بانک و گوسفند!
برای «هدایت» سرمایهها به راه راست، یعنی به سوی بانکهای لندن و واشنگتن، رسانهها جنجال «نجات بانکها» و «بحران
اقتصادی» به راه انداختهاند. این هیاهو در واقع برای نجات بانکهائی به راه
افتاده که همچون «یونیون بانک سوئیس» تحت نظارت فاشیسم بینالمللی یا بهتر بگوئیم
تحت نظارت محافل جنگ سرد فعالیت دارند. محافلی که از جنگ و تخریب تغذیه میکنند. برای تأمین منافع چنین محافلی است که برنامة
گسترش فقر در اتحادیة اروپا به اجرا گذاشته شده.
و شاهدیم که در برابر این تاراج
سازمان یافته، هم دولتهای «منتخب» دمکراسیها سکوت کردهاند و
هم مفسران و کارشناسان اقتصادی غرب!
به عبارت دیگر، حضرات برای «تخریب انسان» از طریق گسترش فقر به
اجماع رسیدهاند. روشنتر بگوئیم، سیاست تولید انبوه «قربانی» در دستور کار ارتش
آدمخوار ناتو قرار گرفته. چرا که خداوند خونخوار ابراهیم به «قربانی» نیاز
دارد، و لازم است در «عید الاهدا» بندگان با اهداء
قربانی «رضایت» خداوندشان را جلب نمایند. ولی عید قربان سال 2012 میلادی از جلال و شکوه
بیشتری برخوردار بود، چرا که ارتش ناتو
هم در مراسم «عید» امسال شرکت فعال داشت!
انفجار بمب در سوریه و عراق و از همه مهمتر، مصاحبة
تلویزیون« ال. سی. پی» با رضاپهلوی، برنار
کوشنر و برنار هورکاد شاهدی است بر این مدعا! مصاحبة
کذا به صورت ناشیانه بر محور تبدیل ایران به «پل پیروزی» بعضیها تنظیم شده بود! در این مصاحبه تناقضگوئی رضاپهلوی با مزخرفبافی
برنارکوشنر و «اسلام دمکراتیک» برنار هورکاد در هم آمیخت تا یکبار دیگر راه
بازگشت به گذشتة «نورانی» یا بهتر بگوئیم راه قربانی کردن ملت ایران هموارتر شود. در
نتیجه، همزمان با ایستادن اتحادیة اروپا در کنار «مردم
ایران»، اسرائیل هم در کنار «مردم مصر» نشست و از زبان آنان خواهان قطع رابطه با
اسرائیل شد! یادآور شویم اتحادیة اروپا مهمترین شریک اقتصادی اسرائیل است! حال باید ببینیم به چه دلیل خبرگزاری رسمی حکومت
جمکران تیتر میزند که، لغو سفر هیئت پارلمانی اروپا به ایران، «توطئة
اسرائیل» بوده:
«رژیم صهیونیستی در لغو سفر هیأت اروپائی به
تهران نقش دارد.»
منبع: ایرنا، مورخ 31 اکتبر 2012
نیازی نیست بگوئیم که چنین ترهاتی فقط با هدف ارائة تصویر
قدرقدرت از «اسرائیل» منتشر میشود. اسرائیلی که پس از شکستهای پیاپی در لبنان و
سوریه چنان به افلاس افتاده که برای حفظ پایگاهش در غزه، دست به
دامن نوآم چامسکی و شیخ قطر شده. البته تلاش دولت اسرائیل برای نجات «اسمعیل
هنیه» بیهوده است. در پی جنگ 33 روزه، و به
ویژه پس از شکست توطئة 19 اکتبر2012 در لبنان،
«دست الهی» تکلیف حضرات را روشن
کرد و عقبنشینی آنگلوساکسونها، نه تنها در لبنان که در ایران و بالکان نیز
الزامی شد. این است دلیل مسافرت هیلاری
کلینتون و کاترین اشتون به بالکان و همین است دلیل عقبنشینی جمکرانیان از برنامة
بحران سازی با «مردم» و کوفتن بر طبل «مخالفت اسلام با سلاح هستهای!»
در تاریخ 31 اکتبر 2012،
همزمان با انتشار خبر مسافرت وزرای
امورخارجه و دفاع روسیه به فرانسه، رجب اردوغان در آلمان به گدائی از درگاه اتحادیة
اروپا مشغول بود و میگفت، اروپا خود را
از «میراث امپراطوری عثمانی» محروم نکند!
میراث عثمانی که نیازی به معرفی ندارد؛
میراثی است از «بیفرهنگی»، حرمسراداری، تولید خواجه، و خصوصاً استبداد و سرکوب
«خلیفه!» پس اردوغان و «میراثاش» را با
مرکل تنها میگذاریم و بازمیگردیم به جمکران.
در آخرین روز ماه اکتبر سالجاری، سخنگوی وزارت امورخارجة ملایان به یاد آورد که
طی نشست گروه«1+5» در مسکو ـ در ماه ژوئن 2012، حکومت جمکران پیشنهاد کرده بود که در چارچوب
مقررات «ان. پی. تی» فعالیت صلحآمیز داشته باشد و همچنان در انتظار پاسخ باقی
مانده! جالب اینکه،
یک روز پیش از اظهارات مهمانپرست،
اهودباراک در مورد برنامة هستهای
جمکران به جهانیان اطمینان داده بود! و با توجه به اینکه امروز نخستوزیر اسرائیل برای
دیدار رسمی با رئیس جمهور فرانسه به پاریس آمده و هیلاری کلینتن هم از نفوذ افراطگرایان
مذهبی در صفوف اوپوزیسیون سوریه ابراز نگرانی فرموده، به استنباط ما، حکومت
ملایان و تروریستهای اسلامگرا جز عقبنشینی چارهای ندارند. امروز سایت فیگارو در مورد «سلامتی» پوتین مطلبی
منتشر کرده بود، وقتی در سایت فارسی نووستی معلوم شد نتانیاهو
هفتة آینده در مسکو با پوتین ملاقات خواهد کرد،
به «حکمت» خبر فیگارو پی بردیم!
شاید به همین دلیل باشد که بوق وزارت امورخارجة بریتانیا، «بیبیسی»،
برای تطهیر روحالله خمینی و نهضت «عاظادی»
یک پروپاگاند گسترده در سایتهای فارسی زبان به راه انداخته و دامنة توحش و حماقت
را حسابی گسترش داده. چارچوب «شبهفلسفی» این پروپاگاند را ایجاد ترادف
میان توحش «دین» با «قانون»، و طاق زدن «اسطورة
مقدس» با «تاریخ» میسازد. به عبارت دیگر، از طریق سفسطه و مغلطه تاریخ میشود «آینده»:
«تاریخ، آینده است»
منبع: بیبیسی، مورخ اول نوامبر2012
همچنانکه میبینیم «تاریخ» مطلوب بیبیسی، ارتباطی
با انسان و واقعیت و زمان و مکان مشخص ندارد؛
همچون وعدههای «الهی» پایاش در هواست!
باری، در این
چارچوب توحش، محور اصلی پروپاگاند بیبیسی
را طبق معمول «مردمپرستی» و «آخوندفروشی»،
یعنی «توجیه» تهاجم به حریم خصوصی «فرد» و جامعه تشکیل میدهد. این تهاجم بر پایة «تکفیر» مخالفان «انقلاب»، یا
بهتر بگوئیم، ابراز «انزجار» از مخالفان کودتای
ارتش ناتو در ایران استوار شده! همانطور که میبینیم، سناریوی
«تکفیر» که با «افشاگری» هادی خرسندی در مورد علی میرفطروس آغاز شد، به سرعت «توسعه» یافت. و اینبار «مردم»، ضمن هتاکی به «روشنفکران»، در
کنار «منشور ملی» نشسته و خواهان «آزادی» شدند! اینگونه بود که «نوریزاد» هم کشف کرد خمینی با
نهضت عاظادی هیچ خصومتی نداشته و نامة خمینی در نکوهش دارودستة شیخ بازرگان «جعلی»
بوده!
چه کسی امضاء حاج روحالله را جعل کرده؟ پسرش! به
جزئیات مطلب درونمرزیها نمیپردازیم چرا که فعالیت «سیاسی ـ فرهنگی» اوباش ساکن
فرنگ مفرحتر است؛ فقط میپرسیم،
به چه دلیل خمینی خفقان اختیار کرده و از جعل امضایاش سخنی به میان نیاورد؟
ولی در هر حال «سگ زرد برادر شغال است» و
نهضتعاظادی در همان سنگر توحش دیگر اسلامگرایان نشسته. پس
بگذریم و بپردازیم به نخبگان برونمرزی که در توحش و حماقت گوی سبقت از حکومت
جمکران ربودهاند. گذشته از افتخار و نشخوار گذشته، حضرات
«تغییر» گرایش سیاسی و انتقاد از محمد مصدق را «کفر» میدانند!
در راستای تقدیس مصدق است که بعضیها «فرصتطلب» را در
جایگاه «روشنفکر معتاد» نشانده و به زعم خودشان خیلی شیرینزبانیکردهاند! حال آنکه، در نگرش انسانی، معتاد، فقیر، و به ویژه روسپی، قربانیان نظام حاکم بر جامعهاند! ولی
خوب، به دلیل برادری سگ زرد با شغال، جمکرانیان نیز با شغالهای ساکن فرنگ برادری
کرده، در مسیری
مشترک گام برمیدارند.
در جمکران، علیرغم
رسوائی امثال پسر واعظ طبسی، خاوری و
شرکاء بوقهای حکومت جمکران «فقر» را عامل فساد مالی میخوانند، ولی
گلة فدائیان اسلام که در فرنگ نشستهاند انگشت اتهام را به سوی روشنفکر و معتاد
گرفته، از انواع درونمرزی به مراتب «پیشرفتهتر» شدهاند! به
عبارت دیگر توحش حکومت قلعة حیوانات در برابر حماقت و توحش نخبگان ساکن فرنگ رنگ
میبازد! ولی توحش حضرات به این مختصر محدود نمیشود. «حقوقدانان»
همهفن حریفشان مرتباً به ما گوشزد میکنند که،
مصدق پیروز شده و «میرفطروس» حق
ندارد به «آسیبشناسی یک شکست» بپردازد!
به این ترتیب باید بپذیریم که «محمد مصدق»، مانند پرسوناژهای «نیک» در بیبیگوزکهای ادیان
ابراهیمی «برحق» بوده. و همانطور که اشغال سفارت آمریکا مورد تأئید
اوباش قرارگرفت، یکجانبهگرائی و نقض
مقررات بینالمللی از سوی آنحضرت نیز «توجیه» خواهد شد. یادآور
شویم، آنزمان نیز عملیات «قهرمانانة» محمد
مصدق، مانند تهاجم اوباش جمکران به سفارت
آمریکا زمینهساز اعمال تحریمهای اقتصادی بر ملت ایران شد! و حداقل از این نظر حضرات درست میگویند، «مصدق» پیروز شد! ولی با تجزیه و تحلیل این «پیروزی» به «شکست»
ملت ایران پیمیبریم. ممنوعیت مدارس مختلط به کنار، زمینة کودتای 28 مرداد 1332 را همین محمد مصدق
فراهم آورد، و بعد هم در جایگاه «قهرمان ملی» نشست و با علم
کردن «نهضت عاظادی» برای کودتای 22 بهمن هم برنامهریزی فرمود. خلاصه
حضرات حق دارند، مصدق شکست نخورد، چرا که استعمار را به پیروزی رساند!
قلمزنان «حقوقدان»،
یا بهتر بگوئیم «حقوقبگیران» قلمزن تلاش دارند «پیروزی» مصدق را همچون
پیروزی حسین «عین»، فرابشری و «حقطلبانه»
جا بزنند؛ کاری هم با انسان و مسائل
سیاسی و استراتژیک ندارند. راستش را
بخواهید «استراتژی» و سیاست و شیوة تولید و بازار و اکتشاف و الزامات را «بیلمیرم»
هستند! حکایت همان
دست بریدة حضرت عباس است که اینبار بجای آوردن مشک آب برای حسین «عین»، بشکة نفت را برای تشنهلبان لندن و واشنگتن میآورد! ولی آنچه در این میانه باعث شگفتی ما شده، پشتیبانی یک «حقوقدان» از نقض قوانین حقوقی
است! چه میتوان گفت، عشق به طویلة مککارتی چنین رسوائیهائی هم به
بار خواهد آورد. حال که به عرصة حقوقی رسیدیم بد نیست نگاهی
داشته باشیم به اظهارات برنارکوشنر در مصاحبة شبکة «ال. سی. پی» با رضا پهلوی!
این مصاحبه در واقع پشتبند فتوای شیخ «یوسف القرضاوی» بر علیه
روسیه است. فتوائی که در آن شیخ قرضاوی
روسیه را «دشمن شمارة یک اسلام و مسلمین» معرفی کرد و در تاریخ 21 اکتبر سالجاری «ممری
نیوز» آن را روی یوتوب گذاشت:
«برادران؛ مسکو
[...] دشمن شمارة یک اسلام و مسلمانان است.»
بله دو روز پس از انفجار بمب در بیروت، شیخ قرضاوی میپنداشت فرو رفتن لبنان در یک جنگ
داخلی غیر قابل اجتناب خواهد بود؛ در
نتیجه نان اسرائیل را به حساب خودش در روغن انداخت. ولی هم
«شیخ» عوضی گز کرده بود، هم هیلاری کلینتن
ناشیانه جر داده بود! سایت
فرانسه زبان نووستی، مورخ 31 اکتبر 2012
در مورد این فتوی جهاد، مطلبی به قلم «الکساندر
لاتسا» منتشر کرده که در کمال تأسف فرصت ترجمة آن نیست. در این
مقاله آمده که همین حضرت قرضاوی فتوی قتل قذافی را هم صادر کرده بودند، و سرانجام
ارتش ناتو فتوی ایشان را به مورد اجرا درآورد!
خلاصه ارتش آدمخوار ناتو همواره با
تل موهوم «مردم» و «باورهای عام» پیوندی ناگسستنی داشته. این ارتش «خداجو» حاضر نیست دست از دکان پرسود
«مردم» بشوید.
دلیل هم اینکه جمع «مردم» همواره با آزادی بیان و حقوق
انسانی، یعنی با دمکراسی، روشنفکر و هنرمند در تضاد قرار میگیرد! و برای تداوم همین مسیر انسانستیز بود که در
تاریخ 27 اکتبر سالجاری، «ال. سی. پی»
با رضا پهلوی، کوشنر و هورکاد یک
«مصاحبه» ترتیب داد تا از زبان اینان،
چندین و چند پیام توحشگستر را به مخاطب ارسال کند. نخست
اینکه در کشور ایران، «مردم» از حکومت ناراضیاند، و از قضای روزگار همین «مردم»، هم «متحد غرب» هستند و هم خواهان «تغییر!» بله، این تل موهوم، همچنانکه میبینیم «متحد غرب» هم از آب درآمده؛ به «چنج» نیاز دارد! حضور
فروشندگان «تل موهوم» بگوئیم، «تغییر» به ویژه تغییر حکومت الزاماً به بهبود شرایط
منجر نمیشود؛ «تغییر» همچنانکه در ایران و دیگر کشورهای منطقه
شاهدیم، میتواند آنچنان را آنچنانتر هم بکند! به
عبارت دیگر، چارچوب و مسیر این «تغییر» میباید بر اساس
واقعیات و زمینههای اقتصادی و تشکیلاتی کشور مشخص شود، تا از چاله به چاه نیافتیم. کوفتن
بر طبل «تغییر» و «تغییر اساسی» و بنیادین و غیره در واقع عوامفریبی و گسترش حماقت
است. از این گذشته اگر به قول رضاپهلوی دوران «جنگ
سرد» به پایان رسیده و استقرار حکومت اسلامی در ایران نیز بخشی از برنامة جیمی
کارتر برای محاصرة شوروی با حکومتهای اسلامی بوده، به چه
دلیل رضا پهلوی در مصاحبهاش «مردم ایران» را متحد غرب معرفی میکند؟ مگر
هنوز شرق و غرب داریم؟
پاسخ به این پرسش منفی است؛
غرب و شرق امروز یک محدودة جغرافیائی است،
نه دو منطقة استراتژیک ایدئولوژیک.
ولی سخنان رضا پهلوی ثابت میکند که اعلیحضرت با «مردمشان» هنوز در دوران «جنگ
سرد» لنگر انداختهاند! خلاصه برای اعلیحضرت نسیم در مسیر همان دوران
طلائیای میوزد که طی آن «مردم» و دیگر خشونتطلبان از قماش مجاهد و فدائی و
تودهای و جبهة ملی و آخوند و بچهآخوند و ... و خصوصاً امثال کوشنر برای «خمینی» سینه
میزدند.
در مصاحبةکذا، مجری به
«کوشنر» میگوید، «در سال 1978، شما جوان بودید و در نوفل لوشاتو به دیدار آیتالله
خمینی رفتید.» کوشنر هم ضمن تأئید این اظهارات مضحک، دامنة شارلاتانیسم را گسترش داده، میگوید،
«ما که نمیدانستیم چنین میشود؛ روشنفکران چپ طرفدار خمینی بودند؛ من با قطبزاده به دیدار خمینی رفتم، بعد شنیدم که قطبزاده را به دستور خمینی اعدام
کردهاند و...» و خلاصه لب کلام وزیر
امورخارجة نیکولا سرکوزی این بود که سی و سه سال پیش، به دلیل جوانی و خامی، از الزامات «حکومت دین» آگاه نبوده، و به
پیروی از «روشنفکران چپ» به دیدار خمینی شتافته!
البته در کشور فرانسه، هر دانشآموز دبیرستانی با چند و چون «حکومت
مقدس» آشناست، و میداند که روشنفکر در خدمت ایدئولوژی
نیست. ولی فرض محال که محال نیست؛ فرض
کنیم برنارکوشنر دروغ نمیگوید.
حال چندین و چند پرسش منطقی مطرح میشود. نخست اینکه چگونه میتوان پذیرفت برخلاف 33 سال پیش، اینبار برنار کوشنر اشتباه نمیکند؟! دیگر اینکه اگر این فرد خواهان استقرار دمکراسی
در کشورهای استبدادزده است، چگونه از
تهاجم نظامی آمریکا به عراق رسماً حمایت کرده؟
و «دمکراسی» عراق که ایشان حامیاش بودند کجاست؟ از این
گذشته، اگر کوشنر جوان و بیتجربه بوده، والری ژیسکار، رئیس جمهور وقت فرانسه نه جوان بوده نه بیتجربه. دولت ژیسکار
به خود اجازه داد، با نقض آشکار قوانین
فرانسه برای یک پناهندة سیاسی رسماً زمینة فعالیت بر علیه دولت متبوعاش فراهم
آورد! جالب اینکه، در
دوران لاتبازی ملاممد خاتمی هم همین والری ژیسکار برای حمایت از اصلاحطلبان به
تهران رفته بود. حال که به ملاممد رسیدیم بد نیست از شیادی ایشان
نیز یادی کرده باشیم.
به گزارش کیهان، مورخ
9 آبانماه سالجاری، محمد خاتمی در گرگان، ضمن تأکید
بر «انتخابات آزاد» خواهان برقراری اسلام نجاتبخش «امام» شده:
«[...] ممکن است در انتخابات [...] تقلبی نباشد ولی [...]
همة جریانات کاندیدا نداشته باشند یا در معرفی و دفاع از نامزدها و برنامههای خود
آزاد نباشند [...] این محدود کردن حق انسانهاست [...] از نگاه اصلاحطلبان اسلامی
که امام گفت میتواند نجات دهنده باشد [...]»
اتفاقاً شیاد اردکان حق دارد؛ «اسلام
امام»، همواره نجات دهنده بوده و خواهد بود! چرا که با منطق انسانی بیگانه است، و بر
باورهای «مردم» و «احساسات» گلههای تحریک شدة وحش تکیه دارد؛ فقط اشکال اینجاست که در فردای فرخنده زاد روز
رضاپهلوی، یعنی در تاریخ 31 اکتبر 2102، به
گزارش مهرنیوز، «مقام معظم» جمکران ناچار شدهاند با صدور فتوی دکان تحریک احساسات
همین «مردم» را البته «تا روز انتخابات» تعطیل کنند:
«از امروز تا روز انتخابات هر کس احساسات مردم را در جهت ایجاد
اختلاف به کار بگیرد قطعاً به کشور خیانت کرده است.»
به عبارت دیگر، در
«روز انتخابات»، اگر شایعهپراکنی و لاتبازی
و بسیج «مردم» صورت گیرد مانعی نخواهد داشت،
قبل از انتخابات نباید اینکارها را کرد!
باری، قلع و
قمع مافیای موادمخدر، به ویژه در کشور
فرانسه، ابتدا تزلزل واتیکان و سپس رسوائی بیبیسی را در
پی آورد. و در این گیرودار انتشار «لیست
لاگارد» در کشور یونان پتة دوستان یانکیها را در این کشور بر آب انداخت، و
اینگونه بود که «یو. بی. اس»، مهمترین مرکز پولشوئی دوران «جنگ سرد»، در سه
ماه آخر سال 2012 ، متحمل بیش از 2 میلیارد دلار زیان شد! این
تحولات پیامد منطقی تزلزل «دیپلماسی بمب»، یا بهتر
بگوئیم تضعیف شبکهای است که حکومت توحش جمکران یکی از میوههای «بهشتی» آن به
شمار میرود. خلاصه افزایش توحش مخالفنمایان
این حکومت دلیل موجه دارد! اینبار حضرات، پای در نعلین آخوند کرده، به حقگوئی و خداجوئی مشغولاند، و در مورد «نوکیسهها»، «کازینوهای
خانگی»، قمار، مشروب
و دختران زیبا هیاهو به راه انداختهاند:
«[...] خانه با شکوه، قمار و گرانترین ماشین علایق اصلی آنان است. قمارخانههای خانگی شبها دایرند [...] رقابت
سختی هم بین صاحبان خانه قمار در ارائه نوشیدنیهاى بهتر و خانمهاى زیبا و سرشناستر
[...] در جریان است [...] بیشترین دلواپسی [...] این نوکیسهها را رقابت بر سر رنگ
پورشه و مازراتی و قمارهای کلان، اما نه
در بانکوک و قبرس، بلکه در تهران [...] تشکیل
میدهد[...] انتقال پول در داخل انجام میشود [...] سایتهای خارجی نماینده داخلی
دارند و دلار را به تومان تبدیل میکنند و [...]»
بله، همچنانکه
گفتیم نگرانی حضرات این است که این بساط در تهران به راه افتاده نه در بانکوک و
قبرس! برای دریافت نگرانی عمیق آخوندکهای روزآنلاین
که مطالب بدون امضاء سایت «بازتاب امروز» را بازنشخوار کردهاند مراجعه شود به
سایت فارسی نووستی، مورخ 11 آبانماه
سالجاری، بخش نگاهی به مطبوعات ایران و
روسیه.
حرف دل آخوندهای صادراتی به غرب در واقع این است که چرا این «ثروتمندان»
برای قمار به امارات نمیروند، و خلاصه چرا مخارج گزاف تفریحاتشان از مرزهای
کشور خارج نمیشود؛ مسئله به همین سادگی
است! دعوا فقط بر سر «هدایت» ثروتها به «راه راست»
است، و راه حق و عدالت برای الاغهای طویلة مککارتی
همیشه به بانکهای لندن و واشنگتن ختم میشود! اینان به پیروی از حضرت ابراهیمشان، مادیات
را قربانی معنویات میکنند! سایت ایرنا،
مورخ 6 آبانماه سالجاری ضمن تبدیل «بیبیگوزک» ابراهیم به رویداد تاریخی
مینویسد، ابراهیم با بردن اسمعیل به
قربانگاه تعبداش را به خداوند ثابت کرد. از اینرو کارد حلقوم اسمعیل را نبرید و ...
و ناگهان یک گوسفند پای پیش گذاشت:
«[...] ناگهان حضرت ابراهیم ندای ملکوتی وحی
را شنید [...] ابراهیم! به دو دست خویش، کارد بر حلقوم اسماعیل بنه و
بکُشˈ[...] ابراهیم [...] پسرش را به کوه برد [...] اما
کارد گلو را نمیبرید، ناگهان، گوسفندی به جلو آمد و حضرت ابراهیم[...]
پیام خداوند را شنید که فرمود[...]خداوند از ذبح اسماعیل درگذشته [...] این
گوسفند را فرستاده است تا بجای او ذبح کنی [...]»
آری یک گوسفند پای پیش گذاشت و ابراهیم «پیام» خداوند را
شنید و به ادعای ایرنا، این یک «رویداد
تاریخی» بوده! میبینیم که برای مردهشویان حرکت گوسفند «تاریخساز»
است! در واقع اگر آن گوسفند ناگهان جلو
نیامده بود، رسانة رسمی حکومت مردهشویان نمیتوانست از
«رویداد تاریخی» سخن به میان آورده و ادعا کند که رویداد کذا به انسانها «درس» هم
میدهد! بله، «بدون گوسفندم هرگز»:
«[...] بندگان برای
کسب رضایت خالق باید از تعلقات مادی دل کنند و دل به رحمت و عدل الهی بسپارند [...]»
این است نقش سرنوشتساز گوسفند در زندگی «بندگان!» و در هزارة سوم جهت سرازیر کردن دلار به بانکهای
لندن و واشنگتن، همین بندگان وظیفه دارند، «ناگهان» پای پیش بگذارند تا در پیشگاه خداوند
خونخوار ابراهیم قربانی شوند!
...
<< بازگشت