جیمزباند دینی!
...
ماجرای الاغ مردة لازار را که به یاد داریم! طبق بیبیگوزکهای خاجپرستان، عیسی مسیح معجزات فراوان داشت: جذامیان را شفا میداد، میتوانست مرده را زنده کند و ... ولی باید اذعان داشت که پیروان آنحضرت در ینگه دنیا به مراتب بیش از ایشان «معجزات» میفرمایند. البته معجزات یانکیها بیشمار است چرا که اینان هر روز را با چند «معجزات» آغاز میکنند و بلافاصله معجزاتشان توسط رسانهها به اطلاع جهانیان نیز میرسد تا همه بدانند و آگاه باشند که کار دنیا حساب دارد و در این جهان خدائی هست که حواساش خوب کار میکند، و به همین دلیل نیز فناوری معجزاتاش از عیسی مسیح بسیار پیشرفتهتر است! بله، اگر آنحضرت الاغ مردة لازار را زنده کرد، امروز پیرواناش در ینگه دنیا الاغمردهها را نه تنها جان دوباره میبخشند که از آنها قهرمانان ملی نیز میسازند! البته هر الاغی به افتخار قهرمانی نائل نمیشود، فقط الاغمردههای «برگزیده»، یعنی آندسته الاغها که طی دوران حیات ننگینشان، خوب و فرمانبردار بودهاند میتوانند به چنین مقام و مرتبة والائی دست یابند. از آنجملهاند آشپزباشی و بنای آنگلوساکسونها در جمکران و اسرائیل.
بله به ادعای شیپورهای محفل تفنگفروشان، بنای یانکیها با انجام عملیات فرامرزی در دوبی «قدرت» خود را در سنگر «حق» و مبارزه با تروریسم به جهانیان شوتوپرت ثابت کرد، حال آنکه آشپزباشی جمکرانی آنحضرت در زمینة سرکوب و ارعاب ملت ایران، فریبکاری و بیمسئولیتی قدرت خود را به اثبات خواهد رساند. به این ترتیب است که به ما ملت تفهیم کردند، «موساد» دشمنان اسرائیل را در قلب جهان اسلام یعنی در دوبی، مرکز برده فروشی، پولشوئی و دیگر فعالیتهای اقتصاد اسلامی که منافعاش نیز به بانکهای انگلستان سرازیر میشود میتواند به قتل برساند، حال آنکه پیشرفتهای آشپزباشی آنگلوساکسونها در جمکران کاربرد «داخلی» دارد.
بله فکر نکنید که در پی ترور «المبحوح»، عبدالمالک ریگی را درپی زدوبندهای سیاسی خارج از جعبة کنسرو «مردم و حاکم ظالم» به گورکنها تحویل دادهاند تا روضهخوانها نیز همچون اسرائیل به قدرت برتر منطقه تبدیل شوند! به هیچ عنوان! همانطور که برایتان قصه گفتهاند، «سربازان گمنام» امام کذا، «ریگی» را وسط زمین و هوا دستگیر کردند و این بیبیگوزک توسط «کامرسانت» در بوق گذاشته شده.
به نظر میرسد این معجزات مسیحائی پیامد سفر هیلاری کلینتون به منطقه باشد. شاید اصلاً هیلاری همان عیسی مسیح باشد که برای برآوردن «آرزوی» آشپرستان حقیر و ذلیل جمکرانی که به زبان خودشان «رفع تبعیضهای جنسیتی» خوانده میشود، و همچنین در راستای شعار انتخاباتی اوباما یعنی «چنج، وی نید»، جنسیت خود را «چنج» کرده و به شکل هیلاری در قطر ظهور فرموده. این بود دلیل واقعی نورانی شدن صورت هیلاری کلینتون که پس از این دگردیسی او را «عیسلاری» مینامیم.
عیسلاری که هم هیلاری است و هم عیسی پس از ورود به قطر بیش از یک طویله الاغ مردة لازار را در داخل و خارج جمکران زنده فرمود. از رهبر فرزانه و اکبر بهرمانی و قلم به مزدهای پامنبری حاجفرجدباغ که اخیراً پوست انداخته و مدعی «جمهور» شدهاند تا «رهبران انقلاب» یعنی همان کودتای بهمن 1357! بله، حضرت هیلاری کلینتون با دست خالی یک «فروند» وکیل دعاوی صاحب قلم «خلق» کردند به نام حمیدغروی، تا برایمان در فیگارو قصة کدوقلقلهزن بنویسد و ضمن پیوند گ...ز به شقیقه، اهداف «رهبران انقلاب» را «دمکراتیک» معرفی کند. پیش از ادامة مطلب یک پرانتز باز میکنیم و بازمیگردیم به تقارن زمانی حضور هیلاری در قطر و پهلو گرفتن ناوجنگی جمکران در سواحل «شیخ ـ کشور» مذکور.
به یاد داریم که به محض ورود هیلاری به قطر یک «ناوجنگی» جمکران نیز برای نبرد تن به تن با آمریکا در سواحل قطر پهلو گرفت. از آنجا که امارات مرکز خریدوفروش برده به شمارمیرود، نخست پنداشتیم، نور کذا ناشی از «پذیرائی مخصوص» امیرقطر از هیلاری بوده که رخسار وی را اینچنین شکوفا و درخشان کرده، یا اینکه چهرة مقدسشان به دلیل رویت پاسدارانی که در آن «ناوجنگی» تلنبار شده بودند نورانی شده. ولی اشتباه میکردیم و معجزات اخیر جهانی که در پی سفر «عیسلاری» به قطر رخ داد شاهدی است بر این مدعا.
سفر هیلاری کلینتن، وزیر امورخارجة ایالات متحد به «قطر» نه تنها دو الاغ مردة لازار یعنی حکومت جمکران و دولت بنیامین نتانیاهو را جان دوباره بخشید، که هر دو را به «جیمزباند» تبدیل کرد که عملیات شگفتانگیز انجام میدهند. و از آنجا که موسی بر محمد تقدم تاریخی دارد، ابتدا یک جنجال رسانهای پیرامون قتل المبحوح به راه انداختند و ادعا کردند کار، کار اسرائیل است! طبق بیبیگوزک رسانههای غرب، مأموران موساد با پاسپورتهای اروپائی وارد دوبی شده در هتل محل اقامت المبحوح حضور یافته وی را به قتل رساندهاند. برای اثبات دروغهای کذا یک فیلم مستند و «موثق»، ویژة عقبافتادههای ذهنی نیز روی شبکه گذاشتند که نشان میداد دو تنیس باز به همراه المحبوح فرضی وارد آسانسور شده و با او از آسانسور خارج میشوند! ما فکر میکنیم از این اسناد و مدارک مستدلتر و گوساله پسندتر نمیتواند وجود داشته باشد. باری بوقهای استعمار همچنان گرم دمیدن در شیپور قدرت افسانهای «بنای» نیرومند آنگلوساکسونها بودند که خبر رسید یک فروند «ناوجنگی» در حضور رهبر گورکنها وارد آبهای خلیج همیشه فارس شده.
بله ناو نعلین همان ناو شکستهای است که از دوران پادشاه وزوزک از غرب خریداری شده و پس از هزار وصله پینه و بزک و دوزک به عنوان «تولید داخلی» و با نام «جماران» قرار است در آبهای خلیج فارس زنگ بزند. البته این ناو زنگزده در آبهای خلیجفارس همان عملکرد مترسک در مزرعه را خواهد داشت! میدانیم که گورکن جماعت اهل دوختودوز و وصلهپینه و پیوندهای شکمی است، و ناو نعلین هم محصول معجزات سریشم، و انواع چسب از جمله چسب «پنجقلوست» که در چارچوب سیاست استعماری تزریق مقدسات قرار است «پنج تن» مقدس را در ذهن مخاطب تداعی کند. همچنانکه در راستای همین سیاست بلاهتگستر، سیاووش در شاهنامة فردوسی را با نماد توحش یعنی با پرسوناژ خشونت طلب، پدرپرست و قانونشکن «حسین» به قیاس میکشند. حال آنکه سیاووش شاهنامه از هر نظر در تقابل با «قهرمان» بیبیگوزکهای شیعیمسلکان قرار میگیرد.
سیاووش یک پرسوناژ استثنائی است که اساس «حماسه»، یعنی «قدرت» و «زبان یکسویة» قدرت را متزلزل میکند. پیشتر با تکیه بر نظریة زبانشناسی معاصر، در مورد حماسه و «زبان قدرت» توضیح دادهایم پس تکرار مکررات نخواهیم کرد، فقط یادآوری میکنیم که جهان دوقطبی حماسه بر ارزشهای جمعی «پدر» و «گذشتگان» استوار است و پرسوناژ سیاووش با رها کردن «پدر» چارچوب ارزشهای حماسه را میشکند و همچون «انسان» در مفهوم معاصر، جایگاهی فراتر از نیک و بد جهان ارزشها به خود اختصاص میدهد. این است راز جذابیت و کشش پرسوناژ سیاووش. شاهزادة کیانی در حماسه نقشی ایفا میکند که مرزهای حماسه را فرومیپاشاند. نقش سیاووش نقش یک انسان منطقی، متعادل و با وجدان است، از اینرو مخاطب معاصر میتواند خود را با سیاووش «شناسائی» کند، حال آنکه پرسوناژهای دیگر، جهانشمول و زمان شمولاند. روشنتر بگوئیم پیروی از غرائز و توهمات و احساسات، «رفتار طبیعی» افراد است، هر کس در هر زمان میتواند از روی خشم، حسد، کینه و آز دست به توطئه و جنایت بزند. حال آنکه «برخورد منطقی» و «خشونتگریزی» رفتاری است دمکراتیک که ریشه در فرهنگ «انسانمحور» معاصر دارد.
به زبان سادهتر اکثریت قریب به اتفاق افرادی که در هیبت انسان میبینیم، قادر به واکنش متعادل و منطقی نیستند. در دمکراسیهای غرب، اگر یک اکثریت گسترده از قانون و مقررات پیروی میکند، فقط به دلیل ترس از مجازات است، چرا که در یک دمکراسی قانونشکنی جرم به شمار میرود و قانونشکن باید در برابر اعمال خود پاسخگو باشد. در حکومت مقدس، به ویژه در جمکران چنین نیست. چرا راه دور برویم؟ کافی است نگاهی داشته باشیم به افتضاحات و جنایات «جنبش سبز» طی 8 ماه اخیر که کل حاکمیت در آن دست داشته و اکنون به دلیل چرخش سیاست ایالات متحد، علی خامنهای میکوشد از دارودستة موسوی فاصله گرفته، «مردم» را مسئول ضربوشتم آشوبگران معرفی کند! حال آنکه شخص ولی فقیه، دست در دست اکبر بهرمانی و گروهی از فرماندهان سپاه از شایعهپراکنی و آشوبهای طاعون سبز حمایت کردهاند.
همچنانکه قبلاً هم گفتیم چند هفته پیش از برگزاری مسابقات مارگیری، نمایندگان کودتاچیان ازجمله حسن روحانی در روسیه حضور یافته، جهت پیوستن به پیمان شانگهای اعلام آمادگی کردند، ولی پاسخ مساعد به آنان داده نشد. چرا که همه در جریان برنامة کودتا و اهداف آن، یعنی تجهیز حکومت اسلامی به سلاح اتمی با تکیه بر مشروعیت فرضی «مردمی» دولت آینده قرار داشتند، و به طریق اولی همه میدانستند که تجهیز روضهخوانها به سلاح اتمی، یعنی بیخیال «مذاکرات صلح» در منطقه و به زبان سادهتر یعنی تداوم سیاست آخوند پروری و طالباننوازی گروه «برژینسکی ـ کارتر» و اهدای کارت سفید به اسرائیل جهت تداوم جنگافروزی و وحشیگری در منطقه. به همین دلیل روسیه برخلاف سال 1979، از «کودتای مردمی» آنگلوساکسونها در ایران حمایت نکرد. واکنش غرب به مواضع روسیه تبدیل کشور ایران به صحنة آشوب و ایجاد هیاهو با گلههای مدافع «جنبش سبز» در غرب بود. حال آنکه جنبش کذا در داخل اصولاً طرفداری ندارد! اما آنگلوساکسونها دست بردار نیستند، اینان میخواهند به هر ترتیب نوکران وفادارشان همچون موسوی، خاتمی و بهرمانی را در جایگاه رهبران آلترناتیو حکومت اسلامی به ملت ایران حقنه کنند. برنامة حضرات چیست؟ لشکرکشی خیابانی، لاتبازی و عوامفریبی!
در این راستا شیخ مهدی خواهان دریافت مجوز «تجمع» و برگزاری «رفراندوم» شده و «سبزنویسان» هم از این «برنامة روشن» و واضح و مبرهن استقبال کردهاند. هیچکس به این شیخ کودن نمیگوید «تجمع مردم» برای «جنبش سبز» ایجاد مشروعیت نخواهد کرد. همان «مردم» که روز 22 بهمن 1388 در میدان شهیاد تجمع کردند، برای هر گروه سیاسی دیگر نیز «تجمع» خواهند کرد، و از رفراندوماش نیز استقبال میکنند. دوران گلهداری و گلهپروری در سنگر حق به سر رسیده، بهتر است «برین ستورمنیگ» در عرصة حماقت و شارلاتانیسم را متوقف کنید. بدون ارائة یک برنامة منسجم «سیاسی، اقتصادی و فرهنگی» فعالیت سیاسی مفهومی ندارد. پس «سبزنویسان» محترم و جیرهخوار اکبربهرمانی که از جایگاه سینهزنی برای امثال شهلا حبیبی و دیگر فعلة فاشیسم اخیراً خود را به صورت سینهخیز به جایگاه مدافعان «دمکراسی» رساندهاند، تا ضمن بازار گرمی برای حاجفرجدباغ به امر مقدس «تحریف» بپردازند بهتر است بدانند که شعار مبارزان صدرمشروطه «جدائی دین از سیاست» بود!
همچنین از درگاه سازمان سیا تقاضا میکنیم ساواک جمکران را فرمان دهد تا لباس شخصیهای حامل پرچم «آبی و سفید و قرمز» را جمعآوری کند! با این ترفند نمیتوانید مزدوران آمریکا را به دیگران بچسبانید. برای روشن شدن ارتباط حکومت امامزمان با آستان مقدس سازمان سیا کافی است ببینیم عملة تحکیم وحدت، براندازان «ضدامپریالیست» بهمن 1357، قوم و قبیلة میرحسینموسوی، بهزاد نبوی و ... در کدام کشورها لنگر انداختهاند و ارز حاصل از چپاول نفت در کدام بانکها ذخیره شده! خلاصه کنیم، طی 31 سال اخیر اقتصاد حکومتجمکران از حوزة دلار خارج نشده، پس سیاستاش نیز منطقاً از سوی حوزة دلار تنظیم خواهد شد، چرا که اقتصاد از سیاست نمیتواند جدا باشد. رشتة کلام گسست، بهتر است بازگردیم به معجزات عیسلاری.
خارج از تبدیل حکومت بازنشستة جمکران و دولت ورشکستة بنیامین نتانیاهو به «جیمزباند»، روزنامة «فیگارو»، یکی ازرسانههای حوزة دلار رهبران «انقلاب» اسلامی را به عنوان «لائیک» جهت فروش عرضه میکند، البته از زبان یک ایرانینما به نام حمید غروی! به ادعای فیگارو، غروی وکیل دعاوی است. پس منطقاً باید چارچوب مفاهیم را بشناسد. ولی در واقع اصلاً چنین نیست!
فیگارو، مورخ 21 فوریه 2010، مطلبی از جناب غروی منتشر کرده، تحت عنوان، «ایران، انقلاب ناتمام». مسیو غروی چنین فرمودهاند که 31 سال پیش در ایران «انقلاب» شده و کسی به پیامدهای نیک این «انقلاب» اشاره نمیکند. حمید غروی، مینویسد این «انقلاب» به کودتای میرپنج پایان داد! البته ما از این ترهات فراوان شنیدهایم و میدانیم بوقهای استعمار تلاش دارند کودتای ننگین ارتشناتو برای تبدیل ایران به پشت جبهة طالبان را «انقلاب» معرفی کنند. و همچنانکه شاهدیم طی 31 سال اخیر هیچیک از روشنفکران برجستة غرب در «انقلاب» بودن این کودتا کمترین تردیدی به خود راه نداده! به عبارت دیگر، وقتی تاراج نفت تضمین شود، حضرات در بلاد غرب به اجماع میرسند و معلق زدن برای ارباب را آغاز میکنند. حضور نوآم چامسکی در تجمع «فاشیست ـ مسلمانها» در نیویورک شاهدی است بر این مدعا. پس ترهاتنگاری امثال غروی در فیگارو به هیچ عنوان تعجبآور نیست. مطلب حمیدغروی، در عمل ویراست نوینی است از همان مزخرفات خمینی که برای پنهان داشتن سوابق درخشان خود، از جمله حمایت از کودتای 28 مرداد 1332، هر روز به «آن پدر» و «آن پسر» دشنام میداد.
پیشتر در این وبلاگ گفتیم، پس از انقلاب اکتبر و پایان جنگ اول، انگلستان به عنوان تنها نیروی استعماری در منطقه حضور داشت و نه تنها در ایران که در ترکیه هم از کودتای آتاتورک حمایت کرد و دو حکومت به اصطلاح «لائیک» را سر کار آورد. پیش از ادامة مطلب تکرار میکنیم که بحث ما برسر «افراد» نیست، ما از یک نظام استعماری سخن میگوئیم که با کودتا آغاز شده و با ایجاد دور باطل تقابل کاذب «شیخ و شاه» دامنة چپاول خود را گسترش داده. کافی است امروز به شرایط سیاسی ترکیه و ایران نگاهی بیندازیم تا ببینیم هر دو حاکمیت اسلامی به دلیل تضعیف آنگلوساکسونها به سرکوب و قلع و قمع مشغول شدهاند. البته در ایران به دلیل مسائل قومی و ارتباطات کهن با روسیه «آشوب» و هرج و مرج هم ضمیمة سرکوب شده، حال آنکه در ترکیه به دلیل شرایط متفاوت تاریخی و اجتماعی، سرکوب بدون آشوب در جریان است. دولت اسلامگرایان فکلکراواتی ترکیه پای در همان مسیری گذاشته که 31 سال پیش در ایران آغاز شد، یعنی تصفیة ارتش، سرکوب همه جانبه و ... منتهی در ایران این امور خداپسندانه از طریق ایجاد آشوبهای خیابانی و نشستن شیخ بجای شاه انجام گرفت. ولی از آنجا که ترکیه شاه ندارد، شیخ فکلکراواتی به جان نظامی افتاده تا هم بساط لائیسیته را برچیند، هم به بهانة مقابله با توطئه یک سرکوب فراگیر را سازماندهی کند.
واقعیت این است که این تحرکات تحت نظارت ارتش اسلامپرور ناتو صورت میپذیرد. دولت ترکیه به عنوان عضو ارتش ناتو برای سرکوب مخالفان به کودتای مخملین متوسل شده، و به همین دلیل است که دولت سوسیالیست یونان را اعتصابات گسترده عملاً فلج کرده! حال آنکه اعتصاب کنندگان محترم از دولت دست راستی یونان هیچ گله و شکایتی نداشتند! عجیب است که در اسپانیا نیز شرایط مشابه یونان است و این دو کشور برخوردار از پیشنیة غنی فرهنگ چپ در یک قدمی آشوب قرار گرفتهاند. مسلماً دامنة این سیاست گریبانگیر فرانسه نیز خواهد شد. قتل رئیس سازمان امنیت الجزایر در دفتر کارش میتواند نخستین نشانة تغییر سیاست ایالات متحد تلقی شود. البته این «تغییر» سیاست در آرژانتین آشکارتر است.
به گزارش فرانسپرس، در تاریخ 24 فوریه 2010، ایالات متحد از اعتراض آرژانتین به انگلستان پیرامون عملیات اکتشاف نفت در آبهای فالکلند حمایت کرد! از قضای روزگار درست پیش از اعتراض آرژانتین، «بریتیش پترولیوم» رسماً اعلام کرده بود که قصد خروج از نیجریه را ندارد! به عبارت دیگر جنگ میان نفتخواران بالا گرفته و الجزایر هم کشوری است نفتخیز که در واقع تحت نظارت فرانسه نفتاش را آمریکا چپاول میکند. حال که به فرانسه رسیدیم بار دیگر بپردازیم به مقالة برادر حمید غروی.
مقالة ایشان در واقع تکرار تبلیغات سازمان سیا با کمی «تحریف» است. غروی در چارچوب ترهات «فوکویاما» ادعا میکند در سال 1357 در ایران «انقلاب» شد، و اهداف رهبران «انقلاب» کذا دمکراتیک بود، و ... و خلاصه «انقلاب» هنوز به پایان نرسیده:
«انقلاب ایران 31 سال دارد. نکوئیهای آن ناچیز شمرده شده. این انقلاب بر سلطنت سلسلة پهلوی [که بنیانگذار آن] بر علیه سلطنت قاجاریه کودتا کرده بود، نقطه پایان گذاشت [...]»
این مشاهدات «شگفتانگیز» نیازی به قلمفرسائی حمیدغرویها ندارد همه میدانند سلطنت قاجار با کودتای میرپنج پایان یافت. اما غروی نمیگوید انگیزة این کودتا چه بود، و اینکه بدون حمایت انگلستان کودتای میرپنج نمیتوانست موفق شود. غروی همچنین فراموش میکند که بدون خادمان وفادار انگلستان کودتای کذا نمیتوانست به دو کودتای دیگر، یعنی کودتاهای 28 مرداد 1332و 22 بهمن 1357 بیانجامد. نیازی نیست بگوئیم که در قصة غروی «انگلستان» غایب اصلی است و همة اشکالات از «آن پدر» و «آن پسر» ناشی میشود. همچنین مصدق هم خیلی خوب بوده و سازمان سیا در کودتای 1332 دست داشته و ... و اینکه در دوران پهلوی «فساد» فراوان بود پس چه خوب شد که امام عزیز انقلاب فرمودند و به کودتای پهلویها پایان دادند!
حضور نویسندة «حقوقدان» بگوئیم، برای گذاردن نقطة پایان بر یک کودتا، «گذار قانونی» به یک نظام دمکراتیک میباید صورت پذیرد، در غیراینصورت جهت گسترش دامنة چپاول حامیان واقعی کودتا که در لندن و واشنگتن نشستهاند، نه نظم قانونی که یک کودتای دیگر بر کودتای پیشین نقطة «پایان» میگذارد. پیش از قلم فرسائیهای اینچنینی بهتر است نگاهی به تجدید قرارداد خفتبار کنسرسیوم پس از «انقلاب» کذا و جنگ 8 سالة ایران و عراق بیاندازید تا با اهداف «دمکراتیک» رهبران واقعی «انقلاب» در لندن و واشنگتن بیشتر و بهتر آشنا شوید!
گفتیم که حمید غروی در فیگارو به نشخوار ترهات فوکویاما مشغول است، و تاریخ معاصر ایران را به شیوة جهان سومی «روایت» میکند. در این روایت صحرای کربلا، حسین مظلوم و یزید و معاویه هم حضور فعال دارند. آن پدر و آن پسر نقش معاویه و یزید را ایفا میکنند، حسین مظلوم بیبیگوزک فیگارو نیز همان محمد مصدق، خادم وفادار انگلستان است که در واقع زمینهساز اصلی آشوب و کودتا بوده. خلاصه در این مطلب بسیار مستدل و فاقد انسجام منطقی که به شیوة انشای دبستانیها نوشته شده، تلویحاً چنین میگویند، «بر ما واضح و مبرهن است که پهلوی کودتا کرد و خمینی با انقلاب به این کودتا پایان داد!» البته نیازی به توضیح نیست که ارتباط «سیاست» با «اقتصاد» در این مطلب بکلی گسسته شده و همه چیز با «دیانت» پیوند یافته! دقیقاً به همین دلیل است که مطلب غروی همچون موضوعات توضیحالمسائل روضهخوانها جز پوچپردازی هیچ نیست.
بعضیها قصد دارند از کودتای ارتش ناتو چهرة دمکراتیک ارائه دهند و این تمایلات کودکانه را از زبان امثال غروی بیان میکنند. همچنانکه گاوچرانها میخواهند از موساد و سربازان گمنام امام کذا جیمزباند بسازند و مزخرفاتشان نه تنها در رسانههای غرب که در «کامرسانت»، شیپور بوریس برزوسکی نیز منتشر میشود. تفاوت دو جیمزباند با یکدیگر این است که جیمزباند اسرائیلی پس از قتل مرموز المبحوح و بر پایة توهمات ساخته و پرداخته شده و کاربرد برونمرزی دارد، حال آنکه جیمزباند جمکران را برای «قتل» ریگی و سرکوب ملت ایران اختراع کردهاند.
بله به ادعای شیپورهای محفل تفنگفروشان، بنای یانکیها با انجام عملیات فرامرزی در دوبی «قدرت» خود را در سنگر «حق» و مبارزه با تروریسم به جهانیان شوتوپرت ثابت کرد، حال آنکه آشپزباشی جمکرانی آنحضرت در زمینة سرکوب و ارعاب ملت ایران، فریبکاری و بیمسئولیتی قدرت خود را به اثبات خواهد رساند. به این ترتیب است که به ما ملت تفهیم کردند، «موساد» دشمنان اسرائیل را در قلب جهان اسلام یعنی در دوبی، مرکز برده فروشی، پولشوئی و دیگر فعالیتهای اقتصاد اسلامی که منافعاش نیز به بانکهای انگلستان سرازیر میشود میتواند به قتل برساند، حال آنکه پیشرفتهای آشپزباشی آنگلوساکسونها در جمکران کاربرد «داخلی» دارد.
بله فکر نکنید که در پی ترور «المبحوح»، عبدالمالک ریگی را درپی زدوبندهای سیاسی خارج از جعبة کنسرو «مردم و حاکم ظالم» به گورکنها تحویل دادهاند تا روضهخوانها نیز همچون اسرائیل به قدرت برتر منطقه تبدیل شوند! به هیچ عنوان! همانطور که برایتان قصه گفتهاند، «سربازان گمنام» امام کذا، «ریگی» را وسط زمین و هوا دستگیر کردند و این بیبیگوزک توسط «کامرسانت» در بوق گذاشته شده.
به نظر میرسد این معجزات مسیحائی پیامد سفر هیلاری کلینتون به منطقه باشد. شاید اصلاً هیلاری همان عیسی مسیح باشد که برای برآوردن «آرزوی» آشپرستان حقیر و ذلیل جمکرانی که به زبان خودشان «رفع تبعیضهای جنسیتی» خوانده میشود، و همچنین در راستای شعار انتخاباتی اوباما یعنی «چنج، وی نید»، جنسیت خود را «چنج» کرده و به شکل هیلاری در قطر ظهور فرموده. این بود دلیل واقعی نورانی شدن صورت هیلاری کلینتون که پس از این دگردیسی او را «عیسلاری» مینامیم.
عیسلاری که هم هیلاری است و هم عیسی پس از ورود به قطر بیش از یک طویله الاغ مردة لازار را در داخل و خارج جمکران زنده فرمود. از رهبر فرزانه و اکبر بهرمانی و قلم به مزدهای پامنبری حاجفرجدباغ که اخیراً پوست انداخته و مدعی «جمهور» شدهاند تا «رهبران انقلاب» یعنی همان کودتای بهمن 1357! بله، حضرت هیلاری کلینتون با دست خالی یک «فروند» وکیل دعاوی صاحب قلم «خلق» کردند به نام حمیدغروی، تا برایمان در فیگارو قصة کدوقلقلهزن بنویسد و ضمن پیوند گ...ز به شقیقه، اهداف «رهبران انقلاب» را «دمکراتیک» معرفی کند. پیش از ادامة مطلب یک پرانتز باز میکنیم و بازمیگردیم به تقارن زمانی حضور هیلاری در قطر و پهلو گرفتن ناوجنگی جمکران در سواحل «شیخ ـ کشور» مذکور.
به یاد داریم که به محض ورود هیلاری به قطر یک «ناوجنگی» جمکران نیز برای نبرد تن به تن با آمریکا در سواحل قطر پهلو گرفت. از آنجا که امارات مرکز خریدوفروش برده به شمارمیرود، نخست پنداشتیم، نور کذا ناشی از «پذیرائی مخصوص» امیرقطر از هیلاری بوده که رخسار وی را اینچنین شکوفا و درخشان کرده، یا اینکه چهرة مقدسشان به دلیل رویت پاسدارانی که در آن «ناوجنگی» تلنبار شده بودند نورانی شده. ولی اشتباه میکردیم و معجزات اخیر جهانی که در پی سفر «عیسلاری» به قطر رخ داد شاهدی است بر این مدعا.
سفر هیلاری کلینتن، وزیر امورخارجة ایالات متحد به «قطر» نه تنها دو الاغ مردة لازار یعنی حکومت جمکران و دولت بنیامین نتانیاهو را جان دوباره بخشید، که هر دو را به «جیمزباند» تبدیل کرد که عملیات شگفتانگیز انجام میدهند. و از آنجا که موسی بر محمد تقدم تاریخی دارد، ابتدا یک جنجال رسانهای پیرامون قتل المبحوح به راه انداختند و ادعا کردند کار، کار اسرائیل است! طبق بیبیگوزک رسانههای غرب، مأموران موساد با پاسپورتهای اروپائی وارد دوبی شده در هتل محل اقامت المبحوح حضور یافته وی را به قتل رساندهاند. برای اثبات دروغهای کذا یک فیلم مستند و «موثق»، ویژة عقبافتادههای ذهنی نیز روی شبکه گذاشتند که نشان میداد دو تنیس باز به همراه المحبوح فرضی وارد آسانسور شده و با او از آسانسور خارج میشوند! ما فکر میکنیم از این اسناد و مدارک مستدلتر و گوساله پسندتر نمیتواند وجود داشته باشد. باری بوقهای استعمار همچنان گرم دمیدن در شیپور قدرت افسانهای «بنای» نیرومند آنگلوساکسونها بودند که خبر رسید یک فروند «ناوجنگی» در حضور رهبر گورکنها وارد آبهای خلیج همیشه فارس شده.
بله ناو نعلین همان ناو شکستهای است که از دوران پادشاه وزوزک از غرب خریداری شده و پس از هزار وصله پینه و بزک و دوزک به عنوان «تولید داخلی» و با نام «جماران» قرار است در آبهای خلیج فارس زنگ بزند. البته این ناو زنگزده در آبهای خلیجفارس همان عملکرد مترسک در مزرعه را خواهد داشت! میدانیم که گورکن جماعت اهل دوختودوز و وصلهپینه و پیوندهای شکمی است، و ناو نعلین هم محصول معجزات سریشم، و انواع چسب از جمله چسب «پنجقلوست» که در چارچوب سیاست استعماری تزریق مقدسات قرار است «پنج تن» مقدس را در ذهن مخاطب تداعی کند. همچنانکه در راستای همین سیاست بلاهتگستر، سیاووش در شاهنامة فردوسی را با نماد توحش یعنی با پرسوناژ خشونت طلب، پدرپرست و قانونشکن «حسین» به قیاس میکشند. حال آنکه سیاووش شاهنامه از هر نظر در تقابل با «قهرمان» بیبیگوزکهای شیعیمسلکان قرار میگیرد.
سیاووش یک پرسوناژ استثنائی است که اساس «حماسه»، یعنی «قدرت» و «زبان یکسویة» قدرت را متزلزل میکند. پیشتر با تکیه بر نظریة زبانشناسی معاصر، در مورد حماسه و «زبان قدرت» توضیح دادهایم پس تکرار مکررات نخواهیم کرد، فقط یادآوری میکنیم که جهان دوقطبی حماسه بر ارزشهای جمعی «پدر» و «گذشتگان» استوار است و پرسوناژ سیاووش با رها کردن «پدر» چارچوب ارزشهای حماسه را میشکند و همچون «انسان» در مفهوم معاصر، جایگاهی فراتر از نیک و بد جهان ارزشها به خود اختصاص میدهد. این است راز جذابیت و کشش پرسوناژ سیاووش. شاهزادة کیانی در حماسه نقشی ایفا میکند که مرزهای حماسه را فرومیپاشاند. نقش سیاووش نقش یک انسان منطقی، متعادل و با وجدان است، از اینرو مخاطب معاصر میتواند خود را با سیاووش «شناسائی» کند، حال آنکه پرسوناژهای دیگر، جهانشمول و زمان شمولاند. روشنتر بگوئیم پیروی از غرائز و توهمات و احساسات، «رفتار طبیعی» افراد است، هر کس در هر زمان میتواند از روی خشم، حسد، کینه و آز دست به توطئه و جنایت بزند. حال آنکه «برخورد منطقی» و «خشونتگریزی» رفتاری است دمکراتیک که ریشه در فرهنگ «انسانمحور» معاصر دارد.
به زبان سادهتر اکثریت قریب به اتفاق افرادی که در هیبت انسان میبینیم، قادر به واکنش متعادل و منطقی نیستند. در دمکراسیهای غرب، اگر یک اکثریت گسترده از قانون و مقررات پیروی میکند، فقط به دلیل ترس از مجازات است، چرا که در یک دمکراسی قانونشکنی جرم به شمار میرود و قانونشکن باید در برابر اعمال خود پاسخگو باشد. در حکومت مقدس، به ویژه در جمکران چنین نیست. چرا راه دور برویم؟ کافی است نگاهی داشته باشیم به افتضاحات و جنایات «جنبش سبز» طی 8 ماه اخیر که کل حاکمیت در آن دست داشته و اکنون به دلیل چرخش سیاست ایالات متحد، علی خامنهای میکوشد از دارودستة موسوی فاصله گرفته، «مردم» را مسئول ضربوشتم آشوبگران معرفی کند! حال آنکه شخص ولی فقیه، دست در دست اکبر بهرمانی و گروهی از فرماندهان سپاه از شایعهپراکنی و آشوبهای طاعون سبز حمایت کردهاند.
همچنانکه قبلاً هم گفتیم چند هفته پیش از برگزاری مسابقات مارگیری، نمایندگان کودتاچیان ازجمله حسن روحانی در روسیه حضور یافته، جهت پیوستن به پیمان شانگهای اعلام آمادگی کردند، ولی پاسخ مساعد به آنان داده نشد. چرا که همه در جریان برنامة کودتا و اهداف آن، یعنی تجهیز حکومت اسلامی به سلاح اتمی با تکیه بر مشروعیت فرضی «مردمی» دولت آینده قرار داشتند، و به طریق اولی همه میدانستند که تجهیز روضهخوانها به سلاح اتمی، یعنی بیخیال «مذاکرات صلح» در منطقه و به زبان سادهتر یعنی تداوم سیاست آخوند پروری و طالباننوازی گروه «برژینسکی ـ کارتر» و اهدای کارت سفید به اسرائیل جهت تداوم جنگافروزی و وحشیگری در منطقه. به همین دلیل روسیه برخلاف سال 1979، از «کودتای مردمی» آنگلوساکسونها در ایران حمایت نکرد. واکنش غرب به مواضع روسیه تبدیل کشور ایران به صحنة آشوب و ایجاد هیاهو با گلههای مدافع «جنبش سبز» در غرب بود. حال آنکه جنبش کذا در داخل اصولاً طرفداری ندارد! اما آنگلوساکسونها دست بردار نیستند، اینان میخواهند به هر ترتیب نوکران وفادارشان همچون موسوی، خاتمی و بهرمانی را در جایگاه رهبران آلترناتیو حکومت اسلامی به ملت ایران حقنه کنند. برنامة حضرات چیست؟ لشکرکشی خیابانی، لاتبازی و عوامفریبی!
در این راستا شیخ مهدی خواهان دریافت مجوز «تجمع» و برگزاری «رفراندوم» شده و «سبزنویسان» هم از این «برنامة روشن» و واضح و مبرهن استقبال کردهاند. هیچکس به این شیخ کودن نمیگوید «تجمع مردم» برای «جنبش سبز» ایجاد مشروعیت نخواهد کرد. همان «مردم» که روز 22 بهمن 1388 در میدان شهیاد تجمع کردند، برای هر گروه سیاسی دیگر نیز «تجمع» خواهند کرد، و از رفراندوماش نیز استقبال میکنند. دوران گلهداری و گلهپروری در سنگر حق به سر رسیده، بهتر است «برین ستورمنیگ» در عرصة حماقت و شارلاتانیسم را متوقف کنید. بدون ارائة یک برنامة منسجم «سیاسی، اقتصادی و فرهنگی» فعالیت سیاسی مفهومی ندارد. پس «سبزنویسان» محترم و جیرهخوار اکبربهرمانی که از جایگاه سینهزنی برای امثال شهلا حبیبی و دیگر فعلة فاشیسم اخیراً خود را به صورت سینهخیز به جایگاه مدافعان «دمکراسی» رساندهاند، تا ضمن بازار گرمی برای حاجفرجدباغ به امر مقدس «تحریف» بپردازند بهتر است بدانند که شعار مبارزان صدرمشروطه «جدائی دین از سیاست» بود!
همچنین از درگاه سازمان سیا تقاضا میکنیم ساواک جمکران را فرمان دهد تا لباس شخصیهای حامل پرچم «آبی و سفید و قرمز» را جمعآوری کند! با این ترفند نمیتوانید مزدوران آمریکا را به دیگران بچسبانید. برای روشن شدن ارتباط حکومت امامزمان با آستان مقدس سازمان سیا کافی است ببینیم عملة تحکیم وحدت، براندازان «ضدامپریالیست» بهمن 1357، قوم و قبیلة میرحسینموسوی، بهزاد نبوی و ... در کدام کشورها لنگر انداختهاند و ارز حاصل از چپاول نفت در کدام بانکها ذخیره شده! خلاصه کنیم، طی 31 سال اخیر اقتصاد حکومتجمکران از حوزة دلار خارج نشده، پس سیاستاش نیز منطقاً از سوی حوزة دلار تنظیم خواهد شد، چرا که اقتصاد از سیاست نمیتواند جدا باشد. رشتة کلام گسست، بهتر است بازگردیم به معجزات عیسلاری.
خارج از تبدیل حکومت بازنشستة جمکران و دولت ورشکستة بنیامین نتانیاهو به «جیمزباند»، روزنامة «فیگارو»، یکی ازرسانههای حوزة دلار رهبران «انقلاب» اسلامی را به عنوان «لائیک» جهت فروش عرضه میکند، البته از زبان یک ایرانینما به نام حمید غروی! به ادعای فیگارو، غروی وکیل دعاوی است. پس منطقاً باید چارچوب مفاهیم را بشناسد. ولی در واقع اصلاً چنین نیست!
فیگارو، مورخ 21 فوریه 2010، مطلبی از جناب غروی منتشر کرده، تحت عنوان، «ایران، انقلاب ناتمام». مسیو غروی چنین فرمودهاند که 31 سال پیش در ایران «انقلاب» شده و کسی به پیامدهای نیک این «انقلاب» اشاره نمیکند. حمید غروی، مینویسد این «انقلاب» به کودتای میرپنج پایان داد! البته ما از این ترهات فراوان شنیدهایم و میدانیم بوقهای استعمار تلاش دارند کودتای ننگین ارتشناتو برای تبدیل ایران به پشت جبهة طالبان را «انقلاب» معرفی کنند. و همچنانکه شاهدیم طی 31 سال اخیر هیچیک از روشنفکران برجستة غرب در «انقلاب» بودن این کودتا کمترین تردیدی به خود راه نداده! به عبارت دیگر، وقتی تاراج نفت تضمین شود، حضرات در بلاد غرب به اجماع میرسند و معلق زدن برای ارباب را آغاز میکنند. حضور نوآم چامسکی در تجمع «فاشیست ـ مسلمانها» در نیویورک شاهدی است بر این مدعا. پس ترهاتنگاری امثال غروی در فیگارو به هیچ عنوان تعجبآور نیست. مطلب حمیدغروی، در عمل ویراست نوینی است از همان مزخرفات خمینی که برای پنهان داشتن سوابق درخشان خود، از جمله حمایت از کودتای 28 مرداد 1332، هر روز به «آن پدر» و «آن پسر» دشنام میداد.
پیشتر در این وبلاگ گفتیم، پس از انقلاب اکتبر و پایان جنگ اول، انگلستان به عنوان تنها نیروی استعماری در منطقه حضور داشت و نه تنها در ایران که در ترکیه هم از کودتای آتاتورک حمایت کرد و دو حکومت به اصطلاح «لائیک» را سر کار آورد. پیش از ادامة مطلب تکرار میکنیم که بحث ما برسر «افراد» نیست، ما از یک نظام استعماری سخن میگوئیم که با کودتا آغاز شده و با ایجاد دور باطل تقابل کاذب «شیخ و شاه» دامنة چپاول خود را گسترش داده. کافی است امروز به شرایط سیاسی ترکیه و ایران نگاهی بیندازیم تا ببینیم هر دو حاکمیت اسلامی به دلیل تضعیف آنگلوساکسونها به سرکوب و قلع و قمع مشغول شدهاند. البته در ایران به دلیل مسائل قومی و ارتباطات کهن با روسیه «آشوب» و هرج و مرج هم ضمیمة سرکوب شده، حال آنکه در ترکیه به دلیل شرایط متفاوت تاریخی و اجتماعی، سرکوب بدون آشوب در جریان است. دولت اسلامگرایان فکلکراواتی ترکیه پای در همان مسیری گذاشته که 31 سال پیش در ایران آغاز شد، یعنی تصفیة ارتش، سرکوب همه جانبه و ... منتهی در ایران این امور خداپسندانه از طریق ایجاد آشوبهای خیابانی و نشستن شیخ بجای شاه انجام گرفت. ولی از آنجا که ترکیه شاه ندارد، شیخ فکلکراواتی به جان نظامی افتاده تا هم بساط لائیسیته را برچیند، هم به بهانة مقابله با توطئه یک سرکوب فراگیر را سازماندهی کند.
واقعیت این است که این تحرکات تحت نظارت ارتش اسلامپرور ناتو صورت میپذیرد. دولت ترکیه به عنوان عضو ارتش ناتو برای سرکوب مخالفان به کودتای مخملین متوسل شده، و به همین دلیل است که دولت سوسیالیست یونان را اعتصابات گسترده عملاً فلج کرده! حال آنکه اعتصاب کنندگان محترم از دولت دست راستی یونان هیچ گله و شکایتی نداشتند! عجیب است که در اسپانیا نیز شرایط مشابه یونان است و این دو کشور برخوردار از پیشنیة غنی فرهنگ چپ در یک قدمی آشوب قرار گرفتهاند. مسلماً دامنة این سیاست گریبانگیر فرانسه نیز خواهد شد. قتل رئیس سازمان امنیت الجزایر در دفتر کارش میتواند نخستین نشانة تغییر سیاست ایالات متحد تلقی شود. البته این «تغییر» سیاست در آرژانتین آشکارتر است.
به گزارش فرانسپرس، در تاریخ 24 فوریه 2010، ایالات متحد از اعتراض آرژانتین به انگلستان پیرامون عملیات اکتشاف نفت در آبهای فالکلند حمایت کرد! از قضای روزگار درست پیش از اعتراض آرژانتین، «بریتیش پترولیوم» رسماً اعلام کرده بود که قصد خروج از نیجریه را ندارد! به عبارت دیگر جنگ میان نفتخواران بالا گرفته و الجزایر هم کشوری است نفتخیز که در واقع تحت نظارت فرانسه نفتاش را آمریکا چپاول میکند. حال که به فرانسه رسیدیم بار دیگر بپردازیم به مقالة برادر حمید غروی.
مقالة ایشان در واقع تکرار تبلیغات سازمان سیا با کمی «تحریف» است. غروی در چارچوب ترهات «فوکویاما» ادعا میکند در سال 1357 در ایران «انقلاب» شد، و اهداف رهبران «انقلاب» کذا دمکراتیک بود، و ... و خلاصه «انقلاب» هنوز به پایان نرسیده:
«انقلاب ایران 31 سال دارد. نکوئیهای آن ناچیز شمرده شده. این انقلاب بر سلطنت سلسلة پهلوی [که بنیانگذار آن] بر علیه سلطنت قاجاریه کودتا کرده بود، نقطه پایان گذاشت [...]»
این مشاهدات «شگفتانگیز» نیازی به قلمفرسائی حمیدغرویها ندارد همه میدانند سلطنت قاجار با کودتای میرپنج پایان یافت. اما غروی نمیگوید انگیزة این کودتا چه بود، و اینکه بدون حمایت انگلستان کودتای میرپنج نمیتوانست موفق شود. غروی همچنین فراموش میکند که بدون خادمان وفادار انگلستان کودتای کذا نمیتوانست به دو کودتای دیگر، یعنی کودتاهای 28 مرداد 1332و 22 بهمن 1357 بیانجامد. نیازی نیست بگوئیم که در قصة غروی «انگلستان» غایب اصلی است و همة اشکالات از «آن پدر» و «آن پسر» ناشی میشود. همچنین مصدق هم خیلی خوب بوده و سازمان سیا در کودتای 1332 دست داشته و ... و اینکه در دوران پهلوی «فساد» فراوان بود پس چه خوب شد که امام عزیز انقلاب فرمودند و به کودتای پهلویها پایان دادند!
حضور نویسندة «حقوقدان» بگوئیم، برای گذاردن نقطة پایان بر یک کودتا، «گذار قانونی» به یک نظام دمکراتیک میباید صورت پذیرد، در غیراینصورت جهت گسترش دامنة چپاول حامیان واقعی کودتا که در لندن و واشنگتن نشستهاند، نه نظم قانونی که یک کودتای دیگر بر کودتای پیشین نقطة «پایان» میگذارد. پیش از قلم فرسائیهای اینچنینی بهتر است نگاهی به تجدید قرارداد خفتبار کنسرسیوم پس از «انقلاب» کذا و جنگ 8 سالة ایران و عراق بیاندازید تا با اهداف «دمکراتیک» رهبران واقعی «انقلاب» در لندن و واشنگتن بیشتر و بهتر آشنا شوید!
گفتیم که حمید غروی در فیگارو به نشخوار ترهات فوکویاما مشغول است، و تاریخ معاصر ایران را به شیوة جهان سومی «روایت» میکند. در این روایت صحرای کربلا، حسین مظلوم و یزید و معاویه هم حضور فعال دارند. آن پدر و آن پسر نقش معاویه و یزید را ایفا میکنند، حسین مظلوم بیبیگوزک فیگارو نیز همان محمد مصدق، خادم وفادار انگلستان است که در واقع زمینهساز اصلی آشوب و کودتا بوده. خلاصه در این مطلب بسیار مستدل و فاقد انسجام منطقی که به شیوة انشای دبستانیها نوشته شده، تلویحاً چنین میگویند، «بر ما واضح و مبرهن است که پهلوی کودتا کرد و خمینی با انقلاب به این کودتا پایان داد!» البته نیازی به توضیح نیست که ارتباط «سیاست» با «اقتصاد» در این مطلب بکلی گسسته شده و همه چیز با «دیانت» پیوند یافته! دقیقاً به همین دلیل است که مطلب غروی همچون موضوعات توضیحالمسائل روضهخوانها جز پوچپردازی هیچ نیست.
بعضیها قصد دارند از کودتای ارتش ناتو چهرة دمکراتیک ارائه دهند و این تمایلات کودکانه را از زبان امثال غروی بیان میکنند. همچنانکه گاوچرانها میخواهند از موساد و سربازان گمنام امام کذا جیمزباند بسازند و مزخرفاتشان نه تنها در رسانههای غرب که در «کامرسانت»، شیپور بوریس برزوسکی نیز منتشر میشود. تفاوت دو جیمزباند با یکدیگر این است که جیمزباند اسرائیلی پس از قتل مرموز المبحوح و بر پایة توهمات ساخته و پرداخته شده و کاربرد برونمرزی دارد، حال آنکه جیمزباند جمکران را برای «قتل» ریگی و سرکوب ملت ایران اختراع کردهاند.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت