. اینجا بود که جعبة جادو را بستیم. چرا که دریافتیم رضا پهلوی برای استقرار «لیبرال ـ دمکراسی» خود به روسری عبادی آویزان شده. و امروز که بیانیة ایشان را در «سایروسنیوز» مشاهده کردیم متوجه شدیم «لیبرال ـ دمکراسی» کذا شدیداً بوی نفت میدهد.
قرار شده در همسایگی چهار حکومت اسلامی ترکیه، عراق، پاکستان و افغانستان، کشوری با یک اقتصاد تکمحصولی نظام دمکراتیک داشته باشد! این امر خیر چگونه صورت خواهد گرفت؟ به نظر میرسد چنین معجزاتی فقط با کودتاهای مدل 22 بهمن یا همان انقلابهای مخملی و نارنجی و صورتی میتواند محقق شود. و البته اینبار بجای یک ریش کثیف و یکجفت نعلین روانپریش، رضا پهلوی را با هیبت آدمیزاد به ما تقدیم خواهند کرد. مسلماً شبکة محسن سازگارا و دیگر عملة فاشیسم که در چارچوب برنامة تبدیل زباله به اوپوزیسیون توسط ساواک ابتدا به «مخالف» تبدیل و سپس به ینگه دنیا صادر شدند، شاهزاده را در بازگشت به ایران «همراهی» خواهند کرد. به عبارت دیگر هیچ برنامة «سیاسی ـ اقتصادی» در کار نیست، آنگلوساکسونها با شعار پوچ و فریبندة دمکراسی قصد کودتا دارند و جهت کسب مشروعیت برای کودتای مذکور باز هم به «حضور مردم» در خیابان نیاز شدید احساس میکنند.
دمکراسی به عنوان نظام توازن قوا، خارج از تکثر قطبهای اقتصادی نمیتواند استقرار یابد. روشنتر بگوئیم برخلاف ترهات امثال همایون مهمنش، و گورکنهای جبهةملی، حاکمیت سیاسی ریشه در اقتصاد و مادیات دارد نه در «معنویت». و امروز اوضاع اقتصادی ایران به مراتب از سال 1978 اسفبارتر شده. وابستگی کشور به نفت افزایش بیشتری یافته و ایران میرود تا مانند عربستان به یک بازار مکاره تبدیل شود. در چنین شرایطی است که لازم میآید مردم ایران طبق دستورالعمل ملیحه محمدی بجای فکر کردن، «سختی زمانه» را بهانه کرده در خیابانها بدوند.
به این ترتیب بازهم یک کودتای نرم و ابریشمین تحت عنوان «انقلاب» سازمان خواهد یافت و دست چندملیتیها برای چپاول ثروتها و سرکوب ما ملت بازتر خواهد شد. تفاوت انقلاب کذا با کودتای 22 بهمن 1357، فقط در شعارهای آنهاست. سی سال پیش آبدارخانة سازمان سیا، شعار «شاه باید برود»، و استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی سر داده بود، امروز شرکت سهامی رابرت مکفال شعار «استقلال، آزادی و پیشرفت» را در دهان محمد خاتمی، همان «سرباز کوچک» استعمار گذاشته. البته حضرات فراموش کردهاند که برخلاف پروپاگاند «سیاست تغییرناپذیر آمریکا»، شرایط جهان تغییر کرده و آمریکا نمیتواند خود را خارج از شرایط زمان و مکان قرار دهد.

...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت