اساسفال!
دولت چین نتوانست از سیاست «طالبانسازی» محفل «کارتر ـ
برژینسکی» حمایت کند، در نتیجه «نیویورک
تایمز» در باب ثروت افسانهای نخستوزیر چین چه «افشاگریها» که نکرد. و در تاریخ 27 اکتبر 2012، سایت رادیوفردا هم به ناچار مذاکرات یانکیها را
با جمکرانیان «شایعه» خواند!
بله، آنگلوساکسونها
و جیرهخوارانشان در منطقه برای تداوم «حکومت باورها»، یعنی
همان «دیپلماسی بمب» و «معنویات» خیز برداشته بودند. این
دیپلماسی مقدس که با ورود جیمی کارتر به کاخ سفید اوج گرفت، ادامة
سیاستی بود که با حمایت چین، از دوران نیکسون آغاز شده بود. این
سیاست، کشور ایران را به پشت جبهة «واشنگتن
ـ پکن»، در تقابل با شوروی تبدیل میکرد. در
دوران ریاست جمهوری کارتر، همچنانکه شاهد
بودیم، همین سیاست به براندازی «شاه»، و استقرار حکومت توحش «شیخ» در ایران انجامید، و دنیا
به کام ارتش آدمخوار ناتو شد؛ یک نوبل صلح
هم به جیمیکارتر تعلق گرفت.
پس از گذشت سهدهه، محفل نوبل یک جایزة «صلح» به باراک اوباما داد
و ناگهان «بهارعرب» به راه افتاد و دامنة تاراج لندن و واشنگتن گسترش یافت. ولی این مختصر برای حضرات کافی نبود، در نتیجه یک نوبل صلح به اتحادیة اروپا دادند تا
دیپلماسی بمب فعالتر شود، و بازار کاروانهای خردجال رونق بیشتری بگیرد. بله، نوبل
صلح به اتحادیة اسلامپرست اروپا تعلق گرفت،
و پارلمان اروپا هم به مصداق، «نگا به دست ننه کن، مثل ننه غربیله کن»، جایزة حقوق بشر «ساکاروف» را به مخالفان
دمکراسی در ایران، یعنی طرفداران جنبش
خشونتطلب «سبز» و رهروان «خط امام» تقدیم کرد؛ جای تعجب هم نیست.
دهههاست که محافل غرب،
به ویژه پارلمان اروپا از جوایز حقوق بشر، ابزار حمایت از خشونت، یعنی اهرم پشتیبانی از پدرپرستی و پدرستیزی ساختهاند.
جالب اینکه،
علیرغم تمامی ادعاها، پارلمان کذا هیچ مشکلی با مخالفان دمکراسی
نداشته و ندارد. مخالفان دمکراسی برای رهبرسازی،
سربازگیری و کودتا کارآئی خود را نشان دادهاند؛
مشکل حضرات طرفداران دمکراسی
هستند، یعنی کسانیکه با «رهبر» و
«پدرمعنوی» و «پیشوا» و «قهرمان» و «باورمحوری» بیگانهاند و بر اساس مفاد اعلامیة
جهانی حقوق بشر خواهان تحقق حقوق انسانی در جامعه میشوند! این گروه برای پارلمان اروپا مشکل ایجاد خواهد
کرد، و برای حل همین «مشکل»، پارلمان کذا تحت عنوان حمایت از «خواست مردم»
در همسوئی با ملایان و اوباش جمکران پیوسته بر طبل پدرپرستی و اسلامپناهی میکوبد.
پارلمان اروپا ضمن تحمیل یکجانبة تحریمهای اقتصادی بر
ملت ایران، از «اسلام خوب» و «توحشنیک»
با تمام امکاناتاش پشتیبانی میکند. ملایان
جمکران نیز به نوبة خود تحریمهای کذا را نشانة «دشمنی غرب با اسلام» دانسته، تحمیل آنها بر ملت ایران را نشانة «حقانیت»
حکومت دستنشاندة ولیفقیه معرفی میکنند!
در نتیجه، «اسلام مترقی» و مطلوب
غرب با «اسلام عقلانی» و «توحش برحق» حکومت جمکران تقابل پیدا کرده، نتیجة
مطلوب این جنگزرگری هم در برابر ماست: گسترش تاراج و سرکوب ملت ایران.
باری همه چیز بخوبی و مطابق برنامه پیش میرفت و بوی کباب
به مشام خیلیها، از جمله به مشام داسالله
و جمکرانیان رسیده بود. و از اینرو مقام
معظم شعار «یس وی کن» ارباب را در خراسان نشخوار میفرمودند و ملایان جمکران هم
در کشور لبنان با لاتولوتهای لیبی و سودان
بساط «حجاب نوازی» به راه انداخته، برای سالگرد «ازدواج» علی و زهرا، یا بهتر
بگوئیم به میمنت و مبارکی تجاوز یک مرد 26 ساله به یک دختربچة 9 ساله «جشن و سرور»
به راه انداخته بودند!
هشت روز پیش از انفجار بمب در بیروت، مقام
معظم ضمن چرندبافیهای رایج، ترویج شعار
«ما میتوانیم» را وظیفة آموزش و پرورش جمکران معرفی کردند و اظهارات «عقلانی»
ایشان در فارسنیوز، مورخ 20 مهرماه سالجاری انتشار یافت:
«[...] ایشان [...] عادت دادن کودکان و جوانان به
داشتن همت بلند و افق دوردست را یکی دیگر از نیازها برشمردند و افزودند: ترویج روحیه خودباوری و اینکه ما میتوانیم از
جمله نیازهائی است که از وظایف مهم آموزش و پرورش و آموزش عالی به شمار میرود[...]»
البته در قاموس این جانوران وحشی داشتن «همت بلند» و «افق
دوردست»، یعنی همت «بلند» حکومت در کوفتن
بر طبل معنویات در داخل، و زدوبند پنهان
با ارباب در دوردستها! رهبر قلعة حیوانات را برای «همت بلند» و «افق
دور دست»، یا همان پوچبافی و مذاکرات
پنهان با یانکیها «تربیت» کردهاند. ایشان
دیگر «عادت» کردهاند که ضمن هتاکی به ارباب، پیرامون گذشتههای موهوم و اهداف پوچ برای «امت
اسلام» ساعتها «وق» بزنند. باری در مراسم «ما میتوانیم» عدهای از اساتید
و نخبگان جمکرانی هم گویا پای منبر خامنهای نشسته بودند، و به
گزارش فارسنیوز، اینان نیز در مورد
آموزش و پرورش مطالبی بیان کردند که از درک و فهم عمیقشان سرچشمه میگیرد:
«[...] محورهای مطالبی که معلمان و اساتید بیان
کردند به این شرح است: توسعه و تجهیز
مدارس قرآنی در مقاطع ابتدائی [...]»
نیازی نیست بگوئیم که «توسعة» مدارس قرآنی در ایران، معنائی
جز گسترش حماقت و توحش مقدسات در کشور ندارد و «دینی» کردن علم یعنی اسلامی کردن
«جمهور!» خلاصه مسئله فقط و فقط گسترش
انسانستیزی و نفی دمکراسی است؛ بقیة
قضایای «دینی ـ بومی»، صحنهسازی است جهت
عوامفریبی. جالب اینکه، به
ادعای «زوددویچه سایتونگ» تمامی ملتهای منطقه از این انسانستیزی حمایت میکنند، و با
دمکراسی مخالفاند! چرا که به ادعای این «بوزنامه»، دمکراسی «غربی» است، و غرب
«فیلم موهن» ساخته و به «فرهنگ» جهان اسلام توهین کرده:
«[...] یک روزنامه آلمانی [...] تصریح کرد که دموکراسی غربی
دیگر در جهان اسلام طرفداری ندارد[...]کاریکاتورهای ضداسلامی و فیلم موهن به پیامبر
اسلام[...] بهانهای شده [...] تا این خشم انباشته شده در جهان اسلام دربارة
غرب تخلیه شود[...]»
بیخیال دمکراسی هند؛ فقط مسیحیان «سفیدپوست» و «غربی» دمکراسی دارند
و بس! دمکراسی هم که تبدیل شده به «فرهنگ غرب!» توحش اسلام هم «فرهنگ» جیرهخواران غرب
است؛ صدام حسین و حسنی مبارک هم نه مزدوران غرب، که «دیکتاتور» بودهاند! در
ادامة این قصة حسین در کربلا، دمکراسی
تبدیل میشود به «مسیحیت» و «زوددویچه» به ما میگوید، «اسلام» و «مسیحیت» در برابر چالشی بزرگ قرار
گرفتهاند:
«[اسلام و مسیحیت] باید از خود سئوال کنند که چه سهمی را در راستای
در کنار هم بودنی صلحآمیز میتوانند ایفا کنند[...]»
منبع: مهرنیوز، مورخ
4 آبانماه سالجاری
و اینبار بیخیال انسانها! واژگان پوچ اسلام و مسیحیت به صراحت جای همة انسانها
را گرفته و از جانب آنان تصمیم خواهد گرفت!
میبینیم که این بوزنامة بلاد
جرمانی هم مانند بسیاری دیگر از بوزنامهها،
برای حفظ منافع استعماری غرب، در واقع به بازتولید تبلیغات ابلهپسند حکومت
جمکران مشغول شده! خلاصه،
در شرایطی که پرستیژ خادمان محلیشان از دست میرود، غربیها باد در بادبان «باورمحوری» امثال
فدائیان اسلام میاندازند.
در رمان دائیجان ناپلئون پرسوناژ «مشقاسم»، پس از قطع ریشة نسترن محبوب ارباب، برای اینکه اخراج نشود، در مسیر باورهای بیمارگونة دائیجان به بیبیگوزکسازی
برای جمع پرداخت؛ «زوددویچه سایتونگ» هم
برای تأمین منافع ارباباناش در کشورهای مسلماننشین منطقه، به بازنشخوار همان تبلیغات فرسودهای پرداخته
که آنگلوساکسونها در دهان ملایان گذاشته بودند تا ما را از اصل مطلب دور کنند!
اصل مطلب اینجاست که در لندن پیوند «مقدس» شیخوشاه برقرار
شده! و دقیقاً به همین دلیل است که پارلمان
اروپا که پیشتر اعمال تحریمهای یک جانبه بر ملت ایران را به تصویب رسانده بود، در
کمال بیشرمی برای «مردم ایران» اشک تمساح میریزد، و «نسرین ستوده» را «مدافع حقوقبشر» و «آزاداندیش»
خوانده، به شیوة آخوندجماعت «در کنار مردم» میایستد! هدف
پارلمان اروپا در واقع لگدمال کردن حقوق انسانی زن ایرانی، از طریق کوبیدن بر طبل «نقش زنان» است! باید به این حضرات تفهیم شود که زن «نقش» بازی
نمیکند حقوق انسانی دارد. و این حقوق میباید در چارچوب مفاد اعلامیة
جهانی حقوق بشر به رسمیت شناخته شود، نه
در مسیر «نقشپذیریهای» مورد نظر پارلمان اروپا.
پیام سرشار از توحش پارلمان اسلامفروش اروپا در سایت
رادیوفردا، مورخ 6 آبانماه سالجاری موجود
است. در «پیام» کذا، الزام رعایت حقوق بشر از سوی دولتها، با «احترام» به حقوق بشر، و «اعتقاد مردم اروپا» به این حقوق جایگزین
شده:
«[...] مردم اروپا معتقد به احترام به حقوق بشر در تمام
جهان و برای مردم ايران هستند[...] میدانيم که مردم ايران با وضعيت دشواری بخاطر
تحريمها و سرکوبهای موجود روبرو هستند اما مردم اروپا به عنوان جامعهای معتقد
به ارزشهای انسانی در کنار مردم ايران ايستادهاند [نمايندگان پارلمان اروپا در
سفر به ایران] احتمالاً خواهان آزادی زندانيان سياسی خواهند شد[...] اين سفر فرصتی
خواهد بود تا موضوعهائی مانند حقوق بشر، آزادی مطبوعات، آزادی بيان و نقش زنان
مطرح شود[...]»
میبینیم که حامیان اصلی آخوندجماعت در پارلمان اروپا نشستهاند، و برای
جایگزین کردن حقوق فردی انسانها با توحش باورها و «اعتقادات جمع» از هیچ کوششی
فروگزار نمیکنند. ما به خطا میپنداشتیم که حقوقدان در چارچوب قوانین میباید در
مورد نقض یا رعایت حقوقبشر نظر دهد؛ نگو مردم اروپا تک، تکشان به حقوق بشر «اعتقاد»
دارند! بله، اینجا هم گلهپروری و توحشگستری را بخوبی میتوان
دید. در قاموس نمایندة پارلمان کذا، حقوقبشر، مجموعة قوانین و مقررات حقوقی و لازمالجرا
توسط دولتها نیست؛ بخشی است از «اعتقادات جمعی!»
چه خوب شد که رادیوفردا، از زبان «ماریچا
شاکا» به ما تفهیم کرد که، باورهای جمعی «مردم اروپا» یعنی حقوق بشر!
به عبارت دیگر، و با
توجه به این مهم که اکثریت مردم اروپا، رسماً «مسیحی» به شمار میروند، باید
این ادعای بیشرمانه را بپذیریم که اعلامیة جهانی حقوقبشر از توحش پدرسالار و مقدسات
مسیحیت و کلیسا سرچشمه گرفته، نه از نگرش
«انسانمحور» متفکران مدرنیته! و تنها با همین پیشفرض انسانستیز است که راه
برای تداوم سیاست «شیخوشاه» هموار خواهد شد.
و برای تبلیغ توحش «شیخوشاه» است که فقط 24 ساعت پس ازآغاز فعالیت رسمی
تلویزیون «رها»، ملایان جمکران برای زبان و جامعه «پدر» تعیین کردند.
چنان کک به تنبان ساواک جمکران افتاده که در وقوقیة جمعه
26 اکتبر سالجاری، ضمن تزریق یک بیبیگوزک
به تاریخ، چند «پدر» نوین هم اختراع کرد. روز
جمعه، 5 آبانماه سالجاری معلوم شد «عیدالکبیر»
آخوندها، 3500 سال قدمت دارد، و ابراهیم،
«پدر جامعه» و «جد اجتماع» است؛ اسماعیل هم «مبتکر» زبان عربی:
«[...] امامی کاشانی [...] اظهار داشت [...] عید قربان
خاطرة ابراهیم خلیلالله و حضرت اسماعیل را که 3500 سال قبل در سرزمین منا به وجود
آمد تجدید میکند[...] خداوند به ابراهیم در 95 سالگی [...] خطاب کرد که تو ابراهیمی
یعنی جد جامعه و پدر اجتماع [وی افزود] خداوند برای اولین بار زبان عربی را بر
زبان اسماعیل جاری کرد و او مبتکر زبان عربی است[...]»
منبع: فارسنیوز
بله، وقتی الاغهای طویلة مککارتی به «زبان» میپردازند، زبان
هم «مقدس» و «الهی» میشود! ولی جالب
اینجاست که خداوند اینان قادر به سخن گفتن نیست!
و جالبتر اینکه، با توجه به سوابق
درخشان ابراهیم ـ این برگزیدة خداوند همان کسی است که همسرش را به
اتاق خواب فرعون فرستاد و ... ـ وقتی «پدر جامعه» قواد از آب درآید، روشن است
که رهبر و دیگر مقامات جامعةکذا به قوادی افتخار کنند. ویژگی قواد، همان عدم مسئولیت اوست. در واقع قواد مانند دیگر انسانستیزان، مسئولیت حقوقی و قانونی نمیپذیرد و مثل
آخوندجماعت فقط در برابر خداوند خود را پاسخگو میداند. و
آخوند کاشانی هم با در نظر گرفتن همین ویژگی «قوادانه»، از «مسئولان»
خواسته «به خاطر خدا» مشکلات مردم را حل کنند:
«[...] به خاطر خدا مشکلات مردم را حل کنید[...]»
حضور گوسالههای ننه حسن که در جمکران وقوقیه تنظیم میکنند
و خدمت سگهای هار که واژگان مسئولیت و پاسخگوئی را طوطیوار تکرار میکنند
بگوئیم، مسئولیت و پاسخگوئی در چارچوب
قوانین انسانمحور معنا و مفهوم دارد، نه در عرصة «غیررسمی» حاکمیت «الهی» قلعة
حیوانات. خلاصه ابراز عشق پارلمان اروپا
به اسلامگرایان بیحکمت نیست! جمکرانیان از همة قوانین و مقررات جامعة انسانی
آزاد و رها هستند، درست مثل همان شبکة تلویزیون «رها!»
به گزارش سایت فارسی نووستی، مورخ 5
آبانماه 1391 خورشیدی، تلویزیون «رها» با سرمایة امیرحسین جهانشاهی، بنیانگزار جنبش «موج سبز»، و «مدیریت» علیاصغر رمضانپور شروع به فعالیت
کرد:
«تلویزیون رها [...]، روز پنجشنبه کار خود را از لندن
رسماً آغاز کرد[...] این تلویزیون با استفاده از وجوه متعلق به امیرحسین جهانشاهی
[...] بنیانگذار جنبش [...] موج سبز تأسیس شده [...] پدر وی [در دوران سلطنت پهلوی
دوم] وزیر دارائی بود [...] سردبیر این شبکه [...] علیاصغر رمضانپور، معاون سابق وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است که در
سال 2003 میلادی از ایران فرار کرد.»
این فعالیت «فرهنگی» خیلی نمادین شده. چرا که،
شبکة «شیخوشاه»، در سالگرد تولد
پهلوی دوم، برنامهاش را با سرمایة یکی از
«وزیر زادگان» دولت هویدا، و به مدیریت یکی از چماقکشهای حاج روحالله در
لندن آغاز میکند! رمضانپور، در
جایگاه معاونت وزارت ارشاد جمکران به انجام وظیفه مشغول بوده، و در
سال 2003، پس از سه دهه شرکت فعال در سرکوب
ملت ایران، به دامان ارباباناش در لندن
پناه برده. و برای همکاری با بنیانگزار
«موج سبز»، چه کسی شایستهتر از رمضانپور!
«شاه»، همیشه مکمل «شیخ» بوده، و شیخ برانداز هم جز آغوش شاه کودتاچی پناهگاهی
نداشته و نخواهد داشت. هر چند به استنباط ما، اینبار
پیوند خجستة شیخالله و شاهالله تنور آنگلوساکسونها را گرم نخواهد کرد؛ دوران
طلائی باورمحوری، گلهپروری و پدرپرستیهای
رایج سالهای جنگ سرد به پایان رسیده!
اتحاد «بنیامین نتانیاهو ـ لیبرمن»، چهرة مغموم و ماتمزدة جیمی کارتر در رکاب اخضر ابراهیمی،
و
همچنین افتتاح بنای یادبود دهها هزار قربانی غیریهودی «هولوکوست» در برلن، ناقوس مرگ اسلامنوازی و اسرائیلپرستی را به
صدا در آورده و... و با توجه به گریه و زاری اژهای، در پی لغو سفر هیئت پارلمانی اروپا به ایران، در پائیز سال 2012، شاهد «اس.
اس. فال» هستیم! اینبار باراک اوباما با شعار «ما نمیتوانیم» به
کاخسفید پای خواهد گذارد.
...
<< بازگشت