بازگشت «جکی»!
...
محور نوین سیاست آمریکا دو جمهوری لائیک آذربایجان و سوریه را از طریق ایران به یکدیگر پیوند میدهد. و این سیاست نوین در حکومت اسلامی جایگاه اسلامگرایان، از میرحسین موسوی گرفته تا علیخامنهای را تضعیف خواهد کرد. این است دلیل جیغ و فریاد پیروان خط توحش.
برخلاف آنچه مینماید، خطبههای «جکی» در واقع تهدید همزمان دولت احمدینژاد و مخالفان حکومت توحش اسلام است. دولت احمدینژاد در چارچوب سیاستهای نوین ایالات متحد میباید به دولتهای لائیک در سوریه و لبنان نزدیک شود و همین امر برای سپاه پاسداران دردسرساز خواهد شد. این تشکل منفور میباید پاسدار «اسلام» و «نظام» توحش اسلامی باشد، و ارتباط ایران با دولتهای لائیک منطقه مواضعاش را متزلزل خواهد کرد. تقارن سفر هیلاری کلینتون به «قطر» و پهلو گرفتن ناو سپاه پاسداران در آبهای این کشور دلیل داشت. اینان عاجزانه تقاضای تداوم سیاست قدیم را دارند، حال آنکه پس از مذاکرات ناتو و روسیه، محور نوینی جمهوری آذربایجان را از طریق ایران به سوریه پیوند میدهد.
در عمل، ویلیام برنز، معاون وزارت امور خارجة آمریکا و فرانسوا فیون، نخست وزیر فرانسه بر ایجاد این محور نوین نظارت دارند. به عبارت دیگر، محور نوین خارج از نظارت جناح هیلاری کلینتون، مدافع سرسخت اسلام و مسجد و مناره و جنبش سبز قرار گرفته. همین امر آب در لانة مورچگان انداخته و رهبرفرزانه، حاج اکبر و رهبران جنبشسبز را به یکدیگر نزدیکتر کرده. خلاصه بگوئیم، سگهای هار استعمار برای سرکوب مطالبات انسانی ملت ایران و انحراف افکار عمومی با توسل به شعارهای پوچ، اسلام و انتخابات آزاد و ... صفوفشان را فشردهتر کردهاند.
اگر نگاهی به مجموعة سخنان خامنهای، رفسنجانی، رئیس قوة قضائیه، «جکی» و به ویژه سخنان آخوند سعیدی، نمایندة خامنهای در سپاه پاسداران بیاندازیم از دلائل بلبلزبانیهای اخیر آخوند کروبی و میرحسین موسوی پیرامون لشکرکشی خیابانی و برگزاری رفراندوم و انتخابات بر محور هیچوپوچ آگاه خواهیم شد. جناح خط توحش امام دست در دست خامنهای برای یک «کودتای مردمی» خیز برداشته. بله، جناح هیلاری کلینتون رویای زنده کردن الاغ مردة لازار، یعنی جناح پیروان خط امام یا همان محفل کودتای 22 بهمن را در سر میپروراند. به همین دلیل است که خامنهای و «جکی»، همصدا با کروبی و میرحسین موسوی ذکر «رأی مردم» گرفتهاند و سعیدی، نمایندة خامنهای در سپاه وظیفة این تشکل استعماری را «دخالت در سیاست» دانسته. برای روشنتر شدن این مطلب باید بازگردیم به تجمع 22 بهمن سالجاری.
به یاد داریم که برای برگزاری نمایشات مهوع 22 بهمن سالجاری، انزوای رسانهای لغو شد و همة جیره خواران استعمار در داخل و خارج مرزها برای شرکت در این مراسم فراخوان دادند. جالب اینکه هیچیک از تشکلهای مخالفخوان این معرکة استعماری را تحریم نکرد. رسانههای غرب نیز همگی از حضور گستردة «مردم» سخن گفتند و برای نظام توحش در افکار عمومی کسب «مشروعیت» کردند و شاخکهایشان در جمکران مدعی حضور 50 میلیون نفر در تظاهرات کذا شد، در حالیکه تصاویر اتوبوسهای «مردمی» هنوز روی «یوتوب» خودنمائی میکند. خلاصه حتی شیخ مسعود بهنود هم «مردم» کذا را با «مردم» تزئینی دوران شاه به قیاس کشید. و در این گیرودار است که همزمان با ظهور وزیر امور خارجة ایالات متحد در قطر، یک «ناوجنگی» پر از پاسدار در آبهای این کشور پهلو میگیرد.
پیامد این تقارن فرخنده همچنانکه پیشتر هم اشاره کردیم به آب انداختن ناو نعلین به خلیج فارس در حضور خامنهای، طرفداری اکبر بهرمانی از «آقا» و دستگیری معجزهآسای ریگی در آسمان بود. اینجاست که دیگر الاغهای مردة لازار نیز زنده شده برای دفاع از «رأی مردم» جفتک اندازی به طاق طویله را آغاز میکنند. پیشکسوت رستاخیز چارپایان گلة عموسام «محمد خاتمی» است که وکیل مدافع مردم شده و به هر ترتیب میخواهد «حق مردم» را بگیرد! بعد نوبت لاتبازی به شنگول و منگول ترانسن ژنیک سازمان سیا یعنی مهدی کروبی و میرحسین موسوی میرسد.
آخوند کروبی، ضمن مصاحبه با روزینامة «کوریره دلاسرا» دولت را فاقد مشروعیت خوانده، تأکید میکند که «اهل سازش» نیست! البته سوابق درخشان دستبوسی و نوکری کروبی شناخته شدهتر از این است که ایشان پس از سه دهه بتوانند چنین شکرخوریهائی بکنند. ولی از آنجا که چارپایان ترانس ژنیک ساخته و پرداختة سازمان سیا فاقد «گذشته» و حافظهاند، هر زمان منافع استعمار ایجاب کند جهت پوچپردازی و انحراف افکار عمومی به نقطة صفر بازگشته، از نو متولد میشوند و «مصاحبه» میکنند! مطالباتشان هم از گلهسازی و لشکرکشی خیابانی پیرامون شعارهای پوچ فراتر نمیرود. موسوی و کروبی هیچ برنامة اقتصادی و فرهنگی ندارند اینان سیاستشان عین دیانتشان است و برای حفظ همین دیانت ویژه فقط به «گلهسازی» و ایجاد «سنگر حق» نیاز دارند. در نتیجه، رهبران جنبش کذا فقط میخواهند «تجمع» کنند، تجمع برای تظاهرات، یا برای «برگزاری انتخابات»؛ تفاوتی نمیکند.
هدف اربابان طاعون سبز در لندن و واشنگتن این است که مزدوران وفادار خود را در جنبش کذا، هم در جایگاه «اوپوزیسیون» حکومت اسلامی و هم در جایگاه آلترناتیو این حکومت مستقر کنند. در نتیجه، موسوی و کروبی در داخل مرزها مدافع مردم شده از «قانون اساسی» حکومت دفاع میکنند، شرکایشان هم در خارج مرزها قانون کذا را نفی میکنند، ولی هیچ برنامهای در کار نیست. فقط دو «سنگر حق مکمل» در داخل و خارج مرزها تشکیل شده که هدفی جز «ایجاد تجمع» ندارد. اینجاست که همسوئی خامنهای، جنتی و بهرمانی را با میرحسین موسوی میتوان به صراحت مشاهده کرد.
در پی اظهارات ابلهانة کروبی پیرامون برگزاری رفراندوم و انتخابات و غیره، و به ویژه پس از خطبههای «جکی»، امروز میرحسین موسوی هم از خواب بیدار شده برای دفاع از «سنگر انقلاب» اعلام آمادگی میکند. فیگارو، مورخ 27 فوریه 2010 نیز بخش اصلی مطالبات موسوی را انعکاس داده. بخش اصلی مطالبات پادوهای استعمار چیست؟ لشکرکشی خیابانی، جنجال و هیاهو جهت تداوم راه توحش امام روشن ضمیر، و ارعاب مخالفان واقعی حکومت اسلامی با هدف ممانعت از پایان یافتن بحران دستساز هستهای.
همین مطالبات استعماری را «ساتاس» روز گذشته در قالب خطبههای نماز جمعه از زبان آخوند جنتی و دیگران مطرح کرد. روز گذشته جنتی در پوشش تهدید «سران فتنه»، ضمن دمجنبانی برای آمریکا، به نام «مردم» از تحریمها استقبال میکرد و همزمان به تهدید احمدینژاد و مخالفان حکومت اسلامی مشغول بود. جنتی در واقع رهبران طاعون سبز را به ایجاد «گلههای انقلابی» دعوت میکند، تا زمینه برای سرکوب اکثریت ملت ایران به عنوان «ضدانقلاب» فراهم آید. به همین دلیل امروز میرحسین موسوی خواهان برگزاری «تظاهرات» میشود و فیگارو ضمن استقبال از «ابتکار» میرحسین مینویسد، موسوی میخواهد طرفداران خود را «بشمارد»:
«پس از رای زنی با مهدی کروبی، تصمیم گرفتیم جهت تجمع درخواست مجوز کنیم تا از شمار طرفدارانمان آگاه شویم[...]»
به عبارت دیگر، همانطورکه گوسفندان را میشمارند، موسوی و کروبی نیز میخواهند گوسفندان گلة الهی را بشمارند، حال آنکه بر خلاف تصور اینان، «تجمع» به هیچ عنوان مشروعیت نمیآورد! دوران امام روشنضمیرتان که با ماشاالله قصاب و کمیته و شهربانی حکومت میکردید، سپری شده. پس شکمتان را بیهوده برای تجمع «50 میلیونی» صابون نزنید، همان جماعتی که روز 22 بهمن «تجمع» کردند، برای هر کس دیگری نیز تجمع خواهند کرد. ولی فیگارو از «تصمیم» شنگول و منگول ترانسژنیک سازمان سیا خیلی ذوق کرده مینویسد، برگزاری این تظاهرات نشان خواهد داد که «جنبش سبز» همچنان محبوب ملت ایران است!
باری موسوی در ترهات امروز خود ضمن بازنشخوار مقالة شیخ مسعود ادعا میکند، تجمع 22 بهمن به تظاهرات فرمایشی دوران شاه شباهت داشت! در واقع موسوی چنین القاء میکند که پیش از انتخاب احمدینژاد، تمام تظاهرات حکومت سنگسار و قصاص «مردمی» و غیرفرمایشی بوده! البته میرحسین حق دارد چرا که حدوداً 50 سال است در سنگر حق نشسته و به ارباب خدمت میکند. باید بگوئیم همة تظاهرات پیش از مهرورزی، به ویژه تظاهرات پس از اشغال فرمایشی سفارت آمریکا خیلی خیلی «ملی» بود. تظاهرات «مردم» با شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» هم اصلاً فرمایشی نبود! ملت ایران همگی عاشق جنگاند!
ملت ایران از تحریم اقتصادی، از ویرانی شهرها و تبدیل میلیونها آوارة جنگی به ابزار سیاستگزاری استعمار استقبال میکند. ملت ایران از اینکه فرزنداناش برای حفظ منافع ارتش ناتو در منطقه کشته و معلول شوند راضی و خشنود بوده، هست و خواهد بود. چرا که یک ملت ایران «موهوم» وجود دارد که جز تأمین منافع آنگلوساکسونها هیچ آرزوئی نداشته و نخواهد داشت. این ملت «موهوم» همان «مردم» در وقوقیههای جمعه است. روز گذشته، مهرنیوز تمایلات همین ملت و همین مردم را از زبان آخوند جنتی منتشر کرده بود. حجتالاسلام «جکی» اظهار داشت، «مردم» طرفدار ولایت فقیهاند، از تحریمها هراسی ندارند، و همین مردم شما را بر سر قدرت نگاه داشتهاند:
«اين مردم هستند که [مسئولان] را بر سر کار حفظ کردهاند [...] اگر حمايتهاي آنها نظير راهپيمائي 22 بهمن نبود [...] ديگر کسي بر سر کار نميماند[...]»
بله به زبان سادهتر، اربابان «جکی» با یک تیر چندین و چندن نشان میزنند تا فضای توحش دوران امام روشنضمیر را بر جامعه حاکم نگاه دارند. اینان در واقع جهت تحمیل فضای دوقطبی، و «فراگیر» نمایاندن جنبش سبز، به تهدید «غیرانقلابیها» مشغولاند و میخواهند همة مخالفان حکومت اسلامی را مخالف احمدینژاد و طرفدار فاشیسم سبز معرفی کنند. به همین دلیل است که امروز میرحسین موسوی حساب جنبش کذا را از مراسم چهارشنبه سوری جدا کرده، تا در این روز «غیراسلامی» دست سرداران برای سرکوب «غیرانقلابیها» حسابی باز باشد. روز گذشته «جکی» هم تأکید کرد که «مردم» به دلیل «اطاعت» از خدا و پیامبر از «نظام» و از «شما» حمایت میکنند، گویا همین تضمین «حمایت مردم از شما» مهر سکوت از زبان میرحسین موسوی برداشت و ایشان خواهان شمارش گوسفندان خود شدند:
«رهبر معظم [...] در نشست با خبرگان فرمودند که حکومت اسلامي ما، حکومت اطيعوالله و اطيعوالرسول و بر اثر اطاعت است. [جنتی افزود] مردم بر همين اساس [...] از نظام دفاع ميکنند [...] در غير اينصورت علاقهاي نداشتند که [...] بخواهند از شما دفاع کنند.»
بله، میبینیم که پیام حمایت ارباب چگونه به «سران فتنه» منتقل میشود. جنتی ابتدا «سران فتنه» را سرزنش میکند و به آنان میگوید، صفوف خود را از «ضدانقلاب» جدا کنید! در مرحلة بعد به هم اینان میگوید نتیجة نشست خامنهای با شیوخ خبرگان حمایت مردم از «شما»، پیروان خدا و پیامبر خواهد بود. و اینگونه است که ضمیر دوم شخص جمع، «شما» که در ابتدای سخنان جکی به «سران فتنه» ارجاع میدهد، ناگهان از «حمایت مردم» برخوردار میشود. علامت تعجب هم نمیگذاریم. در خطبههای جکی یک «شما» وجود دارد که همچون مقامات جمکران به پاتیناژ سیاسی مشغول است. «شما» هم «سران فتنه» است، هم «مردم» است و هم به یک موجودیت مبهم ارجاع میدهد که ناوشکن ساخته و مردم از او حمایت میکنند تا در قدرت بماند. در واقع این «شما» همزمان به ارباب و مزدوراناش در خطامام ارجاع میدهد که از بازگشت بعثیها به قدرت در عراق و از نزدیک شدن دولت احمدینژاد به سوریه و لبنان متزلزل شدهاند. میدانیم که خمینی دجال با «حزب بعث» به دلیل لائیک بودن آن دشمنی داشت و امروز ایالات متحد ناچار شده به حضور سیاسی این حزب در عراق رضایت دهد.
همچنین نزدیک شدن احمدینژاد به سوریه و لبنان، و لغو روادید بین دو کشور به مذاق ملایان جمکران ناخوشایند است، چرا که دولتهای سوریه و لبنان تنها دولتهای لائیک منطقه به شمار میروند، و همان «حزب بعث»، حزب حاکم سوریه است. به همین دلیل است که سگهای هار استعمار در ایران که در بیبیگوزک و حدیث و روایت دستوپا میزنند و قانون اساسیشان بر اساس همین مزخرفات تدوین شده، ناگهان به «تاریخ» روی آورده، برای «بنیعباس» و «بنیامیه» خطونشان میکشند:
«مخالفان و معاندان شيعه بايد بروند با مطالعة تاريخ دريابند آنان که با شيعه دشمني و عناد داشتند نظير بنياميه و بنيعباس، به چه سرنوشتي نائل شدند.»
اگر به وقوقیة روز گذشته بنگریم خواهیم دید که مطالبات موسوی و کروبی در همسوئی کامل با خطبههای «جکی» و مزخرفات خامنهای قرار دارد. همه میخواهند به روزهای خوش بهمن 1357 بازگردند و لاتبازیهای گذشته را از سر گیرند. البته چنین آرزوئی را به گور خواهند برد. در این راستا فیگارو، ضمن اشارة تلویحی به حماقت رهبر فرزانه مینویسد، علیرغم تظاهرات مفتضح 22 بهمن، خامنهای این تجمع را با تظاهرات 22 بهمن 1357 مقایسه کرده. در ادامة مطلب فیگارو از تقاضای گنگ میرحسین موسوی و تغییر موضع وی در مورد انتخابات نیز سخن به میان آورده:
«میرحسین موسوی یکبار دیگر بدون هرگونه توضیح خواهان برگزاری انتخابات باز و آزاد شد. رهبران اوپوزیسیون همچنان به تقلب گسترده در انتخابات ماه ژوئن اعتراض دارند، ولی تلویحاً از تقاضای خود برای برگزاری انتخابات چشم پوشی کرده بر تضمین سلامت انتخابات آینده پای میفشارند.»
میبینیم که سرسره بازی گورکنها از چشم کسی پنهان نمانده، جز از چشم نابینای خودشان. همچنانکه دفاع مزورانة اینان از آزادی بیان و آزادی زندانیان سیاسی فقط شامل دارودستة خودشان میشود. فیگارو، در ادامة گزارش خود مینویسد، «موسوی خواهان آزادی کسانی شد که پس از انتخابات خردادماه دستگیر شدهاند، وی همچنین خواهان رفع توقیف از رسانههائی است که پس از انتخابات انتشارشان ممنوع شده، از جمله کلمة سبز و اعتماد ملی».
پیشتر گفتیم باز هم تکرار میکنیم، «آزادی بیان» حد و مرز ندارد، و مخالفان دمکراسی هرگز نمیتوانند مدافع آزادیبیان باشند. مطالبات حقیرانة میرحسین موسوی در مورد آزادی زندانیان «خودی» و رفع توقیف از نشریات «خودی» شاهدی است بر این مدعا. حال میتوان دریافت به چه دلیل فرنگنشینانی که مدعی دفاع از آزادی بیان و همة آزادیهای خوب و مامانی هستند، تهاجم وحشیانه به پیام فضلینژاد را محکوم نکردهاند. اهالی مرزپرگهر دست در دست میرحسین موسوی در سنگر واحدی نشستهاند.
در قاموس اینان آزادی بیان فقط زمانی خوب است که همفکرانشان بتوانند هر چه میخواهند بگویند! آزادی زندانی سیاسی نیز خیلی خوب است، وقتی زندانی مذکور اسلامگرا، خودی و به ویژه ساواکی باشد. آزادی زنان هم خوب است، زمانیکه این آزادی هیچ مانعی در راه اجرای احکام توحش نظیر، تعدد زوجات، سنگسار، قصاص و «صیغه» یا اجاره دادن کودکان ایجاد نکند. خلاصه بگوئیم، مرگ خوب است اما برای همسایه. میبینم که حجتالاسلام «جکی» کاملاً حق دارد توحش اسلام را «فراگیر» بداند:
«قانون از نظر اسلام همان احکام خداست. این قانون فراگیر است.»
البته ما به اربابان «جکی» و دیگر مقامات جمکران در لندن و واشنگتن میگوئیم، قانون را انسان برای جامعة انسانی در زمان و مکان مشخص مینویسد، خداوند از انجام چنین کاری عاجز است، بندگان و بردگاناش به همچنین.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت