مهر نودودو!
چه خوب شد در سنپترزبورگ زندگی نمیکنم؛ میخواهند برای راه رفتن شبانة گربهها هم مجازات تعیین کنند، مشروح
در سایت فارسی نووستی، مورخ 12
اکتبر 2012! در ضمن نوبل صلح به اتحادیة
اروپا تعلق گرفت؛ تعجب هم ندارد! از یکسو این جایزه را نمیتوانستند به پنتاگون
بدهند؛ از سوی دیگر، بعضیها برای 8 تن کوکائین که به گزارش فرانسپرس، مورخ 12 اکتبر 2012
در بندر آنورس بلژیک کشف شده ماتم گرفته بودند و ... و خلاصه مصائب و فجایع
فراوان بود. در هر حال،
اهدای نوبل صلح به اتحادیة اروپا خیلیها
را از شدت خنده روده بر کرده؛ حتی محافظهکاران فرانسه را! پیشنهاد
ابلهانة اردوغان برای «تغییر» در سازمان
ملل، جهت دخالت نظامی در کشور سوریه دلیل دارد؛ رجب اردوغان هم هوس دریافت نوبل
صلح کرده! پس بگذریم و بپردازیم به مسائل کشور
خودمان که بیشتر گریهدار است؛ به ویژه
«پیام» انتقادات هادی خرسندی از علی میرفطروس.
هواپیماربائی دولت ترکیه، و
همچنین عملیات قهرمانانة یانکیها در پاکستان و افغانستان با هدف نشاندن «حق
تحصیل» بجای «حقوق زنان» به کنار، گسترش افلاس ناتو چنین ایجاب میکند که وقاحت، توحش و حماقت جمکرانیان افزایش یابد. جمکرانیان، شامل زندانیان تزئینی، اوباش «تبعیدی»
و مقامات رسمی قلعة حیوانات. گذشته از شایعهپراکنی، وظیفة
مقدس این مجموعة توحش «تخریب انسان» است. تخریب انسان از طریق نشاندن «جمع» و «باورهای
جمعی» بجای قوانین «منطقی» و انسانمحور. به
این ترتیب، «جایگاه واقعی اجتماعی افراد» در
حاشیه قرار خواهد گرفت، و «مسئولیت» و «پاسخگوئی»
نیز لوث میشود. به عنوان نمونه، دختر بنیصدر ادعا کرده، اگر
«مردم» مخالف اعدام میبودند، «معنویت
انقلاب» که از «هویت فرهنگی مردم» برخاسته بود و جهانیان را شیفته کرده بود، حفظ میشد:
«[...] اگر جامعه ايرانی حساسيت جدی [...] به حقوق همه انسانها
[...] نشان میداد، آيا استبداد میتوانست
با توسل به اعدام بازسازی شود [...] انقلابی [...] که همة جهانيان را شيفته معنويتی
ژرف که از عمق دلها، جانها و هويت فرهنگی
مردم ناشی میشد [...] چطور نتوانست مانع
ابزاری کردن خشونت بگردد؟! آيا علت اين
نبود که ميزان حساسيت مردم نسبت به حقوق بشر و حکم اعدام به اندازه کافی بالا
نبود؟ [...] »
بله، حالا تقصیر «
مردم» شده که به «حقوق بشر» حساسیت نشان نمیدادند! پدر فیروزه،
ابوالحسن بنیصدر که دست حاج روحالله را
میبوسید، و امروز بعد از سی سال میگوید، همین خمینی طرفدار کودتای 28 مرداد بوده، هیچگونه
مسئولیتی نداشته و ندارد! فیروزهجان یادشان میرود که اگر مسئولیت،
روشنگری و بحث و جدلی در میان میبود، پاپاجان
ایشان در ایران به ریاست آبدارخانة وزارت کشور هم دست نمییافتند؛ بله، از ماست که بر ماست! ولی همچنانکه
پیشتر هم گفتیم، مزدوری استعمار، پیشهای است موروثی که از پدر به فرزند منتقل
میشود و میبینیم که وقاحت و بیشرمی بنیصدر به دخترش رسیده. مشتاقان
میتوانند مزخرفات فیروزه بنیصدر را در سایت گویا مطالعه کنند و از هوش و ذکاوت و
بلاغت دختر نخستین رئیس قوة مجریة «قلعة حیوانات» لذت ببرند، تا ما
هم بپردازیم به نمونههای دیگری از سیاست استعماری «تخریب انسان»، اینبار توسط آخوند پورمحمدی.
ایشان در ششمین اجلاس «مبارزه با فساد مالی»، بهترین راه حل را «جستجو در ذهن افراد» دانسته
و خواهان «احترام» به ادیان، سنتها، مفاخر، پیشینة تاریخی و ... و خصوصاً «رعایت اخلاق» شدهاند! به
عبارت دیگر، روند حقوقی و قانونی که میباید
ضامن حقوق شهروندان باشد، جز کشک نیست! ایشان فساد مالی را ناشی از «بیدینی» میدانند.
به عنوان مثال آخوند پورمحمدی که خودشان به
اصطلاح «دیندار» هستند، هرگز دست به
اختلاس نزدهاند، حتی اگر پروندة فساد مالی هم داشته باشند:
«[...] اگر ميخواهيم با فساد مبارزه كنيم بايد با ريشههاي
فكري و ذهني آن مبارزه كنيم. آنچه كه زمينه [...]فساد را در سطح گسترده فراهم ميكند
[...] عدم احترام به افكار و عقايد يكديگر، تعرض به حقوق معنوي و فكري ديگر انسانها و
اهانت [...] به سنتها، مفاخر و پيشينه
تاريخي و تمدني جوامع ديگر است [...] هر گونه اهانت به اديان و پيامبران آسماني و
اعتقادات ملتها را محكوم كرده و اين گونه فسادهاي فكري، اخلاقي و اهانت به ارزشهاي انساني را موجب
افزايش اختلافات، كينهها [...] و هدر رفتن منابع انساني و مالي ميدانيم[...]»
به این میگویند برنامة «درست» و «قانونی» جهت مبارزه با
فساد در نظام دولتی! بیدلیل نیست که پس
از سه دهه وقزدن اینان پیرامون «ارزشها»،
سیستم دولتی ایران یکی از فاسدترین و واپسگراترین نظامهای دولتی در دنیا
شناخته میشود؛ امثال پورمحمدیاند که
این بساط را به راه انداختهاند. هذیانات
پورمحمدی که در کیهان، مورخ 16 مهرماه سالجاری انتشار یافته نشان میدهد
که این جانور وحشی همچون دیگر اراذل و اوباش دستپروردة طویلة مککارتی، «حریم
خصوصی» و ذهنیات انسان را هدف گرفته.
بر اساس ترهات پورمحمدی، ریشههای اختلاس و دزدی در «ذهن» افراد است؛ و هیچ ارتباطی با حاکمیت «تبهکار» و قانونشکنی
ندارد که خود مروج برخورد فراقانونی با شهروند است! خلاصه بگوئیم،
اشکال باز هم از «مردم» سرچشمه میگیرد!
میبینیم که فیروزه بنیصدر و آخوند پورمحمدی چقدر به هم «نزدیک»
هستند. به عبارت دیگر، حکومت
اسلامی و به ویژه قوة قضائیة قانون شکناش شرایط مناسب را برای سوءاستفاده مالی
رفیقدوستها، خاوریها و مهدی هاشمیها فراهم
نیاورده؛ این شرایط از آسمان افتاده توی کشور ما! مزخرفات پورمحمدی شاید یکی از معجزات پرواز
«فرضی» هواپیمای بدون سرنشین بر فراز خاک اسرائیل باشد. چرا که، انتشار خبر
این پرواز «معجزات» فراوان به همراه داشت!
نخست اینکه دولت انگلستان مسئولیت رسمی تجهیز تروریستها را
در سوریه به گردن عربستان انداخت، و نوچهاش در افغانستان، یعنی برادر احمدشاه
مسعود نیز دولت افغانستان را حامی طالبان دانست!
همچنین دبیرکل سازمان ملل نیز در
مورد سوریه، به محافل اسرائیلپرست در
کشور فرانسه «هشدار» داد ... و همزمان با سفر هولهولکی آنجلا مرکل به یونان، سیلویو برلوسکنی
و ماریومونتی هم اعلام داشتند در انتخابات آیندة ایتالیا نامزد نخواهند شد! و به این ترتیب، جای تعجب نیست که اکبر بهرمانی نیز از رقابت
انتخاباتی کنار بکشد و سایت «رجانیوز» تصویر ابراز بندگی میرحسین موسوی، «مبارز» راه آزادی را به احمدینژاد منتشر
کند! این است دلیل نامه نگاری والدة مهدی
و فائزه برای خداوند در رسانههای جمکران!
همچنانکه در وبلاگ «پائیز لاتسالار» گفتیم، حکومت اسلامی و ارباباناش در لندن و واشنگتن
سیر قهقرائی افلاس میپیمایند. در این گیرودار خبر بهجتاثر پرواز
هواپیمای بدون سرنشین بر فراز خاک
اسرائیل، چرت بنیامین نتانیاهو و خشتک
سردار فیروزآبادی را همزمان پاره کرد. در
نتیجه، مهرنیوز حماقت و توحش آخوند قرائتی
را به ارزش گذاشت. قرائتی طبق معمول مزخرف زیاد گفته، ولی اینبار گویا بستی زده یا مست بوده، چرا که دانشگاه را با فساد، و همسر
را با لباس در ترادف قرار داده:
«هر کشوری که دانشگاهش بیشتر است، فسادش بیشتر است [...] قرآن به سه چیز اشاره میکند
[...] اکسیژن [...] غذا و آب، سوم لباس که همان همسر است[...]»
منبع: مهرنیوز، مورخ
19 مهرماه سالجاری
هر چه زودتر قرائتی را در یک آسایشگاه روانی بستری کنید که وضعشان
خراب است. ما فکر میکردیم قرآن فقط به
«ئیدروژن» و اتم و اورانیوم اشاره کرده، نگو که «اکسیژن» را هم گفته! از شوخی گذشته، اگر
«افاضات» عالمانة آخوند قرآئتی را جدی بگیریم،
هر وقت لباس میپوشیم، ازدواج هم میکنیم! از سوی
دیگر، در نگرش ایشان پیشرفتهای علمی در
غرب همه از «فساد» سرچشمه میگیرد، در
نتیجه، در حکومت اسلامی، از آنجا که ارواح شکماش خیلی «سالم» است، عقبافتادگی جای «افتخار» هم دارد! اتفاقاً نسرین ستوده هم در سایت بیلدربرگ به
وکالت «افتخار» کرده بود! بله، عقبافتادگیمان از «سلامت» جامعه سرچشمه گرفته؛ «ما
افتخار میکنیم، ما پرتقال میخوریم!» هر چند
واقعیت این است که به گواهی پروندههای جاری در حکومت اسلامی، ملایان و توله ملایان نه تنها فساد اخلاقی و
مالی را در جمکران به اوج رساندهاند، که رکورد جهانی توحش و حماقت را هم شکستهاند. دخیل
بستن «دیپلمات» جمکرانی در رادیوفردا به
«منصور ارضی» را نادیده میگیریم، ولی مطلب هادی خرسندی، شیرین
زبانیهای «استاد» فرج سرکوهی در مورد چپگرایان و فریدون فرخزاد، و صدور فتوی ادبی توسط شیخ مسعود بهنود و
همچنین گسترش پروپاگاند «زندانپرستی» و اشک تمساح «ویکتوریا نولند» برای ملت
ایران را دیگر نمیتوان نادیده گرفت!
چنین فرمود سخنگوی رسمی وزارت امورخارجة آمریکا که «ناآرامیها»
در ایران به دلیل نارضایتی «مردم» از اقدامات دولت است:
«[...] ویکتوریا نولند [طی نشست خبری 10
اکتبر سالجاری اظهار داشت] ایرانیها خواستار شرایط بهتر زندگی از دولت خود بوده و
با مدیریت دولتی اقتصاد [...] مخالفت میکنند [...] دولت ایران [مسئول این شرایط
است] ایران به شکل وحشتناکی اداره میشود[...]
تحریمهای بینالمللی [به وخامت اوضاع] شدت میبخشد [...] نرخ واحد پول ملی ایران
بشدت کاهش یافته [...]»
منبع: سایت فارسی
نووستی، مورخ 19 مهرماه سالجاری
در اینکه «دولت» ایران مستقیماً «مسئول» این شرایط است، هیچ تردیدی نداریم، ولی
این دولت بدون برخورداری از حمایت غرب نمیتوانست چنین شرایطی را بر ملت ایران تحمیل
کند. ویکتوریا نولند، اگر قیاس به نفس نکرده باشد، مسلم
بدانیم که مخاطب را ابله انگاشته. چرا ایشان کمی از شرایط «مردم» در عربستان، قطر و بحرین و غیره نمیگویند، همانجاهائی که دولتهایشان افتخار مزدوری
«رسمی» کاخسفید را دارند. فقر، برده فروشی، روسپیخانهداری و غیره که در این کشورها سکة
رایج شده تقصیر احمدینژاد است؟ این شرایط
را آمریکا به راه میاندازد، و برای حفظ همین شرایط انسانستیز است که حکومت
جمکران نعل وارونه میزند. این مجموعة توحش که از راه ترکیه سوخت رایگان در
اختیار ارتش آدمخوار ناتو قرار میدهد، هیچ تفاوتی با شبهدولتهای عربستان و قطر ندارد.
بین خودمان بماند، با در
نظر گرفتن تصفیة سران مافیا در مکزیک و ایتالیا، و با
توجه به تحولات فرانسه و پسروی سیاسی محمد مرسی و جمکرانیان، به
استنباط ما وزارت امور خارجة یانکیها از برباد رفتن منافعاش، یعنی مرگ قریبالوقوع تروریسم اسلامی سخت نگران
شده!
این تروریسم نازنازی با برخورداری از حمایت بیقید و شرط
مافیا و ارتش ناتو، برای تبدیل کشورهای
منطقه به «طویله» از هیچ جنایتی فروگزار نکرده و نمیکند. ولی
چرخش سیاست چین در افغانستان، پایههای
این تروریسم «برحق» را به لرزه در آورده. در پی این چرخش شاهد سفر وزیر امورخارجة روسیه
به پاکستان؛ تمدید 40 سالة حضور نظامی روسیه در
تاجیکستان؛ حضور جهان سادات در کاخ ریاست جمهوری «اسلامی»
مصر؛ و از همه مهمتر، همکاریهای نظامی عراق و روسیه هستیم. مجموعهای
که به اربابان نیویورکتایمز تفهیم کرد، با ارائة تصویر «قدرقدرت» از «قاسم سلیمانی»
کاری از پیش نخواهند برد! کهنهفروشهای
نیویورک از زبان سردار سلیمانی «عراق ضعیف» میطلباند، و دلایل نیز فراوان است. خارج
از منابع نفتی و موقعیت استراتژیک، مهمترین دلیل نفرت جنگفروشان از عراق، تمدن درخشانی است که از این سرزمین برخاسته.
تمدنی که تقدم تاریخیاش،
بر امپراطوری هخامنشی به اثبات رسیده؛
ادبیاتاش منبع الهام اسطورههای
«مقدس» قبایل سامی بوده، و دانشمندان اروپا از علوم آن در زمینة نجوم و ریاضیات
بهرهها گرفتهاند! بله، «برتریطلبان» مفلوکی که جهانشان با حماقت و
حقارت و اطاعت و اسارت «آدم و حوا» آغاز میشود،
نه تنها عراق «ضعیف» میطلباند که
مصر و ایران و سوریه را نیز چنین میخواهند، چرا؟
چون به گواهی تاریخ، در این سرزمینها تمدنهای درخشانی وجود داشته
که با توحش اقوام سامی، یعنی با ادیان ابراهیمی در تضاد قرار میگیرد! برای
پنهان داشتن این تضاد بنیادین، کلیسا، به ویژه کلیسای کاتولیک به «تحریف» تاریخ
ساکنان این سرزمینها مشغول شده. به عنوان نمونه، اینان
با استفاده از جو حماقتی که مشتی آخوند و بچهآخوند به راه انداختهاند، تلاش دارند اسطورههای ایرانی را به الگوهای
توحش اقوام سامی نزدیک بنمایانند! برای آشنائی بیشتر با گوشهای از این تبلیغات
ابلهپسند، مشتاقان میتوانند به سخنرانیهای
فیروزه نهاوندی مراجعه فرمایند، ما هم میپردازیم به «استاد» فرج سرکوهی و
دیگران!
در سایت فارسی بیبیسی، مورخ 7
اکتبر 2012، فرج سرکوهی سنگ تمام گذاشته! ایشان برای
تخریب چپ و ایجاد انسداد در روابط ایرانیان تبعیدی به شایعة همجنسگرائی فریدون
فرخزاد و بیماری مادرش متوسل شدهاند! میبینیم که تفکرات عمیق شبه زندانیان سیاسی جمکران
از نشخوار گذشتهها، گسترش شایعه، و ... و به ویژه از «پائینتنه» و «پاکی» و
«نجسی» فراتر نمیرود. در واقع، فرج
سرکوهی در مسیر امثال مصداقی «قلم» میزند. استاد سرکوهی شایعة همجنسگرائی فرخزاد را «نقل»
میکنند تا با یک تیر چندین و چند نشان زده باشند. پیوند همجنسگرائی
به «هنر» و «نگرش چپ»، و همزمان نشان دادن
حماقت و خشونت چپگرایان ایران و از همه مهمتر ارعاب ایرانیان تبعیدی. اینهمه با توسل به خاطراتشان! بله، «نشخوار
گذشتهها»، به ویژه از سوی گلة شبه زندانیان سیاسی که همگی
به صورت معجزهآسا اعدام نشدهاند، «فواید»
بسیار دارد و نیازی هم به تکرار مکررات نمیبینیم. حال برویم
به سراغ شیخ مسعود بهنود که در سایت بیبیسی،
مورخ 8 اکتبر سالجاری برایمان «تولستوی» تعیین فرموده!
شیخ مسعود میفرماید،
محمود دولتآبادی تولستوی ایران
است! از اینجا یک نتیجة مسلم میگیریم و
آن اینکه شیخ مسعود اصولاً «سبک» و کار تولستوی را نمیشناسد! از این گذشته، تا آنجا که ما میدانیم، خود
محمود دولت آبادی هم چنین ادعائی ندارد. شاید بهنود طبق عادت خواسته خودش را «لوس» کند! از
قدیم گفتهاند، «مصیبت بود پیری و نیستی!» پس مسعود بهنود را در
خانة سالمندان «بیبیسی» رها کرده، نگاهی داشته باشیم به نامة سرشار از توحش ژیلا بنییعقوب
در ستایش زندان:
«[...] یکی از جذابیتهای این زندان برای من همین است [...] همه
با هم در کنار هم مینشینیم، غذا میخوریم، حرف می زنیم، بحث و گفتگو میکنیم، و در یک کلام با هم زندگی میکنیم [...] آرزومند
میشوم که چنین الگوئی را روزی در گستره زندگی در جامعهمان شاهد باشیم [...] من
به تحقق چنین جامعهای امیدوارم[...]»
همچنانکه میبینیم در ذهن علیل بنییعقوب، «زندگی»
در وراجی و خوردن و خوابیدن در زندان زنانه خلاصه شده، و
ایشان «آرزو» دارند که همین الگوی بیمسئولیتی «زنانه» بر کل جامعة ایران نیز
حاکم شود، چرا؟ چون در
زندان، جایگاه واقعی اجتماعی وجود ندارد، و افراد مسئول و پاسخگو نیستند، مگر در برابر
زندانبان! همین ولنگاری است که بنییعقوب
را شیفتة این «زندگی» کرده. یک گله زن تحت نظارت زندانبان به خوردن و
خوابیدن مشغولاند، هیچ فعالیت «مادی» اجتماعی
ندارند، و فاقد مسئولیتاند؛ به قول
معروف نگرانی «معاش» ندارند. «زندگی» این گلة مونث به بازی کودکانی میماند
که در اتاق خانه پدری «ادای زندگی» بزرگترها را در میآورند. کسی که
آرزو دارد این الگو را بر جامعه تحمیل کند، ذهناش در مرحلة کودکی یخ زده. و ژیلا بنییعقوب یکی از همین یخزدگان است.
ایشان که دهها سال پیش دوران کودکی را پشت سر گذاشتهاند، آرزویشان
این است که جامعة ایران مثل زندان اوین، «زنانه ـ مردانه» شده، تحت نظارت زندانبان اداره شود. توحش و
حماقت فعلة فاشیسم، همچنانکه میبینیم
کران ندارد. «خواهر» بنییعقوب! به شما اطمینان میدهیم که این «آرزوی» ابلهانه
را به گور خواهید برد! جامعه محل وراجی و خوردن و خوابیدن نیست؛ در
جامعه فعالیت اقتصادی، سیاسی و تولیدی جریان
دارد، و اینهمه مسئولیت شهروندی میطلبد!
آنچه شما میخواهید اندرون حاجآقاست، نه زندگی انسانی در هزارة سوم! باری همانطور که گفتیم، جالبترین
پیامد انتشار «خبر» پرواز هواپیمای بدون سرنشین بر فراز خاک اسرائیل این بود که
همزمان خشتک سردار فیروزآبادی و چرت بنیامین نتانیاهو را پاره کرد! اولی
مجبور شد گوش فرماندهان بیمسئولیت و مفتگوی «سپاه»، یا همان
اوباش همپالکیاش را بکشد؛ و دومی ناچار شد گوش خودش را بکشد!
و اینچنین بود که نخست وزیر اسرائیل لرزان و هراسان، جهانیان را نوید داد که انتخابات اسرائیل یکسال
پیش از موعد مقرر برگزار خواهد شد! ژنرال فیروزآبادی نیز، بدون اشاره به سردار جعفری و دوستانشان که
همزمان با ملاقات اهود باراک و راحم امانوئل در ینگه دنیا شکمشان را صابون زده، بر طبل
«جنگ با اسرائیل» میکوبیدند، فرمود: خفه! اتفاقاً ما هم با تیمسار فیروزآبادی در این مورد
خاص موافقایم. سایت فارسی نووستی، مورخ 19 مهرماه سالجاری، به نقل
از سایت «روز» مینویسد:
«[...] پس از اعلام قطعی بودن جنگ با اسرائیل و آمریکا از سوی
فرمانده کل سپاه پاسداران، [رییس ستاد کل نیروهای مسلح، حسن فیروزآبادی بدون اشاره به نام محمدعلی جعفری
گفت] برخی افراد بهگونهای صحبت میكنند كه این تصور در بین مردم ایجاد میشود كه
گوئی میخواهد جنگ شود؛ در حالیكه این نوع حرف زدن اشتباه است. وقتی یك فرمانده نظامی حرف میزند باید بداند
كه از صحبت او برداشت سیاسی و امنیتی میشود و [...] باید اینگونه مسائل را محاسبه
كند [...] هفته گذشته [نیز معاون فیروزآبادی]
ضمن انتقاد از اظهارات فرماندهان سپاه گفته بود بهتر است این مقامات پاسخگوئی به
تهدیدات نظامی را به دیگران بسپارند. احمدینژاد [...] نیز هفته گذشته در جریان
کنفرانس خبری خود [...] تلویحا نسبت به اظهارات فرماندهان سپاه درباره قطعی بودن
جنگ واکنش نشان داده و [...]»
به نظر میرسد بعضیها به یاد آوردهاند که «مقامات»، به ویژه نظامیان میباید در جایگاه واقعی
اجتماعیشان قرار گیرند، و نظم قانونی را رعایت کنند. میبینیم
که نامه نگاری «خواهر» بنییعقوب دلیل موجه داشته؛ ایشان الگوئی
برای جامعه یافتهاند که در آن جایگاه واقعی اجتماعی وجود ندارد! بله، «مقالات»
مزورانة شبه زندانیان سیاسی و مخالفنمایان جمکران را دستکم نگیریم؛ قدرت
تخریبی این جفنگیات از بمب به مراتب بیشتر است. پس بپردازیم به «بمب» هادی خرسندی که تاریخ
«مهرماه 92 »، یعنی سال آینده را یدک میکشد!
هادی خرسندی مینویسد، علی میرفطروس
از تهاجم نظامی آمریکا به ایران طرفداری کرده و به همین دلیل دکترای افتخاریاش را
از او پس گرفتهاند. خرسندی همچنین مینویسد،
سلطنتطلبان به میرفطروس پول دادهاند که او شاه را لائیک و طرفدار ملی شدن نفت
معرفی کند، در حالیکه شاه مخالف ملی شدن نفت بوده و لائیک هم
نبوده. به گفتة خرسندی، «چون شاه خواب حضرت عباس دیده
نمیتوانسته لائیک باشد»:
«[...] اولین مأموریت [او] لائیک نشان دادن
محمدرضاشاه و بیاعتنا وانمود کردن او به معجرات حضرتعباس بود[...] وی باید میکوشید
[...]دکتر مصدق را گرفتار خرافات مذهبی نشان دهد[...] در نامهای [...] به سناتور
لیندسی گراهام [...] آمادگی خود را برای حملۀ آمریکا به ایران اعلام نمود[...]دانشگاهی
که دکترای افتخاری به او داده بود[...] دکترای افتخاری او را پس گرفت [...]این
ترجمۀ متن نامۀ [...]رئیس دانشگاه آمریکائی گلوبال است [...] هادی خرسندی ـ مهر 92 »
با پوزش از خوانندگان گرامی! نخست بگوئیم خاک برسر آن دانشگاهی که بر اساس
شایعات «تفتیش عقاید» میکند! به فرض که علی میرفطروس جنگطلب هم باشد، این امر به رئیس دانشگاه کذا چه ارتباطی دارد؟ تا
آنجا که ما میدانیم و به گواهی مورخان صاحبنام، حاکمیت آمریکا با صلح بیگانه است! اگر
فردی یا از روی غرض و یا حتی «حماقت» مبلغ جنگافروزی میشود، چرا باید دکترای افتخاریاش را پس
بگیرند؟ مگر دکترای افتخاری فقط به
مخالفان جنگ داده میشود؟ این ورقپاره، افتخاری و یا غیرافتخاری چه
اهمیتی دارد که بعضیها برایاش خشتکشان را پاره میکنند، و بعضی دیگر خشتک بغلدستی را؟ بگذریم
و بازگردیم به اسکناسهای اهدائی!
باید بپرسیم اگر آن «آقا» به میرفطروس پولی داده، به چه دلیل این «حاتم بخشی» جنبة رسانهای
پیدا میکند، و در سایتها منعکس میشود؟ چرا همین سایتها، در برابر دیگر حاتمبخشیها از قماش «استخدام»
در بیبیسی و رادیوفردا، اهدای جوایز نقدی به این و آن، یا
پرداخت «پول توجیبی» به روسای اوپوزیسیون و خدمهشان سکوت میکنند و فقط این یکی
را در بوق گذاشتهاند؟ شاید حکمتی دارد که
بر ما پنهان مانده. شاید هم از آنجا که میرفطروس شاعر و نویسنده است
اینچنین مورد تهاجم قرار میگیرد! حال برویم به سراغ لائیسیتة مصدق و شاه!
اولاً پادشاه لائیک وجود ندارد! و در
ایران، «پادشاه» با فر ایزدی و قانون اساسی تحت نظارت
آخوند، حتی اگر کودتا هم بکند، نمیتواند «لائیک» باشد؛ مراجعه کنید به وبلاگ «کاظمخان!» ادعای لائیستة پادشاه فقط و فقط رد گم کردن و شارلاتانیسم
سیاسی است. ولی اینکه برای لائیک بودن، باید خوابتان هم لائیک باشد، از آن حرفهاست که فقط در چنتة آخوندپرستان یافت
میشود. از این گذشته ارادت عملی محمد
مصدق به اوباش فدائیان اسلام و آخوندجماعت بیش از آن در تاریخ ایران علنی شده که
بتوان پنهاناش داشت. امروز مسیر مصدقالسلطنهها
نه در جامعة ایران محلی از اعراب دارد،
و نه در «لائیسیته» قابلیتی جهت بررسی!
ولی خوب عشق به مصدق هادی خرسندی
را کور کرده؛ ایشان در یک مجموعة کودتائی
پرسوناژ حق و باطل یافتهاند. اصولاً خرسندی عاشقپیشه است، قبلاً عاشق پیرمردهای کچل وکودتاچی از قماش مصدق
و خمینی میشد، این اواخر هم گوشه چشمی به شیخ کروبی نشان داد!
عشق و عاشقی خرسندی پس از اقامت در انگلستان با «خدا یکشب به
خواب شاه آمد» آغاز شد و به «بسکه این ملت خر است» رسید. چندی پیش ایشان یک گام بلند به عقب پریده و به
عنوان دنده کمکی رادیوفردا از آن «شعر سخیف» که در واقع «توهین به مقدسات» بود، «ابراز برائت» کردند و میبینیم که اینک به
نیروی عشق زمان را فراموش کرده و در «مهرماه
92» از لائیسیتة مصدق حکایت میکنند.
...
<< بازگشت