دوشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۹۱

از برلن تا بالی!


 

هنرمندان نقاش ایرانی که آثارشان در تورونتو به نمایش گذاشته شده،   ویزای ورود به کانادا دریافت نکردند،  ولی «فدائیان اسلام» از دکانی که همین کانادا تحت عنوان «حقوق بشر» گشوده جایزه گرفته‌اند،   علامت تعجب هم نمی‌گذاریم!   تضعیف «دیپلماسی بمب» در منطقه،   وحشیگری و وقاحت آنگلوساکسون‌ها را افزایش داده.  باری،   تزلزل دیپلماسی بمب،  یا سیاست «یکجانبه‌گرائی»،  با انتخاب مجدد اوباما و اخراج «قابل پیش‌بینی» ژنرال «پتریوس»،  به عنوان نماد «نظامی ـ امنیتی» دیپلماسی بمب توأم شد و امید مرده‌شویان اصلاح‌طلب و شرکای‌ «انتخابات پرست‌شان» برای تهاجم نظامی آمریکا به ایران بر باد رفت! بله،  لوطی و عنترهای «برابری طلب» و «آزادیخواه» سازمان سیا برای خروج از «ان. پی. تی» منتظر تشدید تحریم‌ها یا تهاجم نظامی بودند.  و نوبری،  سفیرپیشین مرده شویان در مسکو نیز،  طی مصاحبه با ایسنا، ‌ به این مطلب اشاره کرده بود:      

 

«[...] هم تشدید تحریم‌ها و هم جنگ ایران را در هسته‌یی شدن مصمم‌تر و سریع‌تر می‌کند، حتی حمله نظامی طبق معاهده [ان. پی. تی] این حق را به ایران می‌دهد که از [ ان. پی. تی] خارج شود [...]»‌

 

خلاصه خیلی «داستان‌ها» برای خودشان نوشته بودند؛  خروج از «ان. پی. تی»،  گسترش جنگ و شهیدپروری و آخونددوستی و ... و مصاحبة‌ نوبری در سایت «روسیة امروز»،   ‌مورخ 12 اکتبر 2012 انتشار یافت،  و معلوم شد به چه دلیل مقام معظم قلعة‌ حیوانات و شرکای‌شان  تحریم‌ها را عامل «پیشرفت» در همة زمینه‌ها برمی‌شمردند.  مرده‌شویان برای خروج از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای منتظر «ابتکار عمل» ارباب بودند.  و همچنانکه دیدیم همزمان با انتشار سخنان نوبری،   علی خامنه‌ای هم در خراسان به نشخوار شعار انتخاباتی اوباما،  «ما می‌توانیم» مشغول شده بود.   باری در تاریخ 19 اکتبر سالجاری،  با انفجار بمب در بیروت، ‌مرده‌شویان پنداشتند،   فرو افتادن لبنان در جنگ داخلی اجتناب‌ناپذیر است و از طریق این «نعمت‌الهی» مذاکرات صلح و مذاکرات هسته‌ای ماست‌مالی خواهد شد،  و کام اسرائیل و مرده‌شویان هم شیرین.   ولی کور خوانده بودند؛  خر ارباب در لیبی،  مصر و سوریه به گل نشست و در واقع به همین دلیل سر پتریوس بر باد رفت.  

 

در تاریخ اول نوامبر 2012،  رسانه‌ها به نقل از «وال‌ستریت جورنال» پیرامون قتل سفیر آمریکا در لیبی نوشتند،  در کنسولگری آمریکا در بن‌غازی سلول سازمان «سیا» فعالیت داشت و به همین دلیل سفیر آمریکا،  برخلاف عرف دیپلماتیک،  به کنسولگری این کشور رفته بود! وارد جزئیات نمی‌شویم فقط یادآوری می‌کنیم که با قتل سفیر آمریکا در 11 سپتامبر 2012  دکان پر برکت «تهاجم به سفارت» و «توهین به مقدسات» که تحت نظارت سازمان سیا فعالیت می‌کرد نیز تعطیل شد و در پی آن مصوبة شورای امنیت بر «مسئولیت دولت‌ها در حفاظت از سفارت‌خانه‌ها» ‌تأکید کرد.   به این ترتیب،   آتلانتیست‌ها از اهرم جاخالی دادن در برابر نوکران تروریست‌شان محروم شدند و تنها «راه‌ حل» را،   البته تا ورود میت رامنی به کاخ‌ سفید،  بمب‌گزاری در سوریه و عراق دیدند!  و اشتباه‌شان دقیقاً همینجا بود!  چرا که،   دولت روسیه نیز به نوبة خود به سیاست «مدارا با تروریسم» و آمریکانوازی که از دوران ریاست جمهوری «مدودف» باب شده بود پایان داد!     

 

یک روز پیش از برگزاری انتخابات سراسری ریاست جمهوری آمریکا،  ولادیمیر پوتین، «سردیوکف»،   وزیر دفاع روسیه را برکنار کرد.  رسانه‌های روسیه،   دلیل این برکناری را «تحقیق» در مورد سوءاستفاده مالی در وزارت دفاع عنوان کردند.  یادآورشویم،  سردیوکف  از سال 2007 وزارت دفاع را بر عهده داشت.  همچنین در تاریخ 9 نوامبر 2012،  ولادیمیر پوتین «والری گراسیموف»،  از فرماندهان جنگ دوم چچنی را به ریاست ستاد مشترک ارتش منصوب کرد.  به این ترتیب در روسیه تصفیة تروریست‌ها و تجزیه‌طلبان در اولویت قرار گرفت و رسیدگی به کارنامة ژنرال پتریوس،   رهبر تجزیه‌طلبی،  تروریسم و نماد تهاجم نظامی به عراق الزامی شد.  ایشان هم مانند دیگر جنایتکاران «برابری‌طلب،‌ آزاد و مستقل»،‌ فرار را بر قرار ترجیح دادند!

 

پتریوس برای فرار از مسئولیت ـ  پاسخگوئی در برابر کمیتة تحقیق کنگرة‌ آمریکا ـ  ضمن ارائة تصویر گوساله‌پسند از «صلاحیت اخلاقی» ریاست سازمان سیا،  پائین‌تنه‌اش را رسانه‌ای کرد،   تا همه بدانند و آگاه باشند که «تهاجم به حریم خصوصی» و افشاگری،  نشان از «شرافت اخلاقی» دارد!

 

نمایش مهوع «اعتراف» دیوید پتریوس به «گناه»،  جهت توجیه «استعفا» از جایگاه ریاست سازمان سیا،   چندین و چند دلیل دارد که مهم‌ترین‌شان پنهان داشتن مسائل مربوط به تحرکات «فرهنگی» سازمان سیا به ویژه در کشور لیبی است.   از جمله این تحرکات شکنجه و قتل قذافی وطرفدارانش‌ است!   بله،  همانطور که جهانیان در «ابوغریب» نیز شاهد بودند،   ارتش آدمخوار ناتو «حقوق زندانیان» را اینچنین رعایت می‌کند!  خلاصه وحشیگری‌های «ژنرال پتریوس»،  نه تنها در لیبی که در عراق و افغانستان و یوگسلاوی نیز به اثبات رسیده ولی هیچیک از دکان‌های حقوق بشر غرب،  جنایات این جانور وحشی را محکوم

نکرده‌اند.   

 

جنایات پتریوس در بالکان به کنار،  طی دهة اخیر،  ‌ وظیفة ایشان سازمان دادن به تخریب، کشتار غیرنظامیان،  تجاوز دستجمعی،  تجارت برده و مواد مخدر بوده.   و خلاصه بگوئیم توسعة «تروریسم برحق» در عراق،   افغانستان و کشورهای «بهار عرب»،   از جمله مصر و  لیبی از شاهکارهای ژنرال پتریوس است.  از قهرمانی‌های اخیر پتریوس در مصر،  ‌ هی کردن اوباش به میدان تحریر با شعار «شریعت بجای قانون» بود که آخرین پردة آن در تاریخ 9 نوامبر 2012 ،‌  همزمان با وقوقیة‌ ‌جکی در دانشگاه سابق تهران به صحنه آمد!

 

 در این وقوقیه جکی فتوی داد که همگان بر «اقتصاد» ‌متمرکز شوند،  و پرداختن به مسائل دیگر،  یعنی زندانیان سیاسی را «حرام» شمرد!   ولی همچنانکه شاهدیم قوة مقننة حکومت جمکران ناچار شد «تحقیق» در مورد مرگ «ستار بهشتی» را در دستور کار خود قرار دهد.   به عبارت دیگر،   برخلاف دوران نورانی امام‌شان،   «لندن» دیگر نمی‌تواند نان وقوقیه‌های «اسلام ضدآمریکائی» را سق بزند!   و به طریق اولی دکان «اسلام ضداستبداد» سازمان سیا نیز  اعلام ورشکستگی خواهد کرد.         

 

پیش از ادامة ‌مطلب یادآور شویم روزنامة‌ لوموند از «دیوید پتریوس» به عنوان «قهرمان جنگ عراق» یاد کرده!  شاید به این دلیل که در سال 2003 میلادی،  بمباران‌های گستردة  غیرنظامیان در شهرهای عراق تحت نظارت «قهرمانانة» ایشان صورت گرفته بود.   البته قهرمانی‌های «پتریوس» به تخریب عراق و کشتار صدها‌ هزار عراقی محدود نمی‌شود؛  ‌ انتخاب «جرج صبرا» و «الخطیب» در دوحه هم بخشی است از همین قهرمانی‌ها!   با توجه به مکان انتخاب ایندو ‌مترسک همسوئی‌شان با «شیمون پرز» در مورد «دخالت نظامی اتحادیة عرب در سوریه» هیچ تعجبی ندارد.  آنگلوساکسون‌ها که این روزها برای فروش تسلیحات به عربستان و امارات با یکدیگر مسابقه گذاشته‌اند می‌خواهند،  با هی کردن جیره‌خواران‌شان به سوریه با یک تیر دو نشان بزنند؛   هم اسرائیل را از مذاکرات صلح «نجات» دهند،   و هم سوریه را همچون عراق و تونس و لیبی به طویلة اخوان‌المسلمین و دیگر تشکل‌های «نه شرقی،  نه غربی» تبدیل کنند.

 

افتادن پائین‌تنة ژنرال پتریوس در رسانه‌ها،   و نشستن رئیس سازمان سیا در جایگاه «بندة گنهکار» در واقع نشان عقب‌نشینی غیرقابل اجتناب یانکی‌ها از سیاستی است که اینان،   به ویژه از سال 2003،  با تهاجم نظامی به عراق در پیش گرفته بودند.   برای پوشش دادن به این عقب‌نشینی لازم بود،  دامنة «مقدسات» و حماقت و توحش گسترش یابد و همه بازگردند به  عرصة «غیررسمی» تحجر ادیان ابراهیمی.   یعنی عرصة «حق و باطل» که با نظم قانونی،  جایگاه واقعی اجتماعی افراد،  یعنی با «انسان» و «آزادی‌بیان» بیگانه است.  در این عرصة توحش،   گلة «بندگان مطیع» و «برابر» به رهبری «پیامبر» و یا جانشین برحق ایشان،   به قضاوت در مورد «گلة گنهکاران» خواهد نشست.  خلاصه،   در این عرصة توحش «الهی» سلسله مراتب و حریم خصوصی وجود ندارد،   چرا که برای تحمیل احکام الهی تهاجم به «حریم خصوصی» الزامی است.

  

این نوع تهاجمات،  جهت لات و اوباش و آخوند و خاله‌شلخته‌ها،   و به ویژه «روشنفکران دینی» زمینة مناسب را فراهم می‌آورد تا «آزادی بیان» نیک و بد تعیین کنند و‌ به «قضاوت  ارزشی» در مورد «انتخاب آزاد» و‌ «روابط دوسویه»‌ میان افراد بالغ بنشینند.   ولی در مورد رئیس سازمان سیا که جز جنایت و تجاوز هیچ نشناخته و نمی‌شناسد،  باید بپذیریم که شرایط استثنائی است!   در نتیجه،   ایشان تهاجم به حریم خصوصی‌شان را شخصاً برعهده گرفته‌اند تا بتوانند هم در جایگاه آخوند بنشینند،   و به قضاوت اخلاقی در مورد زندگی شخصی‌شان بپردازند،‌   و هم در کمال حماقت،  وفاداری به همسر را از الزامات استقرار در جایگاه ریاست سازمان سیا قلمداد کنند و حریم خصوصی را به جایگاه واقعی اجتماعی بکشانند.       

 

به این ترتیب پتریوس که در کارنامة زندگی پربارش جز شکنجه،  جنایت و تاراج نمی‌بینیم، عدم وفاداری «فرضی» به همسر را بهانة‌ استعفا از جایگاه ریاست سازمان سیا کرد!   جالب اینکه،  طی 10 سال اخیر،  در عراق و افغانستان پتریوس به سازمان‌دهی تجاوز،‌  شکنجه،‌ کشتار،  تجارت برده و مواد مخدر اشتغال داشته‌،   و اینک که در روسیه دورة مماشات با تروریسم یانکی‌ها به سر رسیده و ژنرال پتریوس منطقاً می‌باید تشریف‌شان را ببرند،  پائین‌تنه‌شان را رسانه‌ای کرده‌اند.   به این ترتیب،  به جهانیان درس اخلاق می‌دهند،   و از ریاست سازمان سیا،  تصویر عوام‌پسند وفاداری به ارزش‌های خانوادگی و «صلاحیت اخلاقی»  ارائه می‌فرمایند:

 

«[...] ژنرال ديويد پترائوس جمعه ۱۹ آبانماه [...] در بيانيه ای که در اختيار رسانه‌ها قرار گرفت،   اعلام کرد [...] از رئيس جمهوری آمريکا تقاضا کرده تا با استعفای وی از مقام رياست سازمان سيا موافقت کند[...] ديويد پترائوس اضافه کرده [...]‌ که در قضاوت خود بسيار ضعيف عمل کرده است [...] ژنرال ديويد پترائوس تصريح کرده [...] چنين رفتاری به عنوان رهبر يک سازمان چون سازمان ما و به عنوان يک همسر غير قابل قبول است [...] »

 

این بیانیه که در سایت رادیوفردا،   مورخ 10 نوامبر 2012 انتشار یافته به ما می‌گوید، برقراری روابط خارج از چارچوب ازدواج،   نشان «قضاوت ضعیف» است و چنین رفتاری در شأن یک همسر و رهبر سازمان سیا نیست!   به عبارت دیگر،  اگر به پتریوس میدان بدهیم،  همین فردا در اطلاعیه‌ای خواهند نوشت،   جز امیرالمومنین،  احدی نمی‌تواند در جایگاه ریاست سازمان سیا بنشیند!   بله،   «پیام» بیانیة پتریوس ایجاد تقدس برای رئیس سازمانی است که وظیفه‌اش جنایت،‌  تجاوز،  و سازمان دادن به کودتا بوده و هست.   ولی به استنباط ما در آستانة انتخابات ریاست جمهوری آمریکا،   به یانکی‌ها «تفهیم» شد که «تغییر» در سیاست‌های جنگ سرد ‌الزامی است.   به عبارت دیگر،  نه تنها هیلاری کلینتن،   که ژنرال پتریوس و دیگر اعضای محفل کلینتن که دکان «دوستان سوریه» بازکرده‌اند باید تشریف‌شان را ببرند.   به همین دلیل بود که نشست سه جانبة «ايران ـ  تركيه ـ  مصر» نیز در بارة سوريه به تعویق افتاد.  

 

به گزارش کیهان،  مورخ 20 آبانماه سالجاری،   به نقل از رسانة «ترکیش ویکلی»،‌  در حاشية نشست سازمان همكاري اقتصادي در باكو،  اردوغان در ديدار با محمود احمدي‌نژاد،  پیشنهاد کرده بود که ترکیه میزبان نشست ایران مصر و عربستان در مورد سوریه باشد،  یا اینکه ترکیه،  ایران و روسیه در اینمورد گفتگو کنند!  به عبارت دیگر،  با این ترفند رجب اردوغان جهت فرار از سرنوشت محتوم اسلامگرائی آتاترکی می‌خواهد خود را به طرف مذاکرة‌ روسیه تبدیل کند!   مسلم است که دولت روسیه اگر بخواهد در مورد سوریه «گفتگو» کند،  نه با اردوغان که با اربابان وی در لندن و واشنگتن گفتگو خواهد کرد.   و شاید به همین دلیل باشد که اردوغان در «بالی»،   فتوی «تغییر برای برابری» در شورای امنیت صدوریده:‌

 

«[...] من با تقسیم کشورها به عضو دائم و غیردائم مخالفم [...]همه کشورهای عضو سازمان ملل باید عضو دائم باشند،   زیرا منشور این سازمان همه کشورها [...] ‌را برابر معرفی می‌کند.»    

 منبع:  مهرنیوز مورخ 20 آبانماه سالجاری

 

در واقع این ترهات از وق‌وق‌های «محبوب» جمکرانی‌ها،  به ویژه آش‌فروش‌هاست که اینک توسط اردوغان از نو در بوق افتاده.   چرا که در صورت تحقق این وقوق‌ها،  «ضمانت اجرائی» مصوبات شورای امنیت از میان می‌رود و دست آنان‌که در صحنة بین‌الملل جنگ و خونریزی را حق مسلم خود به شمار می‌آورند بازتر خواهد شد.  از این گذشته،  یاران هیتلر،  ‌یعنی بازندگان جنگ جهانی دوم به هیچ عنوان نمی‌توانند با برندگان این جنگ برابر باشند؛ خصوصاً در سازمان ملل متحد!   چرا که این سازمان چارچوب حقوقی دارد و طویلة اسلام نیست.  بله،  همانطور که گفتیم،  فتوی «برابری» در «بالی» صادر شده.   اتفاقاً احمدی نژاد هم در «بالی» برای ایجاد «نظم نوین جهانی»،  یک دمکراسی «بیابانی» پیشنهاد کرده که «رهبری صالح» دارد!   از قضای روزگار «پتریوس»‌ هم برای سازمان سیا «رهبر صالح»‌ ‌طلبیده و ... خلاصه بزودی «موساد» بشار اسد را سر می‌برد تا پتریوس‌نژاد بتواند «نظم نوین جهانی» را با «رهبری صالح» مستقر ‌کند.   رهبری همچون امیرالمومنین با صدها صیغه و عقدی و خواجه و ملیجک و میلیون‌ها پاسدار و بسیجی و جهادی تحت نظارت «رهبری  صالح» سازمان سیا مسائل جهانی را «رصد» می‌فرمایند.   خلاصه حضرات مرکز توحش «نه شرقی،  نه غربی»  را از «برلن» به «بالی» منتقل کرده‌اند،   به امید حمایت «چین.»  ولی «تغییرات»‌ در ارتش روسیه به چین هم رسید و «هوجین تائو»‌ رهبری ارتش را واگذار کرد؛   زیر پای برابری طلبان خالی شد!  پس ‌بگذریم و باز گردیم  به ماجراهای پتریوس‌نژاد فرزانه!      

 

مشروح سخنان «نه شرقی،  نه غربی» احمدی نژاد در فارس نیوز،  مورخ 18 آبانماه سالجاری منتشر شده.  ولی جالب‌تر از سخنرانی‌های اردوغان و «احمی»،   مطلب شیوائی است پیرامون تشکیل یک دولت خیابانی در ایران!   نویسندة‌ این مطلب،  به اوپوزیسیون یادآوری کرده که نقش «آگاهی‌بخش»‌ رادیو «بی‌بی‌سی» را در «انقلاب» بهمن 1357 فراموش نکند:               

 

 «[...]  اپوزيسيون بايد بفهمد [...] که متغير اصلی تغيير،  خيابان‌های تهران و شهرستان‌های ايران است[...] آگاهی‌بخشی يکی از شروط مهم تهييج نيروهاست [...] و يک رسانة‌ با کيفيت، مهیّج و مستقل می‌تواند چنين نقشی را بازی کند.   اگر در صحت اين مساله شک داريد،  نقش راديو بی‌بی‌سی در انقلاب ۵۷ را به ياد بياوريد.»

 

دروغ چرا؟  ما که یادمان نرفته!  به هیچ عنوان یادمان نرفته که چگونه جهت «آگاه» ‌کردن یا بهتر بگوئیم،  برای دامن زدن بر آتش نفرت از یک رژیم استبدادی،   بی‌بی‌سی خلق‌الله را به قعر چاه «امام روشن‌ضمیر» هدایت می‌کرد.  همانطور که نویسندة مطلب فوق گفته،   به این می‌گویند «تهییج نیروها» برای «انقلاب»،  و «بی‌بی‌سی» یکی از الزامات همین «انقلاب» شده!   به عبارت دیگر،   روضة‌ امام حسین و شعار پوچ و خلاصه پروپاگاند به گفتة نویسندة «محترم» همان «آگاهی‌بخشی» می‌باید تحلیل شود!   همان «آگاهی‌بخشی» که در سال 1357 ایرانیان را به سوی عربده «الله‌ا‌کبر» و شعار «مرگ بر شاه» راند تا پشت سر آخوند بایستند و امثال شیخ مهدی بازرگان دست در دست ماشالله قصاب و زهرا خانوم برای‌شان دولت خیابانی تشکیل دهند!   گویا علف «انقلاب» به مذاق نویسندة چنین ترهاتی بس شیرین آمده!   آورده‌اند که چون این ترهات «آگاهی‌بخش»‌ در گویانیوز،  ‌مورخ 10 نوامبر 2012  انتشار یافت،  اشک شادی از چشمان اوباما در «یورونیوز» سرازیر شد.   اوباما اشک‌ریزان در حالیکه زمزمه می‌کرد،  «خر است آنکه خر را نگردد سوار  دولت کانادا را فرمود تا به امیرانتظام، ‌ پارکابی شیخ مهدی جایزة حقوق‌بشر  دهد.  باشد که ایشان پس از برگزاری «انتخابات آزاد»، ‌ دست در دست آورام یزدی برای استقلال چچنی و ایجاد امارات اسلامی قفقاز مبارزه از سر گیرند! 
    

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
...
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
Share