اسمال فال!
همزمان با نمایش آخرین فیلم جیمزباند، «سکایفال» در «آلبرتهال» لندن، «اسمال
فال» هم در نوار «غزه» به روی صحنه آمد! ولی اشتباه نشود، «اسمالفال»، برخلاف صحنههای تخیلی جیمزباند «واقعیت» دارد.
این رخداد فرخنده که نوآم چامسکی را در
کنار اسمعیل هنیه قرار داده، از قضای
روزگار از چارچوبی اقتصادی نیز برخوردار است؛ خرید سهام «تی. ان. کا. بی. پی» توسط «روسنفت»،
که با سکوت رسانهای توأم شد! این جابجائی، نهایت امر شرکت آمریکائی «اکسون موبیل» را از
جایگاه «برتر» جهانیاش به زیر کشید، و
خلاصه «عزت» و «استقلال» هیتلر تماماً بر باد رفت! افلاس رادیوفردا به کنار، سایت بیبیسی
به ناچار همزمان با سنگسار لاشة «جیمی ساویل»، برای
فروش «اسلام خوب» و «فقه مترقی» و مزخرفات مشابه، به کفن «احمد قابل» آویزان شد، و برای
گسترش دامنة توحش در ایران، از زبان او فتوی شورش صادر کرد.
بله، سایت بیبیسی، مورخ 23 اکتبر 2012، بساط روضه و زوزة مفصلی
برای احمد قابل پهن کرده بود، و در باب «کرامت» و «فضیلت» ایشان توپخانة بیبیگوزکنگاریاش
پیوسته شلیک میکرد،
و زرادخانة حماقت گستریاش دمی از
غرش باز نمیماند:
«[...] احمد قابل [...] برای پیش بردن سنت نواندیشی دینی در
پی عقلانی کردن شریعت بود [...] قابل احترام ویژهای برای آیتالله منتظری قائل
بود [...] او نوشته بود: سکوت در برابر
ستمگری ظالمان، اگر منجر به تکرار ظلم و
ستم گردد (که معمولاً چنین است) یاری رساندن به ستمگری و شرکت در جرم است.»
چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است! «سنت
نواندیشی دینی»، «شریعت عقلانی» و ... و از
همه مهمتر، ادعای ابلهانة «سکوت در برابر
ستمگری ظالمان شرکت در جرم است!» بخوبی نشان
میدهد که احمد قابل نیز مانند حاج فرج دباغ و شرکاء برای گسترش دامنة شارلاتانیسم
و تأمین منافع طویلة مککارتی، یعنی برپائی سنگر حق و باطل از هیچ کوششی
فروگزار نکرده بود. وارد جزئیات نمیشویم، فقط باز
هم تکرار میکنیم که از یکسو، «اندیشه» و «تفکر» در هر حال با تعبد و جانبداری
و بازگشت به گذشتههای موهوم، چه دینی و
چه بومی، در تضاد قرار میگیرد، و از
سوی دیگر، در هزارة سوم میلادی نمیتوان
با توسل به فقه و شریعت و سنت و عرف و عادت و باور و غیره به مسائل جامعة انسانی پاسخ
داد:
«[...] به خلاف بسیاری از همفکران خود، که میکوشند میان اسلام و مفاهیم فلسفه مدرن پیوند
برقرار و آن را با دنیای جدید هماهنگ کنند، [قابل] در تلاش بود تا از دل چارچوبهای سنتیتری
مانند فقه و حدیث به سوالهائی که امروز پیش روی مسلمانان است پاسخ دهد [...]»
میبینیم که بیبیگوزکنگار بیبیسی همچون حاج فرج دباغ و
جهانبگلو و شرکاء، با طراری و لفاظی و سفسطه،
«سنت مقدس» را بجای «سنت» نشانده. حال آنکه «سنت مقدس» حتی با «سنت»، در مفهوم بومی و غیرمقدساش در تضادی بنیادین
قرار میگیرد! ولی ابله انگاشتن مخاطب، تحریف واژگان،
چرندبافی و سوءاستفاده از فقر فرهنگی گروه کثیری از فارسیزبانان، راه را
برای وقوقصاحابهای استعمار باز گذاشته.
و در این مسیر «مقدس»، تخریب انسان در تاریخچة «پرافتخار» بنگاه بیبیسی
خود میباید «سنتی مقدس» تلقی شود. دیروز
عکس امام در ماه افتاده بود، امروز بیبیسی
عکس احمد قابل را در زهره و زحل انداخته و چرا راه دور برویم؟ لاپوشانی کودکبارگی و جنایات «جیمی ساویل» و
بسیاری دیگر از کارمندان «شریف» بیبیسی،
از سوی «مدیریت» این بنگاه خود شاهدی است بر این مدعا.
اگر این روزها فقط از «جیمی ساویل» که مانند دیگر جنایتکاران
«متدین» مورد احترام واتیکان بوده، سخن به میان میآید، دلیل موجه دارد؛ ممانعت
از باز شدن پروندة «جیمی ساویلهائی» که هنوز افتخار همکاری با بیبیسی را دارند! جیمی ساویلهای
«کودکباره»، یا «اسلامگرا»، هیچ
تفاوتی نمیکند، همه در مسیر انسانستیز استعمار
گام برمیدارند. به عنوان نمونه از همین
شیخ مسعود بهنود بگوئیم که برای لاپوشانی افلاس آنگلوساکسونها، جار و جنجال احمدی نژاد پیرامون زندان اوین را
به حساب معجزات «دوم خرداد» گذاشته!
بله، همه
بدانند وآگاه باشند که دم مسیحائی «نیک براون» که لاتبازی اصلاحطلبان را در پی
آورده بود، در آخرین روزهای ریاست «احمی»
بر قوة مجریه به شیر شدن وی انجامیده! از اینجا نتیجه میگیریم که مسافرت هولهولکی شیخک قطر به غزه نیز از «معجزات» دوم
خرداد جمکران باید باشد، و هیچ ارتباطی با تحولات «روس نفت» ندارد و ...
و دروغ چرا، سکوت رسانههای غرب در مورد انتخابات اخیر روسیه نیز، از
جمله همان معجزات نیک براون است!
یادآور شویم انتخابات اخیر با حضور 3000 ناظر بینالمللی برگزار شد، و برخلاف
انتخابات ریاست جمهوری، اینبار نه
اوپوزیسیون روسیه و نه رسانههای غرب پیروزی چشمگیر حزب روسیة متحد را به «تقلب»
پیوند ندادند! در مورد این انتخابات، سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 24 اکتبر 2012، مقالهای به قلم «الکساندر لاتسا» منتشر
کرده. اگر در انتخابات ریاست جمهوری روسیه
«تقلب» شده بود، منطقاً پس از گذشت یکسال،
حزب «روسیة متحد» نمیتوانست از طریق انتخابات
ظاهراً «سالم» اینچنین به پیروزی دست یابد! به عبارت دیگر،
جنجال رسانهای پیرامون انتخابات ریاست جمهوری روسیه، فقط ریشه در تمایل برخی محافل شیفتة «بازگشت به
گذشته» داشت که با هدف نشاندن ولادیمیر پوتین در جایگاه ژوزف استالین هیاهو به راه
انداخته بودند. حضرات در واقع برای بازگشت
به دوران نورانی جنگ اول جهانی که توحش بلشویسم را بر روسیه حاکم کرد، له له میزنند.
ولی چه باید گفت که هیچ ارتباطی بین این آرزوهای شیرین با
واقعیات زمان و مکان وجود ندارد. و همین «واقعیات»
است که «نوآم چامسکی»، سخنگوی پرمدعا و به
اصطلاح «آزادیخواه» ایالات متحد را با رسوائی و فلاکت در جایگاه واقعیاش، یعنی کنار دست
تروریستها و اوباش اسلامگرای سازمان حماس نشاند. و هر
چند رسانههای غرب اینبار نیز همچون گذشتهها تروریسمنوازی و لاتدوستی «چامسکی» را
به سکوت برگزار کردند، حضور ایشان در
غزه، با سفر غیرمنتظرة شیخ قطر به این منطقه تقارن
یافت و رسوائی به بار آورد! و عجیب
اینکه دولت اسرائیل که همچون جمکران، در رسانهها به تنهائی در برابر جهانیان میایستد، نتوانسته در برابر شیخک قطر مقاومت به خرج
دهد! میبینیم که برخی شیوخ حتی از
اسرائیل «همه فن حریف» هم قدرقدرتتر از کار درآمدهاند و دلیل هم روشناست؛ «مشقاسم»، همواره مدل کوچک «دائیجان» باقی خواهد ماند:
«[...] ما از اینکه مشق قاسم از چه موقعی نوکر دائیجان بود
چیز درستی نمیدانستیم ولی آنچه به مرور دانستیم این بود که [...] مش قاسم مدل
کوچک شخصیت دائیجان بود. تخیل او مثل
تخیل دائیجان زیاد کار میکرد [...]»
بله، مشقاسم به
کنار، اگر فیلم جیمزباند را در «آلبرتهال»
نشان میدهند، پنتاگون هم بیکار
ننشسته، ویراست فکاهی فیلم «وداع با اسلحه» را با شرکت
نوآم چامسکی و اسمعیل هنیه به بازار آورده.
و اینچنین بود که احمدینژاد
دوباره به شیر ژیان تبدیل شده، «اردوغان
گوشی را گذاشت»، و بیبیگوزکنویس پیکنت هم زنان «محجبه»
و«گرسنه» را بجای «زنان انقلابی» و قلیانشکن حرمسرای ناصرالدین میرزا به خورد
خوانندگان خود داد، و با یک چرخش قلم به شیوة «انقلابی ـ خرکی»، طرفداران دمکراسی را با «طرفداران بختیار» طاق زد!
البته وقتی پیکنت میگوید «بختیار»، بیشتر به
پیشینة درخشان تیمور بختیار نظر دارد که اهداف و مرام «تبلیغاتی» حزبتوده را بهتر
بازتاب میدهد، تا شاپور بختیار. و به دلیل همة آنچه در بالا آمد، در
تاریخ دوم آبانماه سالجاری، قلادة سفیر سابق
اسرائیل در ایران را گشودند تا بجای مقام معظم جمکران به طرفداری از برنامة هستهای
ملایان حسابی برایمان «پارس» کند:
«[...] سفیر سابق اسرائیل در ایران [...] تأکید
کرد با شناختی که از ایران دارد مطمئن است تهران تحت هیچ شرایطی برنامه هستهای
خود را متوقف نخواهد کرد[...]»
و چه کسی بهتر از فارسنیوز، شبکة «پاسداران شاهالله»، میتواند عوعوی سفیر سابق اسرائیل را منتشر کند؟ بله، خرتوخر
عجیبی است در سیرک عموسام و به دلیل همین خرتوخر است که پنتاگون هولهولکی، با سرمایة شیخک قطر یک «وداع با اسلحه» میسازد
که در آن اسمعیل هنیه نقش «کاترین بارکلی»،
پرستار انگلیسی، و آورام چامسکی نقش
«فردریک هنری»، افسر آمریکائی را ایفا میکند.
در ویراست هولیوودی فیلم وداع با اسلحه ـ سناریوی این فیلم از رمان «ارنست همینگوی»
اقتباس شده ـ نقش کاترین بارکلی و فردریک
هنری را به ترتیب به الیزابت تیلور و راک هودسن ارجاع کرده بودند. زمینة تاریخی این رمان جنگ اول جهانی است. همان
جنگی که به اخراج روسیة تزاری از سرمایهداری جهانی و گسترش بلشویسم و فاشیسم منجر
شد. همان جنگی که بر خاکسترش، سالها بعد «انقلاب» حاج روحالله و سازمان
سیا شکل گرفت، و از طریق در ترادف قرار
دادن «فرهنگ» با توحش دین، در مناطق مسلماننشین به اوج خود دست یافت. ولی این شرایط، اگر اتفاق غیرمترقبهای رخ ندهد، در
سوریه به بنبست خواهد رسید و آنگلوساکسونها و جیرهخوارانشان بالاجبار «دیپلماسی
بمب» را رها خواهند کرد.
این ناتوانی باعث نگرانی شدید حکومت جمکران و ارباباناش در
لندن و واشنگتن شده. جاروجنجال مقامات قلعة
حیوانات، از جمله نامه نگاری پاسدار لاریجانی به دبیرکل
سازمان ملل و آویزان شدن رادیوفردا به خشتک اکبر هاشمی دلیل موجه دارد. سایت
رادیوفردا، مورخ 24 اکتبر2012، به سردار سازندگی تریبون داده تا زبان به تهدید
ملت ایران بگشاید. تعجبی هم ندارد! چنین گفت سردار اکبرکه «اسلام، مردم و امام» انقلاب کردهاند و هیچکس حق
ندارد این «سه ضلع» انقلاب را به زیر سئوال ببرد. هر چند رادیو فردا پس از چند ساعت شکرخوریهای هاشمی را تغییر داد ولی ما این
«مثلث» را بررسی خواهیم کرد تا مطالبات
سازمان سیا را بهتر بشناسیم.
این «سه ضلع» به همان مثلث مقدسی تعلق دارد که در نیمة اول
قرن بیستم آلمان را به مخروبه تبدیل کرد و پس از سه دهه از ایران طویله ساخت!
دو ضلع مثلث کذا را تل موهوم
«مردم» و باورهای متحجر اوباش خیابانی تشکیل میدهد، ضلع
سوم آنهم «رهبر» و «پیشوا» است. وظیفة «رهبر» همچنانکه طی آشوبهای دوران مصدق و
کودتای 22 بهمن 1357 در کشورمان شاهد بودیم،
تهییج افکار عمومی در راستای پوچ
پردازیهائی است که «منافع ملی» معرفی میشود،
و میباید با «قیام» بر ضد ظلم و ستم و دیکتاتور، یکجانبهگرائی را توجیه کند و کار مملکت را
بجائی بکشاند که کشانده. خلاصه بگوئیم، وق زدن است در مسیر منافع آنگلوساکسونها. ویژگی
«رهبر» این است که هیچگونه «مسئولیتی» ندارد!
یعنی طی رهبری ایشان هر جنایتی
«نیکو» و توجیهپذیر خواهد بود؛ چرا که «رهبر»
مورد تأئید «مردم» است. به عبارت دیگر، «پیشوا»،
همچون قدیسین «فراقانونی» میشود.
ولی خدمت داسالله که با ذکر «انقلاب» و
«طرفداران ضد انقلاب بختیار»، برای فروش استالینیسم نخنما به ما ملت کیسه
دوختهاند بگوئیم، در دمکراسی، «رهبر»،
قهرمان، قدیس و مقدس و مومن
ودیندار و غیره اصولاً موضوعیت ندارد. این
شما هستید که مثل سگ امام حسین به دنبال «رهبر» لهله میزنید؛ دمکراسی به رهبر نیاز ندارد. رهبرسازی
«پیک نت» برای طرفداران دمکراسی، بلاهت
و حماقت چپنمایان را به اثبات میرساند.
پیکنت، دکان «مردمی
ـ ساواکی» حزب توده، طی چند روزی که بوی
کباب از لبنان به مشاماش میرسید، دو دستی به خشتک نوریزاد چسبیده بود، ولی در
تاریخ اول آبانماه سالجاری، زمانیکه فهمید
«خر داغ میکنند»، از یکسو مخالفان حکومت اسلامی را «طرفدار
بختیار» معرفی کرد، و از سوی دیگر در باب «انقلاب»
زنان «گرسنه و محجبه» در دورة قاجار یک بیبیگوزک خوب جهت پژوهشهای «تاریخی»
ارائه فرمود، تا پیام ارباب را به ما رسانده باشد.
پیام اربابان «داسالله» همان است که در دوران نورانی انقلابشان
شنیدیم. شاخة چپنمای فدائیان اسلام میگفت، «حق
انتخاب آزاد» پوشش برای زنان «روبنائی» است؛
چرا که «اصل» مبارزه با امپریالیسم است!
جالب اینکه، همین حضرات پس از 33
سال «مبارزات» فرضی بر علیه امپریالیسم اکنون به یاد «مبارزات» گلهای زنان دورة
قاجار افتادهاند. هر چند الگوی بیبیگوزکشان تغییر کرده، دیگر زنان قلیانشکن حرمسرا را علم نمیکنند، اینبار پرسوناژ «زن مستضعف» و «محجبه» از قصههای
«بیبی» استخراج شده:
«[...] از قدیم گفتهاند شکم گرسنه نه دین میفهمند
و نه ایمان. چادر و حجاب که فرع بر این
دوست[...] از دوران ناصرالدین شاه قاجار [...] اولین اعتراض و شورش زنان برای نان [...]
روی داد[...] دکتر
صدرالدین الهی [...] در باره این شورش مینویسد[...] بیبی برای ما از قحطیهای طول عمرش حکایت
میکرد [...] یک سال که او خیلی جوان بوده، نان در تهران کمیاب شده و یک روز زنهای محلات
شهر راه افتادند و رفتند جلو شمسالعماره به دادخواهی نزد ناصرالدین شاه. [...] شاه [...] آمد در ایوان شمسالعماره که ببیند
چه خبر است. دیده که از کران تا به کران
زنها با روبنده سفید، مشت به آسمان کرده
و نان میطلبند[...] محمودخان کلانتر[...] چنان به صورت زنی کوبیده که روبنده سفیدش
از خون سرخ شده[...] بی بی میگفت: شاه بیاختیار
به ترکی فریاد زده «قاپوق». یعنی کلانتر
را بگیرید و ببرید و دارش بزنید [...]کلانتر را دار زدند. از فردا نان روی تخت نانوائیها فراوان شد.»
نمیدانستیم تک واژة «قاپوق» اینهمه معنا و مفاهیم و امر و
نهی دارد! بیخود نیست که «ادبیات ترک» ناشناس مانده؛ با هر واژه چندین و چند «کتاب» مینویسند و نان
مردم را تامین میکنند! بله، علت
فراوان شدن نان مسلماً معجزة «قاپوق» باید باشد!
«قاپوق»، همچنانکه
بیبی جناب دکتر صدرالدین الهی اشاره کرده، یعنی «کلانتر را بگیرید و ببرید و دارش بزنید!»
ایشان بیخود «دکتر» و صدر دین و الهی نشدهاند،
به این میگویند محقق و مورخ؛ حکایات بیبی را «تاریخی» کرده. پیکنت
هم در ادامه، از بیبیهای معاصر درخواست
کرده در باب بیبیگوزک «صدر دین الهی» تحقیق نموده و رهبران نهضت نان را شناسائی
کنند:
«نمیدانم بیبیهای روزگار ما که در سیر تحولات حضور زن در
عرصة اجتماعی مطالعه میکنند، هرگز به این اتفاق عصر ناصری اندیشیدهاند و
جستجو کردهاند که آن «نهضت نان» چگونه به راه افتاد و زنان رهبر نهضت چه کسانی
بودهاند؟»
خدمت نویسندة این سایت «ساواکی ـ تودهای» بگوئیم، اتفاقاً «بیبیهای» جمکران دقیقاً در همین
مسیر مقدس گام برمیدارند؛ و اگر زیاد
«تحقیقات» بکنند، مملکت به همانجائی
خواهد رسید که با کودتای کلنل آیرون ساید و «استقلال»کلنل رضاخان رسید؛ کودتا، پشت کودتا و انقلاب پشت انقلاب! ولی داسالله
بیهوده شکمش را برای تکرار این جنایات صابون زده.
دوران «بیبی»نوازی و «رهبرسازی»
با لات و اوباش مذکر و مونث دیگر گذشته،
چه برای ساواکیها و آخوندها، و چه
برای تودهایهای مفلسی که همچون «رهبر» کبیر
انقلابشان در دوران جنگ سرد یخ زدهاند و همچون آخوندهای جمکران، حکایات و روایات «بیبیها» را با «تاریخ»
مترادف میخواهند. البته اینبار در بیبیگوزکهای
داسالله تحول ایجاد شده؛ پرسوناژ شاه
بجای شیخ در جایگاه حامی پابرهنهها و مستضعفان نشسته به عبارت دیگر، حضرات به زبان بیزبانی به پرسوناژ شاه چراغ میزنند
که بگوید «قاپوق!» یعنی بگیرید و ببرید،
دارش بزنید.
...
<< بازگشت