سگ و چلوکباب!
...
مبارزه با فساد میکنیم، فحشا را قطع میکنیم، مطبوعات را اصلاح میکنیم، رادیو را اصلاح میکنیم، تلویزیون را اصلاح میکنیم، تمام اینها باید به فرم اسلام باشد [...] تبلیغات تبلیغات اسلامی است. وزارتخانههای اسلامی، احکام احکام اسلام. حدود اسلام را جاری میکنیم ...
یک مملکت محمدی ایجاد می کنیم!
"نطق مهم" 10 اسفند 1357 امام سیزدهم فیضیه قم
پخش مستقیم از "صدا و سیمای انقلاب(!)"
مندرج در کیهان ملاخور شده / شنبه 12 اسفند 1357
http://7weblogs.blogspot.com/2008/05/blog-post.html
حکومت اسلامی به دلیل ضعف سازمان ناتو و به ویژه اوضاع بحرانی آمریکا، در مقام فرماندة این سازمان، در موضع تدافعی قرارگرفته و همین امر شکاف عمیقی در حاکمیت ایجاد کرده. تعویض دو امام جمعه در مناطق مهمی چون شیراز و بوشهر بازتاب چنین شرایطی است. شیراز و بوشهر تاکنون مناطق نفوذ آنگلوساکسونها و اسرائیل به شمار میرفت و امام جمعهشان هم میبایست مورد تأئید هماینان میبود. شاید در فرصت دیگری به تشریح تحولات در این دو منطقه بپردازیم. در هر حال تضعیف آمریکا یک جناح از حاکمیت را اجباراً به سوی «منطق متعارف» رهنمون شده، حال آنکه همین پدیده در موضعی متفاوت به همسوئی تشکلهای اصلاحطلب، نهضتعاظادی، جبهة ملی، مشروطهچیها و به طور کلی اوپوزیسیون خارج نشین انجامیده. ولی پیش از ادامة این مطلب توضیحی خواهیم داشت در مورد وبلاگ «هویت و هولیوود.»
آنچه امثال تودوروف مطرح میکنند، در چارچوب تبلیغات فرهنگی ناتو قرار میگیرد. مصلحت این سازمان جنایتکار چنین ایجاب میکند که مرزهای «منطق» و قوانین انسانمحور و دمکراتیک شکسته شود، و بجای آن «ابهام» و «توهم» باورها و ارزشهای دینی بنشیند. چرا که هر توحشی را در چارچوب ابهام دین میتوان توجیه کرد. «ارزشها»، آنزمان که انسانمحور نباشد، الزاماً انسانستیز و غیرمنطقی خواهد بود. شیفتگی پروپاگاندیستهای ناتو بر عرصة توهم و ابهام «ارزشها»، «باورها»، «بومیگرائی» و «فرهنگپرستی» بیدلیل نیست! افراطگرایان جهان همه پای بر «توهم» میفشارند، و «توهمات» مردم را به ابزار قدرت خود تبدیل کردهاند. تعجبی هم ندارد که سازمان ناتو نه تنها از افراطگرایان مسلمان که از افراطگرایان سیک و هندو و بودائی نیز حمایت کند. چرا که اینان نیز میتوانند دشمنان خوبی بر علیه نظم و حاکمیت قانون باشند.
پس زمانی که شیپورهای استعمار غرب در ایران، یعنی رسانههای اطلاعات و به ویژه کیهان «منطقی» میشوند و مسائل را به صورتی منطقی بررسی میکنند میباید بدانیم که اربابانشان در دو سوی آتلانتیک تضعیف شدهاند. در نتیجه کاملاً منطقی است که اوپوزیسیون جیرهخوار حکومت اسلامی صفوف خود را فشردهتر کرده به ریش شیخ مهدی بازرگان، نعلین آخوند منتظری یا دستار آخوند بروجردی دخیل ببندد. روشنتر بگوئیم، طبیعی است که همة گروههای الله از «لات» و «داس» گرفته تا هوچیهای مشروطهچی و شاهالله پیرامون «معنویت» به «وحدت کلمه» برسند.
ادعای مضحک وجود تقابل میان استعمار غرب و حکومت اسلامی مهمترین محور پروپاگاند استعماری است که دمیدن در شیپور آنرا حضرت حاجسیدجوادی بر عهده دارند و به همین دلیل هم نامههای «سرگشادة» ایشان که بر «نفی دمکراسی» تکیه دارد در سایت ابوالحسن بنیصدر، متخصص «اختراع» و سپس «کشف» حقوق بشر در قرآن منتشر میشود. همانطور که گفتیم استعمار غرب دست از اسلام و آخوند نخواهد شست، چرا که طی تاریخچة حضور استعمار در ایران هیچ قشری نتوانسته این چنین کارساز سرکوب و چپاول ما ملت باشد. در نتیجه توسل «بیبیسی» و رادیوفردا به فعلة اسلامپرست کاملاً طبیعی است. چندی پیش سایت ناخداکلمب برای بحث «علمی» درمورد تئوری توطئه، به ریزه خواران وفادار سازمان سیا، یزدی، بنیصدر و سازگارا متوسل شده بود. ولی «رادیوفردا» در چارچوب سیاست بلاهت و تک صدائی به محسن سازگارا اکتفا کرده، و در تاریخ 24 بهمنماه سالجاری نه یک خاطره که دو خاطره از نوچة آبراهام یزدی و ندیمة صادق قطبزاده برایمان نقل میکند.
سازگارا به دلیل «ساختار شخصیتی» ویژة خود از روسپیهای سیاسی مطلوب استعمار به شمار میرود و در هر زمان و مکان، در هر حال «صیغة قدرت» باقی میماند. و به همین دلیل بهترین گزینة استعمار برای تشکیل «اوپوزیسیون» به شمار خواهد رفت. البته روسپی سیاسی و شیفتة قدرت در جمکران فراوان داریم ولی هر کس نمیتواند محسن سازگارا باشد. سازگارا، سیسال پیش دست در دست آبراهام یزدی، سپاه پاسداران بنیانگذاری کرده و پس از دو دهه جنایت و چپاول و «خدمات» دیگر، «تحلیلگر مسائل ایران در واشنگتن» از آب در آمده! تعجبی هم ندارد، سازگارا از نوابغی است که هر روز هزاران نمونهشان را دستهای مقدس استعمار از زبالهدانهای جهان دستچین میکند تا برای جهان سوم «شخصیت سیاسی» خلق کند.
مهمترین ویژگی این شخصیتهای برخاسته از زبالهدان، شیفتگی آنان به جسد و لاشه است. اینان نبش قبر را میپرستند! درست مثل اکبر بهرمانی، بنیصدر و ... اینان مردهها را از قبر بیرون میکشند تا از زبان مردگان برای مردمان «سخن» بگویند. سازگارا هم مطهری، خمینی، اشراقی و قطبزاده را از قبر بیرون کشیده؛ به مهملگوئی پرداخته و ضمن چرندبافی گندهگوئی فراوان کرده! متخصص «مسائل ایران»! که در سال 1357 هنوز در جایگاه شامخ خانه شاگردی نشسته بود، و به اوباشالله «بله قربان» میگفت، ضمن نقل دو خاطره که لبریز از ادبیات آخوندی «عقد»، «محلل»، «گره زدن زلف» و «واسطه» است، با قطبزاده هم تصفیه حساب کرده! بله، جوجهای چون محسن سازگارا، آنروزها به یک لات سر گذر چون قطبزاده که به قول خودش «خانوادگی در منطقة شهرنوی سابق تهران مغازهدار» بودند، تشر هم زده! «نقل خاطره» برای جبران همین کمبودهاست! سازگارا حق دارد! امثال سازگارا ناچار شدهاند با هزاران صادق قطبزاده سر سازگاری داشته باشند، پس حق دارند از جسد وی حداقل در عالم خیال هم که شده «انتقام» بگیرند! که گفتهاند وصفالعیش نصفالعیش. فردا اگر «ریچاردپرل» هم بمیرد سازگارا یک «خاطره» نقل خواهد کرد و به ما میگوید چگونه به این کارچاقکن سازمان سیا «تشر» زده بود!
خاطرة دوم سازگارا در راستای همان مهملاتی است که پامنبریهای بنیصدر پس از مرگ شاپور بختیار به هم میبافند تا ثابت کرده باشند بختیار هم مثل مهدی بازرگان نعلینپرست بوده و قصد «مذاکره» با دجالی به نام خمینی را داشته. ولی سازگارا از پامنبریهای بنیصدر فراتر میرود، یک «مصاحبة رسمی» هم از زبان شاپور بختیار «نقل» میکند که در بررسیهای تاریخی «چیچو ـ فرانکوی» رادیوزمانه هم مطرح نشده! در هر حال این دو خاطره را از دست ندهیم که از ابتذال، حماقت و لمپنیسم «متخصص مسائل ایران» بیبهره خواهیم ماند.
یکی از جالبترین پیامدهای انفجار «پل خیبر» اکتشافات خواهران برومند است که یک دکة «فاست فود» بهنام «بنیاد برومند» برای دفاع از حقوقبشر به راه انداختهاند و پا به پای بنیادهای استعماری مدعی دفاع از حقوق بشر بیانیههای نان و آبدار صادر میکنند. بنیاد برومند امروز کشف کرده که در حکومت جمکران، که قانون اساسیاش از نظر حقوقی آشکارا ناقض اعلامیة جهانی حقوق بشر است، میتوان نهادهای دمکراتیک هم ایجاد کرد! بیانیة کذا به همان برنامة آشپزی تلویزیون فرانسه شباهت دارد که به زور کره و خامه غذاهای «لذیذ» جهت خودکشی تقدیم بینندگان میکند. و اما از آنجا که خواهران برومند از خاک پاک اصفهان برخاستهاند نمیتوانیم دستپختشان را با آشپزباشی تلویزیون فرانسه مقایسه کنیم. چرا که هدف برومندها از پختوپز انداختن سفره برای استعمار است، نه آشپزی.
اصولاً اهالی مرزپرگهر همه کار را با روحیة کاسبکاران جهان سوم انجام میدهند. هم میخواهند درآمد داشته باشند، هم ارث پدرشان را از مشتری طلبکاراند. سری به سوپرمارکتهای هممیهنان در ینگه دنیا بزنید، خواهید دید که حضرات محل کسب را با دفتر وزارت اشتباه گرفتهاند. میدانیم که در کشور ایران تنها وظیفة وزیر حق و حساب گرفتن است، و هیچ مسئولیتی هم در کار نیست. و به همین دلیل پست وزارت اینهمه متقاضی دارد! ولی کسبوکار در ینگه دنیا با کسبوکار در جمکران تفاوتهائی دارد! کسبوکار در غرب بر مادیات یعنی «دلار» تکیه میکند، و در جمکران بر «معنویات» فرضی استوار میشود.
به همین دلیل روز جمعه 25 بهمنماه سالجاری، پاسدار قالیباف در «پیش وقوقیة» هفته، به تقویت شامة سگهایهار حکومت تأکید کرده، و میگوید به «حس دشمن شناسی» باید توجه کنیم! بله، درست همانطور که سگ برای تشخیص دوست و دشمن به شامة خود اطمینان میکند، سازمان تبلیغات اسلامی هم به دستور آبدارخانة سازمان سیا «الگوی سگ» را برای ناجیان امت همیشه در صحنه و به ویژه برای مسلمانان «انقلابی» یا همان لاتالله پیشنهاد میکند:
«قالیباف همچنین تأکید کرد باید روز به روز حس دشمن شناسی را بنا به شرایط انقلاب مورد توجه بیشتر قرار دهیم.»
منبع: مهرنیوز، مورخ 25 بهمنماه سالجاری
«حس» و «احساس» و «احساسات» آوردگاه مطلوب «پروپاگاند» است، که عقل سلیم را به چالش میطلبد و منطقستیزی را در انسان تشویق میکند. از این پس لازم است «اوباشالله» برای شناسائی ضدانقلاب در خیابانهای شهر مردم را ببویند! و هر کس بوی «دشمن» داد دستگیر کرده جهت اعدام به آخوند شاهرودی تحویل دهند. البته بهتر است آخوند شاهرودی در هر محل و سر هر گذر حداقل یک چوبةدار برای نابودی «دشمن» بر پا کنند که هم «حس دشمنشناسی» لاتالله تقویت شود هم تفریحی کرده باشند؛ خلاصه هم فال باشد و هم تماشا.
پاسدار قالیباف علاوه بر ارائة «الگوی سگ» برای «امت اسلام»، در راستای تبلیغات استعماری «فرانسپرس» از «حضور مردم» نیز به عنوان دستاورد «انقلاب» یاد میکند. میدانیم که «حضورمردم» از قماش اللهکرم، به ویژه در دوران نخست وزیری بازرگان برای تحکیم پایههای حکومت مفلوک اسلامی بسیار کارساز بود، و پاسدار قالیباف حق دارد که حضور اراذل و اوباش ساواک و شهربانی را گرامی دارد. پس از پایان سخنان قالیباف نوبت به آخوند جنتی میرسد که استخوان اهدائی سازمان سیا را به دندان گرفته حس دشمنشناسی خود را به ارباب بخوبی ثابت کند. عجیب است که «حس» کذا در سازمان تبلیغات اسلامی، پس از مشخص شدن نتایج انتخابات اسرائیل به شدت تقویت شده!
از جمله به موازات اعلام آمادگی دولت احمدی نژاد برای گفتگو با ایالات متحد، آخوند جنتی «حس» کرده که امروز آمریکا و اسرائیل دشمن ما به شمار میروند! پس طبیعی است که گفتگو با ایالات متحد نمیتواند مورد تأئید سفارتخانههای غرب یا بهتر بگوئیم مورد تأئید ناخداکلمب باشد. ناخداکلمب البته سیاستمدارتر از آن است که مستقیماً اظهار نظر کند. این مهم را به نوکران خود واگذار کرده. به عنوان نمونه، «الحیات» که از قضای روزگار در شهر لندن هم منتشر میشود، از زبان حکومت اسلامی هر گونه گفتگو با آمریکا را مردود میشمارد! یا اینکه نیکولا سرکوزی، به دولت آمریکا امر میکند که گفتگو با دولت ایران را به بعد از انتخابات موکول نماید ـ البته این مهم در «رادیوفردا» صورت گرفته ـ اگر نه سرکوزی چنین «اختیاراتی» ندارد. ولی در سایتهای فارسی زبان هر که هر چه دل تنگاش بخواهد میگوید. سرکوزی که مسئول مطالب رادیوفردا نیست. در هر حال همه چشم امید به شیاد اردکان دوختهاند که هم نعلین دارد هم در شیادی و مزدوری کار کشته است، و خلاصه از امتحان استعمار سربلند بیرون آمده. از مطلب دور افتادیم، باز گردیم به «حس» و «احساس» و عرصة محسوسات در وقوقیة جمعه که توسط آخوند «بااحساس»، جنتی به اجرا در آمد. جنتی چنان شامهای دارد که به ماشین حساب نیز مجهز است! از اینرو «حس» کرده «حضور گستردة مردم» در راهپیمائی 22 بهمن امسال «واقعاً» گسترده بوده:
«حضور گستردة مردم در راهپیمائی 22 بهمن واقعاً گسترده بود و من خودم این را حس کردم، دیگران هم از جاهای مختلف نقل کردند که مردم از پارسال بیشتر آمده بودند.»
همان منبع!
بله تفاوت جنتی با دیگران این است که جنتی جمعیت را «حس» میکند! برای حس کردن جمعیت مسلماً جنتی تک، تک راهپیمایان را نه تنها مثل سگ بوئیده، که مثل مأمور آمار سرشماریشان هم کرده. بیجهت نیست که جنتی دبیر شورای نگهبان شده! هم جایگاه «دبیری» دارد، هم جایگاه سگ نگهبان استعمار. به همین دلیل حس کرده هفتاد میلیون ایرانی همه دیوانهاند، چون هم از «امام» و «انقلاب» طرفداری میکنند هم با آمریکا و اسرائیل که این امام و انقلاب را برایشان آوردهاند دشمناند! چطور ممکن است کسی طرفدار «انقلاب اسلامی» باشد و مخالف آمریکا و اسرائیل؟ همة مسلمین انقلابی مانند یزدی و چمران و غیره فرزندان خلف سازمان سیا و موساداند حالا آمریکا و اسرائیل «دشمن» شدند؟ چون حزب کارگر در اسرائیل دکاناش تخته شده و دست ناخداکلمب لای تختهها گیر کرده؟ چقدر این دستاربندان مثل ناخداکلمب، اربابشان نمک نشناس و پدرسوخته از کار درآمدهاند. سید مهدی خاموشی و اربابان به این نتیجه رسیدهاند که هفتاد میلیون ایرانی آمادة نبرد با اربابان حکومت اسلامیاند:
«روز 22 بهمن از شرق و غرب، شمال تا جنوب کشور [...] یکصدا مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل سر میدادند. دشمن باید این پیام را بگیرد که آیا میشود با 70 میلیون جمعیت مقابله کرد؟»
برای پاسخ به چنین پرسشی باید به «آلن گرش» و به ویژه به تودوروف مراجعه کنیم تا ببینیم «هویت» ما چه میگوید؟ به عبارت دیگر، در برابر آمریکا «هویت» ما چیست؟ پیروزی است یا شکست؟ آیتالله تودورف مسلماً به ما خواهند گفت که شکست برای ما مفیدتر خواهد بود چرا که به این ترتیب «بریتیش پترولیوم» در ساحل خزر خیمه میزند؛ و این برای ناخداکلمب بهتر است. چرا که «حضور» ایشان همزمان باعث تقویت اسلام و «بومیگرائی» خواهد شد. به همین دلیل آخوند جنتی به مسئولین توصیه کردهاند «وحدت کلمه» را حفظ کنند و همه با هم به سوی آبدارخانة پنتاگون بروند و با هوا کردن «موشکهای بومی» پتکی بر سر آمریکا و اسرائیل فرود آورند! البته اگر نظر ما را بخواهید گزاصفهان و سوهان قم از هر پتکی کاریتر است.
جنتی در پایان وقوقیه به گزافهگوئی افتاده، تمدنی هم پایهگذاری میکند که هم تقدس دینی و هم تقدس بومی داشته باشد. تمدن کذا «اسلامی ایرانی» خواهد بود و نه به دست بشر که با «قدرت خدا» ساخته خواهد شد. از اینرو «دشمن» یا بهتر بگوئیم ملت ایران نمیتواند از ساختن تمدنی که در واقع دو روی سکة توحش «دینی و بومی» است جلوگیری کند، چون تمدنی که جنتی میسازد با قدرت خدا ساخته شده. ظاهراً سیدمهدی خاموشی «حس» کرده که خواست استعمار، همان قدرت الهی باید باشد:
«ما تمدنی را پایهگذاری میکنیم که بتواند عدالت را در حوزة قدرت جاری کند و جلوی تبعیض و غارت و سلطهگریها را بگیرد این اتفاقی است که خواهد افتاد آثارش را در حال مشاهده هستیم البته دشمن نمیفهمد که نمیتواند قدرت خدا را پس بزند.»
جملة مضحک «آثارش را در حال مشاهده هستیم» ظاهراً از قلم الهی تراوش کرده یا اینکه سیدمهدی یک «بست» زیادی زده. بله، آخوند جنتی و شرکاء زمانیکه میگویند تمدنشان راپایهگذاری خواهند کرد، بیشاز حد فروتنی به خرج میدهند! باید پرسید پس تمدنی که شما از 22 بهمن سی سال پیش پایه گذاری کردید و عدالت را در حوزة قدرت هم در ایران، هم در افغانستان و عراق جاری کرد چرا نادیده میگیرید؟ شکسته نفسی نکنید! جنتی همچنین بزرگترین دستاورد کودتای 22 بهمن را «زنده کردن اسلام» معرفی میکند:
«زنده کردن اسلام مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی بود و این یک تحول درونی بود.»
وقتی ژنرال هویزر انقلابشان را با هواپیمای ارفرانس در فرودگاه مهرآباد تخلیه کرد، بلافاصله حاصل تفکرات و پژوهشهای عمیق «امام» نوریعلاها و نوریزادهها در دسترس ما قرار گرفت تا با کاربرد «پای چپ» و «پای راست» در حکومت اسلامی آشنا شویم. جنتی اشتباه میکند! اصلاً اسلام را کلنل آیرونساید زنده کرد. تمدن «اسلامی ـ ایرانی» را نیز کلنل آیرونساید پایهگذاری کرد تا جیرهخواران نعلین پوش سفارت را در پناه تاج پهلوی قرار دهد. بنیاد برومند هم برای همین تمدن «پختوپز» میکند. اوپوزیسیون جمکران برای همراهی با این قافله یک «چلوکبابی» باز کرده، البته در آبریزگاه عمومی، تا «تمدن» ساختة آخوند جنتی و اربابان بتواند حداقل روزی سه نوبت «عدالت» را در حوزة قدرت «جاری» کند!
یک مملکت محمدی ایجاد می کنیم!
"نطق مهم" 10 اسفند 1357 امام سیزدهم فیضیه قم
پخش مستقیم از "صدا و سیمای انقلاب(!)"
مندرج در کیهان ملاخور شده / شنبه 12 اسفند 1357
http://7weblogs.blogspot.com/2008/05/blog-post.html
حکومت اسلامی به دلیل ضعف سازمان ناتو و به ویژه اوضاع بحرانی آمریکا، در مقام فرماندة این سازمان، در موضع تدافعی قرارگرفته و همین امر شکاف عمیقی در حاکمیت ایجاد کرده. تعویض دو امام جمعه در مناطق مهمی چون شیراز و بوشهر بازتاب چنین شرایطی است. شیراز و بوشهر تاکنون مناطق نفوذ آنگلوساکسونها و اسرائیل به شمار میرفت و امام جمعهشان هم میبایست مورد تأئید هماینان میبود. شاید در فرصت دیگری به تشریح تحولات در این دو منطقه بپردازیم. در هر حال تضعیف آمریکا یک جناح از حاکمیت را اجباراً به سوی «منطق متعارف» رهنمون شده، حال آنکه همین پدیده در موضعی متفاوت به همسوئی تشکلهای اصلاحطلب، نهضتعاظادی، جبهة ملی، مشروطهچیها و به طور کلی اوپوزیسیون خارج نشین انجامیده. ولی پیش از ادامة این مطلب توضیحی خواهیم داشت در مورد وبلاگ «هویت و هولیوود.»
آنچه امثال تودوروف مطرح میکنند، در چارچوب تبلیغات فرهنگی ناتو قرار میگیرد. مصلحت این سازمان جنایتکار چنین ایجاب میکند که مرزهای «منطق» و قوانین انسانمحور و دمکراتیک شکسته شود، و بجای آن «ابهام» و «توهم» باورها و ارزشهای دینی بنشیند. چرا که هر توحشی را در چارچوب ابهام دین میتوان توجیه کرد. «ارزشها»، آنزمان که انسانمحور نباشد، الزاماً انسانستیز و غیرمنطقی خواهد بود. شیفتگی پروپاگاندیستهای ناتو بر عرصة توهم و ابهام «ارزشها»، «باورها»، «بومیگرائی» و «فرهنگپرستی» بیدلیل نیست! افراطگرایان جهان همه پای بر «توهم» میفشارند، و «توهمات» مردم را به ابزار قدرت خود تبدیل کردهاند. تعجبی هم ندارد که سازمان ناتو نه تنها از افراطگرایان مسلمان که از افراطگرایان سیک و هندو و بودائی نیز حمایت کند. چرا که اینان نیز میتوانند دشمنان خوبی بر علیه نظم و حاکمیت قانون باشند.
پس زمانی که شیپورهای استعمار غرب در ایران، یعنی رسانههای اطلاعات و به ویژه کیهان «منطقی» میشوند و مسائل را به صورتی منطقی بررسی میکنند میباید بدانیم که اربابانشان در دو سوی آتلانتیک تضعیف شدهاند. در نتیجه کاملاً منطقی است که اوپوزیسیون جیرهخوار حکومت اسلامی صفوف خود را فشردهتر کرده به ریش شیخ مهدی بازرگان، نعلین آخوند منتظری یا دستار آخوند بروجردی دخیل ببندد. روشنتر بگوئیم، طبیعی است که همة گروههای الله از «لات» و «داس» گرفته تا هوچیهای مشروطهچی و شاهالله پیرامون «معنویت» به «وحدت کلمه» برسند.
ادعای مضحک وجود تقابل میان استعمار غرب و حکومت اسلامی مهمترین محور پروپاگاند استعماری است که دمیدن در شیپور آنرا حضرت حاجسیدجوادی بر عهده دارند و به همین دلیل هم نامههای «سرگشادة» ایشان که بر «نفی دمکراسی» تکیه دارد در سایت ابوالحسن بنیصدر، متخصص «اختراع» و سپس «کشف» حقوق بشر در قرآن منتشر میشود. همانطور که گفتیم استعمار غرب دست از اسلام و آخوند نخواهد شست، چرا که طی تاریخچة حضور استعمار در ایران هیچ قشری نتوانسته این چنین کارساز سرکوب و چپاول ما ملت باشد. در نتیجه توسل «بیبیسی» و رادیوفردا به فعلة اسلامپرست کاملاً طبیعی است. چندی پیش سایت ناخداکلمب برای بحث «علمی» درمورد تئوری توطئه، به ریزه خواران وفادار سازمان سیا، یزدی، بنیصدر و سازگارا متوسل شده بود. ولی «رادیوفردا» در چارچوب سیاست بلاهت و تک صدائی به محسن سازگارا اکتفا کرده، و در تاریخ 24 بهمنماه سالجاری نه یک خاطره که دو خاطره از نوچة آبراهام یزدی و ندیمة صادق قطبزاده برایمان نقل میکند.
سازگارا به دلیل «ساختار شخصیتی» ویژة خود از روسپیهای سیاسی مطلوب استعمار به شمار میرود و در هر زمان و مکان، در هر حال «صیغة قدرت» باقی میماند. و به همین دلیل بهترین گزینة استعمار برای تشکیل «اوپوزیسیون» به شمار خواهد رفت. البته روسپی سیاسی و شیفتة قدرت در جمکران فراوان داریم ولی هر کس نمیتواند محسن سازگارا باشد. سازگارا، سیسال پیش دست در دست آبراهام یزدی، سپاه پاسداران بنیانگذاری کرده و پس از دو دهه جنایت و چپاول و «خدمات» دیگر، «تحلیلگر مسائل ایران در واشنگتن» از آب در آمده! تعجبی هم ندارد، سازگارا از نوابغی است که هر روز هزاران نمونهشان را دستهای مقدس استعمار از زبالهدانهای جهان دستچین میکند تا برای جهان سوم «شخصیت سیاسی» خلق کند.
مهمترین ویژگی این شخصیتهای برخاسته از زبالهدان، شیفتگی آنان به جسد و لاشه است. اینان نبش قبر را میپرستند! درست مثل اکبر بهرمانی، بنیصدر و ... اینان مردهها را از قبر بیرون میکشند تا از زبان مردگان برای مردمان «سخن» بگویند. سازگارا هم مطهری، خمینی، اشراقی و قطبزاده را از قبر بیرون کشیده؛ به مهملگوئی پرداخته و ضمن چرندبافی گندهگوئی فراوان کرده! متخصص «مسائل ایران»! که در سال 1357 هنوز در جایگاه شامخ خانه شاگردی نشسته بود، و به اوباشالله «بله قربان» میگفت، ضمن نقل دو خاطره که لبریز از ادبیات آخوندی «عقد»، «محلل»، «گره زدن زلف» و «واسطه» است، با قطبزاده هم تصفیه حساب کرده! بله، جوجهای چون محسن سازگارا، آنروزها به یک لات سر گذر چون قطبزاده که به قول خودش «خانوادگی در منطقة شهرنوی سابق تهران مغازهدار» بودند، تشر هم زده! «نقل خاطره» برای جبران همین کمبودهاست! سازگارا حق دارد! امثال سازگارا ناچار شدهاند با هزاران صادق قطبزاده سر سازگاری داشته باشند، پس حق دارند از جسد وی حداقل در عالم خیال هم که شده «انتقام» بگیرند! که گفتهاند وصفالعیش نصفالعیش. فردا اگر «ریچاردپرل» هم بمیرد سازگارا یک «خاطره» نقل خواهد کرد و به ما میگوید چگونه به این کارچاقکن سازمان سیا «تشر» زده بود!
خاطرة دوم سازگارا در راستای همان مهملاتی است که پامنبریهای بنیصدر پس از مرگ شاپور بختیار به هم میبافند تا ثابت کرده باشند بختیار هم مثل مهدی بازرگان نعلینپرست بوده و قصد «مذاکره» با دجالی به نام خمینی را داشته. ولی سازگارا از پامنبریهای بنیصدر فراتر میرود، یک «مصاحبة رسمی» هم از زبان شاپور بختیار «نقل» میکند که در بررسیهای تاریخی «چیچو ـ فرانکوی» رادیوزمانه هم مطرح نشده! در هر حال این دو خاطره را از دست ندهیم که از ابتذال، حماقت و لمپنیسم «متخصص مسائل ایران» بیبهره خواهیم ماند.
یکی از جالبترین پیامدهای انفجار «پل خیبر» اکتشافات خواهران برومند است که یک دکة «فاست فود» بهنام «بنیاد برومند» برای دفاع از حقوقبشر به راه انداختهاند و پا به پای بنیادهای استعماری مدعی دفاع از حقوق بشر بیانیههای نان و آبدار صادر میکنند. بنیاد برومند امروز کشف کرده که در حکومت جمکران، که قانون اساسیاش از نظر حقوقی آشکارا ناقض اعلامیة جهانی حقوق بشر است، میتوان نهادهای دمکراتیک هم ایجاد کرد! بیانیة کذا به همان برنامة آشپزی تلویزیون فرانسه شباهت دارد که به زور کره و خامه غذاهای «لذیذ» جهت خودکشی تقدیم بینندگان میکند. و اما از آنجا که خواهران برومند از خاک پاک اصفهان برخاستهاند نمیتوانیم دستپختشان را با آشپزباشی تلویزیون فرانسه مقایسه کنیم. چرا که هدف برومندها از پختوپز انداختن سفره برای استعمار است، نه آشپزی.
اصولاً اهالی مرزپرگهر همه کار را با روحیة کاسبکاران جهان سوم انجام میدهند. هم میخواهند درآمد داشته باشند، هم ارث پدرشان را از مشتری طلبکاراند. سری به سوپرمارکتهای هممیهنان در ینگه دنیا بزنید، خواهید دید که حضرات محل کسب را با دفتر وزارت اشتباه گرفتهاند. میدانیم که در کشور ایران تنها وظیفة وزیر حق و حساب گرفتن است، و هیچ مسئولیتی هم در کار نیست. و به همین دلیل پست وزارت اینهمه متقاضی دارد! ولی کسبوکار در ینگه دنیا با کسبوکار در جمکران تفاوتهائی دارد! کسبوکار در غرب بر مادیات یعنی «دلار» تکیه میکند، و در جمکران بر «معنویات» فرضی استوار میشود.
به همین دلیل روز جمعه 25 بهمنماه سالجاری، پاسدار قالیباف در «پیش وقوقیة» هفته، به تقویت شامة سگهایهار حکومت تأکید کرده، و میگوید به «حس دشمن شناسی» باید توجه کنیم! بله، درست همانطور که سگ برای تشخیص دوست و دشمن به شامة خود اطمینان میکند، سازمان تبلیغات اسلامی هم به دستور آبدارخانة سازمان سیا «الگوی سگ» را برای ناجیان امت همیشه در صحنه و به ویژه برای مسلمانان «انقلابی» یا همان لاتالله پیشنهاد میکند:
«قالیباف همچنین تأکید کرد باید روز به روز حس دشمن شناسی را بنا به شرایط انقلاب مورد توجه بیشتر قرار دهیم.»
منبع: مهرنیوز، مورخ 25 بهمنماه سالجاری
«حس» و «احساس» و «احساسات» آوردگاه مطلوب «پروپاگاند» است، که عقل سلیم را به چالش میطلبد و منطقستیزی را در انسان تشویق میکند. از این پس لازم است «اوباشالله» برای شناسائی ضدانقلاب در خیابانهای شهر مردم را ببویند! و هر کس بوی «دشمن» داد دستگیر کرده جهت اعدام به آخوند شاهرودی تحویل دهند. البته بهتر است آخوند شاهرودی در هر محل و سر هر گذر حداقل یک چوبةدار برای نابودی «دشمن» بر پا کنند که هم «حس دشمنشناسی» لاتالله تقویت شود هم تفریحی کرده باشند؛ خلاصه هم فال باشد و هم تماشا.
پاسدار قالیباف علاوه بر ارائة «الگوی سگ» برای «امت اسلام»، در راستای تبلیغات استعماری «فرانسپرس» از «حضور مردم» نیز به عنوان دستاورد «انقلاب» یاد میکند. میدانیم که «حضورمردم» از قماش اللهکرم، به ویژه در دوران نخست وزیری بازرگان برای تحکیم پایههای حکومت مفلوک اسلامی بسیار کارساز بود، و پاسدار قالیباف حق دارد که حضور اراذل و اوباش ساواک و شهربانی را گرامی دارد. پس از پایان سخنان قالیباف نوبت به آخوند جنتی میرسد که استخوان اهدائی سازمان سیا را به دندان گرفته حس دشمنشناسی خود را به ارباب بخوبی ثابت کند. عجیب است که «حس» کذا در سازمان تبلیغات اسلامی، پس از مشخص شدن نتایج انتخابات اسرائیل به شدت تقویت شده!
از جمله به موازات اعلام آمادگی دولت احمدی نژاد برای گفتگو با ایالات متحد، آخوند جنتی «حس» کرده که امروز آمریکا و اسرائیل دشمن ما به شمار میروند! پس طبیعی است که گفتگو با ایالات متحد نمیتواند مورد تأئید سفارتخانههای غرب یا بهتر بگوئیم مورد تأئید ناخداکلمب باشد. ناخداکلمب البته سیاستمدارتر از آن است که مستقیماً اظهار نظر کند. این مهم را به نوکران خود واگذار کرده. به عنوان نمونه، «الحیات» که از قضای روزگار در شهر لندن هم منتشر میشود، از زبان حکومت اسلامی هر گونه گفتگو با آمریکا را مردود میشمارد! یا اینکه نیکولا سرکوزی، به دولت آمریکا امر میکند که گفتگو با دولت ایران را به بعد از انتخابات موکول نماید ـ البته این مهم در «رادیوفردا» صورت گرفته ـ اگر نه سرکوزی چنین «اختیاراتی» ندارد. ولی در سایتهای فارسی زبان هر که هر چه دل تنگاش بخواهد میگوید. سرکوزی که مسئول مطالب رادیوفردا نیست. در هر حال همه چشم امید به شیاد اردکان دوختهاند که هم نعلین دارد هم در شیادی و مزدوری کار کشته است، و خلاصه از امتحان استعمار سربلند بیرون آمده. از مطلب دور افتادیم، باز گردیم به «حس» و «احساس» و عرصة محسوسات در وقوقیة جمعه که توسط آخوند «بااحساس»، جنتی به اجرا در آمد. جنتی چنان شامهای دارد که به ماشین حساب نیز مجهز است! از اینرو «حس» کرده «حضور گستردة مردم» در راهپیمائی 22 بهمن امسال «واقعاً» گسترده بوده:
«حضور گستردة مردم در راهپیمائی 22 بهمن واقعاً گسترده بود و من خودم این را حس کردم، دیگران هم از جاهای مختلف نقل کردند که مردم از پارسال بیشتر آمده بودند.»
همان منبع!
بله تفاوت جنتی با دیگران این است که جنتی جمعیت را «حس» میکند! برای حس کردن جمعیت مسلماً جنتی تک، تک راهپیمایان را نه تنها مثل سگ بوئیده، که مثل مأمور آمار سرشماریشان هم کرده. بیجهت نیست که جنتی دبیر شورای نگهبان شده! هم جایگاه «دبیری» دارد، هم جایگاه سگ نگهبان استعمار. به همین دلیل حس کرده هفتاد میلیون ایرانی همه دیوانهاند، چون هم از «امام» و «انقلاب» طرفداری میکنند هم با آمریکا و اسرائیل که این امام و انقلاب را برایشان آوردهاند دشمناند! چطور ممکن است کسی طرفدار «انقلاب اسلامی» باشد و مخالف آمریکا و اسرائیل؟ همة مسلمین انقلابی مانند یزدی و چمران و غیره فرزندان خلف سازمان سیا و موساداند حالا آمریکا و اسرائیل «دشمن» شدند؟ چون حزب کارگر در اسرائیل دکاناش تخته شده و دست ناخداکلمب لای تختهها گیر کرده؟ چقدر این دستاربندان مثل ناخداکلمب، اربابشان نمک نشناس و پدرسوخته از کار درآمدهاند. سید مهدی خاموشی و اربابان به این نتیجه رسیدهاند که هفتاد میلیون ایرانی آمادة نبرد با اربابان حکومت اسلامیاند:
«روز 22 بهمن از شرق و غرب، شمال تا جنوب کشور [...] یکصدا مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل سر میدادند. دشمن باید این پیام را بگیرد که آیا میشود با 70 میلیون جمعیت مقابله کرد؟»
برای پاسخ به چنین پرسشی باید به «آلن گرش» و به ویژه به تودوروف مراجعه کنیم تا ببینیم «هویت» ما چه میگوید؟ به عبارت دیگر، در برابر آمریکا «هویت» ما چیست؟ پیروزی است یا شکست؟ آیتالله تودورف مسلماً به ما خواهند گفت که شکست برای ما مفیدتر خواهد بود چرا که به این ترتیب «بریتیش پترولیوم» در ساحل خزر خیمه میزند؛ و این برای ناخداکلمب بهتر است. چرا که «حضور» ایشان همزمان باعث تقویت اسلام و «بومیگرائی» خواهد شد. به همین دلیل آخوند جنتی به مسئولین توصیه کردهاند «وحدت کلمه» را حفظ کنند و همه با هم به سوی آبدارخانة پنتاگون بروند و با هوا کردن «موشکهای بومی» پتکی بر سر آمریکا و اسرائیل فرود آورند! البته اگر نظر ما را بخواهید گزاصفهان و سوهان قم از هر پتکی کاریتر است.
جنتی در پایان وقوقیه به گزافهگوئی افتاده، تمدنی هم پایهگذاری میکند که هم تقدس دینی و هم تقدس بومی داشته باشد. تمدن کذا «اسلامی ایرانی» خواهد بود و نه به دست بشر که با «قدرت خدا» ساخته خواهد شد. از اینرو «دشمن» یا بهتر بگوئیم ملت ایران نمیتواند از ساختن تمدنی که در واقع دو روی سکة توحش «دینی و بومی» است جلوگیری کند، چون تمدنی که جنتی میسازد با قدرت خدا ساخته شده. ظاهراً سیدمهدی خاموشی «حس» کرده که خواست استعمار، همان قدرت الهی باید باشد:
«ما تمدنی را پایهگذاری میکنیم که بتواند عدالت را در حوزة قدرت جاری کند و جلوی تبعیض و غارت و سلطهگریها را بگیرد این اتفاقی است که خواهد افتاد آثارش را در حال مشاهده هستیم البته دشمن نمیفهمد که نمیتواند قدرت خدا را پس بزند.»
جملة مضحک «آثارش را در حال مشاهده هستیم» ظاهراً از قلم الهی تراوش کرده یا اینکه سیدمهدی یک «بست» زیادی زده. بله، آخوند جنتی و شرکاء زمانیکه میگویند تمدنشان راپایهگذاری خواهند کرد، بیشاز حد فروتنی به خرج میدهند! باید پرسید پس تمدنی که شما از 22 بهمن سی سال پیش پایه گذاری کردید و عدالت را در حوزة قدرت هم در ایران، هم در افغانستان و عراق جاری کرد چرا نادیده میگیرید؟ شکسته نفسی نکنید! جنتی همچنین بزرگترین دستاورد کودتای 22 بهمن را «زنده کردن اسلام» معرفی میکند:
«زنده کردن اسلام مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی بود و این یک تحول درونی بود.»
وقتی ژنرال هویزر انقلابشان را با هواپیمای ارفرانس در فرودگاه مهرآباد تخلیه کرد، بلافاصله حاصل تفکرات و پژوهشهای عمیق «امام» نوریعلاها و نوریزادهها در دسترس ما قرار گرفت تا با کاربرد «پای چپ» و «پای راست» در حکومت اسلامی آشنا شویم. جنتی اشتباه میکند! اصلاً اسلام را کلنل آیرونساید زنده کرد. تمدن «اسلامی ـ ایرانی» را نیز کلنل آیرونساید پایهگذاری کرد تا جیرهخواران نعلین پوش سفارت را در پناه تاج پهلوی قرار دهد. بنیاد برومند هم برای همین تمدن «پختوپز» میکند. اوپوزیسیون جمکران برای همراهی با این قافله یک «چلوکبابی» باز کرده، البته در آبریزگاه عمومی، تا «تمدن» ساختة آخوند جنتی و اربابان بتواند حداقل روزی سه نوبت «عدالت» را در حوزة قدرت «جاری» کند!
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت