دوشنبه، آبان ۰۱، ۱۳۹۱

جنگ و بادمجان!


 
در راه تأمین منافع «مقدس» ارباب، ‌ حکومت مرده‌شویان،  دست در دست فالانژ‌ها برای به راه انداختن جنگ داخلی در لبنان خیز برداشته بود؛  انفجار بمب در بیروت حکمتی داشت!  قرار بود این انفجار را به حساب حزب‌الله و سوریه بنویسند،   و سنی‌ها و مسیحیان را بر علیه شیعیان لبنان بسیج کنند.  و اینگونه بود که پس از انفجار بمب،  کاسورها در بیروت به خیابان آمدند،‌‌  و به محض پارس کردن سعد حریری و جعجع و جنبلاط،   نجیب میقاتی هم استعفای خود را تقدیم رئیس جمهور لبنان کرد و... و حنازرچوبه هم با دمش گردوی فراوان ‌شکست.   ولی به دلایلی که بر ما پنهان هم نمانده،  برنامه‌شان با چنان شکستی روبرو شد که کار به وساطت عبث «نیویورک تایمز» کشید!   
 
باری،   با توجه به انتشار خبر «تقاضای احمدی نژاد برای دیدار از اوین»،   و به ویژه روند  تحولات مصر،   شادی و شعف صبح 19 اکتبر 2012،  که بر «شعر شریف» و «شاعر روشن‌اندیش» تکیه داشت،   جای خود را به خماری و سوگواری و هذیان‌گوئی سپرد.   پیامد شکست جنگ افروزی در لبنان،  گسترش توحش و حماقت فدائیان اسلام در تمامی سایت‌های فارسی بود.   و اینچنین بود که سگ‌های‌هار عموسام یک‌بار دیگر پیرامون «سرکوب انسان»،  یعنی حفظ منافع یانکی‌ها به اجماع رسیدند.
 
در این راستا پاسدار شریعتمداری،  هم‌صدا با آخوند اژه‌ای،  دیدار احمدی نژاد از زندان  اوین را نکوهش فرمود.   دلیل هم روشن است،  زندان اوین در واقع نان‌دانی گاوچران‌هاست. فقط کارمندان دکان حقوق‌بشر یانکی‌ها صلاحیت دارند از زندان اوین بازدید به عمل آورند و به مصلحت لندن و واشنگتن گزارشی تهیه کنند تا حکومت «مستقل» و مفلس جمکران بتواند ضمن تغذیه از گزارشات کذا،   در برابر ارباب گردنکشی کند و همه بدانند و آگاه باشند که به قول امام‌شان «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند!»   تکلیف ملت ایران هم روشن است!   باید همه دوره به راه افتاده،   اسلام را روی سرشان بگذارند و «حلوا حلوا» کنند،   تا راه چپاول آمریکا بازتر شود.   ولی اگر احمدی‌نژاد پس از دیدار از زندان اوین به نقض حقوق زندانیان اشاره کند،‌   انحصار آمریکا بر دکان حقوق‌بشر پایان خواهد گرفت و به طریق اولی اقتدار رسانه‌ای حکومت جمکران نیز مخدوش می‌شود.   دلیل ابراز مخالفت پاسدار شریعتمداری و شرکاء با دیدار احمدی‌نژاد از زندان اوین،  حفاظت از منافع لندن و واشنگتن در کشور ایران است.  و حفظ این منافع مقدس را،   مرده‌شویان درون و برون مرزی،  «مبارزه با ظلم و ستم و استکبار» می‌خوانند!  
 
خلاصه بر اساس پوچ‌پردازی‌های فعلة فاشیسم،   می‌باید بپذیریم که مزدوری استعمار و سرکوب انسان،  یعنی «استقلال!»   از اینجا نتیجه می‌گیریم که شایعه‌پراکنی و تهاجم به حریم خصوصی هم باید به معنای «آزادی» باشد.   و پس از ناکامی بین‌الملل اسرائیل‌پرستان و اسلام‌نوازان در کشور لبنان،   دامنة این قماش استقلال و آزادی گسترش فراوان یافته و معجزات،   به ویژه در «گویا نیوز» فراوان شده.   به عنوان نمونه،   نسل دوم حاج فرج دباغ‌ها،‌ «مومن سنج» به دست گرفته و ضمن لجن‌پراکنی به اگزیستانسیالیسم،  از شعر فروغ فرخزاد، «عشق به ایمان» استخراج کرده‌اند.   بله،   به مصداق «کله پز برخاست،  سگ جای‌اش نشست»،  فرزندان کودتاچیان هم بجای پدر نشسته و به فروش اسلام و عرفان و ایمان و مومن و غیره مشغول شد‌ه‌اند.   بعضی‌ها هم بدون تکیه بر سوابق درخشان «پدر»،   مهمل‌پراکنی می‌کنند و به بهانة بررسی «منطقی» اظهارات سلمان رشدی،   ضمن حمایت از خشونت و تعصب، ‌ سعدی و حافظ را «مبلغ اسلام» خوب معرفی می‌نمایند.   خلاصه توحش و حماقت دین‌فروشی از در و دیوار می‌بارد.   «تفتیش عقاید» جناب پروفسور «ایجادی» که در سوربن تدریس می‌فرمایند و طرفداران دمکراسی را «ناباور» خوانده‌اند،  بهترین نمونة دین‌فروشی و توحش‌گستری نزد فرزندان کودتاست.   معلوم نیست جناب پروفسور چگونه موفق شده‌اند «باورهای» ما را بسنجند،  و فتوی کفر و ناباوری صادر کنند؟   
 
البته صدور فتوی بر علیه طرفداران دمکراسی دلیل «موجه» دارد؛   ‌استقرار دمکراسی در ایران،  دکان کودتای یکصد‌سالة کلنل آیرون‌ساید را تعطیل خواهد کرد!  در نتیجه،   سفرة مصدق‌پرستی و قهرمان‌سازی و امام‌نوازی برچیده می‌شود و ... و سایت مهرنیوز هم دیگر نمی‌تواند «زن» را با روسپی،  و زن مسلمان را با روسپی «برحق» در ترادف قرار دهد.
 
در پی اختراع «شعر شریف» و آزادی بیان «برحق» توسط سازمان سیا،  مهرنیوز،  مورخ 19 اکتبر 2012،‌ (28 مهرماه)،  زن را در جایگاه «روسپی» نشاند.   «گروه دین و اندیشة» مهرنیوز  «حجاب» را با «پوشش»،  و بی‌حجابی را با برهنگی در ترادف قرار داده،  روابط جنسی را «یکسویه» می‌شمارد و با «ارتباط رایگان» زن و مرد مخالفت می‌ورزد.   شوخی هم در کار نیست؛   برای این جانوران وحشی ارتباط انسان‌ها همیشه «یکسویه» و مردانه بوده؛   زن در نگرش اینان همان «شیئی» بی‌ارزشی است که در لاطائلات‌شان،  به خواست خداوند از دندة چپ مرد «خلق» شده و قرآن هم او را به «کشتزار» و «مزرعه» تشبیه کرده: 
 
«[...] در مسئلة پوشش [...] و به اصطلاح عصر اخیر حجاب سخن در این نیست که آیا زن خوب است پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان؟  روح سخن این است که آیا زن و تمتعات مرد از زن باید رایگان باشد؟  آیا مرد باید حق داشته باشد که از هر زنی در هر محفلی حداکثر تمتعات را به استثنای زنا ببرد یا نه؟»
 
بله،  این حضرات هنوز نیامده،   بدون چاق‌سلامتی به قول خودشان در هر محفلی قصد «تمتعات» دارند؛   البته بچه‌های خوبی هستند،  «زنا» نمی‌کنند!   می‌بینیم که در ذهن علیل گلة سگ‌های هاری که با حمایت استعمار،  در هیئت «فدائیان اسلام»،  به صورت آشکار و نهان در کشورمان به راه افتاده،   تمایلات فردی و به اصطلاح «تمتعات» زن هیچ اهمیتی ندارد.   مسئله این است که «مرد» چگونه از زن «بهره‌مند» می‌‌شود!   از سوی دیگر،   این بهرهمندی نمی‌باید به صورت «رایگان» از زن صورت پذیرد،   وقتی متمتع می‌شوید،  «هزینه‌اش»‌ را هم باید بپردازید!  خلاصة کلام اینان،   همچون مراجع تقلید و امامان و مقدسین‌شان جامعة انسانی را با روسپی‌خانه اشتباه گرفته‌اند.   و دلیل سقوط فرهنگی و اخلاقی جامعة ایران نیز چیزی نیست،   جز گسترش همین نگرش موهن و ضدانسانی‌ که با الهام از رابطة نکوهیدة آخوند با بچه‌آخوند،  شیخ‌ با شاه،   ارباب با رعیت،  و نوچه با گنده‌لات در جامعة ایران پایه‌ریزی شده. 
 
به عبارت دیگر،  در قاموس مرده‌شویان،  و نزد بسیاری دیگر از قشرهای ظاهراً «غیرآخوند»،    ارتباط مرد با زن،  همان ارتباط مشتری است با روسپی.   تفاوت فقط در این است که اینان در انواع کراواتی‌ و عمامه‌ای‌شان،   روسپی‌ها را بر دو دسته تقسیم کرده‌اند.  یک نوع روسپی «برحق» است و انواع دیگر «باطل!»   روسپی برحق،  یا روسپی شریف و مکتبی حجاب‌اش را رعایت می‌کند،   و از طریق ازدواج «شرعی»،   تمتعات مرد را با قیمت مناسب «طاق» می‌زند؛  خلاصه خودش را آنطور که «مقدسین» گفته‌اند و می‌خواهند به فروش می‌گذارد.   «امت اسلام» این قماش روسپی را «محترم» می‌دارد؛  و در نمازهای جمعه و تظاهرات «آش‌فروشی» و احترام به ادیان و غیره،  از «حضور» این روسپی‌های محترم در جامعه «قدردانی» هم می‌کند!   ولی وای به حال آن «روسپی‌ای» که در پی برآوردن «تمتعات» مردسالارانه نیست،   هزینة «دینی و بومی» اینان را هم نمی‌خواهد دریافت کند؛   این روسپی «نافرمان» را باید همچون «ماه‌گل» که تن به خودفروشی نداد،  ‌گردن زد،  یا سنگسار کرد و خاک و خاشاک بر سرش ریخت تا پایه و اساس جامعة نگون‌بخت و پوسیدة پدرسالار دست‌نخورده باقی بماند.   و این است خلاصه‌ای از تبلیغات «اجتماعی ـ اخلاقی» شبکة «شیخ و شاه!»    
 
حال که با تبلیغات برده‌فروشی در مهرنیوز و عملکرد شبکة کودتای یکصد سالة استعماری در ایران بهتر آشنا شدیم،  بازگردیم به فعالیت‌های «فرهنگی» فدائیان اسلام در سایت‌های فارسی.  در سایت گویانیوز،  نشخوار گذشته‌ها به کنار،   حضرات ضمن تمرکز بر «توهین»،   بساط «پدرپرستی»‌ و «افشاگری» پهن کرده،   ذکر «مصدق» گرفته‌اند،   و میرفطروس را به دلیل «نوشتن» در بارة مصدق‌السلطنه به باد تکفیر گرفته‌اند.
 
وارد جزئیات نمی‌شویم فقط سربسته می‌گوئیم که جناب محمد امینی از اینکه نوری‌علا،  به پدرشان «توهین»‌کرده و او را «پیشکار» مصدق خوانده گلایه فرموده‌اند!  این است فعالیت «سیاسی ـ فرهنگی» ‌حضرات!   پس روز 19 اکتبر 2012 را به خاطر بسپاریم.  
 
به محض ابراز نگرانی وزارت امور خارجة روسیه از تداوم سیاست «شهرک‌سازی» دولت اسرائیل، ‌ انفجار بمب در محلة‌ مسیحیان بیروت دهها نفر،   از جمله رئیس ادارة اطلاعات لبنان را به قتل ‌رساند.  بلافاصله فالانژهای لبنان،  شامل دارودستة سعد حریری این انفجار را به حساب حزب‌الله و سوریه ‌گذاشته،  خواهان استعفای دولت ‌شدند!   بله،   روز 19 اکتبر 2012،   همة سگ‌های‌ هار عموسام در لبنان به اجماع رسیده و برای بازگشت به گذشته‌های نورانی پارس می‌کردند.    
 
خرتوخر حاکم بر طویلة مقدس مک‌کارتی بعضی‌ها را به این توهم دچار کرده که بازگشت به دوران نورانی «جنگ داخلی» در لبنان امکانپذیراست؛   انفجار بمب در بیروت و فعال شدن «فدائیان اسلام» در داخل و خارج مرزهای ایران دلیل موجه دارد.   پس تعجب نکنیم که بازار الصاق برچسب کافر و ناباور به طرفداران دمکراسی،   و همچنین لجن‌پراکنی به مخالفان فدائیان اسلام چنین گرم و داغ شده باشد!   ولی خرتوخر حاکم بر طویلة مقدس مک‌کارتی،  یعنی حوزة اقتصادی «یورو ـ  دلار» به این مختصر محدود نمی‌شود!   پس از اینکه سازمان سیا «شعر شریف» و «شاعر روشن اندیش» به بازار آورد؛   در بی بی‌سی،  از «هوا» بنزین گرفتند. در نتیجه مهرنیوز «روسپی شریف» و «مکتبی» به فروش گذارد؛   «هواپیما» با «تنبان» در «پیک نت» ترادف یافت و ... و اینچنین بود که در تاریخ 20 اکتبر سالجاری سازمان سیا به «نوری‌زاد»،  ریزه‌خوار آستان مقدس مک‌کارتی تریبون داد تا بتواند علی خامنه‌ای را با «نادرشاه افشار» به قیاس کشد!   
 
گویا نوری‌زاد به «مراجع تقلید» نامه نوشته تا علی خامنه‌ای را از «قمار هسته‌ای» منصرف کنند!   ولی در واقع این اربابان حکومت جمکران‌اند که در لندن و واشنگتن ناچار به عقب‌نشینی شده‌اند؛   مقام معظم هم چشم‌شان کور،‌  چاره‌ای ندارند جز اینکه جهت حفظ پرستیژ ارباب «مسئولیت» این عقب‌نشینی را به جان بخرند.   در نتیجه،   سازمان سیا برای ارائة تصویر قدر قدرت از خادم پیر و وفادارش،  قلادة نوری‌زاد،   قلم‌زن کیهان جمکران را باز کرده،   و در دهان‌ او «حرف» می‌گذارد.   نوری‌زاد می‌گوید اوضاع خراب است،   «نظام» تهدید می‌شود و ما دست به دامان آیات عظام شده‌ایم!  خبرنگار رادیوفردا هم می‌گوید،  در این نامه با وضعیت نادرشاه افشار تشابه تاریخی دیده می‌شود!   
 
در قاموس سازمان سیا،  این «تشابه تاریخی» همان انتظار نادرشاه برای وساطت سردارانش‌ بوده!  بله،   نادرشاه گفته بود پسرش را کور می‌کند و به ادعای حضرات منتظر بوده سردارانش مانع از این عمل شوند،   ولی خوب سرداران وساطت نکردند و...  البته این مزخرفات البته هیچ ارتباطی به نادرشاه ندارد،   ولی سازمان سیا با ارتباط منطقی و شرایط واقعی،  ‌ و رخدادهای تاریخی،  یعنی «حرکت انسان در زمان و مکان مشخص» بیگانه است.   این سازمان توحش‌گستر همواره در مسیر شایعه‌پراکنی،  الصاق برچسب و پیوند گوز به شقیقه گام برداشته؛   اینهم یک نمونه‌اش:
 
«[...] يک تشابه تاريخی هم در نامه شما به مراجع تقليد وجود دارد.  آن هم با وضعيت نادرشاه افشار و اينکه گفته بود چشم پسرش را کور می‌کند و منتظر بود که سرداران سپاهش بيايند و در اين مورد وساطت کنند اما سرداران پا پيش نگذاشتند.  فکر نمی‌کنيد که سرانجام کار هم به همان تشابه تاريخی منجر شود و هيچکس در اين ميان پا پيش نگذارد؟»
 
اولاً نسخة «تاریخی»‌ بالا زه‌وارش حسابی در رفته،   نادرشاه افشار آنچنان مستبد و سرکوبگر بود که هیچیک از سرداران‌اش جرأت نمی‌کرد در برابر او چشم از زمین بردارد؛   چگونه در چنین شرایطی «مورخ» انتظار دارد که سردار با فرمان نادر،   آنهم در مورد پسرش دست به مخالفت بزند؟  در ثانی،  به قول معروف «سنه‌نه!»   ما و شما و علی خامنه‌ای پیزی افندی را چه به  نادرشاه و دوران وی؟   ولی اشتباه نکنیم؛   ادعای پوچ و ارجاع به شخصیت تاریخی نادرشاه دلیل موجه دارد!   اینهم از همان انواع تاریخ‌نویسی خاله خانباجی‌های «فرهیخته» است؛  حکایت ناصرالدین شاه است که پس از صدور فرمان قتل امیرکبیر گویا «پشیمان» شده بود و ... و خلاصه بگوئیم «بازتولید» ناشیانة‌ حماسة رستم است که با دروغ و تزویر بر فرزند «پیروز» گشت و از سگ هم پشیمان‌تر شد!  
 
خلاصه،  این حضرات به خیال خودشان خواب پشم ما ملت را با در نظر گرفتن سبقة تاریخی و یا بهتر بگوئیم «سبقة کدوقلقله‌زن» خوب یاد گرفته‌اند!   از حق نگذریم،   اگر طرف‌شان از جمله اوباش فدائیان اسلام داخل و خارج مرزها باشد،  راه پشم‌شان را «درست» یافته‌اند،  ولی «پشم» دیگر ایرانیان،  عین سوزن در چشم حضرات خواهد نشست.   ما نمی‌گوئیم،‌   امام صادق «عین» فرموده‌اند،   بادمجان میل کنید که «بر هر درد بی‌درمان دواست»:‌‌
 
«[...] امام صادق [...] سفارش کردند:  در هنگام خرماچینی،  فراوان بادنجان (بادمجان) بخورید؛ چرا که شفای هر درد است،  بر روشنیِ چهره می‌افزاید[...]» 
 
بی‌دلیل نیست که چهرة مقدسین اینچنین نورانی است،   بادمجان «فراوان» میل فرموده‌اند!  باری یکروز پس از ناکامی توطئة مرده‌شویان در لبنان،  این اظهارات مقدس در سایت ایسنا، ‌ مورخ 29 مهرماه سال 1391 خورشیدی انتشار یافت!  و دو روز پس از شکست توطئة کذا، در آستانة‌ مانور مشترک هوائی «آمریکا ـ اسرائیل»،   سردار جعفری را به میدان آوردند تا گریان و نالان اعلام فرمایند،  جنگی درکار نیست:
 
«[...] امام رضا [فرمود] هر کس [...] بخواهد عقل وی افزون شود،  هیچ روزی از خانه بیرون نرود،   مگر پس از آن که ناشتا،  سه هلیله سیاه با شکر طَبَرزَد بجَوَد.  همچنین آن حضرت فرمودند،  سه چیز چاق می‌کند و آن عبارت است از: پیوسته حمّام کردن،  استشمام بوی خوش،  پوشیدن جامه نرم.»
 
 



 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 

...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

     
Share